شهید و شهادت، شب قدر

موضوع بحث: شهید و شهادت، شب قدر
تاریخ: 07/03/65

بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت شهادت آقا امیرالمؤمنین و ضربت خوردن ایشان بحثی که امروز مطرح می‌شود، بحث شهادت است. گرچه به مناسبت این چند سال جنگ و جبهه و شهید شدن عزیزان، کم و بیش افرادی که در مجالس ختم شهدا رفته‌اند و بحث‌هایی راجع به شهید و شهادت شنیده‌اند. رزمنده‌ها هم که مقام شهداء را می‌دانند، اما باز هم جا برای حرف زدن و بیان مطالب در این زمینه زیاد است. مطالبی را که در نظر گرفته‌ام تا بگویم، مسأله مقام شهید و شهادت در طول تاریخ و روحیه شهادت طلبی است، گرچه انسان شهید نشود. ما افرادی داریم که شهید نشدند اما روحیه شهادت طلبی دارند و این ارزش دارد گرچه شهید نشوند و کسانی که شهید نشدند اما با شهدا همراه هستند، خدا به آن‌ها ثواب شهید می‌دهد و شهدایی خط شکن هستند و در صف اول قرار گرفته‌اند. اسلام برای این‌ها مطالبی دارد. البته عوامل موفقیت یک مکتب و تفسیری از «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ»(خصائص‌‏الأئمه، ص‏63) را نیز می‌خواهم در این جلسه به صورت خیلی فشرده عرض کنم.
1- شهید و شهادت
مسأله شهادت فقط مربوط به دین اسلام نیست. الان ما در جبهه افراد مسیحی و ارمنی داریم. در انجیل، کتاب مذهبی مسیحی‌ها، در انجیل متّاء، باب — آیه — از قول حضرت عیسی نقل می‌کنند. خیال نکنید من آمدم تا شما راحت بخورید و بخوانید. بلکه آمدم که سالم زندگی کنید؟ آمدم تا با شمشیر دست به اصلاح بزنم. یا در انجیل لوقاء باب — آیه– از آیه– تا آیه– همین مسأله را مطرح می‌کنند که حضرت عیسی هم مسأله شهادت را مطرح کرده است. حالا من مطالبی را خدمت شما عرض می‌کنم.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَا مِنْ قَطْرَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»(کافى، ج‏5، ص‏53) محبوبترین چیزها نزد خدا قطره خون شهیداست. در حدیث دیگر فرمود: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ»(کافى، ج‏5، ص‏53) از هرخوبی، بهتری هست، مگر شهادت که همینکه شهید شد بالاتر از آن چیزی نیست. بعضی می‌گویند حالا دوست داریم کار کنیم و بعد اگر شهید شدیم طوری نیست. بعضی چنین تصوراتی دارند.
2- مقام شهید
یکی از شهدای بزرگوار که امام جمعه موقت اصفهان بود «حاج آقا حسن بهشتی» بود که روز بیست و یکم ماه رمضان در خانه‌اش رفتم. با یک بچه 3 ساله کوچک، پشت در خانه او را شهید کردند. او از اقوام شهید مظلوم، دکتر بهشتی هم بودند. جوان و مردی فاضل و محترم بود. ایشان چنین می‌گفت که من دوست دارم فعلاً کار کنم و در پیری شهید شوم. شهادت برای وقت دیگر باشد. حالا وقت کار است. بعد که ایشان را شهید می‌کنند، به خواب برادرش می‌آید. برادرش به منزل ما آمد و پیغام داد و گفت: داداش من پیغام داد که بگویم بیخود آرزویم بود که می‌خواهم کار کنم و در پیری شهید شوم. شهادت مقامی است که خداوند تمام آرزوهایی را که داری، با آن به تو می‌دهد. اینطور نیست که اگر بودیم چهار تاسخنرانی بیشتر می‌کردیم و دو تا جزوه بیشتر می‌نوشتیم، ثواب بیش‌تری می‌بردیم. من اشتباه فکرمی کردم. ایشان این مسئله را فرمود.
حدیث می‌فرماید: دیگر بالاتر از شهادت تصوری نمی‌شود. پیغمبر فرمود: «سه گروه در روز قیامت شفاعت می‌کنند، انبیا و علماء و شهدا» شهید در روز قیامت دیگران را شفاعت می‌کند و حدیث داریم که اولین کسی که وارد بهشت می‌شود شهید است و تمام گناهان شهید را خدا می‌بخشد و فقط یک مسأله می‌ماند و آن مسأله بدهکاری و مال مردم است اگر به مردم بدهکاری، باید بدهی را داد. یعنی اگر شهید طلبکار دارد. باید از ارثش یا دوستانش، طلب او رابدهد. طلب را باید داد و جزء آن، خدا تمام لغزش‌ها را می‌بخشد و مساله قبر و فشار و عذاب قبر و دیگر مراحل از شهید برداشته می‌شود.
اگر کسی می‌خواهد بداند شهید کیست و شهادت چه مقامی است، همین جمله: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» را تحلیل کند. حضرت علی خیلی فضیلت داشت اما در هیچ یک نگفت من رستگار شدم. مثلاً اولین نفری که به پیغمبر ایمان آورد حضرت علی(ع) بود. ولی نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» به خدای کعبه رستگارم شدم. از لحاظ کمیت و کیفیت و زمان اولین کسی بود که به پیغمبر ایمان آورد. «قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ»(أمالى طوسى، ص‏471) آیات زیادی در قرآن درباره حضرت علی(ع) نازل شده است. اما او نگفت: «فُزْتُ» رستگار شدم که این آیه در عظمت من نازل شد. فرشته فریاد زد: «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»(بحارالأنوار، ج‏21، ص‏40) در جنگ چنان می‌جنگید که در زمین و آسمان صدایی بلند شد که مرد و جوانمرد علی است و شمشیر، شمشیر علی است. با این عظمت ولی حضرت علی نفرمود رستگار شدم. شبی که پیغمبر هجرت کرد تا به مدینه بیاید، حضرت علی سر جایش خوابید. که اگر تروریست‌ها ریختند حضرت علی را بکشند. لحاف را کنار انداختند و دیدند حضرت علی است جای پیغمبر خوابید تا او سالم بماند اما در آن لحظات هم نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» خیلی مهم است. حضرت علی در رکوع بود فقیری به مسجد آمد و هر چه التماس کرد، کسی به او جواب نداد. خدایا شاهد باش که من فقیر آمدم درمسجد رسول خدا و هیچ کس به من کمک نکرد. حضرت علی همینطور که در رکوع بود اشاره کرد که این انگشتر را بگیر! یعنی در رکوع انگشتر را به او داد. فقیر آمد و انگشتر را گرفت و آیه نازل شد که ولی و رهبر شما همان کسی است که در رکوع انگشتر داد. آیه که نازل شد دویدند وآمدند تا ببیند چه کسی در رکوع انگشتر داده است. دویدند و به مسجد آمدند تا ببینند و دیدند حضرت علی است ولی نگفت: «فُزْتُ»
خدا علامه امینی را رحمت کند. پنجاه حدیث داریم که حضرت رسول فرمود: علی برادرمن است، من هم برادر علی هستم ولی او در هیچ جا نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» بقدری پیغمبر علی را دوست داشت که یک روز حضرت علی آمد و خدمت پیغمبر نشسته بود. عرق کرده بود. حالا یا دویده بود و خسته بود. وقتی نشست و پیغمبر دید عرق بر پیشانی علی نشسته است. حضرت رسول دست به پیشانی علی (ع) مالید. حدیثش در بحار، جلد43 است. و عرق پیشانی او را گرفت و به عنوان تبرک به خودش مالید و بعد عرق خودش را گرفت و به پیشانی علی مالید. عالیترین صدق و صفا و عالیترین محبت و مودت را پیغمبر نسبت به علی داشت. اما علی نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» نگفت رستگار شدم. اصحاب پیغمبر دور مسجد خانه ساخته بودند و هر خانه‌ای به مسجد در گذاشته بودند. پیغمبرفرمود: همه درهایی که رو به مسجد باز است ببندند جز در خانه علی(ع) «سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلَّا بَابَهُ»(إقبال‏‌الأعمال، ص‏296) همه درها بسته شد و در خانه امیر المومنین باز بود. اما نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» چه افتخاری که من از خانه حق ورود به مسجد داشتم. حضرت علی پدر یازده امام است. نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» شوهر حضرت زهراست، اما چنین نگفته، بت‌های کعبه را علی از کعبه پایین ریخت ولی نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» در جنگ خندق چنان شمشیر زد که گفتند یک شمشیر علی در خندق از عبادت جن و انس ارزش بیشتری داشت. چون در آنجا اگر اسلام شکست می‌خورد، برای همیشه شکست می‌خورد و سه حزب کفار یعنی حزب یهود، حزب بت پرست و مشرک باهم شرکت کرده بودند. سه حزب شریک شده بودند و لذا جنگ خندق دو اسم دارد. هم می‌گویند جنگ خندق چون مسلمانان دور مدینه خندق کردند و هم می‌گویند جنگ احزاب چون سه حزب درآن شرکت داشتند. (جنگ احزاب و خندق یکی است.) عمرو آمد و گفت: کیست به میدان ‌آید. همه رنگ باختند جزعلی و حضرت علی بود که رفت و بالاخره قهرمان آن زمان را کشت و آمد که یک ضربت علی درآن روز به اندازه عبادت جن و انس ارزش دارد اما با آن ضربه‌ها نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» به خدای کعبه رستگار شدم. هزار باب علم بر علی گشوده شد. نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» اما همین که صبح نوزدهم شمشیر بر فرقش خورد و خون روی صورتش ریخت تا خون ریخته شد و صورت مبارکش به خون آغشته شد، فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ»
ای خانواده‌های شهدا! ما که نمی‌فهمیم شهادت چیست و نمی‌دانیم! اما چیزی است که حضرت علی می‌فرماید: حاضرم هزار بار شهید شوم اما حاضر نیستم یکبار در رختخواب بمیرم. بالاخره ما که باید برویم. طوری برویم که بمانیم. اگر هم شهید نشویم می‌میریم. هزارها آدم بودند که شهید نشدند و تصادف کردند. برق آن‌ها را گرفت. مریض شدند و مردند. در عمل جراحی از دنیا رفتند. افراد زیادی داشتیم شهید نشدند ولی بالاخره از دنیا رفتند و هیچ کس نمی‌ماند. منتهی آن دری که شهدا می‌روند، در خاصی است.
3- خاطره‌ای از شهید مطهری برای شهادت
از دو نفر از فضلا نقل شد که داشتیم قم درس می‌خواندیم. کسی به ما گفت: شیخ مرتضی اینجا درس نهج البلاغه می‌گوید. (مراد شیخ مرتضی مطهری بود، و زمان حدوداً سی سال پیش است.) گفتند: برویم پای درس نهج البلاغه مطهری بنشینیم. می‌گفت: تصادفاً آن روزی که ما رفتیم ایشان خطبه جهاد در نهج البلاغه را درس می‌داد که امیرالمومنین می‌فرماید: جهاد راهی است که خدا قسمت هر کس نمی‌کند و فقط خدا قسمت اولیا خود می‌کند. «بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ»(نهج‏‌البلاغه، خطبه 27) یعنی این راه را فقط برای کسانی قرار می‌دهد که دوستشان دارد. آن‌هایی را که خاطرشان را خیلی می‌خواهد. می‌گوید: خوب شما از این در بروید. بعد می‌گوید شهید مطهری همین طور که نهج البلاغه در دستش بود، فرمود: نهج البلاغه‌ها را ببندید. نمی‌دانم شما نماز شب می‌خوانید یا نمی‌خوانید، ولی تقاضا می‌کنم امشب همه شما نماز شب بخوانید. و من هم نماز شب می‌خوانم. من همه شما را دعا می‌کنم. شما هم مرا دعا کنید. منتهی من دلم می‌خواهد مرا اینطور دعا کنید. گفت: «دعا کنید من در رختخواب نمیرم. من می‌خواهم شهید شوم. » سی سال پیش چنین می‌گوید. این توفیقی بسیار عالی است.
مرحوم اشرفی شصت سال نمازشبش تعطیل نمی‌شود و آرزویش شهادت است. حالا مهم هم نیست انسان شهید شود. اینها هم که به جبهه می‌روند، خدا از آن‌ها تعریف می‌کند ولو شهید نشوند. مهم روحیه شهادت طلبی است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون»(توبه/111) یعنی خدا جان و مال از کسانی که رزمنده هستند می‌خرد. چه شهید شوند. چه در عملیات‌ها شرکت کرده اما شهید نشده باشند. خداوند به او هم مقام شهادت می‌دهد چون قرآن نمی‌گوید: اگر شهید شدی جانت را می‌خرم. چه « یُقْتَلُون» یعنی شهید بشوند و چه «یَقْتُلُونَ» یعنی دشمن را بکشند. اگر هم دشمن را بکشی گرچه شهید نشوی همین شرکت تو در جبهه ارزش است «یَقْتُلُونَ» یعنی به جبهه برو گرچه شهید نشوی و در عملیات شرکت کن. شهید هم نشوی ارزش دارد چون «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» از کسانی که «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون». خون بدهی و خون کفر را بریزی، هردو ارزش است. پیغمبر فرمود: «مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَهَ صَادِقاً أُعْطِیَهَا وَ لَوْ لَمْ تُصِبْهُ»(عوالی‌‏اللآلی، ج‏1، ص‏101) مرحوم مطهری سی سال پیش گفت امشب بیایید دعا کنید که شهید شویم. نمی‌خواهم بگویم همه شما شهید می‌شوید اما همه شما آرزوی شهادت داشته باشید. نمی‌خواهم بگویم همه شما مسجد بسازید. ولی دل همه شما برای مسجد بتپد. نمی‌گویم همه افطاری بدهید. همه در خط دادن افطاری باشید. لازم نیست همه طلبه شوند وهمه عالم شوند، مهم این است که در آن راه باشند. شما می‌توانید در ایمان تمام کفاری که در آینده به وعده قرآن زیر پرچم اسلام می‌آیند، شریک شوید. چون قرآن وعده داده است که همه دنیا زیر پرچم اسلام در خواهند آمد و همه کفار مسلمان خواهند شد. شما امشب دعا کن و بگو خدا شما را در ایمان کفار روی کره زمین شریک کند. مهم نیست موفق شوی به فلان کشور که همه کافر هستند بروی و همه را مسلمان کنی، اما این در فکرت باشد. ما همه ثواب‌ها را نمی‌توانیم با عمل بدست بیاوریم. اما باید دید و نیت ما همه باشد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»(کافى، ج‏2، ص‏84) معنایش اینست که آدم هرچه هم دست و پا بزند. . . خانه شما چقدر جا دارد؟ خانه شما بیست نفر بیشتر نمی‌گیرد و به بیست نفر بیشتر نمی‌توانی افطاری بدهی! اما اگر بگویی‌ای کاش قدرت داشتم و به همه روزه داران افطاری می‌دادم، گویی که تمام روزه داران را افطار داده‌ای، یعنی مهم این است که در خط افطار دادن باشیم. گرچه اصلاً پول نداشته باشیم تا افطاری بدهیم. اصلاً خانواده مریض بود. پول نداشتیم. مشکلاتی داشتیم. اصلاً ممکن است به یک نفر هم افطاری ندهی. اما ثواب افطاری دادن همه روزه دارها را داشته باشی. آدم همینکه در فکرش باشد، کافی است. قرآن می‌فرماید: اگر شما یک نفر را هدایت کنید، مثل این است که همه مردم کره زمین را هدایت کرده باشید. آدم که نمی‌تواند همه مردم کره زمین را هدایت کند. اما دلش اگر بسوزد. الان درس‌ها تعطیل می‌شود. بعضی از جوان‌های عزیز بخاطر اینکه در جبهه بوده‌اند، تجدید شده‌اند، از درس عقب افتاده‌اند. شما که دبیر و فرهنگی هستی، شاگرد اول دبیرستان و دانشگاه هستی، روزی یک ساعت با آن جوانی که جبهه رفته و از درس عقب افتاده است کار کن. شما هم ثواب جبهه او را خواهی داشت. همه ما همه کار نمی‌توانیم بکنیم، اما دل ما باید برای آن کار بتپد.
4- مقام شهادت در مکتب اهل بیت
امیرالمومنین(ع) در نامه‌ای که به مالک اشتر می‌نویسد، می‌گوید: امیداوارم خدا برای تو سعادت و شهادت را مقدر گرداند: «وَ أَنْ یَخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَهِ وَ الشَّهَادَهِ»(نهج‏‌البلاغه، نامه 53) حضرت علی مالک اشتر را خیلی دوست دارد. می‌گوید: امیدوارم خدا برایت سعادت و شهادت رقم بزند. یعنی به او که دوستش دارد می‌گوید: ان شاءالله در رختخواب نمیری.
دعای ماه مبارک رمضان را بخوانم. امام صادق(ع) می‌فرماید: «واسألک» نکند که عمر انسان تمام شود، اما در پایان بد بمیرد! بی دین بمیرد! در خط باطل بمیرد! امام صادق در دعا می‌فرماید: «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِک»(کافى، ج‏4، ص‏74) خدایا من امام صادق در شب ماه رمضان از تو می‌خواهم وقتی بناست عمرم تمام شود، وفاتم را شهادت قرار بده. باز داریم علی(ع) در جای دیگرمی گوید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الشَّهَادَهَ فِی سَبِیلِکَ»(بحارالانوار، ،ج32،ص‏403) خدایا توفیق به او بده که تا در راه تو شهید شود. عجب! امیرالمومنین هرکس را خیلی دوست دارد می‌گوید امیدوارم در رختخواب نمیری. و پیغمبر فرمود: و این بدان معناست که در شهدا هم رده بندی هست و همه در یک مرتبه نیستند. مهمترین شهدا آن‌ها هستند که خط شکن هستند. آن‌ها به دیگران جرأت می‌دهند. کارساز و راه ساز هستند. حضرت علی(ع) ضربت خورد و شهید شد و ما باید افتخار کنیم که کشور ایران کشور علی ابن ابیطالب است و ما شیعه علی ابن ابیطالب هستیم.
در پایان خاطره ناب و مهم و شیرینی از علامه امینی صاحب کتاب الغدیر دارم که برایتان نقل میکنم. ایشان یازده جلد کتاب نوشته بنام الغدیر که از مهمترین و بهترین کتاب‌هایی است که درباره تاریخ اسلام و معرفی خطوط حق و باطل نوشته شده است. دقت کنید!
5- خاطره‌ای از علامه امینی درباره توسل
علامه امینی می‌گوید: وارد جلسه‌ای شدم. سالن با عظمتی بود و تمام دانشمندان نشسته بودند. وقتی من وارد شدم به من اعتنا نکردند. من همان لب در روی کفش‌هایم نشستم. یک پسر وارد اتاق شد. همه را نگاه کرد. تا نگاهش به من افتاد. (چون عمامه روحانیون شیعه متفاوت است و بقیه دانشمندان یا عمامه ندارند یا به شکلی دیگر است) این پسر کمی به من که تنها روحانی شیعه آنجا بودم نگاه کرد و گفت: «هذا هو» این اوست. گفتند: نه! بچه بیرون رفت. علامه امینی می‌گوید: من ترسیدم. جلسه‌ای با عظمت در بغداد. در سالنی بزرگ که تماماً دانشمندان نشسته بودند. این بچه آمد و آنطور که شد. گفتم: می‌شود بفرمایید این بچه چه می‌گفت؟ گفتند: نه چیزی نیست. گفتم: خواهش می‌کنم بگویید. گفتند: در خانه زنی است که مرض حمله دارد و گاهی قش می‌کند. زمانی یک روحانی یک دعا نوشت و به خاطر دعای او این مرض از او دور شد. حالا آن دعا گم شده است واین زن باز قش می‌کند. این بچه آمد. به شما که نگاه کرد گفت: آیا همان دعا نویس اوست. گفتیم: نه! ایشان گفته بود: چرا من دعا می‌نویسم و خوب می‌شود. (علامه امینی می‌گفت که در تاریخ و تفسیر وارد بودم. تنها چیزی که بلد نبودم این بود که چه دعایی برای چه کاری خوب است؟) گفتند: خوب می‌شود؟ گفتم: بله. کاغذ بدهید. روی کاغذ بسم الله نوشتم و بعد همینطور یک آیه قرآن نوشتم. می‌گفت: همین که دعا را بردند. اَبا که همینطور روی دوشم بود را جلوی چشمم انداختم و یک سلام از بغداد به نجف کردم. «السلام علیک یاابالحسن، یا امیرالمومنین» و به حضرت حواله دادم که آبروی مرا حفظ کن. می‌گفت: بچه دعا را برد. بعد از لحظاتی بچه پرید وسط سالن و گفت: خوب شد. آقایان کمی نگاه کردند و برخاستند به آن اتاق رفتند و دیدند زن خوب شده است. برگشتند و مرا با سلام و صلوات آوردند و بالا نشاندند.
توسل به امیر المومنین خیلی مهم است. اصولا توسل به ائمه راه نجات است. اگر قرآن را قبول دارید می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101) این را بد نیست که من دردقیقه آخر بنویسم. ما خیلی می‌گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) یعنی خدایا ما را در راه مستقیم قرار بده! راه مستقیم چیست؟ راه خداست «إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(هود/56) راه پیغمبراست «إِنَّکَ لَعَلى‏ هُدىً مُسْتَقیمٍ»(حج/67) بندگی خداست «وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»(یس/61) راه مستقیم آن است که انسان خودش را به خدا بسپارد «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ»(آل عمران/101) و کسی که خودش را به خدا بسپارد، «فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101) اگر کسی خودش را به خدا بسپارد، او در راه مستقیم است.
حالا چه کنیم؟ در زیارت جامعه داریم می‌گوید: «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من‏‌لایحضره‏‌الفقیه، ج‏2، ص‏613) هر کس به شما امامان معصوم تکیه کند و متوسل شود، به خدا تکیه کرده و متوسل شده است. هر کس در دامن شما قرار بگیرد، در دامن خدا قرار گرفته است. این از زیارت جامعه است و در قرآن هم داریم هرکس در دامن خدا قرار بگیرد در خط آن هاست «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من‏‌لایحضره‌‏الفقیه، ج‏2، ص‏613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101) شب قدر شب بسیار مهمی است. شب قدر شبی است که کارنامه یک سال انسان بسته می‌شود. در کمیسیون‌های مجلس کمیسیون بودجه خیلی مهم است چون بودجه یک وزارتخانه آنجا امضاء می‌شود. فرشتگان خدا طبق آیه قرآن «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ»(قدر/4) شب قدر به زمین می‌آیند و مهمان حضرت مهدی می‌شوند. کارنامه‌ها بسته می‌شود.
شب بیست ویکم از نوزدهم و شب بیست و سوم از بیست و یکم مهمتر است. مرحوم مطهری 30 سال پیش دعا می‌کرد و شهید اشرفی 60 سال در نماز شبش از خدا می‌خواست. ما که باید برویم و ماکه باید حرفی بزنیم، چرا حق را نگوییم؟ ما که باید بشنویم چرا حق را نشنویم؟ ما که باید مطالعه کنیم، چرا حرف حق مطالعه نکنیم؟ ما که باید دوست انتخاب کنیم، چرا دوست باطل را انتخاب کنیم؟ ما که باید غذا بخوریم چرا غذای حرام بخوریم؟ شب قدر از خدا ذریه حلال، غذای حلال، حرف حلال، بیان خوب، عاقبت خوب و سعادت خوب بخواهیم و همه را دعا کنیم. من هم از همه شما التماس دعا دارم.
خدایا! رزمندگان عزیز ما را پیروز بفرما. خدایا! شب قدر هر خیر و لطف و برکتی به اولیائت می‌دهی، همه آن چیز‌هایی که بر اولیائت مقدر می‌کنی و بخاطر لیاقتشان برایشان مقدر می‌کنی، و ما لایق نیستیم. اما بر آبروی اولیائت آن الطاف را بر ما هم مقدر بفرما. ما را از خاسرین این ماه وشب قدر و قیامت قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment