شکر در بلاها-1

موضوع: توجه به نعمت‌ها، شکر در بلاها (1)
تاریخ پخش: 76/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث این جلسه‌ی ما بحث تشکر و قدردانی از خداست. موضوع بحثمان توجه به نعمت‌ها و شکر در بلاها است. اصولاً شکر چیست؟ شکر همین الحمدلله است.
1- تشکر خداوند و یاد نعمت‌ها
مصداق شکر چیست؟ تشکر از مردم، تشکر از والدین، تشکر از معلمان و مربیان، شکر است. اینها تشکر ما بود. آنوقت خدا هم از ما تشکر می‌کند. با اینکه از خودش است. بلا تشبیه مثل پدری که به بچه‌اش پول می‌دهد. یک جعبه انگور می‌خرد. آنوقت شما یک خوشه انگور را برمی داری و به پدرت می‌دهی. باز هم پدر می‌گوید: دست شما درد نکند. با اینکه انگور از خودش است و شما از خودش هستی. انگور از خودش است. خانه از خودش است. اما باز هم وقتی یک خوشه انگور به او می‌دهی، می‌گوید: دست شما درد نکند. آنوقت به خاطر آن خوشه‌ی انگور به شما جزای خیر می‌دهد.
بحث ما درباره‌ی تشکری است که خدا از ما می‌کند. ما اگر یک مقدار به نعمت‌ها توجه داشته باشیم، عشقمان به خدا زیاد می‌شود. وقتی یه خدا علاقه مند شدیم، راحت روزه می‌گیریم. راحت نماز می‌خوانیم. وقتی آدم کسی را دوست دارد، می‌خواهد با او صحبت کند. نه اینکه بگوید: من تو را دوست دارم ولی نمی‌خواهم با تو حرف بزنم. این درست نیست که آدم بگوید: خدایا من تو را دوست دارم. اما نماز نمی‌خوانم. اگر هرکس کسی را دوست داشته باشد، اما نخواهد با او صحبت کند که نمی‌شود. ما باید اول خدا را دوست داشته باشیم.
چه کنیم خدا را دوست داشته باشیم؟ یک نگاهی به نعمت‌ها بکنیم. سوره نحل آیه 53 اولین آیه این جلسه است. «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نحل/53) می‌فرماید: آنچه از نعمت‌ها دریافت می‌کنید از خداست. هرچه دارید از او است. این خیلی چیز مهمی است. چون گاهی وقت‌ها آدم یادش می‌رود که از او است. می‌گوید: درس خواندم و قبول شدم. نمی‌داند که افرادی از این بیشتر درس خواندند و قبول نشدند. می‌گوید: چشمم را باز کردم و دیدم. نخیر! خیلی‌ها چشمشان را باز می‌کنند. اما نمی‌بینند. می‌گوید: پول داشتم به مکه رفتم. نه خیر! خیلی‌ها از تو بیشتر پول دارند اما هنوز به مکه نرفته‌اند. می‌گوید: چون در بلندی هستم، لقمه پایین می‌رود. نه خیر شما سرت را روی زمین بگذار و پایت را به سمت هوا ببر. ببین باز هم می‌توانی بخوری؟ اگر لقمه بالا می‌رود از خداست. قارون خیلی گردن کلفت بود. وقتی گفتند «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» (قصص/77) یک خرده از پول هایت را به فقرا بده. گفت: خدا به من داده است. خودم مغز اقتصادی داشتم. این سیاست من بود. قرآن می‌گوید: نمی‌دانی که از تو گردن کلفت‌تر و پولدارتر هم بود. اما ما او را خفه کردیم. با خدا گردن کلفتی نکنید. آنچه داریم از اوست. اگر خدا لطفش را بردارد، هیچ و پوچ هستیم. آیت الله صدر خاطره‌ای را از امام نقل می‌کرد. ایشان فرمود که یکبار امام گفت: یک بار خدا حافظه را از من گرفت. هرچه می‌دانستم فراموش کرده بودم. حتی یادم رفته بود که اسم خودم چیست؟ هرچی دارید از او دارید. اگر مادر شما را دوست دارد، این مهر را خدا در دل او گذاشته است. زن و شوهر که همدیگر را دوست دارند، فکر می‌کنند با طلا همدیگر را دوست دارند. اما زن و شوهرانی هستند که طلا ندارند اما خیلی همدیگر را دوست دارند. افراد زیادی هستند که پول زیادی خرج می‌کنند که خانم‌شان آنها را دوست بدارند. اما باز هم دوستشان ندارند. قرآن می‌گوید: «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» (روم/21) یعنی خدا محبت را قرارداد. هرچه می‌خواهید از او بخواهید. اگر می‌خواهی عزیز باشی بگو: خدایا به من عزت بده.
حدیث داریم هر وقت چیزی را از خدا می‌خواهی، خودش را از خدا بخواه. خود آن چیز را بخواه. وسیله‌اش را از خدا نخواه. گاهی خدا وسیله‌اش را می‌دهد اما خودش را نمی‌دهد. مثلاً بگو: خدایا می‌خواهم به مکه بروم. حج را قسمت من کن. نگو: خدایا وضعم خوب بشود. کارخانه راه بیفتد، پولدار شوم. نگو: خدایا به من پول بده که به مکه بروم. بگو: خدایا به من مکه بده. تو چه کار داری؟ نگو: خدایا یک خانه و باغ به من بده تا کیف کنم. بگو: خدایا برای من وسیله‌ی راحتی فراهم کن.
حدیث داریم از خدا خود چیز را بخواهید. وسیله‌اش را نخواهید. چون وسیله‌ها گاهی می‌رساند گاهی هم نمی‌رساند. اینطور نیست که هرکس جگرفروش باشد، مویرگ را بشناسد. اینقدر جگرفروش داریم که جگر را پاره می‌کند. اما نمی‌دانند که مویرگ و رگ چیست. هرکس آینه دارد، یقه‌اش را صاف می‌کند. اما اینقدر آینه فروش داریم که یقه‌شان کج است. هرکس آینه دارد که خودش را درست نمی‌کند. هرکس نردبان دارد که از آن بالا نمی‌رود.
می‌گوید: من این خواستگار را قبول نمی‌کنم. می‌گویند: این پسر خوبی است. می‌گوید: فامیلش مشهور نیستند. خانواده‌اش فقیر هستند. این خانم ساده است. فقط پول را می‌بیند و خوبی جوان برایش مهم نیست.
2- شرایط استجابت دعا
«وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم/34) خدا به شما همه چیز داده است. «من کل» هرچه بخواهید. هرچه بخواهید خدا به شما می‌دهد. نگو: پس چطور ما خواستیم و خدا به ما نداد؟ آنجایی که خواستید و خدا نداد، گیر دارد. چون قرآن می‌گوید: «ادْعُونی‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) «ادْعُونی‌» یعنی دعا کنید. «أَسْتَجِبْ» من استجابت می‌کنم. چون دعا به معنی خیر خواستن است. «ادْعُوا‌» دعا کن. یعنی خیر بخواه. «ادْعُونی‌» یعنی فقط از من بخواه. جای دیگر نروید. اگر آنجا که ما دعا می‌کنیم، مستجاب نمی‌شود، بدانید طلب خیر نیست. مثلاً اگر شما غذا بخواهی. پدرت می‌گوید: هرچه می‌خواهی در خانه هست. برنج و روغن هست. بگو مادرت بپزد. بعد پدرت می‌بیند که شما در خانه‌ها را می‌زنی و می‌گویی: می‌شود یک لقمه نان به من بدهی؟ خیلی به غرور پدر شما برمی خورد که شما پسرش هستی. چند بار گفته است نزد خودم بیا. هرچه بخواهی به تو می‌دهم. باز می‌روی دستت را جلوی همسایه‌ها دراز می‌کنی. پدر شما عصبانی می‌شود و می‌گوید: هرچه می‌خواهی از خودم بخواه. در دعا هم اگر فقط در خانه‌ی او را بزنی، استجابت می‌کند. آنجا که دعا مستجاب نمی‌شود یا طلب خیر نیست یا از او نمی‌خواهیم. اگر خیر می‌خواهیم باید فقط از او بخواهیم. اینطوری دعا مستجاب می‌شود.
«وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ» هرچه بخواهید به شما می‌دهم. بخصوص به نوجوان‌ها! حدیث داریم در جلساتی که بچه‌های بی گناه هستند، دعا مستجاب می‌شود. حدیث داریم که وقتی امام می‌خواست دعا کند، بچه‌های کوچک خانه را دعوت می‌کرد و می‌گفت: بچه‌ها من دعا می‌کنم. شما بگویید: آمین! یعنی خدایا مستجاب کن. این دعا را قبول کن.
حدیث داریم اشک چند نفر ارزش دارد: ارزش اشک نوجوان بیشتر از پیرمرد است. آدمی که گناهش کمتر است پروازش بیشتر است. بسیجی‌های ما بیشتر آدم‌های مجرد بودند. چون بند به چیزی نبودند. زنجیری به پایشان نبود. راحت پرواز می‌کنند.
3- توجه به نعمت‌های بی‌شمار الهی در یک نعمت
از هرچه بخواهید به شما می‌دهد. بعد می‌گوید: «وإِنْ تَعُدُّوا» نمی‌توانید نعمت خدا را بشمارید. من در کلمه‌ی «نِعْمَتَ اللَّهِ» حرفی دارم. من دو مطلب را می‌گویم. شما ببینید که کدام یک درست است. 1- نعمت خدا را نمی‌شود شمرد. نعمت‌های خدا را نمی‌شود شمرد. کدام یک درست‌تر است؟ دومی درست است. ما باید بگوییم: نعمت‌های خدا را نمی‌شود شمرد. خدا در این آیه نگفته است: نمی‌شود نعمت‌های خدا را شمرد. نگفته: «انعم الله» گفته: «نِعْمَتَ اللَّهِ» یعنی نمی‌توانی نعمت را هم بشماری. البته ممکن است نعمت جنس باشد که شامل عموم شود. ولی حالا چرا جمع نگفته است؟ به ذهنم این جرقه زد که چرا گفته است یک نعمت را هم نمی‌توانید بشمارید؟ به خاطر این که یک نعمت را هم نمی‌شود شمرد. مثلاً شما می‌گویی: الحمدلله که سالم به شهرمان رسیدم. همین که مثلاً از یک منطقه سالم رسیدی فکر می‌کنی این یک نعمت است. یکی از نعمت‌ها این است که سالم رسیدی. نه! ماشین شما چهار چرخ داشت و هرچرخی چند میلیون بار چرخید. لاستیک می‌توانست بترکد و ماشین سرنگون شود. پس چند میلیون خطر از راه چرخ از سرت عبور کرده است. همین مطلب در مورد دیگر ابزار ماشین هم صدق می‌کند. یعنی شما وقتی غذا می‌خوری می‌گویی: الحمدلله که سیرشدیم. نان خوردیم و سیر شدیم. اما فقط نان نیست. بنشین و ببین برای این نان چند نفر کار کرده‌اند؟ یعنی حتی اگر یک نعمت خدا را باز کنیم، قدرت شمردن نداریم. چقدر فرمول باید هماهنگی کند تا چشم ببیند؟ چقدر عوامل باید به هم دست بدهد تا شما بفهمی؟ یعنی ما نمی‌توانیم حتی یکی از نعمت‌های خدا را بشماریم. و لذا نگفته است: اگر بخواهید نعمت‌ها را بشمارید، نمی‌توانید بشمارید. می‌گوید: حتی نمی‌توانید یک نعمت را هم بشمارید.
4- نیاز انسان و بی‌نیازی مخلوقات از او
«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ» (لقمان/20) وقتی چیزی را در اختیار ما می‌گذارند تا روی آن کار کنیم، از تمام حواس خود استفاده می‌کنیم. به کسی گفتند: نماز بخوان. گفت: چرا؟ گفتند: نماز تشکر از خداست. گفت: مگر خدا نیاز به تشکر من دارد؟ گفتند: تنها خدا به تو نیاز ندارد. بلکه خلق خدا هم به تو نیاز ندارد. الآن مثلاً اکسیژن خلق خداست. اکسیژن به تو نیاز ندارد. تو به اکسیژن نیاز داری. زمین به تو نیاز ندارد. چون تو به زمین نیاز داری. جنگل به تو نیاز ندارد. تو به جنگل نیاز داری. عسل به تو نیاز ندارد. تو به عسل نیاز داری. اقیانوس به تو نیاز ندارد. تو به ماهی‌های دریا نیاز داری.
نه تنها خدا به تو نیاز ندارد. خلق خدا هم به تو نیاز ندارد. تو از همه گداتر هستی. میمون هرچه زشت‌تر است، بازیش بیشتر است. تو از همه گداتر هستی. از همه هم گردن کلفت‌تر هستی. یادت رفت وقتی در قنداق بودی و مگس روی بینی‌ات می‌نشست، چه کار می‌کردی؟ دستت قدرت نداشت که مگس را بلند کند. اما حالا والیبال بازی می‌کند و آبشار می‌زند. می‌گویند: فلسفه نماز چیست؟ می‌گوید: فلسفه نماز این است که تو خیلی گدا هستی. خیلی هم گردن کلفت هستی. خدا که به تو نیاز ندارد. مثل اینکه پدری دست بچه‌اش را بگیرد. بچه بگوید: پدر تو چه نیازی به دست من داری؟ پدر نیازی به دست تو ندارد. می‌خواهد تو محفوظ بمانی. اگر گفتند: خانه‌ات را به طرف خورشید بساز و تو پشت به خورشید بسازی، در نور خورشید اثر ندارد. خورشید به تو نیاز ندارد. تو به نور آن نیاز داری. اگر همه‌ی مردم کافر باشند، برای خدا اهمیتی ندارد. من به یکی از کشورهای کمونیست رفته بودم. دیدم آنجا بیست میلیون کمونیست هستند و یک مسلمان هم نیست. شب خوابیده بودم. گفتم: ‌ای خدا چقدر غریب هستی. بیست میلیون رزق تو را می‌خورند. اما تو را نمی‌شناسند. بلند شوم و یک نماز شب بخوانم و تو را از غربت بیرون بیاورم. وضو گرفتم و در نماز گفتم: آقای قرائتی! تو برای غربت خدا غصه خوردی. هستی دارد سبحان الله می‌گوید. برو بخواب. رفتم خوابیدم. خدا نیازی به تو ندارد.
«سَخَّرَ لَکُم» یعنی همه چیز را در اختیار شما گذاشت. این معنای عمیق آیه نیست. یعنی پوستش است. شاید عمق آیه این باشد که بشر از نظر علمی به جایی برسد که بتواند همه چیز را تحت امر خود دربیاورد. چون می‌گوید: آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است. تحت تسخیر شماست. نعمت‌های آسمانی هست. ابر، باد، ماه، خورشید، باران و برف از نعمت‌های آسمانی هستند. اما شاید یک معنی دیگر هم داشته باشد.
5- توجه به نعمت‌های آسمان و پیدا و پنهان
«وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» (یوسف/105) در فارسی وقتی می‌گوییم: کم! به معنی کم است. اما در عربی«کم» به معنی زیاد است. ترجمه‌ی آیه این است یعنی در آسمان‌ها نشانه‌هایی است که بشر از کنار این نشانه‌ها عبور می‌کند. از نعمت‌ها غافل است. قدیم که هواپیما نبود، می‌گفتند: این آیه است. یعنی نشانه است. «فِی السَّماواتِ» یعنی این نشانه‌ای در آسمان است. چون الاغ و اسب و قاطر همه در زمین بود. اما وقتی هواپیما را در آسمان دید. گفت: این نشانه‌ای در آسمان است. چون هواپیما نبود، می‌گفتند: «یَمُرُّونَ» مثل اینکه شما می‌گویی: من این کتاب را مرور کردم. وقتی می‌گویی: این کتاب را مرور کردم. یعنی نگاه کردم. پس معنای «یَمُرُّ» را عوض کردند. هواپیما که درست شد، بالا رفتند و دیدند از کنار ابرها و از بالای ابرها عبور می‌کند. دیدند واقعاً ممکن است که آیه در آسمان هم باشد. انسان هم از کنارش مرور کند. پس هواپیما که کشف شد، معنای آیه کشف شد. شاید در آینده علم به جایی برسد که بشر بتواند از آنچه در آسمان و زمین است استفاده کند. الان می‌گوییم: فایده این چیست؟ نمی‌دانیم که فایده‌اش چیست؟ ممکن است در آینده فایده‌اش کشف شود. یک وقتی می‌گفتند: جنگل‌ها چه فایده‌ای دارد؟ اما حالا می‌بینید که هر روز می‌گویند: برگ فلان گیاه برای فلان مرض مفید است. برگ انار باریک است. برگ انگور هم پهن است. ممکن است در آینده در برگ شناسی معلوم شود که این برگ پهن این مزه و این نقش را دارد. این برگ باریک هم این نقش را دارد. چه می‌دانیم چه خبر است؟
خدا آنچه را در آسمان‌ها و زمین است، تسخیر شما کرد. بعد می‌گوید: «اسبق» یعنی زیاد داد. در حد وفور به شما داد. در حد وفور نعمت هایش را به شما داد. چه نعمت‌های ظاهری، چه نعمت‌های باطنی! نعمت‌های ظاهری همین چشم، دست، خورشید، زمین و… است. نعمت‌های باطنی هم نعمت ولایت است. همین که آدم علی ابن ابیطالب را دوست دارد و مهر علی در دلش است خیلی ارزش دارد. نمی‌دانید که مردم به چه چیزهایی عشق می‌ورزند. به قوطی کبریت یک هنرپیشه دل می‌بندد. می‌گوید: این هنرپیشه با این کبریت سیگار کشید. کسی که در دلش علی نیست به قوطی کبریت یک هنرپیشه دل می‌بندد. مردم در مقابل بت اشک می‌ریزند. ما شیطان پرست داریم. خورشید پرست داریم. ماه پرست داریم. ستاره پرست داریم. شهوت پرست داریم. شاه پرست داریم. یکی خودش را فدای اسلام می‌کند. یکی خودش را فدای صدام می‌کند. فطرت داریم. عقل داریم. نعمت‌های باطنی بیش از نعمت‌های ظاهری است.
6- جزای کفران و ناسپاسی نعمت‌ها
سوره نحل آیه 112 می‌گوید: اگر کسی به نعمت‌های خدا کفر بورزد، خدا حالش را می‌گیرد. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» (نحل/112) مثال می‌زند و می‌گوید: مردم یادتان باشد. یک منطقه‌ای بود که مردم آن منطقه خیلی آرامش و امنیت داشتند. «یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ» رزق این منطقه به نحو وفور به سراغشان می‌آمد. «مِنْ کُلِّ مَکانٍ» از هر سو نعمت‌ها را به اینها سرازیر کردیم. همه چیز داشتند. اما اینها به جای قدردانی، گردن کلفتی کردند. «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» به نعمت خدا کفران ورزیدند. علی ابن ابیطالب سوز می‌زد. علی ابن ابیطالب در نهج البلاغه می‌فرماید: ‌ای مردم من چندسال برای شما حکومت کردم. آب شما آشامیدنی نبود. ‌ای آشامیدنی شما را بهداشتی کردم. در نهج البلاغه دارد که آب‌ها بهداشتی شد. برای همه‌ی شما سرپناه تهیه کردم. این خدمات مادی را برای شما کردم. شما را هشدار دادم. آموزش دادم. گفتم: قبل از آنکه من را از دست بدهید «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» (نهج‌البلاغه/خطبه189) هرچه بپرسید، جواب دارم. آنوقت شماها کفران کردید. قدر علی را ندانستید. با حضور علی به سراغ معاویه رفتید. به خاطر پول علی را رها کردید. این بزرگترین کفران است که آدم علی را رها کند و به سراغ پول برود. زمانی که شاه‌ها بر ایران حکومت می‌کردند. هردفعه به ایران حمله شد و هربار هم یک قطعه از ایران کم شد. در طول تاریخ تنها زمانی که به ایران حمله شد و چیزی از ایران کم نشد، زمان ولایت فقیه بود. حالا آدم نسبت به ولایت فقیه کفران بورزد. این کفر خیلی بزرگی است. بهترین مردم، مردم ایران هستند. اینکه آدم مردم ایران را رها کند و به خارج برود، کفر بزرگی است. اینکه قدر مردم را نداشته باشیم، کفران است. اینکه قدر ولایت فقیه را نداشته باشیم، کفران است. اینکه قدر عبادت را نداشته باشیم، کفران است. یک یا حسین می‌گوییم، پنجاه میلیون در خیابان می‌ریزند. این یا حسین اهرم خوبی است. ما با این یا حسین خیلی کار می‌توانیم بکنیم.
در ماه رمضان یک یا علی می‌گوییم و مساجد پر می‌شود. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» چه جلسه‌ای مهمتر از نمازجمعه است؟ کفران نکنیم. در نماز جمعه شرکت کنیم. حالا که انقلاب برای ما نماز جمعه آورده است، بی اعتنا نشویم. نماز جمعه نعمت بزرگی است. در محله‌شان کتابخانه است. اما از آن استفاده نمی‌کند. من با وزیر آموزش و پرورش هند ملاقاتی داشتم. با مسئولین آموزش و پرورش آنجا حرفایمان را زدیم. هنگام آمدن در یکی از مقاله‌های آنها خواندم که نوشته بود: هفتاد هزار پزشک داریم که کار ندارند. ولی در عوض صدها دبیرستان داریم که نیمکت و موکت ندارند. یعنی دبیرستانی‌ها روی خاک می‌نشینند و پزشک می‌شوند. اما شما روی صندلی می‌نشینی و شانزده تجدید هم می‌آوری. «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» این کفران نعمت است.
7- توجه به نعمت‌های در اختیار و موجود
تا پدر و مادر دارید، قدرش را بدانید. حدیث داریم که بین دو ابروی مادر را ببوسید. دعای پدر و مادر در حق پسر مستجاب می‌شود. برو بگو: پدر جان یک دعا در حق من بکن. دست پدرت را ببوس و بگو: یک دعا به من بکن. پدر و مادر نعمت هستند. ولایت فقیه نعمت است. کتابخانه نعمت است. نماز جمعه نعمت است. از هر سو به آنها نعمت دادیم. اما کفران کردند. می‌دانی با آنها چه کردیم؟ «فَأَذاقَهَا اللَّهُ» به اینها لباس جزع پوشاندیم. یعنی اینها را به گرسنگی و قحطی مبتلا کردیم. می‌گویند: آقای قرائتی! این قحطی دیگر از بین رفته است. این قحطی در زمان قدیم بوده است. اما نمی‌داند که الآن هم این قحطی هست. دنیا یک کشتی گندم را در دریا می‌ریزد اما به قحطی زده‌ها نمی‌دهد. اینطور نیست که اگر قحطی شود، شرق و غرب به ما رحم می‌کند. به آنها لباس گرسنگی چشاندیم. الآن هم خطر هست. اینقدر نان هدر ندهید. «وَ الْخَوْفِ» امنیتشان را به دلهره تبدیل کردیم. چرا؟ «بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» چون اینها کفران کردند. حرفایم را جمع کنم. هرچه نعمت دارید از خداست. کسی نگوید: که مغز من از خداست. زرنگی من از خداست.
من حدیثی را در جایی خواندم و زارزار گریه کردم. گفتم: این حدیث خیلی اثر دارد. همین حدیث را در جای دیگر هم خواندم و همه خندیدند. یعنی خدا به من حالی کرد که قرائتی اگر حرفت به دل نشست، به خاطر سواد نیست. خیلی‌ها از تو باسوادتر هستند. خیلی‌ها از تو بیان بهتری دارند. من به این حدیث اثر می‌دهم. و لذا تو فکر کردی که مردم را گریاندی. همین حدیث را با همین لب و دندان گفتی. اما به جای اینکه مردم منقلب شوند، خندیدند. من شب تاسوعا یک جایی روضه خواندم. همه خندیدند. پس معلوم است که همه چیز دست خدا است. هرچه دارید از او است. هرچه بخواهید خدا به شما می‌دهد. نمی‌توانید نعمت‌های خدا را بشمارید. یک نعمت را هم نمی‌توانید بشمارید. ممکن است علم تا جایی پیش برود که بتوانید از تمام مواهب آسمانی استفاده کنید. گرچه علم هنوز پیش نرفته است. نعمت‌ها فقط ظاهری نیست. نعمت‌های باطنی هم هست. مثل فطرت، عقل، ایمان، ولایت، محبت که از نعمت‌های باطنی هستند. اگر نعمت‌ها را کفران کنید، گرسنگی برایتان خواهد بود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment