سال نو و آمادگی برای تحول

برنامه سمت خدا 29 اسفند 1395

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

ای شکوهت فراتر از باور، ای مقامت فراتر از ادراک
وصف تو درک لیله القدر است، فهم ما از تبار «ما ادراک»
کوثری، بی‌کرانه دریایی، ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات، باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جاری است، «فتلقی»، «مباهله»، «کوثر»
در دل انما یرید الله، در فصل لربک و انحر
از بهشت آمدی به هیأت نور، عطر سیبت وزید در هستی
تو گلی نه، تو نو بهاری نه… تو بهشت دل پدر هستی
روز مادر شد و دلم با شوق، پر زده در هوای تو مادر
منم و وسعت بهشت خدا، منم و خاک پای تو مادر
آرزو دارم اینکه بنشینم، لحظه‌ای در جوار تو اما
آرزو دارم اینکه بگذارم، شاخه گل بر مزار تو اما
روز مادر شد و به محضر تو آمدم پا به پای این کلمات
هدیه‌ی من برای تو اشک است، هدیه‌ی من برای تو صلوات

شریعتی: « اللّهمّ صلّ علی فاطمه? و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمک» سلام می‌کنم به همه شما هموطنان عزیزم، خانم‌ها و آقایان، روز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) مبارکتان باشد. یک تبریک ویژه و مخصوص به همه مادران خوب این سرزمین و همینطور بانوان محترمه داریم. انشاءالله هرجا که هستید زیر سایه‌ی حضرت زهرا باشید. حاج آقای قرائتی، سلام علیکم. ایام مبارک باشد. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، بعدد ما أحاط به علمک. اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
چون بحث در آستانه سال تحویل پخش می‌شود و آخرین بحث سمت خدا در سال 1395 است، نکات مختلفی در ذهنم هست که می‌گویم. اول اینکه تولد حضرت زهرا(س) را تبریک می‌گویم و از الطاف خدا این است که روز تولد حضرت زهرا، روز تولد امام خمینی(ره) هم واقع شد. که وجود امام خمینی هم یک نعمت و هدیه‌ای به بشر بود. روز زن و روز مادر را تبریک می‌گویم.
اول در مورد زهرا یک چیزی بگویم. خدا در قرآن می‌گوید: اگر پیروزی قسمت مسلمان‌ها شد، «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح‏» (نصر/1) نصر الله یعنی پیروزی، اگر چند تا پیروزی قسمت شما شد، «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) دیدی مردم دسته دسته ایمان می‌آورند، «فَسَبِّح» سبحان الله بگو. اگر مردم گروه گروه مسلمان شوند، اسلام پیروز می‌شود، نصرت و پیروزی می‌آید و مردم گروه گروه مسلمان می‌شوند، «فَسَبِّح» به پیغمبر می‌گوید: وظیفه تو تسبیح است. اما در سوره کوثر می‌گوید: وقتی به تو زهرا دادند، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَر» (کوثر/1و2) یک نماز کامل، یعنی اگر همه مردم وارد اسلام شوند، ارزش این را دارد که پیغمبر یک سبحان الله بگوید. اما اگر زهرا را خدا به پیغمبر داد، می‌گوید: سبحان الله کم است. «فَصَلِّ» یک نماز کامل، بعد هم این نماز کامل کافی نیست، «و انحر» یک شتر بزرگ، یعنی وزن حضرت زهرا به اندازه وزن ایمان همه ماست. ایمان همه ما تشکرش سبحان الله است. شخص حضرت زهرا تشکرش یک نماز و یک شتر است! این عظمت حضرت زهرا است.
اما عظمت زن را برای شما بگویم. لطیفه‌هایی که برای شما می‌گویم عیدی من به شماست. هستی برای بشر آفریده شده است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای بشر آفریده شده است. در قرآن «لَکُم» زیاد است، «خَلَقَ لَکُم، سَخَّرَ لَکُم، متاعاً لَکُم» ترجمه‌اش این است که کل هستی برای بشر است. پس هستی برای ماست. «وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون‏» (ذاریات/56) تو را برای عبادت آفریدم. پس هستی برای ما و ما برای عبادت. در عبادت‌ها، قلّه‌ی عبادت نماز است. در نماز قلّه‌ی نماز سجده است. در سجده می‌گوید: خانم یادت نرود. «و ارزق لی و لعیالی» دعای سجده این است، خدایا خرجی خانم را بده بیاید! یعنی خدا زن را کجا قرار داده است!
هستی برای بشر، «خَلَقَ لَکُم، متاعاً لَکُم، سَخَّرَ لَکُم» بشر برای عبادت، «لِیَعبُدُون» بزرگ‌ترین و واجب ترین عبادات نماز است. در نماز، بهترین جای نماز سجده است. دعای سجده یک جمله‌اش این است: خدایا من مسئول خانواده‌ام هستم. به زن و بچه‌ام برسان. «و ارزق لی و لعیالی»
هدایا را که می‌خواهند برای روز زن بدهند، هدایای ماندگار باشد. گاهی وقت‌ها یک چیزی می‌برند، بعد از چند لحظه از بین می‌‌رود. ولی گاهی یک چیزی می‌دهند ماندگار است. مثلاً کسی زاییده و می‌خواهند برایش هدیه ببرند. گل ببرند، بعد از دو سه روز پر پر می‌شود. شیرینی ببرند بعد از چند ساعت مصرف می‌شود. اما یک کتاب کودک آقای فلسفی را ببرند، یک کتاب آئین همسرداری ببرند، این خیلی ماندگار است. یک کتاب خانواده ببرند. یک چیزی که ماندگار باشد و از بین رفتنی نباشد. شاه عباس یک کاروانسرا ساخت که بعد از چهارصد سال هنوز هست. ما بَنِر می‌زنیم فردا پاره می‌شود! چقدر شاه عباس باید از ما عاقل‌تر باشد که کاروانسرای او بعد از چند قرن بماند، بنرهای تبلیغاتی ما پاره می‌شود. ما هم باید کارهای ماندگار کنیم. ممکن است بگویند: رسم نیست. خوب نباشد! رسمش می‌کنیم. چه کسی گفته ما تقلید کنیم؟ قرآن یک آیه دارد گفته: تو رهبری کن. چرا نگاه می‌کنی ببینی مد چیست؟ «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ‏ إِماماً» (فرقان/74) من رهبر متقین شوم. نه اینکه بگویند: قرائتی این کار را کرد، پس این کار را کنیم.
یک کسی گفت: انگشترت را به من بده. گفتم: چرا؟ گفت: می‌خواهم نگاهش کنم یادت بیافتم. یادگاری! گفتم: نمی‌دهم که هروقت دیدی نیست یاد من بیافتی. چه کسی گفته: ببین مد چیست؟ همه‌ی اولیای ما خط‌شکن بودند. در مرکز بت پیغمبر پیدا شد و به بت زد. خط شکنی است. این «حوّل حالنا» که دعای تحویل سال است، یعنی خدایا در من یک تحولی شود. درآمد من تحول شود. در خرج کردن من تحول شود. عروسی من تحول شود. فکر متحول شود. نگاهم عوض شود. آداب و رسوم غلط را بشکنیم. یعنی یک تغییراتی ایجاد شود.
من یکوقت به دوستانم می‌‌گفتم: در ادبیات اولین کلمه‌ای که یاد من دادند این بود. چهارده، پانزده ساله بودم، طلبه شدم و حوزه علمیه رفتم. اولین کلمه که یاد من دادند، این بود: «ضَرَبَ زیدٌ امراً» یعنی زید امر را زد. یعنی اول با زدن شروع شد. گفتم: چرا ضَرَبَ  بگوییم؟ بگوییم: «ضَرَبَ اللهُ مثلاً» (ابراهیم/24) آیه قرآن بخوانیم. بگوییم: خدا یک مثلی زده است. اصلاً چرا «ضرب» را به کار بگیریم؟ بگوییم: «رحم الله عبداً» خدا به بنده‌اش لطف می‌‌کند. چرا از رحم شروع نکنیم؟ ما باید یک تغییراتی بدهیم. درخت‌ها سبز می‌شود، ما هم سبز شویم. میش‌ها بچه‌دار می‌شوند. طبیعت گل می‌دهد. ما هم بیاییم خودمان را تحولی بدهیم. اگر ما شروع کنیم، دیگران هم شروع می‌‌کنند. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ‏ إِماماً» یک راهی را طراحی کنیم. راه ارزان و ماندگار و قابل تغییر.
تا به حال به من چند بار پیشنهاد کردند که آقای قرائتی تو 37 سال است با تخته سیاه کار می‌کنی، بابا دنیا عوض شده و کامپیوتر و تکنولوژی آموزشی آمده است. گفتم: ببین تخته سیاه در هر روستایی هست. اگر یک طلبه در دورترین نقطه ایران باشد، وقتی دید من پای تخته سیاه هستم، می‌گوید: خوب پس من هم می‌توانم مثل قرائتی باشم. اما اگر از امکانات روز استفاده کنم، می‌گوید: او کجا و من کجا؟ قرائتی همه چیز دارد و من ندارم! ارزان باشد، ماندگار باشد، هدایای ما ماندگار باشد.
تولد حضرت زهرا، تولد امام خمینی را تبریک می‌گوییم. روز مادر و روز زن را تبریک می‌گوییم. لازم نیست هدیه دادن مادی باشد. انسان دست مادرش را ببوسد. یک خدمت به مادر کند. چون ممکن است همه مردم از نظر مالی قدرت خرید نداشته باشند و زنها هم توقعی نداشته باشند. زهرا(س) فرمود: یکبار چیزی نگفتم که حضرت علی در توانش نباشد. هیچ تقاضایی نکردم. زنها توقعی نداشته باشند که حتماً کادو باشد. البته اگر مرد دارد بدهد. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ‏ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُه‏» (بقره/ 236) کسی که وضعش بهتر است، بدهد.
مطلبی که می‌خواهم بگویم، استفاده از فرصت است. ما تعطیلات عیدمان خیلی زیاد است. مثلاً ماه رمضان شب قدر تعطیل است. شهادت حضرت امیر تعطیل است. در محرم هم عاشورا و تاسوعا تعطیل است. اما عید یکجا دو هفته تعطیل است. من در مورد اهمیت فرصت برای شما بگویم. «ان فوت‏ الوقت‏ اشد من فوت الروح» (مستدرک سفینه البحار) حدیث داریم از دست دادن وقت بهتر از این است که روحت را از دست بدهی. چرا؟ برای اینکه در فوت روح انسان از خلق جدا می‌شود. روح هم که بیرون رفت، ما را زیر خاک می‌کنند. من از مردم جدا می‌شوم. اما اگر وقت را از دست دادی، «و فوت‏ الوقت‏ انقطاع عن الحق» (مستدرک سفینه البحار) وقتت تلف شود از حق جدا شدی. از خلق جدا شویم یا از حق جدا شویم. اگر بمیریم از خلق جدا می‌شویم. ما را قبرستان می‌برند، دفن می‌کنند. اما اگر عمر را تلف کنیم از حق جدا می‌شویم. انقطاع از خلق یا انقطاع از حق!؟ این حدیث قشنگی است.
رسول اکرم فرمود: «إن لربکم فی أیام دهرکم‏ نفحات» در عمرتان یک صحنه‌هایی پیش می‌آید، «ألا فتعرضوا لها» (بحار الانوار، ج 68، ص 221) بگیرید، مثل ماهی لیز است. در این پانزده، بیست روز، یک طراحی کنید. من این را گفتم. ولی چون همه مردم همیشه پای همه شبکه‌ها نیستند. یک چیزی می‌خواهد فرهنگ شود باید مرتب گفته شود تا صدایش به همه برسد. یک مثال ساده بزنم. پنج میلیون دانشجو داریم. پانزده روز تا بیست روز تعطیل هستند. یک میلیون معلم داریم. شش میلیون فرهنگی می‌شود. این شش میلیون، با شش میلیون بچه تماس بگیرند. در هر فامیلی بچه‌هایی هستند در درس ضعیف هستند. این یک میلیون معلم، دبیر، دانشجو بگویند: دختر جان! پسر جان، اگر در درستان مشکل دارید، این صفحه‌ای که مشکل دارید به من بدهید، من دو روزی که صله رحم می‌آیم کمک شما کنم. شش میلیون فرهنگی، شش میلیون دو ساعت با بچه فامیلشان کار کنند. نتیجه چه می‌شود؟ ماه اردیبهشت بچه قبول می‌شود، دیگر رد نمی‌شود. بچه قبول شد صدها میلیارد تومان به نفع جمهوری اسلامی است که پول آموزش و پرورش هدر نمی‌رود. بچه‌ای هم که دید قبولی‌اش به خاطر کمک دو ساعت شماست، تا آخر عمر شما را دوست دارد.
یک کاری است که فشاری هم نمی‌آید. کسی که پانزده روز تفریح است، دو ساعت هم کم کند، امسال سال تحویل چسبیده به نماز ظهر است. بعد از یک ساعت سال تحویل می‌شود. این یک ساعت را کسانی که مسجد می‌روند، از مسجد برنامه‌ریزی کنند بیرون نیایند. یک دعایی بخوانند که آغاز سال در مسجد باشند. در امامزاده‌ها باشند. این آغاز را با چیزی مبارک کنیم، خوب است. مثلاً در جنگ خندق وقتی خواستند در مدینه گودبرداری کنند، اولین کلنگ را پیغمبر زد. اینکه کلنگ کاری را یک نفر می‌زند، این پیداست که تشریفاتی نیست. این برکت کار است.
امیرالمؤمنین فرمود: «انما انت ایامٌ» (ارشاد القلوب/ج1/ص40) تو چند روز بیشتر نیستی. هر یک روز که می‌رود یک تکه از تو کم می‌شود. حضرت امیر فرمود: انسان تو چند روز هستی. از هر روزی که از تو کم شود بخشی از تو کم می‌شود. مواظب باشیم.
امام زین العابدین می‌گوید: خدایا اگر عمرم باعث قرب من است، عمرم بده. «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَهً فِی طَاعَتِکَ» بذله لباس کار است. می‌گوید: عمرم لباس کار است. لباس کار چابک و چسبان است. اگر عمرم لباس کار است، یعنی سمت تو می‌آیم، عمرم بده. «فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ» اما اگر عمر من چراگاه شیطان است، مرتعاً یعنی چراگاه! در چراگاه گاو هرجا می‌خواهد می‌رود. می‌گوید: شیطان در مغزم می‌آید. فکر شیطانی است. بعد در چشمم می‌آید. چشم‌ها شیطانی می‌‌شود. بعد به زبانم می‌آید و زبانم حرف‌های خلاف می‌زند. بعد در گوشم می‌آید و شنیدنی‌ها خلاف می‌شود. اصلاً انگار شیطان در وجود من قدم می‌زند. هرجا می‌خواهد تحت تصرفش است. اگر عمرم چراگاه است و شیطان هرجا خواست در من تصرف کند، «فَاقْبِضْنِی» عمرم را قیچی کن. «قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِم‏ غَضَبُکَ عَلَیَّ» (صحیفه سجادیه، دعاى20) قبل از آنکه قهر تو بر من پررنگ شود، غضب تو به من برسد، قیچی کن.
یک کسی به کسی گفت: التماس دعا، گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: اِ… حاج آقا! من گفتم: التماس دعا! گفت: دعایت کردم. گفتی: خدا مرگت بدهد. گفت: هرچه عمر کنی گناهت بیشتر است. تحولی پیدا کنیم لقمه حرام نخوریم. حدیث داریم رزق همه‌ی افراد از حلال اندازه‌گیری شده است. کسانی که عجله می‌کنند و به حرام ناخنک می‌زنند، خدا از حلال کمش می‌گذارد.
یک بازاری جنس قلابی می‌آورد، مردم متوجه می‌شوند و دیگر از او نمی‌خرند. یک نفر هم جنس خوب می‌آورد، مرتب مشتری‌اش زیاد می‌شود. کلاه سر خودمان نگذاریم. پیغمبر فرمود: «مَنْ فُتِحَ لَهُ بَابُ خَیْرٍ فَلْیَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ‏ لا یَدْرِی‏ مَتَی یُغْلَقُ عَنْهُ‏» (عوالی اللئالی،ج1، ص289) دری باز شد، استفاده کن. شاید در را بستند. انسان همیشه یکسان نیست. از فرصت‌ها استفاده کنیم. در تعطیلات عید افرادی که با هم قهر هستند را آشتی بدهیم. شما اگر افرادی که با هم قهر هستند را آشتی بدهی، ثوابشان از اعتکاف بیشتر است. از روزه‌ها و نمازهای مستحبی ثواب آشتی دادن بیشتر است. دروغ گناه کبیره است اما اگر توانستی با دروغ دو نفر را آشتی بدهی، دروغ هم جایز است.
حضرت یوسف در زندان رفت و دید زندانی‌ها بت پرست هستند. خواست تبلیغ کند منتظر فرصتی بود. دو تا از زندانی‌ها خواب دیدند، آمدند گفتند: یوسف خواب دیدیم، برای ما تعبیر کن. ایشان شروع به تعبیر کرد. که این بت‌ها چیست که شما می‌پرستید؟ «أَ أَرْبابٌ‏ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف/39) یعنی تا دید که اینها نیاز به تعبیر خواب دارند، از این فرصت استفاده کرد.
دین ما از امام باقر و امام صادق است. امام باقر و امام صادق از فرصت استفاده کردند. حکومت بنی امیه ضعیف شد. سقوط کرد، بنی عباس وارد شد. چون بنی امیه امام حسین را کشت و ذلیل شد، بنی عباس خواستند احترام بگیرند، امام‌ها را آزاد کردند. تا مدتی دست امام باقر و امام صادق باز بود. در همان مدتی که دستشان باز بود، حوزه علمیه درست کرد. بعد هم بنی عباس امام‌ها را کشت. منتهی اول کار یک دری باز شد و از همین فرصتی که بین سقوط بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس ایجاد شد، استفاده کرد.
امام سجاد کربلا را با همین فرصت‌ها ماندگار کرد. مثلاً می‌‌دید کسی گوسفند می‌کشد، می‌فرمود: آبش دادید؟ آنوقت شروع به گریه کردن می‌کرد و می‌فرمود: پدر مرا در کربلا کشتند و آبش هم ندادند! یعنی به هر مناسبتی امام سجاد ماجرای کربلا را مطرح می‌کرد. می‌خواستند امام سجاد سخنرانی نکند. یزید دستور داد وسط سخنرانی امام سجاد مکبّر اذان بگوید. امام سجاد فرمود: من هم شهادت می‌دهم. بعد که به «اشهد ان محمداً رسول الله» رسید، گفت: یزید این محمد رسول الله، جدّ تو است یا جدّ من است؟ یعنی امام سجاد از فرصت استفاده کرد. تمام تهدیدها را فرصت کرد. «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم» تعطیلات عید را خیلی می‌توانیم کمک علمی و مالی کنیم.
در فامیل یک بچه‌های نابغه هستند، منتهی پول ندارند درس بخوانند. یک کسی بیاید بگوید: شما درس بخوان من خرجت را می‌دهم. چون من وضعم خوب است، پول هم دارم ولی پیر هستم. تو نوجوان هستی و استعدادت هم خوب است. ظرفیت داری.
تاجری پای روضه‌ی یکی از مراجع آمد. دید یک طلبه جوانی خیلی با استادش بحث می‌کند. استاد هم به حرف‌هایش دقت می‌کند. فهمید این طلبه تیزهوش است و اشکالش وارد است. صبر کرد درس که تمام شد، به طلبه گفت: من نمی‌دانم استاد چه می‌گفت و شما چه می‌گفتی؟ ولی اینکه استاد گوش به حرفت می‌داد و جواب می‌‌داد پیداست که شما یک ظرفیتی داری. شما کاری داری من برایت بکنم؟ گفت: من درست علمای قم را دیدم. دوست دارم یک مدتی نجف بروم، مراجع آنجا را هم ببینم. گفت: خرج تو با من! برو خانه بخر من خرجت را می‌دهم این تاجر بیست سال خرج این آقا را داد. این آقا یکی از مراجع درجه یک ایران شد. در فامیل یک بچه‌هایی شناخته شده هستند. یا فرض کنید یک دختری است شوهر گیر او نمی‌آید. ولی اگر یک خانه‌ای بخرد و به اسم این دختر کند، خیلی از جوان‌های بی‌خانه می‌گویند: این ممکن است به دلیلی مورد پسند من نباشد، ولی حالا که خانه دارد، یک انگیزه شود که او را بگیرد. یا اینکه یک سرمایه گذاری برای کسی بکند.
در تعطیلات عید باید استفاده کنیم. البته همه مردم هم یکسان نیستند. بعضی وقت‌ها افرادی هستند در فامیل نماز نمی‌خوانند. چهار تا بچه مسلمان، چهار خانم مسلمان که نماز می‌خوانند بگویند: 22 نفر در فامیل داریم که نسبت به نماز سنگین هستند. بعضی‌هایشان نمی‌خوانند و بعضی‌هایشان گاهی می‌خوانند. یک مقدار در مورد نماز برای اینها صحبت کنیم. اگر کتابی هست بدهیم، اگر نواری هست، بدهیم. کمک کنیم. قمصر کاشان دیگی بار می‌گذارند برای گرفتن گلاب، فصل گل یک ماه بیشتر نیست. فصل گل تمام می‌شود عرق بیدمشک می‌گیریم. عرق بیدمشک تمام شد، عرق نعنا می‌گیریم. استفاده از وقت را باید از خدا یاد بگیریم. خدا یک شکاف در صورت گذاشته به نام لب. چقدر از این کار می‌کشد. به دنیا می‌آییم با همین لب سینه مادر را می‌مکیم. با همین لب سخنرانی می‌کنیم. با همین لب اکسیژن می‌گیریم و با همین لب دی اکسید کربن پس می‌دهیم. با همین لب می‌بوسیم.     با همین لب فوت می‌کنیم.  با همین لب سوت می‌‌کشیم. اگر دست مهندس‌ها می‌دادند، یک لوله کشی برای خروج کربن می‌کردند. یک لوله برای ورود اکسیژن می‌کردند. یک دکمه برای چشیدن، مکیدن و بوسیدن قرار می‌دادند. سر ما را پر از دودکش و دکمه می‌کرد. شما انگشت شَست را کنار بگذار، با این چهار تا هم می‌توانی آمپول بزنی؟ نه! پس وزارت بهداشت تعطیل شد. قلم دست بگیری؟ نه، پس آموزش و پرورش هم تعطیل شد. بیل می‌شود دست گرفت؟ پیچ گوشتی می‌شود دست گرفت؟ نه! وزارت کار تعطیل شد. پنج، شش وزارتخانه     تعطیل می‌شود.
افرادی هستند می‌توانند مشکل را حل کنند، گاهی هم شریکی می‌توانیم حل کنیم. امام خمینی روز تولدش است، یک نکته از ایشان بگوییم. ایشان در ترکیه یک سال تبعید بود. همان یک سالی که در ترکیه بود، یک دور فقه به نام تحریر الوسیله نوشت. یعنی از فرصت استفاده کرد. از حاج آقا مصطفی شنیدم گفت: امام پرده را کنار زد، ساواک ترکیه آمد گفت: به ما گفتند: شما پرده را نباید کنار بزنید. لامپ را روشن کنید. یعنی امام تا یک مدتی از هوا و نور حق استفاده کردن نداشت. ولی چون خودش عرضه داشت و جوهر داشت، از همان لامپ در اتاق کوچک یک دور فقه نوشت. ما دور تا دورمان کامپیوتر است، هیچ کاری هم نمی‌کنیم. جوهر نداریم!
خدا آقای هاشمی رفسنجانی را رحمت کند. ایشان مدتی در زندان بود. در زندان یک دور تفسیر نوشت. فقط قرآن داشت. خانواده‌اش برایش دفتر می‌بردند، در هر آیه‌ای فکر می‌کرد و نکات آیه را می‌نوشت. خانمش می‌آمد این دفتر را می‌برد و یک دفتر دیگر می‌داد. بعد از زندان آمد دیدند چقدر دفتر پر از نکته است. به دفتر تبلیغات قم دادند و جمعی از فضلا جمع شدند و یک تفسیری به نام تفسیر راهنما نوشت. بیست جلد است. آقای هاشمی رفسنجانی در زندان یک دور تفسیر نوشت. استفاده از فرصت است. این خیلی مهم است که ما پنج میلیون دانشجو داشته باشیم و هر دانشجو هم بیست روز تعطیل باشد، پنج میلیون بیست روز می‌شود صد میلیون روز!
اباذر، وقتی می‌خواست سخنرانی کند، مکه می‌‌آمد، شلوغترین جای مکه بیرون مکه در منا است که عید قربان همه جمع هستند. می‌رفت وسط جمره‌ی وسطی آنجا سخنرانی می‌کرد. استفاده از فرصت، گاهی نگاه می‌کنیم می‌بینیم دوره گردها خوب از فرصت استفاده می‌کنند. مثلاً می‌روند محله پولدارها، آنجا می‌گویند: فرش کهنه، فرش دستباف، لوازم منزل. اما وقتی محله فقرا می‌آیند می‌گویند: دمپایی پاره، نان خشکه! یعنی خریدشان عوض می‌شود. ما باید حساب کنیم چه می‌توانیم بکنیم. آن بنایی که صله رحم می‌رود، بگوید: اگر شما گچ بخرید، من مسجد شما را سفید می‌کنم. نقاش بگوید: من رنگ می‌کنم. او بگوید: من آبسرد کن برای مدرسه می‌‌برم.
زمان راهپیمایی زنی را دیدم، یک مقداری دو ریالی در بشقاب گذاشته و کنار تلفن عمومی نشسته است. فکر کردم گداست، رفتم پول بدهم، گفت: من گدا نیستم. این جمعیتی که راهپیمایی می‌کنند، بعضی‌ها می‌خواهند تلفن کنند دور ریالی کم است. من مقداری دو ریالی گذاشتم هرکس خواست بردارد. این دلش می‌خواست به انقلاب کمک کند. با دو ریالی خدمت کرد.
یک جوان هیپی بود که زلف‌های زیادی داشت، پدرش هم دعوایش می‌کرد و این هم می‌گفت: من زلف‌هایم را دوست دارم. پدرش گفت: اگر زلف‌هایت را آنطور که من می‌خواهم اصلاح کنی، یک ماشین برایت می‌خرم. گفت: من زلف‌هایم را بیشتر از ماشین دوست دارم. گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: با همین زلف‌ها به گور می‌روم! پدرش خسته شد و دیگر رهایش کرد. یکبار می‌گفت: آمدم دیدم بچه‌ام سرش را اصلاح کرده است. گفتیم: لابد هوس ماشین کرده است. رفقا گفتند: برو اصلاح کن و ماشین را بگیر! پدر گفت: ماشین می‌خواهی؟ گفت: نه! امام خمینی دستور داده که سربازها از پادگان فرار کنند، سربازهای لشگر 77 مشهد فرار کردند. اینها را دژبان می‌شناسد تا سرشان را ببیند، اینها را می‌گیرد. ما هیپی‌های مشهد تصمیم گرفتیم سرمان را ماشین کنیم قاطی شویم که آنها زود گرفتار نشوند. این هیپی خواست به انقلاب کمک کند، با زلف بلندش خدمت کرد. آن خانم با دو ریالی‌اش خدمت کرد.
من خانه آقای کوثری رفتم که برای امام روضه می‌خواند. پدری داشت حدود صد سال سن داشت. نمی‌توانست تکان بخورد. روی زمین نشسته بود. گفت: آقای قرائتی! من هم می‌توانم به انقلاب کمک کنم؟ دیدم این اصلاً نمی‌تواند از جایش بلند شود. گفتم: دعا بفرمایید! گفت: به نظر تو غیر از دعا چه می‌توانم بکنم؟ گفت: شب‌ها خوابم نمی‌برد. رادیو بغداد را باز می‌کنم. قلم و کاغذ دست می‌گیریم، ایرانی‌هایی که اسیر شدند، در رادیو پیام می‌دهند که من فلانی هستم در فلان عملیات هستم. هرکس صدای مرا می‌شنود، خبر سلامتی مرا بدهد! یعنی کسی که نه جان دارد بایستد، نمازش را نمی‌تواند بخواند. کوچکترین حرکتی می‌خواهد بکند باید بلندش کنند. ولی چون می‌خواست به انقلاب کمک کند، پدر کوثری صد ساله خدمت می‌کند. آن هیپی خدمت می‌کند. آن خانم با دو ریالی‌اش خدمت می‌کند. ما نخواستیم از تعطیلات عید استفاده کنیم. وگرنه از هوای داغ هم می‌شود استفاده کرد. می‌شود برنامه‌ریزی کرد بندرعباسی‌ها به ملایر بروند. خوزستانی‌ها به اراک بروند. اراک جلوی راه خوزستان است و قطار هم دارد. چرا این همه طلبه و دانشجو در اهواز آب داغ می‌خورد و درس هم نمی‌خواند. خوب بلند شو اراک بیا. آنجا حسینیه و مسجد و خوابگاه هست. ما می‌توانیم با یک برنامه‌ریزی از تلف شدن عمر صرفه‌جویی کنیم. اراده می‌خواهد. خدا در قرآن به آدم می‌گوید: چرا گندم خوردی؟ به آدم گفتند: گندم نخور! خورد و او را بیرون کردند. یک پیغمبری به نام حضرت آدم یک خلاف کرد، به او گفتند: نخور، خورد. بیرونش کردند و ما هم نسلمان را بیرون کردیم. حالا 124 هزار پیغمبر می‌خواهند ما را داخل بکنند، نمی‌شود. یعنی یک نفر ما را بیرون کرد ولی 124 هزار پیغمبر دیگر نمی‌توانند ما را داخل کنند! می‌گوید: آدم چرا خوردی؟ «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115) عزم نداشت. جوان ما باید عزم داشته باشد. آمده می‌گوید: من دختر زیبا می‌بینم، نمی‌توانم نگاه نکنم! اصلاً چشمم می‌رود. گفتم: پنجاه هزار تومان خودت را جریمه کن. اگر دو تا پنجاه هزارتومانی بدهی، سفت می‌شوی. شما اگر بلیط هواپیما داشته باشی و پرواز داشته باشی، چطور سحر از خواب می‌پری؟ ده بار از خواب می‌پری و به همه سفارش می‌کنی. یک تصمیم جدی بگیریم. یک مقدار شل هستیم. اگر بخواهیم می‌توانیم، اگر نخواهیم نمی‌توانیم. میدان بار خواستند بارشان را حفظ کنند. تا حالا یک گونی سیب زمینی گم نشده است. فلان وزارتخانه چهار هزار کامپیوتر دارد، آخرش هم کشتی نفت در دریا گم می‌شود! کامپیوتر حل نمی‌کند. باید بخواهیم دزدی نکنیم.
شریعتی: خیلی‌ها منتظر یک فرصتی هستند که از یکجایی شروع بکنند. دیگر هیچ بهانه‌ای نمی‌توانند بیاورند. چون امروز آخرین روز سال 1395 هست و از فردا قرار است سال جدید آغاز شود. من فکر می‌کنم نقطه شروع خوبی برای همه ما باشد. امروز صفحه 524 قرآن کریم، آیات 15 تا 31 سوره مبارکه طور در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود. در سالروز ولادت ام ابیها، حضرت فاطمه زهرا(س) ثواب تلاوت این آیات نورانی را به مادر خلقت هدیه می‌کنیم و انشاءالله از ثواب و برکاتش بهره‌مند شویم. یادی هم از همه مادرانی بکنیم که این روزها در جمع ما نیستند و جایشان بسیار خالی است. برای شادی روحشان دعا کنیم.
«أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ «15» اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «16» إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ «17» فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ «18» کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «19» مُتَّکِئِینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ «20» وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ «21» وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ «22» یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ «23» وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ «24» وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ «25» قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ «26» فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ «27» إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ «28» فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ «30» قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ «31»
ترجمه: پس آیا این (عذاب هم) جادو است؟ آیا شما آن را نمى‏بینید؟ در آن وارد شوید و بسوزید، پس صبر کنید یا صبر نکنید براى شما یکسان است، جز این نیست که در برابر آنچه عمل مى‏کردید، جزا داده مى‏شوید. همانا پرهیزگاران در باغ‏ها (ى بهشت) و نعمت فراوان هستند. به آنچه پروردگارشان به آنان داده، شاد و مسرورند و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ حفظ کرده است. (به آنان خطاب مى‏شود:) به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید، گوارا بخورید و بیاشامید. تکیه کنان بر تخت‏هاى ردیف شده و آنان را با حورالعین (زیبا رویان سیاه چشم) به ازدواج در آوریم. و کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان، در ایمان از آنان پیروى کردند ما ذریّه آنان را به ایشان ملحق نموده و از پاداش عملشان هیچ نکاهیم. (آرى) هر کس در گرو کارى است که کسب کرده است. و پى‏درپى آنان را میوه و گوشت از هر نوع که بخواهند مى‏دهیم. آنان در بهشت، جامى پرشراب را (دوستانه از هم مى‏گیرند و) دست به دست دهند که در (نوشیدن) آن نه بیهوده‏ گویى است و نه گنهکارى. و پیوسته (براى خدمت آنان)، نوجوانانى همچون مروارید در صدف، بر گرد آنان مى‏چرخند. و بعضى بهشتیان رو به دیگرى نموده و از یکدیگر سؤال مى‏کنند (که رمز این همه کامیابى در اینجا چیست)؟ گویند: ما پیش از این (در دنیا) نسبت به خانواده خویش خیرخواه بودیم (و آنان را از عذاب الهى هشدار مى‏دادیم). پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد. زیرا ما پیش از این همواره او را مى‏خواندیم، همانا اوست نیکوکار مهربان. پس (به مردم) تذکّر بده که به لطف پروردگارت تو نه کاهن و پیشگویى و نه دیوانه و جنّ‏زده. بلکه مى‏گویند: او شاعرى است که ما انتظار فرا رسیدن مرگ ناخوش او را داریم. (به آنان) بگو: در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم. (شما در انتظار مرگ من و من در انتظار پیروزى بر شما).
شریعتی: از صمیم قلب برای همه شما آرزوی سالی سرشار از موفقیت می‌کنم. به همه مادران عزیز و همینطور به همه خانم‌های سرزمین‌مان امروز را تبریک می‌گویم. انشاءالله سال ما منور به نور حضرت زهرا باشد. ما از روز سه‌شنبه در خدمت شما با سمت خدا هستیم. روزهای سه‌شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه حضرت آیت الله ناصری مهمان برنامه سمت خدا هستند و انشاءالله از روز شنبه هفته آینده تا پایان تعطیلات حاج آقای قرائتی عزیز مهمان لحظات ناب و نورانی شما خواهند بود و انشاءالله در همین دقایق کوتاه نکات شنیدنی و لطیف ایشان را خواهیم شنید. البته من خدمت شما نیستم و حاج آقای قرائتی به تنهایی برنامه را اداره می‌کنند و انشاءالله از روز چهاردهم فروردین مهمان لحظات نورانی شما و منازل شما هستیم. حاج آقای قرائتی فردا تحویل سال 1396 هست. همه می‌خواهیم دعا کنیم. چند دعا به ما یاد بدهید که از خدا چه بخواهیم بهتر است؟
حاج آقای قرائتی: اگر بخواهیم در یک لیوان آب بریزیم، اول باید لیوان را بشوییم. قرآن گفته: لیوانت را بشوی من در آن شیر می‌ریزم. «یُزَکِّیهِمْ‏ وَ یُعَلِّمُهُم‏» اگر خواستیم خدا به ما لطف کند باید دل ما پاک باشد. قلبی که کینه و بغض در آن باشد، بدخواه باشد، از خدا بخواهیم خداوند انشاءالله قلب ما را قلب سلیم و منیب قرار بدهد. در دل ما کینه هیچ مسلمانی نباشد. نیت ما خیر باشد و برای آنهایی که سالهای قبل بودند و الآن نیستند. دعا کنیم که خدایا همه را با محمد و آل محمد محشور کن. یک دعای جامع هم بکنیم، خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، نیت خالص، اولاد صالح و سالم، سعه صدر، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت به همه ما در پناه امام زمان(ع) مرحمت بفرما. دین ما و دنیای ما، رهبر ما، دولت ما، مرز ما، انقلاب ما، نسل و ناموس ما، آبروی ما، هر نعمتی به ما داده‌ای، در پناه امام زمان(ع) حفظ و ما را روز قیامت شرمنده الطاف خودت قرار نده. به بی‌مسکن‌ها، مسکن خوب. به بی‌همسرها همسر خوب، به بی‌ فرزندها، فرزند خوب، به کدورت‌ها صفا و صمیمیت، به مریض‌ها شفای عاجل، توطئه‌ها علیه اسلام و مسلمین خنثی، توطئه‌گران نااهل نابود، شر اشرار به خصوص آمریکا و اسرائیل و داعش و دیگران را به خودشان برگردان. هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی، به ایمان و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. همدیگر را حلال کنیم. از فرصت‌ها استفاده کنیم. به نماز توجه کنیم. آغاز سال نو را با دو رکعت نماز قبول شروع کنیم. انشاءالله خداوند به همه ما کمک کند.
شریعتی: اگر بخواهید یک توصیه به جوان‌های مثل من بکنید، چه می‌گویید؟
حاج آقای قرائتی: جوان می‌گوید: زن می‌خواهم. خانه می‌خواهم، شغل می‌خواهم. هیچکدام هم ندارد. باید به پدر گفت: بجنبید. در قرآن آیه نداریم که به جوان‌ها بگوید: زود باشید. به پدر می‌گوید: دامادش کن! لباس را بزرگترها می‌پوشند. بچه لباس نمی‌پوشد. می‌خواهد لخت بدود. مادرش به زور لباس به او می‌پوشاند. می‌گوید: «هُنَ‏ لِباسٌ‏ لَکُم‏» (بقره/187) زن و شوهر لباس هستند. چطور بچه را با زور لباس می‌پوشانی؟ بعضی‌ها را هم باید به زور زنشان داد. وگرنه می‌گوید: نه! حالا لیسانس بگیرم. خوب لیسانس بگیری سن تو بالا می‌رود. مثل اینکه کسی تشنه است. می‌گوییم: شما تشنه هستی. انشاءالله بعد از لیسانس به تو آب می‌دهم. ازدواج را آسان بگیریم. ازدواج بی‌ تالار، بدون دسته گل، عقد ساده، زندگی ساده. خانه هم ندارد، نداشته باشد. دختر خانه پدرش باشد، پسر هم خانه پدرش باشد. منتهی چون عقد بستند و محرم هستند، هروقت خواستند همدیگر را ببینند.
یک جوانی ما را بغل کرد و بوسید که چقدر شما بر گردن من حق داری. فکر کردم بخاطر درس‌هایی از قرآن است. گفت: من یک نامزدی اصفهان دارم. پدر عروس می‌‌گوید: هروقت خواستی عروس را ببری، در خانه خودت ببر. من و عروس می‌خواهیم همدیگر را ببینیم ولی این پدر نمی‌گذارد. بالاخره نشستیم فکر کردیم، به عروس گفتم: بگو من جلسه قرائتی می‌روم! به اسم جلسه شما جلوی در می‌آید، من پشت موتور می‌نشینم او را سوار می‌کنم و می‌برم. گفتم: نمی‌دانستم جلسات ما یک چنین برکاتی هم دارد! هنوز بسیج نشدیم، اگر بخواهیم می‌شود. باید یک نهضتی برای ازدواج راه بیاندازیم. ازدواج یک طناب کلفتی شده که دختر و پسر دارند خفه می‌شوند. یک نهضتی باید بشود، ازدواج را آسان کنیم. شهرداری می‌تواند تالار مجانی بدهد. در پارک‌ها می‌توانیم گلهایی بکاریم که دورش سیم خاردار باشد که پول گل ندهند. پول ماشین ندهند. ماشین فامیل‌ها را بگیرند. یک پیراهن عروس را چند عروس می‌توانند بپوشند. باید یک تدبیری شود. وگرنه جوان‌ها اذیت می‌شوند. هم جسمشان، هم روحشان، هم دینشان، هم آخرتشان همه چیز به هم می‌ریزد. نهضت ازدواج می‌خواهند.
یک کسی به من می‌گفت: تو خودت ستاد نماز بودی، ستاد زکات بودی. ستاد ازدواج هم درست کن. گفتم: این آخری را نمی‌توانم.
شریعتی: در سالی که گذشت خیلی لحظات خوبی بود که کنار شما بودیم. برای شما آرزوی سلامتی و توفیق می‌کنم. انشاءالله شما را همیشه همینطور سر حال و شاداب ببینیم. انشاءالله سال آینده هم از محضر شما استفاده می‌کنیم. شاید به نوعی حاج آقای قرائتی حکم پدر معنوی برنامه سمت خدا را دارند و همیشه از نصایح پدرانه و دلسوزانه ایشان استفاده کردیم. از توجه و همراهی شما خیلی ممنونم. انشاءالله بهترین‌ها در سال جدید نصیب شما شود.

Comments (0)
Add Comment