بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در آستانه تابستان دهها هزار نفر جابجا میشوند به سیاحت و زیارت وصله ارحام هجرت به شهر و روستا انجام میشود فکر کردم بحثی درباره سفر و آداب آن و همسفری، صحبت کنیم، چون دین ما درباره همه چیز مطلب و بهترین مطلبها و حرفها را هم دارد(شما که در آینده معلم میشوید اگر توانستید مطلبی را پیدا کنید درباره سفر و مسافرت، خوب باشد ولی در اسلام نباشد ما دست شما را میبوسیم.
اهمیت تحصل علم و دانش
یعنی مثلا در باب تحصیل علم بهتر از این نمیشود گفت که: ز گهواره تا گور. . . ، و از نظر جغرافیایی بالاتر از این نمیشود که فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالثریا»؟ (طلب علم و دانش کنید گرچه با رفتن به ستاره ثریا » از گهواره تا گور و از زمین تا کهکشان، بالاتر از این چه بگوییم.
و دیگر آنکه: سرودی بالاتر از اذان نیامده، اذان را مقایسه کنید با ناقوس، ریتم و محتوی و آهنگ، و عدد آن، و دیگر فیزیک و جامعیت نماز و شرایط انتخابات و رهبری و همسرداری و بچه داری، به هر مسئلهای اشاره کنیم از اینکه اسلام گفته عقل بشر بیشتر از آن نمیفهمد.
• موضوعات درباره سفر
الف: قوائد سفر
ب: اهداف سفر
ج: آداب سفر
د: تذکرات
• فوائد سفر
1- کسب تجربه
یک استاد دانشگاه از بهترین کارها خاطرات دوران دانشجویی است که میتواند برای دانشجویان بازگو کند. این از آن روانشناسی و جامعه شناسی بارش بیشتر است، وقتی دانشجویی که با مشکلاتی روبروست، بفهمد استادش هم در آن دوران مشکلات این چنینی داشته، چطور آنها را حل کرده، برایش آسان میشود تحمل مشکلات.
بعضی از طلبهها آمدند خدمت استاد که مشکلات اقتصادی فشار میآورد، ایشان فرمودند شما تا حالا شده برای غسل کردن ساعت گرو بگذاری، گفتند نه فرمود من این کار را کردهام.
منتهی ما برای خودمان را میبینیم ولی از دیگران را نمیبینیم، یک دیوانه بود کاشان، چون دیوانههای کاشان هم عاقل هستند حرف خوبی میزد که اگر غصههای مردم را در یک میدان و فلکه جمع کرده و بگوییم دنیا جای غصه است هرکسی یک غصه را انتخاب کند از میان هزار غصه هرکسی غصه خودش را انتخاب میکند، غصه خودم را بده بیاید.
خداوند رحمت کند مرحوم فلسفی را گفتم هنوز روی منبر خراب هم کردهای، گفت آره، گفتم بنویس و چاپ کن، آنجا که خراب کردهام گفت فایدهاش چیست؟ گفتم من که میخواهم منبر بروم تجربه شما را میبینم، گفت زشت است، گفتم من این کار را کردهام، من تا حالا 72 بار پای تخته سیاه خراب کردهام، یعنی دوره معلمی، وقتی نوشتم چاپ کردم یک کسی که میخواهد معلم شود میگوید برویم تجربیات فلانی را ببینیم، من الآن 55 سال دارم 35 سال است پای تخته سیاه هستم میگویید برویم ببنیم این شیخی که پای تخته سیاه است خاطراتش را بخوانیم این کسب تجربه است.
2- آشنایی با عادات و رسوم
قاریان محترمی که در اهواز برای آنها حادثه رخ داد، اینها برای شروع کار، برای تامین بودم بدون مراجعه به ارگان و نهاد و شخصیتها و افراد خیر تصمیم گرفتند نماز و روزه استیجاری بگیرند که حدود چهل نفر بودند و از این طریق بودجه فعالیتهای خود را تامین کنند.
این خاطره را در مراسم چهلم که در دانشگاه برگزار شده بود شنیدم، و انسان هرچه فکر میکند به ذهنش نمیرسد که این هم میتواند راهی برای تامین بودجه باشد،
3- تبادل فرهنگها
4 – سلامتی
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «سَافِرُوا تَصِحُّوا»(منلایحضرهالفقیه، ج2، ص265) مسافرت کنید سالم میمانید.
خیلی از هیجانها وفشارهای روحی با سفر و حرکت حل میشود،
لذا میفرمایند: (وقتی نشسته هیجانی یا وسوسه شدی، حرکت کن، راه برو) و آنها که همسر ندارند اگر نشستهاند وسوسه میشوند راه بروند، بدوند.
خداوند رحمت کند شهید بابائی را که در خاطراتش دارد که: در آمریکا مشغول تحصیل بودم، شبی شیطان داشت مرا وسوسه میکرد، بلند شدم و در حیاط دانشگاه شروع کردم به دویدن، برخورد کردم به استادم، علت را پرسید، گفتم برای دوری و فرار از وسوسه شیطان، آنها که این مطالب را نمیفهمند، بعد رفته بود سر کلاس درس و شهید بابائی را برای این کارش مسخره کرده بود. همان شهید بابائی نیروی هوایی، بعد هم این مطلب را مقاله کردند که: دانشجو میدود تا. . .
و دیگر اینکه: «خَیْرُ مَا تَدَاوَیْتُمْ بِهِ الْمَشِی»(بحارالأنوار، ج59، ص128) بهترین دواء راه رفتن است.
بعضی ثوابها هم بر مقدار راه رفتن است. مثلا نمی گویند هرکلمهای که یاد گرفتی، میفرماید هرگامی که برای تحصیل برداشتی و برای صله رحم و جمعه و جماعت برداشتی
5- تجارت و کسب سود
البته این فوائد به معنای این نیست که اعضا خانواده فشار بیاورند که تابستان حتما به طرفی حرکت کنند چون ممکن است مرد و متولی خانواده پول نداشته باشد، البته معنای سفر هم سفر به اروپا نیست.
•اهداف
1- عبرت
خداوند 6 یا 7 بار در قرآن فرموده: «سیرُوا» انعام/11 بگردید در زمین، و این جهانگردی از غربیها نیست، دیگران خوب به این آیه عمل کردهاند و الآن خوب میدانند وجب به وجب خاک ما را از نفت و گنج و معدن و کوه و روستا و شهر به اسمها و عنوانهای مختلف در کارخانهها به عنوان مشاور اقتصادی، نظامی و جهانگردی، همه چیز مارا گرفتند، در بین هم چه خیانتهایی انجام شده، اهداف مقدس، لابلای آن هم اهداف نامقدس، بالاخره تخت جمشید را ببینید که نهایت شاه هم که شدی باید رها کرد و رفت. میفرماید: «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ» دخان/26-25. چقدر انسانهایی که باغها و چشمهها و ذراعتها و مقامهای بزرگ و کریم را کسب کرده و گذاشتند و رفتند.
2 – تحصیل
بعضی از مواقع رشد تحصیلی انسان کنار پدر و مادر(در شهر و محل خود) کم است. ولذا باید سفر کند البته اگر سفر آفاتی نداشته باشد.
می فرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» توبه/122 یعنی: چرا یک عدهای کوچ نمیکنند و بعد از اینکه فقیه شدند برگردند و تذکرات لازم را به مردم بدهند. به اصطلاح طلبگی به این میگویند آیه «نفر»
3- خدمت
در سوره کهف داستان ذوالقرنین را نقل میفرماید که: آیه 83 به بعد «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً» کهف/83 درباره ذی القرنین ازتو(ای پیامبر) سوال میکنند بگو من داستانش را برای شما نقل میکنم: – این آیه برای مهندسها خوب است – «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً» کهف/84 امکاناتی در اختیار او گذاشتیم. «فَأَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فیهِمْ حُسْناً » کهف/86-85 به منطقهای قومی را دید که این قوم گفتندای ذی القرنین قومی است بنام یاجوج و ماجوج اینها فساد میکنند ما خرجی تو را میدهیم، دیواری بنا کن و ما را از اینها نجات بده ایشان هم دستور داد قطعات آهن بیاورند تا سدی بسازند. سد ذی القرنین. این سفر به شرق و غرب انجام شد تا مردم را نجات بدهد.
هستند دانشجویانی که تابستان به مناطق میروند برای خدمت، و این برنامه الحمدلله در حوزه علمیه قم هست، چند سال است این برنامه شروع شده که طلاب عزیز چند هزار نفر به مناطق مختلف رفته و مشغول کارهای مختلف تبلیغی و خدمات به مردم میشوند از قبیل کلاس قرآن و نماز جماعت و مسائل و احکام و بنام » طرح هجرت » است.
4- طرح هجرت و ایجاد موج
ایجاد موج مثبت خیلی خوب است مثلا به ما سفارش شده موقع نماز همه اذان بگویند اعلام کنند، اگر همین تهران که تقریبا 26 هزار تا کسی دارد. ظهر که میشود همه رادیوها روشن شود برای اذان، همه با خبر میشوند و موج ایجاد میشود.
هجرت برای ایجاد موج و الا امام حسین علیه السلام که میداند شهید میشود چرا با قافله و بچه، کوچک و زن و مصاحبه و سخنرانی و خطبه برای چه بود غیر از این.
5- سیاحت
قرآن درباره سیاحت میفرماید: مردان خدا آنهایی هستند که: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ» توبه/112. اهل توبه، عبادت و ستایش و سیاحت هستند. . .
سیاحت مثبت است ولی متاسفانه حالا سیاحت را همراه یکسری عیاشیها و هرزه گیها کردهاند و مقدس را نامقدس کردهاند. اهداف در انجام تکلیف و وظیفه انسان تاثیر میگذارد.
اهمیت تحصل علم و دانش
یعنی مثلا در باب تحصیل علم بهتر از این نمیشود گفت که: ز گهواره تا گور. . . ، و از نظر جغرافیایی بالاتر از این نمیشود که فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالثریا»؟ (طلب علم و دانش کنید گرچه با رفتن به ستاره ثریا » از گهواره تا گور و از زمین تا کهکشان، بالاتر از این چه بگوییم.
و دیگر آنکه: سرودی بالاتر از اذان نیامده، اذان را مقایسه کنید با ناقوس، ریتم و محتوی و آهنگ، و عدد آن، و دیگر فیزیک و جامعیت نماز و شرایط انتخابات و رهبری و همسرداری و بچه داری، به هر مسئلهای اشاره کنیم از اینکه اسلام گفته عقل بشر بیشتر از آن نمیفهمد.
• موضوعات درباره سفر
الف: قوائد سفر
ب: اهداف سفر
ج: آداب سفر
د: تذکرات
• فوائد سفر
1- کسب تجربه
یک استاد دانشگاه از بهترین کارها خاطرات دوران دانشجویی است که میتواند برای دانشجویان بازگو کند. این از آن روانشناسی و جامعه شناسی بارش بیشتر است، وقتی دانشجویی که با مشکلاتی روبروست، بفهمد استادش هم در آن دوران مشکلات این چنینی داشته، چطور آنها را حل کرده، برایش آسان میشود تحمل مشکلات.
بعضی از طلبهها آمدند خدمت استاد که مشکلات اقتصادی فشار میآورد، ایشان فرمودند شما تا حالا شده برای غسل کردن ساعت گرو بگذاری، گفتند نه فرمود من این کار را کردهام.
منتهی ما برای خودمان را میبینیم ولی از دیگران را نمیبینیم، یک دیوانه بود کاشان، چون دیوانههای کاشان هم عاقل هستند حرف خوبی میزد که اگر غصههای مردم را در یک میدان و فلکه جمع کرده و بگوییم دنیا جای غصه است هرکسی یک غصه را انتخاب کند از میان هزار غصه هرکسی غصه خودش را انتخاب میکند، غصه خودم را بده بیاید.
خداوند رحمت کند مرحوم فلسفی را گفتم هنوز روی منبر خراب هم کردهای، گفت آره، گفتم بنویس و چاپ کن، آنجا که خراب کردهام گفت فایدهاش چیست؟ گفتم من که میخواهم منبر بروم تجربه شما را میبینم، گفت زشت است، گفتم من این کار را کردهام، من تا حالا 72 بار پای تخته سیاه خراب کردهام، یعنی دوره معلمی، وقتی نوشتم چاپ کردم یک کسی که میخواهد معلم شود میگوید برویم تجربیات فلانی را ببینیم، من الآن 55 سال دارم 35 سال است پای تخته سیاه هستم میگویید برویم ببنیم این شیخی که پای تخته سیاه است خاطراتش را بخوانیم این کسب تجربه است.
2- آشنایی با عادات و رسوم
قاریان محترمی که در اهواز برای آنها حادثه رخ داد، اینها برای شروع کار، برای تامین بودم بدون مراجعه به ارگان و نهاد و شخصیتها و افراد خیر تصمیم گرفتند نماز و روزه استیجاری بگیرند که حدود چهل نفر بودند و از این طریق بودجه فعالیتهای خود را تامین کنند.
این خاطره را در مراسم چهلم که در دانشگاه برگزار شده بود شنیدم، و انسان هرچه فکر میکند به ذهنش نمیرسد که این هم میتواند راهی برای تامین بودجه باشد،
3- تبادل فرهنگها
4 – سلامتی
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «سَافِرُوا تَصِحُّوا»(منلایحضرهالفقیه، ج2، ص265) مسافرت کنید سالم میمانید.
خیلی از هیجانها وفشارهای روحی با سفر و حرکت حل میشود،
لذا میفرمایند: (وقتی نشسته هیجانی یا وسوسه شدی، حرکت کن، راه برو) و آنها که همسر ندارند اگر نشستهاند وسوسه میشوند راه بروند، بدوند.
خداوند رحمت کند شهید بابائی را که در خاطراتش دارد که: در آمریکا مشغول تحصیل بودم، شبی شیطان داشت مرا وسوسه میکرد، بلند شدم و در حیاط دانشگاه شروع کردم به دویدن، برخورد کردم به استادم، علت را پرسید، گفتم برای دوری و فرار از وسوسه شیطان، آنها که این مطالب را نمیفهمند، بعد رفته بود سر کلاس درس و شهید بابائی را برای این کارش مسخره کرده بود. همان شهید بابائی نیروی هوایی، بعد هم این مطلب را مقاله کردند که: دانشجو میدود تا. . .
و دیگر اینکه: «خَیْرُ مَا تَدَاوَیْتُمْ بِهِ الْمَشِی»(بحارالأنوار، ج59، ص128) بهترین دواء راه رفتن است.
بعضی ثوابها هم بر مقدار راه رفتن است. مثلا نمی گویند هرکلمهای که یاد گرفتی، میفرماید هرگامی که برای تحصیل برداشتی و برای صله رحم و جمعه و جماعت برداشتی
5- تجارت و کسب سود
البته این فوائد به معنای این نیست که اعضا خانواده فشار بیاورند که تابستان حتما به طرفی حرکت کنند چون ممکن است مرد و متولی خانواده پول نداشته باشد، البته معنای سفر هم سفر به اروپا نیست.
•اهداف
1- عبرت
خداوند 6 یا 7 بار در قرآن فرموده: «سیرُوا» انعام/11 بگردید در زمین، و این جهانگردی از غربیها نیست، دیگران خوب به این آیه عمل کردهاند و الآن خوب میدانند وجب به وجب خاک ما را از نفت و گنج و معدن و کوه و روستا و شهر به اسمها و عنوانهای مختلف در کارخانهها به عنوان مشاور اقتصادی، نظامی و جهانگردی، همه چیز مارا گرفتند، در بین هم چه خیانتهایی انجام شده، اهداف مقدس، لابلای آن هم اهداف نامقدس، بالاخره تخت جمشید را ببینید که نهایت شاه هم که شدی باید رها کرد و رفت. میفرماید: «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ» دخان/26-25. چقدر انسانهایی که باغها و چشمهها و ذراعتها و مقامهای بزرگ و کریم را کسب کرده و گذاشتند و رفتند.
2 – تحصیل
بعضی از مواقع رشد تحصیلی انسان کنار پدر و مادر(در شهر و محل خود) کم است. ولذا باید سفر کند البته اگر سفر آفاتی نداشته باشد.
می فرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» توبه/122 یعنی: چرا یک عدهای کوچ نمیکنند و بعد از اینکه فقیه شدند برگردند و تذکرات لازم را به مردم بدهند. به اصطلاح طلبگی به این میگویند آیه «نفر»
3- خدمت
در سوره کهف داستان ذوالقرنین را نقل میفرماید که: آیه 83 به بعد «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً» کهف/83 درباره ذی القرنین ازتو(ای پیامبر) سوال میکنند بگو من داستانش را برای شما نقل میکنم: – این آیه برای مهندسها خوب است – «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً» کهف/84 امکاناتی در اختیار او گذاشتیم. «فَأَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فیهِمْ حُسْناً » کهف/86-85 به منطقهای قومی را دید که این قوم گفتندای ذی القرنین قومی است بنام یاجوج و ماجوج اینها فساد میکنند ما خرجی تو را میدهیم، دیواری بنا کن و ما را از اینها نجات بده ایشان هم دستور داد قطعات آهن بیاورند تا سدی بسازند. سد ذی القرنین. این سفر به شرق و غرب انجام شد تا مردم را نجات بدهد.
هستند دانشجویانی که تابستان به مناطق میروند برای خدمت، و این برنامه الحمدلله در حوزه علمیه قم هست، چند سال است این برنامه شروع شده که طلاب عزیز چند هزار نفر به مناطق مختلف رفته و مشغول کارهای مختلف تبلیغی و خدمات به مردم میشوند از قبیل کلاس قرآن و نماز جماعت و مسائل و احکام و بنام » طرح هجرت » است.
4- طرح هجرت و ایجاد موج
ایجاد موج مثبت خیلی خوب است مثلا به ما سفارش شده موقع نماز همه اذان بگویند اعلام کنند، اگر همین تهران که تقریبا 26 هزار تا کسی دارد. ظهر که میشود همه رادیوها روشن شود برای اذان، همه با خبر میشوند و موج ایجاد میشود.
هجرت برای ایجاد موج و الا امام حسین علیه السلام که میداند شهید میشود چرا با قافله و بچه، کوچک و زن و مصاحبه و سخنرانی و خطبه برای چه بود غیر از این.
5- سیاحت
قرآن درباره سیاحت میفرماید: مردان خدا آنهایی هستند که: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ» توبه/112. اهل توبه، عبادت و ستایش و سیاحت هستند. . .
سیاحت مثبت است ولی متاسفانه حالا سیاحت را همراه یکسری عیاشیها و هرزه گیها کردهاند و مقدس را نامقدس کردهاند. اهداف در انجام تکلیف و وظیفه انسان تاثیر میگذارد.
داستان: دو نفر از منطقهای آمدند خدمت امام(معصوم علیه السلام) و درباره نماز کسب تکلیف کردند حضرت به یکی فرمود نماز را دو رکعتی و شکسته و به دیگر فرمود چهار رکعتی و درست بخواند این که میشود یک بام و دو هوا. فرمود و امام آنکه دو رکعتی سفرش، سفر معصیت و برای دیدن و ملاقات مامون الرشید آمده خلیفه بنی عباس. هدف نامقدس و سفر، سفر حرام و نماز شکسته نیست. چهار رکعتی است اما دیگری که نمازش دو رکعتی است به قصد دیدن من(امام معصوم علیه السلام) آمدهای. پس هدف جهت انجام تکلیف فرق میکند در اثر. هنر ما در همین تعیین هدف است شما(عزیزانی) که میخواهید در آینده دبیر شوید(ستاره دار به چه معنا است یعنی الاف نه یعنی اگر نیاز باشد.)
ما که میگوییم، علم و سواد خوب است گرچه ما استخدام هم نشویم، کار ما در این هستی انتخاب هدف، و ارزشها هم باهدف است. یک وقت درس برای اینکه نگویند بی سواد است و یک وقت برای هدف اینکه فانیهارا باقی و موقتها را ابدی، و نامقدسها را مقدس کند. همه آنها که شنا میروند و یا دوش میگیرند یک وقت به این قصد و یا بقصد غسل جمعه انجام میشود و مقدس، میشود با آب صورت شست و یا قصد وضو کرد. و با تحصیل هم میشود قصد عبادت کرد و به کار ارزش داد و سرمایه گذاری اسلام درباره نیت است. ملاکهای اسلام فقط مادی نیست.
داستان: برای کور برقصی یا بخندی یا عبوسی کنیم به حال او فرق نمیکند چون نمیبیند با اینحال کوری(در صدر اسلام) وارد جلسهای شد فردی به او عبوس کرد 10 آیه قرآن بر علیه او نازل شد که چرا عبوس کردی؟ او که نابینا بود و ندید. میفرماید کار به ندیدن او ندارم، کار به روحیه دارم که چرا خود را برتر از او دیدی، مهم نیست او نمیبیند، تحقیر کردن مهم است. نه اینکه او نفهمید که گاهی هم ما اظهار خوشحالی میکنیم که او نفهمید و از کار ما خبردار نشد، کار زشت است ملاک فهمیدن یا نفهمیدن نیست. کار بد، بد است این داستان در سوره » عبس » آمده.
پس ارزشهای قرآن بر اساس فهم مردم نیست، بر اساس ارزش واقعی است. بر اساس ارزش واقعی است حالا شما رویتان آن طرف بود من دو قند خوردم ندید خوب ندید کار، کار غلطی بود ما زمانی باید باشیم که آشپزخانه تقسیم نکند. آشپز بگوید غذا را پختم خود دانشجوها بروند بردارند هرکس حساب نکند آشپز میبیند من انسان و صدها نفر دیگر من به قدر خودم استفاده کنم. اگر بعد از چهار سال هنوز باید تقسیم کرده و اگر به خودمان واگذار شود گوشتها را برداشته و آبها را برای بقیه میگذازیم. لیسانس و فوق لیسانس اطلاعات را بالا میبرد اسلام تنها به اطلاعات زیاد اهمیت نمیدهد. خود انسان باید بزرگ و با ارزش شود، پس اگر اطلاعات زیاد شد ولی از داخل پوک شدیم ارزش ندارد.
من این را گفتهام ولی بعضی چیزها را باید تکرار کرد، قرآن نمیفرماید: (زد علمی) خدایا علم مرا زیاد کن. میفرماید: «رَبِّ زِدْنی عِلْماً» طه/114 خدم را بزرگ کن بعد علم مرا. اولی یعنی مخ و اطلاعات زیاد شود، دوم یعنی خودم بزرگ شوم. پس هدف از عبوس کردن این بود که چرا فقیر آمد، این خصلت بد بود.
1- خودنمایی
در بین زن و مرد هست حالا دو روز رفته اتریش، میگوید بله مادر آنجا به این شکل قند میخوردیم(ولمون کن ترا به حضرت عباس) پسردایی، من وقتی از سوئیس آمد(بابا ولمون کن آنقدر بدم میآید از این شیرینی فروشها شیرینی بلژیکی، مکزیکی به حضرت عباس من 30 تا کشور رفتم چند بار اروپا رفتهام شیرینی یزدی هیچ جای کره زمین نیست. میگویید بلژیکی میخوری مثل روغن وازلین. دل آدم هم میزند میگوید بلژیکی.
یک غرب زدگی داریم که وقتی گفتند اتریشی باقلوا هم میشود اتریشی، بدانید گز اصفهان، باقلاوا یزد و سوهان قم واش جو کاشان هیچ کجا نیست. از شهر خودمان هم بگویم اینطور نیست که اگر کسی اتریشی و مکزیکی و بلژیکی، سوئیسی شد یک خودباختگی است.
که جوان میخواهد زلفش را درست کند اختیار ریش و سبیلش را ندارد، برو مقابل آئینه هرطور خوشکلی بگو همانطور درست کند میگوید آقا اینجا را ژاپنی و آنجا را سوئیسی، انسان 85 کیلو اختیار سبیلش دست خودش نیست خیلی ذلت است بابا مقابل آئینه هر طور قشنگی خودت را درست کن.
2- لهو و لعب
در اسلام داریم که در سفر مزاح کنید البته بدون گناه، ولی لهو و لعب درست نیست حتی اگر کسی از روی هوس حیوانی را شکار کند، از گوشت آن نمیشود استفاده کردولی به قصد شکار حلال است.
3- فرار از مسئولیت
جنگی داریم(از صدر اسلام) بنام تبوک الآن(منطقه آن) در مرز عربستان است، رومیان بودند، توطئهای بود و حملهای، پیامبر اسلام(ص) دستور بسیج داد برای جبهه، گفتند عجب هم راه دور است و هوا گرم و حال هم نداریم آمدند گفتند یا رسول الله یک مطلب ما جوان هستیم و عزب و دختران رومی هم خوشگل، ما نگران این هستیم بیاییم جبهه نگاه به این دخترها حواس ما را منحرف کند. اجازه بدهید ما شرکت نکنیم.
میگوید شیطانها حالا به فکر تقوا افتادید میفرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ» توبه/49. بعضی از اینها میگویند اجازه بده من جبهه شرکت نکنم از بیم آنکه به فتنه گرفتار نشوم، آگاه باشید در همین بهانه جویی برای فرار از جبهه فتنه سقوط است.
(به استادش گفت به چه مجوزی مرا رفوزه کردی گفت به همین مجوز که مجوز را مجوز میخوانی)
گفتند ما با آمدن به فتنه گرفتار میشویم فرمود همین نیامدن فتنه است.
خداوند رحمت کند مرحوم شهید بهشتی ره را در مدرسه فیفیه سخنرانی فرمودند برای تشویق کردن طلاب به منصب قاضی و قضاوت، بعد فرمود اینکه میگویند ما احتیاط میکنیم به قبول نکردن چون ممکن است در این حق و ناحق و ظلم شود همین احتیاط اول گناه است. چون ممکن است مجرمی و متهمی را بگیرند و چون قاضی نیست که بررسی کند او مدتی به گناه در زندان بماند، اگر قضاوت زیاد باشند سریعتر به پروندهها رسیدگی میشود پس این احتیاط، ضد احتیاط است.
(یک آدم زشتی، بچهای را که گریه میکرد بغل کرد که آرام شود، بچه نگاهش که به صورت او میافتاد بیشتر گریه میکرد گفتند او را رها کن ساکت میشود چون همین زشتی تو او را بیشتر نگران میکند.
4- فتنه گری
(من اسم نمیبرم خودتان میدانید) آمدند گفتند دو نفر یا علی سفر عمره بما بده در فیلم امام علی(ع) دو پیرمرد، همان طلحه و زبیر چکار دارم اسم ببرم. طلحه و زبیر به قصد عمره رفتند ملحق شدند به عایشه، جنگ جمل راه انداختند، ولی نزد علی(ع) به بهانه رفتن عمره آمدند.
5- سفرهای جاسوسی
6- سفرهای معصیت
7- سفرهایی که موجب اذیت و آزار پدر و مادر شود.
• آداب سفر
اول: همسفر شدن حق آور است.
حدیث داریم: هرکس چهل قدم با یک کسی رفیق(همسفر) شد حق پیدا میکند، حق همسری انسان به گردن همدیگر حق پیدا میکند.
(یکی از رفقا به یکی از مراجع گفت من سه سال درس شما آمدهام ولی شما بر من حق استادی و معلمی نداری. فرمود: چطور؟ گفت: چون درس شما را نفهمیدهام. چون نفهمیدهام درس شما را.)
داستانی نقل میکنند که شنیدهاید: حضرت علی(ع) با یک غیر مسلمانی همسفر شد بر سر دوراهی رسیدند قرار بود از هم جدا شوند، حضرت چند قدم دنبال او رفت، او از حضرت علت اینکار را سوال کرد، فرمود اسلام سفارش دارد که با هرکس همسفر شدی به هنگام جدائی چند قدم او را بدرقه کن، خیلی تعجب کرد و بواسطه این دستور انسانی اسلام گرایش اسلامی پیدا کرد.
دوم: شب به منزل برنگردد
البته شب بی موقع و دیروقت، مراد از شب استراحت است، و لذا تابستان افراد برای استراحت روز هم میخوابند لذا از جوانها میخواهیم با بازی موجب اذیت و آزار نشوند گفته نشود وقت استراحت شب است. خیر روز هم میشود استراحت کرد لذا قرآن میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ» روم/23 و از نشانههای خداست خواب به شب و روز پس روز هم وقت استراحت است و حتی به مقداری از استراحت در روز سفارش شده زندگی اسلامی این است:
الف: سحر برخیز(برای دعا و نماز و دنبال روزی رفتن)
ب: قبل از ظهر هم مقداری استراحت کن
ج: اول شب هم بخواب
این فرم و خط کش اسلام است و اما خط کش ما،
الف: سحر تا نزدیک و وقت آفتاب خواب هستیم.
ب: شب هم تا بعد از نیمه شب بیدار هستیم.
از هوای مطبوع بین الطلوعین بی بهره هستیم و از نسیم و برکات سحر، خداوند به همه زمانها یک بار و به سحر سه بار قسم یاد کرده «وَ الصُّبْحِ» مدثر/34، «وَ اللَّیْلِ» «وَ الْفَجْرِ» فجر/1، «وَ النَّهار» شمس/3، «وَ الْعَصْرِ» عصر/1 همه اینها یکبار آمده ولی به سحر سه بار:
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» فجر/4
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» مدثر/33
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» تکویر/17
همه اینها یعنی قسم به شب وقتی دارد به پایان میرسد(یعنی سحر) و این اهمیت سحر است که می- فرماید: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» ذاریات/18
متاسفانه زندگی ما وارونه و به عکس است که از این زمانها استفاده نمیکنیم. خداوند مغز را گذاشت بالا یعنی اول مسائل فکری، بعد زیر آن قلب، بعد زیر آن شکم و مسائل شکمی. بعد شهوت خداوند به این ترتیب قرار داده.
ما به عکس است جواب میدهیم. اول شهوت، هرجا شهوت بیشتر، هیجان هم بیشتر است، بعد شکم، بعد احساسات، بعد اگر کنکور و ترمی هم بود مطالعهای میکنیم، هم خود مابه عکس شدهایم هم خواب ما، ولی مسائل حق را بدانیم، فردا نگوییم کسی به ما نگفت. پس سیستم خواب شب:
بعد از عشاء بخوابد، سحر به نماز و دعا و مناجات، بین الطلوعین قدم زدن و قرآن خواندن، بعد زود مشغول کار شود هوا که گرم شد یک ساعت استراحت کند، قدم زدن بین الطلوعین شما را آماده میکند برای کار، و استراحت کوتاه بین روز خستگی قبل را از بین میبرد و شما را آماده میکند برای کارهای بعد وباقی مانده، این سیستم اسلامی است، ما همه چیز باید بگوییم.
چند وقت قبل یک نفر گفت آقای قرائتی شما زشت بود نان و ماست خوردن را در تلویزیون گفتی، باید گفت ما مدرن ترین سفرهها را میرویم البته گاهی، البته نه سفره اشراف، آدمهای تحصیل کرده و مد بالا میبینی ظرف ماست را گذاشته، همه با قاشق میزنند توی ظرف ماست و به دهن میگذارند دوباره هم، اسلام میفرماید با نان که وقتی در دهن گذاشتی دیگر بر نمیگردد به ظرف، و آن رسم غیر بهداشتی است که ما عمل میکنیم، پس این ضرر بهداشت است، زشت است یعنی چه ما زشت در اسلام نداریم هرچه حرف حق هست باید گفت، زشت و مقبولی نداریم، حرام و گناه، زشت است.
سوم: مزاج
چهارم: تعاون و ایثار
پنجم: رفیق راه حداقل سه نفر باشد
چون در دو نفر هم ممکن است فتنه شود
ششم: همکاری در سفر
بایدهمه کار کرده و خرج هم بدهند.
حدیث: هرکس خرج شما را میدهد با او سفر نروید(7 حدیث در وسائل الشیعه) چون وقتی خرج شما را میدهد شما بله قربان گوی او میشوی، مخلص و نوکر و چاکرم انسان را متملق بار میآورد. بگو تو یکی من هم یکی، با هم باشیم، که اگر خرجی را دارد انسان ذلیل میشود.
هفتم: رفتن به سفر را اعلام کند و مخفیانه نرود.
هشتم: با همسفریها و رفقایش هماهنگ باشد.
نهم: هدیه(سوغات) آوردن از سفر
معنای هدیه موارد گران قیمت نیست، سوغات مستحب است، و رسول گرمی اسلام(ص) که مدینه بود آب زمزم را از مکه برایش سوغات میآورند.
حدیث داریم: هدیه از سفر «وَ لَوْ کَانَ حَجَراً» اگر یک تکه سنگ باشد، خودکاری، ناخن گیری. (من یک بار از سفر آمدم گفتند چه چیز سوغات آوردهای، گفتم یک قوطی کاکائو آوردهام بریزید توی یک دیگ شیر هر کدام یک فنجان بخورید. برادرم گفت نه بریزید توی حوض فلکه کاشان یا فواره پوش بدهید به همه کاشان.)
دهم: بیش از نیاز خودتان امکانات بردارید. جیره بندی نکنید، گرچه یک نفر هستی بیشتر بردار
یازدهم: همراهی با همسفر در مریضی
حدیث: اگر همسفر مریض شد تا 3 روز او را ترک نکن. حدیث: تا 3 فقیر را رد نکنید.
برای فقیر چهارم اگر خواستی بگو خدا برکت و روزی شما را جای دیگر حواله کند.
دوازدهم: برای مسافرت امکانات و چیز خوب بردارید.
سیزدهم: تلخیهای سفر را تعریف نکنید.
(آقا جای دشمنت خالی عجب کوفت و آدم بدی بود همراه ما)حدیث: از مروت و مردانگی انسان این است که تلخیهای سفر را تعریف نکند.
چهاردهم: همراه داشتن کمکهای اولیه
لقمان به پسرش میفرمود: «یَا بُنَیَّ سَافِرْ بِسَیْفِکَ»(کافی، ج8، ص303)
با شمشیرت مسافرت کن.
لباس و سوزن و نخ، داروهای لازم و انگشتر، مسواک، شانه، حوله، مهر نماز و صدقه دادن، خواندن آیهالکرسی و دعاهای سفر.
پانزدهم: در سفر یک نفر مسئول شود که تصمیم بگیرد و حرف آخر را بزند.
شانزدهم: انتخاب همسفر و رفیق راه
این بود آداب سفر و امام چند تذکر
• تذکرات لازم
1. زن بدون محرم مسافرت نکند و همچنین مرد هم
میفرماید: «اتقوا مواضع التهم»از جاهایی که ممکن است مورد تهمت قرار گیرید بپرهیزید.
حدیث: در 8 جا اگر تحقیر شدی خود را ملامت کن.
الف: اگر بی دعوت به مجلسی رفتی «فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَکَ»(کافی، ج8، ص79) یعنی بزن توی سر خودت حتی بچه را بی دعوت نبرید، الآن جیره بندی است و به تعداد افرادی که دعوت میکنند امکانات مثل صندلی و غذا تهیه کرده و پیش بینی میکنند.
انسان اگر جایی(جلسه ای) میخواهد برود بچه را نبرد، فیض کاشانی
اگر بدون دعوت فرزند را به مجلسی بردی هرچه میخورد حرام است.
البته مردم هم سعی کنند بیشتر بچهها را دعوت کنند، چون بچهها را ثواب میدهند بدلیل اینکه برای دعوت پدر هزار و یک حساب است، وام و پول و سور داده ولی بچهها هرچه مصرف میکند برای خدا حساب میشود.
ب: اگر(استراق سمع) کرده و گوش ایستادی(تو را تحقیر کردند خود را ملامت کن) باید پرهیز کنیم از جاهایی که مورد تهمت قرار میگیریم.
پیامبر(ص) داشت با خانمش صحبت میکرد فردی میآمد رد شود حضرت فرمود اینکه میبینی من با او صحبت میکنم خانم خودم هست او گفت: خواهش میکنم ما که چیزی نگفتیم حضرت فرمود: برای اینکه شما ذهنیت پیدا نکنی و پیش خود فکر نکنی گفتم.
گاهی هم بعضی مواردی که پیش میآید باید توجیه کرد.
من چند شب قبل رفتم مسجدی نماز بخوانم بدون مقدمه قبلی موقع نماز مثل اینکه یکی از همسایههای مسجد ما را دیده بود از دوربینهای فیلم برداری آورد و سر نماز از ما فیلم برداشت و روح ما از اینکار خبر نداشت، بعد از نماز پیرمردی آمد کفت: این شیخ ریاکار هرکجا میرود دوربین تلویزیون را هم با خود میبرد گفتم والله، والله، والله، اصلا روح من هم خبردار نبود من او را نمیشناسم و از چنین کاری اطلاع نداشتم. او فحش نثار ما کرد و ما هم خبر نداشتیم.
گاهی خلاصه ما علی الحساب فحش میشنویم. (بر اثر یافتههای نابجا و ذهنیتهای بی مورد)
البته مظلوم واقع شدن و بی دلیل فحش شنیدن اجر و ثوابی هم دارد)
2- توجه به اوقات نماز
در سفر نماز پایمال وضایع نشود.
3- رعایت حق دوست و مردم و همسفریها و دوستان
4- دوری از سرعت و سبقتهای نابجا
شهید راه چه چیز میشویم، (خداوند رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را به من میگفت: آقای قرائتی شما که برای سخنرانی میروی فکر کن چه فکر(و ایده و انگیزه و نیتی) برای این سخنرانی داری که اگر اتفاقی افتاد بیهوده نشوی.)
مثلا با موتور میان خیابان وکوچه ویراژ میرود اگرخدای نکرده اتفاقی افتاد شهید راه چه چیز میشود؟
در جبهه فردی شهیدشد پیامبر فرمود: بگویید فلانی «قتیل الحمار» است(یعنی شهید راه خر)
(من یک دفعه توی تلویزیونی گفتم خر، قسمت پخش او را پاک کرد من دیدم لبم تکان خورد ولی کلمه در نیامد زنگ زدم گفتم چرا حذف شد گفتند گفته خر گفتم چه اشکالی دارد گفتند زشت است گفتم در قرآن میفرماید: «کَمَثَلِ الْحِمارِ» جمعه/5 یعنی: با سواد بی عمل مثل خری است که کتاب باز میکند پس خودکار بردار قرآن را پاک کن این حرفها چیست؟)
گفتند: چرا؟ فرمود برای اینکه در جبهه وقتی جنگ میکرد دید فلانی خر اسب خوبی دارد. گفت بروم او را بکشم و اسبش را به غنیمت ببرم، موفق نشد و کشته شد(شهید شد ولی شهید راه خر. پس باید موظب باشیم)حدیث داریم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَهً لِیُخِیفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»(کافی، ج2، ص368)
هرکس مومنی را بترساند خداوند روز قیامت او را بترساند.
پس اگر کسی بارانندگی و بوق کسی را ترساند خداوند هم روز قیامت او را ترساند، حق پیاده روها.
حدیث: سزاوار نیست سواره به پیاده بگوید قال الصادق ع: «من الجور قول الراکب للماشی الطریق الطریق»(روضهالواعظین، ج2، ص466) راه بده، راه بده. یعنی بوق نزنید.(بعضی حدیثها را باید کدش را عوض کرد مثلا حدیث داریم:
خداوند سه صدا را دوست دارد
1-صدای قلم دانشمند – چون با نی مینوشتند قدیم » تق تق میکرد »
2- صدای پای سرباز – که قدم میزد
3- صدای چرخ نخ ریسیها
امروز باید اینطور معنی کنیم خداوند سه چیز را دوست دارد:
1- فرهنگ پیشرفته، توسعه فرهنگی – قلم
2- توصعه نظامی
3- توسعه اقتصادی
و یا اینچنین بگوییم صدای چاپخانه، توپخانه، کارخانه.)
5- رعایت حق حیوانات و مردم در سفر
توی ماشین میشود سیگار کشید، اکسیژن از همه است چه حق داریم حق دیگران را پایمال کنیم حتی پدرها حق ندارند توی اطاق سیگار بکشند چون حق فرزند ضایع میشود میگوید اکثریت با ما است یکی از جاهایی که اکثریت اعتبار ندارد همین جا است، از 10 نفر 8 نفر سیگاری میگویند اکثریت با ما است خیر اصل بر این است که باید هوا سالم باشد پس حق با دونفر است که سیگار نمیکشند و هوای سالم میخواهند 8 نفر میخواهند صحبت کنند و دو نفر استراحت حق با دو نفر است چون شب برای استراحت است. البته بعضی موارد مسئله عددی است مثل 10 سکه و گردو بهتر از 9 تاست، ولی موارد دیگر حق است مثل شب برای استراحت و هوا برای تنفس و اکسیژن(گرچه اکثریت حق تجاوز به حقوق اقلیت ندارد)
6- رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی و حق پلیس
7- استفاده از نوارهای مفید
8- رعایت حق کودکان
9- رعایت حقوق مسافران
10- انتخاب مهمانسراهای بین راه
(رانندهها بعضی جاها یک جایی میایستند که جوجه کبابش بزرگتر باشد، شوفرها تا مفت نباشد بعضیها نمیایستند قدیم که اینجور نبود الان نمیدانم شوفرها کجا میایستند ولی تا جایی خوب نباشد نمیایستند میبرند اون پشته حالا هم همین طور است دیگه چند سالی است من. . . البته این را هم دست خواهند گرفت که قرائتی با بنز ضدگلوله میرود حالیاش نیست که اتوبوسها چیست؟ نه آقا با بنز نمیرویم با ماشین عادی میرویم ولی مدتی است که با اتوبوس مسافرت نکردهایم.)
11- رعایت نور بالا و پایین(از طرف رانندگان برای یکدیگر)
12- گل آلود نکردن آب برای عابرین.
علت عنوان و مطرح کردن این بحث به این جهت بود که تابستان مسافرتها زیاد میشود گفتیم یک مقدار درباره مسافرت صحبت کنیم.
خداوند همهی شما را حفظ کند.
(در جلسه بعد میخواهم مقایسهای کنم بین سفر مادی و معنوی، یک بحثی است اخلاقی، عرفانی که از خودم نیست، از کتابها جمع آوری کردهام، انشاء الله جلسه بعد هرکس حال داشت گوش بدهد خدا همه شما را حفظ کند)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ما که میگوییم، علم و سواد خوب است گرچه ما استخدام هم نشویم، کار ما در این هستی انتخاب هدف، و ارزشها هم باهدف است. یک وقت درس برای اینکه نگویند بی سواد است و یک وقت برای هدف اینکه فانیهارا باقی و موقتها را ابدی، و نامقدسها را مقدس کند. همه آنها که شنا میروند و یا دوش میگیرند یک وقت به این قصد و یا بقصد غسل جمعه انجام میشود و مقدس، میشود با آب صورت شست و یا قصد وضو کرد. و با تحصیل هم میشود قصد عبادت کرد و به کار ارزش داد و سرمایه گذاری اسلام درباره نیت است. ملاکهای اسلام فقط مادی نیست.
داستان: برای کور برقصی یا بخندی یا عبوسی کنیم به حال او فرق نمیکند چون نمیبیند با اینحال کوری(در صدر اسلام) وارد جلسهای شد فردی به او عبوس کرد 10 آیه قرآن بر علیه او نازل شد که چرا عبوس کردی؟ او که نابینا بود و ندید. میفرماید کار به ندیدن او ندارم، کار به روحیه دارم که چرا خود را برتر از او دیدی، مهم نیست او نمیبیند، تحقیر کردن مهم است. نه اینکه او نفهمید که گاهی هم ما اظهار خوشحالی میکنیم که او نفهمید و از کار ما خبردار نشد، کار زشت است ملاک فهمیدن یا نفهمیدن نیست. کار بد، بد است این داستان در سوره » عبس » آمده.
پس ارزشهای قرآن بر اساس فهم مردم نیست، بر اساس ارزش واقعی است. بر اساس ارزش واقعی است حالا شما رویتان آن طرف بود من دو قند خوردم ندید خوب ندید کار، کار غلطی بود ما زمانی باید باشیم که آشپزخانه تقسیم نکند. آشپز بگوید غذا را پختم خود دانشجوها بروند بردارند هرکس حساب نکند آشپز میبیند من انسان و صدها نفر دیگر من به قدر خودم استفاده کنم. اگر بعد از چهار سال هنوز باید تقسیم کرده و اگر به خودمان واگذار شود گوشتها را برداشته و آبها را برای بقیه میگذازیم. لیسانس و فوق لیسانس اطلاعات را بالا میبرد اسلام تنها به اطلاعات زیاد اهمیت نمیدهد. خود انسان باید بزرگ و با ارزش شود، پس اگر اطلاعات زیاد شد ولی از داخل پوک شدیم ارزش ندارد.
من این را گفتهام ولی بعضی چیزها را باید تکرار کرد، قرآن نمیفرماید: (زد علمی) خدایا علم مرا زیاد کن. میفرماید: «رَبِّ زِدْنی عِلْماً» طه/114 خدم را بزرگ کن بعد علم مرا. اولی یعنی مخ و اطلاعات زیاد شود، دوم یعنی خودم بزرگ شوم. پس هدف از عبوس کردن این بود که چرا فقیر آمد، این خصلت بد بود.
1- خودنمایی
در بین زن و مرد هست حالا دو روز رفته اتریش، میگوید بله مادر آنجا به این شکل قند میخوردیم(ولمون کن ترا به حضرت عباس) پسردایی، من وقتی از سوئیس آمد(بابا ولمون کن آنقدر بدم میآید از این شیرینی فروشها شیرینی بلژیکی، مکزیکی به حضرت عباس من 30 تا کشور رفتم چند بار اروپا رفتهام شیرینی یزدی هیچ جای کره زمین نیست. میگویید بلژیکی میخوری مثل روغن وازلین. دل آدم هم میزند میگوید بلژیکی.
یک غرب زدگی داریم که وقتی گفتند اتریشی باقلوا هم میشود اتریشی، بدانید گز اصفهان، باقلاوا یزد و سوهان قم واش جو کاشان هیچ کجا نیست. از شهر خودمان هم بگویم اینطور نیست که اگر کسی اتریشی و مکزیکی و بلژیکی، سوئیسی شد یک خودباختگی است.
که جوان میخواهد زلفش را درست کند اختیار ریش و سبیلش را ندارد، برو مقابل آئینه هرطور خوشکلی بگو همانطور درست کند میگوید آقا اینجا را ژاپنی و آنجا را سوئیسی، انسان 85 کیلو اختیار سبیلش دست خودش نیست خیلی ذلت است بابا مقابل آئینه هر طور قشنگی خودت را درست کن.
2- لهو و لعب
در اسلام داریم که در سفر مزاح کنید البته بدون گناه، ولی لهو و لعب درست نیست حتی اگر کسی از روی هوس حیوانی را شکار کند، از گوشت آن نمیشود استفاده کردولی به قصد شکار حلال است.
3- فرار از مسئولیت
جنگی داریم(از صدر اسلام) بنام تبوک الآن(منطقه آن) در مرز عربستان است، رومیان بودند، توطئهای بود و حملهای، پیامبر اسلام(ص) دستور بسیج داد برای جبهه، گفتند عجب هم راه دور است و هوا گرم و حال هم نداریم آمدند گفتند یا رسول الله یک مطلب ما جوان هستیم و عزب و دختران رومی هم خوشگل، ما نگران این هستیم بیاییم جبهه نگاه به این دخترها حواس ما را منحرف کند. اجازه بدهید ما شرکت نکنیم.
میگوید شیطانها حالا به فکر تقوا افتادید میفرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ» توبه/49. بعضی از اینها میگویند اجازه بده من جبهه شرکت نکنم از بیم آنکه به فتنه گرفتار نشوم، آگاه باشید در همین بهانه جویی برای فرار از جبهه فتنه سقوط است.
(به استادش گفت به چه مجوزی مرا رفوزه کردی گفت به همین مجوز که مجوز را مجوز میخوانی)
گفتند ما با آمدن به فتنه گرفتار میشویم فرمود همین نیامدن فتنه است.
خداوند رحمت کند مرحوم شهید بهشتی ره را در مدرسه فیفیه سخنرانی فرمودند برای تشویق کردن طلاب به منصب قاضی و قضاوت، بعد فرمود اینکه میگویند ما احتیاط میکنیم به قبول نکردن چون ممکن است در این حق و ناحق و ظلم شود همین احتیاط اول گناه است. چون ممکن است مجرمی و متهمی را بگیرند و چون قاضی نیست که بررسی کند او مدتی به گناه در زندان بماند، اگر قضاوت زیاد باشند سریعتر به پروندهها رسیدگی میشود پس این احتیاط، ضد احتیاط است.
(یک آدم زشتی، بچهای را که گریه میکرد بغل کرد که آرام شود، بچه نگاهش که به صورت او میافتاد بیشتر گریه میکرد گفتند او را رها کن ساکت میشود چون همین زشتی تو او را بیشتر نگران میکند.
4- فتنه گری
(من اسم نمیبرم خودتان میدانید) آمدند گفتند دو نفر یا علی سفر عمره بما بده در فیلم امام علی(ع) دو پیرمرد، همان طلحه و زبیر چکار دارم اسم ببرم. طلحه و زبیر به قصد عمره رفتند ملحق شدند به عایشه، جنگ جمل راه انداختند، ولی نزد علی(ع) به بهانه رفتن عمره آمدند.
5- سفرهای جاسوسی
6- سفرهای معصیت
7- سفرهایی که موجب اذیت و آزار پدر و مادر شود.
• آداب سفر
اول: همسفر شدن حق آور است.
حدیث داریم: هرکس چهل قدم با یک کسی رفیق(همسفر) شد حق پیدا میکند، حق همسری انسان به گردن همدیگر حق پیدا میکند.
(یکی از رفقا به یکی از مراجع گفت من سه سال درس شما آمدهام ولی شما بر من حق استادی و معلمی نداری. فرمود: چطور؟ گفت: چون درس شما را نفهمیدهام. چون نفهمیدهام درس شما را.)
داستانی نقل میکنند که شنیدهاید: حضرت علی(ع) با یک غیر مسلمانی همسفر شد بر سر دوراهی رسیدند قرار بود از هم جدا شوند، حضرت چند قدم دنبال او رفت، او از حضرت علت اینکار را سوال کرد، فرمود اسلام سفارش دارد که با هرکس همسفر شدی به هنگام جدائی چند قدم او را بدرقه کن، خیلی تعجب کرد و بواسطه این دستور انسانی اسلام گرایش اسلامی پیدا کرد.
دوم: شب به منزل برنگردد
البته شب بی موقع و دیروقت، مراد از شب استراحت است، و لذا تابستان افراد برای استراحت روز هم میخوابند لذا از جوانها میخواهیم با بازی موجب اذیت و آزار نشوند گفته نشود وقت استراحت شب است. خیر روز هم میشود استراحت کرد لذا قرآن میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ» روم/23 و از نشانههای خداست خواب به شب و روز پس روز هم وقت استراحت است و حتی به مقداری از استراحت در روز سفارش شده زندگی اسلامی این است:
الف: سحر برخیز(برای دعا و نماز و دنبال روزی رفتن)
ب: قبل از ظهر هم مقداری استراحت کن
ج: اول شب هم بخواب
این فرم و خط کش اسلام است و اما خط کش ما،
الف: سحر تا نزدیک و وقت آفتاب خواب هستیم.
ب: شب هم تا بعد از نیمه شب بیدار هستیم.
از هوای مطبوع بین الطلوعین بی بهره هستیم و از نسیم و برکات سحر، خداوند به همه زمانها یک بار و به سحر سه بار قسم یاد کرده «وَ الصُّبْحِ» مدثر/34، «وَ اللَّیْلِ» «وَ الْفَجْرِ» فجر/1، «وَ النَّهار» شمس/3، «وَ الْعَصْرِ» عصر/1 همه اینها یکبار آمده ولی به سحر سه بار:
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» فجر/4
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» مدثر/33
یکبار: «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» تکویر/17
همه اینها یعنی قسم به شب وقتی دارد به پایان میرسد(یعنی سحر) و این اهمیت سحر است که می- فرماید: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» ذاریات/18
متاسفانه زندگی ما وارونه و به عکس است که از این زمانها استفاده نمیکنیم. خداوند مغز را گذاشت بالا یعنی اول مسائل فکری، بعد زیر آن قلب، بعد زیر آن شکم و مسائل شکمی. بعد شهوت خداوند به این ترتیب قرار داده.
ما به عکس است جواب میدهیم. اول شهوت، هرجا شهوت بیشتر، هیجان هم بیشتر است، بعد شکم، بعد احساسات، بعد اگر کنکور و ترمی هم بود مطالعهای میکنیم، هم خود مابه عکس شدهایم هم خواب ما، ولی مسائل حق را بدانیم، فردا نگوییم کسی به ما نگفت. پس سیستم خواب شب:
بعد از عشاء بخوابد، سحر به نماز و دعا و مناجات، بین الطلوعین قدم زدن و قرآن خواندن، بعد زود مشغول کار شود هوا که گرم شد یک ساعت استراحت کند، قدم زدن بین الطلوعین شما را آماده میکند برای کار، و استراحت کوتاه بین روز خستگی قبل را از بین میبرد و شما را آماده میکند برای کارهای بعد وباقی مانده، این سیستم اسلامی است، ما همه چیز باید بگوییم.
چند وقت قبل یک نفر گفت آقای قرائتی شما زشت بود نان و ماست خوردن را در تلویزیون گفتی، باید گفت ما مدرن ترین سفرهها را میرویم البته گاهی، البته نه سفره اشراف، آدمهای تحصیل کرده و مد بالا میبینی ظرف ماست را گذاشته، همه با قاشق میزنند توی ظرف ماست و به دهن میگذارند دوباره هم، اسلام میفرماید با نان که وقتی در دهن گذاشتی دیگر بر نمیگردد به ظرف، و آن رسم غیر بهداشتی است که ما عمل میکنیم، پس این ضرر بهداشت است، زشت است یعنی چه ما زشت در اسلام نداریم هرچه حرف حق هست باید گفت، زشت و مقبولی نداریم، حرام و گناه، زشت است.
سوم: مزاج
چهارم: تعاون و ایثار
پنجم: رفیق راه حداقل سه نفر باشد
چون در دو نفر هم ممکن است فتنه شود
ششم: همکاری در سفر
بایدهمه کار کرده و خرج هم بدهند.
حدیث: هرکس خرج شما را میدهد با او سفر نروید(7 حدیث در وسائل الشیعه) چون وقتی خرج شما را میدهد شما بله قربان گوی او میشوی، مخلص و نوکر و چاکرم انسان را متملق بار میآورد. بگو تو یکی من هم یکی، با هم باشیم، که اگر خرجی را دارد انسان ذلیل میشود.
هفتم: رفتن به سفر را اعلام کند و مخفیانه نرود.
هشتم: با همسفریها و رفقایش هماهنگ باشد.
نهم: هدیه(سوغات) آوردن از سفر
معنای هدیه موارد گران قیمت نیست، سوغات مستحب است، و رسول گرمی اسلام(ص) که مدینه بود آب زمزم را از مکه برایش سوغات میآورند.
حدیث داریم: هدیه از سفر «وَ لَوْ کَانَ حَجَراً» اگر یک تکه سنگ باشد، خودکاری، ناخن گیری. (من یک بار از سفر آمدم گفتند چه چیز سوغات آوردهای، گفتم یک قوطی کاکائو آوردهام بریزید توی یک دیگ شیر هر کدام یک فنجان بخورید. برادرم گفت نه بریزید توی حوض فلکه کاشان یا فواره پوش بدهید به همه کاشان.)
دهم: بیش از نیاز خودتان امکانات بردارید. جیره بندی نکنید، گرچه یک نفر هستی بیشتر بردار
یازدهم: همراهی با همسفر در مریضی
حدیث: اگر همسفر مریض شد تا 3 روز او را ترک نکن. حدیث: تا 3 فقیر را رد نکنید.
برای فقیر چهارم اگر خواستی بگو خدا برکت و روزی شما را جای دیگر حواله کند.
دوازدهم: برای مسافرت امکانات و چیز خوب بردارید.
سیزدهم: تلخیهای سفر را تعریف نکنید.
(آقا جای دشمنت خالی عجب کوفت و آدم بدی بود همراه ما)حدیث: از مروت و مردانگی انسان این است که تلخیهای سفر را تعریف نکند.
چهاردهم: همراه داشتن کمکهای اولیه
لقمان به پسرش میفرمود: «یَا بُنَیَّ سَافِرْ بِسَیْفِکَ»(کافی، ج8، ص303)
با شمشیرت مسافرت کن.
لباس و سوزن و نخ، داروهای لازم و انگشتر، مسواک، شانه، حوله، مهر نماز و صدقه دادن، خواندن آیهالکرسی و دعاهای سفر.
پانزدهم: در سفر یک نفر مسئول شود که تصمیم بگیرد و حرف آخر را بزند.
شانزدهم: انتخاب همسفر و رفیق راه
این بود آداب سفر و امام چند تذکر
• تذکرات لازم
1. زن بدون محرم مسافرت نکند و همچنین مرد هم
میفرماید: «اتقوا مواضع التهم»از جاهایی که ممکن است مورد تهمت قرار گیرید بپرهیزید.
حدیث: در 8 جا اگر تحقیر شدی خود را ملامت کن.
الف: اگر بی دعوت به مجلسی رفتی «فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَکَ»(کافی، ج8، ص79) یعنی بزن توی سر خودت حتی بچه را بی دعوت نبرید، الآن جیره بندی است و به تعداد افرادی که دعوت میکنند امکانات مثل صندلی و غذا تهیه کرده و پیش بینی میکنند.
انسان اگر جایی(جلسه ای) میخواهد برود بچه را نبرد، فیض کاشانی
اگر بدون دعوت فرزند را به مجلسی بردی هرچه میخورد حرام است.
البته مردم هم سعی کنند بیشتر بچهها را دعوت کنند، چون بچهها را ثواب میدهند بدلیل اینکه برای دعوت پدر هزار و یک حساب است، وام و پول و سور داده ولی بچهها هرچه مصرف میکند برای خدا حساب میشود.
ب: اگر(استراق سمع) کرده و گوش ایستادی(تو را تحقیر کردند خود را ملامت کن) باید پرهیز کنیم از جاهایی که مورد تهمت قرار میگیریم.
پیامبر(ص) داشت با خانمش صحبت میکرد فردی میآمد رد شود حضرت فرمود اینکه میبینی من با او صحبت میکنم خانم خودم هست او گفت: خواهش میکنم ما که چیزی نگفتیم حضرت فرمود: برای اینکه شما ذهنیت پیدا نکنی و پیش خود فکر نکنی گفتم.
گاهی هم بعضی مواردی که پیش میآید باید توجیه کرد.
من چند شب قبل رفتم مسجدی نماز بخوانم بدون مقدمه قبلی موقع نماز مثل اینکه یکی از همسایههای مسجد ما را دیده بود از دوربینهای فیلم برداری آورد و سر نماز از ما فیلم برداشت و روح ما از اینکار خبر نداشت، بعد از نماز پیرمردی آمد کفت: این شیخ ریاکار هرکجا میرود دوربین تلویزیون را هم با خود میبرد گفتم والله، والله، والله، اصلا روح من هم خبردار نبود من او را نمیشناسم و از چنین کاری اطلاع نداشتم. او فحش نثار ما کرد و ما هم خبر نداشتیم.
گاهی خلاصه ما علی الحساب فحش میشنویم. (بر اثر یافتههای نابجا و ذهنیتهای بی مورد)
البته مظلوم واقع شدن و بی دلیل فحش شنیدن اجر و ثوابی هم دارد)
2- توجه به اوقات نماز
در سفر نماز پایمال وضایع نشود.
3- رعایت حق دوست و مردم و همسفریها و دوستان
4- دوری از سرعت و سبقتهای نابجا
شهید راه چه چیز میشویم، (خداوند رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را به من میگفت: آقای قرائتی شما که برای سخنرانی میروی فکر کن چه فکر(و ایده و انگیزه و نیتی) برای این سخنرانی داری که اگر اتفاقی افتاد بیهوده نشوی.)
مثلا با موتور میان خیابان وکوچه ویراژ میرود اگرخدای نکرده اتفاقی افتاد شهید راه چه چیز میشود؟
در جبهه فردی شهیدشد پیامبر فرمود: بگویید فلانی «قتیل الحمار» است(یعنی شهید راه خر)
(من یک دفعه توی تلویزیونی گفتم خر، قسمت پخش او را پاک کرد من دیدم لبم تکان خورد ولی کلمه در نیامد زنگ زدم گفتم چرا حذف شد گفتند گفته خر گفتم چه اشکالی دارد گفتند زشت است گفتم در قرآن میفرماید: «کَمَثَلِ الْحِمارِ» جمعه/5 یعنی: با سواد بی عمل مثل خری است که کتاب باز میکند پس خودکار بردار قرآن را پاک کن این حرفها چیست؟)
گفتند: چرا؟ فرمود برای اینکه در جبهه وقتی جنگ میکرد دید فلانی خر اسب خوبی دارد. گفت بروم او را بکشم و اسبش را به غنیمت ببرم، موفق نشد و کشته شد(شهید شد ولی شهید راه خر. پس باید موظب باشیم)حدیث داریم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَهً لِیُخِیفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»(کافی، ج2، ص368)
هرکس مومنی را بترساند خداوند روز قیامت او را بترساند.
پس اگر کسی بارانندگی و بوق کسی را ترساند خداوند هم روز قیامت او را ترساند، حق پیاده روها.
حدیث: سزاوار نیست سواره به پیاده بگوید قال الصادق ع: «من الجور قول الراکب للماشی الطریق الطریق»(روضهالواعظین، ج2، ص466) راه بده، راه بده. یعنی بوق نزنید.(بعضی حدیثها را باید کدش را عوض کرد مثلا حدیث داریم:
خداوند سه صدا را دوست دارد
1-صدای قلم دانشمند – چون با نی مینوشتند قدیم » تق تق میکرد »
2- صدای پای سرباز – که قدم میزد
3- صدای چرخ نخ ریسیها
امروز باید اینطور معنی کنیم خداوند سه چیز را دوست دارد:
1- فرهنگ پیشرفته، توسعه فرهنگی – قلم
2- توصعه نظامی
3- توسعه اقتصادی
و یا اینچنین بگوییم صدای چاپخانه، توپخانه، کارخانه.)
5- رعایت حق حیوانات و مردم در سفر
توی ماشین میشود سیگار کشید، اکسیژن از همه است چه حق داریم حق دیگران را پایمال کنیم حتی پدرها حق ندارند توی اطاق سیگار بکشند چون حق فرزند ضایع میشود میگوید اکثریت با ما است یکی از جاهایی که اکثریت اعتبار ندارد همین جا است، از 10 نفر 8 نفر سیگاری میگویند اکثریت با ما است خیر اصل بر این است که باید هوا سالم باشد پس حق با دونفر است که سیگار نمیکشند و هوای سالم میخواهند 8 نفر میخواهند صحبت کنند و دو نفر استراحت حق با دو نفر است چون شب برای استراحت است. البته بعضی موارد مسئله عددی است مثل 10 سکه و گردو بهتر از 9 تاست، ولی موارد دیگر حق است مثل شب برای استراحت و هوا برای تنفس و اکسیژن(گرچه اکثریت حق تجاوز به حقوق اقلیت ندارد)
6- رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی و حق پلیس
7- استفاده از نوارهای مفید
8- رعایت حق کودکان
9- رعایت حقوق مسافران
10- انتخاب مهمانسراهای بین راه
(رانندهها بعضی جاها یک جایی میایستند که جوجه کبابش بزرگتر باشد، شوفرها تا مفت نباشد بعضیها نمیایستند قدیم که اینجور نبود الان نمیدانم شوفرها کجا میایستند ولی تا جایی خوب نباشد نمیایستند میبرند اون پشته حالا هم همین طور است دیگه چند سالی است من. . . البته این را هم دست خواهند گرفت که قرائتی با بنز ضدگلوله میرود حالیاش نیست که اتوبوسها چیست؟ نه آقا با بنز نمیرویم با ماشین عادی میرویم ولی مدتی است که با اتوبوس مسافرت نکردهایم.)
11- رعایت نور بالا و پایین(از طرف رانندگان برای یکدیگر)
12- گل آلود نکردن آب برای عابرین.
علت عنوان و مطرح کردن این بحث به این جهت بود که تابستان مسافرتها زیاد میشود گفتیم یک مقدار درباره مسافرت صحبت کنیم.
خداوند همهی شما را حفظ کند.
(در جلسه بعد میخواهم مقایسهای کنم بین سفر مادی و معنوی، یک بحثی است اخلاقی، عرفانی که از خودم نیست، از کتابها جمع آوری کردهام، انشاء الله جلسه بعد هرکس حال داشت گوش بدهد خدا همه شما را حفظ کند)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته