موضوع بحث: سیمایی از قرآن3
تاریخ پخش: 26/03/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحیم
به خاطر این که در جلسه قبل سفارشی کردم که این جلسات قرآنی احیاء شود و افرادی که قویتر هستند، با آنهایی که ضعیف هستند با هم بنشینند، دونفر، سه نفر، صد نفر، هشت نفر بیشتر و کمتر با هم جلسات قرآن داشته باشند و به نظرم آمد یک جلسه نیز خودمان با بعضی از برادرهای مختلف با هم باشیم و یک جلسه قرائت قرآن باشد و مثل قرائتهای سنتی بخوانند و من هم آیه آیه یک شرح و تفسیر مختصری داشته باشیم که هم برای خودمان خوب باشد و هم شاید یک راهی باشد برای جلسات قرائت قرآن، که جلسات قرائت قرآن اگر اینگونه باشد فکر میکنم که مفیدتر خواهد بود.
1- اهتمام همگانی به قرآن و مفاهیم آن
چون من خودم در جلسات قرآن شهرهایی که جلسه قرآن دارند زیاد بودهام. معمولاً قرآن را میخوانند و تند تند میخوانند و نمیدانند که چه میخوانند. بعد هم یک واعظ سخنرانی میکند و بعد هر کس میخواهد مینشیند و هر کس میخواهد میرود. یعنی به قرآن عنایت نمیشود، به سخنرانی نیز عنایت نمیشود. آن سخنرانی نیز چون هماهنگ با متن قرآن نیست، یعنی موضوع سخنرانی چیز دیگر و قرآن چیز دیگر است و به هم نمیخورد، من فکر میکنم که اگر جلسه قرائت اینگونه باشد مفید است و این جلسات را میشود تشکیل داد.
حالا ما برای این که در این چند دقیقه بتوانیم یک سورهای را فشرده بخوانیم و ترجمه و تفسیر کنیم، سوره حجرات راکه جزء 26 است میخوانیم. هر کس یک آیه بخواند و ذیل هر آیه یک دقیقه نیز من صحبت میکنم و 8 یا 9درس که ما میتوانیم از هر آیه بگیریم. جلسه هم 30 دقیقه بیشتر طول نکشد که بعضیها هم بتوانند در جلسه شرکت کنند، چون احیاناً امتحانات دانشگاه، دبیرستان و ماه تابستان و رمضان است. بچهها میگویند: اگر به جلسات قرائت قرآن برویم از امتحانات عقب میافتیم، اما اگر جلسات فشرده باشد، چون مهم نیست که ما یک جزء بخوانیم. حدیث داریم که اهمیت ندهید که به آخر قرآن برسید.
قصهای برایتان بگویم، در صدر اسلام میدانید قرائت قرآن چگونه بوده است؟ صدر اسلام میآمدند نزد پیامبر(ص) میگفتند: یا رسول الله آیه یادمان بده. رسول خدا مستقیم یا توسط بعضی از افراد 10 آیه یادشان میداده است. این که میگویم حدیث است. 10 آیه یادشان میدادند و میگفتند ما میرویم این ده تا را عمل میکنیم و برمی گردیم، 10 تای دیگر یاد میگیریم. زمان پیامبر(ص) اینگونه بوده است. پیغمبر مردم را اینگونه میساخته است. 10 آیه یاد میداده است و عمل میکردند وسپس آیه دیگر.
ما چه میکنیم؟ قرآن را متری میخوانیم. یعنی یک شب 100 آیه میخوانیم و یکی از آن را بلد نیستیم و میرویم و میخوابیم. دیر نیز تمام میشود یا به سحری نمیرسیم، یا دیر بیدار میشویم یا جلسه اینقدر طول میکشد که افرادی که کار دارند رغبت نمیکنند که بیایند. جلسات قرائت باید بین نیم ساعت تا یک ساعت باشد و لازم نیست که همه قرآن خوانده شود، بخشی از قرآن را آدم میخواند با یک ترجمه ساده، یک کسی که یک کمی اطلاعات سادهای راجع به قرآن داشته باشد، از تفسیرها تفسیر ساده یا ترجمه سادهای میگوید و میگوییم قرآن این را به ما میگوید و میخوانیم و بلند میشویم و میرویم. و حال از باب نمونه که شاید این یک راهی باشد که در جلسات قرآن پیاده شود.
2- لزوم برنامهریزی آموزشی و پرهیز از دافعهها
البته معلوم نیست که کسانی که یک عمری آن روش قبلی را داشتهاند، این را بپسندند. ممکن است بگویند: این آقا میآید و روش ما را، بساط ما را، به هم میزند. باشد، من خیلی بساطها را به هم زدهام. درآخوندی خودم، کارهای خودم را به هم زدهام، نه کار دیگران را. مثلاً من معتقدم که در مسجد باید برنامهها گروه گروه باشد. یک شب پیش نماز مسجدی بودم، یک سال ماه رمضان آمدم و دیدم مسجد شلوغ است. زمان شاه بود. گفتم خوب همه رقم مشتری در مسجد آمدهاند. آدمهایی که شاید در طول سال مسجد نیایند و امشب چون سینما تعطیل است به مسجد آمدهاند. از بی جایی شب بیست و یکم زمان شاه مثل حالا نبود. حالا مسجدها شلوغ است. شب بیست و یکم در زمان شاه فقط مسجدها شلوغ بود. آمدم و گفتم چه کنیم؟ گفتم ما برنامهها را دسته دسته میکنیم، یک دسته از این آدمها کسانی هستند که همیشه مسجد میآیند و قرآن بلد هستند و مقدس هستند. آنها را بلند کردم یک کنار، گفتم: شما دعای جوشن کبیر، «الْغَوْثَ الْغَوْثَ» بخوانید. یک دسته را دیدم نمازشان را بلد نیستند، آنها را بلند کردیم و گفتیم در یک گوشه مسجد با این آقا نمازتان را درست کنید. یکی یکی نمازتان را بخوانید و چک کنید. یک دسته که تازه به مسجد آمده بودند، گفتم بیایید یک کنار پاسخ به سؤالات با من داشته باشید. سؤالی دارید، بگویید تا من پاسخ دهم.
متصدیان مسجد آمدند و گفتند: آقا امشب خراب شد، مسجد شلوغ بود و میتوانستیم چند هزار تومان پول بگیریم. میخواستیم طاق مسجد را آهن کنیم، میخواستیم زیلوها را فرش کنیم، دستشوییها را کاشی کاری کنیم، یعنی مسؤول مسجد دلشان میخواهد شب بیست و یکم که بیشترین جمعیت در مسجد است، نخهای مسجد پشم شود، خشت مسجد آجر شود، چوب مسجد آهن شود، خلاصه دلشان میخواهد و در تعمیر ظاهر مسجد هستند، عنایتشان بیشتر به این دارند. توجه کمتر به این است که امشب شب بیست و یکم است، یک کاری بکنیم که چهار تا مشتری به مسجد اضافه شود. یک نفر هم که میآید آنقدر پول از او میگیرند که وقتی میخواهد به مسجد برود، میگوید: اگر برویم گیر میافتیم. آدمهایی هستند که شب بیست و یکم که به مسجد میروند برنامه ریزی کردهاند که ازآنها پول بگیرند و مسجد را میترسد که اگر نرود بگویند: با مسجد خوب نیست، و اگر برود میگوید: جیبم را خالی خواهند کرد. یک جوری باشد که به برنامههای ارشادی بیشتر بها داده شود.
خلاصه متصدیان مسجد ناراحت شدند و گفتم اگر میخواهید من آخوند باشم من میخواهم این کار را بکنم. چون یک عدهای خیس خوردهاند، باید آنها را صابون زد، یک عدهای هنوز خیس نشدهاند باید زیر دوش بروند. این درست نیست که ما صابون برداریم و هر کس آمد او را صابون بزنیم، حالا چه خشک باشد یا تر. باید برنامهها سنجیده باشد.
این جلسه قرائت قرآن را ما به نظر خودمان، روش خوبی میآید که افرادی بخوانند یکی با صدا. جلسات قرائتی را گاهی اوقات تلویزیون نشان میدهد که همه آدمهای خوش تیپ، خوش سن، خوش صدا شرکت داشتهاند. حالا به فردی میگوییم، بیا برویم جلسه قرائت. میگوید: من که بلد نیستم بخوانم، بیا برویم قرائت قرآن! میگوید: من که صدا ندارم. بیا برویم قرائت قرآن! میگوید: من بیایم میگویند طاغوتی است. بیا برویم قرائت قرآن! میگوید: من رویم نمیشود. بیایم چپ چپ نگاه میکنند. بیا به مسجد برویم! میگوید: حالا امشب پول میخواهند از ما بگیرند. بیا برویم قرائت، نه امتحان دارم و 2 یا 3 ساعت طول میکشد. از بس یا پول میگیریم و یا طول میدهیم و یا میگوییم باید خوش صدا باشد تا بخواند، آن وقت فردی که پول و صدا ندارد مسجد نمیآید.
3- تخصصی کردن و گروهبندی در آموزش
یک کاری کنیم که مسجدها و جلسههای قرائت شلوغ شود. و هیچ معنی ندارد در مسجد یک مجلس و یک گروه باشد. زمان پیغمبر همین طور بود. حدیث داریم یک روز پیامبر به مسجد آمد دید مردم گروه گروه نشستهاند. یک گروه بحث علمی میکنند، یک گروه نماز مستحبی میخوانند، یک گروه قرآن میخوانند، کسی نگفته است که مسجد همه یک جور باشند. آخر آدمها ممکن است همه یک جور نباشند.
البته خطبههای نماز جمعه حسابش جداست. راهپیمایی و عزاداری حسابش جداست. اما کارهای آموزشی هر کس یک چیزی میخواهد. یکی تیمم بلد است، وقتی برایش میگویی، میگوید برو آقا 40 سال پیش پدرم تیمم یادم داده است. حالا این باز آمده است، برایم تیمم میگوید. حوصلهام نمیآید. یک کسی باید تیمم یاد بگیرد و یک کسی تیمم را40 سال پیش بلد شده است. این که باید غیر از برنامههای عمومی یک برنامههای گروه گروهی هم در مسجدهای بزرگ باشد، یا مسجدها هماهنگ کنند. مسجد این محله دعای «الْغَوْثَ الْغَوْثَ» بخواند، همه بروند آن جا، مسجد دیگرمسأله بگوید، مسجد یک محله پاسخ به سؤالات باشد. گروه گروه کنند.
یک آقا در مسجد روضه خوانی کند، آقایی دیگر برای بچهها قصه بگوید، بچههای محله نیز بدانند که این آخوند بچه هاست. ما پزشک اطفال داریم، آخوند اطفال نیز داشته باشیم. یک روحانی مال زنهای خانه دار باشد، شوهرداری وبچه داری را بگوید و خانه داری را بگوید. یک آخوند باشد مربوط به دبیرستان، مثلاً از یک شهری آمده بودند که آقا در بازار یک جای بزرگی است شما بیا ایام فاطمیه سخنرانی کن و اگر شما بیایید خیلی هم شلوغ میشود. گفتم ایام فاطمیه، گفت آری، گفتم اگر ایام فاطمیه از فلانی دعوت کنید که راجع به حضرت فاطمه کتاب نوشته است از من بهتراست. وقتی دعوت میکنید رییس فرهنگ آن شهر را ببینید، تمام دخترهای دبیرستانی را در سالن ورزش جمع کند و به مناسبت ایام حضرت زهرا(س) این شخص که برای حضرت زهرا(س) کتاب نوشته درباره زن نمونه برای دختران دبیرستانی صحبت کند. آن هم در استادیوم ورزشی. شما از من دعوت میکنی غلط است زیرا من اطلاعاتم راجع به حضرت زهرا(س) کم است و مرا میبری بازار برای حاجیهای بازاری صحبت کنم. حاجیهای بازاری درباره حضرت زهرا(س) بداند یا نداند خیلی فرق ندارد. دختران دبیرستانی باید بداند حضرت زهرا(س) که بوده است. سخنران نیز باید کسی باشد که راجع به ایشان اطلاعاتش زیاد باشد. تو هم جایش غلط است(در بازار) هم مستمع غلط است(حاجیهای پیر مرد) هم گویندهاش غلط است(که من هستم) یعنی غلط در غلط در غلط. یک مقدار سرشان را پایین انداختند و به هم نگاه کردند و بلند شدند.
گفتند: پس چه کنیم؟ گفتم: بروید رییس فرهنگ را ببینید و تمام دختران دبیرستانی در زمین ورزش جمع شوند و آن دانشمندی که درباره حضرت زهرا(س) یا زن نمونه مطلب نوشته است بیاید سخنرانی کند. برنامه باید این گونه باشد. خلاصه باید برنامههای مذهبی خود را تغییراتی بدهیم والا بنده برای حاجی بازاری درباره حضرت زهرا بگویم، غلط اندر غلط اندر غلط است. ببخشید که این قدر طول کشید.
4- تفسیر سوره حجرات
«سوره حجرات جزء 26» «اعوذ با لله من الشیطان الرجیم» قرآن میگوید هر وقت میخواهید قرآن بخوانید «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»(نحل/98) هرکس میخواهد قرآن بخواند «اعوذ با لله» بگوید. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»(حجرات/1) این آیه به ما میگوید: اگر از خدا و پیامبر او جلو نیفتید، تا آنها حرفی نزدهاند حرفی نزنید، تا آنها دستوری ندادهاند جلو نیفتید، در راه رفتن، حرف زدن، قضاوتها، در حرکتهای سیاسی، اجتماعی، در متنی ظاهری و باطنی جلو نیفتید. یعنی همیشه شما تابع خدا و پیغمبر باشید. به یکسری آدمهای کندرو میگوید: چرا عقب هستید؟ و به یکسری آدمهای تندرو میگوید: چرا جلو هستید؟ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ»(حجرات/2) این آیه میگوید: مسلمانها و مؤمنین صدایتان را بلند نکنید، چون بعضیها بی ادب بودند و میآمدند پشت دیوار خانه پیامبر و فریاد میزدند یا محمد بیا بیرون، آیه آمد که چقدر آدمهای بی ادبی هستید، آخر او که مثل شما آدم معمولی نیست، که همین طور خیلی بدون ادب صحبت میکنید. مؤدب صحبت کنید، با پیغمبر(ص) که صحبت میکنید نگو او هم یکی من هم یکی. آخر او پیغمبر است شما ادب داشته باشید. این آیه نیز میگوید ادب داشته باشید و اگر کسی ادب نداشته باشد، اعمالش از بین میرود.
«إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»(حجرات/3) کسانی که مؤدب هستند و بلندتر از پیامبر حرف نمیزنند و احترام مردان آسمانی، احترام رسول خدا را میگیرند، اینها را خدا آزمایش کرده است، اینها ادبشان آزمایششان است. خداوند اینها را میبخشد و اجر بزرگ به اینها میدهد.
خلاصه قرآن به ما میگوید: جلو نیفتید، از حکم پیغمبر(ص) جلو نیفتید، تندتر از پیامبر نروید، ما همین الآن افرادی در جامعهی ما هست که مثلاً در رساله امام نوشته است یک بار آب بریزی پاک میشود و او میگوید: به دلم نمیچسبد. پاک است. ! میگوید نخیر پاک نیست. اینها کسانی هستند که از خود امام، از مرجع تقلیدشان جلو میافتند. در مسائل عبادی، مسائل دیگر و. . .
اجمالاً میگوید جلو نیفتید و اگر کسی ادب نداشته باشد، این آزمایش خوبی داده است. خداوند شما را با ادب امتحان میکند، بی ادبها مردود و با ادبها قبول هستند. مسأله ادب خیلی مهم است.
5- آداب زیارت و پرهیز از مردمآزاری
«إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»(حجرات/4) این آیه نیز درسی میدهد و میگوید: افرادی که از پشت دیوار نعره میکشند و پیامبر(ص) را صدا میزنند، اینها آدمهای بی عقلی هستند.
بد نیست جملهای بگویم. زیارت رفتهای، مردم در زیارت امام رضا(ع) یک وقت جیغ میزنند، داد میزنند، یا امام رضای غریب، چرا؟ خوب همینطوری بگو یا امام رضا(ع)! یک مرتبه میبینی 100 نفر نماز میخوانند و یک مرتبه 1نفر میگوید در کرببلا به شمر ملعون لعنت، حواس 100نفر را پرت میکند و فکر میکند خیلی آدم خوبی است. آقاجان در حرم میروید، آرام باشید. داد نزنید، افرادی بودند وقتی مناجات میکردند، یک نعرههایی میکشیدند، «انی سمیع»، «انی قریب» من نزدیک هستم چرا داد میزنی؟ داد نزنید، در زیارت میروید داد نزنید، در عزاداری داد نزنید، بلندگوهایتان بلند نشود، مناجاتهایتان مزاحم نشود، مثلاً میخواهند ختم یک شهیدی بروند یا چهله یک شهیدی، 2 بعد از ظهر تابستان و هوا داغ، دو سه تا از این طبل زنها شروع به زدن میکنند، یک محله را از خواب بیدار میکنند، چیست؟ میروند به چهله شهید. او شهید شد که تو مردم آزاری نکنی. شهید خیلی ارزش دارد، اما خود روح شهید اجازه نمیدهد که شما مزاحم بشوید. حالا این کارهای مذهبی است، در عروس بردن که دیگر هیچ، 2 بعد از نیمه شب بوق میزند و مردم را بیدار میکند، تا برسد تا برسد به ترافیکهایی که ایجاد میشود. خلاصه مزاحمت صدایی، ترافیکی، نعرهای، دادی، بوقی، صلواتی، همه مزاحمتی یک نوع اهانت به حقوق مردم است. حقوق مردم، چه برسد به حقوق پیامبر(ص). قرآن به ما میگوید مؤدب و آرام باشید.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»(حجرات/5) این آیه میگوید: ای کسانی که با رسول خدا کار دارید داد نزنید، صبر کنید تا خود پیامبر از خانه بیرون بیاید، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ»(حجرات/6) این آیه یک درس به حکومتهای جهان و یک درس به همه مردم جهان است. میگوید: رادیو بی بی سی را گوش ندهید، میگوید: رادیو آمریکا را گوش ندهید. میگوید: رادیوهای غیر مسلمان را گوش ندهید. میگوید: حرف مسلمانها را هم گوش ندهید، اگر فاسق هستند.
6- هر خبری را از هر کسی بدون تحقیق نپذیرید
یک قصه برایتان بگویم. پیغمبر(ص) یک فرد را فرستاد و گفت: برو فلان منطقه برای این که زکات بگیرد. این شخص هم رفت، مردم فهمیدند پیغمبر(ص) یک نفر را فرستاده است، برای گرفتن زکات! آمدند استقبال، تا آمدند استقبال این فرد ترسید و گفت آمدهاند که مرا بزنند. فرار کرد و آمد نزد رسول الله و گفت: یا رسول الله اینها زکات نمیدهند. یک لشکری راه بینداز برویم بینیم چرا زکات نمیدهند؟ آیه نازل شد که هر وقت یک فاسقی خبری داد تحقیق کنید، الآن این آدم فاسقی است. این خبر میدهد که حمله کنند. اگر الآن عجله کنید و تصمیم بگیرید، افرادی خونشان ریخته میشود به خاطر خبر یک آدم فاسق. آیه این است: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» الآن کشورهای مسلمان نما در مکه با حاجیها که صحبت میکنید، میگویند شنیدهایم که ایران چنین و چنان است، میگوییم از چه کسی شنیدهای، میگوید رادیو بی بی سی، میگوییم خاک بر سر تو مسلمان، تو مسلمانی و مکه آمدهای، میگوید بله! میگوید: بله! من مسلمان و حاجی هستم. حاجی میگوید و عمل میکند به «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» اگر فاسقی خبر داد تحقیق کن، رادیو بی بی سی عادل است یا فاسق است؟ رادیو آمریکا عادل است یا فاسق است؟ هرکسی خبر داد تحقیق کنید. به خاطر این که ممکن است تحقیق نکرده، اقدام به عمل کنید و در عمل خونهای بی گناهی ریخته شود.
این آیه نیز درسی است که هیچ کس، گفته هیچ کس را قبول نکند، مگر این که آن شخص عادل باشد. حرف عادل ارزش دارد و الا یک وقت ممکن است شما به تمام دیوارها ببینی که نوشتهاند مرگ بر الف، خوب باید بگویی آقای الف در این شهر آبرویش رفته، نه بابا، دو نفر فاسق کافی است که یک نردبان و دو تا قوطی رنگ داشته باشند، بر روی تمام آجرها بنویسند، «مرگ بر الف» یا «زنده باد ب»، حساب کن چه کسی میگوید، ارزش با گوینده است. حرفها را باید تحقیق کرد، تحقیق نکرده حرف را قبول نکنید. من دیدم آدم خوبی است. چه طور؟ یک چادر سیاه سر او بود. مگر هرکس چادر سیاه سرش است، آدم خوبی است؟ نه آقا. قیافه حزب اللهی داشت، مگر هرکس قیافه حزب اللهی داشت آدم خوبی است؟ قسم خورد، مگر هرکس قسم بخورد آدم خوبی است.
قرآن میگوید: مردم! همه چیزی قلابی هست، گول نخورید. اشک قلابی نیز هست، هرکس اشک ریخت گول گریه هایش را نخور «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ»(یوسف/16) یوسف را در چاه انداختند و بعد آمدند و زار زار گریه کردند که یوسف را گرگ خورده است. این را میگوید که بدانید اشک قلابی نیز داریم. برادرهای یوسف خودشان یوسف را در چاه انداختند وخودشان نیز گریه دروغین کردند. این را میگوید که بدانید اشک قلابی و دروغین داریم، گول نخورید. قسم قلابی داریم. قرآن میگوید «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً»(مجادله/16) بعضیها با قسم دروغین میخواهند حرفشان را به کرسی بنشانند. قسم قلابی، اشک قلابی، ایمان قلابی، قرآن میگوید: «وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ»(بقره/14) نزد باند خودشان که میروند میگویند ما با شما هستیم منتهی در ظاهر ایمان میآوریم که مسلمانها را گول بزنیم. یک عده از یهودیها گفتند صبح میرویم ایمان میآوریم و غروب کافر میشویم. نارو میزنیم، آیه نازل شد محمد(ص) حواست جمع باشد امروزصبح یک عده از یهودیها مؤمن میشوند و شب کافر میشوند. این کار را که یک کار تاکتیکی است میخواهند بکنند، مواظب باش.
سخنران قلابی نیز داریم. طبق این آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ»(بقره/204) بعضی آدمها هستند حرف که میزنند، آدم خیلی تعجب میکند. واقعاً خوب سخنرانی میکند. قرآن میگوید: «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» از آن پدر سوخته هاست، قرآن میگوید: «وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»(منافقون/4) بعضیها آنقدر قشنگ حرف میزنند که تو هم که پیامبر هستی ماتت میبرد. یک سخنرانی عالی کرد. مواظب باش پای حرف چه کسی مینشینی. امام کاظم(ع) فرمود: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»(کافى، ج6، ص434) گوش به حرف هرکس بدهید عبد او هستید. اگر حق بگوید و تو گوش به حرف حق بدهی، عبد حق میشوی و اگر گوش به حرف باطل بدهی، عبد باطل هستی.
مواظب باشید هرکس خبری را آورد اگر فاسق است، تحقیق کنید. عجب درسهای زندهای! چه قرآن زندهای! ادب نسبت به رهبر در قرآن آمده است. با داد پیامبر را صدا نزنید، از پشت دیوار ایشان را صدا نزنید، عجله نکنید، نسبت به رهبر مؤدب باشید. این در قرآن است.
خبر فاسق ارزش ندارد، خبرنگاران خارجی خبرهایشان ارزش ندارد، سازمان بین الملل بدبختها یک مشت جنایتکار دور هم نشستهاند و بمب شیمیایی را وقتی در فشار تبلیغات ایران قرار میگیرند، یک عده را میفرستادند و خبر میگیرند. اما آنها یا خبر نمیدهند، و یا بد خبر میدهند و یا کج خبر میدهند، و یا چیزی به آن اضافه میکنند، یک کلمه اضافه میکنند. مثلاً میگویند: عراق متقابلاً بمب شیمیایی ریخت، عوض این که بگویند: عراق بمب شیمیایی ریخت، یک کلمه اضافه میکنند، میگویند: عراق متقابلاً بمب شیمیایی ریخت، یک کلمه متقابلاً اضافه میکند و تمام افکار و قضاوت دنیا را عوض میکند. بنابراین روزنامه نویس باید عادل باشد، کسانی که در رادیو و تلویزیون صحبت میکنند، نباید فاسق باشند. کارت خبرنگاری افراد فاسق در حکومت اسلامی باید باطل شود. این آیه میگوید کارت خبرنگاران فاسق باید لغو شود. چون حکومت قرآن است و میگوید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»(حجرات/6) اگر کسی خبرهایش دروغ است و روی فسق کارمی کند، باید کارتش لغو شود و عجب قرآن زندهای.
7- لزوم تبعیت از پیامبر و پرهیز از توقع بیجا
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7) این آیه هم جلو آدمهای پر توقع رامی گیرد. آدمهایی بودند که توقع زیادی داشتند و میخواستند پیامبر(ص) هم گوش به حرف آنها بدهد. آیه نازل شد که شما باید تابع پیامبر باشید نه این که بگویید: میدانید، خوب بود پیامبر این کار را نمیکرد، ای کاش پیامبر(ص) این کارها را نمیکرد. میخواهند رهبر دنبال مردم برود. این آیه میگوید که توقع نداشته باشید که رهبر دنبال شما حرکت کند. رهبر باید دنبال خدا برود. اگر رهبر گوش به حرف شما بدهد، شما به دردسر میافتید، علم شما محدود است و او علمش ازعلم بی نهایت خدا سرچشمه میگیرد، شما شک و سهو و خطا دارید، پیامبر باید از کسی الهام بگیرد که شک و سهو وخطا ندارد. از چنین خدایی باید الهام بگیرد. توقع بی خود نداشته باشید از پیامبر«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» درمیان شما پیامبر «اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ» اگر او در بسیاری از کارها(البته گاهی مشورت بکند) گاهی پیامبر عواطف و احساسات و تقاضاهای و نیازهای مردم را گوش بدهد اما خیلی از جاها نیز نباید گوش بدهد. خدا در قرآن میگوید: «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»(انعام/116) پیغمبرها اگر اکثر مردم را بخواهید ببینید که چه میگویند، اکثر مردم شما را گول میزنند. اکثر مردم ممکن است کج بروند. شما با مردم مشورت بکن، اما همیشه توجه به خدا داشته باش. عوض این که شما از پیامبر اطاعت کنید، پیامبر از شما اطاعت کند، «لَعَنِتُّمْ» لعنت، به دردسر میافتید ولکن خدا برای شما ایمان را دوست دارد، ایمان را در دل شما زینت داده است «وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» زینت، همه نعمتهای مادی زینت زمین است، «ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها»(کهف/7) قرآن میگوید: آسمانها را زینت کردیم با ستارهها، و زمین را با درختها زینت کردیم. با درختها، حیوانها، دریاها، با صحرا، کوهها و معدنها و تمام هستی «زینَهً لَها» قرآن میگوید: تمام هستی زینت زمین است.
زینت ما ایمان است «وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»، زینت واقعی و معنوی ایمان است. حلقه طلا، لباس چنین، یا حرام است برای من، البته برای زن هم زینت ظاهری است. زینت مرد ایمان و وقار است و لذا در تفسیر «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف/31) قرآن میگوید: وقتی به مسجد میروید، با زینت بروید، حدیث آمده است با زینت بروید، یک معنایش این است که لباس خوب بپوشید و یک معنایش این است که با وقار بروید. زینت انسان ایمان و وقار است.
8- بسیج همگانی در برابر متجاوز
«فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَهً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ»(حجرات/9-8)
این هم درسی است برای همه کشورهای اسلامی، میفرماید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ» البته ما قبول نداریم که صدام مؤمن است. ما صدام را کافر میدانیم. اما حالا بر فرض دو کشور اسلامی با هم درگیری پیدا کردند، قرآن به تمام مسلمانها میگوید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ» و اگر دو طایفه از مؤمنین «اقْتَتَلُوا» به هم ریختند، محله بالا و پایین، این شهر و آن شهر، این کشور و آن کشور، اگر دو گروه از مسلمانها «اقْتَتَلُوا» با هم درگیر شدند «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» باقی کشورهای اسلامی باید میانجیگری کنند. منتهی نه به اینکه به ایران بگویند: عراق آمده است در کشورت حال با هم رفیق شوید. میگویند: نگاه کنید، ببینید متجاوز کیست؟ «فان بغت»، باغی کیست؟ ظالم و متجاوز کیست؟ و «ان بغت احداهما» تا به آخر، اگر یک گروه از مسلمانها قلدری کرده است، همه بسیج شوید که قلدر را سر جایش بنشانید و یک زمانی بود که سران کشورها میآمدند خدمت امام، برای واسطه گری که بین ایران و عراق جنگ را تمام کنند. امام این آیه را میفرمود: شما مسلمان هستید، قرآن به شما گفته است که دو گروه از مسلمانها که بینشان جنگ شد متجاوز را شناسایی کنید و به او حمله کنید. اینها سرشان را پایین میانداختند و میرفتند. واقع این است که کشورهای مسلمان، مسلمان نیستند و قرآن میگوید، دیدند که عراق به ایران حمله کرد، دیدند دو گروه بر فرض عراق مسلمان باشد، دیدند عراق بر فرض مسلمان، بر ایران قطعاً اسلامی حمله کرد، باید اینها دماغ صدام را به خاک بسپارند. این آیه نیزراجع به این مطلب است صحبت میکند.
9- مؤمنان برادر یکدیگرند
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(حجرات/10) این آیه لطیف میگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» مؤمنین با هم برادرند. چند رقم علاقه داریم، یک جور علاقه پدر و پسری داریم، نمیگوید: مسلمانها با هم پدر و پسر هستند. پدر و پسری، پدر خود را بالاتر میداند و پسر خود را پایینتر. نمیگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» معلم و شاگرد هستند. باز معلم خود را بالا میداند و شاگرد خود را پایین میداند. نمیگوید علاقه مؤمنین مثل علاقه زن و شوهر میماند، زیرا زن و شوهر بعد با هم رفیق میشوند، بعد از ازدواج علاقه ایشان از قبل بیشتر میشود. در ازدواج علاقه زن و شوهر بیش از 20 سالگی است، مثلاً علاقه شریک و شریک. نمیگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» شرکاء. نمیگوید: مؤمنین مثل دو شریک هستند. باز برای این که این شریک میخواهد، از جیب آن شریک بزند و آن شریک از جیب این شریک بزند. بهترین علاقهای که بلند و کوتاه در آن نیست، آقا و بردگی در آن نیست، پایین و بلندی در آن نیست، فقط بر اساس محبت است، علاقه 2 تا برادر است که طبیعی است، زن و شوهر علاقهشان شهوتی است، و بعد نیز بعد از ازدواج است. پدر و پسر علاقهشان عاطفی است. مثلاً نمیگویند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مثل مادر وبچه! چون مادر و بچه علاقهشان عاطفی است. معلم و شاگرد علاقه عقلی بینشان است. مادر و بچه علاقه عاطفی دارند و لذا بچه بد را نیز مادر دوست دارد. اما برادر، بهترین علاقهها که همیشگی است «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» مسلمانها با هم برادر هستند.
10- بخشیدن یکدیگر زمینه بخشش الهی
«فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ» اگر اختلافی شد اصلاح کنید، بخصوص ماه رمضان که داریم به سمت شب قدر میرویم، یک وقت دو تا برادر، دو تا دوست که با هم قهر هستند قرآن میگوید: «فَأَصْلِحُوا» اصلاح کنید، یک افطاری درست کن، با هم بیایند و آنها را آشتی بده. از هم بگذرید، حالا ظلم هم شده است بگذرید. ما با صدام دعوا داریم با خودمان که دعوا نداریم. حالا یک جایی کم و زیاد شده است، برخورد شد، توهین شد، آن وقت شب بیست و یکم که میخواهی بگویی: خدایا العفو، العفو، خدایا مرا ببخش مرا ببخش، خدا میگوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»(نور/22) خودتان اول همدیگر را ببخشید، اگر میخواهید خدا شما را ببخشد، خودتان همدیگر را ببخشید، خودتان همدیگر را ببخشید، تا خدا هم شما را ببخشد. چون اصولاً لطف خدا سر نخ آن دست ماست. یعنی خود شما وقتی دلت به رحم آمد، خدا نیز لطف میکند.
بد نیست این جا یک اشارهای کنم. وقتی باران نمیآید در روایت داریم که انسان به خاطر یکسری گناهان، یکسری تنبیهات، انسان را گوشمالی میدهد و باران نمیفرستد. باران لطفش را که قطع میکند به ما گفتهاند نماز باران بخوان. آن وقت میدانید که گفتهاند چگونه بخوان؟ اولاً گفتهاند که بروید در بیابان، زمینی پاک باشد، بچه شیرخورها را نیز بیاورید، پیر مردها، پیر زنها، گاوها و گوسالهها، مرغ و خروسها، شترها با بچهها همه را بیاورید و بز و بزغالهها را نیز بیاورید در صحرا، بعد اسلام میگوید: همه را از هم جدا کنید، مثلاً 5000 تا بچه شیرخوره را یک طرف نگهدارید و مادرهایشان را نیز یک طرف نگهدارید. 5 هزارتا بچه شیرخوار جیغ میکشند، بزغالهها را از مادرهایشان و بقیه حیوانها را نیز همین گونه، یک صحنهای در بیابان راه بیندازید که دل سنگ آب شود. وقتی خود شما صدای هزار تا بچه شیرخوار را شنیدی، بخواهی یا نخواهی گریهات جاری میشود. صحنههای سوزناکی ایجاد کنید که خودتان را رقیق کنید، از قساوت بیرون بیایید، وقتی خودتان رقیق شدید لطف خدا نیز جاری میشود.
بنابراین اگر ما خودمان را میخواهیم برای شبهای احیا آماده کنیم که مورد لطف خدا قرار بگیریم باید خودمان نیزلطف داشته باشیم. شما که میگویید: «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ»(المصباح کفعمی، ص617) خودت نیز کسی را کمک کن. میدانی این مثل چه میماند؟ مثل این که بنده یک سطل آب دارم و شما نیز دو تا سطل آب داری، یک آدم تشنه میرسد و میگوید آب، من میگویم به او بده و او نیز میگوید: تو به او بده. شما که میگویید: «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ»(المصباح کفعمی، ص617) خدایا برهنهها را بپوشان، حضرت عباسی چقدر لباس کهنه و نو در خانه دارید؟ چقدر پارچه و. . . بیخودی در خانه داریم. تو میگویی: ای خدا به او بده، خدا میگوید: به تو دادهام، تو هم به او بده. «اللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ»(المصباح کفعمی، ص617) خدایا همه اسیرها را آزاد کن، این کارگری که اسیر توست، زن و بچه که اسیر تو هستند، تو اینها را نیز یک مقدار سخت به آنها نگیر. تو که میخواهی او آزاد شود تو این را آزاد کن.
یک قصه بگویم؛ میگویند یک مولایی یک مرغ آورد و داد به نوکرش، گفت: این مرغ را با عدس درست کن، اگر خوب درست کردی آزادت میکنم. این هم با دلخوشی این که امشب غذا خوب درست میکند و آزاد میشود، مرغ را با عدس درست کرد. آقا که آمد عدسها را خورد ولی مرغ را نخورد و گفت این مرغ را فردا با لوبیا درست کن، اگرخوب درست کردی آزادت میکنم. فردا باز مرغ پخته را لوبیا پخت و قاطی آن کرد و آقا آمد و لوبیاها را خورد و گفت: فردا با پلو این مرغ را درست کن اگر خوب درست کردی آزادت میکنم. باز پلو درست کرد، پلوها را خورد و گفت: اگراین را با بادمجان درست کنی، آزادت میکنم و غلام گفت: آقا مرا نمیخواهد آزاد کنی، این مرغ بیچاره را آزاد کن. اگر واقعاً میخواهی خدا به تو لطف کند، تو نیز به این لطف کن و او را آزاد کن. شما شب بیست و یکم میخواهی بگویی مرابخش، پس تو او را ببخش. اصلاح بین مسلمانها از همه کارها مهمتر است.
11- ارزش واسطهگری در کار خیر
حدیث داریم که اگر کسی بین دو فرد آشتی بدهد، از همه نمازها و روزههای مستحبی ثوابش بیشتر است. آستین را بالا کنید و دلالی کنید. «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً»(نساء/85) قرآن میگوید: هرکس شفاعت و دلالی خوب بکند 2 ثواب دارد و بهترین دلالیها دلالی بین دختر و پسراست که اینها را عروس و داماد کنند. گاهی آدم خودش نمیتواند، اما باید دلالی کند. قرآن میگوید: «وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ»(حاقه/34) در یک جای دیگر میگوید: «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ»(فجر/18) اگر خودت پول نداشتی، میتوانستی آستینت را بالا کنی و بگویی فلانی جهیزیه میخواهد، 1000 تومان من میدهم، هریک از دم یکی 1000 تومان بدهید، جهیزیه فلانی را جور کنیم. فلانی میخواهد داماد شود، 50 هزار تومان لازم دارد، همه یکی 1000 تومان بدهید. گاهی آدم خودش ندارد «وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» یعنی وقتی نیز نداری، باید دلالی کنی. وقت تمام شد و عجب قرآن خوبی داریم. قرآن مکتب ما است. قرآن برای این نیست که شب بیست و یکم سر بگیریم و بگوییم «بک یا الله، بک یا الله»، این مثل این میماند که مریض به دکتر برود، نسخه بگیرد و عوض عمل به آن، هی بگوید قرص، قرص، آمپول و آن را سر بگیرد. فایده ندارد.
این کتاب زندگی ماست، چه میگوید؟
1- میگوید: نسبت به رهبر مؤدب باشید.
2- میگوید: فاسق خبر آورد کارتش را لغو کنید و اورا رد کنید.
3- میگوید: اگر دو گروه مسلمان یکی قلدر است، او را سر جایش بنشانید. درسهای اجتماعی واخلاقی.
خدایا ماه رمضان، ماه قرآن است، پنج تا پنج تا دور هم بنشینید و یکی که قرآن را خوب بلد است معلم شود و بقیه شاگرد شوند. 10 یا 20 روز تمرین کنید با قرآن آشنا شوید. خدایا به حق قرآن ما را از آشنایان به قرآن و از متخلقین به اخلاق قرآن و از هواداران قرآن، از هواداران شریک قرآن اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده.
اینجا خانههایی است که عزیزانشان با خونشان قرآن را در جامعه آوردند به ما هم توفیق بده که قرآن را با خون و وجودمان قرآن را به دنیا ابلاغ کنیم. ما را در برابر قرآن روز قیامت شرمنده نکن. خدایا ما شب بیست و یکم قرآن را سر میگیریم، قرآن سر گرفتن خیلی مهم است و اشکال ندارد، ثواب دارد و خیلی مهم است. ولی خدایا همین طور که ظاهر قرآن روی سرمان است یک جوری ایمانی به ما بده که تسلیم شویم و قوانین قرآن روی سرمان باشد و رهبرهایی که قرآن گفته است قبول کنیم و رهبرهایی که قرآن گفته است کنار بگذاریم، کنار بگذاریم و همین طور قرآن راه گشای ما شد در جمهوری اسلامی. راه گشای همه مستضعفین در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) قرار بده.
قرائتهای قرآن نیم ساعت، یک ساعت بشود، 7 یا 8 آیه بخوانند و تفسیر یا ترجمه شود و بگویند: درسمان از قرآن این است. این قرائتها را احیا کنید. بچه کوچک هارا در جلسات بیاورید. کمکش کنید و عارتان نشود که چند ساعت شاگردی کنید. در اثر این شاگردی قرآن را یادمی گیرید. بد است برای یک مسلمان که بعد از شش سال که انقلاب پیروز شده است، نتوانسته باشد با قرآن آشنا شود. ما هم هفته بسیج و. . . داریم. باید هفته قرآن هم داشته باشیم. حالا ما نداریم عوض آن ماه قرآن، ماه رمضان ماه قرآن است. بیاییم مأنوس با قرآن و معارف قرآن تبلیغ قرآن و عمل به قرآن شویم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»