شناخت گناهان کبیره (2)

1- شرک به خدا، بزرگ‌ترین گناه
2- رگه‌های شرک در رفتار اهل ایمان
3- ناامیدی از رحمت الهی
4- سقط جنین، آدم‌کشی عصر جدید
5- معنای درست اخلاص در کارها
6- کیفر تهمت‌زدن و نسبت‌های ناروا
7- انواع کیفر الهی در دنیا

 

موضوع: شناخت گناهان کبیره (2)
تاریخ پخش: 18/02/98

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در مورد گناه است. اول یک دعا کنم، خدایا خودت اول همه گناهان ما را ببخش و بیامرز. چون دلاکی که می‌خواهد کیسه بکشد اول خودش یک دوش می‌گیرد. من خودم گناهان خودم را چه کنم؟ خدایا گناهان والدین ما، اساتید ما، شاگردان ما، مخاطبین ما، همسایگان ما، بستگان ما، ملتمسین دعا و هرکس التماس دعا گفته و می‌گوید و خواهد گفت و دوست دارد در حقش دعا شود، حیّ و میت ما را ببخش و بیامرز.
عرض کنم دیشب تا اینجا آمدیم، جلسه قبل تا اینجا آمدیم که اینکه می‌گویم: دیشب بعد می‌گویم: جلسه قبل. این فنی است. چون نمی‌دانم تلویزیون برای سال آینده، این را کی پخش می‌کند. شب پخش خواهد کرد، بگویم: دیشب، روز پخش کند بگویم: جلسه قبل. حالا… در مورد گناه که هجده لقب در قرآن به گناه داده شده است. حِنث، ذنب، معصیت، هفده هجده کلمه است که همه به معنای گناه است. منتهی ممکن است هرکدام یک بار و معنای خاصی داشته باشد که اینها کارهای لغوی و آخوندی و مدرسه‌ای است و خیلی به درد جامعه نمی‌خورد. بعد گفتیم: چند صد تا کلمه گناه در قرآن آمده است. در این هفده کلمه که به معنی گناه است، بالای ششصد تا در قرآن آمده است. بعد از آن گفتیم: گناه کبیره و صغیره داریم. کبیره هم درجه بندی است. کبیره معمولی، اکبرالکبائر، کبیره دانه درشت. تا اینجا را دیشب گفتیم.
1- شرک به خدا، بزرگ‌ترین گناه
کبائر، اول گناه شرک است. قرآن می‌فرماید: «مَنْ یُشْرِکْ‏ بِاللَّهِ‏ فَقَدْ حرَّمَ» قاری: «مَنْ یُشْرِکْ‏ بِاللَّهِ‏ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ» (مائده/72) هرکس مشرک شود بهشت بر او حرام است. شرک یعنی چه؟ در قرآن دهها بار گفته: آرم شرک این است. «دون الله»، «دونه» یعنی توجه به غیر خدا کردن، این شرک است. حالا غیر خدا یک درصد باشد یا 99 درصد باشد، کاری که غیر خدا در آن وارد شد مردود است. در لیوان آب یک مگس بیافتد یا ده تا مگس. یک مگس هم باشد آب را نمی‌خوری، ده تا مگس هم باشد آب را نمی‌خوری. شراب حرام است یک قاشق چایخوری، یا مربا خوری یا ملاقه     یا دیگ یا خمره، فرق نمی‌کند. سر شما زیر آب برود غسلت به هم می‌خورد حالا یا یک وجب زیر آب یا صد متر زیر آب، بعضی چیزها کم و زیادش فرقی نمی‌کند. شوخی و جدی هم فرقی نمی‌کند. من اگر با میخ آهنی در چشم شما زدم و شما را کور کردم، شما حق داری چشم مرا کور کنی؟ بابا میخ طلایی بود. حالا یا طلا بود یا آهن، من کور شدم. ما گاهی وقت‌ها آبروی کسی را می‌ریزیم و بعد می‌گوییم: شوخی کردم. شوخی بود یا جدی آبرویش رفت. میخ آهنی بود یا میخ طلایی، کور شد. شراب یک قاشق بود یا یک خمره بود. دروغ حرام است و گفتند: دوری کنید حتی از دروغ شوخی، با شرک خدا با هیچکس کنار نمی‌آید. سه بار در قرآن خدا به پیغمبر اولتیماتوم داده است. یکجا می‌گوید: اگر از خدا بیرون بروی قیچی می‌کنم. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَ‏ عَمَلُکَ» قاری: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَ‏ عَمَلُکَ» (زمر/65) ذره‌ای به سمت غیر خدا بروی کل کارهایت قیچی است. 2- در مورد وحی هم با شما شوخی نداریم. یک کلمه به قرآن اضافه کنی رگ گردنت را می‌زنم. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ‏ الْأَقاوِیلِ» قاری: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ‏ الْأَقاوِیلِ» (حاقه/44) اگر یک کلمه به ما اضافه کنی، «لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ» وتین یعنی رگ گردنت را قیچی می‌کنم. پیغمبر هستی و عزیز هستی، اما یک کلمه نمی‌توانی در قرآن تصرف کنی. شرک و وحی و یکی هم یا علی بن ابی طالب را در غدیر خم معرفی کن، «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ‏ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» قاری: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ‏ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» یا علی را معرفی کن و اگر در معرفی امیرالمؤمنین من و من کنی، 23 سال پیغمبری تو محو است.
یک جمله قشنگی شد. خداوند در سه مورد به پیغمبر هم رک حرف می‌زند و اولتیماتوم می‌دهد. از توحید به فضای شرک بروی قیچی می‌شوی. کلمه‌ای به قرآن اضافه شود قیچی می‌شوی. جانشین بر حق خودت را معین نکنی، زحماتت قیچی می‌شود.
2- رگه‌های شرک در رفتار اهل ایمان
شرک از گناهان کبیره است. البته بسیاری از ما با اینکه موحد هستیم و خداپرست هستیم، مویرگ‌های شرک هم در ما هست. یکوقت تابستان یکجایی مهمانی رفتیم در یک روستایی کنار رودخانه، آب زلال، آب برف بود. تا آب را به صورتم زدم دیدم خیلی خنک است. حال آمدم، گفتم: پس یک وضو هم بگیریم. آستین‌ها را بالا کردیم و هی های های های، گفتم: وضویت باطل است، تو برای های های وضو می‌گیری. تو چون آب خنک بود وضو گرفتی. گفتم: وضویم غلط است. خدایا حالا های های کردن حرام نیست. می‌خواهم های های کنم. چند مشت آب ریختم، سیر که شدم، گفتم: سیر شدی؟ این برای های های بود. حالا یک دست برای خدا بریز. یکوقت آدم به صد نفر افطار می‌دهد. این برادر خانمش است. این شوهرخواهرش است. او را رفتم خوردم باید پس بدهم. این داماد ماست، این برادر داماد ماست. می‌بینی در همه اینها، او هم خوب است اما یک نفر را تا حالا افطار دادیم که هیچ رنگی نداشته باشد جز خدا؟ هزار تا سلام می‌کنی، او مدیر کل است، او آیت الله است. او چیه، او چیه. به یک رفتگر شهرداری تا حالا سلام کردی؟ یعنی کارهایتان خدایی باید باشد. من بارها این را در تلویزیون گفتم. از حرم امام رضا بیرون آمدم در طلایی را بوسیدم. آمدم در صحن حال نداشتم در چوبی را ببوسم! فهمیدم امامت من با طلا قاطی است و خالص نیست. همانجا ایستادم و یک خرده فکر کردم. مرحوم آیت الله مروارید پیرمرد هشتاد نود ساله‌ای بود، آمد برود. گفتم: آقا من درهای طلایی را بوسیدم و درهای چوبی را سنگین بود ببوسم، همین دلیل بر این است که من خالص نیستم؟ ایشان یک تأملی کرد و گفت: خوشا به حالت که فهمیدی. ممکن است انسان تا آخر عمرش درهای طلایی را ببوسد و متوجه هم نباشد.
ما می‌خواهیم به کسی اقتدا کنیم می‌گوییم: دوستش ندارم نمی‌روم پشت سرش نماز بخوانم. بابا چه کار به دوستش داری. آخر خط سیاسی او با من نمی‌خورد. بابا نماز که خط سیاسی نیست. حالا در انتخابات او به او رأی می‌دهد. او به این نماینده مجلس رأی می‌دهد. او به آن شورای شهر رأی می‌دهد، ما اگر دوستش نداشته باشیم خدا را هم قیچی می‌کنیم، نماز هم نمی‌خوانیم. شرک خیلی مهم است، چه می‌شود کرد؟ این خاطرات را بگویم. این خاطرات مفید است.
من یک کتاب توحید نوشتم ولی شرمنده هستم. یک سال می‌خواستم صد در صد کار من خالص باشد. مهدیه تهران از ما دعوت کردند که ماه رمضان آنجا سخنرانی کنم. گفتم: می‌آیم به شرط اینکه پول نگیرم. گفتند: ما بودجه داریم. گفتم: بودجه دارید جای دیگر خرج کنید. اینجا مهدیه خانه امام زمان است، من سی شب سخنرانی می‌کنم و پول نمی‌گیرم. یک کار برای خدا کرده باشیم. سی شب تمام شد و پول نگرفتیم و در مهدیه را بوسیدیم و بیرون آمدیم. یکی دو ماه گذشت، گفتیم: ما به اینها گفتیم: پول نمی‌خواهیم. اما اینها یک تشکر هم از ما نکردند؟ دیدم اخلاص نیست چون آدم خالص کسی است که نه پول بخواهد نه تشکر، من پول را گفتم نمی‌خواهم اما می‌خواستم یک تشکری بکنند. بعد فهمیدم بندگان خدا، مسئولین مهدیه تلفن کردند تشکر کنند، من خانه نبودم. یعنی سی شب ماه رمضان معاد گفتم، کلی هم مردم گریه کردند، آخر هم فهمیدیم اخلاص نبوده است. خدایا به آبروی امام رضا این بن عمرمان ما را صد در صد خالص و مخلص قرار بده. شرک از گناهان کبیره است.
3- ناامیدی از رحمت الهی
2- یأس از گناهان کبیره است. قرآن در مورد یأس می‌گوید: «انه لا» قاری:«إِنَّهُ‏ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» (یوسف/87) قرآن می‌فرماید: از رحمت خدا مأیوس نمی‌شوند مگر آدم کافر. خدا رحمش بی نهایت است. مأیوس نباید شد، کار از ما گذشته است. دیگر من به درد نمی‌خورم. نه! خداوند به پیرمردی مثل زکریا پسر داد. به حضرت ابراهیم در حدود صد سالگی پسر داد. درخت خشک را به اراده‌ی خدا برای حضرت مریم خرمای تازه داد. با یک ذراتی که از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر در منقار ابابیل بود، لشگر ابرهه که فیل سوار بودند، پودرشان کرد. «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ» قاری: «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ‏» (فیل/5) عصف یعنی کاه، مأکول یعنی خورده شده، کاهی که خورده می‌شود، خورده کاه، پهن، یعنی این چیزهایی که روی سر فیل سوارهایی که آمده بودند کعبه را خراب کنند، می‌ریخت. اینها پودر می‌شدند، پهن می‌شدند. عصف مأکول یعنی کاه جویده شده می‌شدند. خدا خیلی کارها را می‌تواند بکند. مأیوس نشویم.
شما باورتان می‌آمد یعقوب نابینا، بینا شود؟ باورتان می‌آمد یوسف از ته چاه به حکومت برسد؟ باورتان می‌آمد یک امام پیدا شود که شاه را از مملکت بیرون کند؟ مأیوس نشوید. یکجا شکست می‌خورد یک شغل دیگر، حدیث داریم اگر در یک رشته شکست خوردید، شغلتان را عوض کنید. ممکن است در راه دیگر موفق شوید. نمی‌دانیم این را از من شنیده‌اید یا نه؟ من یک سال محرم رفتم یک جایی روضه بخوانم، نشد. رفتم معلم شدم، شد. حدیث داریم اگر در یک رشته شکست خوردید، شغلت را عوض کن. تعصب نداشته باشید که من باید مغازه‌ام اینجا باشم. من باید شغل پدری را انجام بدهم. باید در محله پدری باشم. یأس از گناهان کبیره است.
3- عاق والدین؛ «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ‏ یَجْعَلْنِی‏ جَبَّاراً شَقِیًّا» قاری: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ‏ یَجْعَلْنِی‏ جَبَّاراً شَقِیًّا» (مریم/32) کسی که به پدر و مادرش احترام نگیرد و عاق والدین شود، «جَبَّاراً شَقِّیا» خدا لقب جبار و شقی روی او گذاشته است. این دو لقب بد است. ستمگر سنگدل! دیگر چه؟
4- سقط جنین، آدم‌کشی عصر جدید
4- کشتن انسان، «وَ مَنْ یَقْتُلْ‏ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» قاری: «وَ مَنْ یَقْتُلْ‏ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها» (نساء/93) کسی را کشتن گناه کبیره است. سقط جنین هم آدمکشی است. یک مسأله بگویم بیست بیست بالا می‌رود. بیست، چهل، شصت، هشتاد، صد. کسی اگر با قرص و آمپول و دارو و درمان این نطفه را پایین بکشد که بچه درست نشود، همان نطفه را بیرون بکشد، بیست مثقال طلا جریمه‌اش است. اگر نطفه سفت شده بود، علقه بود، مثل گوشت جویده، چهل مثقال. اگر این گوشت جویده سفت‌تر شده بود، شصت مثقال. اگر استخوان درونش بود، هشتاد مثقال، بیست بیست بالا می‌رود. اگر روی استخوان پوست بود، صد مثقال طلا ولی اگر روحم در آن دمیده بود هزار مثقال طلا جریمه دارد. این جریمه نقدی کسی است که کسی را بکشد.
یک کسی آمده بود نزد آقایی و گفته بود: استخاره کن. استخاره کرد و بد آمد یا خوب آمد. یک خرده فکر کرد و گفت: من استخاره کردم بچه‌ای که در شکمم است را سقط کنم. اینجا جای استخاره است؟ قرآن می‌گوید: اگر کسی کسی را بکشد جزایش جهنم است. آنوقت تو برای جهنم رفتن استخاره می‌کنی؟ خیلی از کارها نیاز به استخاره ندارد. استخاره کنم بچه‌ام را سقط کنم. استخاره کنم وادارش کنم خانمش را طلاق بدهد. استخاره کنم… بسیاری از استخاره‌های ما غلط است. بعضی وقت‌ها برای کار خدا استخاره می‌کنند. نزد من می‌آیند می‌گویند: استخاره کن، می‌گویم: برای خدا استخاره می‌کنی یا برای خودت؟    گفت: نه مثلاً می‌خواهم ببینم دخترم، نوه من پسر است یا دختر؟ حالا نوه شما پسر باشد یا دختر، این کار خداست. تو برای کار خدا حق نداری استخاره کنی. خود شما اگر خواستی کاری کنی شک داشتی، مشورت هم به جایی نرسید، خود شما در کار خودت می‌توانی استخاره کنی. استخاره کنیم فردا باران می‌آید یا نمی‌آید؟ در کار خدا حق نداریم استخاره کنیم. ما خیلی یک جاهایی کم می‌آوریم یعنی در الفبای زندگی بلد نیستیم چطور زندگی کنیم.
فهم دین مهم است. ما تقریباً چهل سال است در تلویزیون هستیم. دیگر تصمیم گرفتم چیزهایی که مدتی از آن می‌گذرد را دو بار بگویم. چون نسل‌ها عوض می‌شود. کسی که چهل سال پیش پای تلویزیون ما بوده دیگر خودش الآن پدر شده، اولاد دار شده، شاید نوه‌دار شده باشد. قبر هم می‌گویند: اگر سی سال از آن گذشت، می‌شود دوباره روی آن یک مرده دیگر دفن کرد. این قصه را مکرر گفتم. می‌گویم برای یک نسل دیگر. خانه پدر سه شهیدی رفتیم مهمانی، خواستم وضو بگیرم گفت: حاج آقا وضوخانه دو سه پله پایین بروید، گفتیم: باشد. دو سه پله رفتیم و مشغول وضو گرفتن بودیم. این پیرمرد پا درد داشت، یک حوله از این پله پایین آورد که من دستم را خشک کنم. گفتم: حدیث داریم که اگر وضو گرفتید، خشک نکنید ثوابش سی برابر است. لذا من دستم را خشک نمی‌کنم. این پیرمرد به من نگاه کرد و گفت: حدیث نداریم اگر پدر سه شهید با پای درد کن حوله آورد، خیطش نکن!؟ من گفتم: نفهمیدم. علم دین دارم، فهم دین غیر از علم دین است. آدم‌هایی هستند هزار تا حدیث بلد هستند ولی به اندازه دو حدیث رشد نکردند. آدم‌هایی هستند یک حدیث یاد می‌گیرند و تا آخر عمرشان رشد می‌کنند.
5- معنای درست اخلاص در کارها
اخلاص معنایش این است که قبیله در کار نباشد. شهر ما، همشهری ما، هم لباسی ما، حزب ما درونش نباشد. این را خالص می‌گویند. قرآن به شیر گفته: «مِنْ‏ بَیْنِ‏ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً: قاری: «مِنْ‏ بَیْنِ‏ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ» (نحل/66) لبناً خالصا یعنی شیر خالص، چرا خدا به شیر گفته خالص؟ برای اینکه «مِنْ‏ بَیْنِ‏ فَرْثٍ وَ دَمٍ» شیر از لا به لای پهن و خون رد می‌شود. نه بوی پهن می‌گیرد و نه رنگ خون. این را می‌گویند: شیر خالص است. آدم خالص کسی است که از لا به لای حزب‌های سیاسی، زنده باد و مرده باد، رأی آوردن و رأی نیاوردن، از لا به لای هر چیزی رد می‌شویم رنگی نشویم. اگر پولش دادند و از او امضاء گرفتند، اگر در رو دروایسی گیر کرد، امضاء گرفتند، این خالص نیست.
آدم خالص این است. من یک پیرزن خالصی را با او آشنا شدم، با اسمش، از طریق فامیلش، الآن شاید بیست سال است که از این پیرزن یاد گرفتم یک عملی را انجام می‌دهیم. این پیرزن شب‌ها که می‌خواست بخوابد دو رکعت نماز می‌خواند و می‌خوابید. به او گفتند: این چه نمازی است؟ اگر نماز شب می‌خوانی که یازده رکعت است؟ این دو رکعت چیه؟ گفت: نمی‌دانم چیه. ولی می‌دانم امروز یک عده مردند. هر روز یک عده می‌میرند. هرکس هم می‌میرد امشب شب اول قبرش است. من می‌دانم امشب شب اول قبر یک عده است. نمی‌دانم کیه و کجا مرده است اما چون می‌دانم شب اول قبر شب سختی است، دو رکعت نماز می‌خوانم و می‌گویم: خدایا نمی‌دانم چه کسی کجا مرده است، ولی هرکس امشب شب اول قبرش است، رحمش کن. این دو رکعت نماز غیر از چهل سال تلویزیون بنده است. تلویزیون بنده شهرت درونش است. بنده خدا هیچکس در خانه این پیرزن را نمی‌شناسد. فامیلت است، همشهری‌ات است، می‌شناسی، پیر است، جوان است، زن است، مرد است. فقیر است، پولدار است؟ هیچی در ذهنش نیست. فقط می‌گوید: دلم می‌سوزد، شب اول قبر سخت است، من دو رکعت نماز می‌خوانم و می‌گویم: خدایا رحمش کن. این دو رکعت نماز خیلی ارزش دارد و این خلوص است. خدایا به آبروی مخلصینت به همه ما خلوص بده.
6- کیفر تهمت‌زدن و نسبت‌های ناروا
دیگر چه بود؟ کشتن انسان. بیست، چه بود؟ چهل، شصت، هشتاد، صد. نطفه، علقه، مضغه، لحم، عظام، «فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْما» (مؤمنون/14) یکی از گناهان کبیره این است که انسان به زن پاکدامن نسبت زنا بدهد. بگوید: فلان خانم با فلان مرد رابطه دارد و نسبت زنا بدهد. فرق بین زنا و نسبت زنا بیست شلاق است. اگر کسی زنا کند همسر نداشته باشد، چون اگر همسر داشته باشد با داشتن همسر زنا کند، کیفرش سخت‌تر است. اگر مجرد بوده و زنا کرده است، خود زنا صد تا شلاق دارد. اما یک کسی نسبت زنا بدهد و بگوید: فلانی با فلان مرد با فلان پسر و فلان جوان رابطه دارد، اینها آمیزش کرد و نسبت زنا بدهد، هشتاد ضربه شلاق دارد. چه دارم می‌گویم؟ می‌گویم: فرق بین زنا و نسبت زنا بیست شلاق است. خود زنا صد شلاق و نسبت زنا هشتاد ضربه شلاق دارد. نسبت زنا هم از گناهان کبیره است. آیه‌اش چیست؟ آیه‌اش این است که «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ‏ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ» قاری: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ‏ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ» (نور/23) «لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ» یعنی در دنیا هم این نسبت زنا اثر خواهد داشت. یعنی همینطور که به تو نسبت داد، یک کسانی هم ممکن است در همین دنیا به تو نسبت بدهند. اگر نگاه بد به دختر مردم کردیم، به دخترمان نگاه بد می‌کنند. اگر نگاه خیانتی به کسی کردیم، نگاه خیانتی به ناموس ما می‌کنند. «مَنْ‏ غَشَ‏ غُش‏» (کافی/ج5/ص160) حدیث داریم هرکس کلک بزند، کلک می‌خورد. مسأله مهمی است، مواظب باشیم زود نگوییم، پسرِ، دخترِ، خانمِ… نسبت ناروا.
اگر سه تا آدم عادل آمدند شهادت دادند که فلانی زنا کرده است. چهارمی پیدا نشد، چون زنا را باید چهار تا شاهد شهادت بدهند. اگر سه تا آدم عادل شهادت دادند و چهارمی پیدا نشد، اسلام می‌گوید: به این سه عادل هرکدام را هشتاد ضربه شلاق بزنید. سه تا عادل شهادت دادند، چهارمی پیدا نشد. اسلام می‌گوید: به هر عادلی هشتاد ضربه شلاق بزن که چرا نسبت زنا داد؟ خیلی راحت می‌گوییم: چه شد، چه شد؟ این هم یک گناه، مسأله دیگر خوردن مال یتیم است. «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ‏ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً» قاری: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ‏ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ‏ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/10) کسانی که مال یتیم می‌خورند، آتش می‌خورند. البته مال یتیم معنایش این نیست که با یتیم‌ها قطع رابطه کنیم. خانه یتیم برویم، چای و میوه هم بخوریم، سعی کنیم یکی دو برابر که خوردیم مهمانش کنیم و پس بدهیم. نگوییم: نه چون مال یتیم حرام است من خانه فلانی نمی‌آیم. بچه‌های یتیم بی پدر شدند، بی رفیق هم می‌شوند. بی یاور هم می‌شوند. با یتیم باید رفت و آمد داشت. منتهی مواظب باش اگر یک لقمه خوردی، یک لقمه پس بدهی. یا مثلاً یک جعبه شیرینی خانه‌اش می‌بری، خانه او هم یک خرده شیرینی می‌خوری. یک پرتقال بخور، یک جعبه شیرینی هم ببر. وگرنه اگر بگوییم چون مال یتیم است دورش نرو، یعنی چه؟ یعنی بچه یتیم‌ها بی پدر شدند، بی کس هم بشوند. این از آنهاست که فهم دین مهم است.
گاهی وقت ها یک کسی فقیر است، اگر زکاتش بدهی غصه می‌خورد که چرا من باید فقرم جایی برسد که من باید زکات بگیرم؟ اسلام می‌گوید: چرا می‌گویی زکات؟ بگو عیدی است. به عنوان هدیه و عیدی پول بده ولی در دلت نیت زکات کن که او احساس فقر نکند. شما می‌خواهی زکات بدهی نیت زکات کن. امام فرمود: کسی که خمس ندهد مشمول این آیه می‌شود که مال یتیم خورده است، چون بخشی از خمس که به مراجع می‌دهیم برای یتیم‌هاست. کسی که سهم امامش را ندهد، خمسش را ندهد، سهم یتیم‌ها در مالش است. خمس واجب است. ممکن است شما بگویی: من از این آقا خوشم نمی‌آیم. برو از آقایی که خوشت می‌آید. مگر مرجع تقلید اجباری است؟ خودت انتخاب کن. هرکس را دوستش داری ولی باید خمست را بدهی. امام کاظم فرمود: اگر کسی پولی را که به حق است خرج نکند، خدا زندگی او را می‌پیچاند به طوری که دو برابرش را در راه باطل بدهد. باران هست، اما باران مخرب است. می‌آید تخریب می‌کند. سیل می‌شود… آنوقت ما بسیاری از استان‌هایمان در ایران بخاطر کمبود باران از این استان به آن استان چانه می‌زنند. باران آمده، مسیرش تخریب است. کبریت هست اما به جای اینکه به گاز بخورد و غذا درست کند، کبریت به لباسش می‌خورد و می‌سوزاند. روایت داریم از امام کاظم(ع) اگر کسی پول حلالی را ندهد، خدا زندگی‌اش را می‌پیچاند تا دو برابرش را در راه باطل خرج کنند. اگر جایی از نظر مالی سیلی خوردید، ببینید کجا کم گذاشتید. هرجا کم گذاشتید خدا حالت را گرفته است. البته چون خدا ما را دوست دارد حال ما را می‌گیرد. آدم‌هایی هستند که در عمرشان نماز نمی‌خوانند، «فَلا صَدَّقَ‏ وَ لا صَلَّى» قاری: «فَلا صَدَّقَ‏ وَ لا صَلَّى» (قیامت/31) تصدیقی ندارد و نمازی نمی‌خواند اما خدا کاری با او ندارد. یک صلواتی بفرستید (صلوات حضار)

7- انواع کیفر الهی در دنیا
من یک خاطره می‌خواهم بگویم، ضمناً سؤال پسر و دختر شما را می‌خواهم جواب بدهم. گاهی وقت‌ها بچه‌ها از ما می‌پرسند: شما می‌گویید: گناه کنی سیلی می‌خوری، آمریکایی‌ها که بیشتر از ما گناه می‌کنند؟ کفار که اصلاً دین ندارند. چطور خدا به آنها کار ندارد؟ حالا ما زکات ندادیم ملخ آمد گندم ما را خورد. خشکسالی شد بخاطر اینکه زکات ندادیم. کانادا کی زکات می‌دهد؟ چطور کانادا خوش هستند آنوقت باید هرچه سنگ است برای پای لنگ است؟ این شبهه را بچه‌ها می‌کنند، بزرگ‌ها هم می‌کنند. حتی یکی از وزرا هم یک وقتی چنین شبهه‌ای را کرد. یکی از وزرا در یکی از استان‌ها رفته بود و گفته بود: این قرائتی شیخ خوبی است ولی آدم ساده‌ای است. به مردم می‌گوید: اگر زکات ندهید، باران می‌آید. ملخ می‌آید. سیل می‌آید. بابا کشورهایی هستند دین ندارند. نه خمس دارند، نه زکات دارند، از ما هم خیلی وضعشان بهتر است. یک مشت هم از خودش بی خبر تر کف زدند. خبر به من رسید و نزد آقای وزیر رفتم و گفتم: چه گفتی؟ گفت: این را گفتم. گفتم: تلفن می‌کردی خودم جوابت را می‌دادم چرا رفتی فلان‌جا گفتی؟ گفت: حالا جواب بده. یک مثل برایش زدم. گفتم: شما چای می‌خوری وسط چای خوردن عطسه می‌کنی. تا عطسه می‌کنی استکان تکان می‌خورد، از این چای سه قطره سه جا می‌چکد. یک قطره به عینک می‌چکد. یک قطره به لباس می‌چکد و یک قطره به فرش می‌چکد. خود شما که وزیر هستی سه برخورد می‌کنی. اگر به عینک چکید سریع پاک می‌کنی. اگر به لباس چکید، می‌گویی: می‌رویم خانه بعد. یا با دست یا با ماشین، اگر به قالی چکید اصلاً کاری نداری. می‌گویی: باشد شب عید که فرش‌ها را می‌شوییم. پس ببینید یک قطره چای فوری، یک قطره چای باشد بعد، یک قطره چای باشد آخر سال. سه تا هم در قرآن آیه داریم. می‌گوید: آدم‌هایی که بلوری هستند و مؤمن هستند، آدم‌های خوبی هستند، مثل عینک شفاف و بلور هستند، تا خلاف کردند فوری حالشان را می‌گیریم. آیه‌اش این است. «وَ ما أَصابَکُمْ‏ مِنْ مُصِیبَهٍ» قاری: «وَ ما أَصابَکُمْ‏ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» (شوری/30) این مصیبتی که به شما رسید بخاطر گناهی بود که کردی، چرا؟ چون تو مؤمن هستی. مؤمن مثل شیشه و بلور است. عمامه من سیاه شود فوری می‌شویم. چون در عمامه سفید نباید لکه سیاه باشد. مؤمنین اگر خلاف کنند، ملخ می‌آید، سیل می‌آید و خدا فوری گوششان را می‌مالد. اما اگر مؤمن نبود، فاسق بود. مثل شاه که هم گناه می‌کرد و هم عیاشی می‌کرد. قرآن می‌گوید: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» قاری: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59) می‌گوید: صبر کن عیاشی بکند، جاوید شاه، جاوید شاه، جاوید شاه، بیاید زمانی که بگویند: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه!
سال 57 هم داریم. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» یعنی عجله نداریم بگذار پیمانه‌اش سر برود. این هم برای… بعضی‌ها را داریم اصلاً مرگ بر شاه نمی‌گویند، مثل صدام. در عراق کسی مرگ بر صدام نگفت، هم عیاش بود و هم هیچکس علیه صدام یک فریاد نکشید. قرآن می‌گوید: با اینها اصلاً در دنیا کار نداریم. مثل قالی است می‌گذاریم برای آخر سال. «أَنَّما نُمْلِی‏ لَهُمْ‏ » قاری: «أَنَّما نُمْلِی‏ لَهُمْ‏ لِیَزْدادُوا إِثْماً» (آل‌عمران/178) اصلاً کاری نداریم و برای آخر می‌گذاریم. منتهی هرچه آخر باشد سخت‌تر می‌شود. ببین اگر فوری بود دستمال کاغذی، فشار دستمال کاغذی کم است. اگر دیر شد فشار مشت و مال ماشین لباسشویی، مشت و مال برای لباس، فشارش سخت‌تر است. اما اگر قالی شد، قالی دیگر با دستمال کاغذی و مشت و مال حل نمی‌شود. قالی را دمر می‌کنند، شیلنگ می‌گیرند و با لگد. یعنی هرچه به عقب بیافتد، سخت‌تر می‌شود. لذا در دعا داریم خدایا مصیبت ما را به آخرت نگذار. همین‌جا ما را گوشمالی بده و تسویه کن. «لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا» (تهذیب الاحکام، ج 3، ص 92) نکند یک گناهی می‌کنیم خدا کارمان ندارد، فکر کنیم آدم خوبی هستیم. گذاشته برای امتحان‌های آخر سال.
یک کسی که تریاکی است تا او را دیدند یک تشری به او می‌زنند، اما یک باندی که قاچاق می‌آورد و می‌برد، این را نیروی انتظامی وسط خیابان کاری ندارد. می‌گوید: برویم شبکه‌اش را کشف کنیم مبدأ و مقصد و ابزار و امکاناتشان، اسلحه‌شان، برنامه ریزی می‌خواهد. بله یک کسی یک گوشمالی می‌خواهد، یک کسی را بعد می‌گذاریم. آقای وزیر، مؤمن اگر خلاف کن خدا در دنیا ملخ می‌فرستد، سیل می‌فرستد، اگر فاسق شد عجله نداریم. زمانش سر بیاید، اگر دیگر از فسق هم گذشت و جنایتکار رسمی شد، حساب قیامت هم داریم. گفت: ببخشید… گفتم: بله، شما دیگر وزیر هستی اما به مقداری که بلد هستی حرف بزن. آنجایی که بلد نیستی مثل بنده که خیلی سؤال‌ها را از من کنند، باید بگویم: نمی‌دانم. لازم نیست همه ما همه حرف‌ها را جواب بدهیم. یکی تافتون می‌پزد دیگر سنگک نمی‌پزد. سنگکی بربری نمی‌پزد. هر نانوایی در تنور خودش غذا بپزد آن مقداری که بلد است. زوار امام رضا هستید حدیث داریم اگر چهل نفر به بالا جمع شوند دعا مستجاب است و حدیث داریم اگر ده مرتبه یا رب بگویید، خدا می‌گوید: لبیک، لبیک یعنی چه می‌خواهی به تو می‌دهم.
بسم الله الرحمن الرحیم، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب. اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا به آبروی همه آبرومندان درگاهت انبیاء و اوصیاء، محمد و آل محمد همه گناهان ما را ببخش و بیامرز. اموات ما بیامرز. امشب بحث شب اول قبر مطرح شد که آن پیرزن نماز می‌خواند برای آنهایی که شب اول قبرشان است. خدایا شب اول قبر ما را شب اول راحتی ما قرار بده. مریض‌ها و منظورین شفای عاجل مرحمت بفرما. پدران و مادران ما را مسلمان تربیت کردند، جزای خیر به آنها مرحمت بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرمؤمنین قرار بده. شر آمریکا و اسرائیل و شر هر صاحب شری را به خودش برگردان. روز به روز بر عزت نظام ما بیافزا. رهبر ما، دولت ما، مرز ما، قوای مسلح ما، نسل ما، ناموس ما، آبروی ما، عزت ما، هر نعمتی به ما دادی در پناه امام زمان حفظ بفرما. مشکلات فرد و جامعه ما را حل بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment