عبادت چیست؟-1

موضوع: عبادت-1
تاریخ پخش: 16/03/63- رمضان 63

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

رمضان 63، بحثمان درباره‌ی فروع دین، انشالله بحث عبادات خواهد بود. بحث بسیار مهمی است که تکه تکه در تعلیمات دینی، از رادیو و تلویزیون، سخنرانی، تکه تکه شنیده‌اید. اما کلیاتی از فروع دین را انشالله اگر عمری باشد در ماه رمضان می‌گوییم. مطالبی که روی تخته می‌نویسم یا قرآن است یا حدیث است. چیزی از من نیست. ماه رمضان موقع افطار همه در خانه هستند و معمولاً بعد از افطار کسی قدرت انجام کارهای دیگر را ندارد و چه بهتر که در حال گرسنگی در ماه مهمانی خدا با سخن خدا بیشتر آشنا شویم. من از شما دعوت می‌کنم که در این سی روز، هرروز به بحث فروع دین ما گوش بدهید. این بحث برای تعلیمات دینی محصلین خوب است. برای دیگران هم در زمینه‌ی امور تربیتی مفید است.
1- ریشه و اساس عبادت
موضوع بحث عبادات است. معنای عبادات این است که انسان تذلل داشته باشد. خودش را ذلیل کند. منتهی ذلیل کردن گاهی می‌ارزد و گاهی نمی‌ارزد. تواضع در مقابل پولدار غلط است. تواضع در مقابل کسی که کمال و تقوا و ایثار و فداکاری دارد، درست است. دست خان را بوسیدن غلط است. دست رزمنده را بوسیدن درست است. بازوی رزمنده را بوسیدن درست است. جفت کردن کفش پولدار غلط است. جفت کردن کفش دانشمند درست است.
در مقابل چه کسی تذلل داشته باشیم؟ تذلل در برابر خدا، معنای عبادت یعنی انسان در برابر خدا کوچک شود. حالا چرا باید کوچک شود؟ اصولاً عبادت یک ریشه‌هایی دارد، این ریشه‌ی عبادت چند چیز می‌تواند باشد.
1- گاهی ریشه‌ی تذلل شناخت است. در خیابان و کوچه و بازار و کارخانه یک نفر را می‌بینی، می‌گوید: سلام، مخلصم حال شما خوب است. یک کسی هم از کنارش می‌گذرد. برای اینکه کسی که تذلل و تواضع می‌کند می‌شناسد که ایشان چه کسی بود. می‌گوید: سلام علیکم! گردنش را هم خم می‌کند. آن کسی که نمی‌شناسد، با دوچرخه او را هُل هم می‌دهد. پس اگر کسی شناخت داشته باشد، عبادت هم دارد. کسانی که عبادت خدا را نمی‌کنند در شناخت خدا می‌لنگند. کسی اگر خدا را بشناسد، حتماً عبادت هم می‌کند. ریشه‌ی عبادت شناخت است. مثلاً شما سرباز هستید، به چه کسی ادب می‌دهید. وقتی می‌بینی ایشان مربی تو است، یک درجه از تو بالاتر است و سابقه و تخصص دارد. معلم و مربی تو است، به او سلام می‌کنی. یک نفر دیگر در خیابان همین استاد تو را می‌بیند چون نمی‌داند احترام نمی‌گذارد. یک ریشه‌ی عبادت شناخت است.
2- یک ریشه‌ی عبادت، احساس نیاز است. نیاز و فقر است. انسان همین که در چاه افتاده، هرکس می‌آید برود، صدا می‌زند. من نمی‌دانم چه کسی بیرون است. اما فعلاً می‌خواهم من را بیرون بیاورد. آدم غرق شده هر قدرتی را ببیند که نجاتش می‌دهد، نسبت به آن تواضع می‌کند. احساس ذلت می‌کند.
پس گاهی عبادت و تذلل به خاطر شناخت خدا است. گاهی تذلل به خاطر این است که ما به او نیاز داریم. «أَنْتُمُ الْفُقَراء» (فاطر/15) اصلاً وجود ما نیاز است. (اگر آنی کند ماهی، فرو ریزد قالب ها) اصلاً از خودمان هیچ نداریم. انسان چیزی نیست. یک اراده او را به وجود آورده، یک اراده هم او را از بین می‌برد. من الآن حرفی که می‌زنم کدام یک از این حرف‌ها برای من است؟ وجود من، زنده بودن من، وجود شما، نفس کشیدن شما، اصلاً هستی ما و آنچه داریم وصل به او است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی‏»(فاطر/15) او غنی است و ما فقیر هستیم. فقیر به غنی که می‌رسد، تواضع می‌کند. منتهی برای این فقیر و غنی‌های دنیایی تواضع ممنوع است. «وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِیٍّ طَلَباً لِمَا عِنْدَهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِه» (بحار الانوار،ج75،ص56) اگر کسی به پولدار به خاطر پول او احترام بگذارد، یک سوم یا دو سوم دین از بین می‌رود. «مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِیِّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ» (بحار الانوار،ج79،ص38) امام رضا(ع) فرمود: اگر کسی پولداری را دید، به خاطر اسکناس‌های او به او احترام گذاشت، و سلامی به پولدار کند، غیر از سلامی که به فقیر می‌کند. اگر کسی در سلام و برخوردها فرق بگذارد، خدا روز قیامت بر او غضب خواهد کرد. غنی واقعی خدا است و فقیر واقعی ما هستیم. گاهی عبادت به خاطر شناخت است، گاهی به خاطر فقر است.
3- گاهی هم به خاطر تشکر است. انسان در مقابل نعمت‌های خدا نماز می‌خواند. برای اینکه می‌خواهد تشکر کند. عبادت، تشکر است. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ»(قریش/3) خدا را عبادت کنید. چرا؟ به شما همه چیز داده است. «الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»(قریش/4) «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»(بقره/21) قرآن می‌گوید: عبادت کنید. چرا؟ برای اینکه «خلقکم» شما را آفرید. از خدا تشکر کنید، برای اینکه نعمت هستی و آنچه در هستی است، نعمت‌های مادی و معنوی، دیدنی و ندیدنی را خدا ایجاد کرده است. معنای عبادت تذلل است. ریشه‌ی عبادت شناخت، نیاز و تشکر است. معنای عبادت روشن شد. ریشه‌ی عبادت هم مقداری روشن شد. معنای عبادت تذلل است. ریشه‌ی عبادت را هم گفتیم.
2- اهمیت عبادت
سومین بحث ما اهمیت عبادت است. از اهمیت عبادت چه بگویم؟ همه‌ی هستی برای بشر است و بشر برای عبادت است.
ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند، آسمان‌ها و زمین و دریا و جن و انس و. . . این نعمت‌های مادی است. وحی و ملک و نبوت وامانت و عقل و فطرت و همه‌ی اینها برای انسان هستند. «خلق لکم» همه برای شما آفریده شده است. «سخر لکم» همه برای شما آفریده شده است. شما برای چه آفریده شدید؟ خدا می‌گوید: انسان را نیافریدم، مگر برای عبادت.
پس اهمیت عبادت اینکه اگر عبادت نبود، خدا انسان را خلق نمی‌کرد و اگر انسان خلق نمی‌شد، خدا هستی را خلق نمی‌کرد. هستی برای ما است. مثل اینکه تمام آجر و سیمان و آهن و گچ و تخته و بخاری و پنکه، همه‌ی مدرسه و دانشگاه برای شاگرد است. شاگرد هم برای تحصیل است. اگر درس نبود، شاگرد هم اینجا نمی‌آمد. اگر شاگرد اینجا نمی‌آمد مدرسه هم ساخته نمی‌شد. این جهان هستی مدرسه‌ای برای این شاگرد است. شاگرد هم برای تحصیل به اینجا می‌آید.
منتهی عبادت را هم باید معنا کنیم که ابعاد عبادت چیست؟ فقط عبادت نماز نیست. روزه‌ی تنها نیست. ابعادش را انشاالله خواهیم گفت. اهمیت عبادت این است که اگر عبادت نباشد، خدا بشر را خلق نمی‌کرد. اگر بشر خلق نمی‌شد، خدا هستی را خلق نمی‌کرد. «خلق لکم» همه برای شما آفریده شده است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) همه چیز را برای شما آفریدیم، شما را هم برای عبادت آفریدیم. عبادت چیست؟ عبادت یعنی انسان به کارهایش رنگ بدهد. یک نفر وارد می‌شود. بنده بلند می‌شوم. هیکل من همین هیکل است. انرژی هم که خلق شد، من بلند شدم. منتهی این بلند شدن من عبادت است یا نه؟ مربوط به این است که من چه رنگی به عبادتم بدهم. یک وقت تا شما وارد می‌شوی، می‌گوییم: یاالله، به احترام یک مؤمن عبادت می‌شود. یک موقع پای من درد می‌کند. گاهی وقت‌ها در نماز جمعه یا جای دیگر، تا اسم امام زمان را می‌برند مردم بلند می‌شوند، بعد هم وقتی بلند شدند خستگی در می‌کنند. اگر به قصد احترام بلند شد عبادت است. اگر بلند شد خستگی پایش در برود، باز هم عبادت است. چون می‌خواهد پایش آرام شود که باز خطبه‌ها را گوش بدهد. اما یک موقع هم یک کسی بلند می‌شود هیچ هدف مقدسی ندارد. این بلند شدن عبادت نیست. گاهی وقت‌ها شما یک کوچولو را می‌بینی، یک موقع می‌گویی: سلام علیکم، چون پیغمبر به کوچکترها سلام می‌کرد، شما هم سلام می‌کنید. این عبادت است. یک وقت سلام می‌کنی که او هم یاد بگیرد. این هم عبادت است. یک وقت می‌گویی: سلام علیکم، یعنی تو چرا سلام نکردی؟ این دیگر عبادت نیست. این تکبر است.
پس سلام علیکم، یک سین و لام و میم است. یک سلام گاهی عبادت است. گاهی عبادت نیست. سلام به خاطر فرمان پیغمبر عبادت است. سلام به خاطر اینکه او هم یاد بگیرد، عبادت است. سلام به خاطر اینکه ‌ای بی ادب تو چرا به من سلام نکردی، این دیگر از صورت عبادت بیرون می‌آید.
عبادت یعنی انسان به کارهایش رنگ بدهد. به هر کار خود رنگ بدهد. ولذا حدیث داریم حتی به خوابیدن خود هم جهت بدهید. یک موقع می‌گوییم: حالا که کسی نیست بخوابیم. یک وقت می‌گوییم: بخوابم تا بلند شوم کار انجام دهم. غذای خوشمزه بخوریم غیر عبادت است. غذای مقوی بخوریم تا بیشتر کار بکنیم عبادت است. عبادت به معنی رنگ دادن به کارها است.
این را هم باید بگویم. اگر ماه رمضان دعوت به عبادت می‌کنند، یا قرآن همیشه دعوت به عبادت می‌کند یک وقت کسی خیال نکند که به کارها خدا به عبادت ما نیاز دارد. قرآن آیه‌های زیادی دارد که می‌گوید: یک موقع خیال نکنید که من نیاز به عبادت شما دارم. خداوند فرشتگانی دارد، میلیاردها فرشته دارد که دائماً عبادت می‌کنند. دو رکعت نماز ما که ارزشی ندارد. این عبادت ما برای این است که ما نجات پیدا کنیم. شما خورشید را ببینی یا نبینی در خورشید اثری ندارد چشمت را باز کنی خودت می‌بینی، ببندی خودت کور هستی. قرآن می‌گوید: «ان الله لغنی» خدا نسبت به عبادت شما غنی است. بنابراین عبادت به سود خدا نیست. وقتی شما گفتی: الله اکبر، خدا بزرگ است. هیچ چیز دیگر نزد تو بزرگ نیست. الله اکبر، خدا بزرگ است. یعنی آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. وقتی خدا برای کسی بزرگ شد، آمریکا برای او کوچک است. این مثل را بگویم. شما سوار هواپیما می‌شوی، در پادگان نیروی هوایی، این پادگان برای شما خیلی بزرگ است. ممکن است چند هکتار باشد. ولی سوار هواپیما می‌شوی بالا می‌روی. خوب که بالا رفتی می‌بینی پادگان اندازه‌ی یک قوطی کبریت شد. کسی که بالا رفت، پادگان برای او قوطی کبریت می‌شود. هرچه بالاتر برود، پادگان برای او کوچکتر می‌شود. کسی که خدا برای او بزرگ شد، گفت: خدا بزرگ است، دیگر آمریکا برای او کوچک است.
پس اگر خواستی معتقد باشی به اینکه واقعاً همه چیز کوچک است، فقط خدا بزرگ است، این نماز شما را می‌پزد. اگر یک موقع دیدی کسی نماز خواند و ساخته نشد، باید در نماز خواندن خودش شک کند.
انسان موجود پرستش گری است. یعنی انسان بی عبادت نداریم. منتهی عبادت شکم، بندگی شکم، بندگی طاغوت، بندگی زر، زور، کلک، مقام، شهوت، هرکسی یک چیزی را می‌پرستد، پیغمبرها آمدند بگویند: ‌ای انسان، حالا که قرار است بجوی، گل نجو، بیسکویت و نان بجو. حالا که قرار است بمکی، گول زنک و پستانک نَمک. شیر مادر بخور. یعنی انسان بدون غذا نیست. منتهی مادر باید راهنمایی‌اش کند حالا که غذا می‌خورید چه بخور.
انسان پرستش می‌کند. بالاخره دلش می‌خواهد عشق بورزد. یک کسی یک قناری در قفس می‌کند سرش به چهچه قناری گرم است. یک کسی دلش به نوار خوش است. یک کسی دلش به فیلم خوش است. یک کسی دلش به یک عکس خوش است. هرکسی پای چیزی سینه می‌زند و دلش به چیزی خوش است. منتهی پیغمبرها آمدند بگویند: ‌ای بشر! تو بالاتر از گنجشک هستی، تو اگر گفتی: آخ جان، چه پرنده‌ای، پیداست که پرنده شرفش از تو بیشتر است. چون تو را اسیر کرده است و تو نباید اسیر چیزی شوی. جز اسیر بالاتر از خودت. مردمی که هستند «عِبادٌ أَمْثالُکُم‏» (اعراف/194) آنها هم یک آدم‌هایی مثل شما هستند. عاشق چه کسی شدی؟ دور چه کسی پر می‌زنی؟ او هم یک آدمی مثل تو است. اگر خانه، این خانه جمال تو انسان نیست. لباس جمال تو نیست. طلا جمال تو انسان نیست. اگر انسان است باید به قول قرآن «عباد امثالکم» باشد. آدم است. تو هم آدم هستی. هیچ چیز ارزش اینکه انسان جز خدا را پرستش کند ندارد.
انسان قلباً، فطرتاً، ذاتاً، ماهیتاً وجودش می‌خواهد که چیزی را بپرستد. انسان می‌خواهد عشق بورزد. انسان می‌خواهد ستایش کند. انبیا آمدند حالا که می‌خواهید ستایش کنید، ستایش خدا را کنید. یعنی آمدند به ما خط بدهند. «ِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَهِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِه‏» (بحار الانوار،ج18،ص221) در خطبه 147 امیرالمؤمنین می‌فرماید: انبیا آمدند برای اینکه بگویند: حالا که داری می‌روی از اینطرف برو. بگو: باران می‌بارد، جوی و نهر هم راه می‌افتد. توان شما این است که از این نهر آب‌ها هدر نرود. حالا که این آب دارد می‌رود بگذار یکجایی برود و به زمینی سرازیر شود که کشت هم بکنی.
این چه کمالی دارد. دل تنگ تو شده بودم. به خاطر چه دلتنگ او شده بودی؟ حالا که قرار است دل هوا کند، حالا که قرار است در دل ما چیزی قرار گیرد، دل ما ظرف خالی است قرار است پر شود، از مهر این و آن پر نشود. در دعاهای ماه رمضان می‌خوانیم «امْلَأْ قَلْبِی حُبّاً لَک‏» (بحار الانوار،ج84،ص249)خدایا ظرف دل من را، روح من را از خودت پر کن. خدایا من را از خودت پر کن. در مناجات‌هایی که امام زن العابدین در سحرهای ماه رمضان می‌خوانند، داریم خدایا دل مرا از دنیا خالی کن و از خودت پر کن. وقتی دل از خدا پر شد، آدم فقط می‌خواهد ببیند که خدا راضی است یا راضی نیست. مردم خوششان آمد، بدشان آمد، گل کرد، شکست خورد، هر چه شد، شد. دل که از خدا پر شد تو بالا می‌روی. دیگر زود تغییر و تحول پیدا نمی‌کنی. اینکه می‌بینی ما زود ضعف می‌کنیم، غش می‌کنیم و غیض می‌کنیم ما ضعیف هستیم. وگرنه امام دلش از خدا پر می‌شود، حالا همه‌ی حوادث را که به می‌گویند، هر حادثه‌ای یک کسی را کلافه می‌کند. همه‌ی مشکلات را وقتی خدمت امام می‌گویند. امام به تمام مشکلات آگاه می‌شود اما اضطراب ندارد. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28)
3- آثار عبادت
در بحث عبادت ما کم کم باید وارد این موارد بشویم که عبادت خدا در فرد چه اثری می‌گذارد؟ عبادت خدا در جامعه چه اثری می‌گذارد؟ چه عبادتی ارزش دارد؟ عبادت چه کاری می‌کند؟ نقش عبادت را می‌گوییم. عبادت چه می‌کند؟ عبادت فانی را باقی می‌کند. یک کسی که فانی است از بین می‌رود. مثلاً شما تا حالا چند بار خندیده‌اید؟ فرض کنید دو هزار بار خنده کردید. خوشت آمده برای کیف خنده کردی. الآن هم یادت نیست که چه موقع خنده کردی وچه موقع کیف کردی. اما یک موقع دیدی یک بچه‌ی کوچولو نماز می‌خواند، گفتی: بارک الله! یک لبخند زدی که با لبخندت این کوچولو را به نماز تشویق کنی. آن لبخند چون رنگ خدایی داشته مانده است. باقی خنده‌ها چون خنده‌ی غریضی و کیفی بوده است از بین رفته است. یعنی یک خنده که چیزی فانی است، اگر رنگ خدا پیدا کند، این خنده تشویق در خط خدا می‌شود. این تا روز قیامت هم سر جایش هست. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) هرچیزی که رنگ شما را دارد می‌پرد. هرچیزی رنگ خدا را دارد می‌ماند. شما یک کتاب دارید. اگر کتابخانه در محله و روستا درست کردی ممکن است ده، بیست سال دیگر از بین برود. می‌گویی: من این کتابخانه را به آستان قدس رضوی بدهم. چون می‌گویی: آن کتاب خانه مهم است، کتاب خودت هم به او وصل می‌کنی و این کتابخانه را هم به او وابسته می‌کنی، چون می‌گویی: او که قوی است. پس وابسته به قوی بشوم بیشتر می‌ماند. ممکن است سی سال دیگر این کتابخانه منحل شود اما وصل به او که شد منحل نمی‌شود. هرچه طرف قوی‌تر باشد وصل شدن به او بیشتر تداوم دارد. عبادت یعنی کارها را به خدا وصل کن. به خدا که وصل شد دیگر باقی می‌ماند. مادی، را معنوی می‌کند.
عبادت چیست؟ هرچیز مادی معنوی می‌شود. تفریح یک چیز مادی است. اما تفریح برای رضای خدا، برای این من تفریح می‌کنم که بتوانم مطالعه کنم. این تفریحی هم که مادی است، معنوی می‌شود. یک موقع هم حال مطالعه داری و خسته هم نیستی، منتهی می‌گویی: می‌دانی حالا فعلاً اینها آمدند یک گِیم بازی کنیم. یعنی خسته نیستی. فقط می‌گویی: حالا دلت می‌خواهد بازی کنی. پس ببین، یک موقع همین ورزش، مادی می‌شود. یک موقع همین ورزش معنوی می‌شود.
عبادت چیزی است که فانی را باقی می‌کند. موقت را دائمی می‌کند. مادی را معنوی می‌کند. جزئی را کلی می‌کند. انسان اگر در خط خدا باشد، شما هیچ وقت جز نیستی. الآن شما جز هستی، یک انسان هستی، یعنی خدا کهکشان‌ها را دارد. یکی از کهکشان هایش این کهکشان است. منظومه‌ها دارد. یک کره، کره‌ی زمین است. قاره‌ها دارد. یک قاره‌اش آسیا است. آسیا کشورها دارد، یک کشورش ایران است. ایران یک شهرش تهران است. تهران یک گوشه‌اش شما هستی. شما خیلی جزئی هستی. اما اگر بنده‌ی خدا شوی، کلی می‌شوی. چون انسان وقتی عبد خدا شد در هر کاری که خدا راضی است او هم می‌خواهد شرکت کند. هرکاری که خدا راضی نیست می‌خواهد شرکت نکند. یعنی انسان وقتی در جریان خط خدا قرار گرفت در تمام خیرهای عالم شریک است. شما الآن اگر یک مظلومی را کشتند، حتی اگر سیصد سال پیش باشد، شما بگو: خوب شد که او را کشتند. شما هم درگناه آن قاتل شریک هستید. یعنی انسان وقتی در خط خدا قرار گرفت دیگر در یک زمان و یک منطقه نیست. بنده می‌توانم اینجا بنشینم، در تمام خیرهای عالم شریک بشوم. یعنی خودم را از جزئی بودن بیرون بیاورم.
عبادت چه می‌کند؟ سابق می‌گفتند: علم کیمیا مس را طلا می‌کند. عبادت به انسان بصیرت می‌دهد. عبادت دل انسان را آرام می‌کند. می‌گوید: من برای خدا انجام دادم، عبادت جنس کم بها را قیمتی می‌کند. فرض کنید که بنده خدمتی به شما می‌کنم. اگر برای غیر خدا شد، خدمت من پنجاه تومان می‌ارزد. اما اگر برای خدا این کار را انجام دادم، قیمت من بهشت می‌شود. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏» (توبه/111) خدا مشتری است. اجناس را به بهشت می‌خرد. مردم که خوششان آمد فقط کف می‌زنند. یعنی عبادت جنس بی ارزش را با ارزش می‌کند. موقت را دائمی می‌کند. مادی را معنوی می‌کند. جزئی را کلی می‌کند.
این عبادت سرش در روح ما است. ما هستیم که با یک تصمیم می‌توانیم برای رضای خدا انجام دهیم. خواهرانی که افطاری درست می‌کنند، برای شوهرشان، برادرشان، دخترشان، پسرشان، همین که در آشپزخانه غذا درست می‌کند، بگوید: خدایا چند مسلمان روزه دارند و اینها مشغول مطالعه و کار هستند. چون اینها زحمت کشیدند، من هم در آشپزخانه برای اینها افطاری درست می‌کنم. همین خانم، همین پیازی که پوست می‌کند، پیاز جزئی به خدا که وصل شد کلی می‌شود. اگر این خانم بگوید: من افطاری درست می‌کنم، برای اینکه اگر افطاری درست نکنم شوهرم سر من داد می‌زند. شوهرش جزئی است. وقتی هم شوهرش خوشحال شود، اگر شوهر خوبی باشد تشکر می‌کند. فوقش اگر خانم برای غیر خدا کار کند یک متشکرم می‌شنود. اما اگر خانم بیاید بگوید: من برای رضای خدا کار می‌کنم، توقع هم از اینها نداشته باشد. اگر برای خدا کار بکند، کار جزئی او کلی می‌شود. متشکرم شوهر می‌پرد. اما رضای خدا از بین نمی‌رود. چقدر خوب است ما در مکتب اسلام، در مکتب قرآن بتوانیم همه‌ی کارهایمان را عبادت کنیم. نجاری، کشاورزی، ابعادش را انشالله می‌گویم. وقتی انسان هدفش عبادت شد دیگر با کسی دعوا نمی‌کند. همه جا یک مشکلی است. در حوزه‌ی علمیه‌ی قم هست. در شهرها هست. در اداره‌ها هست. همه جا هست. می‌گویند: این کار را به من گفتند. می‌دانی چرا می‌گوید: من؟ برای اینکه خط عبادت می‌پرد آدم من، من می‌شود. شما سر یک سفره می‌روی و می‌بینی همه نوع چیزی هست. فقط نمکدان نیست. نمی‌گویی: من هفتاد کیلو آدم بروم یک نمکدان بیاورم. مسئله کیلو نیست. مسئله این است که اینجا کمبود نمک است. شما نمک می‌آورید، ثوابت از آن کسی که پلو می‌آورد بیشتر است چون آن کمبود است. در جامعه یک چیزی کمبود است. اگر عبادت باشد می‌گوییم: این مردم بنده‌ی خدا هستند، خلق خدا هستند. خلق خدا فعلاً این کمبود را دارند. به نام خدا، بنده این کمبود را دارم. این عبادت است. اما اگر خدا کنار برود پز جلو می‌آید. من! این! این کار را به من! آن که شاگرد من است، آنجا. من که معلم او هستم آنجا! این مَن مَن می‌کند. این طور که شد از عبادت بیرون می‌رود. عبادت که شد مهم نیست. پیش نماز مسجد شوی یا خادم مسجد باشی. رای بیاوری یا نیاوری. بالا باشی یا پایین باشی.
می‌گویند: یک طلبه نزد یکی از مراجع تقلید رفت. گفت: آقا یک استادی برای ما معرفی کن که فلان درس را بدهد. این مرجع تقلید هم به هریک از شاگردهای فاضلش گفت: مثلاً من فلان رشته را درس می‌دهم. من مکاسب درس می‌دهم. حالا بیایم جامع المقدمات درس بدهم. یا مثلاً من دبیر کلاس دوازده هستم، بیایم آب، بابا درس بدهم. به هرکس گفت: آقا من اینجا هستم. تو می‌گویی: من اینجا باشم. ایشان خودش شروع به حرف زدن کرد. خدای او با خدای این فرقی ندارد. اگر کارها عبادت شد، دیگر آدم غصه هم نمی‌خورد هرکاری هم که زمینه‌اش خالی است همان را انجام می‌دهد. نمی‌گوید: چرا به او گفتی و به من نگفتی. الآن در جامعه‌ی ما یک سری کارها هست، تورم نیری انسانی است. یعنی در یک سری از کارها آدم زیاد است، مثل پشت میز نشستن. الآن بگوییم: کارمند می‌خواهیم برای پشت میز نشستن، یک صف هزار متری درست می‌شود. بگوییم: در نانوایی نان می‌خواهیم بپزیم. یکی از مسئولین ارتش به من می‌گفت: این نانوا ماهی هفده هزار تومان در جبهه از ما می‌گیرد که نان بپزد. گفتم: هفده هزار تومان؟ گفت: بله، برای هر چانه‌ای چند ریال می‌گیرد. گفت: به هرکس می‌گوییم: بیا نانوایی، نمی‌آید. یعنی برای پشت میز نشستن همه حاضر هستند. آنوقت برای نانوایی آدم نداریم. همه‌ی مردم می‌گویند: مشکل مسکن، به هرکس هم می‌گوییم: برای فلان کار بیا. می‌گوید: فلان کار، نه! در حوزه هم همینطور است. در جاهای دیگر هم همینطور است.
عبادت یعنی چه؟ عبادت یعنی بی نهایت کوچک همیشه با بی نهایت بزرگ است. عبادت می‌دانی مثل چیست؟ یک خلبان که در نیروی هوایی است و در هواپیما نشسته است، عبادت یعنی لحظه به لحظه با باند فرودگاه در تماس بودن است. لحظه به لحظه با خدا در تماس بودن است. معنای عبادت این است. بی نهایت کوچک با بی نهایت بزرگ است.
4- ابعاد و گستره عبادت
ابعاد عبادت را بگویم. ابعاد عبادت مختلف است. فکر عبادت است. حدیث داریم «أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ إِدْمَانُ التَّفَکُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ» (بحار الانوار،ج68،ص321) بهترین عبادت‌ها فکر است. فکر عبادت است. (برگ درختان سبز در نظر هوشیار) حساب کنید این درخت چقدر به گردن ما حق دارد. ما اکسیژن را می‌گیریم کربن می‌دهیم. درخت کربن می‌گیرد اکسیژن می‌دهد که بتوانیم زندگی کنیم. اگر همه اکسیژن می‌گرفتیم و کربن می‌دادیم، خفه می‌شدیم.
مطالعه در آفرینش، مطالعه در خودمان، مطالعه در محرومیت‌ها، مطالعه در آیات قرآن، حتی نماز با فکر دو رکعتش از هفتاد رکعت نماز بی فکر بهتر است. فکر عبادت است.
تحصیل عبادت است. کار و تجارت عبادت است. اینها همه حدیث است. حدیث داریم «مَنْ خَرَجَ یَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ لِیَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ أَوْ ضَلَالَهً إِلَى هُدًى کَانَ عَمَلُهُ ذَلِکَ کَعِبَادَهِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِینَ عَاماً» (بحارالانوار،ج1،ص181) اگر کسی برود درس بخواند تا یک گمراهی را نجات دهد، ثواب چهل سال عبادت را دارد. اگر آدم درس بخواند و بگوید: هم خودم را نجات بدهم و هم جامعه را چهل سال عبادت کرده است. تحصیل عبادت است. کار تجارت عبادت است. بعضی‌ها می‌گویند: اینقدر کار دست ما است که به عبادت نمی‌رسیم. مگر کار شما چه بود؟ کار هم عبادت است. نظامی بودن هم عبادت است. جبهه عبادت است و بزرگترین عبادت است. گاهی انسان به جایی می‌رسد که یک ضربه‌ی شمشیرش از تمام عبادت‌هایی که در طول تاریخ همه‌ی نسل‌ها، همه‌ی عصرها، همه‌ی انسان‌ها و همه‌ی جنی‌ها انجام دهند، یک ضربت گاهی از تمام عبادت‌ها بیشتر است.
خدمت به خلق عبادت است. البته شاعر می‌گوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست. باید به شاعر گفت: غلط کردی. اشتباه کردی. بد فهمیدی. عبادت به جز خدمت خلق نیست، غلط است. خدمت خلق هم از عبادات است به شرطی که خدمت به شکل منت نباشد. خدمت به شکل رودربایستی نباشد. اگر خدمتی برای رضای خدا در راه خلق باشد، آن هم عبادت است. وگرنه اگر آدم به خلق خدمت کند که بعد بگوید: من به شما خدمت کردم پس به من رای بدهید. من به شما خدمت کردم پس شما کمک من کن. حتی پیغمبرها حق ندارند به کسی بگویند: تو برده‌ی ما باش. «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏»(آل عمران/79) پیغمبر هم حق ندارد به مردم بگوید: بنده‌ی من باشید. اینجا پادگان ارتش است. خدا در قرآن می‌گوید: پیغمبر حق ندارد به مردم بگوید: «کُونُوا عِباداً لی» در مقابل من تذلل کنید. جمهوری اسلامی در ارتش چه کرد؟ یکی از برادرها می‌گفت: در بعضی پادگان‌ها دوازده رقم غذا می‌پختند. حساب نمی‌کردند. گاهی وقت‌ها یک سگ باید در خانه‌ی سه هزار متری زندگی کند و یک خانواده‌ی هشت نفری باید در یک اتاق زندگی کند. خدا را شکر که ما در سایه‌ی جمهوری اسلامی بویی از اسلام شنیدیم. خدایا ما را پاسدار حکومت حق و این جمهوری قرار بده.
نگاه به صورت پدر و مادر عبادت است. به شرطی که خیلی چشمانت را باز نکنی. حدیث داریم به پدر و مادر که نگاه می‌کنی با چشمان نیمه باز نگاه کن. آخر گاهی وقت‌ها پدر می‌گوید: حسن، چشم هایش را باز می‌کند و می‌گوید: بله، حدیث داریم وقتی به پدر و مادر نگاه می‌کنی نیمه باز نگاه کن. نگاه به پدر و مادر، نگاه به قرآن، نگاه به کعبه، نگاه به صورت عالم، نگاه به مقدسات عبادت است.
انتظار حضرت مهدی «افضل العباده انتظار الفرج» (بحارالانوار،ج52،ص125) یکی از عبادت‌ها این است که انسان همیشه دلش بتپد. خدایا این پادگان ما عوض شد، به جای جاوید شاه تکبیر می‌گویند. به جای ارتش دکوری ارتش رزمنده شد. جوان‌های ما به جای شعر عشقی الآن چه اشعارهایی حفظ هستند. زنان ما حجاب دارند. مردم ما با هم متحد شدند. نماز جماعت‌های صد نفری، نماز جمعه‌ها یک میلیونی شد. ‌ای خدا می‌شود امام زمان بیاید، کره‌ی زمین در سایه‌ی اسلام قرار بگیرد. حالا که بویی از حکومت امام زمان در ایران وزیده انسان بهتر می‌تواند منتظر امام زمان باشد. انتظار حضرت مهدی عبادت است. اطاعت از پیغمبر عبادت است و اطاعت از خداست.
آسانترین عبادت‌ها چیست؟ به شما بگویم: عبادت آسان چیست؟ سکوت، حسن خلق، حرف نزن. کم حرفی و سکوت خودش عبادت است. گریه از خوف خدا عبادت است.
5- خلاصه بحث
ماه رمضان ماه عبادت است. ماه رمضان 63 است. ششمین ماه رمضان است که با هم هستیم. امسال انشالله برنامه‌ی ما فروع دین است. می‌خواهیم از عبادات شروع کنیم. آنچه حدیث درباره‌ی عبادات به دست ما می‌رسد از کتاب‌های شیعه و از کتاب‌های سنی، می‌بینیم. خلاصه ‌اش را دسته بندی می‌کنیم و نزدیک افطار برای شما می‌گوییم. بحث امروز من این بود که معنای عبادت تذلل است. ریشه‌ی عبادت شناخت است. اگر کسی در برابر کسی ذلیل نیست او را نمی‌شناسد. ریشه‌ی عبادت شناخت خدا است. شناخت عبادت می‌آورد. توجه به الطاف خدا عبادت می‌آورد. توجه به غنای خدا و فقر ما عبادت می‌آورد. در اهمیت عبادت گفتیم که تمام هستی برای بشر آفریده شده است و بشر هم برای عبادت است. بنابراین عبادت به معنی فلسفه‌ی آفرینش بشر است. اگر بشر عبادت نکند، خلق نمی‌شد. اگر بشر خلق نمی‌شد هستی خلق نمی‌شد. این هم معنای عبادت است. بعد درباره‌ی ابعاد عبادت گفتیم: فکر عبادت است. تحصیل عبادت است. کار و تجارت عبادت است. نظامی بودن عبادت است. خدمت به مردم برای رضای خدا عبادت است. نگاه به کعبه و والدین و عالم عبادت است. انتظار حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) عبادت است. سکوت عبادت است. اشک در راه خدا عبادت است. هرکاری که رنگ خدایی داشته باشد، عبادت است.
6- بهترین عبادت
بهترین عبادت آن عبادتی است که 1- آگاهانه باشد. چون بعضی‌ها عبادت می‌کنند اما غافل هستند. 2- عبادت عاشقانه 3- عبادت عادلانه، میانه روی در عبادت 4- عبادت مخفیانه 5- عبادت خالصانه 6- عبادت خاشعانه
امتیازات یک عبادت بحث جلسه‌ی بعد است. خدایا تو را به مقام محمد و آل محمد حکومت حضرت مهدی را تعجیل بفرما. قلب مبارکش را از ما راضی بگردان. خیراتی را که در این ماه عزیز نصیب اولیائت می‌کنی نصیب ما و رزمندگان ما و امام ما و امت ما بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment