موضــوع:عوامل رشد و رکود-2
تاریخ پخش: 23/8/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
گفتیم که فکر باز داریم و فکر بسته روح باز داریم و روح بسته «عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمد/24) بعضیها مثل اینکه به قلب شان قفل زده شده است یعنی نمیفهمند.
گاهی آدم چشمش نمیبیند تقلید کورکورانه و دربست در اختیار یک نفر بودن غلط است اما حساب تقلید در اسلام جداست این یکی از عوامل بسته بودن فکر است یکی کتمان دانشمندان و سانسور است پیغمبر مبعوث شد دانشمندان او را میشناختند اما نگفتند چون نگفتند ملت مانده بودند و زاد و ولد کردند الان کسانی که مخالف پیغمبر هستند و آمارشان به میلیونها رسیده است اینها علاوه بر اینکه گناهکارند و تحقیق نمیکنند گناهشان به گردن آن چند نفری هست که کتمان میکردند و نمیگفتند. یکی از این چیزها طرحهای استعماری است.
1- تعصب ملی و قبیلهای
یکی هم تعصب است تعصب نوعهای مختلفی دارد ما یک تعصب ملی داریم، علاقه باعث میشود که انسان حقیقت را… گاهی وقتها میبینی که دو تا بچه با هم دعوا میکنند مادر میآید بیرون بدون اینکه بفهمد که قصه چیه و حق با کی است به دفاع از بچه اش میپردازد.
در زمان پیغمبر فامیل الف یک نفر از فامیل ب را میکشت فامیل ب میگفت چون یکی از ما را کشتید ما ده تا از شما را میکشیم این تعصب قبیلهای است آیه نازل شد «فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» (اسراء/33) در قتل اسراف نکنید یکی به یکی، بعضیها این آیه را میخوانند میگویند آقا قرآن گفته در آدمکشی اسراف نکن یعنی یکی دو تا را میشود کشت نه بابا، اینکه میگوید اسراف نکن نظر دارد به این قصه این تعصب قبیلهای باعث میشود که وقتی چندین نفر سر یک نفر کشته شوند آیه نظر به آنجا دارد در مقابل آن عمل میگوید یکی به یکی نه اینکه یعنی مجاز هستید یکی را بکشید.
2- وطندوستی خوب و وطنپرستی شرک است
ما یک وطن دوستی داریم یک وطن پرستی، وطن دوستی درست است وطن پرستی شرک است همینطور که چوب پرستی شرک است وطن پرستی هم شرک است انسان نباید تابع وطن اش باشد به جوری که حرفهای وطن های دیگر و ملتهای دیگر را قبول نکند ما حق پرست هستیم.
در قرآن آیاتی داریم که از آن استفاده میشود که وطن دوستی یک حق طبیعی است مثلاً «أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ» (آل عمران/195) مومنین را از خانه هایشان بیرون میکردند پس پیداست علاقه به دیار، علاقه به خانه و وطن یک حقی است که ستمگران این حق را از مومنین گرفتند. تمام آیاتی که میگوید ظالمین مومنین را از دیارشان اخراج میکردند معلوم میشود که علاقه به وطن و دیار درست است که یکی از بدی کفار این است که مومنین را از دیارشان اخراج میکردند.
3- تعصب حزبی و سازمانی
یکی از تعصبات تعصب حزبی و سازمانی است، «کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون/53) یعنی هر حزبی به آرم خودش به پوستر و شعار خودش شاد میشود، معنایش این نیست که حزبها کارهایشان را تعطیل کنند معنایش این است که اگر حزب الف دست به یک کاری زد و حزب ب بر علیه او تبلیغات کرد با اینکه حرف حزب الف درست است معلوم میشود که حزب ب خداپرست نیست حزب پرست است حزب پرستی مثل خورشید پرستی است.
4- مشورت فکر را باز میکند
قرآن برای باز شدن فکر برنامههایی دارد یکی از آنها مشورت است «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (شورى/38) در سوره شوری وقتی میخواهد کارهای خوب مومنین را بشمارد یکی از کارهای خوبشان این است که مشورت میکنند اما الان هستند کسانی که «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» را میگویند ولی از باقی آیه غافل هستند، کسانی که وابسته به شرق و غرب نبودند و به خدا تکیه کردند، از گناهان کبیره اجتناب کردند، در مقابل برخوردهای ناروا گذشت داشتند، هر چه فرمان حق است استجابت کردند، از کنار زندگی گذشتن و به محرومین کمک کردند اینها همه هست یکی هم میگوید بپا داشتن نماز و در نماز جمعه و جماعت شرکت کردن یکی هم میگوید مشورت کردن، ده تا صفت است یکی هم مشورت است ولی متاسفانه افرادی هستند که مشورت را میگیرند اما باقی اش را ول میکنند.
این هم که میگوید «وَأَمْرُهُمْ شُورَى» گاهی هم غرض اش این است که من را دعوت کنید به شوری نه اینکه عقلاً بنشینند… اینکه هی داد میزند شوری شوری این غصه میخورد که چرا خودش را به شوری راه ندادند این دلش به حال خودش میسوزد.
اصولاً مشورت خیلی فایده دارد محبت بوجود میآورد فکر را باز میکند پیغمبر عقل کل است نیازی ندارد اما در عین حال یک جا خدا به او میگوید میخواهی کاری کنی با مردم مشورت کن آدم لازم نیست که همیشه در مشورت چیزی یاد بگیرد گاهی هم چیزی به مردم یاد میدهد.
ابرهیم بزرگ است اما با بچه اش مشورت میکند البته فرمان خدا را انجام میدهد اما برای رشد بچه مسئله را با بچه اش طرح میکند «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ» (صافات/102) من مامور شدهام که تو را بکشم «فَانظُرْ مَاذَا تَرَى» نظر بده رای تو چیه؟ ابرهیم صد ساله از پسر سیزده نظر میخواهد «قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ» پسر گفت بابا! چرا از من نظریه میخواهی همین که خدا گفته انجام بده تو هم انجام بده اصولاً مشورت در جایی است که حکم خدایی در کار نباشد وقتی خدا وقتی گفته نماز صبح دو رکعت باشد دیگر مشورت نمیخواهد مشورت در جایی است که فرمان خدایی در کار نباشد.
5- خودبینی فکر را بسته نگه می دارد
«مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ» (وسائلالشیعه/ ج12/ ص40) اگر کسی خودبین باشد و بگوید که من بهتر میفهمم و نیازی به مشورت ندارم فلج میشود کسی که خودبین باشد و مردم را لایق مشورت نبیند قهراً از افکار دیگران باخبر نمیشود. خودبینی انسان نسبت به خودش این خودبینی یکی از حسودهای عقلش است یعنی عقلی که باید از دیگران هم استفاده کند چون خودبین است از دیگران استفاده نمیکند و کسی که از دیگران استفاده نکند فکرش بسته است.
حالات انسان چند جور است گاهی حالات او مثبت است میگوید هم او داشته باشد و هم من داشته باشم یک حالت دیگر میگوید نه او داشته باشد و نه من این منفی باف است من که ندارم خدا کند که او هم از دستش بگیرند یکوقت میگوید او داشته باشد من نداشته باشم، یک حالت هم هست من داشته باشم اما او نداشته باشد.
6- غبطه چیز خوبی است، حسادت بد است
اگر بگوید هم او داشته باشد و هم من این غبطه است و چیز خوبی است به امام سجاد (ع) میگویند چرا اینقدر عبادت میکنی؟ میگوید من کجا علی (ع) کجا، من میخواهم به علی برسم امام علی (ع) میفرماید «واجعلنی فی المیادین سابقین» یک جوری که من و خوبها در کار خوب سبقت بگیرم.
اگر گفتی انشاءالله آنچه هم که دارد از دستش بگیرند این حسادت است یکی از نشانههای آدم حسود این است که اگر یک کمالی از رفیقش را برایش گفتند سعی نکند که کمال را از بین ببرد. آدم باکمال کمال را که دید خدا را شکر میکند و دعا میکند که همه این کمال را داشته باشند.
اگر بگوید من نداشته باشم او داشته باشد این طوری نیست به این میگویند ایثار مثل حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) که سه روز روزه گرفتند و رفتند که افطار کنند در خانه را زدند اینها هم غذا را به آنها دادند و خودشان با آب افطار کردند اینها ایثار کردند.
حدیث داریم امام فرمود هر کس یک دقیقه عار چیزی یاد گرفتن را تحمل نکند عمری در عار بی سواد باقی میماند.
ارتش و پاسدار و سرباز ما از خوابشان میگذرند ولی… یکوقت میگویم من داشته باشم او نداشته باشد این بخل است، آدمی که خودبین است اول ضرر را به خودش میزند بلد نیست عارش هم میآید که بپرسد.
مسئله هجرت و سیر در زمین، قرآن مکرر میفرماید «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» (یوسف/109) آیا سیر نمیکنید در زمین؟ بروید دنیا را ببینید، آثار پیشینیان را ببینید درس بگیرد، افرادی در یک منطقههایی بسته هستند اسلام میگوید حرکت کنید کسی که هجرت کند راههایی پیدا میکند.
7- مباحث بیخود فکر را بسته نگه میدارد
افرادی هستند سرگرم مباحث بی خودی هستند خدا انتقاد میکند از اینها مثل اینکه زمان پیغمبر (ص) گروه الف وگروه ب سر جمعیت با هم دعوا کردند یکی گفت ما بیشتریم دیگری گفت ما بیشتریم بنا شد سرشماری کنند فامیل الف برنده شد فامیل ب باخت فامیل ب حاشا کرد و گفت دو مرتبه سرشماری کنیم بنا بر یک نقل گفتند زنهای آبستن را دو تا حساب کنیم سرشماری کردند باز فامیل ب باخت فامیل ب گفتند خیلی از ماها مرده برویم قبرستان مردهها را هم بشماریم ببینیم کدامها بیشتریم، اینرا میگویند بستگی فکر اینکه فلانی خانه اش کجاست؟ آمارش چیه؟ چند نفرند؟ آیه نازل شد «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ التکاثر» (تکاثر/1) «حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» (تکاثر/2) سرگرم کرده سرشماری حتی اینکه قبرها را میشمارید یعنی شما به شمارش استخوان پوسیدهها دلخوش هستید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»