معرفت نفس

معرفت نفس

انسان مجموعه‌ای از امیال و خواسته‌های خیر و شر  است، که به او الهام می‌گردد. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[1] پس پلیدی‌ها و پاکی‌هایش را به او الهام کرد.

از یک سو فطرتی پاک و حق‌جو دارد که او را به سمت تکامل و رشد فرا می‌خواند. قرآن می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ»[2] روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خدا نیست.

و از سوی دیگر امیالی سرکش دارد، که او را به سمت بدی‌ها فرا می‌خواند. «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»[3] بلکه او می‌خواهد (آزاد باشد و) ما دام‌العمر گناه کند.

در نتیجه با چنین کشش‌هایی انسان بیش از هر چیزی نیاز به شناخت نفس خود دارد.

معرفت نفس، بالاترین درجه معرفت

امام على علیه‌السلام فرمود: «غایَهُ المَعرِفَهِ أن یَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ»[4] نهایت معرفت این است که آدمى خود را بشناسد.

و فرمود: «أفضَلُ العَقْل مَعرِفَهُ الإنسانِ نَفسَهُ فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ و مَن جَهِلَها ضَلَّ»[5] برترین خردورزى، خودشناسى انسان است. پس، هرکه خود را شناخت خردمند شد و هرکه خود را نشناخت گمراه گشت.

معرفت نفس، بزرگترین پیروزی

و فرمود: «نالَ الفَوزَ الأکبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَهِ النَّفسِ»[6] کسى که موفق به خود شناسى شود، به بزرگترین پیروزى دست یافته است.

معرفت نفس، بستر خداشناسی

و فرمود: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[7] هر که خود را شناخت، به تحقیق پروردگارش را شناخت.

نفس در قرآن

۱- نفس امّاره

انسان را به سوى زشتى‏ها سوق مى‏دهد و اگر با عقل و ایمان مهار نشود، سبب سقوط یک‌باره انسان می‌شود. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ»[8] نفس آدمى بدون شک همواره به بدى امر مى‏کند. (أَمَّارَهٌ به معنای بسیار امر کننده است و این همان نفس سرکشی است که انسان را به گناهان فرمان می‌دهد.)

این نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تکرار مى‏کند تا انسان را گرفتار سازد. حضرت على علیه‌السلام مى‏فرماید: «النَّفسُ الأمّارهُ المُسَوِّلَهُ تَتَملَّقُ تَمَلُّقَ المُنافِقِ ، و تَتَصَنَّعُ بشِیمَهِ الصَّدیقِ المُوافِق ، حتّى إذا خَدَعَت و تَمَکَّنَت تسَلَّطَت تَسَلُّطَ العَدُوِّ ، و تَحَکَّمَت تَحَکُّمَ العُتُوِّ ، فأورَدَت مَوارِدَ السُّوءِ»[9] نفْسِ بد فرمانِ ظاهر آرا، همچون منافق چاپلوسى مى کند و خود را چون دوستى سازگار و دلسوز جلوه مى دهد و همین که فریب داد و [بر انسان] دست یافت، چون دشمن مسلّط مى شود و با خودخواهى و قلدرى فرمان مى راند و [شخص را ]به جایگاه هاى بدى و هلاکت مى‌کشاند.

قرآن کریم در سوره یوسف مى‏فرماید: پس از آن که برادران یوسف، بنیامین را در سرزمین مصر به جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگیر شدن او به اتهام سرقت بیان کردند، حضرت یعقوب به آنان فرمود: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ»[10] بلکه نفس، این کار زشت را براى شما زینت داد و شما را به سوى آن کشاند.

در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: بعد از نماز، از خداوند چنین بخواهید: «الهی لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَدا»[11] حتّى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به نفس خودم وامگذار.

امیرالمؤمنین درباره مهار نفس اماره به مالک اشتر چنین فرمان می‌دهد: «وَ أَمَرَهُ أَنْ یکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ یزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَات فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ‏»[12] او را فرمان می‌دهد که نفس خود را هنگام (هیجان) شهوت‌ها درهم شکند، و آن را از طغیان‌ها بازدارد، زیرا نفس اماره، آدمی را سخت به بدی می‌خواند، مگر آنکه خداوند رحم کند.

در این دستور در برابر نفس اماره سه راهکار مشخص شده است:

۱- برخورد قاطعانه با شهوات نفس (یکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ)

۲- خویشتن داری و صبر (یزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَات)

۳- پناه بردن به رحمت خداوند (إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ)

۲- نفس لوّامه

نفسی است که انسان را در هنگام گناه و معصیت ملامت و سرزنش مى‏کند و سبب می‌شود انسان عاصی اقدام به توبه و عذرخواهى کند. «وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ»[13] و سوگند به نفس لوامه، وجدان بیدار و ملامت‌گر.

شاید مراد از این نفس، همان وجدان اخلاقى باشد. آرى، انسان داراى حالتى است که در برابر انجام بدى‏ها یا کم شدن خوبى‏ها، هم در دنیا خود را ملامت مى‏کند و هم در آخرت. این ملامت‏ها، همان ندامت و پشیمانى است که مى‏تواند مقدّمه توبه باشد و یا بسترى براى یأس و خودباختگى فراهم آورد.

۳- نفس مطمئنّه

حالتى است مختصّ انبیا و اولیاء و تربیت‌شدگان واقعى آنان که دلبسته‏ى خدایند و در هر وسوسه و مهلکه‌ای مهار نفس به دستشان است و پیروزند. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً»[14] هان ای روح آرام یافته! * به سوی پروردگارت بازگرد که تو از او راضی و او از تو راضی است.

نفس مطمئنه در اثر نماز و یاد خدا حاصل مى‏شود و انسان به آرامش و اطمینان دست پیدا مى‏کند. قرآن کریم یک‌جا مى‏فرماید: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی»[15] نماز را به پادار تا به یاد من برسى و در جاى دیگر مى‏فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[16] آگاه باشید که با یاد خداوند دلها اطمینان و آرامش پیدا مى‏کنند.

انسان مطمئن، از مرگ نمى‏هراسد، مشتاق شهادت است، به زرق و برق‏ها و جلوه‏هاى دنیا بى‏اعتنا است و به مقدّرات الهى همواره راضى است.

سیمای نفس در مناجات امام سجاد علیه‌السلام

امام سجاد علیه‌السلام در دعاى مناجات الشاکّین، نزد خداوند از نفس خود این‌گونه شکایت می‌کند:

۱- نفس اماره‌ای که پی‌درپی به بدی‌ها فرمان می‌دهد. «إِلَهِی إِلَیکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَهً»

۲- و با سرعتی زیاد به سوی خطاها هدایت می‌کند. «وَ إِلَى الْخَطِیئَهِ مُبَادِرَهً»

۳- و از گناهان سیر نمی‌شود، بلکه به آنها حرص می‌ورزد. «وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَهً»

۴- و پروایی از خشم خداوند ندارد و خود را در معرض آن قرار می‌دهد. «وَ بِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَهً»

۵- و به راه و روش‌های هلاکت هدایت می‌کند. «وَ تَسْلُکُ بِی مَسَالِکَ الْمَهَالِکِ»

۶- و باعث خواری انسان می‌شود. «وَ تَجْعَلُنِی عِنْدَکَ أَهْوَنَ هَالِکٍ»

۷- و برای هر کار خطایی بهانه‌ای دارد. «وَ کَثِیرَهَ الْعِلَلِ»

۸- و آرزو‌های بلند دارد. «وَ طَوِیلَهَ الْأَمَلِ»

۹- راحت‌طلب است و تاب و توان سختی‌ها را ندارد و در سختی‌ها داد و فریاد سرمی‌دهد. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ»

۱۰- و اگر خیری به او رسد، بخیل است. «وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیرُ تَمْنَعُ»

۱۱- به امور بیهوده علاقمند است. «مَیالَهً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ»

۱۲- سرشار از غفلت‌ها و اشتباهات است. «مَمْلُوَّهً بِالْغَفْلَهِ وَ السَّهْوِ»

۱۳- در برابر گناهان اختیار خود را از دست می‌دهد و به سوی گناه می‌شتابد. «تُسْرِعُ بِی إِلَى الْحَوْبَه»

۱۴- برای توبه کردن امروز و فردا می‌کند. «وَ تُسَوِّفُنِی بِالتَّوْبَهِ»

۱۵- او را به گمراهی می‌کشد. «إِلَهِی أَشْکُو إِلَیکَ عَدُوّاً یضِلُّنِی»

۱۶- خود یک شیطان گمراه‌‌کننده است. «وَ شَیطَاناً یغْوِینِی»‏

۱۷- سینه‌ را از وسوسه پر می‌کند. «قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِی»

۱۸- قلب انسان را با خیال پردازی‌ها احاطه می‌کند و به وسیله این خیال‌ها هوس‌ها را یاری می‌رساند. «وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِی و یعَاضِدُ لِی الْهَوَى»‏

۱۹- دلبستگی به دنیا را زینت می‌کند. «وَ یزَینُ لِی حُبَّ الدُّنْیا»

۲۰- بین انسان و بندگی خداوند فاصله می‌اندازد. «وَ یحُولُ بَینِی وَ بَینَ الطَّاعَهِ»

و  به گفته‌ی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بزرگ‌ترین دشمن انسان است.  «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏»[17] ناپیداست، کمتر از چشم به هم زدنی انسان را گمراه می‌کند. «طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَدا» خطر هوای نفس همیشگی است، شرق و غرب ندارد، سیاه و سفید ندارد، زن و مرد ندارد، پیر و جوان ندارد، شب و روز ندارد، توجیه‌گر است، گاهی با اشرافی‌گری و گاهی در ساده‌زیستی، در هر لباسی که انسان باشد، با هر سطح سواد و تحصیلاتی در کمین اوست.

داستان پیرمرد حریص و هارون الرشید

در تاریخ نقل شده در سال 170 ق، که هارون الرشید خلیفه بود، دوست داشت بدون واسطه سخنی را از پیامبر به وسیله شخصی بشنود. اطرافیان او هرچه تفحص کردند، کسی را جز یک پیرمرد لاغر و ضعیف نیافتند که قوای جسمی و طبیعی خود را در اثر کهولت و پیری از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف او را گرفته بود. وی را در زنبیلی گذاردند و با نهایت مراقبت و احتیاط به دربار خلیفه بودند. هارون بسیار مسرور شد که به آرزوی خود رسیده است و به پیرمرد گفت: ای پیرمرد، تو خودت پیامبر را دیده ای؟ گفت وقتی کودکی بودم، پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برد و من بعد از آن دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم، تا رحلت فرمود. هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول خدا سخنی شنیدی یا نه؟ گفت: بلی، آن روز از حضرت شنیدم که می فرمود: «یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل» (بحارالانوار، ج70، ص22) فرزند آدم در حالی که به تدریج پیر می شود، دو صفت در او جوان می شود: یکی حرص و دیگری آرزوی طولانی.

هارون دستور داد یک کیسه زر به او دادند. همین که پیرمرد را از صحن دربار بیرون بردند، ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا نزد هارون برگردانید، با او سخنی دارم. گفتند نمی‌شود. گفت کار لازمی دارم. وی را دوباره به دربار برگرداندند. هارون گفت: چه خبر است؟ پیرمرد گفت: حضرت سلطان بفرمایید این عطایی که امروز به من داشتید، فقط برای امسال است یا هرساله عنایت خواهید کرد؟ هارون الرشید صدای خنده‌اش بلند شد و از روی تعجب گفت: «صدق رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل» این پیرمرد رمق ندارد و گمان نمی رود تا دربار زنده بماند، حالا می‌گوید آیا این عطا اختصاص به این سال دارد. حرص ازدیاد مال و آرزوی طولانی، حتی پیرمرد را به جایی می‌رساند که باز هم برای خود عمری پیش بینی می‌کند و در صدد اخذ اعطای دیگر است.

[1]. (شمس، ۸)

[2]. (روم، ٣٠)

[3]. (قیامت، ۵)

[4]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح4633)

[5]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح373)

[6]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح4641)

[7]. (غررالحکم، ج۱، ص۵۸۸)

[8]. (یوسف، 53)

[9]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح4683)

[10]. (یوسف، 83)

[11]. (کافی، ج2، ص524)

[12]. (نهج‌البلاغه، نامه53)

[13]. (قیامت، ۲)

[14]. (فجر، ۲۷ و ۲۸)

[15]. (طه، 14)

[16]. (رعد، 28)

[17]. (مجموعه ورام، ج1، ص59)

معرفت نفسنفس
Comments (0)
Add Comment