سیره و سخن امام باقر علیه‌السلام

1- نقش امام باقر علیه‌السلام در تعمیق و توسعه علوم
2- دقّت و تأمل در کلمات خداوند در قرآن کریم
3- بزرگ‌شدن روح انسان، نه فقط زیادشدن دانش انسان
4- توجه به فرزندان شهداء به احترام خون شهداء
5- رعایت عدالت میان فرزندان
6- تربیت دینی کودکان به صورت تدریجی
7- کمک به نیازمندان از مسیر درست و مشروع

موضوع: سیره و سخن امام باقر علیه‌السلام
تاریخ پخش: 16/12/97

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
این بحث در اول ماه رجب پخش می‌شود. شب جمعه اول ماه رجب را اسمش را گذاشتند لیله الرغائب، رغائب، رغبت، میل، یعنی شبی که علاقه هست. شب علاقه‌ها و آرزوها. با باقی شب جمعه‌ها یک امتیازی دارد شب اول ماه رجب، اصلاً خود ماه رجب هم از ماه‌های دیگر بیشتر ارزش دارد. دعای خاص دارد، عمره ماه رجب، زیارت امام حسین در ماه رجب و تولد حضرت امیر(ع) در ماه رجب، تولد امام جواد در ماه رجب، ماه رجب بر باقی ماه‌ها ارزش دارد و شب جمعه اولش که بیننده‌ها پای تلویزیون هستند باز شب با ارزشی است. یک دعا می‌کنم همه آمین بگویند. خدایا آنچه در رجب و شعبان و رمضان برای بندگان خوبت مقدر می‌کنی به آبروی همان بندگان خوب همه آنها را برای همه ما مقدر بفرما. این برای…
1- نقش امام باقر علیه‌السلام در تعمیق و توسعه علوم
اما تولد امام باقر را داریم که روز جمعه یعنی فردا، فردای روزی که شما پای تلویزیون نشستید، تولد امام باقر است. من کلمه باقر را معنا کنم. باقر یعنی شکافنده، نوک هواپیما این رقمی است چون می‌خواهد هوا را بشکافد. قایق‌ها و کشتی‌ها هم نوکش اینطور است. پرنده‌ها نوکشان اینطور است. باقر یعنی علم را می‌شکافد. الآن اگر به ما بگویند: نفت چیه؟ می‌گوییم: نفت همین است که در چراغ است. می‌گویند: نه، دنیای پتروشیمی نفت را شکافته و از نفت انواع محصولات درآورده است. این را باقر می‌گویند. یعنی می‌شکافد و از آن نکته درمی‌آورد. بعضی کلمات قرآن که خیلی نادر… بسیار بسیار بسیار نادر، کم، یک جاهایی که من سراغ قرآن رفتم اینقدر چیز گیرم آمده که بهت زده شدم. سوره «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) بد هم نیست، چون این سوره را همه تقریباً حفظ هستند با هم بخوانیم و ثوابش را هدیه کنیم تولد امام پنجم، به امام پنجم هدیه کنیم. با هم بخوانیم، سوره کوثر، بسم الله الرحمن الرحیم، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» این هم ثوابش هدیه امام باقر.
من یکوقت در تفسیر نور به این آیه رسیدم یک مقدار دقت کردم، هشتاد و دو نکته گیرم آمد. در یک سوره‌ای که سه تا جمله دارد. تازه من فقیه و عارف و فیلسوف نیستم، من یک طلبه عادی و معمولی هستم. عین دنیای پتروشیمی، امروز از نفت چه چیزی درمی‌آورد. معنی باقر این است. یعنی از درونش چه چیزهایی می‌شود استخراج کرد. شکافنده علم، لذا گاهی امامان ما می‌فرمودند: ما مخاطب نداریم ولی اگر مخاطب، یعنی اگر مغزی بود که حرف‌های ما را می‌فهمید، ما از این کلمه چه چیزهایی استخراج می‌کنیم. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 102 سوره بقره می‌گوید: این آیه یک میلیون و دویست هزار رقم معنا دارد. این معنای… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
2- دقّت و تأمل در کلمات خداوند در قرآن کریم
برای اینکه شما را با معنای باقر یک خرده آشنا کنم، یک آیه هست حفظ هستید، دو تا کلمه هست. نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما، از این دو کلمه یکی من و یکی شما، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی‏ عِلْماً» (طه/114) این آیه قرآن است و ایرانی‌ها حفظ هستند. معنایش این است که خدایا، علم مرا زیاد کن. حالا همین کلمه، یک خرده فوتش کنیم ببینیم باقر یعنی شکافنده علم چیست؟ «قُل» بگو، این پیداست خود گفتن اثر دارد. وگرنه خدایا می‌خواهی علم مرا زیاد کنی، بکن. می‌گوید: نه، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی‏ عِلْماً» تو بگو تا من مستجاب کنم. پیداست اصل گفتن دعا، خدا می‌داند کی چه حاجتی دارد. ولی به ما گفتند: «ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) «ادْعُونِی» یعنی تو بخواه. وگرنه خدا می‌داند و نیازی به گفتن ما نیست. ما که با هم حرف می‌زنیم چون اطلاعات نداریم. می‌گویند: دیروز چه بود. پریروز چه بود. هفته گذشته چه بود. چون خبر نداریم. خدا که خبر دارد چه کسی چه می‌خواهد. اما می‌گوید: «قُل» اصل دعا مهم است. این یک، «قُل»
«ربّ» دعاهای ما بیشتر در فارسی با اللهم است. ولی قرآن بیشتر دعاهایش با «ربّ» هست. روایت داریم اگر ده مرتبه گفتید «یا ربّ» خدا می‌گوید: چه می‌خواهید؟ به شما می‌دهم. «زِدنی» زِد، زیاد کن. یعنی من باید خودم یک چیزی داشته باشم، بعد بگویم: زیادی‌اش را تو بده. من باید یک لیوانی داشته باشم از این طرف بگیرم و بعد بگویم: شیرش کن. نمی‌توانم لیوان را دمر بگیرم و بگویم: شیرش کن. نه ظرفت را درست بگیر تا من شیر کنم. «زِدنی» زیادی یعنی چه؟ یعنی خودت هم باید داشته باشی. اصلاً معنای شفاعت که می‌گویند: امام شفیع است. شهدا شفاعت می‌کنند، شفع یعنی جفت، یعنی تو.. مثل بچه مدرسه‌ای، بچه مدرسه‌ای باید یک نمره‌ای داشته باشد و یکی دو نمره هم استاد به او ارفاق کند و قبول شود. نمی‌شود گفت آقای استاد، آقای معلم، من نمره‌ام صفر است، لطفاً یک بیست به ما بده. این «زِدنی» باید خودت هم، یک مریض بگوید: آقا، مریض باید یک نفسی داشته باشد و شما هم دو تا آمپول بزنی خوب شود. نمی‌شود گفت: آقای دکتر این مرده است، لطفاً خوبش کن. مرده که چیزی ندارد، روح ندارد. یعنی یک روحی باید باشد دکتر هم بیاید. نمره‌ای داشته باشی دو نمره هم معلم اضافه کند. شفاعت یعنی باید خودت هم راه بیافتی و امام کمک تو کند. نمی‌شود گفت: من نماز نمی‌خوانم ولی خوب امام حسین را قیامت داریم. امام حسین بیاید بالای سر مرده چه کند؟ باید نماز بخوانی و به امام حسین بگویی: تو هم کمک کن. «زِدنی» یعنی خودت هم باید درس بخوانی. اینطور نیست که ما دنبال هوسرانی باشیم و بگوییم خدایا ما…
یک بچه یک غلطی کرده بود، در جغرافی، گفته بودند: کوه هیمالیا، گفته بود: نیشابور، اقیانوس اطلس؟ نوشته بود مراغه. درس نخوانده بود و چرت و پرت نوشته بود. بعد آمد خانه گفت: مامان جانماز کو؟ جانماز را گرفت و گفت: خدایا، کوه هیمالیا را نیشابور بگذار. اقیانوس اطلس را بگذار مراغه. مادرش گفت: چه می‌گویی؟ گفت: آخر من غلط کردم به خدا می‌گویم: درستش کن. این درست نیست. «زِدنی» زِد، یعنی خودت هم باید درس بخوانی و به خدا بگویی: این درسی که من خواندم را اضافه کن. شما باید یک پولی داشته باشی و بازار بروی و بعد بگویی: خیلی خوب، باقی‌اش وعده، این مقدار نقد و این مقدار نسیه، الآن می‌روی خانه رهن کنی، یک مقدار مبلغ می‌گیرند، بعد می‌گویند: اجاره‌اش اینطور. کلمه «زد» یعنی باید خودت هم درس بخوانی.
 3- بزرگ‌شدن روح انسان، نه فقط زیادشدن دانش انسان

بعد می‌گوید: «زِدنی» چرا نمی‌گوید: «زد علمی»؟ «زد علمی» معنایش این است که علمم زیاد شود. نمی‌گوید: علمم زیاد شود و لیسانس من فوق لیسانس شود، نه. می‌گوید: «زِدنی» نه «زِد علمی» یعنی خودم بزرگ شوم، خیلی‌ها سوادشان خوب است ولی خودشان بزرگ نیستند.
دیروز یکی از وزرای محترم می‌گفت… وزیر آموزش و پرورش می‌گفت: یک کسی هست هرسال مدال می‌گیرد، فارغ التحصیل دانشگاه، مهمترین دانشگاه‌ها، عروس و داماد هردو تیزهوش و نابغه و هرکدام مدال‌های متعدد دارند، اینها با هم ازدواج کردند و با هم نمی‌سازند. بنا شد ایشان داوری کند. آقای وزیر می‌گوید: رفتم گفتم: ریشه اختلاف شما چیست؟ گفت: آغاز اختلاف ما از این بود که من در آشپزخانه گفتم: یخچال را اینجا بگذار، او گفت: اینجا بگذار. گفتم: اینجا بهتر است. او گفت: نه آنجا بهتر است. نخیر اینجا بهتر است. نخیر آنجا بهتر است. هیچی هیچی… علم زیاد است اما روح کوچک است. می‌گوید: «زدنی» قیف باید بزرگ باشد. اگر قیف تنگ باشد، نفت زیاد دردسر دارد. قیف تنگ است. قیف را بزرگ کن. «زدنی» خودم بزرگ شوم. بعضی‌ها فقیر هستند، روی موکت نشستند و نان و سیب زمینی می‌خورد. نان خالی می‌خورد. اما روحش بزرگ است. هرکس می‌آید تعارف می‌کند. بعضی‌ها پولدار است، اما روح کوچک است، در را قفل می‌کند احدی نفهمند. «زدنی» یعنی خودم باید …
الآن بچه‌های دبیرستانی ما، باسوادتر از راهنمایی‌ها هستند. ادبشان هم بیشتر است؟ اگر بیشتر بود آفرین. دبیرستانی‌ها از راهنمایی‌ها و راهنمایی‌ها از دبستانی‌ها، دانشجوهای سال بالا باید بهتر از دانشجوهای اول و دوم و ترم یک و دو و سه باشند. اگر هرچه علم زیادتر می‌شود روح هم بزرگتر شد، درود بر او، زنده باد او. اما اگر نه، محفوظات بالاست و نمره بیست است اما خیلی آدم کوچکی است. سر یک عطسه و سرفه قهر می‌کند. روح کوچک است. «زدنی» یعنی خودم بزرگ شوم. «زد علمی» یعنی علمم زیاد شود. خدا نمی‌گوید: علمت زیاد شود. می‌گوید: علمی… خودت زیاد شو منتهی از طریق علم، از طریق علم باید خودت رشد کنی. «زدنی علماً» علما گفته، نگفته: «زدنی العلم» نگفته است. علم بی الف و لام یعنی همه رقم علم‌ها، یک کلمه می‌گوییم: «قل ربّ زدنی علماً» قل یک معنا دارد، ربّ یک معنا دارد. زِد یک معنی دارد، «زدنی» یک معنا دارد. این را می‌گویند: باقر. یعنی چه؟ یعنی هی فوت می‌کنی و نکته درمی‌آوریم. در سوره «انا اعطیناک الکوثر» من حدود هشتاد نکته گیرم آمد. اصلاً بهت زده شدم. چرا گفته: «انّا»؟ «انا اعطیناک» چرا نگفته: «انِّی»؟ چرا گفته: «اعطینا» عطا کرد؟ نمی‌گوید: دادیم؟ «آتینا» داریم با الف و ت، «آتینا» دادیم و «اعطینا» یعنی عطا کردیم. فرق بین «آتینا» و «اعطینا» چیست؟ کوثر، فرق بین کوثر و تکاثر چیست؟ «و انحَر» چیست؟ «فصَلِّ لِرَبِّکَ» چیست؟ چرا گفته: «فصلِّ»؟ «وَ انْحَرْ» اول می‌گوید: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ» بعد می‌گوید: «وَ انْحَرْ». هرچه اینها را نگاه می‌کنی یک چیزی از این درمی‌آید. چون این قرآن پایان نامه دکتر نیست. دکتر علمش محدود است و آیت الله علمش هم محدود است. می‌گوید: تنزیل، از کجا نازل شدی؟ «ممن خلق السماوات العلی» آن کسی این قرآن را فرستاد که آسمان‌ها را آفریده است. یعنی منشاء قرآن علم بی نهایت خداست. باقر یعنی شکافنده علم. این معنای باقر است. حالا چند حدیث برای شما نقل کنم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
4- توجه به فرزندان شهداء به احترام خون شهداء
یکی از حدیث‌هایی که امروز هم به مناسبت اینکه شما عزیزان از بنیاد شهید هستید، خانواده شهید هستید جمعی از شما، داریم «یحفظ الاطفال بأعمال آبائهم» (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 338) فرمود: بچه‌ها را بخاطر خوبی پدرشان احترام قائل شوید. اینکه پدرش جانش را داده است، این حسابش جداست. «یحفظ الاطفال» اطفال را حفظ کنید، «بأعمال آبائهم» بخاطر اینکه پدرانشان سرمایه‌گذاری کردند. این … در اثر خون شهداست.
زمان شاه کتاب‌های مطهری پنج هزار تا چاپ می‌شد. اگر بعد از انقلاب صد هزار تا چاپ شد، پنج هزار تا برای خود مطهری است. نود و پنج هزار تا برای شهادتش است و با شهادت بچه‌های شما و همسران شما، این یک مورد. دوم اینکه با مردم که حرف می‌زنید یک طوری حرف بزنید که دوست دارید مردم هم با شما آنطور حرف بزنند. مثلاً بنده اسمم محسن است، اگر کسی بگوید: محسن، آقا کشمش هم دم دارد. محسن آقا، حاج آقا، این محسن… اگر خوشت نمی‌آید کسی به شما محسن بگوید، تو هم نگو احمد، حسن، هرطور دوست داری صدا بزنند، تو هم مردم را همانطور صدا بزن. در محبت … امام باقر فرمود:بدترین پدرها پدری است که بچه‌اش را لوس بار بیاورد. هرچه گریه کرد به او بدهیم. هرچه خواست به او بدهیم، بچه لوس می‌شود. تنور شکم دم به دم تافتن، مصیبت بود روز نایافتن. اگر هرچه بچه خواست به او دادی، این بچه لوس می‌شود، ظریف می‌شود. هرچه دختر می‌خواهد برایش بخری، هرچه پسر می‌خواهد برایش بخری. بله اگر داری چیزهای خاص و حکیمانه است بخر. اما اگر یا نداری یا این پیشنهاد دختر و پسر حکیمانه نیست، مقاومت کن. همیشه نباید هرچه آنها گفتند. امام باقر فرمود: شب تولد امام باقر، پیامی از امام باقر(ع)، فرمود: بدترین پدر و مادرها کسی است «شرّ الاباء من دعاه البرّ الی‏ الافراط» (تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 53) یعنی بچه را لوس بار بیاورد. این هم یک مطلب.
5- رعایت عدالت میان فرزندان
مسأله دیگر تعادل، امام زین العابدین، امام چهارم، می‌گوید: پدرم امام باقر یک چیزی به من گفته من به شما بگویم. گفت: بعضی از بچه‌هایم را خیلی دوست ندارم. چرا؟ بخاطر اینکه کمالاتشان فرق می‌کند. من آن کسی که کمال بیشتر دارد، بیشتر دوست دارم. منتهی برای اینکه حسود نشوند، آن را هم که کمال ندارد روی زانو می‌نشانم، دست به سرش می‌کشم و محبت می‌کنم تا قصه یوسف تکرار نشود. برادران یوسف نسبت به یوسف حسودی کردند و او را در چاه انداختند. یعنی گاهی وقت‌ها باید بین بچه‌ها اعتدال باشد. جهازیه می‌خریم حدیث داریم، اگر کسی بین بچه‌هایش حتی در وصیت فرق بگذارد. مثلاً می‌خواهد بمیرد، بگوید: به این دو میلیون بده و به او یک میلیون بده. بین بچه‌هایش فرق بگذارد، حتی در وصیت گناه کبیره کرده است. سعی کنیم بچه‌ها را در همه چیز هم به اندازه باشد و هم فرقی بین بچه‌ها نگذاریم. چون فرق گذاشتن، یکوقت کسی آمد با من مصاحبه کرد، رادیو و تلویزیون بود ظاهرا، حالا کسی مصاحبه کرد. گفت: شما چند بچه داری؟ گفتم: سه تا، گفت: کدام یکی را بیشتر دوست داری؟ گفتم: سؤال غلط است. مثل اینکه بگوییم: آقا شما چند تا انگشت داری؟ پنج تا. کدام یکی را بیشتر دوست داری؟ همه را دوست دارم. اصلاً سؤال شما غلط است و جواب من هم غلط است. من اگر بگویم: فلانی را بیشتر دوست دارم. یعنی چه؟ یعنی آن دو تا بچه را نسبت به دیگری حسود کنم. نباید سؤال طوری باشد که من او را دوست دارم… مهمانی هست این را می‌بریم و این را نمی بریم. سفر هست یکی را می‌بریم و یکی را نمی‌بریم. به یکی می‌گوییم: جونم و به یکی می‌گوییم: بله، همه را یکجور بگو. چرا به او گفتی: جونم و به او گفتی: بله؟
امیرالمؤمنین در دادگاه بود، قاضی به حضرت امیر گفت: یا امیرالمؤمنین، به دیگری اسم ساده برد. حضرت فرمود: تو به درد قضاوت نمی‌خوری. چرا فرق گذاشتی بین من و او؟ من و او هردو شاکی هستیم. آمدیم دادگاه و تو باید هردو را یکجور نگاه کنی. حتی در نگاه‌ها باید یکسان باشی. «وَ آسِ بَیْنَهُمْ» سَوی یعنی مساوی، «بینَهُم فِی‏ اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ وَ الاشَارَهِ وَ التَّحِیَّهِ» (نهج البلاغه، نامه 46) [حاج آقا می‌گوید: و سوی بینهما…] یعنی ملاحظات و نگاه تو یکسان باشد. یک دقیقه اینطور و یک دقیقه اینطور. اینکه یک نفر را نگاه کنی و یک نفر را نگاه نکنی، تبعیض است. بین بچه‌ها فرق نگذارید، بچه‌ها حسود می‌شوند. این هم یک حدیث و سفارش از امام باقر.
مسأله دیگر خواسته‌های طبیعی خانم‌ها را باید اداره کرد. یک روز امام باقر(ع) مهمان داشت. این مهمان آمد هی نگاه به فرش‌ها کرد. نگاه به پرده‌ها کرد. حساس شد. امام باقر دید حواس این مهمان پرت شده است. وقتی می‌خواست برود به مهمان گفت: فردا هم بیا. گفت: چشم، فردا که آمد امام باقر(ع) ایشان را در اتاق خیلی ساده برد. گفت: آقا اتاق دیروز طور دیگر بود. گفت: فهمیدم. گفتم بیا برای اینکه امروز این اتاق را هم ببینی. آن اتاق برای خانم من بود. مهریه‌اش را گرفته بود و جنس خریده بود و اتاق را قشنگ چیده بود. من دخالت نمی‌کنم، مهر خودش است و ملک خودش است و می‌خواهد با اختیار خودش اتاقش را زینت کند، بکند. این اتاق، اتاق من است. اگر خواستیم قضاوت کنیم یک تحقیقی کنیم. بنده کنار خیابان می‌ایستم یک ماشین قیمتی می‌آید سوار می‌شوم. نرخ ماشین را نمی‌دانم. می‌گوید: کجا می‌روی؟ می‌گویم: دو کیلومتر آن طرف‌تر. وقتی پیاده می‌شوم، ووو فهمیدی قرائتی چه ماشینی داشت؟ بیا، بگو این ماشین برای تو بود یا نه؟ بگو برای تو بود یا نبود؟ اصلاً من قیمت ماشین را می‌دانستم. اگر خواستید قضاوت کنید عکس نگیرید، فیلم بگیرید. فرق بین عکس و فیلم چیست؟ عکس همان لحظه تق… داری می‌خندی… ولی خوب می‌گوید: ببین روز عاشورا قرائتی داشت می‌خندید. می‌گویم: بابا جون، من در حال خنده بودم این عکس مرا آمد گفت. من از صبح تا حالا روضه بودم، گریه کردم، مطالعه کردم، کار کردم، حالا یک لحظه ایشان یک چیزی گفت من خنده‌ام گرفت. از آن لحظه خنده می‌گیرند و الم شنگه راه می‌اندازند. از مردم فیلم نگیرید… ببخشید… بگویید… عکس… فیلم بگیرید.
ما رفتیم کرمانشاه، دو کیلو روغن کرمانشاهی به ما دادند. آمدیم خانه تهران دیدیم عجب روغنی است. به خانواده گفتم: این را نخوریم، بگذاریم مهمان که آمد درش را باز کنیم. مهمانی از استانی داشتیم، برنج و روغن و غذایش را که خورد، گفت: حاج آقا، می‌شود من یک خرده این غذا را برای تبرک ببرم؟ یک ظرف برداشت و یک خرده برنج را برداشت و رفت یک استان دیگر، مردم را جمع کرد و برنج را باز کرد و گفت: ببین خانه قرائتی چه روغنی می‌خورند؟ به حضرت عباس ما همین دو کیلو را داشتیم. در طول سال ما روغنمان، فقیر نیستم ولی زندگی من عادی است و شاید کمی بهتر از عادی، ولی این روغن خانه ما دائمی نیست. تصادف بود از کرمانشاه آمده بودیم و سوغاتی بود. یعنی می‌گوید: برای تبرک می‌خواهم، اینها عکس می‌گیرند. اگر می‌خواهید ببینید خانه ما چه روغنی است اخیراً دستگاهی پیدا شده که فشار خون را تا سه ماه تعیین می‌کند. قبلاً قند خون را همان لحظه می‌گیرند و می‌گویند: قندت چطور است. الآن دیگر نه، از حالا تا سه ماه پیش، اگر خواستید قضاوت کنید کل را ببینید. خنده و گریه، فقر و غنا، شادی و عزا، همه را با هم ببینید. امام باقر اینطور فرمود.
6- تربیت دینی کودکان به صورت تدریجی
مسأله دیگر امام باقر فرمود: می‌خواهید بچه تربیت کنید، این رقمی تربیت کنید. این حدیث برای امام باقر است. فرمود: سه ساله که شد این کلمه را یاد بدهید. «لا اله الا الله» چهار ساله که شد این کلمه را یاد بدهید «محمد رسول الله» (صلوات حضار) پنج ساله که شد از او بپرسید: دست چپ و راستش را می‌شناسد یا نه؟ اگر چپ و راستش را می‌شناسد. صورتش را رو به قبله متوجه کنید. یعنی وقتی می‌نشیند، بگوید: من از این طرف می‌نشینم، تو هم از این طرف بنشین و از این طرف نگاه کن. توجه‌اش را به قبله کنید. این برای پنج سالگی، شش ساله که شد نماز، رکوع و سجود را یاد بدهید. هفت ساله که شد بگویید: صورتش را هم بشوید و کم کم وارد نماز شود. یعنی آموزش باید تدریجی باشد. بعضی از آقایان مذهبی بچه چهارساله را وادار به حفظ قرآن می‌کنند. بابا روایت این است، «دع» دال و عین، «دع» یعنی بچه را ول کن، آزادش بگذار. «دَعِ‏ ابْنَکَ‏ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ»‏ (کافی، ج 6، ص 46) بچه را تا هفت سال آزاد بگذار. حفظ قرآن از سه سالگی و چهار سالگی! بله یکوقت نابغه و تیزهوش است، تیزهوش است که حسابش جداست. اما بچه معمولی را فشار نیاورید. داریم عبادت خدا را تلخ نکنید.
چه کسی گفت: دعا را تا آخر بخوانیم؟ یک صفحه دعا خواندی خسته شدی، کنار بگذار. به هنرمندان امام باقر عنایت داشت. شخصی بود به نام کمیت اسدی، شاعر درجه یک بود. شعری برای امام باقر خواند. امام باقر منقلب شد، فرمود: چیزی ندارم. ای کاش چیزی داشتم و به شما هدیه می‌دادم. یکبار دعبل یک شعری برای امام رضا خواند، امام رضا یک پیراهن داشت به او داد و فرمود: این پیراهن، پیراهن عادی نیست. هزار شب این پیراهن را پوشیدم و هر شبی هزار رکعت نماز خواندم. یعنی یک میلیون رکعت در این پیراهن نماز خواندم. نه رکعت‌هایی مثل رکعت‌های من و شما. من و شما نماز می‌خوانیم حواس ما پرت است. هزار رکعت نماز امام رضایی. به چه کسی داد؟ به احدی نداد ولی به هنرمند داد. شعر هنر است. باز امام باقر….
آقایانی که دیر تلویزیون را روشن کردند، یکوقتی می‌گفتم: آقایانی که دیر پیچ تلویزیون را باز کردند، کسی گفت: آقای قرائتی تلویزیون شما پیچی است؟ گفتم: اول انقلاب پیچی بود. بحث ما این است، آغاز ماه رجب، لیله الرغائب شب جمعه اولش است. شب تولد امام باقر چند جمله از امام باقر بگوییم. یکی فرمود: شرک فقط بت پرستی نیست. این آیه در قرآن است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» (بقره/165) آیه قرآن است. می‌فرماید: بعضی مردم سراغ غیر خدا می‌روند، بعد امام فرمود: غیر خدا خورشید پرست و ماه پرست نیست. اینها بزرگان خودشان را احترام می‌گذارند. پیشوایان ستمکار، یعنی اگر کسی یک آدمی را اطاعت کند، این آدم در راه خدا نیست، آدم منحرفی است. پیروی کردن از آدم منحرف شرک است. فقط بت پرستی شرک نیست، خورشید پرستی، ماه پرستی شرک نیست. شرک یعنی انسان غیر خدا را برایش حساب باز کند. در مقابل خدا می‌گوییم: غیر خدا، می‌گوییم: قرآن این است. می‌گوید: خیلی خوب، حالا قرآن می‌گوید. قانون چه می‌گوید؟ بین الملل چه می‌گوید؟ هرچه می‌گوییم خدا گفته است، می‌گوید: بین الملل چه می‌گوید؟ اینها شرک است. امام باقر که امشب شب تولدش بیننده‌ها برنامه را می‌بینند، فرمود: شرک بت پرست نیست. هر قانونی که در مقابل قانون خدا باشد، هر انسانی که در مقابل اولیای خدا باشد، هر طاغوتی که در مقابل اولیای خدا باشد. هر راهی که در مقابل راه مستقیم باشد شرک است. چه بت باشد و چه انسان. این هم یک نکته.
7- کمک به نیازمندان از مسیر درست و مشروع
باز امام باقر(ع) فرمود: هر انفاقی ارزش ندارد، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بعضی‌ها می‌آیند پول هم می‌دهند پولشان را نگیر. «ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» (توبه/17) اگر مشرک آمد یک چیزی را ساخت، حق ندارند مشرک بسازند. افرادی… امام باقر فرمود: افرادی درآمدهای حرامی دارند، با درآمدهای حرام انفاق می‌کنند. قاچاقچی است، تریاک حمل و نقل می‌کند و بعد می‌گوید: یا ابالفضل اگر تریاک حمل و نقل کردم و گیر پلیس نیافتادم تاسوعا دو هزار نفر پلو می‌دهم. جوان‌ها را با تریاک معتاد می‌کند و از درآمدش عاشورا پلو می‌دهد. امام باقر فرمود: هر انفاقی ارزش ندارد. انفاق از مال حلال، این حدیث‌ها را من قبلاً گفتم، تکرار می‌کنم. شاید نشنیده باشید و شاید هم شنیده باشید.
یک نفر را خیلی می‌گفتند آدم خوبی است. امام ایشان را در کوچه دید، گفت: این همان کسی است که می‌گویند: آدم خوبی است. همینطور که داشت نگاهش می‌کرد دید این رفت در یک مغازه و دو تا انار برداشت و جیبش گذاشت و پولش را نداد و رفت. چرا پولش را نداد؟ یک خرده جلوتر رفت، یک نانوایی بود، دو تا نان برداشت و رفت و پول نداد. یک خرده دیگر رفت و به یک فقیر داد. صدایش زد و گفت: چه کردی؟ گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. دو تا انار دزدیدم دو تا گناه، دو تا نان دزدیدم، دو تا گناه. دو دو تا، چهار تا. چهار تا را به فقیر دادم، قرآن می‌گوید: اگر عبادت کنی ضربدر ده می‌شود، چهار ضربدر ده می‌شود چهل. چهل تا ثواب کردم، چهار تا گناه از آن کم می‌شود، سی و شش تا می‌ماند. محاسبات این رقمی، گاهی اینطور حساب می‌کنند.
خیلی مهم است شما که نسل نو هستید، مواظب باشید در محاسبات‌تان کلاه سر شما نرود. گاهی وقت ها محاسبه می‌کنند می‌گویند: این پول را از این بانک می‌گیریم. با آن شرکت می‌کنیم. بانک سودش این است. آن شرکت به ما گفته: اینقدر بدهید اینقدر درآمد می‌دهم. از بانک می‌گیریم سود کم به بانک می‌دهیم و با او شریک می‌شویم سود زیاد، همینطور روی یک محاسباتی وارد معامله می‌شود و بعد ورشکست می‌شود. می‌بیند همه خلاف درآمد. می‌گویند: ملانصرالدین دامانش را گرفته بود اینطور در خیابان راه می‌رفت. گفتند: چرا اینطور راه می‌روی؟ گفت: شنیدم یک مرغی است در هوا تخم می‌اندازد. می‌خواهم تخمش در لباس من بیافتد و نشکند. گفت: خوش به حالت، در دنیای خیال. گفت: نه به خانمم گفتم: آب را جوش بیاور، تخم مرغ را آوردم! بعضی روی محاسبات، چنین می‌شویم و چنان می‌شویم. این درس‌هایی که آموزش و پرورش می‌خوانند بسیاری‌شان لغو است. یک کودتایی باید بشود. بسیاری از چیزهایی که بچه مدرسه‌ای‌ها می‌خوانند به درد نمی‌خورد. درسهایی که دانشگاه می‌خوانند هم لغو است و هم ترجمه حرف‌های خارجی‌هاست، خیلی‌هایش…. باید روی پای خودمان بایستیم امروز کشور ما چه لازم دارد؟ امروز مصلحت چیست؟ وگرنه… الآن ایران یک پنج هزار تا دکتر اقتصاد در ایران بیاورند، وضع اقتصادی خوب می‌شود؟ اگر علم وضع را خوب می‌کرد که آمریکا نباید مشکل داشته باشد. اولین کشور پیشرفته آمریکاست و اولین جنایتکار هم آمریکاست. این پیداست این علم‌ها انسان را اصلاح نکرد و جامعه را اصلاح نکرد. خودتان تصمیم بگیرید. این درسی که می‌خوانید فایده‌اش چیست؟ از استاد بپرسید. این فایده‌اش چیست؟ اگر گفت: فایده دارد بخوانید. علم مفید را بخوانیم. اما اگر گفت: نه، جهت اطلاع، نمی‌خواهم. جهت اطلاع نمی‌خواهم.
یکوقتی یک کسی اول انقلاب نامه نوشته بود به یکی از مسئولین کشوری، گله کردن بود از فلان، بعد رونوشت، رونوشت دو وزیر، رونوشت سه معاون وزیر، رونوشت چهار، رونوشت پنج، رونوشت شش، رونوشت پانزدهمی خدمت علامه محمد تقی جعفری جهت اطلاع، علامه جعفری یکی از علمای درجه یک، درجه دو ایران بود، این عدس می‌خواست فتوکپی‌اش را برای علامه جعفری فرستاده بود. به چه درد می‌خورد؟ در ساختمان‌ها می‌خواهیم چه کنیم؟ الآن همین سالنی که شما اینجا دارید خوب الآن نشستید کلاس گوش می‌دهید همین‌جا می‌شود نماز هم خواند. چون طراحی‌اش یک جوری است که می‌شود نماز خواند. می‌شود عروس هم گرفت و می‌شود روضه‌خوانی کرد. می‌شود میز پینگ پونگ گذاشت. می‌شود اگر خوابگاه کم آورد، بیایند بخوابند. برمی‌دارند ساختمان را کج می‌کنند و اسمش را آمفی تئاتر می‌گذارند. می‌گوییم: چقدر کج است؟ می‌گوید: سالن سخنرانی است. صافش کن، مثلاً اینجا صاف است سخنرانی نمی‌شود؟ ننشستیم ببینیم با پول کم چطور می‌شود زندگی کرد؟ این تحریم‌ها ضمن اینکه تلخ است شیرین هم هست. یعنی.. مثل جنگ، جنگ تحمیلی برای ایران سخت بود اما خیلی از استعدادهای ما در جنگ تحمیلی شکفته شد. هر انفاقی ارزش ندارد.
کمک به مردم، امام باقر فرمود: اگر کمک واجب است مثل خمس و زکات علنی بدهید مردم ببینند. اما اگر کمک مستحب است مخفیانه انجام بدهید. خبیث ترین درآمد، امام باقر فرمود: بدترین درآمدها ربا است. رباخواری بدترین درآمد است. مرگ برای بعضی نعمت است. یک کسی به یکی از اولیای خدا گفت: دعا کن. گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: اِ… حاج آقا، گفتم: دعا کن. گفت: تو هرچه زنده باشی گناهت بیشتر است بهتر است که بروی. (خنده حضار) یک آیه داریم که یهودی‌ها می‌گفتند: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ فَقِیر» (آل‌عمران/181) چون آیه نازل شد «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ‏ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» (بقره/245) به خدا قرض بدهید. یهودی‌ها گفتند، بعضی‌هایشان گفتند: خدا از ما قرض می‌خواهد، معلوم می شود خدا به گدایی افتاده است. «إِنَ‏ اللَّهَ‏ فَقِیر» آیه قرآن است. بعضی می‌گویند: چرا خمس بدهیم؟ امام فرمود: ما نیازی به خمس شما نداریم همینطور که خدا نیاز ندارد. خمس شما، شما را نجات می‌دهد از قهر خدا. ما نیاز نداریم. می‌گویند وقت تمام شد.
صله رحم در آستانه عید هم هست، صله رحم از عباداتی است که زودتر از همه عبادات خیرش به انسان می‌رسد. این هم حدیث داریم از امام باقر است. «اعجل الطاعه ثواباً لصله الرحم» یعنی دید و بازدید فامیل عمر را زیاد می‌کند و زودتر از هر عبادت دیگر خیرش به انسان می‌رسد. خوب وقت تمام شد که هیچی….
دعای آخر را همان دعای اول قرار می‌دهیم. اول سخنرانی یک دعا کردم، همان دعا را آخر هم می‌کنم. خدایا تمام خیرات و برکاتی که در ماه رجب، شعبان و رمضان و در طول سال به بندگان خوبت می‌دهی، همه آن خیرات را به همه ما مرحمت بفرما. ما را روز قیامت شرمنده شهدا قرار نده. خدایا بدخواهان ما را شاد نکن و طرح و طرح‌های آنها را نابود بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- «او شکافنده‌ی علوم بود» این گزاره، معنای لقب کدام امام است؟
1) امام علی علیه‌السلام
2) امام باقر علیه‌السلام
3) امام صادق علیه‌السلام
2- بیش‌تر دعاهای قرآنی، با چه کلمه‌ای آغاز می‌شود؟
1) ربّ
2) اللّهم
3) یا ربّ
3- دعای «ربِّ زدنی علما» به چه معناست؟
1) خدایا علم مرا زیاد کن
2) خدایا ظرفیت مرا زیاد کن
3) خدایا ظرفیت مرا با علم زیاد کن
4- در روایات تربیتی امامان معصوم علیهم‌السلام، فرزند تا چند سالگی باید کاملاً آزاد باشد؟
1) پنج سالگی
2) شش سالگی
3) هفت سالگی
5- امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه 165 سوره بقره، چه کسانی را مشرک خواند؟
1) بت‌پرستان
2) پیروان پیشوایان ستمکار
3) پیشوایان ستمکار

Comments (0)
Add Comment