معاد، رمز حقانیت نظام آفرینش

موضوع: معاد، رمز حقانیت نظام آفرینش
تاریخ پخش: 31/01/1400
عناوین:
1- اگر معاد نباشد، آفرینش لغو است
2- توصیه قرآن به تفکر در نظام هستی
3- زلزله عظیم، مقدمه برپایی قیامت
4- خواب، نمونه‌ای از مرگ کوتاه
5- حساب و کتاب در حلال و حرام
6- گردآوری ذرات پراکنده در قیامت
7- کیفر براساس اعمال اختیاری و آگاهانه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

رمضان 1400 عزیزان پای تلویزیون بحث‌ها را می‌بینند، موضوع بحثمان معاد است. دلیل معاد، دلیل عقلی معاد و دلیل قرآنی‌اش.
یکیش این است که خدا چون حکیم است، باید معاد باشد. چرا؟
شما نگاه کنید این نظام هستی، این سفره‌ای که خداوند پهن کرده.
1- اگر معاد نباشد، آفرینش لغو است
[پای تخته] موضوع ما معاد، چون خداوند حکیم است. اگر معاد نباشد، کار خدا لغو است. هیچ انسانی در هیچ جای کره‌ی زمین خانه‌اش را در مسیر سیل نمی‌سازد، بداند سیل است. در خط زلزله نمی‌سازد. هیچ کس نمی‌گوید من اینجا را می‌سازم، برای اینکه خراب کنم. من می‌نویسم که پاک کنم. هیچ کسی نمی‌گوید من لباس‌ها را شستم که خاکی کنم. یک آدمی که یک کاری می‌کند، یک هدفی دارد. خداوند هستی را خلق کند که بعد پوچ کند، معاد نباشد، یعنی خلق کرد و هیچی به هیچی. شما نگاه کنید این هستی، [پای تخته]:
یک در این هستی چه کارهایی به کار برده شده؟
اول اینکه ابتکار. چقدر ابتکار در کار است. تنوع، قرآن ابتکار را «بدیع» می‌گوید: «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (بقره/ 117)
یعنی در آفرینش ابتکار هست. بعد از ابتکار چه هست؟ زیبایی هست: «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَه‏» (سجده/ 7)
مثلا اگر به شما گفتند انسان را چه جوری خلق کنی، مثلاً چشم را کجا می‌گذاشتی؟ گوش را کجا می‌گذاشتی؟ محل ادرار کجاست؟ دست را چه جوری خلق می‌کردی؟ چند تا انگشت قرار می‌دادی؟ روی کره‌ی زمین در طول تاریخ یک نفر پیدا نشده که بگوید یک شغلی برای من پیدا شده که یک آدم یازده انگشتی می‌خواستند، متأسفانه من چون ده تا انگشت داشتم، استخدامم نکردند. یعنی ده تا انگشت قرار داده که دیگر در این ده تا تمام نیازهای بشریت را در طول تاریخ و در کلّ کره‌ی زمین با همین ده تا همه کار می کنند. دست شما مثلاً می‌گویند یک عکس دست بکش ببینیم دست را چه جوری تنظیم می‌کنی و کجا قرار می‌دهی دست را؟ حالا.
زیبایی هست. دیگر چه؟
اندازه‌گیری: « کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار» (رعد/ 8) آیه قرآن هست. هر چیزی اندازه دارد. در دعاها می‌خوانیم خدایا وزن نور را هم می‌دانی، وزن نور یعنی چه؟ یعنی این قرآن که اینجا هست، یک چراغ قوه بگیر، نور چراغ قوه به این قرآن بخورد، وزن قرآن چه قدر می‌شود؟ چراغ قوه را خاموش کن، وزن قرآن چه‌قدر می‌شود؟ یعنی نور چراغ قوه بخورد به قرآن یا نخورد، در وزنش چه‌قدر اثر دارد؟ ببینید چه‌قدر لطیف است، چه‌قدر ظریف است. براساس لطف، زیبایی، اندازه‌گیری.
براساس لطف: «کَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَه» (انعام/ 12) «وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» (هود/ 119) قرآن کریم می‌گوید من هستی را براساس لطف خلق کردم. تنوع: « خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (بقره/ 29) تنوع. شما نگاه کن، حبوبات، میوه‌ها، برگ‌ها، شاخه‌ها، حیوان‌ها، رنگ و وارنگ‌هایی که شد. تنوع.
لذیذ، خوشمزه است. زیبا، خوشمزه، متنوع، ابتکار. کارگردان‌هایش: فرشتگان دست اندر کار هستند: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5). فرشته‌ها تدبیر می‌کنند، یعنی خدا تدبیر را به فرشته‌ها سپرده است. تقسیم شده: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4) این منطقه موز بیرون بدهد، آن منطقه پرتقال، آن منطقه کدو، آن منطقه هندوانه، آن منطقه کاهو. اگر همه چیزها یک جای زمین بود، یک جا هیچ چیزی نبود، یک جا همه چیز بود، چه مشکلاتی مردم داشتند. یعنی یک کاری کرده که شرق به غرب نیاز داشته باشد، او به نفت نیاز داشته باشد، او به نمی‌دانم مس نیاز داشته باشد، او به فلان جنس نیاز داشته باشد، «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»، جوری تقسیم کرده که همه به هم نیاز دارند، سراغ هم بروند، کمک هم بکنند.
«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً …» خب این را بخوانید.
2- توصیه قرآن به تفکر در نظام هستی
بسم الله الرحمن الرحیم
«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191)
«إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 190) دو تا سه آیه هست گوش بدهید، چه‌قدر قشنگ است، کوچک کوچک بخوان:
«إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 190)
در آفرینش زمین و آسمان و «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ» (آل عمران/ 190) اختلاف شب و روز که گاهی شب‌ها طولانی است، گاهی روزها طولانی است، «لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آل عمران/ 190) آیاتی است برای کسانی که فکر کنند. این هستی برای فکر است، کلّ هستی کلاس است، خداشناسی است. همانی که می‌گوید:
برگ درختان سبز، در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
«إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آل عمران/ 190)
«أولوا الالباب» چه کسانی هستند؟
«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/ 191)
«أولوا الالباب» کسانی هستند که: «یَذْکُرُونَ اللَّهَ» یاد خدا بیفتد، «قِیاماً» ایستاده، «قُعُوداً» نشسته، «وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» خوابیده، یعنی ایستاده، نشسته، خوابیده از خدا غافل نمی‌شود. «وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 191)، «یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» فکر می‌کنند در آفرینش زمین و آسمان. وقتی فکر کردند ایمان می‌آورند، ایمان براساس فکر، نه براساس وهم و خیال و این‌ها. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» (آل عمران/ 191) خدایا خدایا این‌ها را باطل خلق نکردی، تو حکیم هستی، این بساطی را که راه انداختی، روی حکمت بوده است، بعد می‌گوید: «سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191) آفرینش براساس حکمت است، حالا.
حدود صد مرتبه در قرآن، حالا صد مرتبه با کم و زیادش. در قرآن چه‌قدر کلمه‌ی «حکیم» داریم؟ آمار ندهیم. خیلی در قرآن کلمه‌ی حکیم آمده است، «حکیم» یعنی کارهایش از روی حکمت است. آن چه که ما هم می‌فهمیم، حکمت است. زیر ناخن روح دارد، ناخن روح ندارد، به هم چسبیده است هان. دو تا مو در بدن ما هست، یک موی ابرو، یک موی ریش و صورت. موی ابرو هشتاد سال ثابت است، هیچ بلند نمی‌شود، موی سر و صورت هر هفته اصلاح می‌کنی، هفته‌ی دیگر جایش پر می‌شود. پوست یکی، گوش یکی، نان یکی، کربن یکی، اکسیژن یکی، خدا خواسته یک مو ثابت مثل ابرو، یک مو متغیر باشد. ما راجع به امام زمان علیه السلام همین را می‌گوییم. می‌گویند امام زمان چه‌طور 1200 سال عمرش هست؟ می‌گوییم چه‌طور ابرو هشتاد سال عمرش هست و هیچ بلند نمی‌شود، اشکال دارد خداوند یک مو را ثابت نگه دارد، بقیه‌ی موها را متحرک؟ همان خدایی که یک مو را ثابت نگه می‌دارد باقی موها را متحرک، می‌تواند یک انسان را ثابت نگه دارد، بقیه بیایند و بروند، چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی دارد؟
اندازه‌گیری شده: «کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار» (رعد/ 8). براساس لطف: «کَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَه» (انعام/ 12) انواع نعمت‌ها: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (بقره/ 29)، لذیذ: «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّبات‏» (اسراء/ 70)، زیر سقف پرستاره: «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِب‏» (صافات/ 6)، توسط تدبیر فرشتگان: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5)، تقسیم حکیمانه: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4). این بساط را خداوند راه انداخته، بعد هم می‌گوید می‌میرید، پوک می‌شوید.
خب این همه بدیع و ابتکار و لذت و تقسیم، این همه نعمت برای اینکه بعداً پوک بشویم. اگر قیامت نباشد، با حکمت خدا نمی‌سازد.
چه‌طور قیامت می‌شود؟ زمین لرزه می‌شود: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زلزالَها» (زلزله/ 1)
زمین اول زلزله می‌شود. البته به حسب فکر ما، ممکن است والله عالم خدا می‌داند.
3- زلزله عظیم، مقدمه برپایی قیامت
در قرآن تعبیرات راجع به همین است که همه جا به هم می‌ریزد: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» زمین زلزله می‌شود. زلزله که شد، کوه از زمین کنده می‌شود، مثل دندانی که می‌کَنند، کوه از زمین کَنده می‌شود: «سُیِّرَتِ الْجِبالُ» (نبأ/ 20)، کوه‌ها حرکت می‌کنند، کوه‌ها به هم می‌خورد: «دُکَّت‏» (فجر/ 21) قطعه قطعه می‌شود. قطعات سنگ به هم می‌خورد، چنان به هم می‌خورد که شن می‌شود: «کَثیباً مَهیلاً» (مزمّل/ 14)، شن می‌شود. شن‌ها چنان به هم فشار می‌آورند که: «کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏» (قارعه/ 5) پنبه می‌شود. اِ الله اکبر.
«زُلْزِلَت»، «سُیِّرَت»، «دُکَّت»، «نُسِفَتْ» (مرسلات/ 10). نمی‌فهمیم چه می‌شود. خدا همه را خلق کرد، بعد هم با یک زلزله همه را به هم بریزد! یک کوزه‌گر مست حاضر نیست کوزه‌ای را که ساخته بشکند، چه‌طور خداوند این نظام آفرینش را با مرگ نابود می‌کند؟! اگر معاد نباشد، پس چرا آفرید؟! حالا.
یا با قارعه. «الْقارِعَهُ * مَا الْقارِعَهُ* وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَه» (قارعه/ 1 تا 3)
یکی از سوره‌های قرآن، سوره‌ی قارعه است. «قَرَعَ» با عین یعنی صدایی کوبنده. «الْقارِعَهُ» ای پیغمبر یک صدایی کوبنده می‌آید، این نظام پودر می‌شود. چه‌طور هواپیما پایین می‌آید، دیوار صوتی را می‌شکند، شیشه‌ها خورد می‌شود. با یک صدا این نظام پودر می‌شود: «الْقارِعَهُ» و «مَا الْقارِعَهُ»: نمی‌دانی چه هست؟ «وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَه»: ای پیغمبر، تو هم نمی‌دانی. با یک صدایی آسمان، زمین، آسمان که دود می‌شود. البته این‌طوری که گفتم من علم غیب ندارم، از جایی هم ندیدم، در ذهنم می‌آید که شاید این طور باشد. حالا.
اگر به کسی گفتند بیمارستان نیروی دریایی کجاست؟ یک فکری کرد گفت لابد کنار دریاست. از روی ذوقش گفت. حال من هم روی ذوقم گفتم. در قرآن شش تا تعبیر است: «زُلْزِلَت»، «سُیِّرَت»، «دُکَّت»، «نُسِفَتْ»، «کَثیباً»، «کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏». در ذهن آدم می‌آمد شاید به طور طبیعی این باشد که اول زمین تکان می‌خورد، زلزله می‌شود، بعد کوه «سُیِّرَت» کوه‌ها کنده می‌شود، راه می‌افتد، کوه‌ها به هم می‌خورد، سنگ می‌شود. سنگ‌ها به هم می‌خورد، شن می‌شود، شن‌ها به فشار می‌آورد، پنبه می‌شود: «کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏» پنبه‌های رنگ و وارنگ می‌شود، چون برخی کوه‌ها سرخ است، پنبه‌اش هم سرخ می‌شود، بعضی کوه‌ها نمی‌دانم. کوه هر رنگی هست، پنبه هم به همان رنگ است. بعد بگوییم قیامت نیست یعنی خدا همه را درست کرد بعد هم همه را پوچ، پوچ، پوچ.
4- خواب، نمونه‌ای از مرگ کوتاه
ما هر شب می‌میریم. امام فرمود همان‌طور که می‌خوابید می‌میرید. اصلاً قرآن آیه دارد، می‌گوید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها» (زمر/ 42) خدا وقت مرگ جانتان را می‌گیرد؟، بعد می‌گوید: «وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها» (زمر/ 42) آن کسی هم که جانش را نمی‌گیریم که او را بمیرانیم، در خواب جانش را می‌گیریم، در خواب جانش را می‌گیریم. منتها چراغش روشن است.
دیدید بعضی وقت‌ها کنار رستوران‌ها، در جاده‌ها، ماشین روشن است ولی صاحب ماشین می‌رود بیرون، یک چیزی بخورد، بخرد، بیاید. ماشین روشن است ولی راننده‌اش بیرون می‌رود. ما وقت خواب قلب کار می‌کند، ریه کار می‌کند، ماشین روشن است، اما روح می‌رود بیرون، دومرتبه صبح برمی‌گردد. قرآن می‌گوید: «وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ» آن کسی هم که نمی‌میرد، «فی‏ مَنامِها» در خواب ما روحش را می‌گیریم. منتها صبح که می‌شود به او برمی‌گردانیم. ماشین حساب دارید؟ چند سالتان است؟ هر سالی، چند شبانه روز است؟ سالتان را. پس معلوم می‌شود ما ده ها هزار بار مُردیم و زنده شدیم، یعنی می‌خوابیم.
یک رابطه‌ای هم هست بین این‌ها. یعنی شما گاهی وقت‌ها اینجا می‌خوابی، خواب می‌بینی در فلان شهر دور کتک می‌خوری. از خواب بلند می‌شوی به هِن و هِن هم می‌افتی، خیلی هم ترسیدی کتک خوردی. بعد می‌بینی نه، من اینجا خوابیده‌ام. یک روح لطیف داری، با آن روح لطیفت می‌روی یک جایی و برمی‌گردی. این را در بحث برزخ ان‌شاءالله خواهم گفت. یک قالب مثالی و روح لطیف را آنجا خواهم گفت. به هر حال با زُلزُلِ، با انفجار. در قرآن «انفجرت» هم داریم، انفجار. زلزله، قارعه، انفجار. یعنی هستی را ما خلق کردیم با همه‌ی دقت‌ها، بعد هم با یک … . الله اکبر.
ما الآن بدترین آدم‌ها را تروریست می‌گوییم. چرا؟ برای اینکه می‌گوید یک ساختمان را، یک کارخانه را، یک منطقه‌ی مسکونی را با یک مواد انفجاری پودرش می‌کنند. خدا تروریست است؟! اگر یک انسان، یک اتاقی را منفجر کند، می‌گوییم تروریست است، بد است. آن وقت خود خدا هستی را خلق کند، بعد هم هستی را پودر کند، هیچی به هیچی. یک مسیری است باید عبور کنیم: مرگ یک مسیری است، عاقبت کار نیست: «إِلَیْهِ راجِعُون‏» (بقره/ 156)، «إلیه المنتهی»، «إِلَیْهِ الْمَصیر» (تغابن/ 3). خیلی قرآن گفته می‌رویم آن طرف، می‌رویم آن طرف.
خب ما برای چه خلق شدیم؟ چند هزار لیتر آب خوردیم، تبدیل به بول شد. غذا خوردیم، تمام شد. آینده‌ی جهان چه هست، بن‌بست هست؟ تاریک است؟ کور هست؟ سرنوشت کارها تباهی است؟ پایان عمر پوچی است؟
اگر قیامت هست، پس چرا ما غافلیم؟
5- حساب و کتاب در حلال و حرام
ریز و درشت حساب می‌شود. در جلسه‌ی قبل گفتم «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 82). یک بار حضرت دو درهم داد به دو نفر، گفت بروید خرج کنید فردا بیایید. رفتند خرج کردند، فردا آمدند. حضرت یک اجاقی درست کرد، یک پایه کوتاه این طرف، یک پایه کوتاه آن طرف. یک تخته سنگ هم گذاشت روی این و این تخته سنگ را با چوب و این‌ها داغ کرد. سنگ که داغ شد گفت آن یک درهمی که به تو دادم گفتم برو فردا بیا، پایت را بگذار روی این، بگو من کجا یک درهم را کجا خرج کردم. رفت بالا و پایش سوخت و پرید پایین. آن دیگری رفت گفت کجا خرج کردم و پایین پرید. حضرت فرمود: این طوری باید حساب بدهید. خیلی خوشی نکنید ماشینش چند است، خانه‌اش چند است. خیلی حساب دارد.
حضرت به کسی رسید، چوپان بود، گله‌ای داشت در بیابان. پرسیدند که: شیر گوسفندهایت را به ما می‌فروشی؟ گفت: صاحبش راضی نیست. گفت حالا که صاحبش نیست، بدوش بده. گفت فعین الله، صاحبش نیست خدا که حاضر است، خدا که حاضر است.
ایمان به غیب و ایمان به معاد مردم را آدم می‌کند. قانون کافی نیست. هر چه قانون بیشتر باشد، هیچ نداریم که آقا مصوبه کردیم، تصویب کردیم. خیلی خوب تصویب کنید، حالا این همه تصویب شد، مردم بهتر شدند؟! هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که هر چه قانون‌ها بیشتر تصویب شود، مردم بهتر می‌شوند. باید از تو موتور روشن باشد. اگر از تو خراب باشد …
ما مشکلمان این است که مثل یک بشکه‌ای شدیم، یک بشکه‌ای مدام داخلش سوئیچ می‌اندازند، دو هزار تا سوئیچ هم در بشکه بیندازند، این بشکه راه نمی‌افتد، بشکه است. مردم اگر از مبدأ و معاد خالی شدند، بگویند خدا، نظارت خدایی نیست، حساب و کتاب قیامت هم نیست، این را شما با چه قانونی می‌خواهی انجام بدهی؟! هزار تا کلک می‌زند.
می‌گویند آقا کفش، قانون تصویب می‌کنند که فرض کنید هر یک جفت کفشی که از خارج می‌آید، گمرک فلان مبلغ مالیات باید بدهد. این تاجر کفاش نمی‌تواند این کار را بکند، می‌تواند برود چند هزار تا کفش بخرد، یکی یک لنگه‌اش را از این مرز بفرستد، یک لنگه‌اش را از دریا وارد کند، دم گمرک هم بگوید شما قانونتان این است که یک جفت کفش مالیات دارد، شما یک جفت کفش پیدا کنید. این‌ها هزار تا لنگه لنگه است. بسم الله طبق قانون. طبق قانون نباید ایشان مالیات بدهد، چون یک جفت کفش نیست.
کلک، دیگر حیوان‌ها هم کلک را یاد گرفته‌اند. یک کسی یک الاغ داشت. هر کجا الاغش را می‌کوبید، الاغ فرار می‌کرد. این که نشد من حریف تو هم نشوم. رفت یک میخ طویله بلند گرفت و می‌خواست الاغ را بکوبد، رفت در یک زمین سفت، کوبید تا آخر میخ طویله فرو رفت. گفت مردی حالا بکَن. خاطرش جمع شد که دیگر الاغ. رفت کارش را انجام داد، برگشت دید، میخ را کشیده رفته. نشست فکر کرد دید عجب این الاغ با سم پایش خاک جمع کرده دور این میخ، یعنی این میخ مثل فواره شده، هی با پایش دور این خاک جمع کرده با سمش، بعد خوابیده در این ادرار کرده، زمین سفت نرم شده، نرم که شد، میخ طویله را کشیده فرار کرده است.
خب شما با کدام قانون می‌خواهی این‌ها را . قانون‌های ما. خود قانون‌گذار ما مگر همه چیز را می‌داند؟! هیچی مصوبه می‌شود. ما در خود جمهوری اسلامی یک مرتبه گفتند تعطیلات عید زیاد است، این بیست روز عید را ده روزش را بکنیم زمستان، ده روزش را بکنیم تابستان. یا گفتند تعطیلات تابستان زیاد است، بخشی از تعطیلات زمستان روزهای برفی باشد، این طور نباشد تابستان سه ماه تعطیل باشد، روزهای برفی هم هر روز بروند مدرسه، یک خورده جا به جا کنید. دو مرتبه برگشتند. گفتند خرمشهر را خونین شهر می‌کنیم، دو مرتبه گفتند خونین شهر را خرمشهر می‌کنیم. گفتند کرمانشاه را باختران می‌کنیم، دومرتبه گفتند باختران را کرمانشاه می‌کنیم. نیروی انتظامی صبح می‌گوید یک طرفه، عصر می‌گوید دو طرفه.
با این قانون‌ها که نمی‌شود آدم درست کرد. اگر بناست آدم اصلاح بشود باید از درون ایمان داشته باشد، چراغ ایمان را روشن کنید، همه چیز کم می‌شود. چراغ ایمان خاموش بشود، هیچ قانونی کار ایمان را نمی‌کند.
خدایا هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، بر ایمان ما، بر یقین ما، بر علم و اراده و عقل و هدایت و کار و اخلاص و هر لطفی داری، روز به روز ما را در مسیر رشد قرار بده. خب حالا مثل اینکه وقت تمام نشده، پنج دقیقه دیگر. اگر یادداشت دارم، اگر نه اینجا بس هست.
من الان دیگر مصنوعی باید حرف بزنم برای اینکه وقتم پر بشود ،حالا یک دفعه بیست دقیقه گوش بدهند. دفعه ی آخرش هست. جلسه ی پنجم …
بله خیلی خب
6- گردآوری ذرات پراکنده در قیامت
در بحث معاد این مسئله هست که ذرات پخش شده چه طور جمع می‌شود؟ من این را شاید از پنجاه سال پیش، سال‌ها قبل از انقلاب روی تخته سیاه یک مَشک کشیدم، گفتم این مَشک [پای تخته]، ما داخلش دوغ می‌ریزیم. ذرات چربی در همه‌ی دوغ پخش بشود، وقتی شما مَشک را تکان دادی، مقداری که زدی، چربی‌ها رو می‌آید، شما نگو ذرات پخش شده چه‌طور جمع می‌شود. ذرات چربی در همه‌ی دوغ پخش شد، وقتی زدی، ذرات پخش شده یک جا جمع می‌شود. حالا شما مَشک را می‌زنی، خدا زمین را می‌زند: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» شما مَشک را می‌زنی، ذرات چربی یک جا جمع می‌شود، چه اشکالی دارد قیامت ما هر جا هستیم جمع بشویم.
اصلاً یک مثال دیگر. خود شما الآن از کجا هستید، من و شما؟ من و شما از یک تک سلول هستیم، از نطفه‌ی والدین، اسپرم. این تک سلول کجا بود؟ از سبزی خوزستان، گندم فارس، خرمای جهرم، سیب ارومیه، نمی‌دانم شیر فلان منطقه. ذرات پخش شده، غذا شدند، این غذا نطفه شد، شدیم ما. ما الآن هم ذرات پخش شده هستیم.
برگردیم. ما اول طفل بودیم، طفل هم نطفه بود، نطفه غذا بود، این غذا از ذرات خاک پخش شده بود. اول ذرات خاک پخش شده، غذا شدند، غذا نطفه شد، شدیم ما. ما الآن هم از ذرات پخش شده هستیم.
چه اشکالی دارد شما می‌گویی وقتی ما مُردیم، ذرات ما پخش شد، ذرات پخش شده را خدا چه طور جمع می‌کند؟ همین‌طور که اینجا جمع کرد. الآن هم ما از ذرات پخش شده هستیم. مسئله. از ذرات خاک پخش شده هستیم. بنابراین امکان دارد، نمونه‌هایش را داریم که از ذرات خاک پخش شده. این هم یک مسئله.
مسئله‌ی دیگر اینکه قرآن می‌فرماید: «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً‏» (قیامه/ 36)
این هم باز حکمت خداست. می‌گوید شما فکر می‌کنید می‌میرید تمام می‌شود؟! ما این همه پیغمبر فرستادیم، یک عده گوش دادند، یک عده گوش ندادند، با هم هم می‌برند، هیچی به هیچی. کسی که اوامر ما را انجام بدهد با کسی که اوامر ما را انجام ندهد، هیچی به هیچی، می‌میرند، همه چیز تمام می‌شود؟! چه جوری شما فکر می‌کنید: «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً‏»
آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ‏» (جاثیه/ 22)
7- کیفر براساس اعمال اختیاری و آگاهانه
هر کسی هر کاری کرده «بِما کَسَبَتْ‏»، هر کسی هر کاری را روی علم و عمد کرده، باید جواب بدهد. بله، در قرآن کلمه‌ی «کسب» زیاد داریم، «کسب» یعنی با عنایت کاری را انجام بدهد. گاهی انسان یک کاری را می‌کند توجه ندارد، این گناه نیست، اما اگر با توجه کاری را کردی، یک وقت شما نمی‌بینی کلمه‌ی الله است ،توجه نداری پایت را روی الله می‌گذاری، این گناه نیست، نفهمیدم. اما «کَسَبَتْ‏» یعنی سراغش رفتم، کسب کردم، می‌فهمی الله است، رویش پا میگذاری. اگر بفهمی و گناه کردی گناه است. «بِما کَسَبَتْ‏»، «بِما کَسَبوا» کلمه‌ی «کسب» در قرآن زیاد است. یعنی مجرمی مجرم است که با علم باشد. در دادگستری تفهیم اتهام می‌گویند، یعنی به او بگوییم که این است بعد هر کاری کرد، کرد. به او بگوییم، «بِما کَسَبَتْ‏».
ممکن است انسان غذای حرام بخورد ولی توجه نداشته باشد، روی حساب چیزهایی. اما یک وقت می‌داند حرام است، با اینکه حرام است می‌خورد. این «کَسَبَ» یعنی با توجه به کارهای اختیاری نه کارهایی که انسان به آن توجه ندارد. کسب.
«کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ» (مدثر/ 38) هر انسانی به کارهای عمدی که کرده گروگان است. یعنی هر انسانی گروی کارهای عمدی است، کارهایی که با دست من نبوده، با توجه من نبوده، اشتباه بوده، غلط بوده، اما با عنایت و توجه نداشته باشیم و لذا اگر کسی یک چیزی خیال می‌کند که ملک خودش بوده، می‌خورد بعداً معلوم می‌شود حرام بوده، دزدی بوده، گناه نکرده، خب من نمی‌دانستم. گناهی «مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأ» (نساء/ 92) در قرآن هم آیه داریم آن کسی که خطایی آدم بکشد یا آن کسی که با علم و عمد آدم بشکد. «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً» (نساء/ 93) «مُتَعَمِّداً» داریم «خَطَأ» هم داریم، هر دویش در قرآن است، یعنی جرمی که با علم و آگاهی و عمد باشد گیر است، نه جرمی که غفلت باشد.
خدایا برای هر آن غفلت، استغفرالله ربّی و أتوب إلیه، دستمان را بگیر. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیت خالص. از همه‌ی خیرات و برکاتی که به بندگان خوبت داده‌ای، همه‌ی آن‌ها را به ما هم مرحمت بفرما.

«و السلام علیکم و رحمه الله»

پاداشتفکرتوبهحساب و کتابدرسهایی از قرآنزلزله عظیمقرائتیقیامتکیفرنظام آفرینش
Comments (0)
Add Comment