2- عوامل ارتکاب گناه در جامعه
3- نقش خانواده در تربیت فرزندان
4- نقش گناه در فساد جامعه
5- برخورد متناسب و شیوه مناسب
6- نقش کارهای خالصانه در رشد و کمال انسان
7- زیبادیدن تلخیها در راه خدا
موضوع: شیوههای نهی از منکرات
تاریخ پخش: 22/06/97
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه اللهم صل علی محمد و آل محمد
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
از اول تا هفتم محرم، هفته امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری کردهاند. چرا؟ برای اینکه زمانی که امام حسین علیهالسلام صحبت کربلا کردند، فرمودند: من میخواهم بروم کربلا که امر به معروف کنم. میخواهم نهی از منکر کنم. نمیبینید که به حق عمل نمیشود؟ نمیبنید که جلوی باطل گرفته نمیشود؟ باید با یک نهضت و قیامی این رژیم را برداشت. رژیم بنیامیه منکر است. باید با نهی از منکر ریشهی این رژیم را کند. مانند دندان فاسدی که میکشند. به مناسبت اینکه امام حسین علیه السلام فرمود که به کربلا میروم برای براندازی منکر، یعنی رژیم بنیامیه، و معروف را احیاء کنم. نام این هفته را هفته امر به معروف گذاشتهاند.
1- کمترین کار در برخورد با منکرات
امر به معروف هم یک کار فنی است. یک کار عادی است که آدم وقتی گناهی را دید، حداقل عبوس کند. چون خیلیها گناه میکنند برای اینکه مردم نگاهشان کنند. اگر شما نگاهشان نکردید، در ذوقشان میخورد و گناه نمیکنند. خیلیها وقتی دست به یک حرکتی میزنند برای این است که مردم اینها را ببینند! مثلاً میگوید که من با یک نفس سه کیلو آبغوره سر میکشم. خوب بیخود سرمیکشی! غلط کردی! این چه کار غلطی است؟ اگر نگاهش نکنند آبغوره سر نمیکشد. وقتی دورش جمع میشوند، برایش کف زدند، این هم با یک نفس سه کیلو آبغوره سر میکشد. یعنی اگر خیلی از گناهکاران را نگاه نکنید، خودشان آرام میگیرند. منتهی این یک وظیفه عمومی است که اگر انسان به گناه رسید، لبخند نزند، شاد نباشد، به او بگوید که من از کار تو ناراحت هستم، کار تو درست نیست. و با قیافه نهی از منکر کند. این حداقل است.
حداکثرش باقدرت است. یعنی جلوی منکر را با قدرت بگیرد. مثل اینکه امام خمینی رحمهالله ریشهی شاه را کند. رژیم پهلوی منکر بود. گاهی از بین بردن منکر قدرت میخواهد مانند قیام امام حسین علیهالسلام، به پیروی از قیام امام حسین علیهالسلام، قیام امام خمینی رحمهالله! اینها قدرت میخواهد. بعضی منکرها را باید با داد و فریاد و راهپیمایی و… بعضی منکرها را باید با شعر و مقاله و استیضاح و سؤال و… اگر کسی قدرت ندارد و هیچ کاری نمیتواند بکند، حداقل این است که آدم اگر گناهکاری را دید، عبوس کند. لبخند نزند و تحویلش نگیرد. چون این کار را میکند که شما تحویلش بگیرید. شما هم تحویلش نگیرید.
خداوند توفیق داد و من یک کتابی راجع به امر به معروف و نهی از منکر نوشتم، زمانی که این ستاد امر به معروف و نهی از منکر درست شد، این کتاب را در آن زمان به مناسبت نوشتم. امروز کتاب خودم را خواندم و نکاتی را دیدم.
2- عوامل ارتکاب گناه در جامعه
آنهایی که گناه میکنند همه یک دست نیستند. بعضی مسأله را نمیدانند. به شخصی گفتند ذبح شرعی باید باشد تا گوشت حلال باشد، گفت: خوب حلال است دیگر گوسفند است. گفتند خوب غیر از اینکه گوسفند است، قصابش هم باید بسم الله بگوید، مسلمان باشد، رو به قبله باشد… گفت: عجب اینها هم هست؟ من فکر کردم اگر گوسفند است، حلال است. میگفت: گوشت من حلال است، گفتند: چطور؟ گفت: گوسفند است دیگر! خوب چه کسی میکشد؟ بسم الله میگوید؟ رو به قبله میکشد؟ خوب این مسأله را نمیداند. خیلیها که گناه میکنند به خاطر این است که مسأله را نمیدانند. یعنی واقعاً آدم اگر بداند این سیگاری که میکشد، گناه است! چون یک: پولش را آتش میزند! ریهاش را خراب میکند! هوا را هم کثیف میکند! میخواهی سیگار بکشی، خوب پولت را آتش بزن، چون پولت را که آتش بزنی، پول از بین رفته است، ولی ریهات سالم است. اما اگر پول را دادی و سیگار خریدی و کشیدی، هم پولت رفته است، هم ریهات رفته است. بعضیها گناه میکنند و نمیدانند. مثلاً این خانم یا آقا وسواسی هستند. نمیدانند که آب زیاد ریختن اسراف است و اسراف گناه کبیره است. حتی بعضی از مقدسین ما هم مثلاً دارد وضو میگیرد، همینطور دستش بالاست، آب هم میرود، همینطور آب میرود، آب میرود، آب میرود… بابا شیر را باز کن، مشتت که پر شد ببند! اگر میتوانی با یکی دو سطل آب ماشینت را بشویی، چرا شیلنگ میگیری؟ چون نمیداند که این اسراف است. نمیداند که اسراف گناه کبیره است. نمیداند که گناه کبیره عادل را فاسق میکند. بعضیها منکر انجام میدهند و نمیدانند. برای آنهایی که نمیدانند باید کلاس گذاشت. کار طلبهها و روحانیون و صدا و سیما و ارشاد و سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات و روحانیون و منبریها این است. اگر نمیداند گناه میکند، باید یاد بگیرد. در مناجات هم داریم که «عَصَیْتُکَ بِجَهْلِی» گناه کردم به خاطر این که نمیدانستم.
بعضیها حکم را میدانند منتهی جدی نمیگیرند.
بعضیها روی هوی و هوس گناه میکنند.
3- نقش خانواده در تربیت فرزندان
بعضیها محیط خانوادشان خوب نیست. در خانهای رشد کرده است که پدر و مادر نماز نمیخوانند این هم نمیخواند. در خانهای رشد کرده است که دین و تقوا مطرح نیست، برای این هم دین و تقوی مطرح نیست. یعنی گیر در پدر و مادر است. قرآن یک آیه دارد که میفرماید حضرت نوح گفت: خدایا این مردم به قدری بد هستند که نسلشان هم دیگر خوب نمیشود. وَ «لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً» (نوح، 27) آیهی قرآن است. یعنی اینها به قدری وضع خانوادگیشان بد است که نسل در نسلشان هم خوب شدنی نیستند. مانند بعضی از لباسها هست که چنان چرک در تار و پودش فرو رفته است که دیگر با هیچ ماشینی تمیز نمیشود.
بعضیها بچهمسلمان هستند، خانواده هم خوب است، اما تبلیغات سوء میشود. چرا به اینجا رسیده است؟ برای این است که از بس در گوشش گفتهاند. خوب این باز دوای دیگری دارد. یعنی یک دردسر ممکن است چند ریشه داشته باشد. اینکه یک نفری گناهکار است، ریشهاش جهل است؟ شاید! خانواده است؟ شاید! تبلیغات سوء با این فضاهای مجازی است؟ شاید!
گاهی خیال میکند که اگر این گناه را بکند، روشنفکر است. مثلاً میگوییم که خوب اینجا را سبزی بکار، مصرف آبش کمتر است، سبزی هفتهای دو بار آب میخواهد، تو چمن کاشتهای و هر روز آبش میدهی. مصرفش آبش زیاد است. میگوید: مگر اینجا دهات است که سبزی بکاریم؟ اینجا اداره کل است. وزارتخانه است. اینجا سازمان فلان است. به اسم اینکه فکر میکند اگر چمن بکارد ترقی است، سبزی بکارد امّل است. فکر میکند چون روشنفکری است. یا اگر مثلاً حجابش اینطور باشد، مترقی است. و اگر حجابش خوب باشد، امّل است و ترقی را در این میداند.
4- نقش گناه در فساد جامعه
بعضی خیال میکنند که حالا این گناه من است و کاری به جامعه ندارد. این هم یک مشکل است. به بعضی وقتی میگویند گناه نکن، میگوید: به تو چه! عیسی به دین خود، موسی به دین خود! من و او را در یک قبر که نمیگذارند. اینطور نیست. گاهی وقتها یک چیز کم سر از چیزهای بزرگ درمیآورد. قدیم که اسب داشتند و سوار اسب میشدند، نعل اسب را به پای اسب میخ میزدند. اگر میخ این نعل کج کوبیده شود، نعل از پای اسب در میآید، بعدش؟ اسب به زمین میخورد، بعدش؟ اگر روی این اسب یک فرمانده نظامی باشد، فرمانده سقوط میکند، بعدش؟ اگر فرمانده سقوط کرد ممکن است لشگر سقوط کند، بعدش؟ اگر لشگر سقوط کرد ممکن است کشور از دست برود. شما نمیتوانی بگویی که حالا یک میخ است. بله یک میخ است. ولی میدانی این میخ چه کرد؟ مثال را حفظ کردید؟ این مثال برای ژاپنیهاست. میگویند میخ را بدکوبیدی، نعل در میآید، نعل که در آمد، اسب میافتد، اسب که افتاد، فرمانده میافتد، فرمانده که افتاد، لشگر سقوط میکند، لشگر که سقوط کرد، کشور از دست میرود. یعنی یک وقت میبینید که یک چیز جزئی است، مثلاً یک چوب کبریت است، ولی وقتی بر روی فرش گذاشتی، فرش آتش میگیرد، مسجد آتش میگیرد، آن وقت میبینی که یک حادثه رخ داد.
من یک وقت در مقابل این مثال ژاپنیها یک مثال دیگری داشتم. حالا بزنم که بین ایران و ژاپن قاطی نشود. مثال من این بود. بچهها در کوچه توپبازی میکنند. توپشان خانه همسایه میافتد. در میزنند، حاج آقا سلام! ما بازی میکردیم، توپمان افتاد. بیزحمت توپمان را بدهید. این آقایی که بازی میکند فکر میکند که کار سادهای اتفاق افتاده است. توپش افتاده است، در را میزند و میگوید توپم را بدهید. میگوید: بیا! فهمیدی چه شد؟ توپ که افتاد خورد به شیشه، پای شیشه بچه من خوابیده بود، شیشه روی صورتش ریخت و صورتش پاره شد. صورت دخترم را بخیه کردم. این در آینده هم چون صورتش بخیه خورده است، کسی او را نمیگیرد و عروس نمیشود. سرنوشت یک انسان بند به یک توپ پلاستیکی میشود. بعضی نمیدانند که بیخ گناهان به کجا ختم میشود. قرآن یک آیه دارد میفرماید که: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس، 12) نگاه به گناهش نکن، این گناه آثاری دارد. گناهان را ساده نگیرید. یک حرف زشتی کسی به شما میزند. مثلاً به شما میگوید: برو گمشو! به من میگوید: برو گمشو! این برو گمشو دو ثانیه طول میکشد. اما بیست سال اثر این فحش در دل من میماند. هر وقت این آقا یا خانم را میبینم میگویم این یک روز به من گفت: برو گمشو! حرف دو ثانیه است اما اثرش…
شما یک سوزن به توپ فوتبال بزن، کل بازی لغو میشود. بابا سخت نگیر! حالا ما یک سوزن به یک گوشهی توپ زدیم. بله! یک سوزن به یک گوشهی توپ زدی، اما بازی برهم خورد. بعضیها که گناه میکنند نمیدانند که این گناه چه اثری دارد؟ مثلاً میگوید: حالا خواهر و برادر هستیم و نگاه میکند. خوب به نامحرم که نگاه کردی، نگاهت را برنداشتی، چون نگاه که خورد طوری نیست، اگر نگاه کردی و اصرار کردی و با چشمانت خیره شدی، ممکن است عشق او در دل شما بیفتد و بعد این عشق تا کجا کشیده شود. ما خطرات آثار گناهان را نمیدانیم و ساده میگیریم. منتهی هر منکری…
پس چند رقم گناه داریم. یک گناه میکند و نمیداند که گناه است. دو گناه میکند و آثارش را نمیداند. گناه میکند حکمش را نمیداند، اصلاً نمیداند که گناه است. بسیاری از زنها و مردهای مذهبی ما اسراف میکنند و اسراف خودشان را احتیاط و پاکیزهگری و النظافه من الایمان میدانند. به اسم نظافت و پاکی و طهارت اسراف میکنند. یعنی حکمش را نمیدانند. گاهی آثارش را نمیدانند. گاهی هوی و هوس است. گاهی محیط خانواده است. گاهی تبلیغات سوء است. گاهی گمان میکند که این گناه نشانه ترقیاش است. گاهی هم خیال میکند که این گناه او مربوط به خود اوست و کاری به جامعه ندارد. خلاصه گناهانی که میشود که ما بخواهیم نهی از منکر کنیم، ریشهی گناهان اینهاست. هر گناهی،
5- برخورد متناسب و شیوه مناسب
هر گناهی را باید از راهش وارد شد. یک آیه در قرآن داریم میفرماید: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره، 189) یعنی خانه که میروید، از درش وارد شوید. امام صادق علیهالسلام فرمود این یعنی چه که خانه میروید از درش وارد شوید، یعنی هر کاری را از راهش وارد شوید. یک گناهی را باید آنکه قلم به دست دارد نهی از منکر کند، یک گناهی را باید آنکه زبان دارد، آنکه تریبون دارد، یک سری گناهان را باید امام جمعه، یک سری گناهان را باید خلبان، یک سری گناهان را باید یک فوتبالیست نهی از منکر کند. اگر بچهها نشستهاند و فوتبال میبینند، وقت نماز هم میشود، بنده اگر بیایم و مسأله بگویم شاید گوش ندهند، اما اگر خود قهرمانان فوتبال بگویند: بچهها! بیایید ده دقیقه نماز بخوانیم و بعد ورزش کنیم. آنجا امر به معروف این فوتبالیست اثرش از من ممکن است، بیشتر باشد. خوب این یک نکته!
نکته دیگر اینکه چطور امر به معروف کنیم؟ راهها امر به معروف را من اینجا نوشتهام تا سی مورد در کتاب هست و بیست و دو موردش را من اینجا نوشتهام. شاید چند موردش را اینجا بگویم.
اول اینکه آدم توجه کند که ارزشش چقدر است. قرآن خیلی آیه دارد که میفرماید حواست جمع باشد، تو خیلی ارزش داری. آیاتش را بخوانم: «خلق لکم»، ابر و باد و مه خورشید برای تو است. «سخر لکم»، «متاعا لکم» خداوند هستی را برای تو آفریده است. دیگر چه؟ «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» (حجر، 29) روح خدا در تو است. حیف هستی! «ثمنک الجنه» حدیث داریم که قیمت شما بهشت است، ارزان خودتان را نفروشید. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» (مؤمنون، 14) «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین، 4) بهترین ساختمانها را به تو دادم. تمام موجودات افقی هستند. حیوانات دریایی، صحرایی، هوایی همه افقی هستند. تنها حیوانی که سیخکی راه میرود، انسان است. «أَحْسَنِ تَقْویمٍ» بهترین ساختمانها را به تو دادم. تو ظرفیتت تا بینهایت است. قدر خودت را بدان. حیف است که این زبان این حرف را بزند. حیف است که این معده این غذا را بخورد. یکی از راههای امر به معروف این است که به افراد بگوییم که شما حیف هستید.
بعد هم در منکرات جزئی نمانید. گاهی یک منکرات کلانی از دست میرود. تابستان امسال را حساب کنیم. دوازده میلیون بچه مدرسهای داریم تقریباً. پنج میلیون هم دانشجو داریم تقریباً. پنج میلیون و دوازده میلیون میشود هفده میلیون! یک میلیون هم معلم داریم تقریباً. هجده میلیون فرهنگی ضربدر صد روز! هجده میلیون صد روز تلف شد! این منکر نیست؟ دولت با این تابستان چه کرد؟ ملت با این تابستان چه کرد؟ دانشگاه با این تابستان چه کرد؟ نمیشد بخشی از این هجده میلیون در این تابستان مهارتی یا هنری یاد بگیرند؟ ما تصمیم نگرفتیم که جلوی اسراف را بگیریم. امام سجاد علیهالسلام در دعای مکارم الاخلاق یک جمله دارد میفرماید: «وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَف» خدایا رزق من را از تلف شدن حفظ کن. چند ساعت پای فیلم نشستیم و از این فیلم چه چیزی گیرمان آمد؟ اگر این فیلم یک چیزی یاد شما میدهد، مانعی ندارد. اما در هر چیزی که یاد میگیریم باید رشد باشد. قرآن بخوانم. حضرت موسی نزد حضرت خضر آمد. گفت: یک چیزهایی یادم بده که در آن رشد باشد. «هَلْ أَتَّبِعُک» اجازه میدهی که بیایم و شاگردیات را کنم، «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (کهف،66) پیغمبر اولوالعزمی مانند حضرت موسی به حضرت خضر میگوید: یک چیزی یادم بده که در آن رشد باشد. حالا رشد مغزی، رشد سیاسی، رشد اقتصادی، رشد بدنی… یک رشدی باید در آن باشد. وگرنه من نشستم و این روزنامه را خواندم و این مقاله را خواندم و این فیلم را هم دیدم، خوب چه چیزی رشد کرد؟ انقدر ما رساله و دههزار پایان نامه دکتری داریم که در وزارت علوم خاک میخورد. این پایاننامهها مدارکی است که آقایان دفاع کردهاند، تحقیقات و پژوهش کردهاند، رسالهای نوشتهاند و از رساله دفاع کردند، و فوق و لیسانس و دکتر شدهاند. اما حالا این پایاننامهها کدامشان کدام مشکل از این مملکت را حل کرد؟
6- نقش کارهای خالصانه در رشد و کمال انسان
انسان بداند که اگر با عمل خود، اگر چهل روز عمل خالصانه داشته باشد، حکیم میشود. من انقدر ظرفیت دارم؟ حدیثهای زیادی داریم که اگر هر کس چهل روز تمام کارهایش برای خدا باشد، خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند. یعنی حرفهایی که میزند، حرفهای پخته است. پس انسان خیلی ارزش دارد. تو میتوانی… مردم چهار سال دانشگاه میروند و لیسانس میشوند. خدا گفته است: چهل روز اگر کارهایت صد در صد خدایی باشد، من تو را حکیم میکنم. هر کس تمام کارهایش برای خدا باشد، سلامی که میکند برای خدا باشد، درسی که میخواند برای خدا باشد، خدمت میکند برای خدا باشد، اگر کسی چهل روز همهی کارهایش صد در صد برای خدا باشد، خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند. ما تا این حد ظرفیت داریم. انسان میتواند تصرف در هستی کند. یعنی به جایی برسد که در هستی تصرف کند. مانند پیغمبران که معجزه میکردند و عصا اژدها میشد. چوب حیوان میشد. آهن در دست حضرت داود آب میشد. اینها را قرآن میگوید. شعر و خواب و تاریخ نیست. آهن در دست حضرت داود آب میشد. حضرت عیسی پرنده و مجسمه میساخت، فوتش میکرد، میپرید. مرده را زنده میکرد. انسان اگر بداند چنین ظرفیتی دارد. میتواند در طبیعت اثر بگذارد. عجب! آن وقت نشستی تریاک میکشی؟ نشستی قماربازی میکنی؟ پای این آدم نشستهای؟ نمیدانی که چقدر میارزی! اگر انسان بداند که این قالی ابریشم است، با قالی ابریشم کف خیابان را تمیز نمیکند. کف خیابان را با یک چیز دیگری پاک کن. آخر قالی ابریشم گران است. تو قالی ابریشم را جر دادی و پاره کردی برای اینکه شیشه خانهات را پاک کنی؟ اینکه ارزش ما چقدر است. بشر چقدر ارزش دارد.
انسان میتواند امام متقین باشد. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان، 74) هر کسی میتواند رهبر افرادی باشد. در خانه که هستند، دختری و پسری است، اما میتواند در خانه نقشآفرین باشد. خانواده امام حسین علیهالسلام در کربلا را در نظر بگیرید. علی اکبر در کربلا به پدرش گفت: راه ما درست است؟ بله راه ما درست است. پس اگر راهمان درست است باکی نیست. شهادت طوری نیست. حضرت قاسم به عمویش گفت که، یعنی امام حسین علیهالسلام از پسر برادرش پرسید، حضرت قاسم پسر امام حسن مجتبی علیهالسلام بود. به پسر 13 ساله برادرش که به کربلا آمده بود گفت: شهادت در راه است. گفت: اگر رژیم بنیامیه است، اگر اینها میخواهند حکومت کنند، احلی من العسل! شهادت از عسل برای من شیرینتر است. ببینید چقدر… سیاسیون ما خیلیهایشان، بیشتر در کشورهای دیگر، در کشور ما هم تک و توکی پیدا میشود، یک ذره پایین و بالا شود فرار میکنند. اما بچه 13 ساله در کربلا میگوید: اگر بنا باشد که حکومت، حکومت باطلی باشد، کربلا میآیم و شهید میشوم، و این شهادت از عسل شیرینتر است. این حرفها حرفهای… اینها را باید در دنیا تبلیغ کرد. کدام کشوری یک پسر 13 سالهاش اینطور میگوید؟ که رژیم فاسد باید برود، حتی به قیمت خون من و من خونم را هم میدهم. خونم را میدهم که رژیم فاسق برود و این خون دادن و شهادت از عسل شیرینتر است. در کدام کشوری یک چنین 13 سالهای وجود دارد؟ در کدام کشوری یک چنین 18 سالهای وجود دارد؟ در کدام کشور یک چنین زنی وجود دارد که وقتی از حضرت زینب سلاماللهعلیها میپرسند: اوضاع را چگونه دیدی؟ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» هر چه دیدم زیبایی دیدم. حتی شهادت امام حسین علیهالسلام هم در نزد من زیباست. من همه برادرهایم را دادم، بچههایم را هم دادم، در عین حال هر چه دیدم زیبا دیدم.
7- زیبادیدن تلخیها در راه خدا
من یک بار این را مثال زدم که یعنی چه هر چه را دیدم زیبا دیدم. گفتم سر سفره بچه که فلفل میخورد جیغ میزند، فلفل، ترشی، سرکه برای بچه بد است. دور میاندازد. بزرگ که میشود جیغ نمیزند، سرکه و فلفل را میخورد. بزرگتر که میشود، پول میدهد و فلفل میخرد. یعنی فلفل همان فلفل است، منتهی در دهان بچه بد است، جیغ میزند، در دهان بزرگتر جیغ نمیزند، با تندی میخورد. بزرگتر که میشود، پول میدهد و فلفل تند میخرد. سختی هم همینطور است. وقتی بچه هستیم از سختی فرار میکنیم. وقتی بزرگ میشود…
امام در فیضیه وقتی مطهری را شهید کردند، فرمود: بکشید ما را، ما آماده هستیم. یعنی وقتی پهلوی امام خمینی حکومت اسلامی ترسیم میشود، میگوید: خون خمینی و مطهری طوری نیست. بکشید ما… این جمله برای امام است. به مناسبت شهادت شهید مطهری! کربلا جغرافیا نیست که شمال شرقیاش به کجا میخورد، جنوب غربیاش به کجا میخورد، کربلا تاریخ است. آدمهایش استثنایی هستند، حرفهایش استثنایی هستند، شرارت استثنایی هستند، برای هیچ مهمانی در طول تاریخ دوازده هزار نامه نیامده است. برای امام حسین علیهالسلام دوازده هزار دعوت نامه آمد. ما با یک نامه دعوت به عروسی میرویم. با یک کارت به جلسهای میرویم. دوزاده هزار نامه دعوت برای امام آمد. دعوت استثنایی است. تشنه بین دو نهر آب استثنایی است. علی اصغر شهادت بچه به روی دست، استثنایی است. ما زمان جنگ میگفتیم: کربلای ایران! اما در کربلای ایران با تانکر آب میبردند، آنجا اباالفضل علیهالسلام با مشک هم نتوانست آب ببرد. هیچ چیز کربلا به هیچ کجای تاریخ نمیخورد. هیچ حادثهی کربلا در هیچ کجای کرهی زمین نیست. هیچ کدام از حرفهایی که اصحاب امام حسین علیهالسلام در کربلا زدند، در هیچ کشور و منطقه و تاریخی و در هیچ زمین و زمانی وجود ندارد. کربلا موضوعی استثنایی است.
بینندهها سوم محرم بحث را گوش میدهند از همین جا یک سلامی بکنیم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِکَ عَلَیْکُمْ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِکُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنوَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»
یکی دو دقیقه هم از مداح عزیز استفاده کنیم. [مداحی]
خدایا به حق محمد و آل محمد تمام کسانی که در طول تاریخ در راه قرآن و اهل بیت و امام حسین علیهمالسلام هر رقم خدمتی کردهاند، از دنیا رفتهاند، همهشان را با امام حسین علیهالسلام محشور بفرما. ما و نسلمان و کشورمان و رهبرمان و همه ما را در پناه امام زمان علیهالسلام از یاران باوفا و وفادار اهل بیت و قرآن قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- هفته اول ماه محرم، به چه عنوانی نامگذاری شده است؟
1) قیام و انقلاب و مبارزه
2) امر به معروف و نهی از منکر
3) تجلیل از شهیدان و ایثارگران
2- آیه 27 سوره نوح به کدام یک از عوامل تربیت اشاره دارد؟
1) خانواده
2) معلم و مربی
3) جامعه
3- بر اساس قرآن، چه چیزی در کارنامه هر انسانی ثبت میشود؟
1) کارهای خوب و بد
2) آثار کارهای انسان
3) هر دو مورد
4- بر اساس روایات، چهل روز عمل خالصانه، چه نتیجهای به دنبال دارد؟
1) آمرزش گناهان گذشته
2) دریافت حکمت الهی
3) دریافت رحمت الهی
5- آیه 74 سوره فرقان به چه امری اشاره دارد؟
1) الگو بودن برای متقین
2) الگو گرفتن از متقین
3) الگو گرفتن از پیامبران