موضوع: عمر، گوهر وقت
تاریخ پخش: 73/04/09
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث بسیار خوبی داریم که بسیار مفید است. این بحث مورد نیاز همهی طبقات است. آنهایی که فوق تخصص دارند تا عوام همه به این بحث نیاز دارند. بحث ما دربارهی استفاده از وقت است. این بحثی را که انتخاب کردم به دلیل کتاب خوبی بود که به دست من رسید. اسم کتاب «گوهر وقت» است و تازه چاپ شده است. کتاب قطوری هم هست. من خلاصهی یک کتاب را در حدود نیم ساعت برای شما میگویم. این هفته در هفتهای هستیم که باید سالگرد شهدای حزب جمهوری شهید مظلوم آیت الله بهشتی و هفتاد و دو تن از عزیزانشان به رهبر معظم انقلاب و مردم شریف ایران و همهی مسلمین جهان و خانوادههای عزیزشان تسلییت بگوییم.
1- درباره اعداد قرآنی
ما در تاریخ سه تا 72 داریم و برای من خیلی عجیب است که چطور در سه صحنه 72 شد. یکی در جنگ احد که 72 نفر شهید شدند. اسم 72 نفر در الغدیر آمده است. در کربلا 72 نفر شهید شدند. در حزب جمهوری هم 72 نفر شهید شدند. اینکه در سه مقطع تاریخی سه تا 72 بود، آدم نمیداند که تطبیق این را چه بگوید. بگوید: تصادف است. یا رمزی دارد. شبیه ماجرایی که چند وقت پیش راجع به امام حسین(ع) گفتم. که امام حسین روز دهم محرم شهید شد. بعد میبینیم که کلمهی قتل هم در قرآن ده تا است. کلمهی مصیبت هم در قرآن ده تا است. کلمهی ذبح، 9 تا است. نهر هم ده تا است. کلمهی بلا در قرآن ده تا است. کلمهی عشر در قرآن ده بار آمده است. شاید اینها تصادف باشد. شاید هم رمزی داشته باشد. شهادت 72تن را در تیر ماه داریم و انفجار و حادثهی دلخراش حرم امام رضا را داریم. گاهی آدم فکر میکند در دنیایی که سکته زیاد است و متاسفانه هم روز به روز سکتهی قلبی و مغزی زیاد میشود، اگر قرار است انسان سکته بکند، اگر قرار است آدم تصادف بکند، اگر قرار است آدم برود، چه جای خوبی که کنار امام رضا باشی و چه روز خوبی که عاشورا است. اگر قرار است انسان برود از در شهادت برود. در روز مقدس همراه امام حسین و یاران امام حسین برود. در جوار امام رضا(ع) برود. این قداستها باعث میشود که دست آن مجرم منافق بیشتر رو شود. مردم بیشتر متحد میشوند. هم این شهادتها بیشتر مردم را گره میزند، هم ولایت مردم نسبت به هم بیشتر میشود. هم تنفر و برائتشان نسبت به منافقین و کفار بیشتر میشود. هم آنهایی که شهید شدند اهل بهشت هستند. فقط باید دعا کنیم که خداوند انشالله به بازماندگانشان صبر و اجر مرحمت بفرماید.
2- اهمیت وقت در قرآن
زمان به قدری مهم است، که خدا به آن قسم خورده است. خدا به قطعات زمان قسم خورده است. «وَ الصُّبْحِ» (مدثر/34) قسم به صبح، «وَ الْفَجْرِ» (فجر/1) قسم به فجر، «وَ اللَّیل» (مدثر/33) قسم به شب، «وَ الْعَصْر» (عصر/1) قسم به عصر، «والضحی» قسم به چاشت، به سحر سه بار قسم خورده است. «وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ» (فجر/4) «وَ اللَّیلِ إِذا عَسْعَسَ» (تکویر/17) قسم به آخر شب، فقط به سحر سه بار قسم خورده است. گاهی خداوند میفرماید: آیا وقت آن نشده است که «وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ»(فاطر/37) فکر کنی. دیگر بس است. غفلت هم زمانی دارد. رشید سفید که در صورت پیدا میشود این هشدار است. یعنی بس است. ابروی سفید یعنی بس است. «أَ لَمْ یَأْن» (حدید/16) وقتش نرسیده است؟ دیگر بس است. درقرآن برای قیامت خیلی اسم داریم. «یَوْمِ الْحِساب» یک اسم قیامت است. «یَوْمَ الْقِیامَه» (بقره/85) یکی هم «یوم الحسره» است. «یوم الحسره» (مریم/39) آیهی قرآن است. یعنی روزی که آدم غصه میخورد. میبیند عمرش تلف شد و چیزی هم بدست نیاورد. یک دیپلم گرفت ولی هرچه خوانده است فراموش کرده است. لیسانس گرفت ولی همه چیز یادش رفته است. خانهاش کهنه شد. زنش پیر شد. بچهاش هم به او محل نگذاشت. نگاه میکند جوانی رفت. پول رفت. مطالعات فراموش شد. چیزی هم ذخیرهی قیامت نشد. در قرآن داریم که انسان در صحنههایی از برزخ و قیامت نعره میکشید و میگوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ»(مؤمنون/99)خدایا مرا برگردان. یک وقت دیگری به من بده. چند دقیقهای، چند روزی، به من وقت بده جبران کنم. « رَبِّ ارْجِعُونِ» تکرار شده است. قرآن 14 مرتبه میگوید: «بَغْتَه» یعنی تو را یکباره میگیریم. یعنی مواظب باش که عمرت را هدر ندهی. این کلمهها همه کد است. منتهی هرکسی باید خودش روی این کدها کار بکند. در قرآن خیلی آیه داریم که میگوید: مواظب زمانت باش. مرگ که میآید، قرآن میگوید: «لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یسْتَقْدِمُونَ»(اعراف/34) یک دقیقه کم و زیاد نمیشود. مواظب باشید. از نظر قرآن تعبیراتی داریم. 1- سوگندهایی که در قرآن است. قسم به صبح. 2- تقاضای برگشت «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99)14بار «بغتته» داریم. یکی از اسمهای قیامت «یَوْمَ الْحَسْرَه» (مریم/39) است. یعنی روزی که حسرت میخورید و میگو یید: چطور عمرم را تلف کردم. حیف که عمرم تلف شد. داریم که در روز قیامت از چند چیز سوال میکنند.
3- در قیامت از عمر سؤال میشود
روز قیامت از چند چیز سوال میکنند. 1- از کجا آوردی؟ 2- کجا خرج کردی؟ 3- با عمرت چه کردی؟ 4- درمیان عمرت جوانی را چه کردی؟ یعنی یک بار از همهی عمر میپرسند. آخر گاهی وقتها آدم میپرسد مال فلانی چه شد؟ بعد میپرسد طلاهایش چه شد؟ یکبار از کل عمر سوال میکنند. یکبار از جوانی سوال میکنند. «أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَص» (مستدرک،ج12،ص142) امیرالمومنین میفرماید: بزرگترین غصهها از دست دادن فرصتها است.
4- قدردانی چند چیز قبل از چند چیز
روایتی داریم که قدر پنج چیز را بدان. چرا این بحث را میکنم؟ برای اینکه تابستان که میشود، صدها هزار معلم و دبیر و استاد دانشگاه فکر میکنند تابستان نباید مطالعه کنند. میگویند: تابستانها بیکار هستیم. چند میلیون بچه مدرسهای هم میگویند: بیکار هستیم. دهها هزار طلبه هم بیکار هستند. ما نباید بیکار باشیم. باید از دقیقهها خوب استفاده کنیم. «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْس» (بحارالانوار،ج74،ص75) حدیث داریم قدر پنج چیز را داشته باش. قدر جوانی قبل از پیری، سلامتی قبل از بیماری، پولداری قبل از فقیری، فراغت قبل از گرفتاری، شعرا در این زمینه اشعاری را گفتند، که مفصل است. روایت داریم زنها مهریه ندارند. مردها مهریه دارند. مهر زنها معلوم است. همان مقداری که مردها میدهند. اما مهر زن و مرد چیست؟ زن و مرد هر دو یک مهری دارند. حضرت امیر میفرماید: «ان عمرک مهر سعادتک»(غررالحکم،ص158) مهریهی سعادت شما عمرت است. مواظب باش اگر میخواهی سعادتمند شوی، مهریهی سعادت شما عمر شما است.
5- عمر انسان و دنیا
روایت داریم که باز حضرت امیر میفرماید: «ان عمرک عدد انفاسک»(غررالحکم،ص158) عمر شما تعداد نفس هایت است. اصلاً روایت داریم تو نیستی. انسان چند نفس است. هر نفسی که کم میشود یک تکه از عمرت آب میشود. هستی تو عمر تو است. به عدد از بین رفتن دقیقهها عمرت از بین میرود. حضرت فرمود: دنیا ساعتی بیشتر نیست. این ساعت را حرام نکن. بعضیها واقعاً عمرشان را حرام میکنند. یک زنجیر چهل سانتی دست میگیرند و میگردانند. از اینطرف به آنطرف میچرخانند. بعضیها هم دائم کار میکنند برای اینکه یک لقمه دربیاورند و بخورند و جان داشته باشند کار کنند. کار کن بخور. بخور کار کن. هفتاد سال در این دایره میگردد. امیرالمومنین میفرماید: ارزش شما بهشت است. اگر کمتر از بهشت بفروشی کلاه سرت رفته است. بعضی افراد گاوصندوق نسل آینده هستند. منتهی دو تا گاو صندوق داریم. گاو صندوق فلزی، گاو صندوق گوشتی، افرادی از اینکه چگونه عمرشان رفت، غافل میشوند. عمرشان، دینشان، جوانیشان، دنبال پول میدود. حالا یک مقدار برای نسل آینده پول جمع کردند. گاو صندوق اسن گوشتی است. حدیث داریم گاو صندوق نباشید. «لا تکن خازنناً لغیرک» در نهج البلاغه داریم که حضرت فرمود: گاو صندوق دیگران نباشید. اگر بچهی شما نماز نمیخواند برای چه برای او دوچرخه میخری؟ برای تارک الصلاه خانه میسازی. خانه میسازی که او از خدا غافل باشد. خانه میسازی که این گناه کند؟ نمیگوییم: نساز. باید به فکر بچه هم بود.
6- دعا برای عمر با برکت
شخصی وصیت کرده بود که اموالش را در راه خدا بدهند. حضرت فهمید و فرمود: با داشتن بچه حق نداشت وصیت کند. آن کسی که بچه دارد باید فکر بچه هایش هم باشد. فکر بچهها باشیم اما نه بچههایی که از خدا غافل هستند. بچههای مجرم و گناهکار نه. بچههایی که صالح هستند. حدیث داریم مشغول باش به چیزی که مسئول هستی. در دعای مکارم الاخلاق یک جمله هست، میگوید: ای خدا عمر مرا به کار ببر در آن چیزهایی که روز قیامت از آن میپرسی. یعنی عمر من را در راهی مصرف کن، که روز قیامت بتوانم جواب بدهم. اینطور نباشد من در راهی بروم و تو از من چیز دیگری میخواهی. آخر بعضیها میگویند: سر ما کلاه رفت. کاش سکه هایم را نداده بودم. الآن سکه گران شد. دلار را فروختم. الآن دلار گران شد. کاش ماشین و خانهام را نگه میداشتم که الآن گران شده بود. خیلیها وقتی میگویند: مغبون شدم. کلاه سرم رفت، سر خانه و دلار و سکه و مزرعه و گاو و گوسفند مغبون شدم. ولی امیرالمومنین میفرماید: ای بشر اگر میخواهی بدانی مغبون شدی یا نه،کسی مغبون است که عمرش را هدر داده است. تابستان دانشجو چه کار میتواند بکند؟ ما دانشجوهایی داریم که سالهای آخر دانشگاهشان است. اینها میآیند مسجدهای محل را میگیرند و میگویند: آقا برای اینکه ما در آینده مدیر کل مفیدی باشیم باید الآن هم دانشجوی مفیدی باشیم. بیایید الآن بچههایی را که در این کوچه تجدید شدند، اسم نویسی کنیم و روزی چند ساعت با اینها درس کار کنیم. تو ریاضی درس بده. من دینی درس میدهم. فلانی هم زبان را درس بدهد. ما که الآن بیکار هستیم این کار را بکنیم. گاهی سه دانشجو در یک محله 47 تجدیدی را نجات میدهند. این دانشجو فردا میتواند وزیر خوبی باشد. دانشجویی که نشسته شطرنج بازی میکند، کاری نداریم که حلال است یا حرام است، حلال است. مگر هر کار حلالی را باید انجام داد؟ حالا باید همهی حلالها را من انجام دهم.
7- برای کارهایمان اغراض الهی لحاظ کنیم
داریم که شیخ مفید فرمود: آدم اگر وقتش را صرف کار حلال کند بد بخت است. بدبخت کسی است که وقتش را صرف کار حلال کند. شیرجه رفتن حلال است. تو که شیرجه میروی چرا حرام میکنی؟ قصد غسل مستحب هم بکن. در حین شیرجه یک سلامی هم به حضرت مهدی بده. نگذار شیرجهات حرام شود. هنرمند کسی است که شیرجه هایش حرام نشود. روز جمعه کنار دریا میرود، اما یک غسل جمعه نمیکند. مگر نمیخواهی بگویی: بفرما. یکی از خصلتهای امام(ره) این بود که وقتی میخواست بگوید: بفرما، میگفت: بسم الله! بسم الله یک ذکر الله هم دارد. همان بفرما است فقط یک الله هم دارد. تو که میخواهی بگویی: مرسی، بگو: خدا پشت و پناهت. اصلاً ما نمیدانیم چه کنیم؟ یعنی نه شرقی هستیم. نه غربی هستیم. نه جمهوری اسلامی هستیم. از شرق و غرب بیرون آمدیم و نمیدانیم چه کار کنیم؟ تو که شیرجه میروی غسل جمعه کن. مگر نشنیدی که امیرالمومنین فرمود: اگر روز جمعه باشد، من تمام اموالم را میدهم که فقط یک غسل جمعه کنم. مگر نمیدانی اگر کسی غسل جمعه کند خداوند گناهان یک هفتهی او را میبخشد. میروی حمام غسل کن. وگرنه خسارت است. حرام میشویم.
شما که برای دخترت گوشواره میخری بگو: گوشواره میخرم به شرطی که نمازت را هم بخوانی. اگر توانستی یک صفحه از قرآن را بدون غلط بخوانی تابستان تو را به مشهد میبرم. شما که او را به مشهد میبری. به مشهد خط بده. هنرمند کسی است که بتواند به کارهایش خط بده. رنگ الهی بدهد. «ان المغبون من غبن عمره» (غررالحکم،ص160) حتی داریم بهشتیها در بهشت غصه میخورند. «إن أهل الجنه لا یندمون على شیء» (ارشاد القلوب،ج1،ص52) در بهشت وقتی نگاه میکنند میگو یند: ای کاش ما از آن ساعت هم یک استفادهی بهتری کرده بودیم. ادیسون که برق را اختراع کرد روزی 16 ساعت مطالعه میکرد. یک نفر خیلی حرف میزد. میگفت: آقا مگر شما ادبیات نخواندی؟ در ادبیات میگویند: اسم هست و فعل هست و حرف. بزرگ که شدی حرف هست و حرف هست و حرف. تحصیل، عبادت، ورزش، ورزش، ورزش. تحصیل و عبادتش منفی است. اصول دینش هم ورزش است. این خسارت است. مثل اینکه زنی زایمان کند، همهی بچهاش کله باشد. این بدن ندارد. یک خانم دیگر هم یک بچه زاییده که همهی بچهاش بدن است. هردو ناقص است. حتی برای تجار هم حدیث داریم که اما صادق فرمود: تجار پولتان را برای یک کار صرف نکنید. هرچه پول داری سکه نخر. اگر سکه ارزان شود یک دفعه سکته میکنی. هرچه پول داری بنایی نکن. یک موقع ساختمان میریزد. هرچه پول داری مزرعه درست نکن. یک موقع قنات خشک میشود. حدیث داریم که پول هایتان را در سه چهار شاخه مصرف کنید. که اگر دزد آمد قالی را برد، یک مزرعه داشته باشی. قنات خشک شد، مغازه داشته باشی.
8- عمرت را کجا صرف میکنی؟
حدیث داریم که کسی سرمایهاش را در یک رشته خرج نکند که سقوط کند. در تحصیل هم همینطور است. بعضیها هستند که تمام عمرشان در حوزه درس آخوندی میخوانند، بعد وقتی وارد دانشگاه میشوند و وارد مردم میشوند فرهنگ مردم دستشان نیست. نمیدانند با مردم چطور حرف بزنند. بعضی هم خیلی اجتماعی هستند. هرکس عطسه کرد، میگوید: خیر باشد. تمام عقدها، عروسیها، تشییع جنازهها، استخارهها، تعبیر خوابها، اصلاً این آخوند دیگر فرصت مطالعه ندارد. مردم هم میگویند: ما این حرفها را 16 بار شنیدیم. دیگر آقای ما سواد ندارد. یعنی افرادی دائماً در کتابخانه هستند. اما اجتماعی نیستند. افرادی دائماً در جامعه هستند، حرفشان مایه ندارد. تقسیم کار یک چیز خوبی است. میگوید: عمری که شما دادی عمرت نامهی سفید است. مواظب باش که این نامهی سفید یک چیز خوبی بنویسی. جوانی و عمر شما صفحات سفیدی است. سعی کن در صفحات سفید، چیز خوبی بنویسی. مغز شما نوار است. سعی که روی نوار قیمتی چیز خوبی پر کنی. الآن نوار کاست خیلی گران شده است. حالا اگر شما یک نوار گران بخری، حاضر هستی که روی آن صدای گربه ضبط کنی؟ حیف است. این همه پول دادم صدای گربه ضبط کنم.
حدیث داریم که امام کاظم(ع) فرمود: گوش به حرف هرکسی بدهی عبد او هستی. الآن که شما پای تلویزیون نشستید عبد من هستید. اگر من حق بگویم عبد حق هستید. اگر بیهوده بگویم عبد بیهوده هستید. اگر طرف حق میگوید، پای حرف او بنشین. اگر طرف حرف بیهوده میزند گوش نکن. مثلاً یک ساعت و نیم حرف میزند که بگوید: من دیشب اشکنه خوردم. منتهی تاریخ اشکنه را نقل میکند. بعضیها هستند که برای نان و آبگوشت چهل دقیقه حرف میزنند.
یک تشبیهی هست که میگویند: فرض کن یک چاهی است. ته چاه یک گرگی نشسته که دهانش را باز کرده و این هم نخ عمر است. یک موش سیاه و یک موش سفید دارند نخ عمر را میجوند. هر وقت هم که این نخ پاره شود شما میافتی و این گرگ شما را میخورد. میگوید: نخ، عمر است. موش سیاه شب است. موش سفید روز است. این موش سیاه و موش سفید دارند نخ عمرت را میجوند. یکبار پاره میشود و در قبر میافتی. عمرت را حرام نکن. این تشبیه را مرحوم نراقی به صورت شعر گفته است.
9- دعای امام سجاد برای طول عمر
امام زین العابدین میفرماید: یعنی خدایا عمر مرا طوری قرار بده که فقط خیر ببینم. امام سجاد میگوید: خدایا اگر عمرم به درد میخورد عمر طولانی بده. اما اگر عمرم به در نمیخورد قیچی کن. امام صادق فرمود: هیچ چیز در دنیا بهتر از روح و زمان تو نیست. ارزش تو به دو چیز است. یکی روح تو است. یکی زمان تو است. مواظب روح و زمانت باش. نشانهی مومن این است که مواظب وقتش باشد. نه اینکه به ساعتش نگاه کند. استفاده از وقت است. یک نفر راه میرفت و نگاه به شکمش میکرد. گفتند: چرا اینطور میکنی؟ گفت: دکتر گفته مواظب شکمت باش. مواظب شکمت باش نه اینکه به آن نگاه کنی. اینکه میگویند: قدر وقتت را بدان. نه اینکه هر دقیقه ساعتت را نگاه کنی. افرادی هستند که هر دقیقه نگاه به ساعت میکنند، باز هم عمرشان تلف میشود. از وقت استفاده کنیم. علامت مومن این است که از وقتش استفاده کند. علامت آدم با تقوا این است که از وقتش استفاده کند. علامت عاقل این است که از وقتش استفاده کند.
سوال؛ اگر کسی ساعتی از شما دزدید، تحویل مأموران انتظامیاش میدهید. اما دوستان شما ساعتهای عمر شما را میدزدند ولی تحویل مأمورش نمیدهیم. این ساعت از آن ساعت قیمتش بیشتر است. چطور اگر کسی ساعتی دزدید ناراحت میشویم. اما ساعتی دزدید ناراحت نمیشویم. نهضت سواد آموزی دوازده سال است که در خانهها را میزند و میگوید: بیا و با سواد شو. صدها هزار نفر خواندن و نوشتن را یاد گرفتند، بیش از صد نفر در دانشگاه هستند که از نهضت سواد آموزی شروع کردند. خیلیها از نهضت سواد آموزی شروع کردند. البته خیلیها هم هرچه یاد گرفتند الآن فراموش کردند. این را هم احتمال بدهید که دیگر نهضت سواد آموزی از شما پول بگیرد وبگوید: دوازده سال مجانی بود نیامدی. حالا باید پول بدهی و یاد بگیری. 5000 تومان میگیریم و شما را با سواد میکنیم. روایت زیادی داریم که افرادی میگویند: حالا دیر نمیشود. اینقدر حدیث داریم برای کسانی که میگویند: برای بعد باشد. حدیث داریم هرکس به کسی بدهکار است، و دارد بدهد، وقت دادنش هم هست، اما نمیدهد. هر شبی که میخوابد خداوند گناه دزد را برای او مینویسد. اینقدر آدم حزب اللهی و غیر حزب اللهی داریم که میخوابد و فکر میکند دزد نیست. میگوییم: سلام جناب دزد! میگوید: خودت و پدر و مادرت و اجدادت دزد هستید. مال چه کسی را دزدیدم. میگوییم: امام صادق فرمود: هرکس دارد مال مردم را بدهد و ندهد دزد است. گناه دزد را برایش مینویسند. اما اگر هم ندارم قرآن می گوید: «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیسَرَهٍ»(بقره/280) اگر من ندارم که بدهم شما حق نداری من را در زندان بیاندازی. ندارم بدهم باید صبر کنی. دارم بدهم و نمیدهم دزد هستم.
10- با گذران عمر چه کسب میکنیم؟
اگر یادتان باشد در ایام عاشورا یک حدیثی خواندم. این حدیث خیلی مهم است. قبل از ظهر عاشورا امام حسین به یارانش قبل از شهادت فرمود: چند لحظهی دیگر همهی شما شهید میشوید، هرکس به مردم بدهکار است راضی نیستم که جزء یاران من باشد. مال مردم را بدهید. اگر غیبت کردی ناراحت باش. نگو: او را میبینم به او میگویم. زنگ بزن و بگو: اگر ناراحت نمیشوی. البته اگر ناراحت میشود زنگ نزن. بعضیها به من میگویند: آقای قرائتی ما غیبت تو را کردیم. چرا میگویی؟ اگر غیبت من را کردی پشت سر من بگو: خدایا من غیبت شیخ را کردم من را بیامرز. شیخ را هم بیامرز. وقتی به من میگویی: غیبت تو را کردم. ناراحتی من از شما بیشتر میشود. لازم نیست بگویی. من این را یک موقع از آیت الله العظمی گلپایگانی هم پرسیدم. گفتم: ما چنین کردیم. فرمود: درست است. اگر غیبت کسی را کردی لازم نیست به او بگویی. وقتی به او میگویی بدتر میشود. به کارهایمان رنگ خدایی بدهیم. چند جمله هم از بزرگان برای شما بگویم. یک کتاب چند جلدی به نام «معجم ال بلدا» این کتاب را آخوندها میشناسند. یک دوره کتاب است که راجع به شهرها است. این کتاب را یک برده چون اربابش فکر اقتصادی داشته برای تجارت به شهرستانها میفرستاده است. ایشان هم وقتی برای تجارت میرفته، گزارش شهرها را هم یادداشت میکرده. این کتاب تاریخ شهرستانها است. یعنی برده است ولی توانسته لا به لای مسافرتهایش استفاده کند. یکی از دانشمندان غربی میگوید: من در وسط غذا خوردنم یادداشتهایی که برمیداشتم یک کتاب ضخیم نوشتم. یکی از دانشمندان دیگر میگوید: این کتابی را که شما در مدت کمی میخوانی من موی سرم را سفید کردم تا این کتاب را نوشتم. شیخ مفید که پارسال حوزهی علمیهی قم کنگرهی ایشان را برگزار کرد، بیش از هزار سال پیش آنقدر کتاب نوشته، یک دور کتاب فقهی، کلامی نوشته است.
11- عمرمان را در راه تحصیل علم صرف کنیم
در تاریخ ابن سینا آمده است که 238 کتاب رساله نوشته است. میگوید: هروقت هم که در مسائل گیر میکردم در مسجد میرفتم و دو رکعت نماز میخواندم و میگفتم: خدایا نمیفهمم. کمکم کن. بعضیها که مسئول مملکتی میشوند دیگر مطالعه نمیکنند. ابن سینا وزیر شد. دید وقت مطالعه ندارد. صبحها سحر بلند میشد و تا قبل از آفتاب مطالعه میکرد و به تألیف میپرداخت. شیخ طوسی تمام کتاب هایش را آتش زدند. حوزهی علمیه را هم در بغداد به هم زدند و به نجف آمد و مؤسس حوزهی علمیه شد. ابوریحان بیرونی در سال دو روز تعطیلی داشت. مریض شده بود. وقت جان کندن به عیادتش آمدند. یک سوال کرد. گفتند: ابوریحان تو داری میمیری. گفت: میدانم دارم میمیرم. بدانم و بمیرم بهتر از این است ندانم. افتخار ایران ابوریحان است. یکی از مفاخر علمی ایران ابوریحان است. ایشان سالی دو روز مرخصی داشت. همینطور سه ماه تعطیل هستیم. به خصوص شهرهایی که آب و هوای خنک دارند. مردم تویسرکان، ملایر، دماوند، آذربایجان شرقی، غربی کسانی که در مناطق خنک مطالعه نمیکنند، آب و هوای خنک حرامشان باشد. اگر از این هوا استفادهی علمی نمیکنند. طلبههای مناطقی که در آب و هوای خنک هستند باید دو برابر طلبههای مناطق گرم سواد داشته باشند. دانشجویش باید دو برابر دانشجوهای دیگر با سواد باشد. آیت الله و استاد دانشگاهش هم همینطور است. تازه قم و کاشان هم از ساعت 10 گرم میشود. نمیشود از ساعت 5 صبح تا 9 صبح کار علمی کرد. میشود 4 ساعت کار علمی کرد. امیرالمومنین کفشش را وصله میکرد و میگفت: سبحان الله! گفتند: یا علی چه میکنی؟ گفت: کفشم را وصله میکنم حیف است که از زبانم استفاده نکنم. از زبانم هم یک سبحان الله تولید میکنم.
شهید اول یک عالمی است که کتابی به نام «لمعه» نوشته است. هر آخوندی این کتاب را میخواند. در حوزههای علمیه این کتاب کتاب رسمی است. ایشان میگوید: «من الخسران صرف زمان فی المباح» اگر کسی عمرش را صرف کار مباح کند، خیلی بدبخت است. یعنی مباح نه حرام. مقدس اردبیلی از علمای درجه یک است. وقتی به کربلا میرفت هم نماز شکسته میخواند و هم درست میخواند. گفتند: چرا؟ گفت: برای اینکه تحصیل علم واجب است و کربلا مستحب است. من میترسم و شبهه میکنم که آیا درست است من از نجف علم را رها کنم و به زیارت امام حسین بیایم؟ احتیاطاً هم نماز شکسته میخوانم. هم نماز کامل میخوانم. چون نگران بود که سفرش حرام باشد. چون در سفر حرام نماز چهار رکعتی است.
شیخ عباس قمی میگوید: وحید بهبهانی در پیری دیگر وقت نداشت که کتابهای سنگین را درس بده. لمعه درس میداد. مثل استاد دانشگاهی که دیگر حوصلهی تحقیق ندارد. مینشیند و کتاب آب، بابا درس میدهد. یعنی میگفت: وحید بهبهانی که از علمای درجه یک بود چون در پیری نمیتوانست کارهای سنگین بکند، ولی خودش را از درس نمیانداخت. همه باید مطالعه کنند.
یک موقع یک رفیق داشتم طلبه بود. قد کوتاهی داشت خدا او را بیامرزد. آن زمان، زمان شاه طلبهها را برای سربازی میگرفتند. من به این رفیقم گفتم: خوشا به حالت تو قدت کوتاه است. تو را سربازی نمیبرند. گفت: چرا من را هم میبرند و میگویند: عدس پاک کن. تابستان هوا گرم است. اما ساعت 5 صبح هوا خنک است. ای کاش، بعضی از ساختمانها یک طوری میشد که این طلبهها و دانشجوها از آن استفاده کنند. مثلاً دانشجوهای بندر عباس یا طلبههای قم تابستان در جای خنک بروند. با یک مسافرت دو ماه از عمرشان بیشتر استفاده کنند. میرحامد حسین هندی آنقدر کتاب نوشت که دستش از کار افتاد. استفاده از وقت خیلی مهم است. برادرها تابستان است. سعی کنیم هفتهای یک کتاب مطالعه کنیم.
12- خاطرهای از امام درباره استفاده از عمر
امام چقدر از عمرش استفاده میکرد. وقتی دکتر گفته بود: شما باید بیست دقیقه قدم بزنی، من یکبار قدم زدن امام را در خانهاش دیدم. تند راه میرفت. منتها یک تسبیح هم دستش بود و ذکر میگفت. میگفت: حالا که راه میروم زبانم بیکار نباشد. میشود هفتهای یک کتاب مطالعه کرد.
13- عمر میدهیم و چه میگیریم؟
مرحوم ممطهری 52 کتاب دارد. هفتهای یک کتاب مطهری را مطالعه کنیم یک ساله همهی کتابهای ایشان را تمام کردیم. اینقدر دانشجو داریم که نمیتواند قرآن بخواند. اینقدر هم دانشجو داریم که میتواند قرآن بخواند. آن دانشجویی که نمیتواند قرآن بخواند پهلوی کسی که میتواند بخواند برود و یاد بگیرد. بگوید: من روزی نیم ساعت در تابستان میآیم تا از شما قرآن یاد بگیرم. زشت است که من لیسانس باشم اما نتوانم قرآن بخوانم. روز قیامت از مردم خجالت میکشم. اینقدر دانشجو هستند که میتوانند به بچههای تجدیدی کمک کنند. اینقدر هستند کسانی که شنا بلد هستند. همه شنا یاد گیریم. همه تیراندازی یاد بگیریم. همه قرآن را یاد بگیریم. دیپلم که چیزی نیست. لیسانس که چیزی نیست. ما باید دائماً از فکرمان استفاده کنیم. از کارمان استفاده کنیم. از خاکمان استفاده کنیم. ایران آب و خاک دارد و میتواند غذای بیش از صد میلیون را تامین کند ولی ما گندم را از خارج میخریم. نه از عقلمان استفاده میکنیم. نه از آب و خاکمان استفاده میکنیم. شلوغ ترین جاهای ما میدانهای ورزش است. باید شلوغ ترین مکانها کتابخانه باشد. کنار کتابخانه میدان ورزش هم شلوغ باشد.
خدایا دقیقههای عمرمان را حرام کردیم. ساعتهای عمرمان را حرام کردیم. روزهایی از عمرمان را حرام کردیم. هفتههایی از عمرمان را حرام کردیم. ماههایی از عمرمان را حرام کردیم. سالهایی از عمرمان را حرام کردیم. خدایا به ما توفیق بده این مقدار دیگر که از عمرمان مانده، ساعات و دقیقه هاو ثانیهها عمر ما را در راهی مصرف کنیم که از طریق رضای تو و قرب ما به تو و رشد ما و نجات امت ما و عزت کشور ما باشد. آن مقداری که حرام کردیم. یا به بطالت گذراندیم، یا نعوذ بالله در حال گناه بودیم آن مقداری که از عمرمان اسباب شرمندگی است خودت آن شرمندگیها را جبران بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»