موضوع: شب قدر، شب دعا و مناجات
تاریخ پخش: 04/02/1401
عناوین:
1- شب قدر، بهترین شب برای دعا و مناجات
2- استجابت دعا، براساس علم و حکمت خدا
3- طلب خیر از خدا، نه تعیین تکلیف برای خدا
4- دعا برای همه، زندگان و مردگان
5- حسن ظن به خدا در هنگام دعا
6- نقش لقمه حلال در استجابت دعا
7- چه چیزی از خدا بخواهیم؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان بیننده بحث را شب بیست و سوّم، شب بیست و سوم ماه رمضان، یعنی شب قدر میبینند. در این سه شب، شب نوزده، بیست و یک و بیست و سه، اهمیت شب بیست و سوم برای شب قدری بیش از شب نوزدهم و بیست و یکم است. یعنی واقعاً در روایات و دعاها هم آثاری هست که شب قدر، همین شب بیست و سوم است.
1- شب قدر، بهترین شب برای دعا و مناجات
من میخواهم راجع به دعا صحبت کنم، از آیات و روایات، چون شب دعاست. روزی برای دعا بهتر از روز عرفه نیست و شبی بهتر از شب بیست و سوم نیست. خیلی فشرده، بحث خیلی هست، طولانی هم هست، ولی من چکیدهای از یادداشتهایم را خدمتتان میگویم.
دعا را که همه هم میکنند، با هر زبانی، امّا اینکه لازم نیست دعا عربی باشد، با هر زبانی که بلدی دعا کن. نماز را باید حمدمان را عربی بخوانیم. یک حدّ عربی داریم که همه باید یک زبان باشد. بالأخره زبان واحد، یک ارزش است. الان همهی خلبانها در هر کشوری که پرواز میکنند، خواستند صحبت کنند با فرودگاه، باید انگلیسی صحبت کنند. هر خلبانی زبان خودش را داره ولی با تماس با فرودگاه، باید هر کجای کره زمین که هستی انگلیسی صحبت کنی. این زبان واحد یک ارزش است. ولی با هر زبانی هست، افرادی هستند نمیتوانند بروند مسجد، دعا بلد نیستند، کتاب ندارند، نمیدانم به هر دلیلی بشیند با خدا همینطور حرف بزند. این یکی.
یک خورده هم با خدا ریز شوید. ما در قرآن برای اینکه ما را متوجّه کند، میگوید: «لَمْ یَکُ شَیْئاً» (مریم/67)، تو هیچی بودی هان، مثلاً ده سال پیش، پنجاه سال پیش، هفتاد سال پیش، نبودیم. «لَمْ یَکُ شَیْئاً» یعنی هیچ چی نبودی.
آیهای دیگر میگوید آن وقتی هم که چیزی شدی، چیز به درد بخوری نبودیم. «لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» (انسان/ 1) عربیهایی که میخوانم قرآن است. اوّل در یک آیه میگوید هیچ چی بودی. در یک آیهی دیگر میگوید، چیزی شدی، امّا چیز قابل ذکری نبودی. «لَمْ یَکُن شَیْئاً مَّذْکُورًا» (انسان/ 1)
آیهای دیگر میگوید که وقتی هم که یک چیزی شدی، یک چیز پستی بودی. «ماءٍ مَّهِین». بعد میگوید: نطفه و علقه، «من تُرَابٍ» (حج/ 5) از خاک بودی. این مواد غذایی، خاک، جذب درخت شد، شد میوه، آن میوه شد نطفه و انسان، پس ما اصلمان از خاک است.
مواد غذایی خاک شد میوه، برنج، گندم و این میوه، سبزیها، میوهها این شد نطفه. بعد میگوید: در نطفهی خودت هم هیچ تا حالا دقّت کردی! «أَ فَرَءَیْتُم مَّا تُمْنُون» (واقعه/ 58) در نطفهی خودت دقّت کردی! از یک ذرّه، یک انسان درست میشود. چرا در قیامت شک میکنی؟ آن کسی که یک تک سلول میگیرد تو رحم مادر، یک انسان تحویل میدهد، بعد میگوید این را در قبر از هم میپاشونم، خاک میشود، دو مرتبه از همین ذرّات پوسیده انسان را درست میکنم.
مثل کسی که یک سنجاق از شما بگیرد، برود پشت پرده، یک هلیکوپتر بسازد، بعد بیاید بگوید مردم دیدید من سنجاق را هلیکوپترش کردم، حالا میخواهم هلیکوپتر را باز کنم، دومرتبه ببندم. شک میکنید، میگوید نه، آن کسی که ساخت میتواند باز کند و ببندد. کشورهایی هم که خودشان صنعت ندارند، این اتّصالات خودش را درست میکنند، قطعات را میبرند تو کشور خودشان مونتاژ میکنند.
دعا را کم نشمرید، سفارش شده است. «فَلَا تَسْتَصْغِرَن شَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَم» (الخصال، ج 1، ص 210 و 211) گاهی دعا مستجاب میشود ولی شما خبر ندارید. نگو دعا کردیم مستجاب نشد. گاهی وقتها دعا مستجاب میشود، منتها آن زمانش را میخواستیم امشب، امشب نیست، وقتی دیگر است.
2- استجابت دعا، براساس علم و حکمت خدا
یک سؤال هم بکنم، چرا بعضی دعاهای ما مستجاب نمیشود؟ خدا أرحم الرّاحمین هست ولی حکیم هم هست.
خدا نمیتوانست این کار را بکند؟ چرا! ببینید به بنده بگویید آقای قرائتی میتوانی یقهی خودت را پاره کنی؟ بله میتوانم یقهام را پاره کنم ولی این کار را نمیکنم چون حکیمانه نیست. تو جلسه خدمت افراد عزیزی نشستیم من یقهام رو پاره کنم. خدا کریم هست، أرحم الرّاحمین هست، خدا محبت میکند، لطف میکند، امّا نه آن ساعتی که تو میخواهی، آن چیزی که تو میخواهی.
بگذار جمعبندی کنم: این دعایی که ما میکنیم چند جور مستجاب میشود:
یک، همون فوری مستجاب میشود. این خیلی خاص هست، یک دعا، مثلاً ساعت 3 بعد از ظهر دعا کنی، 3 و ده دقیقه مستجاب بشود، فردایش مستجاب بشود، فوری، یک هفته.
– اگر مستجاب نشد، چند تا راه هست، اینها از خودم نیست هان، از آیات و روایات است:
یک، بعضی وقتها دعا مستجاب نمیشود، امّا مشابهش مستجاب میشود، مثل داروفروشها میگوید این دارو را نداریم، مشابهش را داریم. گاهی این چیزی که تو میگویی مستجاب نمیشود، مثلاً میگویی خدایا من با این همسر ازدواج کنم. ولی خدا صلاح نمیداند، جای دیگر ازدواج میکنی، خیلی هم خوب میشود، آدم نمیداند. ما داشتیم آدمهایی که دهها که هیچ چی، پنجاه بار با کم و زیادش میروند خواستگاری نمیشود. این به خاطری است که فکر میکند سعادت و صلاحش این هست که با ایشان ازدواج کند. افرادی گاهی آمدن پهلوی من که شما به فلانی زنگ بزن، من را معرّفی کن برای ازدواج. گفتم یک، اوّل اینکه شما را نمیشناسم، دومّ من هم دخالت نمیکنم تو کار ازدواج کسی. حالا بر فرض، من دخالت کردم و از کجا میگویی این مورد که تو پسندیدی مصلحتت هم همین باشه، از کجا؟!
پس، یک اگر دعا مستجاب نشد، شب بیست و سوم هست گوش میدید، اگر دعا مستجاب نشد، ممکن است بعداً مستجاب بشود، ممکن است مشابهش مستجاب بشود، ممکن است اصلاً صلاحت نباشد ماشین بخری، یا این ماشین یا مشابهش ولی شما از خیر ماشین محروم میشوی امّا جایگزین میشود، به جای ماشین، یک چیز دیگه. پسر بهت نمیدهد ولی دختر میدهد که از ده تا پسر بهتره. دختر بهت نمیدهد ولی دختری میدهد که از چند تا پسر بهتره. آدم نمیداند. شما از خدا بگو خیر، خیر بخواه.
3- طلب خیر از خدا، نه تعیین تکلیف برای خدا
یوسف گیر زلیخا افتاد، زلیخا عاشق یوسف شد، درها را بست و خودش را آرایش کرد و خودش را عرضه کرد. یوسف گفت: خدایا، «رَبِّ» (عربیهایی که میخوانم قرآن است، «ربِّ» (یوسف/ 33) خدا، «سِجْنُ» (یوسف/ 33)، «سِجن» یعنی زندان، خدایا من بروم زندان، از این خانم نجات پیدا کنم.
یوسف هم مورد تهمت قرار گرفت و رفت زندان. یوسف گفت: «خدایا چی بود، مزد تقوای ما که دست به خانم دراز نکردیم این بود که زندانه؟!» خدا به او گفت: «خودت گفتی زندان!» شما حق نداشتی بگویی زندان، بگویی خدایا من را از شرّ این خانم نجات بده. حالا یا زندان یا یک جور دیگر، تو گفتی زندان! برای خدا تکلیف روشن است. بگو خدا یک همسر خوب، حالا حتماً این هست؟! یک وسیلهی خوب، حتماً این هست؟!
اگر دعا مستجاب نشد، یا مشابهش مستجاب میشود، یا بعداً مستجاب میشود یا مستجاب نمیشود ولی یک بلا از جانت دور میشود یا برای نسلت میماند. خیلی وقتها دعا میکنی میگویند این از دعای پدر و مادرش هست، یعنی پدر و مادرش یک دعایی کرده الان مستجاب شده، یا به پسرش میدهد، به دخترش میدهد.
خدا به پیغمبر میگوید: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَر» (کوثر/ 1) من به تو زهرا دادم، زهرا، «کوثر» است، «کوثر» یعنی خیر زیاد. ما چه میدانیم. جامعهی جاهلیت عرب میگفت: «دختر ننگ است.» دختر را زنده تو گور میکردن. خدا گفت: «دختر کوثر است، ننگ که هیچ چی کوثر هست.»
خوب، دعا رو چیز کم نگیرید، یک.
– دستانتان را بالا ببرید. یک کسی گفت: «شما وقت دعا دستتان را بالا میگیرید، مگر خدا بالاست؟» گفتم: «نه، اگه خدا بالا بود همچین میکردیم. این علامت این است که خدا بالاست. این یعنی من آدم سائل دستش را دراز میکند، مثل آدمی که میخواهد غذا بگیرد، دستش را. این دست بلند کردن یعنی من گدا هستم، یعنی سؤال میکنم، نه یعنی تو کجایی؟ اگر برای مکان خدا بود و غرضمان این بود که خدا در آسمانهاست دست بالا.»
به غیر خدا به کس دیگر امید نداشته باشید. یعنی دربست مال خدا باشد. «اُدْعُونىِ» (غافر/ 60): از خودم بخواه. «فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ» (بقره/ 186) یعنی بیا پهلو خودم، خودم، خودم. یک آیه هست در قرآن (بقره/ 186) هفت دفعه در یک سطر است هان، یک سطر است، در قرآن، در یک سطرش هفت بار میگوید خودم. اگر سؤال کردن «عِبَادِى» (بقره/ 186) بندگان خود من، «عَنىّ» (بقره/ 186) از خودم سؤال بکنند. بگو: «وَ لْیُؤْمِنُواْ بى» بیایند به خودم. ما به خدا میگوییم به صد تا کس و ناکس دیگر هم میگوییم. در دعا فقط اخلاص داشته باشیم «مُخلِصین» (غافر/ 14)
4- دعا برای همه، زندگان و مردگان
– بلندنظر باشیم به همه دعا کنیم، حتّی آنهایی که به ما ظلم کردند. حالا یک وقت، یک غلطی کرده به ما ظلم کرده، ولی دیگه ببخشش. دیگه ببخشش.
یک خاطره برایتان بگویم از یکی از علمای درجه یک قم، حضرت آیت الله سید مهدی روحانی، از جامعهی مدرّسین و از فقهای برجسته بود. ایشان میگفت که یک حاجیای رفته بود مکّه، تو مدینه، مدینه خوب قبر پیغمبر هست، آنجا داشت برای رفقاش دعا میکرد، خدایا مشکل فلانی را حل کن، خدایا فلانی را شفایش بده، همینطور که دعا میکرد به رفیقهایش، با یک نفر هم دعواش بود، به او دعا نکرد. هی به ذهنش آمد، تو سیلی زدی تو گوش من، آبروی من را ریختی، من به تو دعا نمیکنم! میگفت هر چی دعا میکرد او رفیقی هم که به او ظلم کرده بود، میآمد تو ذهنش، ولی این را پس میزد، روحش تو ذهنش پس میزد. شب آمد به خوابش، گفت: رفیق ما تو دنیا با هم دعوا داشتیم ولی من مردم، اسیر خاک بودم، تو مدینه بودی، من مرده بودم، آن وقت تو برای رفیقهایت دعا میکردی من هی آمدم خودم را نشانت دادم، به من هم دعا کن، شما گفتی نه!
این آیت الله عزیز، میگفت از این معلوم میشود بعضی اینها که به ذهنت میآید دعایشان کنی همانها است که گیر کردن و این خودش را دست و پا میزند، خودش را نشان شما میدهد. آن کسی را که به ذهنت آمد، دعایش کن. ولو به شما بد رفتاری کرده. ببینید تا قلبمان را صاف نکنیم، شما آنتن تلویزیونتان باید یک جهتی داشته باشد، اگر رو به جهت درست بود، نور را میگیرد، عکس و تصویر را میگیرد، نمیشود شما بگویی من یک آنتن میزنم پشتبام، هر جور شد شد، خوب نمیگیرد. قلب باید قلب سلیم باشد.
سه تا قلب در قرآن هست: قلب سلیم «أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیم» (شعراء/ 89)؛ قلب مُنیب «وَ جَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِیب» (ق/ 33)؛ قلب مریض «فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض» (بقره/ 10)
شب بیست و سوّم بحث را گوش میدهید، اشکال دارد یک نیّت کنید، هر کس به شما ظلم کرده پسر عمو است، پسر دایی است، همسایه است، همسر است، بچّه است، فرزند است، داماد است، عروس است بالأخره، همشاگردی است، همکار است، شریک است، شاگرد است، فرمانده است، اینهایی که ظلم میکنند ببخششان، البتّه بعضی وقتها سخت هست، یعنی واقعاً خیلی ظلم کردن، خیلی ظلم کردن، ولی در عین حال قرآن یک آیه دارد میگوید: «وَ لْیَعْفُواْ» همدیگر را ببخشید، «وَ لْیَصْفَحُواْ» صفحه را برگردون، «أَ لَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکم» (نور/ 22)، نمیخواهی خدا ببخشدت، اگر میخواهی خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. کینهی کسی تو قلبتان نباشد. این یک مطلب.
5- حسن ظن به خدا در هنگام دعا
چه کنیم که دعایمان مستجاب بشود؟ چرا دعایمان مستجاب نمیشود؟حالا، یکی میگوید وقتی دعا میکنی، حسن ظنّ به خدا داشته باش. آخر بعضیها دعا میکنند ولی میگویند این نشدنی هست.
یک کسی پردهی کعبه را گرفته بود، میگفت: «خدایا من را ببخش.» بعد میگفت: «میدانم نمیبخشی!» میگفت من را ببخش، بعد میگفت میدانم من را نمیبخشی! سوءظنّ به خدا داشت. بد گمان بود.
هیچ کس نباید بگوید کار از ما گذشته، ما دیگر به جایی نمیرسیم، ما دیگر آدم نمیشویم. گاهی وقتها یک آه میکشی، آه صادقانه تمام عبادتهای اونو میبرد برای اون کس دیگر. این مسئلهی مهمی هست.
یک کسی افطاری میدهد، پول دارد، خانه دارد، وضع دارد، رفیق دارد، امکانات دارد افطاری میدهد، شما نگاه میکنی چهقدر افطاری داد، خوشا به حالش خدایا ما هم اگر میداشتیم میدادیم. یک مسکنی میداشتیم، یک مرکبی میداشتیم، پولی میداشتیم ما هم افطاری میدادیم. حدیث داریم هر که آه بکشد و اگر آهش صادقانه باشد خدا ثواب آن را به او هم میدهد. یعنی همان آقایی که پانصد نفر را با کم و زیادش دعوت کرده، ثواب پانصد تا افطاری پا تو هم مینویسند، برای اینکه گفتی خدایا من هم میداشتم، منتها راست بگویی هان، راست بگویی.
شب نوزدهم میگویند یکی از دعاها این هست: «اللّهمَّ العَن قَتَلَهَ أمیرِالمُؤمِنین»، «قَتَلَه» یعنی قاتلین، امیرالمؤمنین قاتلین نبود، یک نفر امیرالمؤمنین را کشت، ابن ملجم بود. با اینکه قاتل یکی بود، ولی نمیگوییم: «خدایا ابن ملجم را لعنت کن، قاتل را.» میگوییم: «قاتلین را.» چرا؟ برای اینکه ابن ملجم یکی بود کشت، امّا یک عدّه هم راضی بودند، چون راضی بودند، گناه ابن ملجم را به آنها هم میدهند.
بیایید در همهی کارهای خیر شریک بشویم، شب که میخوابید بگویید: «خدایا هر تشنهای که سیراب شده، الحمدلله. هر مریضی که شفا پیدا کرده، هر فقیری که غنی شده، هر گناهی که بخشیده شده، هر مشکلی که حل شده، هر غمی که برطرف شده، الحمدلله.» شما یک الحمدلله بگو در تمام عبادتها میتوانی شریک بشوی. در همهی عبادتها میشود شریک شد. یعنی ما یک عبادتهایی مفت از دستمان میرود. به جایی که حسادت کنیم چرا او دارد من ندارم، بگو خدایا به او بده، الحمدلله. یک الحمدلله بگو شریک در اجر او هستی. حسادت میکنی، خدا به حسادت تو که از او نخواهد گرفت، بده به تو.
گاهی فکر میکنیم چرا او داره من ندارم. چرا او مشتری، او شرکت، او درآمد، او نمیدانم، یعنی گاهی غصّه میخوریم چرا به او دادند به من ندادند، خب این حسادت که میکنی آیا از او خواهند گرفت به تو خواهند داد؟! به تو که نمیدهند، پس بهتر اینه هست که از اوّل بگویی هر که دارد نوش جونش.
6- نقش لقمه حلال در استجابت دعا
خوب، حلال بودن غذا مهم هست، حدیث داریم هر که میخواهد دعایش مستجاب بشود، غذایش. آمد گفت که، یک کسی به حضرت گفت، به پیغمبر گفت: «من دوست دارم دعاهایم مستجاب شود.» فرمود: «طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ.» (وسائل الشیعه، ج 7، ص 145) گفت میخواهم دعایم مستجاب بشود، چه کنم که دعایم مستجاب بشود؟ گفت: لقمهی حلال بخور، لقمهی حلال بخور. غذای حرام، شما اگر تو هواپیما گازوئیل بریزی نمیپرد، چون تو شکمش گازوئیل هست، باید بنزینِ هواپیما بریزی تا بپرد. با لقمهی حرام دعا مستجاب نمیشود.
قرآن یک آیه دارد، میگوید «أَیُّها أَزْکىَ طَعَامًا» (کهف/ 19) اصحاب کهف، یک ماجرایی بر آنها گذشت، بعد از یک مدّتی گرسنه شدند. گفتند: «خب یکی برود، غذا بیاورد.» فرمود: «أَزْکىَ طَعَامًا»، نه «طعامٌ زکیٌ»، نگفت غذای حلال، حلالترین غذاها. غذای حلال.
– انجام عمل صالح
کسی اگر یک عبادتی بکند، بعد از عبادتش دعا کند، در دعایش اثر دارد.
– دعا برای دیگران
در داریم اگر به چهل نفر دعا کردی، دعای خودت هم مستجاب میشود. امّا من فکر میکنم دعا که میکنی به چهل نفر، رو سوز دل دعا کنی، نه که بابا من کاری به چهل تا ندارم، چون میخواهم برای خودم دعایم مستجاب بشود، پس به آن چهل تا زودتر دعا میکنم که دعا خودم هم مستجاب بشود، یعنی روح به قدری بالا باشد که قبل از آنکه خودت را ببینی، دیگران را ببینی. این مستجاب میشود.
– توبه، مستجاب میشود.
حالا چرا دعا مستجاب نمیشود؟
– گناه
روایت داریم که افرادی دعا میکنند، دعایشان هم مستجاب میشود، بعد از دعا، دقیقه و ساعت و هفتهای گذشته یا نگذشته گناه میکنند. خدا به فرشتهها میگوید آن دعایی که مستجاب شد، نگه دارید، این گناه کرد. معصیت. حدیث داریم، اینهایی که گفتم حدیث داریم.
هر چیزی هم ما میخواهیم، معلوم نیست خیر باشد. در قرآن یک آیه داره میگوید: «عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَیْئاً» (بقره/ 216). خیلی وقتها یک چیزی را دوست داری ولی شر هست. «عَسىَ أَن تَکْرَهُواْ» (بقره/ 216)، گاهی وقتها یه چیزی را ناراحتی ولی خیرت هست. ما همهی خیرها را که نمیشناسیم، ما یک چیزهایی جزئی را میفهمیم که آن خیر هست، آن شرّ. میلیونها و میلیاردها خیر هست که ما خبر نداریم، یا شر هست که ما خبر نداریم.
– نیّت سالم
حدیث داریم: «فَإِنَّ الْعَطِیَّهَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّه.» (نهجالبلاغه، نامهی 31) هر چی نیّتت خوب باشد، هدیهی خدا هم به همان مقدار هست.
در دعاها میلیونی دعا کنید. «اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ» (مفاتیحالجنان، دعای بعد از هر نماز واجب در ماه رمضان) ماه رمضان همهاش میگوید همهی فقیرها، همهی گنهکارها، همه، همه، همه به همه دعا کن.
7- چه چیزی از خدا بخواهیم؟
چه چیزی از خدا بخواهیم؟
دعاهایی که در قرآن اسم برده، یکی امنیّت است، «رَبِّ اجْعَلْ هَاذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا» (ابراهیم/ 35) مسئلهی امنیّت، مسئلهی مهمی هست. امنیّت.
مسئلهی رهبری معصوم. حضرت ابراهیم (ع) که دعا کرد گفت خدایا من که دارم میروم ولی بعد از من پیغمبری به اینها بده که «یُعَلِّمُهُمُ … وَ یُزَکِّیهِمْ» (بقره/ 129). دعا برای مسئولین و رهبری، دعا برای امنیّت.
دعا برای نماز. «رَبِّ اجْعَلْنىِ مُقِیمَ الصَّلَوهِ.» (ابراهیم/ 40)
همهی مردمی که میروند مکّه، یا برای حج میرود یا برای عمره، ولی خود حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار کعبه، پایههای کعبه وقتی رفت آنجا، گفت خدایا من آدم مکّه، نه برای حج آمدم نه برای عمره، پس برای چی آمدی؟ برای نماز آمدم. «رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتىِ بِوَادٍ غَیرِ ذِى زَرْعٍ» (ابراهیم/ 37) خدایا زن و بچّهام را آوردم تو این بیابانی که نه گیاه دارد، نه آب دارد، «رَبَّنا لَیَحِجُّوا»، نه، من برای حج نیامدم. پس برای چی آمدی؟ «رَبَّنا لِیَعتَمِروا» برای عمره هم نیامدم. پس برای چی آمدی؟ «رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلَوهَ» (ابراهیم/ 37) یعنی همهی مردم میروند مکّه یا برای حج میروند یا برای عمره، ولی بنیانگذار کعبه وقتی میرود آنجا، میگوید که من آمدم، نه برای حج، نه برای عمره. برای نماز آمدم.
مسئلهی نماز «وَ مِن ذُرِّیَّتى» (ابراهیم/ 40) نماز بچّههایمان.
من نمیدانم شما پا تلویزیون هستید، چند دقیقه دغدغهی نماز بچّهات را داشتی؟ مثلاً زنگ زدی به تلفن دبیرستان و راهنمایی آقا سلام علیکم، من پدر یا مادر فلان بچّه هستم، از اینکه شما نماز جماعت برقرار میکنید، میخواستم تشکّر کنم.
بچّهها را تو مسجد راه بدهید، ممکن است نمازشان هم غلط باشد، امّا بگذارید بچّهها تو مسجد بزرگ بشوند.
چرا پیغمبر (ص) از منبر میآید پایین، حسن و حسین سلام الله علیهما بچّه بودند، میآید پایین، از منبر پلّهها میآید پایین، این بچّهها رو بغل میکند، باز میرود از پلّههای منبر روی زانویش مینشاند، برای مردم حدیث میخواند. احترام بچّه اینقدر مهمّ است.
بچّهها تو مسجد بیان، بله ممکن است نجس هم بکنند، بکنند، کثیف شد، کثیف شد، خوب میشورن. بچّهها باید بچّههای مسجد باشند. تو مسجد باید تربیت بشوند.
یک بار حضرت پیغمبر سجده را طول داد، گفتند: «یا رسولالله خیلی سجده را طول دادی؟!» فرمود: «بچّهها روی کمرم بازی میکردند، میخواستم بازی بچّهها به هم نخورد.» پیغمبر با بچّهها این رقمی بود.
یک بار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمازش را تند خواند، گفتند: «یا رسولالله خیلی تند خواندی؟!» فرمود: «سر نماز جیغ، جیغ شنیدم. فهمیدم یک مادری از بچّهاش جدا شده، بچّه دنبال مادرش جیغ میکشد. من نمازم را زود خواندم که مادر برود بچّهاش را بغل کند.» یعنی به خاطر جیغ بچّه نماز را تندش میکند، برای اینکه بچّهها روی کمر پیغمبر بازی میکنند، نماز را طولش میدهد، سجده را طولش میدهد. این یعنی چه؟ این یعنی بچّهها را.
امام حسین (ع) چرا زن و بچّهاش را برد کربلا؟ ما باید بچّههایمان را درگیر کنیم. یعنی میرویم مسجد بچّههایمان را هم ببریم. برنامههای مسجد باید مواظب بچّهها هم باشند. گاهی وقتها چند تا آدم بزرگسال، پیرمرد، یک جا جمع میشوند مثلاً میخواهند فلان دعا را بخوانند، خب خیلی خوبه، خدا قبول بکنه امّا به فکر باشید که چند تا جوان امشب آمده مسجد، چه کتابی به این جوانها بدهیم؟ خصوصی برای اینها صحبت بکنیم، به آقا بگوییم آقا، جوانها اگر سؤال دارید این آقا حاضر هست جواب بده، البتّه به شرطی که آقاش هم آمادگی داشته باشد.
یادم نمیرود که جوان بودم، کاشان، یه مسجدی نماز میخواندم، شب قدر بود رفتم مسجد. گفتم: «آقایان ببینید شما چند رقم نژاد هستید، یک مشت بچّه تو مسجد است، میخواهیم اینها را کنار بگذاریم، برایشان قصّه بگوییم، از همین قصّههای داستان راستان و مشابهش. یک مشت جوان هم که امشب آمدن مسجد، اینها ممکن هست سؤالاتی داشته باشند راجع به اسلام، انقلاب، اگر پاسخ به سؤالات است برای جوانها. یک عدّه هم آمدند دعا بخوانند، خوب دعای الغوث، دعاهای دیگر بخوانند، دعا بخوانند. افرادی که میآیند مسجد شب قدر مختلفاند و باید برنامهها متنوّع باشد و اینها کار امور مساجد هست. البتّه همه کسی هم نمیتواند این کار را بکند. خب، وقت ما تمام.
من یک دو دقیقه وقت اضافه میخواهم، یک دقیقه نمیدانم.
سه تا آیه داریم در قرآن که میگوید اگر میخواهید دعایتان مستجاب بشود، اسماءالحسنی را بگویید. «و لِلَّهِ الْأَسماءُ الحُسْنی» (اعراف/ 180). این کلمهی «لِلَّهِ الْأَسماءُ الحُسْنی» (اعراف/ 180) سه بار در قرآن آمده است. أسماء حسنی در روایات گفتند 99 تا اسم هست، من حساب کردم این 99 تا را خواسته باشیم بگوییم حدود یک دقیقه تا دو دقیقه طول میکشد، ولی طوری نیست همهی اینها که پای تلویزیون هستید، یک دقیقه با هم دعا بخوانیم، چون بیننده شب بیست و سوّم است، شب دعاست، بهترین شب دعاست. أسماء الحسنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
99 تا اسم از خداست در یک دقیقه با کم و زیادش میگوییم، بعد هم دعا میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
بگویید شما، اگر خواستید:
یا «اللَّهُ، الْإِلَهُ، الْوَاحِدُ، الْأَحَدُ، الصَّمَدُ، الْأَوَّلُ، الْآخِرُ، السَّمِیعُ، الْبَصِیرُ، الْقَدِیرُ، الْقَاهِرُ، الْعَلِیُّ، الْأَعْلَى، الْبَاقِی، الْبَدِیعُ، الْبَارِئُ، الْأَکْرَمُ، الظَّاهِرُ، الْبَاطِن، الْحَیُّ، الْحَکِیمُ، الْعَلِیمُ، الْحَلِیمُ، الْحَفِیظُ، الْحَقُّ، الْحَسِیبُ، الْحَمِیدُ، الْحَفِیُّ، الرَّبُّ، الرَّحْمَنُ، الرَّحِیمُ، الذَّارِئُ، الرَّزَّاقُ، الرَّقِیبُ، الرَّءُوفُ، الرّائی، السَّلامُ، الْمُؤْمِنُ، الْمُهَیْمِنُ، الْعَزِیز، الْجَبَّارُ، الْمُتَکَبِّرُ، السَّیِّد، السُّبُّوحُ، الشَّهِیدُ، الصَّادِقُ، الصَّانِعُ، الطَّاهِرُ، الْعَدْلُ، الْعَفُوُّ، الْغَفُورُ، الْغَنِیُّ، الْغِیَاثُ، الْفَاطِرُ، الْفَرْدُ، الْفَتَّاحُ، الْفَالِقُ، الْقَدِیمُ، الْمَلِکُ، الْقُدُّوسُ، الْقَوِیُّ، الْقَرِیبُ، الْقَیُّومُ، الْقَابِضُ، الْبَاسِطُ، قَاضِی الْحَاجَاتِ، الْمَجِیدُ، الْمَوْلَى، الْمَنَّانُ، الْمُحِیطُ، الْمُبِینُ، الْمُقِیتُ، الْمُصَوِّرُ، الْکَرِیمُ، الْکَبِیرُ، الْکَافِی، کَاشِفُ الضُّرِّ، الْوَتْرُ، النُّورُ، الْوَهَّابُ، النَّاصِرُ، الْوَاسِعُ، الْوَدُودُ، الْهَادِی، الْوَفِیُّ، الْوَکِیلُ، الْوَارِثُ، الْبَرُّ، الْبَاعِثُ، التَّوَّابُ، الْجَلِیلُ، الْجَوَادُ، الْخَبِیرُ، الْخَالِقُ، خَیْرُ النَّاصِرِینَ، الدَّیَّانُ، الشَّکُورُ، الْعَظِیمُ، اللَّطِیفُ، الشَّافِی.» (نوادر الأخبار، فیض کاشانی، ص 95 و مصباح، کفعمی، ص 313)
99 تا اسم بود. خدایا به آبروی خودت و أسماءالحسنایت، انبیاء و اوصیایت، به آبروی محمد و اهل بیتش قسمت میدهم هر چی شب قدر امسال برای بندگان صالح و خوبت مقدّر میکنی به آبروی همان بندگان صالح، همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما.
تمام دعاها را مستجاب کن، اموات ما بیامرز، مرضای ما شفا بده، سفرها بیخطر باشد، توطئهها علیه اسلام و مسلمین خنثی بشود، توطئهگران نابود بشوند، منحرفین هدایت بشوند، هدایت شدهها حفظ بشوند، خدایا منحرفین را هدایت کن، به بیمسکنها مسکن خوب، به بیهمسرها همسر خوب، به بیفرزندها فرزندان صالح، به بیکارها شغل حلال مرحمت بفرما، کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار مکن.
حدیث داریم، مؤمن که میمیرد، انگار گل بو میکند. خدایا مرگ را برای ما اوّل راحتی قرار بده. کسانی که به گردن ما حق دارند، انبیاء، اوصیاء، مراجع تقلید، امام خمینی، شهدا، نیاکان، پدران و مادران و مربیّان و اساتید و شاگردان، هر کس در وجود ما اسلام و انقلاب ما سهمی داشته و الان در بین ما نیست، خدایا روحشان را از ما راضی بفرما و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده، کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن. خدایا تو قدرت داری، آب کثیف میرود تو زمین، آن طرفش آب زلال میآید بیرون، یعنی تو همین دو، سه متر زمین، زباله میرود پایین، زلال میآید بیرون. یعنی میتوانی بدیها را تبدیل به خوبی کنی. خدایا سیئات ما را تبدیل به حسنات بفرما.
هرچی تا حال سوختیم، باختیم، اشتباه کردیم، خدایا اشتباهات ما را با توبهی واقعی جبران بفرما. قلب امام زمان (علیهالسلام) را از الان تا ابد از همهی ما خشنود بفرما، ظهورش را تعجیل بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»