عاطفه و رحم، عوامل تربیت

موضوع: عاطفه و رحم، عوامل تربیت 
تاریخ پخش: 70/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
1- خلقت تجلی رحمت خداوند است
بحث ما درباره رحم و عاطفه است. مسئله‌ای است که معلم و مربی، پدر و مادر، امت و ملت و جامعه و حکومت و والی و همه به آن نیاز دارند و اسلام بسیار روی این تکیه کرده.
قرآن می‌فرماید: اصل آفرینش به خاطر رحمت است می‌فرماید: «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» (هود/119). این آیه قرآن است.
مگر آنکه خداوند رحم کند بعد می‌گوید «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» رحم به خاطر همین است «خَلَقَهُمْ» آفرینش بر اساس رحمت است.
من نکردم خلق تا سودی برم *** بلکه تا بر بندگان سودی کنم
اساس آفرینش رحمت است. تنها واژه‌ای که هر مسلمانی از اخلاقیات واجب است روزی 60 بار بگوید، مسأله رحم است. شما می‌توانید یک ماه زندگی کنی و کلمه عدل را به کار نبری کلمه صبر را به کار نبری کلمه تقوا را به کار نبری می‌شود انسان زندگی کند مسلمان باشد زندگی کند و هیچ واژه و کلمه‌ای را به کار نبرد اما نمی‌شود انسان مسلمان باشد و کلمه رحم از دهانش بیرون نیاید چون بالاخره انسان مسلمان در نماز واجب است بگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» باز بگوید «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/3) باز در «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1) بگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» یعنی هفده رکعت نماز که ده تای آن حمد و قل هو الله است، ده تا 6 تا 60 مرتبه واجب است ما این واژه را به خودمان تلقین کنیم درباره خداوند متعال تنها واژه ایست از واژه‌های اخلاقی که بالاجبار باید از زبانمان بیرون بیاید.
وقتی خداوند تعریف پیامبر را می‌کند که میلادش را پشت سر گذاشتیم می‌فرماید: «رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» (انبیاء/107). وقتی تعریف قرآن را می‌کند می‌فرماید: قرآن رحمت است وقتی خودش را توصیف می‌کند به چند بیان توصیف می‌کند گاهی می‌گوید: «رَؤُفٌ» گاهی می‌گوید: «وَدُودٌ» (هود/90) گاهی می‌گوید: «غَفُور»، «غَفَّارُ الذُّنُوبِ»، «سَتَّارُ الْعُیُوبِ» اینها همه‌اش بر اساس رحم است. «یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ»، «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»، «یَا قَابِلَ التَّوْبِ»، «یَا مُعْطِی»، «یَا خَالِقُ»، «یَا بَارِئُ»، «یَا فَاطِرُ»… یعنی بسیاری از اسماء و صفات خداوند برگشت آن از ریشه رحم است. اگر توبه ما را قبول می‌کند قبول توبه بر اساس لطفی است که دارد اگر عیبها را می‌پوشاند بر اساس رحمت و لطفی است که دارد بنابراین رحمت 1- اسماء و صفات الهی است 2- رحمت تنها واژه‌ای است که بالاجبار مسلمان از زبانش صادر می‌شود 3- رحمت اساس آفرینش است.
درباره محبت و عاطفه و رحم نکاتی را به خدمتتان بگویم خلاصه خیلی مطالعه است شما اگر خواسته باشی واژه را خودت پیدا کنی شاید 500 صفحه هم مطالعه کنی، گیرت نیاید اما فشرده من خدمتتان بگویم از آیات و روایات و بعد تطبیق آن با جامعه خودمان.
2- مشخصات امت پیامبر
انسان وقتی با خدا حرف می‌زند هیچ حرفی حق ندارد بزند اما اگر کسی وسط نماز سلام کرد به خاطر اینکه احساسات مردم کور نشود باید جواب سلام را داد یعنی صحبت به مردم، پاسخ به احساسات مردم دادن به قدری مهم است که حتی رابطه با خدا باید قیچی شود. البته خود خداوند فرموده و دستور اولیاء خداست. اما به هر حال شما هیچ کلامی حق نداری بگویی ولی جواب سلام را در نماز می‌توانی بدهی. برای اینکه مسأله محبت در جامعه تشدید شود، به ما سفارش شده قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/86). اگر به شما سلام کردند جواب را گرمتر بگویید به احساسات مردم بهتر جواب بدهید. اگر او با ماشین آمد دیدن شما، شما اگر پیاده هم هستید بازدید برو. اگر او با تلفن تسلیت گفت شما اگر شده با تلگراف تسلیت بگویید. و همچنین کادو و همچنین و همچنین. قرآن وقتی جامعه اسلامی را مطرح می‌کند می‌گوید: سیمای جامعه اسلامی این است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29). جامعه اسلامی این است که امت اسلامی این است که مرگ بر آمریکای آن قوی باشد
سه دفعه در قرآن آمده به همدیگر سفارش کنید: 1- «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (عصر/3) 2- «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (بلد/17) 3- «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ» (بلد/17). (مرحمت و رحمت) از هم بگذرید. نگویید من می‌خواهم حالش را بگیرم. یا اینکه من باید ادبش کنم. بگذرید از هم.
سه تا «تَواصَوْا» در قرآن است یکی از آن سه تا سفارش مرحمت است. قرآن می‌فرماید: نشانه طرفداران پیامبر این است که رحمت دارند. اگر کسی در دلش رحم نیست این امت پیامبر بودنش می‌لنگد. ممکن است مسلمان باشد ولی چه مسلمانی. «وَ جَعَلْنا فی‌‌ قُلُوبِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً» (حدید/27) قرار دادیم در دل کسانی که یار پیامبر هستند رأفه و رحمه. یاران صدیق و صادق و راستگویان از امت پیامبر آنهایی هستند که رأفت و رحمت داشته باشند. معنایش این است که اگر کسی رحم ندارد رأفت ندارد قساوت قلب دارد این امت واقعی نیست.
«امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا إِلَى أَمْوَالِهِمْ کَیْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِیهَا» (خصال صدوق/ج‌‌1/ص‌‌103). حدیث در بحار داریم اگر خواستید ببینید این شیعه واقعی هست یا نه امتحان کنید شیعه ما را که آیا اگر دارند به همدیگر می‌دهند یا نه.
گاهی افراد دو تا خودکار دارد بغل دستی او دنبال خودکار می‌گردد صاف نشسته. آخر تو امت پیامبر هستی؟ ما دین ما دینی است که می‌فرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» (کافى/ج‌‌2/ص‌‌164) اگر مسلمانی ناله مظلومی را شنید و بی‌اعتنا بود این مسلمان نیست.
حالا شما کنار خیابان دلت را بگیر بگو آخ دلم. ببین چند تا ماشین ترمز می‌کند. البته بعضی‌ها دروغ می‌گویند ولی اصل این است که راست می‌گویند. درباره رحمت قرآن می‌فرماید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل‌عمران/195). من از شما هستم شما از من هستید. ما درباره رحمت باید هیچ قیدی نداشته باشیم واقعا اگر من رسیدم بیابانی دیدم ماشین باید بکسل کرد و سیمی نیست اگر عمامه من پاره نمی‌شود و کار زنجیر از آن برمی‌آید باید عمامه‌ام را باز کنم به جای طناب ماشین را بکسل کنم. نگویم من آقایی‌ام به هم می‌خورد در این پز اسلام است آدم وقتی دید یک مسلمانی به او نیاز دارد سر از پا نباید بشناسد آدمهای بی تفاوت مسلمان واقعی نیستند چون قرآن می‌فرماید: «وَ جَعَلْنا فی‌‌ قُلُوبِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً». یاران صدیق باید رحمت داشته باشند. اگر جامعه آمد رفت، دلش به حال کسی نسوخت… هیچ جا اسلام اجازه نمی‌دهد که کسی تحقیر شود حتی آدم خودش را مثلاً «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌‌ وَهْن‌‌» (لقمان/14). وقتی قرآن می‌خواهد بگوید قدر مادرت را داشته باش می‌گوید: مادر با سنگینی و سختی با ناراحتی فشار روی فشار تو را حمل کرد. قرآن می‌فرماید: «وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء/5) به محرومین غذا بدهید «وَ اکْسُوهُمْ» لباس هم بدهید اما غذا و لباس کافی نیست ممکن است یک موسسه خیره چند نفر جمع شوند به خانواده‌های محروم فقیر یتیم به مستضعفین کفش بدهند لباس بدهند غذا بدهند اما این فایده‌ای ندارد و رزقوهم رزق اصل است و کسوهم لباس، پوشاک، مسکن همه درست اما بعدش می‌فرماید: «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً». یک خورد هم بنشین پهلویش قصه بگو. یعنی فقط به بعد مادی آنها نرسید. دین جامعه‌ای است این نشان دهنده عواطف است. یعنی در کنار رسیدگی به مادیات رسیدگی به روحیات هم باشد. به پیامبر می‌فرماید: اینهایی که می‌آیند مالیات اسلامی و زکات را بدهند، زکات را بگیر و «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» (توبه/103) و درود بر آنها بفرست «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ». درود رسول الله دل اینها را شاد می‌کند. نگوییم او پول دارد باید بدهد خوب بله او پول دارد باید بدهد اما تو هم بگو «جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً».
«وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً» (بقره/229). اگر یک وقت قصه طلاق پیش آمد در عین حال باید مهریه‌اش را به او بدهی. از مهریه‌اش کم نگذاری چون خود طلاق کار بسیار بدی است حدیث داریم بدترین حلالها، طلاق است.
طلاق حلال است اما مبغوض ترین حلالها، طلاق است. حدیث است: بدترین و پست ترین حلالها، طلاق است اما در عین حال اگر یک وقتی واقعا توافق اخلاقی نشد طلاق حسابش جداست اما حساب مهریه هم جداست مهریه‌اش را باید کاملاً بدهی.
حدیث: امیرالمؤمنین دست دزد را قطع می‌کرد بعد که پانسمان کردند سفارش می‌کرد بیایند لباس خوراک خرجی… بعد هم می‌گفت من فقط به خاطر حکم خدا دست شما را قطع کردم و گرنه بغضی با تو ندارم.
3- تفسیره سوره عبس
قرآن می‌فرماید: اگر کسی نسبت به محرومین و مستضعفین، فقیری را عروس کرد «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1). یک سوره‌ای در قرآن است به نام سوره عبس.
آن هم ماجرایی است که احتمالا شنیده باشید، رسول اکرم(ص) با جمعیتی در جلسه‌ای بودند نابینا وارد شد عصا زنان. نمی‌دانست جلسه کیست و چیست. بلند، بلند حرف زد یک نفر از اهل جلسه که حالا اختلاف هست در تفاسیر که چه کسی بوده ما کار نداریم چه کسی بوده هر که بوده یک نفر در جلسه عبوس کرد در عین حال عبوس برای نابینا مهم نیست چون او چشم ندارد ببیند اما در عین حال یک سوره آمد با ده تا آیه. انتقاد از اینکه شما چه حقی داشتید برای نابینا عبوس کردی. «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1). عبوس کردی؟ عباس یعنی کسی که به دشمنان خشن است. حضرت عباس یعنی حضرت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» (فتح/29). یعنی کسی که به دشمن خشن است. عبس و تولی. عبوس کرد و پشت کرد «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌‌» (عبس/2) به خاطر اینکه یک نابینا وارد شد خیز گرفتی عبوس کردی؟ «وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» (عبس/3) چه می‌دانی؟ شاید همین کسی که نابینا است قابلیت تزکیه داشته باشد. «أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى‌‌» (عبس/4). شاید همین بنزینی باشد و گوگرد نصیحتهای تو او را آتش بزند. و شاید چشم دارها غسی القلب باشند سنگدل باشند. چه می‌دانی؟ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‌‌» (عبس/5) کسی که پول دارد «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/6). تو متصدی تبلیغ او شدی؟ «وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى‌‌» (عبس/8-7). آن نابینا که با تلاش خودش را به مجلس رسانده «وَ هُوَ یَخْشى‌‌» (عبس/9) خشیت الهی دارد «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/10). ده تا آیه انتقاد که چرا برای نابینا عبوس کردی، حالا چه رسد به بینا. برای نابینایی که نمی‌داند خنده چیست؟ عبوس چیست؟ برای او حق نداری عبوس کنی تا چه رسد به کسی که عبوس را می‌فهمد.
4- با هم مهربان باشید و با اسم بد همدیگر را صدا نزنید
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» (حجرات/11). لقب همدیگر را نبرید (بد نبرید) این متن قرآن است نگو آقای قرائتی این حرفها چیست؟ اینجا دانشگاه است از حرفهای بزرگ بزرگ بزن.
من معتقدم آن طرف دکترا هم گیر این حرفها هستند. خانم دکتر در خانه را باز می‌کند می‌گوید: آشغالی. چرا به یک مسلمان می‌گویی آشغالی؟ خوب این کارمند شهرداری است. نفتی. چرا می‌گویی نفتی؟ بسیاری از تحصیلکرده‌ها که عروس و داماد می‌شوند اسم همدیگر را سبک می‌برند. صدر رحمت به گور پدر تحصیل نکرده‌ها. او می‌گوید حسین آقا، حسن آقا، فاطمه خانم این می‌گوید: فاطی، حسین. من در خانه‌های تحصیل کرده دیدم که اسمهای همدیگر را بسیار ساده می‌برند.
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ». سنگین اسم همدیگر را ببرید. لقب همدیگر را با ادب ببرید. نگویید خودی است. خوب خودی باشد. پیامبر ما حتی کوچولو را با کنیه صدا می‌زد.
«لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (حجرات/11). مسخره نکنید شاید آن کسی را که مسخره می‌کنید از شما بهتر باشد. نگویید این آقا سال اول دانشگاه است حالا آمده به ما دستور می‌دهد. خوب شاید سال اولی بهتر از تو بفهمد… این آقا به من می‌گوید. خوب بگوید چه اشکالی دارد بهتر از تو بفهمد.
یک دبیرستانی خودش را با یک دانشجو طرف می‌کند. خوب بله. عالم را با جاهل بحثی نیست. چه کسی این حرف را گفته؟ اصلا همه بحثها سر عالم و جاهل است. ما گیر داریم حالا نمی‌توانم اسم ببرم چون معلوم می‌شود کجا را می‌گویم آبروریزی است ما جاهایی را داریم که درس اخلاق خصوصی شده مثلا یک نفر را دعوت می‌کنند مثلا اینها دکتر و مهندس هستند یا تیمسار هستند یا سرهنگ هستند یا تاجر هستند یا آیت الله هستند یا… قشر خاصی هستند همه مد بالا. اینها مثلا درس اخلاق می‌گویند نه فلانی در‌شان ما نیست یک روز یک جا مرا دعوت کردند گفتند بیا چند تا حدیث برای ما بخوان. رفتیم آنجا از این اتاق به آن اتاق گفتیم چه خبر است؟ بعد گفتند آخر ما می‌خواهیم خصوصی خود سازی کنیم گفتم: خودسازی خصوصی ندارد.
گفت: آخر آنها در ‌شأن ما نیستند. گفتم: همین ضد اخلاق است. در را باز کن آنها بیایند. اخلاقت خوب می‌شود. این ضد اخلاق است که شما می‌گویید او در ‌شأن ما نیست بیاید بغل من بنشیند. شما یک درس اخلاق خصوصی برای ما بگو بعد می‌برم شما در جمع برای آنها هم حدیث بخوان – همین ضد اخلاق است.
یک کسی گفت انگشترت را به من بده گفت: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: می‌خواهم تا نگاهش کردم یادت بیفتم. گفت: نمی‌دهم. تا نیست یاد من بیفت. اگر می‌خواهی خودسازی کنی همین خودش ضد اخلاق است ضد خود سازی است.
محبت و رحمت؛ من اگر در این سالن از شما بپرسم برادران دانشجو شما از مستکبرین هستید یا از مستضعفین؟ همه‌تان می‌گویید مستضعفین. اما یک حدیث بخوانم ناراحت نمی‌شوید؟ حدیث داریم: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند مستکبر است. حضرت عباسی شما که اینجا نشسته‌اید خودت را بهتر از کسی نمی‌دانی؟ اگر کسی خودش را بهتر از دیگران بداند مستکبر است.
5- عمل مقبول
ما نمی‌دانیم قصه چیست. توفیق امسال خدا به من داد رفتم زیارت یک کسی که اگر شما هم این توفیق را پیدا کنید خیلی خوب است. نیشابور. در نیشابور کنار خیابانش یک خانمی است به نام بی بی شتیته. من رفتم و مزار ایشان را زیارت کردم. و توسل پیدا کردم. بی بی شتیته یک خانمی پیرزنی بوده نیشابوری. مردم و تجار مقدار زیادی پول حسابی برای امام کاظم(ع) فرستادند این خانم هم چهار درهم داشت به آن آقایی که چند تا گونی اسکناس می‌برد گفت: این چهار درهم را هم بدهید خدمت امام هفتم که رسیدند امام هفتم فرمود که هیچکدام از این گونی‌ها را تحویل من ندهید. آن چهار درهم را من می‌خواهم. چهار درهم را گرفت گفت من یک کفنی دارم مال خودم به شتیته خانم سلام مرا برسانید. بگویید شما مثلا هفده روز دیگر از دنیا می‌روید. این کفنی خودم (مال امام کاظم(ع)) مال تو من هم هر جای دنیا باشم برای نماز بر جنازه تو می‌آیم. خودم را می‌رسانم. مردم همه گیج شدند که چرا پول آنها را قبول نکرد و آن چهار درهم آن خانم را قبول کرد ما نمی‌دانیم چه قبول می‌شود؟ بسیاری از کارهای پز دار قبول نمی‌شود.
من باز اسمش را نمی‌برم چون باز در یکی از شهرها امکان دارد لو برود یک کسی است در یک شهری زایشگاه ساخته، بیمارستانی ساخته، راهنمایی ساخته، دبیرستان ساخته، مسجد ساخته، آب انبار ساخته، همه‌اش را هم با کاشی کاری نوشته که وقف نمود این را مثلا محسن قرائتی برای مردم کجا… ضمنا یک روز یک جوانی می‌رسد به او می‌گوید من به خاطر اینکه ازدواج نکرده‌ام گناه می‌کنم ناراحت هستم اگر تو یک پنج هزار تومان به من بدهی من پول دار می‌شوم و او 5 هزار تومان در خیابان به او می‌دهد و می‌رود.
بعد که می‌میرد یکی از مراجع تقلید که خدمتشان بودیم نقل شد که گفتند روز قیامت تمام جاهایی که در دنیا با کاشی کاری نوشتی در آخرت پاک شد فقط یک جا را چون یادت رفت بنویسی آن جا جز خدا کسی نفهمید و این برای قیامتت ثبت شد.
ما خیال می‌کنیم که اگر اسممان را نگذاریم. عقب می‌افتیم آقا زود این را گرفتی آرم خودتت را بزن. اگر یک گلی یک جایی می‌بریم زیرش می‌نویسیم که از کیست؟ وقف کیست؟ اگر یک پنکه به مسجد می‌دهیم می‌نویسیم این پنکه را وقف نمود چه کسی.
خیلی اصرار داریم که خودمان را مطرح کنیم. چهار درهم شتیته پذیرفته می‌شود. آخرین لباس را امام کاظم(ع) به او می‌دهد و می‌گوید هر کجای دنیا باشم در تشییع جنازه‌ات شرکت می‌کنم این یک خانم گمنام یعنی بالاخره امام زمان از او راضی بود یعنی امام زمان خودش امام زمان آن وقت امام هفتم بود. حالا بنده چند سال است در تلویزیون حرف می‌زنم حضرت عباسی شک دارم امام زمان از ما راضی هست یا نیست. حجت الاسلام هستم چند سال است تبلیغ می‌کنم شک دارم امام زمان از من راضی است یا نه. ولی او یک خانم خانه دار امام زمانش از او راضی است. آدم نمی‌تواند بگوید چه کسی متواضع است چه کسی متکبر.
حدیثی که گفتم عربی می‌خوانم. قال الصادق(ع): «مَنْ ذَهَبَ یَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ» (کافى/ج‌‌8/ص‌‌128) کسی که ببیند کسی که بر خودش نسبت به دیگران فضیلتی قائل شود «فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ». آقا یک اذان بگو. من، من شد تکبر خجالت می‌کشد. آقا این ماشین افتاد در جوی آب بیا کمک کن آخر در‌شان من نیست. خود من اگر برسم به یک مزرعه‌ای که الاغی از آنجا فرار کرده کشاورز عقب آن بدود خجالت می‌کشم الاغ را بگیرم البته حال هم ندارم ولی حالا اگر هم حال داشته باشم رویم نمی‌شود که مثلا این حیوان را بگیرم بدهم صاحبش. می‌گویم نه من همان «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» (مائده/2) می‌خواهی درسش را بگویم.
من سخنرانیش را می‌کنم. یک کسی به یک بازاری گفت: شما صد هزار تومان پول به ما بده با شش ماه مدت. گفت: مدت هر چه بخواهی به تو می‌دهم ولی پول ندارم.
ما هر چه می‌خواهی حرف می‌زنیم ولی در عمل گیریم. یک آیه داریم: پول برای جبهه جمع می‌کردند یک کسی چند تا دانه خرما آورد گفت ان هم مال جبهه. زدند به خنده آنهایی که آنجا بودند. آیه نازل شد: «وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا» (بقره/212). شما مسخره‌اش کردید که کم داد. همین کم قبول شد. مواظب باشیم نیش نزنیم. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1). وای به کسی که نیش می‌زند.
لبخند‌ها، چشمکها، متلکها، غمزه‌ها، لمزه‌ها، اینها همه‌اش بار دارد. منتها اسلام برای عاطفه و رحم گفته: تمام چیزهایی که عاطفه را زیاد می‌کند ثواب دارد. هدیه بردن، سلام کردن، سوغاتی بردن، محبت، حتی برای اینکه علاقه‌ها به هم نپاشد دروغ مصلحت آمیز تمام اینها را گفته حلال است یا ثواب دارد و بر عکسش هر چه کدورت بیاورد از دم حرام است. از سخن چینی گرفته از سوء ظن گرفته و غیبت و تلفن و…
6- شغل‌هایی که عاطفه را کم می‌کند مکروه است
شغلهایی که رحم را کم می‌کند در اسلام مکروه است مثلا قصابی. چون همه‌اش با خون و چاقو است. مکروه است. کفن فروش که آدم منتظر است کسی بمیرد مکروه است. داشتیم شخصی سور خور بود. در قم همه مرده‌ها را می‌رفت سور می‌خورد بعد یک نفر از او پرسید آقای فلانی مرده نبود دیگر. گفت: دو نفر سرمی در بیمارستان هست. افرادی هستند که زندگیشان مثلا به این است که منبر فاتحه برود اصلا قرآن خوان مرده‌ها است. این منتظر هست که یک کسی بمیرد و او قرآن خوانی کند. شغلهایی که قساوت قلب می‌آورد سر و کارش با… در اسلام مکروه است.
7- مزایای احیای عاطفه در جامعه
یک کسی آمد پهلوی پیامبر(ص) گفت: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ(ص) فَقَالَ مَا قَبَّلْتُ صَبِیّاً قَطُّ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ هَذَا رَجُلٌ عِنْدِی أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ» (کافى/ج‌‌6/ص‌‌50). هیچ وقت بچه‌ام را نبوسیدم. پیامبر خدا نگاهش کرد وقتی رفت فرمود: «أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ». این جهنمی است معلوم است رحم ندارد. حضرت وقتی وارد می‌شد دست روی سر بچه‌ها می‌کشید و دست روی سر نوه‌ها می‌کشید یک کسی گفت: که من ده تا بچه دارم و نبوسیدمشان فرمود: «مَا عَلَیَّ إِنْ نَزَعَ اللَّهُ الرَّحْمَهَ مِنْکَ أَوْ کَلِمَهً نَحْوَهَا» (مکارم‌‌الأخلاق/ص‌‌220). چه باید کرد وقتی خدا رحم را از تو گرفته.
در جامعه ما متاسفانه گاهی اینچنین می‌شود مثلا در اتوبوسها زن وارد می‌شود بچه بغل. همه سیخ نشسته‌اند این بی رحمی در اتوبوسهای ما دیده می‌شود. پیرمردی است به او اعتنا نمی‌کنند زن می‌خواهد جایی برود بچه بغل است، زیر باران است، سرما است، برف است، همه با سرعت می‌روند یکی توقف نمی‌کند بگوید بفرمایید. در صف نانوایی ایستادیم مثلا یکی بچه مدرسه‌ای دارد باید صبح اول وقت برسد سر کلاس خوب حالا ما که بازنشسته هستیم حالا گیرم نوبت‌مان است حالا می‌خواهی بروی چه کنی می‌خواهی بروی بنشینی بگذار او زودتر برود، مثلا حاضر نیستیم ما که بازنشسته هستیم نوبت را بدهیم به او که معلم است یا فلان ساعت باید اداره باشد حالا شما بازاری هستی ده دقیقه هم دیرتر در مغازه‌ات را باز کنی سقف پایین نمی‌آید اما این معلم اگر دیر برسد 40 تا بچه معطل هستند. رحم در صف نانوایی رفت، رحم در اتوبوس تمام شد. رحم در بازار تمام شد. رحم در کارخانه.
اگر مسأله عاطفه باشد اصلا ما نیاز به قانون کار نداریم اینقدر می‌نشیند شورای مصلحت و خبرگان و نمی‌دانم نگهبان و مجلس و دولت و ملت می‌نشینند که حمایت کنند از کارگر که به کارگر ظلم نشود. این قانونهای حمایت از کارگر نشان دهنده این است که کارفرما رحم ندارد. البته حالا به قدری حمایت از کارگر کرده‌اند که حالا یکی دو سال دیگر باز جلسه خواهیم گذاشت درباره رحم به کارفرما. چون حالا دیگر کارگر او را زور می‌گوید. می‌گوید حرف بزنی شکایت می‌کنم. دو روز کار کردم دو روز مرخصی دو روزم استراحت می‌شود چهار روز البته من نه موافق هستم نه مخالف یکی می‌گفت اعدام باید گردد یکی کسی می‌گفت آزاد باید گردد (اول انقلاب) به من گفتند: آقای قرائتی اعدام باید گردد یا آزاد باید گردد. گفتم: نمی‌دانم چه باید کرد. محاکمه باید گردد و بعد از محاکمه ببینیم اعدام باید گردد یا آزاد باید گردد.
من نه می‌گویم قانون کارگر نه می‌گویم قانون کارفرما. من می‌گویم اگر رحم و عدالت باشد اینقدر قانون لازم نیست. ما خودمان بی رحم هستیم که برای خودمان قانون می‌گذاریم.
داریم که پیامبر(ص) وقتی وارد می‌شد بر همه بچه‌ها سلام می‌کرد. داریم بین بچه‌ها با عدالت رفتار کنید. پیامبر بچه‌ها را دوش می‌گرفت.
داریم وقتی جعفر طیار شهید شد بچه‌ها را آورد و روی پله‌های منبر نشاند و خودش سخنرانی کرد و بچه‌ها را برد خانه و عواطف را اینچنین اعمال می‌کرد. منتها عواطف میزان دارد و محور دارد. داریم اگر یک چیزی به فقیر می‌دهید «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ» (بقره/267). اگر چیزی به فقیر می‌دهید چیز پست ندهید. چون این تحقیر می‌شود پول را در پاکت بگذارید یا چیز در بسته باشد غذای نیمه خور نباشد غذای دست نخورده بدهید. ظرف تمیز بدهید «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ» یک چیزی ندهید که اگر او این چیز را بدهد به شما تو آن را نمی‌گیری.
من طلبه بودم نشسته بودم در مدرسه مطالعه می‌کردم یک بار یک آقایی آمد از این آقایان 120 کیلویی. کیف هم دستش زمان شاه. گفت: آقای شیخ. گفتم: بله گفت: این پنج تومان را بگیر یک سوره برای پدر من بخوان من هم فوری دست در جبیم کردم و یک ده تومانی درآوردم و گفتم این ده تومان را بگیر و یک سوره برای مادرم بخوان. گفت: چرا این طوری می‌کنی. گفتم: من حرف ندارم من یک سوره برای پدرتان می‌خوانم اما مگر من اجیر تو هستم این چه رقم پول دادنی است. بگو آقا شما حال داری هدیه‌ای برای پدر من، اول بگو من چون قرآن بلد نیستم اول خودت را بیاور پایین بگو بنده نگاه به پزم نکن چیزی در کله‌ام نیست من قرآن بلد نیستم بخوانم قرآن کتاب شیرینی است پدر من از دنیا رفته می‌خواهم هدیه بفرستم برای پدرم ولی خاک بر سرم قرآن بلد نیستم بخوانم یک خورده خودت را بیاور پایین قرآن را ببر بالا بعد هم اگر خواستی پول بدهی در پاکت بگذار. نه این رقمی. قرآن می‌گوید یک جوری لباس بدهید هدیه بدهید که اگر او باشما این کار را کرد شما تحویل بگیرید. حتی نسبت به آدم کش.
الله اکبر. این را امروز صبح به آن برخورد کردم. این نو است گوش دهید. یعنی تا امروز صبح من بلد نبودم. قرآن می‌گوید: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ» (بقره/178). قصاص کنید. یعنی اگر یکی از شما را کشت شما هم او را بکشید. اما در عین حال می‌گوید: «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ» (بقره/178) اگر خواستی از برادرت بگذری، بگذر. الله اکبر چقدر دین عجیب است همان جا که کلمه قصاص را گفته کلمه «أَخیهِ» را گفته. قاتل است اگر می‌خواهی بکشی او را بکش ولی اگر از برادرت بگذری خوب است. یعنی خداوند درباره قاتل کلمه «أَخیهِ» را گفته این خیلی مهم است این برای من تازگی دارد که خداوند درباره قاتل می‌گوید بله ممکن است مسئله‌ای بوده قتل انجام داده حق داری او را قصاص کنی و بکشی اما در عین حال این قصاص نشان دهنده این است که اخوت از بین نرفته. اخوت سر جایش است گرچه قصاص باید شود.
8- بی‌رحمی چیست؟
آیه‌ای داریم درباره آدمهای بی عاطفه، سوره ماعون می‌گوید: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلى‌‌ طَعامِ الْمِسْکینِ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/7-1). آخرش می‌گوید «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ». این ماعون چیست؟
ماعون چیزهایی است که در بعضی خانه‌ها است و در بعضی خانه‌ها نیست. مثل نردبان، طناب، شمد، دیگ، سماور بزرگ… البته اینها در خانه‌های ایرانی هست. در کشورهای اروپا وجود ندارد. آنجا یک زندگی دارند قابلمه کوچک همچین زندگی خیلی پلاستیکی یا ساندویچ بیرون یا یک چیز در خانه سر دستی. در آنجا میهمانی امکان ندارد البته گاهی هتل می‌روند. اما در خانه‌های ما از امتیازات ما است که عواطف یعنی یک کسی که عروسی دارد یا عزا دارد در تلخی‌ها و شیرینی‌ها همه همسایه‌ها جمع می‌شوند و همه در غم و شادی هم شریک هستند. این از امتیازات فرهنگ ما است الحمدلله. اما قرآن می‌فرماید: افرادی هستند که یک ماعون دارند. ماعون همین چیزهایی که در بعضی خانه‌ها هست و در بعضی خانه‌ها نیست، نیازهای اولیه. لحافی دارد، کرسی دارد، رختخوابی دارد این «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» است.
9- رحم چیست؟
خوب خوش انصاف خدا یک خانه بزرگی به تو داده در این محله که خانه بزرگ داری ده بیست تا دختر و پسر هستند اجازه نده که اینها بروند تالار. که اینقدر مخارج تالارشان شود. عروسی همسایه را بینداز خانه‌ات.
نگویید قالی‌ها خاکی می‌شود. خوب خاکی شود عوضش در دل همسایه‌ها محبوب می‌شوی. ما داشتیم خانه‌ای را من سراغ دارم که سی چهل عروسی در آن برگزار شده. چه مانعی دارد آدم اتاق بزرگی داشته باشد انگار تالار محله. امیرالمؤمنین می‌گوید: تعجب می‌کنم آدمهایی که پول می‌دهند اسیر می‌خرند برده می‌خرند ولی پول نمی‌دهند آزاد بخرند. شما اتاقت را در اختیار بگذار و مخارج عروسی یک عروس و داماد را کم کن. و این عروس و داماد را برای همیشه دعا گوی خودت کن. من گفتم فلانی را می‌شناسی گفت: بله عروسی ما در خانه اینها بود. اگر قیامت می‌خواهی باید خانه‌ات را در اختیار بگذاری اگر عقل قیامتی نداری اگر عقل دنیایی داری برای اینکه در دل همه محبوب شوی باز به نفع دنیایت است که خانه‌ات را در اختیار بگذاری. استخر داری. خوب بگذار بچه‌های همسایه هم بیایند شنا کنند. من سراغ دارم یک کسی را که باغی دارد، به بنیاد شهید خبر داد آقا این باغ من است جمعه‌ها با خانم خودم می‌آیم و با همه فامیها. منتها برای اینکه فامیلها فشار روی زن و بچه من نیاورند به همه خواهر‌ها و برادر‌ها می‌گویم غذا بپزید با قابلمه بیایید کلوپ کلوپ زیر درختها بنشینید یعنی باغشان مال همه منتها روز جمع. شنبه به بنیاد شهید می‌گوید: آقا این بچه‌های شهدا را با مربی بیاور برای آموزش شنا. یک شنبه به فلان گروه، اصلا باغ ایشان انگار پارک است. ولی آدمهایی هم داریم که باغ دارند ولی مثل قارون در باغ را زنجیر و قفل می‌بندند. بعدش هم پشت درش می‌نویسد بر پدر و مادر کسی لعنت که به چشم چپ به این در باغ من نگاه کند می‌شود آدم خانه‌اش را در اختیار بگذارد باغش را ماشینش را. ما اگر به همدیگر رحم کنیم باران رحمت می‌بارد گاهی می‌گویند آقا نمی‌دانی گرانی پدر ما را در آورد فکر نمی‌کنی خودت پدر مردم را درآوردی.
اگر می‌خواهی خدا رحممان کند چقدر خودت پارسال تا حالا رحم کردی. خدا می‌داند که اگر خوش استعدادهای ما رحم داشته باشند می‌شود. آموزش و پرورش بگذرد و نگویند در سال فلان آموزش و پرورش یک میلیون بچه رفوزه داشت، چون وقتی 8 میلیون قبول می‌شود آن 8 میلیون قبولی می‌توانند یک میلیون رفوزه را قبول کنند منتها روزی یک ساعت با هم کار کنند. رحم نیست وقتی رحم نیست یک میلیون رفوزه می‌شوند وقتی یک میلیون رفوزه شدند آموزش و پرورش خرجش زیاد می‌شود خرجش که زیاد شد مجلس به او نمی‌دهد شما که می‌روی ثبت نام کنی در مدرسه می‌گویند چند هزار تومان بده. آقا این چه مملکتی است؟ هیچی تو رحم نداری. این بی رحمی‌های خودمان است. به سوپر رحم نمی‌کنیم به کارمند دولت رحم نمی‌کنیم به جوانهایی که می‌خواهند عروس و داماد شوند رحم نمی‌کنیم. این بی رحمی‌ها دودش در چشم خودمان می‌رود جوانی که نگذاشتند باغ را برای عروسی در اختیارش یا اتاقی برای عروسیش این جوان بالاخره صد هزار تومان خرج عروسی او هست اگر خیلی قیمت تعاونی حساب کنیم. این صد هزار تومان را باید یکجایی دربیاورد. چگونه؟
آن زمانی که شما می‌گویی آقا بیا آب گرمکن ما را پیچش شل شده درست کن می‌گوید هزار تومان بده. آن وقت می‌گوییم عجب آدم بی رحمی یک پیچ را سفت کرد هزار تومان گرفت نه آقا تو هم بی رحمی در عروسی اگر به این می‌گفتی…
10- حکایتی از محبت به دیگران
حالا من یک قصه از خودم بگویم ولو زشت است ولی بگذارید بگویم. زمان شاه از تبلیغ آمدم هزار تومان پول منبر داشتم چون زمان شاه پول منبر به ما می‌دانند حالا نمی‌دانم چرا می‌دهند. عرض کنم که یک هزار تومانی به ما دادند و ما آمدیم محله‌مان در قم من دیدم هزار تومان پول است چکارش کنم الآن که نیاز ندارم به کاسبهای محله بقال و قصاب و به این کاسبهای محله گفتم: آقا من هزار تومان دارم کارش ندارم می‌خواهید به شما بدهم بعد وقتی می‌خواهید صد تومان صد تومان جنس می‌خرم تا تمام شود. گفتند: خیلی متشکریم قربان شما. حضرت عباسی از ما نگرفتند ولی خدا می‌داند چند سال بهترین میوه و بهترین نان و گوشت می‌آوردند دم خانه‌مان می‌دادند با ارزانترین قیمت. یعنی 7 – 8 سال چیز خوب و ارزان خوردیم به خاطر یک تعارف راه می‌رفتیم بچه‌ها می‌گفتند سلام سلام سلام. یک کسی گفت: آقای قرائتی (البته حالا چون در تلویزیون هستم به خاطر تلویزیون سلام می‌کنند) آن زمان تلویزیون نبود زمان شاه گفتم: من این خانه را که خریدم هفده هیجده سال پیش به این بچه‌ها گفتم این خانه را من خریدم دویست کتاب دارم بیایید مطالعه کنید و بعد از یک ماه پس دهید. البته اگر آدم دویست تا کتاب را بین بچه‌ها پخش کند 20 تای آن گم می‌شود فدای سرت. این بچه‌ها حضرت عباسی یک کتاب هم نیامدند از ما بگیرند اما سالها در رفت و برگشت به ما سلام می‌کردند. و حال آنکه در آن کوچه علمایی بودند استاد ما می‌آمدند می‌رفتند و بچه‌ها با دوچرخه به آن عالم تنه می‌زدند. یعنی آن آقا را نمی‌شناخت ولی مرا می‌شناخت به خاطر یک محبت.
گاهی یک محبت اثر می‌کند علاوه بر اینکه خداوند اگر شما سنگی که در جاده است برداشتی کنار گذاشتی خداوند چند تا جا خطراتی را از شما رفع می‌کند. اگر من دیدم بچه نزدیک است برود زیر ماشین پریدم بچه را گرفتم فردا بچه من که می‌خواهد بیفتد در حوض یک کسی می‌پرد می‌گیردش اینها در حساب خدا گم نمی‌شود. بی رحم هستیم دودش به چشم خودمان می‌رود.
رحم در آموزش «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (الرحمن/2-1). علم کنار رحمت است و اگر خدا می‌گفت «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/2)، «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»، «ربِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) پشت سرش می‌گوید «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/3) یعنی چیزی که با رب است باید رحمت باشد. خوب گوش دهید. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بعد می‌گوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) بعد از رب دو مرتبه می‌گوید «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ». یعنی «ربِّ الْعالَمینَ» یعنی کسی که می‌خواهد مربی باشد هم این طرف «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» هم آن طرف. یعنی خداوند «ربِّ الْعالَمینَ» را بین دو بار «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» گذاشته است یعنی تربیت پیشوند و پسوندش با رحمت است. تعلیم: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ».
11- رحم و عاطفه اساس زندگی
مسئله رحم و عاطفه، اساس زندگی است. پول دارید وام بدهید زمستان است همسایه‌تان اتاقش را نایلون بسته شیشه ندارد آن همسایه دیگر آب می‌رود در کفش بچه‌اش پا درد می‌گیرد شما بچه‌ات سه جفت کفش دارد ولی بچه همسایه یک جفت هم ندارد. شما منبع آب را پر گازوئیل کرده‌اید دیگران نفت ندارند زمستان پیش می‌آید لباس گازوئیل نفت، محبت… یک عمری نشستیم گفتیم ابوالفضل(ع) در عاشورا آب آورد تا دید دیگران تشنه هستند، نخورد. شما منبع را پر گازوئیل کرده‌اید. ماشین شما پر بنزین است ولی کسی که کنار جاده بدون بنزین است بی‌تفاوت رد می‌شوی از جلویش خوب چرا پیاده نمی‌شوی خودت گریه کردی که حضرت ابوالفضل(ع) تشنه بود آب داشت ولی آب نخورد چون دیگران تشنه بودند. حالا شما سیر هستید یک خورده بنزین به او هم بدهید. آثار بی رحمی را ما در جاده، نانوایی، حمام، تحصیلات، لباس، آثار بی رحمی را می‌بینیم و به خاطر این بی رحمی‌ها چوب می‌خوریم و خیال می‌کنیم تقصیر کسی است. تقصیر خودمان است. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» (اسراء/7).
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment