موضوع: عقل
تاریخ پخش: 74/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
1- تعریف عقل
بحثمان درباره چیزی است که انسانیت ما به آن بستگی دارد یعنی بحث عقل، کلمه عقل، عقل افسار است، عقل یعنی ترمز، یعنی جاهایی که ممکن است غضب و شهوت و هیاهو و هارت و هورت و پول و جاهایی که ممکن است گول بخوریم عقل ما را از گول خوردن نجات میدهد، عقل یعنی نگرش داشت و مهارش کرد، نگذاشت توی دام بیفتد، این معنای عقل است. میگویند فلانی عاقل است یعنی مهار دارد، عقل ندارد یعنی افسار گسیخته است. یعنی ماشین بی ترمز است یعنی کنترل ندارد، در مورد عقل خیلی حرف داریم، اول جایگاه عقل، بعد راه شناسایی عقل، سیما وصفات عاقل.
چیزهایی که عقل را رشد میدهد. آفات عقل، و عاقلترین مردم، اینها عنوانهایی است که میخواهم ان شاءالله برای شما صحبت کنم.
2- جایگاه عقل
بحث اول اهمیت و جایگاه عقل، در مقابل عقل، جهل است منه دیوانگی، وقتی میگویند فلانی عاقل است عقل در مقابل جهل است. خدا صحبت که میکند میگوید حرف من با عقلا است. اولی الالباب، گاهی خدا آیه دارد و آخر آیه میگوید اولی الالباب لب یعنی مغز، من این را به مغزدارها میگویم، آنهایی که کلهشان میکشد کار به آدمهای سطحی ندارم، یا میگوید «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (بقره/164)، من حرف میزنم و این تذکرها برای آدمهایی است که بفهمند، تعقل کنند، در حکومت اسلامی گفتهاند سرمایهها را دست آدمهایی که تعقلشان کم است ندهید: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» (نساء/5)، اموالتان را به آدمهای سفیه ندهید باز سفیه خل نیست، اما کسی که انتخابش بد باشد قرآن میگوید سفیه، مثلاً انگور را رها میکند و عرق میخورد غذای تازه را رها میکند و غذای کهنه میخورد، رفیق راستگو را رها میکند و با آدم دروغگو رفیق میشود. لقمه حلال را رها میکند ولقمه حرام میخورد بندگی خدا را رها میکند و بنده طاغوت میشود.
از نظر قرآن همه اینها خل هستند، چون شما اگر یک سکه طلا بود و یک سکه حلبی بود، یک کسی گفت من حلبی میخواهم و طلا نمیخوام همه میگوئید این خل است. طلا را رها کرد و دنبال حلبی رفت. اگر یک فرش قیمتی باشد و بگویند فرش خوب میخواهی یا موکت نمدی؟ اگر گفتی موکت نمدی. خوب میگویند این خل است، بندگی خدا را رها کند، مثلاً بنده اگر یک خوردهای فوتش کنم میترسم خودم خل باشم، خوب باشد، من هم خل باشم. بنده سر نماز عوض اینکه دل بدهم به خدا دل میدهم به غیر خدا، خدا را با غیر خدا معامله میکنم، اگر یک خوردهای فوتش کنیم به جای باریکی میرسد، حال پس بگذار فوتش نکنیم.
3- چهار ادله مهم شیعه
خدا رحمت کند بعضیها را، در کتابهای حدیث که شیعه دارد اولین بحثش بحث عقل و جهل است، یکی از دلایل کنار قرآن و حدیث عقل است اصلاً دین ما چهار تا دلیل دارد: یک قرآن دین ما از قرآن است، دو حدیث، سه، عقل، گاهی چیزی توی قرآن نیست یعنی کلیاتش توی قرآن است، اما ریزش توی قرآن نیست، یا در حدیث نیست اما عقل میگوید این کار را بکنید. گاهی به خاطر همین است که الان عقل میگوید که در مقابل این حرکت مثلاً چه کنیم گاهی هم اجماع یعنی توی قرآن نگفته، توی حدیث هم نگفته اما تمام علما گفتهاند این کار را بکنید، باز گفتم همه علما برای ما بی ارزش است. ما از همه مکتبها دعوت میکنیم بیایند برای بحث، میگوییم «هاتُوا بُرْهانَکُم» (بقره/111) کلمه «هاتُوا بُرْهانَکُم» زیاد توی قرآن است. یعنی دلیل بیاور، علامت عاقل چیست؟ قرآن میگوید علامت عاقل این است که «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18)، «فَبَشِّرْ عِبادِ» (زمر/17) بشارت بده به بندگان من. ب
4- نشانه بنده خدا بودن
ندگان خدا چه کسانی هستند؟ «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» حرف را استملاع میکنند «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»، بعد میگوید اینها عقلا هستند، این کلمه آیه قرآن است ولی آن آیه از آیات آسان است هر کس شش کلاس درس خوانده باشد. بلد است، بشر یعنی بشارت بده خبر خوش بده، عباد عبد، بندگان من را، به بندگان من بشارت بده خبر خوش بده که چی؟ بندگان آنهایی هستند که کلمات را استماع میکنند حرفها را گوش میدهند و هر حرفی بهتر است قبول میکنند هر حرفی را گوش میدهند ولی هر حرفی را نمیپذیرند انتخاب احسن میکنند. این آیه معنایش این نیست که هرکس هر چیز را بخواند و هر کس پای هر سخنرانی بنشیند. ممکن است شما کتابی را بخوانید و جذب کتاب بشوید و سم شناس نباشید. آفت شناس نباشید، شیطان شناس نباشید اول باید عباد یعنی، انسان بنده خدا باشد. بعضیها بنده هوسشان هستند هر حرفی با هوسشان جور درآمد میگویند این حرف خوب است. فرض کنید یک مرجع تقلیدی پیدا شده میگوید نماز صبح واجب نیست میگوید این خوب است من مقلد این هستم، وقتی هم میخواهد مرجع تقلید انتخاب کند میگوید آقای قرائتی این مراجع تقلید کدامشان فتوایش آسانتر است، مرجع نداریم که بگوید خمس ندهید، این پیدا است که عبد او نیست، بنده او نیست، میگوید اول باید بنده او بشویم آن وقت اگر بنده او بشویم باید قدرت داشته باشیم انتخاب احسن کنیم، خود انتخاب احسن هم هنر میخواهد مگر هر کسی میداند که قیمت خانه چند است و کدام خانه محکمتر است باید معمار باشد، باید مهندس باشد، این که آدم انتخاب کند کدام حرف بهتر است و کدام حرف بهتر نیست این مایه علمی میخواهد، مطهری میخواهد تا بفهمد که توی این چند تا حرف کدام آن درست و کدام غلط است. آخه یک جوان میگوید مگر علم آزاد نیست؟ میگوییم چرا علم آزاد است، بله، پس من هم یک انسان آزاد هستم، من انسان آزاد میخواهم بروم سراغ آزاد، میگوئیم تو دو تا گیر داری، یکی اینکه هنوز بنده شکمت هستی، و دیگر اینکه بنده هوا و هوست هستی و هنوز عبد صالح او نشدهای، و دیگر اینکه از نظر علمی قدرت انتخاب احسن نداری، اگر بنده او بودی و قدرت انتخاب احسن داشتی شما هر کتابی را مطالعه کنی حق داری، میتوانی تشخیص بدهی که این حرف باطل است یا خیر، بسیاری از حرفهایی را که آدم میشنود و خیلی هم خوشش میآید. دست یک دانشمند بدهی میگوید این حرف چند تا اشکال دارد اگر بینش داری بسم الله، اما اگر بینش نداری نمیشد، بعد قرآن دنباله آیه میگوید این حرف برای عقلا است.
5- فکر و اندیشه مقدم بر عبادت
سؤال آیا ما میتوانیم هر کتابی را مطاله کنیم؟ پاسخ اگر عبد خدا هستی و قدرت علمیات بالا است بله، اما اگر پیرو هوا و هوس هستی و قدرت علمی است ضعیف است نه، در مورد اهمیت عقل روایات زیادی است که من فقط تند تند اشاره میکنم «العقل رسول الحق» (غررالحکم/ ص50)، عقل هدیه آسمانی است، «العقل مرکب العلم» (غررالحکم/ ص53) علم بر عقل سوار میشود، «قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» (کنزالفوائد/ ج2/ ص31)، ارزش انسان به عقل او است، «وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»، آدم که فکرش کار نکند عبادت هم بکند عبادتهایش ارزش ندارد، یک کسی تند تند قرآن میخواند و قرآن را حفظ است ولی مخ او کار نمیکند خوب این با یک نواری که حفظ قرآن کند فرق نمیکند، گاهی وقتها ممکن است آدم یک چیزهایی را حفظ کند ولی آموزش آموزش ماشینی است تعقلی نیست،
زمان شاه یک بچه کوچولو نابغه را آوردند توی تلویزیون این که نام هر کشور را که میگویی سریع پایتخت آن را میگوید، تا میگوییم عراق فوری میگوید بغداد تا میگوئیم فرانسه فوری میگوید پاریس، تا میگوییم انگلستان فوری میگوید لندن، چهل تا کشور را تند تند میِشمرد، آوردنش توی تلویزیون، تند تند مثل بلبل میگفت، عوض اینکه بگویند ایران بگوید تهران، گفتند کشور عزیز ما یادش رفت بگوید تهران، چرا برای اینکه در آموزش نگفته بودند کشور عزیز ما گفته بودند ایران تهران، حالا به جای ایران گفتند کشور عزیز ما یادش رفت بگوید تهران یعنی آموزش کامپیوتری چیزی که به او دادی پس میدهد یعنی قدرت تعقل و تحلیل ندارد، حرم امام رضا یک مسجد کوچک دارد همه عاشقان امام رضا میخواند دو رکعت در آنجا نماز بخوانند. یک آدم مقدس میرود پنج ساعت آنجا مینشیند هر چه میگویند پدرجان تو مشهدی هستی یا اگر هم زائر هستی این جا جای نیم ساعت یا جای ده دقیقه است. در پنج ساعت نشستهای، میگوید برو شیطان نشو، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، من آمدم عبادت کنم، بعد گفت بسمه تعالی توی کمرت بزند، این عابد است ولی نمیدانم چقدر عاقل است، گاهی وقتها مثلاً شنیده که در وضو شستن بینی مستحب است، حالا یک عده ایستادهاند میخواهند وضو بگیرند و هی ایشان دماغش را میشوید، هم وقت را میگیرد و هم اینها که ایستادهاند حالشان به هم میخورد میگوید مستحب است این عید است ولی عقل ندارد.
من رفتم یک جایی بنده خدا باشم یک دسته گلی آب دادم، خانه پدر سه شهید مهمان بودم، گفتم میخواهم وضو بگیرم، گفت شیر آب توی سردآب است. رفتم توی سردآب وضو که گرفتم این پدر سه شهید حوله آورد که من دستهایم را با آن خشک کنم. وقتی وضو گرفتم گفت: بفرما حوله، گفتم حدیث داریم که کسی اگر وضو گرفت با حوله خشک نکند ثوابش سی برابر است من میخواهم خشک نکنم، گفت حدیث نداریم یک پیرمرد، پدر شهید با درد پا، این همه پله حوله برای تو آورده توی ذوقش نزن، من خیلی خجالت کشیدم جاهایی که آدم میخواهد مقدس باشد عقلش کار نمیکند، همیشه نصف مردمی که از دین فرار میکنند برای این است دین دست آدمهایی است که گاهی عقل دارند و گاهی ندارند.
6- تأثیر تصمیمات عاقلانه در زندگی
باید حساب کنیم که الان وقت چی است؟ گاهی آدم وقتی قرآن میخواهد باید قرآن خواندنش را کنار بزند، آقا دعا میخواند میگوید چند صفحه دیگه مانده، میگوید سه صفحه، میگوید زود بخوان تا تمام شود. این خیال میکند که زمین است که شخم کند دعا رابطه با خداست. حال میخواهد حال نداری قرآن را بگذار کنار. یک صفحه قرآن با حال بخوان، متری دعا میخواند، عقل چیز مهمی است، ما اگر در بنایی عقلمان را به کار ببریم خیلیها خانه دار میشوند، مقداری بنایی روی عقلات ومقداری روی هوس، پولی که در بنایی خرج هوس میشود بیش از آن مقداری است که خرج نیازهای واقعی شده، یعنی گچ و سیمان و آجر و میلگرد و اینها عقلی است، و یک سری دکورسازی آن تجملات است ما به خاطر تجملات از همه بانکها قرض میکنیم، بنده خدا فقیر است از شانزده تا بانک وام گرفته که توی عروسی چنین باشد، پهلوی چند نفر میرود گردن خم میکند که مثلاً عروس که میرود پانزده تا ماشین بوق بزند، سی و دو بار برای بوق گردن کج میکند، خوب این جوان داماد است ولی عقلش کم است، حالا با عروس صحبت کن از این هوس بگذرد، آیا میارزد تو آنقدر گردنت را کج کنی؟ یک ماشین از پسرخالهاش میگیرد یک ماشین از همسایه میگیرد، دو تا ماشین از اداره میگیرد، دو تا ماشین از شریک هایش میگیرد. مثل گربه تملق میگوید تا بوق بزنند. بله اگر خودشان ماشین آوردند بوق زدند که خیلی خوب ولی اینکه این رقمی انسان خودش را ذلیل کند تملق بگوید.
یک حدیث بخوانم، حدیث داریم اگر آبی برای وضو هست، ولی اگر آب بدهد برای وضو منت میگذارند، اسلام میگوید تیمم کن و با آبی که منت توی آن است وضو نگیر، خیلی دین قشنگی است، در نماز میگویند منت نکش، اصلاً میدانی چرا به عاریه گفتهاند عاریه؟ فرش یا ماشین را عاریه کردیم، اصلاً عاریه برای این است که آدم در گرفتنش عارش بشود، اصلاً به عاریه میگویند عاریه چون در گرفتنش عار است، انسان باید عزیز باشد.
پیغمبر(ص) نشسته بود، جنازه یک کافر را عبور میدادند، پیغمبر پا شد رفت کنار، مردم گفتند پیغمبر به این کافر احترام گذاشت به احترام جنازه کافر پا شد، امام حسین فرمود: نخیر به احترام جنازه کافر پا نشد، پیغمبر اگر بنشیند جنازه کافر را عبور دهند جنازه کافر از بالای سر پیغمبر عبور خواهد کرد، او میخواست حتی سایه جنازه کافر به سرش نیفتد، این به خاطر غرور اسلامیاش بود، به خاطر عزت اسلام پا شد تا سایه کافر روی سرش نباشد. سایه جنازه کافر هم روی سرش نباشد، ما یک عزتی داریم، عزت خیلی مهم است، حضرت در طائف سنگ باران شد، رفت بیرون طائف یک باغی بود وتکیه به دیوار باغ داد، افتاد پای دیوار، یک نفر از باغ بیرون آمد. گفت باغ چه کسی است، گفت باغ فلان کافر، تا شنید باغ کافر است خواست پا شود، دید رمق ندارد، خودش را روی زمین کشید. کشید تا چند متری رفت. و به یک درخت تکیه داد و فرمود مسلمان تکیه به دیوار یهودی نمیدهد.
7- عقل چیست و عاقل کیست؟
عقل چیست؟ اگر عقل با بنایی جمع شد، چه میشود؟ اگر عقل با ازدواج جمع شود چی میشود؟ اگر عقل با داد و ستد جمع شود چی میشود، بسیاری از ورشکستگان. بسیاریری از بدهکاران بسیاری از آبروریزها ما خیلی ضرر بی عقلی را میدهیم نه بی عقلی یعنی دیوانه، دیوانه نیستیم، اما آن طوری هم که باید نمیکنیم، «إِفْطَارُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ صَوْمِ الْجَاهِلِ» (المحاسن/ ج1/ ص193)، آدم متفکر و عاقل و دور اندریش، روزه مستحبی نگیرد باز بهتر است از یک آدم عوام که روزه مستحبی بگیرد، حالا عقل چیست؟ این برای اهمیت عقل، بعضیها عقل را زرنگی میگویند. میگویند فانی عاقل است، میگوئیم چطور؟ میگوید همچین معاملهای کرد و همچین سودی کرد، یعن عقل را میبرند رو اینکه چه کسی کجا زمین خرید کجا خانه خرید، کجا ازدواج کرد … اما روایت: از امام صادق پرسیدند: «من عقل» عقل چیست؟ فرمود «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» (کافی/ ج1/ ص11)، عقل آن است که آدم در انتخاب بنده خداباشد، هر کس خودش را به هر کس فروخت. اشتباه کرد، خیلی از شخصیتهای زمان شاه دلشان خوش بود که مثلاً اسدالله علم وزیر دربار از این خوشش بیاید، وزیر دربار هم دلش میخواست هویدا نخست وزیر خوشش بیاید و هویدا هم دلش میخواست شاه خوشش بیاید، شاه هم دلش میخواست که کارتر رئیس جمهور آمریکا خوشش بیاید، حالا کو علم و کو هویدا، کو شاه، کو کارتر، آدم عاقل آن است که از اول هدفش رضای خدا باشد و هر کس زیر و رو شد او سر جایش باشد و لذا در قرآن گفتند: «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً» (بقره/138)، «صِبْغَهَ» یعنی رنگ الهی، «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»، بیائید کارهایمان را رنگ الهی کنیم چون باقی رنگها پاک میشود، باقی رنگها دوام ندارد.
قرآن میفرماید: ما عندکم ینفد، هر چی رنگ شما داشته باشید میپرد، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96)، همه رنگها میپرد، ینفد یعنی میپرد، «صِبْغَهَ اللَّهِ» رنگی خدا میماند. رنگهای دیگه میپرد، هر چی باشد میپرد، قهرمان فوتبال بعد از ده سال یک ذره تنگی نفس پیدا میشود اسقاطی میشوی، و از گردونه خارج، قهرمان وزنه برداری، حتی اختراعها، اگر یک کسی فقط اختراع کند برای شهرت، برای درآمد، برای اینکه فقط، ثبت بدهد و بگوید این اختراع به اسم من ثبت شد، به اسم سازمان و مؤسسه و کشور من ثبت شد حالا مثلاً ثبت شد که چی، عاقبت که چی؟ همه چیزی میپرد.
یک کسی آمد پهلوی من گفت، آقای قرائتی افتخار بده یک عکسی با شما بگیرم، گفتم بسم الله، عکس را گرفت گفتم اگر من فردا آخوند بدی بشوم تو را هم میگیرند، عاقل یعنی هر کس میخواهد عکس بردارد باید فکر بعدش را هم بکند، خیلی از اینها مثل ظرف بستنی یک بار مصرف هستند رفیق نشوید، خیلی رفیقها یک بار مصرف هستند. حدیث داریم دختر میخواهید انتخاب کنید به شکل دختر نگاه نکنید، گاهی دختر خوشکل است اما فامیل خوبی نیستند دختر زیبا در فامیل بد مثل گل زیبا است که ریشهاش در کود است. گل قشنگ است اما ریشههایش در زبالهها است.
عاقل یعنی جوانی قصه را تا آخر بخوانی، بر کسی گفت چرا عیدی نمیدهی؟ گفت: امسال پول دارم عیدی بدهم اما اگر عیدی بدهم رسم میشود سالهای دیگر هم باید عیدی بدهم، من میترسم یک سنتی را بگذارم که بعد توی آن بمانم، من شعر نمیگویم که بعد تو قافیهاش بمانم. البته این حرف آخری درست نیست امسال داریم میدهیم و سال دیگر نداریم نمیدهیم.
خدا ان شاءالله قسمت شما کند مسجد کوفه، یک فرسخی نجف است. ما سالی که نجف بودیم گاهی شبها میرفتیم مسجد کوفه و آنجا یک پتومی بردیم که بخوابیم، یک کسی از رفقا آمد گفت، آقای قرائتی پتویت را به ما بده، من گفتم خوب یک پتو دارم و خودم میخواهم، رفیقم گفت خوب به او بده برود، گفتم خوب مال تو وقتی پتوها رابرد گفتم سحر سرما بشود چه میشود گفت سحر که سرما شد بلند میشویم از رویش برمی داریم حالا فعلاً نمیخواهیم به او میدهیم.
8- اهمیت عقل
حالا گاهی وقتها خیلی هم نمیشود دراز مدت فکر کرد بگویم از حالا من تعریف از ایشان نکنم چون میبینی یک بار بد میشود. «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ»، امام صادق فرمود عقل یک چیزی است که خدا به واسطه او عبادت بشود عاقل کسی است که در انتخابات خدا را بر طاغوت ترجیح بدهد. بندگی خدا را بر بله قربان گویی غیر خدا ترجیح بدهد، کارهایش رنگ الهی داشته باشد، حدیث داریم روز قیامت: «أنه یحاسبهم على قدر عقولهم» (بحارالأنوار/ ج1/ ص105)، روز قیامت هر کسی عاقلتر است حسابش دقیقتر است، «إِنَّمَا یُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی الدُّنْیَا» (کافی/ ج1/ ص11)، عقل حجت باطنی است، حدیث داریم انسان دو تا برهان دارد: برهان ظاهری قرآن وبرهان باطنی عقل، ای جایگاه عل بود که گفتم.
9- راههای شناخت انسان عاقل
اما راه شناخت عقل، «سته تختبر بها عقول الرجال [الناس] المصاحبه و المعامله و الولایه و العزل و الغنى و الفقر» (غررالحکم/ ص343) میگوید اگر خواستی ببینی طرف عقلش چقدر است از راههایی میشود فهمید مثلاً یک جوانی میخواهی ببینی چطوری است؟ به او میگویی جوان دو تا شعر بخوان ببینم ببین چه چیزی حفظ است از محفوظات میشود فهمید که گرایش ذهنی این چی است؟ یک جوان مثلاً قوطی کبریت جمع میکند، مثلاً حالا این چقدر عاقل است؟ یک جوان مثل میبینی نی سیگار جمع میکند مثلاً که چی؟ بنده 173 رقم سیگار جمع کردم، این که چی، این چه مشکلی را از تو برطرف خواهد کرد، و چه مشکلی را از جامعه بر طرف خواهد کرد؟ خیلی راحت میشود فهمید چه کسی عاقل است و چه کسی عقلش کم است و چه کسی عقلش زیاد و چه کسی عقلش متوسط است.
المصاحبه با او رفیق شو، در مسجد آدم دعا میکند زا دعاها میشود فهمید که چه کسی چقدر عقل دارد، ظهر عاشورا دیدیم یک کسی خیلی در هیئت عزاداری میکند. بعد یک چهارپایه گذاشت ظهر عاشورا است. مردم به عشق حسین سینه میزنید دستها بالا یک دعا میخواهم بکنم الای دعا مستجاب میشود ما هم گفتیم ببینیم الان ظهر عاشورا است میخواهد چه بگوید: گفتای خدا، ما را به تب گرفتار مکن، گفتیم این بنده خدا کمبود دارد بله ان شاءالله آدم سالم باشد اما این هیاهو برای تب این مثل این که آدم برود بندرعباس یک شکلات بخرد و برگردد این همه راه برای یک شکلات.
میگویند به یک نفر گفتند سه تا دعای مستحاب داری، گفت خیلی خوب، دعای اول: همسرم زیباترین زنان دنیا بشود، همسرش زیبا شد، چه شکلی؟ همه همسایهها دم پشت بام لای روزنه در. از در ودیوار میخواستند همسرش را ببینند. زندگی برایش تلخ شد. عصبانی شد، دعای دوم: همسرم زشت زشت بشود، باز آمد دید همسرش زشت شد، گفت خدایا اصلاً مثل اولش بشود، یعنی گاهی آدم یک سرمایه دارد ولی سرمایه را به تاراج میدهد. جوانیات را چه کردی؟ تابستانت را چه کردی؟ با طرف رفیق شود ببین دعایش چی است؟ ، عکس چه کسی را زده. بیشترین پولش را خرج عکس میکند. میروی توی خانهاش میبینی پانزده شانزده تا آلبوم عکس دارد، یک عکس سوار شتر شده، یک عکس سوار قاطر شده، حالا که چی؟ مثلاً آخرش که چی؟ یعنی فکرش این نیست که اول آلبومها لااقل کتاب بخرد میخواهد هدیه ببرد، خوب هدیه میشود گل برد. گل هم خوب است، یعنی از ترسم میگویم خوب است چون بگویم بد است گل فروشها ناراحت میشوند، ولی بالاخره اگر بنا باشد به جای گل پتو ببریم یک بار مصرف نباشد چون گل فردا پرپر میشود، رفتیم توی کارهای دکوری، یک بار مصرف، زودگذر، هوسی، عاقل باید مقداری عمیقتر باشد، چیزی که میخر، کتابی نخریم که پشیمان بشویم، اگر یک وقت هزار تومان، دو هزار تومان، خواستیم کتاب بخریم مشورت کنیم آقا من میخواهم کتاب بخرم، یک کتابهای است، توی دنیای آخوندی میگویند مثلاً کتاب لغت، از اول طلبگی تا آن طرف مرجعیت آدم میخواهد، بعضی کتابها نه عوض نمیشود، در خرید عاقل باشیم.
در انتخاب رفیق، مصاحبت، معامله با او داد و ستد کن، انتخاب شغل، انتخاب شغل خیلی مهم است، گاهی اسنان یک شغلی را انتخاب میکند که فکر میکند آخر عمرش چی است؟ و گاهی هم شغلش شغل کاذب است، حتی توی دنیای آخوندی ما شغل کاذب داریم، من به یکی از روحانیون گفتم شغلت چی است؟ گفت من پیش نماز این جا هستم، خوب حالا اگر پیرمرد بود به او نمیگفتم ولی چون جوان بود گفتم اگر بمیری چی میشود؟ گفت هنوز فکرش را نکردم، گفتم اگر بمیری هیچ طوری نمیشود مردم میروند مسجد بغلی، پس پیدا است شغلت لغو است، در مسجدها که چند تا پیش نماز است. واقعاً لغو است، آخه چرا مثلاً تو صحنها توی مسجد گوهرشاد، توی مسجد امام قم، توی خیلی شهرها، چرا توی این مسجدها چند تا پیش نمازاست آقا ممکن است یک نفر این آقا را قبول نداشته باشد خوب به خاطر این است که ده نفر این آقا را قبول دارند، البته مردم آقیان را قبول دارند حالا گیرم هر آقایی پنجاه تا مشتری خاص هم داشته باشد. ما به خاطر پنجاه نفر مشتری خاص بیاییم مسجد را تکه تکهاش بکنیم، آخه زمانی که کره شمالی و کره جنوبی دارند یکی میشوند، زمانی که یمن شمالی و یمن جنوبی دارند یکی میشوند. زمانی که آلمان غربی و شرقی دارد یکی میشوند، زمانی که کمیته و شهربانی و ژاندارمری دارد یکی میشود زماین که سپاه و ارتش دارند ادغام میشوند هنوز ادغام نشدهاند آخه یک مسجد پانصد متری دو تا پیش نماز، درست نیست، یعنی اگر فیلم آن را نشان بدهند خیس عرق میشویم آقای بروجردی مرجع تقلید مکه رفته بود، گفته بود من خدا را شکر میکنم که این جا دست ما نیست، اگر دست ما بود توی مسجدالحرام هزار تا پیش نماز داشتیم یکی میگفت سمع الله، یکی میگفت بحول الله، یکی میگفت «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ»، یکی میگفت الله اکبر، این همه هیئت برای چی؟ هیچ میدانید امام زمان که بیاید یک سری مسجدها را خراب میکند البته من میدانم هر کلمهای که میگویم یک عدهای ناراحت میشوند، ولی من هم دیگه ریش هایم سفید شده، مراعات چه کسی را بکنم، نه یک ریال از تلویزیون پول میخواهم و نه از مردم رای و نه میخواهم وکیل شوم، ما یک شیخ شعبانی بودیم. حلا هم هستیم و بعداً هم اگر سالم بمیریم راحت میشویم، هر کلمهای که میگویم یک عدهای ناراحت میشوند مسجد ساختن پهلوی هم که چی؟ در حوزههای علمیه بسیاری از روحانیون هجرت نمیکنند و حال اینکه در روستاها افرادی هستند غسل بلد نیستند وضو هم بلد نیستند و به خیال خودش هم کنار حرم امام رضا(ع) است. میگوییم پدرجان بیست سال است که درس خواندهای حالا برو توی یک شهری تبلیغ کن، میگوید این جا جوار حضرت رضا است، این باسواد است اما از نظر عقلی درست فکر نمیکند، باید هجرت کنیم اگر پزشک هجرت نکند، اگر معلم وطلبه هجرت نکنند… الحمدلله یک چند سالی است که مقام معظم رهبری طرح هجرت را گفته، و طرح خوبی هم هست، اگر ما هجرت به روستا نکنیم روستایی مریض میشود، دکتر نیست، دبیرستان میخواهد، معلم میخواهد، که اینها اگر نباشد او به شهر هجرت میکند، روستا خالی میشود و بالاخره ضربه اقتصادی، ضربه کشاورزی، عقل چی است؟ من میروم منبر و پای منبر پنجاه تا حاجی و پولدار است و صد تا هم بچه کوچولو، عقل میگوید یک طوری حرف بزنم که بچهها بفهمند یا یک جوری حرف بزنم که حاجیها خوششان بیاید، این حاجی هشتاد سال است که پای منبر است، هم این است که هست، اگر خوب است ان شاءالله دیگه بد نمیشود، و اگر خدای ناکرده بد است خوب شدنش خیلی مشکل است، اما این بچه را حفظ کن، عاقل، یعنی وقتی رفتیم روی منبر حساب همه چیز را بکنیم، ما داشتیم که گاهی وقتها یک شخصیتی که آمده پای منبر، آقا بالای منبر همه را رها کرده و حرفش را گریش داده به این که آن شخصیت خوشش بیاید، که چی؟ در خرید در معامله اینها مهم است، ما همه خودمان را عاقل میدانیم اما اگر دست یگذاریم روی کارهایمان میبینیم، این کار غلط است. اگر میخواهید عقل را تشخیص بدهید معامله کنید، ببینید به چه کسی در انتخابات رأی میدهد توی انتخابات، رئیس جمهوری چه کسی است؟ وکیل چه کسی است؟ انتخابات هم در آینده نزدیک است.
حدیث داریم، اگر نمره شانزده سرغ داری و به نمره پانزده و نیم رأی بدهی به خدا و رسول خدا و تمام مومین خیانت کردی، کسی که یک کسی را ترجیح بدهد میگویند این رئیس جمهور، این وکیل شهرمان رأی بدهد به کسی، بین خودش و خدا میداند فلانی از این افضل است منتها چون این فامیل هست و همشهری ما هست، هم محلهای و هم شاگردی هست، هم ادارهایمان است، همکارمان هست، بنا به دلیل، اگر کسی نمره شانزده را سراغ دارد و به نمره پانزده رای بدهد، عقل را روی ولایت حساب کنیم، «و لعزل» ببینی چه کسی را عزل میکنند وچه کسی را نصب میکنند، اگر خواستید ببینید مدیر عاقل چه کسی است ببینید معاونهای او چه کسانی هستند. یک مردهای را میبردند گفتند ببینید این مرده بهشتی است یا جهنمی ببینید چه کسی تشییع جنازهاش میکند. اگر مردان صالح تشییع جنازهاش میکنند اهل بهشت است اگر آدمهای بد تشییع جنازهاش میکنند اهل جهنم است، والعزل، حدیث دارمی ببینید چه کسی را عزل میکند و چه کسی را نصب میکند. یه خوردهای پولش بدهید و یک خوردهای از او بگیرید، ببینید چه میکند، خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی را و شهید مظلوم قدوسی را، اینها یک مدرسهای داشتند در قم به نام مدرسه حقانی، ما هم یک مدت کمی آنجا کلاس داشتیم، یک روز رد میشدم دیدم کنار مدرسه حقانی یک کارتن پر پول هست، مثل کار کنی که نان خشک داخل آن میریزند، یک کارتن پر از اسکناس، یک دفتر هم هست پهلوی آن و میگوید هر طلبه هر چی میخواهد بردارد و توی این دفتر بنویسد، ما گفتیم آقا این رقمی پول را برای آخوندها ول کردید این هم طلبههای جوان آن هم زمان شاه بیست و پنج سال پیش، یک کارتن اسکناس گذاشتهاید که هر کس هر چقدر میخواهد بردارد، گفت بله، ما حساب کردیم ببینیم این طلبهها، گفتیم بردارید و بنویسید میخواهیم جمعش کنیم، این پنج هزار تومان برداشت عبا وقبا با آن خرید و کتاب خرید. مسافرت کرد، فرش خرید، بنایی کرد، میخواهیم از این راه مصرف آخوندها و طلبههایمان را بشناسیم، ببینیم اینها پول دستشان بیاید چه میکنند.
غنا و فقر راه شناسایی عقل است، سه چیز است که رمز عقل است یکی نماینده شما، تلفنچی چه کسی است؟ که از آن معلوم میشود که این آقا چه جوری هست چون او رسول، یعنی رابط است، کتاب از خطش و از قلمش و از مقاله هایش، از وصیت نامهاش، چند قرن بعد کسی وصیت نامه امام را بخواند خواهد فهمید امام کیست؟ بنیان گذار جمهوری اسلامی، بزرگترین وصیت نامههای تاریخ را نوشته و یک کلمه از زن و بچهاش توی آن ننوشته، یعنی ایشان هر چی حرف میزده به فکر ملت بوده. دانشگاه چه کند، ارتش چه کند، سپاه و امت چه کنند، بزرگترین وصیت نامهها همهاش مربوط به مصالح اسلامی یک کلمه نگفته فرش دارم قالی دارم یا ندارم، به چه کسی بدهید، یعنی در وصیت خودش و زن و بچهاش را ندیده، جامعه و نیاز جامعه را دیده، پس از نامهها و نوشتهها پیدا است، یکی هم هدیه، افرادی که به افرادی هدیه میدهند از هدیهها معلوم میشود که این عقلش چقدر کار میکند. چه انتخابی میکند، مثلاً این کادو میخواهد ببرد چه چیزی میخرد، اگر امت ما در انتخاب هدیهها دقت کنند باز خیلی خوب است.
10- راههای تقویت عقل
علامت عقل چی است: رفاقت، دادو ستد، عزل و نصب، غنا و فقر، هدیه، تلفن چی، نامهها اینها نشان دهنده عقل هستند، برای اینکه عقل زیاد بشود من چند راه یادداشت کردم: 1- مطالعه در تاریخ، امیرالمؤنین میگوید: بچهجان درست است من عمرم کم است اما چون تاریخ دیگران را بلد هستم، کسی که تاریخ یک قرن را بلد باشد عمرش یک قرن است، کسی اگر تاریخ پنج قرن توی دستش باشد عمرش پنج قرن است، انسان به مقداری که اطلاع از تاریخ داشته باشد، فقط مواظب باشد کلاه سرش نرود، مطالعه تاریخ و لذا قرآن شش مرتبه گفته «سیرُوا فِی الْأَرْضِ» (انعام/11)، یعنی پاشید بروید آثار باستاتی توی تاریخ را ببنید، با فرهنگها و امتها دلیل عزلشان. دلیل نصبشان، تاریخ حوادثشان. اطلاع تاریخ یک، مطالعه در طبیعت دو، عقل را زیاد میکند. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آل عمران/190)، به عایشه گفتند یک خاطره خوب از پیغمبر بگو، گفت همه خاطره هایش خوب است اما سحرها پا میشد میرفت به اطراف آسمان نگاه میکرد و این آیه را میخواند: «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در آفرینش آسمانها و زمین و در گردش شبانه روز و اختلاف شبانه روز «لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آلعمران/191-190) فکر در طبیعت، این که شاعر میگوید برگ درختان سبز در نظظر هوشیار، یعنی برگ را اگر هوشیار باشی، ممکن است یک کسی صبح تا شام برگها را جارو کند و اصلاً هم یاد خدا نیفتد.
یک وقت یک کسی از من پرسید انسان از طبیعت خدا را میشناسد اما ما افرادی داریم اتم شناس، سلول شناس، کهکشان شناس، اما خدا را نمیشناسند. گفتم او نخواسته خدا را بشناسد، اما یک جگرفروش ممکن است صبح تا شام جگر سیخ کند اما اگر به او بگویی مویرگ چیست؟ میگوید نمیدانم. سیخ دانهای ده تومان، چون او جگر که پاره کرده هدفش شناخت مویرگ نبوده، گاهی یک آیه فروش یک یقهاش رفته تو و یک یقهاش آمده بیرون، صبح مغازه را باز میکند و تا آخر شب چند بار هم به آینه نگاه میکند و آخر شب هم مغازه را میبندد، و یقهاش را درست نمیکند، چون او میخواهد آینه بفروشد، اما شما از مغازه رد میشوید و فوری یقهتان را درست میکنید یعنی شما با یک نگاه یقهات را درست میکنی و او با هزار تا نگاه یقهاش را درست نمیکند، افرادی هستند با یک نگاه خدا را میشناسند، و افرادی هستند با دو میلیون نگاه خدا را نمیشناسند یک نجار صبح تا شام نردبان میسازد ولی بالا نمیرود. یک معمار یک نردبان میخرد و هزار بار بالا و پائین میرود، افرادی هم هستند علم را به دیگران منتقل میکنند اما خودشان عمل نمیکنند مثل سوزن، سوزن برای همه لباس میدوزد ولی خودش لخت است.
چه کنیم که عقلمان زیاد شود؟ یک مطالعه تاریخ، دو مطالعه طبیعت، سه مشورت، چهار مطالعه آیات قرآن، آیات قرآن هم خیلی عقل را بالا میبرد در هر آیهاش آدم فکر کند چیزی از توی آن در میآید آیه یکصد سوره بقره علامه طباطبایی میفرماید این آیه یک میلوین ودویست هزار معنا دارد.
این که ما میگوئیم بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان این آبکی است. آیت الله حاج آقا مرتضی حائری از علمای قم است. دیروز یک جزوهای دیدم. هفتاد نکته علمی از سوره حمد استخراج کرده، حالا بنده طلبه اگر به مغزم هم فشار بیاورم شاید ده نکته علمی بفهم، مطالعه قرآن و مطالعه طبیعت، اصلاً مطالعه خودم، امام رضا فرمود: اگر کسی در خودش فکر نکند در خدا شناسی لق است، کسی که علم تشریح و هیات نداند، این در شناخت خدا لق است بحث ما عقل بود، گفتیم کلمه عقل، یعنی مهار، و یکی از راههای عاقل شدن فکر کردن است، انسان فکر کند، حدیث داریم از امام کاظم شب به شب که میخوابید که امروز جوانیام را چه کردم؟ چطور شما حساب پولت را میکنی چرا حساب خودت را نمیکنی؟ شما سال به سال میگویی ما خسارت کردیم قیمت ماشین پائین آمد، دلار چطوری شد؟ سکه چی چی شد، قل به مردم بگو، «إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ» (زمر/15)، خاسر کسی نیست که مواظب مالش باشد، خاسر کسی است که مواظب خودش باشد. افرادی هستند وقتی مالشان میسوزد. غصه میخورند اما جوانی آنها میسوزد ولی هیچ غصهای نمیخورند، مواظب باشیم فرصتها مثل ابرها عبور میکند، آخرین و بهترین استفاده را از این فرصتها بکنیم، امیرالمومنین کفش خود را وصله میکرد و میگفت سبحان الله، گفتند چه میکنی. گفت: با دستم وصله میکنم، فکر کردم زبانم چرا بیکار باشد گفتم سبحان الله، اینها استفاده از فرصتها است، میگویند اگر لیموترشی هم گیرت آمد از همان لیموترش لیمونارد درست کن، افرادی که توی بیمارستان خوابیدهاند، دوره بیماری یک دورهای است برای بازنگری به خودش، افرادی که توی زندان هستند زندان یک فرصتی است که ببینم چه کردم؟ چی داشتم؟ جوانی، سلامتی، چی فروختم و به چه قیمتی فروختم، انسان شب به شب پنج دقیقه بازگشت به خویشتن داشته باشد. عاقل باید مواظب عمر خودش باشد، میخواهد درس بخواند بسیاری از کتابهایی که میخواند فایدهای ندارد. در انتخاب کتاب، در خرید، در انتخاب دوست، خدایا به ما عقلی بده که آنی را که انتخاب میکنیم تو باشی و آنی که تو دوست داری.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»