عدم سوء استفاده از موقعیت

برنامه سمت خدا 26 شهریور 1396

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

شریعتی: «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی و اجعل عاقبه امرنا خیرا» سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، خانم‌ها و آقایان، بیننده‌ها و شنونده‌های خوب و نازنین‌مان، انشاءالله هرجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. خوشحالیم که فرصتی دست داد تا در خدمت شما و در محضر نورانی حاج آقای قرائتی عزیز باشیم. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: بی صبرانه مشتاق هستیم که مباحث امروز شما را بشنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
دیروز که یادداشت‌هایم را نگاه می‌کردم، بحثی تحت عنوان تذکر برای عزیزان دارم، البته من قابل نیستم تذکر بدهم یا توصیه کنم. نکاتی که می‌گویم از قرآن است و من به عنوان معلم قرآن خدمت شما عرض می‌کنم. یکی اینکه نباید از موقعیت خودمان سوء استفاده کنیم. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «ما کانَ لِبَشَرٍ» هیچ بشری حق ندارد، «أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ» (آل‌عمران/79) بخاطر اینکه خدا کتاب آسمانی به او داده، پیغمبرش کرده و نبوت به او داده، حکمت و حکومت به او داده است، «ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی» به مردم بگوید: شما برده من باشید! بالاترین شخصیت‌های هستی انبیاء هستند. انبیاء حق ندارند مردم را به نوکری بکشند. بیگاری ممنوع! سوء استفاده از موقعیت و استفاده از محبوبیت ممنوع! این آیه قرآن است. حتی انبیاء حق ندارند به خاطر موقعیتشان از دیگران استفاده کنند.
گاهی مریدها، یکی کسی را زیاد بالا می‌برند و ما باید مواظب باشیم. چون گاهی دوستان آدم را به ناحق بالا می‌برند. گاهی دشمنان آدم را به ناحق پایین می‌آورند. قرآن بارها از یهودی‌ها و مسیحی‌ها ستایش کرده است. گفته: بعضی یهودی‌ها امین هستند، پولشان بدهی پس می‌دهند. حتی یک پول زنگی هم نزدشان امانت بگذاری پس می‌دهند. بعضی هم امین نیستند، یک قران بدهی پس نمی‌دهند. قرآن گفته: «فَمِنهُم» بعضی از آنها، نمی‌گوید: همه! «مِنهُم» در قرآن زیاد است. اینکه ما شب قدر قرآن به سر می‌گیریم یعنی باید به قرآن عمل کنیم و الا قرآن به عنوان یک نسخه است، شما یک نسخه دکتر را بگیر بگو: آمپول، آمپول! کپسول، کپسول! خوب نمی‌شوی. باید عمل کنی. این قرآن سر گرفتن ظاهری برای یک باطن است. باطنش یعنی قرآن روی سر ما و باید عمل کنیم. عمل هم نکنیم باید سلیقه خودمان عمل کنیم که فقط پشیمان شویم. بگوییم: غلط کردیم! یا سلیقه دیگران که دیگران هم ما را برای خودشان می‌خواهند. مسأله سوء استفاده از موقعیت خیلی مهم است.
گاهی فکر می‌کنیم اینکه جزئی است و نیاز به تشکر ندارد. یک کسی یک لیوان آب آورد به من داد، بگویم: دست شما درد نکند. نه! این وظیفه‌اش است، حقوق می‌گیرد! کارمند من است. خادم من است! این راننده شماست ولی به مقصد که رسیدی بگو: دست شما درد نکند! «ما کانَ لِبَشَرٍ» هیچ انسانی، عرب و عجم و پیغمبر و امام ندارد. هیچ بشری حق ندارد به خاطر اینکه چون خدا به او کتاب داده است، حکم و نبوت داده است، چون خدا به او امتیازی داده است، حق ندارد بگوید: «کُونُوا عِباداً لِی» خدمت به من بکنید. «مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ» ربانی باشید. یک چیزی برای طلبه‌ها بگویم.
به هر طلبه‌ای بگویند: چرا آمدی طلبه شدی؟ در دلش چه بگوید و چه نگوید، می‌گوید: من می‌خواهم عالم ربانی باشم. عالم ربانی عالمی است که با قرآن باشد. این پایان نامه و سطح یک و دو و سه و چهار، مقدمه برای آن کار است که آدم قرآن بفهمد. وگرنه اگر پایان نامه نوشتیم و بالاترین سطح علمی حوزه و دانشگاه را طی کردیم اما قرآنی نشدیم، ربانی نیستیم. قرآن می‌گوید: «کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُون‏» کلمه «کُنتم» یعنی دائمی! دو تا «کُنتُم» کنار هم است. «کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُون‏» یعنی دائماً و پیوسته، فعل مضارع است. «تَدرُسُون» یعنی پیوسته، پیوسته، چهار تا پیوسته در یک آیه هست. پیوسته، پیوسته، پیوسته، پیوسته سر و کار شما با قرآن باشد! چون از قرآن خیلی چیز در می‌آید. قرآن گفته: «آیاتٌ لِلسَّائِلِینَ‏» (یوسف/7) هر سؤالی داری من جواب دارم. ما مزه قرآن را نچشیدیم. هیچ شخصی به خاطر مقامی که دارد حق سوء استفاده ندارد.
شریعتی: قدیم روی در ماشین‌های دولتی می‌نوشتند: استفاده اختصاصی ممنوع! الآن هم از پست و سمت و مقامی که داریم استفاده اختصاصی ممنوع!
حاج آقای قرائتی: از ماشین استفاده می‌کنیم یک عیب است، حالا از آدم‌ها استفاده می‌کنیم. این مسأله مهمی است. حتی انسان به خانمش حق ندارد بگوید: این کار را باید بکنی. زن‌ها به طور طبیعی در خانه خدمت می‌کنند ولی مرد حق ندارد باید بگوید. مثلاً می‌خواهی افطار بدهی، باید زن شما کلفتی کند؟ اگر زن تو قبول کرد افطاری بده، اگر قبول نکرد از بیرون غذا بیاور. یا افطاری نده، به این قیمت نباید افطار بدهی. ایام عزاداری است، رئیس هیأت فکر می‌کند همه مردم نوکرش هستند. اینجا سینه بزنید! اگر اینجا سینه بزنید راهبندان می‌شود و مردم در دلشان فحش می‌دهند. از آن طرف امام حسین را دوست دارند، ولی این عزاداری تو خیابان را بسته است. این آقا پرواز دارد، این خانم زایشگاه باید برود. مشکل دارد. یک قسمت از خیابان را باز بگذارید. نه رئیس هیأت گفته: اینجا! زمان منافقین بعضی از بچه‌هایی که می‌گرفتند، می‌گفت: سازمان به ما گفته است. اگر رئیس سازمان گفت باید گوش کنی؟ به ما گفتند: «لاطاعه لمخلوق فى معصیه الخالق‏» اگر یک مخلوقی به شما دستور داد ولی می‌دانی این دستور خلاف شرع است، انجام نده. اینطور نیست که چون شما دستور دادی، باید عمل کنیم. اگر می‌دانی گناه است انجام نده! المأمور معذور حرف درستی نیست.
اگر شما ماه را دیدی فردا عید فطر است. ولو بگویند: نه برای مراجع ثابت نشده است. از دفتر مقام معظم رهبری اطلاعیه صادر نشده است. همه درست به شرط اینکه من ماه را نبینم. اما وقتی با چشم خودم ماه را دیدم فردا برای من عید است. گاهی ما فهم خودمان را کنار می‌گذاریم. لباسی پوشیده و کفشی پا کرده که معلوم نیست چطور می‌تواند با این راه برود؟ فقط اینکه مد باشد برایش مهم است. زلفش را از این طرف درست می‌کند. اگر به این نتیجه رسیده باشد که این رقمی درست است اشکالی ندارد، اما این نگاه می‌کند مد چیست! گاهی اینقدر پوک شدهکه اختیار ریش و سبیلش دست خودش نیست. اینها بی هویتی است. پیداست طرف مثل آب است که در هر ظرفی شکل همان ظرف درمی‌آید. ما سه رقم آدم در قرآن داریم. یک آدم‌هایی هستند شُل شُل هستند. بی اراده و بی هویت هستند. همینطور نشسته پای فضای مجازی و ماهواره که ببیند چطور عطسه کرد، این هم عطسه کند. قرآن در مورد اینها می‌گوید: اهل بهشت از اهل جهنم در قرآن سؤال می‌کنند. می‌گویند: «ما سَلَکَکُمْ فِی‏ سَقَرَ» (مدثر/42) چرا شما جهنمی شدید؟ به چهار دلیل، یکی این است که «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ» (مدثر/45) هر طور زدند ما رقصیدیم! یعنی گفتیم: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! از خودمان اراده نداشتیم. حتی درسهای دانشگاهی، خیلی از فرمول‌ها خاصیتی ندارد. ما باید مدرک‌ها را این رقمی کنیم. بگوییم: آقا شما می‌خواهید دکترای کشاورزی شوید؟ می‌گوید: بله! لازم نیست دانشگاه بروید. ژاپن در سطل آب گوجه کاشته است، پنجاه کیلو گوجه برداشت کرده است. برو ژاپن و این فرمول کشت گوجه در سطل آب را کشف کن و بیا دکترای کشاورزی بگیر. اصلاً نیازی نیست دانشگاه بروی. فوق لیسانس کشاورزی می‌گیرد، اما وقتی می‌گوییم: برگ چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر می‌گوید: نمی‌دانم! بعضی درسها بی خاصیت شده و باید بازنگری شود. هم درسهای حوزه، خدا می‌داند یک چیزهایی خواندیم که به درد نمی‌خورد. من 72 سال سن دارم و با مرگ خیلی فاصله ندارم. ولی می‌ترسم نگویم به طلبه‌ها خیانت شود. چیزهایی می‌خوانیم که به درد نمی‌خورد و مورد نیاز نیست. باید ببینیم مقصود ما چیست؟
الآن داعش که پیدا شده، باید ما طلبه‌ها بدانیم داعش از کجا پیدا شد و فکرش چیست و دلیلش چیست؟ ما نشستیم ببینیم که مبدأ فروپاشی عثمانی چیست؟ عثمانی آمد و رفت. امروز مبنای فکر داعش چیست؟ یک کسی از من پرسید: نماز در قطب شمالی چطور است؟ شش ماه شب است و شش ماه روز است. نماز صبح چطور است؟ گفتم: در فرودگاه زنگ بزن جواب می‌دهم! اول بلیط قطب شمالی را بگیر بعد! باید خیلی مواظب باشیم. برادرهای آموزش و پرورش و دانشگاه و حوزه! هرچه به بچه‌ها می‌گوییم باید چهار شرط داشته باشد. 1- یا واجب باشد. 2- یا مستحب باشد. 3- یا مشکل جامعه را حل کند. 4- یا مشکل فرد را حل کند. اگر غیر از این بود، کاغذ اسراف می‌شود و عمر تلف می‌شود. این جوان‌ها در پادگان و آموزش و پرورش و دانشگاه دست ما امانت هستند. ما نمی‌توانیم مغز اینها را با هرچیزی پر کنیم. «أَعُوذُ بِکَ مِنْ‏ عِلْمٍ‏ لا یَنْفَعُ‏» (مصباح‏المتهجد، ص 75) پیغمبر هر روز این دعا را می‌خواند. پناه می‌برم از علم بی خاصیت! مقام معظم رهبری فرمود: ما گفتیم تولید علم، نگفتیم: تولید مقاله، رئیس جمهور می‌فرمود: ما پژوهشی می‌خواهیم که این پژوهش وصل به اقتصاد شود. نان داشته باشد. اینکه در ادبیات بحث کنیم خندقی کندند درست است یا خندقی بکندند یا خندقی بکندندی؟؟! خندق را کندند و پیروز شدند و تمام شد. بعد از 1400 سال حرف حساب تو چیست؟ بسیاری از حرف‌ها محفوظات صرف است.
گاهی می‌پرسند: این حدیث از امام صادق است یا امام باقر؟ سؤال لغو است. مثل اینکه شما نماز جمعه آمدی با کدام شیر آب وضو گرفتی؟ سؤال لغو است. مصاحبه‌ها بعضی حرام است. آمده مصاحبه می‌کند: آقای قرائتی کدام بچه‌ات را بیشتر دوست داری؟ سؤال فتنه انگیز است. من راست بگویم یا دروغ بگویم؟ دروغ بگویم فاسق می‌شوم. راست بگویم بین بچه‌هایم فتنه می‌شود. چرا این سؤال را می‌کنید؟ مثل اینکه آدم بگوید: کدام یک از انگشت‌هایت را دوست داری؟ سؤال غلط است. بعضی وقت‌ها سؤال غلط است. از من پرسیدند: امام زمان زن و بچه دارد یا نه؟ گفتم: واجب است بدانید؟ نه. مستحب است بدانید؟ نه. گفتم: الآن شما با خانم امام زمان مشکل شخصی داری؟ نه، مشکل جامعه ما همسر امام زمان است؟ نه! سؤال شما نه واجب است و نه مستحب است و نه نیاز فرد است و نه نیاز جامعه است. چرا پژوهش می‌کنی؟ فایده این پژوهش چیست؟ پارسال یکی از آقایان را دیدم که پایان نامه دکترایش در مورد آل اسحاق است. گفتم: الآن مشکل جامعه امروز ما آل اسحاق است یا اسرائیل؟ تو رفتی حساب کنی که بچه‌های موسی و نسل آل اسحاق به چه کسی می‌خورد؟ این چه فایده و ثمری برای ما دارد؟ خیلی عمر آتش می‌گیرد. یک عده خائن هستند. با غرض می‌گویند: این باشد. یک عده خواب هستند. مملکت ما نتیجه‌اش این شده که طرف بیست سال در حوزه بوده یا بیست سال در دانشگاه بوده اما وقتی می‌گوییم: از کارت راضی هستی؟ می‌گوید: نه! از کارم راضی نیستم. برای اینکه می‌توانستم چیزی بخوانم که مفید باشد. ذوق طرف را در نظر بگیریم که چه چیزی دوست دارد. من آخوند هستم و کراوات دوست ندارم! دو میلیون هم کراوات بدهی، من دوست ندارم! باید ببینم چه دوست دارم. 2- اینکه چه چیزی مورد نیاز جامعه است. ممکن است من دوست داشته باشم اما نیاز جامعه نباشد. باید از میلم صرف نظر کنم. «وَ اسْتَعْمِلْنِى بِمَا تَسْأَلُنِى غَداً عَنْهُ‏» (صحیفه سجادیه/دعای 20) در دعای مکارم الاخلاق می‌گوید: خدایا مرا در یک مسیری قرار بده که روز قیامت از آن سؤال می‌کنی. از من چه می‌خواهی؟ شما می‌خواهی برای کسی کادو ببری، می‌گویی: چه چیزی ندارد؟ یخچال ندارد. فرش ندارد. ساعت ندارد. 1- چه چیزی ندارد؟ 2- چه چیزی دوست دارد؟ 3- چه چیزی نیاز دارد؟ چه چیزی ارزانتر و ماندگارتر است؟
مسأله دیگر اینکه سؤال کرده بودند: نیروهای خاکستری را چطور جذب کنیم؟ قرآن می‌گوید: خاکستری طوری نیست. سیاه را هم می‌شود جذب کرد. قرآن می‌گوید: «ادْفَعْ‏ بِالَّتِی‏ هِیَ أَحْسَنُ» (مؤمنون/96) او با تو بد است؟ تو کار نیکی کن. «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ‏ وَ بَیْنَهُ‏ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت/34) یعنی کسی که دشمن سر سخت تو بود، سیاه سیاه بود نه خاکستری. اگر به او محبت کنی، «کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» حمام یعنی آب داغ، حمیم یعنی رفیق داغ، رفیق داغ داغ می‌شود! یعنی صمیمی می‌شود.
آقایی معمّم بود. حدود هشتاد سال سن داشت. می‌گفت: در ماشین بغداد نشسته بودیم. یک خانم سوپردولوکس آمد کنار ما نشست. دیدیم با این ریش سفید این خانم کنار ما نشسته است. خواستیم بلند شویم دیدیم صندلی‌ها پر است. نشستیم و همه مردم می‌خندند. کمی شانه‌ام را جمع کردم که هم بگویم ما با این خانم نسبتی نداریم و هم اینکه سر جایم روی صندلی بنشینم! بلیط دستم بود تا شاگرد شوفر بلیط را جمع کند. مدتی دستم را دراز کردم تا بلیط را به شاگرد شوفر بدهم. شاگرد شوفر گفت: حضرت آقا! خانم بلیط شما را حساب کرد! گفتم: عجب! ما به این خانم پشت کردیم و او به ما محبت کرد. می‌گفت: دو سه سانتی شانه‌ام را تکان دادم و گفتم: خانم ببخشید و احترام شما به ما واجب است. این جذب خاکستری‌ها است. رابطه ما ضعیف شده است. این وضع موجود ما خاکستری که هیچ، سفیدها هم خاکستری می‌شوند. خاکستری‌ها سیاه می‌شوند. مقداری آرامتر باشیم.
مثلاً می‌خواهیم نماز شب یاد طرف بدهیم، بگو: نماز شب مستحب است. سر شب هم می‌توانی بخوانی. اگر خوابت سنگین است، سر شب بخوان. بدون قل هو الله بخوان! نشسته بخوان. همینطور که نشستی بگویی: الله اکبر! تا «والضالین و قل هو الله» یک مقدار سرت را خم کن، سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله! مهرت را بگذار و سجده کن. یعنی نماز شبی باشد برای کسی که تا به حال نماز شب نخوانده است. حالا که خواسته نماز شب بخواند یک نماز شب رقیق باشد. بچه‌ای که تازه به دنیا آمده را شیر می‌دهد. بعد کم کم دندان درمی‌آورد و فرنی هم می‌خورد. کم کم دندانش که سفت شد، گوشت ماهی هم می‌خورد. آرام آرام! از همه نباید توقع داشت. حدیث داریم ایمان ده درجه است. بعضی یک درجه ایمان دارند و فقط روز عاشورا پیراهن سیاه می‌پوشند. بعضی نه غیر از پیراهن سیاه نماز هم می‌خواند. بعضی نه، خمس و زکات می‌دهد. بعضی کار مستحب هم انجام می‌دهد. بعضی چیزها را وقف می‌کند. عصاره عمرش یک قطعه زمین است وقف می‌کند. حدیث داریم ایمان ده درجه است. حدیث داریم آن کسی که ایمانش بالاتر است، سر به سر ضعیف نگذارد. ایمان شما بیشتر است ولی سر به سر نگذار! به او توهین نکن. قرآن می‌گوید: اگر خواستی خاکستری‌ها را جذب کن، حتی زغالی‌ها را خواستی جذب کنی،«ادْفَعْ‏ بِالَّتِی‏ هِیَ أَحْسَنُ». «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ‏ وَ بَیْنَهُ‏ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» اگر محبت کنی آن کسی هم که زغال است، آن کسی که دشمن است و عداوت دارد، سیاه است، «وَلیٌّ حَمیمٌ» می‌شود. از محبت خارها گل می‌شود!
یک جعبه گز برای امام(ره) آوردند. باز کردند و امام یک مقدارش را خورد. ناقل این حرف آقای رحمانی بود که نماینده امام در نیروی انتظامی بود. گز را که خورد گفت: این جعبه را به فلانی بدهید. فلانی که بود؟ کسی بود که با دولت موقت بازرگان بود. بعد هم خط و رفقا و فکرش عوض شد. به امام گفتند: ایشان با ما نیست و از ما نیست. همه چیزش جداست. گفت: گز کاری به سیاست ندارد. گفتند: درش باز شده و زشت است! گفت: نه اتفاقاً چون درش باز شده قشنگ است. بگو: من خوردم خوشمزه بود می‌خواهم باقی‌اش را تو بخوری! گفتند: صبر کنیم اگر امام دوباره تأکید کرد گز را ببریم! امام فرمود: گز را بردید؟ دیدند نه امام پیگیر ماجراست. جعبه را در خانه فلان آقا بردند. ایشان در را باز کرد. گفتند: امام این گز را برای شما داده است؟ گفت: امام خمینی برای من گز فرستاده است؟ خودش داد؟ باور نمی‌کرد. اصلاً پشت در وا رفت!
امام حسین چطور خاکستری‌ها را جمع کرده است؟ آدم‌هایی برای امام حسین سینه می‌زنند و عزاداری می‌کنند. مردم از شهادت، شهامت، شجاعت و ایثار و سخاوت و اخلاص خوششان می‌آید. طرف زیر سم اسب رفت. این لخت می‌شود و سینه می‌زند. ولی اگر من سوار ماشین دویست میلیونی شدم، رفتم گفتم: دنیا ارزش ندارد! مردم می‌گویند: ماشین تو چقدر ارزش دارد؟ ما باید برای جذب اینها یک مقدار با مردم خودمانی‌تر باشیم. فرمانده پادگان است. بابا بیا در استخر برو! نه، حمام را قُرق کنید. امام صادق به حمام عمومی رفت. به امام سجاد گفتند: اجازه بده حمام را قرق کنیم. فرمود: همه هستند. چرا قرق کنیم؟ کشتی گیر آمد گفت: یا رسول الله! می‌خواهم با شما کشتی بگیرم. گفت: باشد. اگر تو را زمین زدم، یک گوسفند می‌گیرم! سه بار پیغمبر او را زمین زد و سه گوسفند گرفت. بعد فرمود: این سه گوسفند برای خودت!
یک روش خوبی مقام معظم رهبری دارد که اگر این روش را تمام امام جمعه‌ها دنبال کنند خیلی روش خوبی است. سی شب ماه رمضان هر شب با یک گروه هستند. یک شب با یتیم‌‌ها، یک شب با حافظین قرآن، اساتید دانشگاه، شعرا، البته ممکن است بگویند: قرائتی چه می‌گوید، ما پول نداریم! پولش را ستاد نماز جمعه بدهد. شاگرد اول‌های شهر دیدند امام جمعه احوالشان را پرسید و افطاری هم داد و یک حدیث هم برایشان خواند. حتی تلفن کند. من عالمی را سراغ دارم که زمان شاه در مسجد جعفری قیطریه پیشنماز بود. مرحوم آقای گوهری، زمان شاه من در جنوب و شمال تهران کلاس‌هایی داشتم. مسجد ایشان خیلی شلوغ می‌شد. مرحوم آقای گوهری یک آخوند قدیمی بود. مسجدش هم یکجایش کاشی کاری داشت و یکجا نداشت. گنبد و محراب آنچنانی نداشت ولی جوان خیلی بود. به یک نفر گفتم: چرا این مسجد اینقدر شلوغ است؟ گفت: این آقا چند تا خودنویس می‌خرد و سالی یکبار این دبیرستان پشت می‌رود، به شاگرد اول فیزیک یک خودنویس می‌دهد. به شاگرد اول شیمی و ورزش یک خودنویس می‌دهد. به هر شاگرد اولی یک جایزه می‌دهد. وقتی شاگرد اول به مسجد آمد، باقی شاگردها هم می‌آیند. ما در دانشگاهمان شاخه اولی داریم. ما خیلی شاخه اولی داریم. آدم به درخت توت که رسید، توت‌های دم دستی را می‌خورد. همین شاخه اول یک انگیزه برای شاخه بعدی می‌شود. پایش را روی شاخه دوم و شاخه‌های بعدی می‌گذارد. ما شاخه اولی خیلی داریم. تقریباً پنج میلیون دانشجو داریم.    یک درصد از اینها حزب اللهی هستند. یک درصد از پنج میلیون، پنجاه هزار تا می‌شود. ما پنجاه هزار تا آدم درجه یک داریم. ممکن است بچه آخوند باشید. خانواده شهید باشد. پدرش جانباز باشد. ما پنجاه هزار شاخه اولی داریم که می‌توانند مقدمه شوند برای شاخه دومی‌ها، شاخه دومی‌ها مقدمه برای شاخه سومی‌ها شوند.
دانشجو از کنار استاد رد می‌شود، سلام نمی‌کند. می‌گوییم: مگر استاد نیست؟ می‌گوید: چرا. می‌گوییم: چرا سلام نکردی؟ می‌گوید: این ترم با او درس ندارم! استاد ارزش دارد. نگاه می‌کنیم در استادها هم گیر هستند. من در دانشگاه هستم، یکبار خواستم بین زنگ تنفس وضویم را تازه کنم. رفتم دیدم دانشجوها در صف دستشویی هستند. گفتند: شما آنجا برو! رفتم دیدم چند دستشویی خالی است. گفتم: چرا اینجا نمی‌آیید؟ گفتند: آنجا برای اساتید است. دانشجو نگاه می‌کند که یک نفر برای دستشویی امتیاز می‌خواهد. آنوقت این دانشجو علاقه پیدا می‌کند؟ فرماندهی که استخر را قرق می‌کند، این سرباز وقتی از پادگان رفت، داماد شد برای فرمانده کارت دعوت می‌فرستد؟ می‌گوید: دو سال ما آنجا بودیم، یکبار فرمانده در استخر نیامد. باید اینها را به هم ریخت. باید خاک پاغچه را عوض کرد. در کتاب‌ها، درس‌ها، در اخلاق بازنگری کنیم.
شریعتی: با این تذکراتی که شما دادید وقتی آدم به همان قصه‌هایی که از شما شنیدیم از سیره پیامبر و ائمه رجوع می‌کنیم می‌بینیم چقدر فاصله داریم و تازه می‌فهمیم گره کار کجاست؟
حاج آقای قرائتی: با همین دو چشم حدیثی دیدم کسانی که با برخورد مسلمان شدند آمارشان بیش از کسانی است که با استدلال و ایدئولوژی مسلمان شدند. قرآن می‌گوید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ‏» (آل‌عمران/159) اگر اخلاقت خوب نبود، مردم پراکنده می‌شدند. «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏» (آل‌عمران/159)
اول مهر است، باید سعی کنیم یک انقلابی بشود. نویسندگان کتاب نگاه کنند این صفحه که نوشتند چقدر ضرورت دارد. من می‌خواستم پاکستان بروم، نوه من شهرهای پاکستان را گفت. گفتم: کجا خواندی؟ گفت: در فلان کتاب! هرچه فکر کردم یک دختر یازده ساله رابطه‌اش با شهرهای پاکستان چیست؟ چه کسی گفته اطلاعات عمومی باید بالا باشد؟ یک فکر غلط و یک حرف غلط است که می‌گویند: انسان هرچیزی را بداند بهتر از این است که نداند. این حرف غلط است! «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ‏ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/102) بعضی از علم‌ها ضرر دارد!
الآن در سیلوهای ما گندم هست یا نه؟ این را شفاف سازی کنیم همه بدانند. ای مردم ایران! در سیلوهای ما تا سال دیگر بیشتر گندم نیست! نانوایی چاقو کشی می‌شود. بوعلی سینا چند کیلو بود؟ وزن بوعلی سینا برای ما ضرورت دارد؟ کوه هیمالیا چند متر است؟ باید کتاب‌های درسی تغییر پیدا کند.الآن مملکت ما قفل شده بخاطر تحصیلات بی خاصیت و بیکاری! من یک مناجات دارم، یک جمله‌اش این است: «یا من متخصصینه ناشی» کارشناسان ما خراب می‌کنند. فکر می‌کند چون این مدرک را دارد باید علومی که خوانده وارد کتاب‌های درسی بچه‌ها هم بکند! نخیر! تحول در اخلاق، در کتاب‌ها، در پادگان‌ها، در حوزه باید بشود. یا عقل و منطق باشد یا وحی باشد. مسجد بسازید اما گنبد و بارگاه را فراموش نکنید. لباس قدیمی، هم کت و شلوار بدوز، هم قبا بدوز. یعنی باید علم دیگران را اضافه کنیم. مقداری قدیم و جدید، طب قدیم و جدید! ما طب و معماری قدیم را بی اعتنایی می‌کنیم، سراغ کارهای جدید می‌رویم و ناقص یاد می‌گیریم. حدیث داریم: «أَعْلَمُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَی عِلْمِهِ»‏ (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 394) یعنی علم خودت هم هست، منتهی علم دیگران را به علم خودت اضافه کن.
شریعتی: این هفته قرار است در برنامه از عالم جلیل القدر و کسی که خدمات زیادی به فرهنگ غدیر و نهج‌البلاغه شریف داشتند، حضرت آیت الله خزعلی که این ایام، ایام رحلت آن بزرگوار هست. امروز صفحه 80 قرآن کریم در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ‏ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا «15» وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً «16» إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً «17» وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً «18» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً «19»
ترجمه: واز زنان شما کسانى که مرتکب زنا شوند، پس چهار نفر از میان شما (مردان مسلمان) را بر آنان شاهد بگیرید، پس اگر شهادت دادند، آن زنان را در خانه‏ها (ى خودشان) نگاه دارید، تا مرگشان فرا رسد، یا آنکه خداوند، راهى براى آنان قرار دهد (و قانون جدیدى بیاورد). و آن دو نفرى از شما که سراغ فحشا و زنا روند (زن یا مرد زناکار و بدون همسر) هر دو را آزار دهید (و بر آنان حدّ جارى کنید). پس اگر توبه کرده و خود را اصلاح کردند، از آنان درگذرید (زیرا) خداوند توبه‏پذیرِ مهربان است. بى گمان (پذیرش) توبه بر خدا، براى کسانى است که از روى جهالت کار بد مى‏کنند، سپس زود توبه مى‏کنند. پس خداوند توبه‏ى آنان را مى‏پذیرد و خداوند، دانا و حکیم است. و پذیرش توبه، براى کسانى که کارهاى زشت مى‏کنند تا وقتى که مرگ یکى از آنان فرا رسد، آنگاه مى‏گوید: همانا الآن توبه کردم، نیست. و نیز براى آنان که کافر بمیرند، بلکه براى آنان عذاب دردناک مهیّا کرده‏ایم. اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه به ارث برید و بر آنان سخت نگیرید تا بعضى از آنچه را به آنان بخشیده‏اید، خود ببرید، مگر آنکه مرتکب فحشاء آشکار شوند و با آنان به نیکویى رفتار کنید و اگر از همسرانتان خوشتان نیامد چه بسا شما چیزى را خوش نداشته باشید، ولى خداوند، خیر فراوان در آن قرار داده باشد.
شریعتی: سلام و درود خدا بر محمد مصطفی و اهل‌بیت گرانقدرشان. انشاءالله انس ما روز به روز با قرآن کریم و معارف اهل‌بیت بیشتر و بیشتر شود.
حاج آقای قرائتی: صحبت مرحوم خزعلی شد. ایشان از مدرسین قم و از فقهای شورای نگهبان بود. خطیب توانمندی بود و سر یکسری مسائل غیور بود. یکبار من در پادگان تهران، دوشان تپه نیروی هوایی، طبقه چهارم، آسانسور هم نبود. شب وارد خانه شدم. دیدم پشت در اتاق ما آیت الله خزعلی است. گفتم: چه عجب! گفت: یک تهمتی به فلانی زدند آمدم به تو بگویم که تو از او دفاع کنی، ایشان آدم صادقی است. این وقت شب یک آیت الله این همه پله را بالا بیاید، خیلی غیرت داشت. یک چیزی که می‌فهمید دیگر موضوع منبر و تلاشش بود. زمان شاه ایشان در دامغان تبعید بود. به من نامه نوشت که من در این گوشه کویر تبعید هستم و شما چند سخنرانی در دامغان داشته باشید و ما به دامغان رفتیم. ایشان پدر شهید بود. بچه ایشان از شهدای اول انقلاب بود. مورد عنایت مراجع و مرحوم بروجردی بود. شاگرد امام بود. جزء خبرگان بود و مفسر قوی بود. ایشان بنیاد بین المللی الغدیر را تأسیس کرد و افرادی را دور خود جمع کرد و خدماتی را انجام داد.
خدایا به حق محمد و آل محمد قسمت می‌دهیم ما را برای همیشه در فکر و نیت و عمل و گفتن و موضع گیری، به راه مستقیم هدایت بفرما. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن. قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. مشکلات مادی و معنوی ما را حل بفرما. رهبر ما، دولت و انقلاب ما، مرز و ناموس و نسل ما، آبروی ما، استقلال ما، هر نعمتی به ما داده‌ای در پناه امام زمان حفظ بفرما و از الآن تا ابد قلب شریف امام زمان را از ما راضی و ما را برای امام زمان سرباز فداکار و وفادار قرار بده.
شریعتی: خدایا تشنگان دیدار خودت را به جرعه‌ای از جمال مهدی مهمان بفرما.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»

Comments (0)
Add Comment