شکر نعمتها_2

موضوع: شکر نعمت ها (2)
تاریخ پخش: 76/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- شکر و توسعه ظرفیت انسان و طرد شیطان
راجع به شکر نعمت‌ها صحبت می‌کنیم. آیات و مطالبی را گفتیم. سوره ابراهیم آیه‌ی هفت مربوط به شکر است. بشنویم و تفسیرکنیم. یک شعر هست که می‌گوید: شکر نعمت نعمتت افزون کند. این آیه می‌خواهد بگوید: اگر شکرکنید زیادتان می‌کنم. این شاعر فکرکرده و این آیه را به شعر درآورده است. اگر شکر کنید زیاد می‌کنم. گفته است: شکر نعمت، نعمتت افزون کند. این آیه نمی‌گوید: اگر شکر کنی، نعمتت را زیاد می‌کند. می‌گوید: خودت را زیاد می‌کنم. می‌گوید: وقتی شکر خدا را کردی، خودت به خدا وصل می‌شوی. کسی که به بی نهایت وصل شود، بی نهایت می‌شود. خودت بزرگ می‌شوی.
متوجه شدید که می‌خواهم چه بگویم. ما فکر می‌کنیم که هرکس در استخر شیرجه می‌رود برای این است که از درون استخر چیزی را بیرون آورد. نه اینطور نیست. خود شیرجه ارزش دارد. تشکر از خدا ما را بالا می‌برد. ما را در مدار توحید قرارمی دهد.
شیطان به خدا گفت: من از جلو و عقب، راست و چپ در کمین می‌نشینم. همه را گمراه می‌کنم. به عزتت قسم که من همه‌ی مردم را گمراه می‌کنم. گفت «وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ» (اعراف/17) نگفت: اکثر مردم گول می‌خورند. گفت: اکثراً شاکر نیستند.
از این آیه معلوم می‌شود که اگر کسی شکر نکند، صید شیطان است. گفت: من همه را گول می‌زنم. بعد گفت: «وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ» اکثر این‌ها شاکر نیستند. یعنی اینطور نیست که من گولشان بزنم و گول نخورند. از این آیه استفاده می‌شود که اگر کسی به خدا وصل باشد، به بی نهایت وصل است. اگر دستمان را در دست وحی بگذاریم، بیمه هستیم. تأمین هستیم. یک نفر از کسی پرسید: هواپیما به این بزرگی را چطور می‌دزدند؟ گفت: پایین که هست بزرگ است و نمی‌شود دزدید. می‌گذارند که در آسمان برود و کوچک شود، آن موقع می‌دزدند. می‌خواهم بگویم: تا آدم دستش در دست خداست گول نمی‌خورد. وقتی هواپیما از زمین جدا می‌شود، دزدیده می‌شود. پسر و دختر تا زمانی که سایه‌ی پدر و مادر بالای سرشان است، گول نمی‌خورند. اما به محض اینکه از پدر و مادر جدا می‌شوند، گول می‌خورند. اگر ما به او وصل نشویم، شکار شیطان می‌شویم. شیطان گفت: به عزت تو قسم که همه مردم را از راست و چپ، از شمال و جنوب گول می‌زنم. ولی از بالا و پایین را نگفت. چهار سمت را گفت ولی شش طرف را نگفت. می‌دانی چرا؟ برای اینکه اگر کسی به خدا وصل شود، گول نمی‌خورد. اگر کسی سجده کند، گول نمی‌خورد. شیطان حریف این دو سمت نشد. سجده از ابزار دین است. «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ» (اعراف/17) قرآن زیاد بخوانید. قرآن را حفظ کنید. آخوندی که حافظ قرآن نباشد، فلج است. مثل نجاری که چوب ندارد. اره دارد اما چوب ندارد. مثل قنادی که شکر ندارد.
2- ارزشمندی توجه به علم و همراهی علم و تجربه
«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» (ابراهیم/7) دو نکته گفتم. نگفته است: اگر شکرکنید، نعمت زیاد می‌شود. می‌گوید: اگر شکرکنید، خودتان زیاد می‌شوید. مثل اینکه یک بچه‌ای به پدرش بگوید: اگر باسواد شدم برای من چه می‌خری؟ سواد بهترین جایزه است. همین که بی سواد بودی و باسواد شدی، ارزش دارد. لازم نیست کسی به خاطر سواد به شما جایزه بدهد. اصلاً شما که به حرم امام رضا می‌روی، از امام رضا چه می‌خواهی؟ همین که در محضر امام رضا باشی، بهترین جایزه است. این آیه را نگه دارید. می‌خواهم یک آیه‌ی دیگر از سوره انعام بگویم. آیه‌ی 52 سوره انعام آیه‌ی عجیبی است. می‌گوید: همین که رفتی در مقابل پیغمبر ایستادی ارزش دارد. اصلاً هیچ چیز از پیغمبر نخواه. فقط برو و در مدینه بایست. همین که در مقابل پیغمبر ایستادی، ارزش است. «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (انعام/54) به پیغمبر می‌گوید: زمانی که مسلمان‌ها نزد تو به مدینه آمدند «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» لازم نیست که مسلمان‌ها دعا کنند. همین که به مدینه رفتی و در مقابل پیغمبر ایستادی، خدا به پیغمبر می‌گوید: این مؤمن آمده و در مقابل تو ایستاده است. «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» به او سلام کن. پیغمبر به تو سلام می‌کند. اینطور نیست که فقط تو بگویی: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ» خدا به پیغمبر هم گفته است: تو هم سلام کن. «کَتَبَ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» (انعام/12) خدا واجب کرده است که رحمت را بر این‌ها نازل کنید. اصلاً وقتی من در مقابل ولی خدا می‌روم، بزرگترین اجر است. دیدن مهدی بزرگترین اجر است. دانشگاه دولتی و آزاد افراد لیسانسه‌ی زیادی را تولید می‌کنند. این‌ها چه می‌خواهند بگویند. شغلشان چه می‌شود؟ علم چه می‌گوید: هرکس لیسانس می‌گیرد باید پشت میز برود. نجاری که دیپلم داشته باشد از نجاری که شش کلاس درس خوانده باشد، بیشتر امتیاز دارد. خوب است که تجربه‌ی ما همراه با علم باشد. مشکل ما این است که تا یک دختری دیپلم می‌گیرد. می‌گویند: آقای قرائتی ما یک همشیره داریم. نمی‌شود در نهضت استخدامش کنید. فوق دیپلم دارد. خوب دنبال خیاطی برود. ما فکر می‌کنیم که با همین دو کلمه درس، باید یک شغل دولتی داشته باشد. شغل نیست. ولی خود تحصیل یک ارزش است. تحصیل یک ارزش است. مگر هرکس می‌تواند قرآن بخواند باید آخوند بشود. به مکه رفته بودم. همراه چند نفر دیگر در یکی از هتل‌ها بودیم. هتل ماشین داشت و زوار‌ را به حرم می‌برد. هتلی که آن طرف خیابان بود، ماشین نداشت. مسافران از آن طرف خیابان می‌آمدند و با ماشین هتل ما می‌رفتند. یک مسلمان سیاه پوست راننده بود. یک چیزی گفت که رنگ من پرید. گفت: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» (نور/27) در خانه غیر وارد نشوید. «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ» (نور/28) نگویید که به شما اجازه بدهند. صاحب ماشین اجازه نداده است. شما چه حقی دارید که سوار ماشین می‌شوید. من فکرکردم و گفتم: در ایران چند راننده وجود دارد که این چنین بر قرآن تسلط داشته باشد؟ راننده آفریقایی بود. سیاه پوست بود. اما بر قرآن تسلط داشت. ما فکر می‌کنیم که تا یک نفر دو کلمه از قرآن را یاد می‌گیرد باید به منبر برود. تا کسی یک لیسانس می‌گیرد، باید پشت میز بنشیند. راننده، نجار، مغازه دار، زن خانه دار همه تحصیل کرده باشند. این از شرایط امام زمان است. حدیث داریم حضرت مهدی (عج) وقتی تشریف می‌آورد که زنان خانه دار بتوانند قدرت قضاوت داشته باشند. یعنی اگر دو نفر با هم درگیرشدند، یک زن خانه دار بتواند بفهمد که حق با کیست. یعنی رشد فکری، رشد حقوقی، اطلاعات حقوقی و علمی داشته باشد. علم ارزش است.
شکر نعمت خودت را بالا می‌برد. یعنی ده تومان تو یازده تومان می‌شود. اگر به خدا وصل شوی. سگ شیطان نمی‌شوی. لباس سفید خودش شما را حفظ می‌کند. چون کسی که لباس سفید پوشید، خودش روی لباس آلوده نمی‌شیند.
3- حکمت در شکر نعمت‌ها
توجه به نعمت‌ها مهم است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ» (لقمان/12) ما به لقمان حکمت دادیم. حکمت چیست؟ «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» کسی که حکمت دارد شاکر خداست. علم چیست؟ کسی که علم دارد، خشیت دارد. «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) قرآن می‌گوید: هرکس عالم شد، تقوی دارد. از بندگان خدا فقط کسانی خشیت دارند، خدا ترس هستند که عالم باشند. علما خوف خدا را دارند. علما تقوی دارند. نزد علامه طباطبایی رفتم و گفتم: قرآن می‌گوید علما تقوی دارند. بعد گفتم: من عالم شدم. تقوی هم ندارم. اول طلبگی سر نماز حال داشتم. گریه می‌کردم. حالا باسواد شدم و سر نماز حواسم پرت است. پس این آیه چیست که می‌گوید: کسی که عالم شود از خدا می‌ترسد؟ گفت: تو یک چیزهایی را حفظ کردی که علم واقعی نیست. اگر علم واقعی بود، تقوایت بیشتر می‌شد. امیرالمؤمنین می‌فرماید: ثمره علم بندگی است. لیسانس‌های ما باید بیشتر از دیپلمه‌ها به مکه بروند. دانشجوهای ما باید بیشتر از دبیرستانی‌ها به مکه بروند. اگر نرفتند علمشان علم نیست. حرفی که علامه طباطبایی به من زد. من به همه دانشجوها می‌گویم.
حکمت چیست؟ ما به لقمان حکمت دادیم. «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» حکمت این است که انسان مبدأ نعمت‌ها را بداند. سرنخ را گم نکند. حکمت این است که اشتباه نکند. شکر نعمت چیست؟ یک وقتی وزیر کشور برای افتتاح آب آشامیدنی به یک جایی رفتند. گفت: مردم ایران حکومت اسلامی برای شما آب آشامیدنی آورد. همینطور از حکومت اسلامی تعریف کرد. یکی از دوستانش که روحانی بود و داماد آیت الله شهید مدنی بود. گفت: جناب آقای وزیر کشور اجازه می‌دهید که من هم یک دقیقه حرف بزنم. ایشان هم گفت: شما صحبت کن. گفت: مردم روستا خدا را شکر که به ما آب بهداشتی داد. شکر نعمت کنید و به خوبی از این آب استفاده کنید.
وای به حال کسی که در خانه‌اش حمام دارد اما غسل جمعه نمی‌کند. حضرت فرمود: اگر کره زمین را داشته باشم و به من بگویند: غسل جمعه را می‌خواهی یا کره زمین را می‌خواهی؟ می‌گویم: به کره زمین بگویید: من می‌خواهم غسل جمعه بکنم.
4- تشکر از مردم و والدین، تشکر از خدا
اگر کسی هرهفته غسل جمعه بکند، خدا گناهان روز جمعه‌اش را می‌بخشد. شکر واقعی چیست؟ مصادیق شکر را می‌گویم. حدیث داریم که روز قیامت خداوند به بعضی خطاب می‌کند تو شکر نکردی. می‌گوید: من دائماً الحمدلله می‌گفتم. می‌گوید: بله! الحمدلله می‌گفتی. اما از مردم تشکر نمی‌کردی. همین طور که شکر خدا لازم است، شکر مردم هم لازم است. «وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ» (صحیفه سجادیه/دعاى20) امام سجاد می‌گوید: خدایا به من توفیق بده تا از کسی که برای من کاری کرده است، تشکر کنم.
بیشترین تشکرتان از پدر و مادر باشد. «أَنِ اشْکُرْ لی‌ وَ لِوالِدَیْکَ» (لقمان/14) کسی نزد من آمد و گفت: مادرم به گردن من حق ندارد. و لذا چند سال است که من او را رها کردم. گفتم: مگر می‌شود که مادر حق نداشته باشد؟ گفت: بله! آنوقتی که من را زایید با پدرم دعوا کرد. من در قنداق بودم که من را پیش پدرم گذاشت و رفت و شوهر کرد. بنابراین مادرم برای من زحمتی نکشیده است. من هیچ وقت نمی‌خواهم که مادرم را ملاقات کنم. گفتم قرآن برای مادر می‌گوید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌ وَهْنٍ» (لقمان/14) نمی‌گوید: به تو شیر داده است. می‌گوید: تو را با سختی‌های بسیار حمل کرده است. همین مقدار به گردن تو حق دارد. همین امشب به دیدن او برو. گفت: چشم! الآن به دیدنش می‌روم. درد زایمان به قدری است که حدیث داریم. زن وقتی درد زایمان را تحمل می‌کند پس از آنکه بچه متولد شود خدا تمام گناهانش را می‌بخشد. تمام گناهان زن زائو بخشیده می‌شود. البته حالا حرف من به این معنا نیست که تندتند بزایند. قرآن می‌گوید: «إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ» (اعراف/86) یادتان باشد که شما کم بودید. «فَکَثَّرَکُمْ» یعنی خدا شما را زیاد کرد. به دلیل این آیه من ایستادم. هر چقدر به من گفتند: بگو اولاد کمتر زندگی بهتر! گفتم: من نمی‌گویم. چون قرآن می‌گوید: یکی از نعمت‌هایی که به شما دادم این است که شما «إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً» کم بودید. می‌گوید: آقا نمی‌توانیم نان و آب او را بدهیم. مشکل تو مدیریت است. مشکل تو تربیت است. بچه‌ها را شکمو بارآورده است. حدیث داریم بچه بازوی پدر است. یعنی کسی که شش اولاد دارد. شش دوتا دوازده تا می‌شود. دوازده بازو دارد. ما بچه‌ها را بی هنر تربیت کردیم. تا می‌گوییم: فلانی شش تا بچه دارد. می‌گوید: آخ! یعنی شش تا شکم دارد. بچه بازو است. این دید اسلام است. ما بچه‌ها را از بازو به شکم تبدیل کردیم. می‌گوییم: چطور شکمش را سیرکنیم؟ این درست نیست. بچه باید یک هنری داشته باشد.
هر بچه‌ای یک هنر داشته باشد. الآن آموزش پرورش جمهوری اسلامی مراکز فنی و حرفه‌ای را گذاشته است. دارد تقویت می‌کند. هربچه‌ای یک هنری باید داشته باشد. «عضد» یعنی هر اولادی برای پدر و مادرش بازو است. اگر ماشین چهار لاستیک داشته باشد، راه می‌رود. در غیر این صورت راه نمی‌رود.
چند چیز با هم است. 1- عدد 2- کار 3- هجرت. عدد زیاد باشد. هرکس هم یک نوع کار بلد باشد. یک مقدار هم هجرت کنند. رمز اینکه ما شکست خوردیم این است که بچه هایمان بی کار هستند. از آن طرف هم می‌خواهیم همه‌ی بچه‌های‌مان دورمان باشند. هیچ کدام هم هجرت نمی‌کنند. اگر یک مسلمانی ده بچه داشت و هر بچه‌ای به کشوری هجرت کرد و فکر و هنر خودش را به مردم آن کشور منتقل کرد، ببین چه می‌شود. ما هجرت را کور کردیم. کار و حرفه را کور کردیم. بازو را شکم کردیم. بعد می‌گوییم: اولاد کمتر زندگی بهتر. البته حالا مسئولان کشور باید بگویند. من چه کاره هستم که بگویم. به من چه که این حرف‌ها را بزنم.
شکر نعمت و تشکر از مردم مهم است. تشکر از پدر و مادر مهم است. حتی اگر مادر به شما کم خدمت کرده باشد. آقا پدر و مادر به من تشر می‌زند. یک کسی مادرش را به دوش گرفته بود و طواف می‌کرد. امام را دید. گفت: آقا این طوری دارم عرق می‌ریزم و مادرم را در حج طواف می‌دهم. آیا حق پسری را انجام داده‌ام؟ فرمود: نه! تو نیم ساعت مادرت را طواف می‌دهی. اما مادرت صدها ساعت تو را سر دل کشیده است. تو می‌دانی که مادرت پیر شده است و سال دیگر می‌میرد. هیچ کس نمی‌تواند حق پدر و مادر را انجام بدهد. تشکر از پدر و مادر، تشکر از معلم خیلی مهم است. سه چیز بوسیدنی است. یکی دست معلم است. یکی کتاب است. یکی هم در کلاس است. این‌ها بوسیدنی است. یکی از علما آمد از کنار قبرستانی عبور کند. سوار اسب بود. پیاده شد. گفتند: چرا پیاده شدی؟ گفت: استاد من اینجا خاک است. گفتند: آقا این استاد شما بی دین بود. گفت: بی دین بود. اما استاد من بود. تشکر از پدر و مادر، تشکر از مردم خیلی مهم است.
5- رعایت اعتدال در شکرگزاری و تمام کارها
البته تشکر هم اندازه دارد. مثلاً اگر کسی در کامپیوتر اول شود و دو هزار نفر برای استقبال از او بروند. کسی در قرآن نفر اول شود و پنجاه نفر برای استقبال از او بروند. تفاوت خیلی عظیمی است. اگر تشکرها کنترل نشود و تعادل از دست برود به ضرر جامعه است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر نیم کیلو خوبی دیدی و نیم کیلو تعریف کردی، میزان هستی. اگر نیم کیلو خوبی دیدی و دو کیلو تعریف کردی، چاپلوس هستی. اگر نیم کیلو خوبی دیدی و یک سیر تعریف کردی، حسود هستی.
تشکر باید به اندازه باشد. استقبال ما باید اندازه داشته باشد. یک مرتبه یک چیزی را تا آسمان می‌بریم. یک مرتبه هم یک چیزی را زمین می‌زنیم. توازن مهم است. کشور ما همه چیز می‌خواهد. باید به همه‌ی افراد احترام گذاشت. یک وقت صنایع ماشینی را به قدری رشد می‌دهیم که دیگر همه صنعت‌های دستی می‌خوابد. کرامت‌ها و ارزش‌ها باید تعادل داشته باشد. یکی از مشکلات جامعه ما این است که تعادلش را از دست می‌دهد. تعادل داشته باشید. حدیث داریم از هرکس بدت آمد، هرچه می‌خواهی به او نگو. ممکن است فردا آشتی کنی و خجالت بکشی که به او نگاه کنی. حدیث داریم با کسی که دوست شدی، همه‌ی حرف هایت را به او نزن. فردا ممکن است که با تو دشمن شود. کسی به پیغمبر رسید و گفت: «سلام علیکم و رحمه الله و برکاته» پیغمبر گفت: شورش را درآوردی! داری تند می‌روی. کسی دعا می‌خواند. می‌گفت: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار» حضرت فرمود: ما «ابصار» را نگفتیم. آنچه که گفتیم «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» است. میزان داشته باشیم. افطاری دادنمان، گریه کردنمان، خنده کردنمان، ورزش کردنمان، مطالعه کردنمان در همه چیز میزان باشیم. شخصی همه اموالش را وقف کرد. به پیغمبرگفتند: آقا ایشان آدم خوبی بود. همه اموالش را به فقرا داد. فرمود: مگر بچه نداشت؟ گفتند: چرا اتفاقاً بچه هم دارد. فرمود: این همه بچه دارد اما چیزی برای بچه هایش نگذاشته است؟ گفتند: نه! فرمود: اگر به من می‌گفتید نمی‌گذاشتم که او را در قبرستان مسلمان‌ها خاک کنید. غلط کرد این کار را کرد. کسی که بچه دارد باید مقداری از پول هایش را برای بچه هایش نگه دارد. اینکه همه‌ی اموالش را وقف کرد، درست نیست. خدایا توفیق فهم صحیح از اسلام، عمل خالص به اسلام به همه ما مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment