زنان نمونه (3)

موضوع: زنان نمونه(3)
 تاریخ پخش: 17/11/64
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. 
 چهارده اسفند روزی است که انقلاب دو تا مولود مقدس دارد، یکی بنیاد مستضعفان یکی هم کمیته امداد در خدمت برادرانی از کمیته امداد خراسان هستیم.
ما در زمان خودمان قهرمان خانم خیلی داریم هفته گذشته در شیراز که بمباران شد یکی از این بمب‌ها افتاد روی یکی از این کلاسهای نهضت. بیست خانم سر کلاس شهید شدند. چهار تا حامله بودند آنوقت آموزشیار ما سالم در رفت و این هم دو تا پایش قطع شد. بعد من رفتم خانه یکی یکی اینها. می‌گفتند: جنگ جنگ تا پیروزی، محله‌ای بودند که تلفن نداشتند جاده نداشتند یعنی هم فقیر هم بی امکانات و بازماندگان آنها می‌گویند: جنگ جنگ تا پیروزی واقعاً اینها قهرمان هستند.
ما چون جوان خودمان است توجه نداریم که اینقدر ارزش. . . . بچه‌های رزمنده ما واقعاً قهرمان هستند. من که طلبه هستم خودم را در مقابل اینها می‌بازم. خدایا این شعور از کجا آمده است. چقدر آدم بلند نظر است و امام چه کرده است و انقلاب چه کرده است.
1- بسیجی نمونه
در شهری دو نفر معروف و مشهور با هم بد بودند یکی از برادران نوجوان می‌رود جبهه وصیت می‌کند که اگر من شهید شدم این دو نفر سرشناس که توی شهر هستند و با هم قهر هستند با هم آشتی کنند تا آشتی نکردند من را دفن نکنید، من را دفن نکنید جز اینکه این دو نفری که با هم قهر هستند بیایند سر جنازه من آشتی کنند بعداً من را خاک کنید من می‌خواهم خونم دو نفر مسلمان را با هم آشتی بدهد! شما این رزمنده را که از خونش برای اصلاح بین مؤمنین استفاده می‌کند پهلوی آن کسی قرار بدهید که سخن چینی می‌کند یک کلمه از این برای آن می‌گوید یک کلمه از آن برای این می‌گوید. بعضی‌ها نبودشان اصلاح می‌کند و بعضی‌ها بودشان فتنه می‌کند. ما شیعه هستیم از این قصه‌ها خیلی خوانده‌ایم ولی شهیدی که از خونش اصلاح ذات البین می‌کند ما نداریم این قصه خیلی مهم بود.
آنهایی که پشت جبهه هم هستند شعور بالایی دارند قبلاً که می‌پرسیدند بچه داری؟ می‌گفت غلام شما، نوکر شما، کنیز شما، چرا شما می‌گویی غلام شما؟ شما حق ندارید پسرتان را مفت خرج کنید یا می‌گفتند پسر است یا دختر است؟ اما از یکی از برادران خراسانی پرسیدیم بچه‌دار شده‌ای؟ گفت: خدا را شکر که لایق شدم به من توفیق تربیت یکی از بندگانش را به من داده است. نگفت به من بچه داده است بر من منت نهاده است این خیلی جمله بلندی است، معلم فکر نکند که حقوق‌اش چقدر است چه امکاناتی دارد. معلم وقتی سر کلاس می‌رود باید بگوید الحمدلله که خدا تربیت سی نفر از بچه‌ها را به من داده است. این دید نویی است این توی کتابها و جامعه نیست.
2- زن نمونه
یکی از زنان قهرمان که یک کار کلیدی هم کرده است زن کمیل است. البته نه آن کمیلی که دعای کمیل برای او است، کمیل از شعرایی بود که حدود ششصد تا شعر در مورد عظمت اهل بیت و روسیاهی بنی امیه و بنی عباس گفته است، وقتی شعرهایش منتشر شد دستور دادند این شاعر متعهد انقلابی را دستگیر کنید، دست و پایش را قطع کنید، گردنش را هم بزنید، توی خرابه اینرا دفن کنید، به دار آویزان کنید، وقتی او را گرفتند وقتی او را دستگیر کردند خانمش خواست شوهرش را نجات بدهد بعنوان ملاقاتی شوهرش یک دست لباس زنانه برداشت رفت زندان دیدن شوهرش، خودش به شوهرش گفت شما این لباسهای زنانه را بپوش و در رو، شوهرش فرار کرد بعد هم آمدند دیدند این زن است. گفتند: پس شوهرت کجاست؟ گفت او فرار کرد. خواستند زن را اذیت کنند که نتوانستند. اجمالاً زن دو سال در زندان بود اما شوهرش را از شهادت نجات داد. این یک زن نمونه است هشت سال تلویزیون جمهوری اسلامی دست ما است اسم اینرا نبرده‌ایم باید اسم اینها را برد و تجلیل کرد.
علامه امینی می‌فرماید امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) از سی هزار تا پنجاه هزار درهم یا دینار برای ایشان فرستاد ولی ایشان قبول نکرد و در سال 126 شهید شد.
3- مقام حضرت خدیجه
یکی از زنها که مناسبت دارد با کمیته امداد که آدم بگوید حضرت خدیجه(سلام الله علیها) است، مسئله کمک به مردم خیلی مهم است ما محروم زیاد داریم هر چه مال داشت به پیغمبر داد، اول زنی است که به پیغمبر ایمان آورد، زمانی که نماز می‌خواند تنها زنی بود که روی کره زمین نماز می‌خواند این خیلی مهم است، و پیغمبر فرمود از زنهای بهشتی است آنوقت به مقامی رسید که خدا از طریق جبرئیل می‌فرمود سلام به خدیجه برسان.
پیغمبر فرمود‌ای زنها او وقتی به من ایمان آورد که هیچکدام از شماها مومن نبودید، پیغمبر هم سراغ خدیجه نرفت، خدیجه سراغ پیغمبر رفت، این مانعی ندارد خدیجه تمایل داشت که زن حضرت بشود بخاطر اینکه یکی دو بار او را امتحان کرده بود مشکلات حضرت را رفع می‌کرد سهم بزرگی از تبلیغات اسلام بخاطر مال خدیجه بود. مال در دعوت مردم خیلی اثر دارد.
 اگر کمیته امداد شکم کسانی که تحت پوشش هستند را سیر کند آنوقت سازمان تبلیغات می‌تواند برود و بگوید قال الصادق و قال الباقر، خود خدا می‌گوید خدا را عبادت کنید چون شما را سیر کرد قرآن اول می‌گوید «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ» بعد می‌گوید «وَ اعْمَلُوا الصالِحات» آدم تا چیزی نخورد نمی‌تواند عبادت کند.
گاهی وقتها ما وقتی گرفتاری پیدا می‌کنیم می‌رویم سراغ خدا قرآن از این جور آدمها انتقاد می‌کند «فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوْا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ» (عنکبوت/65) یک عده تا وقتی کشتی غرق می‌شود می‌گویند یا الله، تا اینکه آنها را نجات دادیم یادشان می‌رود. فکر هم نکنید که کم است، گاهی وقتها همین کم‌ها کفایت می‌کند. از کجا معلوم است شاید همین قبول بشود، خدا که قیمت گذاری نمی‌کند برای کی بیشتر است مشتری ما او است. کسانی که پایشان قطع شده است ناراحت نباشند کسی که یک پایش قطع شده است خدا پایش را در بهشت گذاشته است کسی که پایش در بهشت است خدا سرش را در جهنم نمی‌گذارد.
پیغمبر گاهی برای خدیجه گریه می‌کرد. بعضی زنها حسودیشان می‌شد. می‌گفتند: چه خبر است که برای یک زن پیر اینقدر گریه می‌کنی خدا بهترش را قسمت تو کرده است؟ ! می‌فرمود خودت را می‌گویی؟ او یک وقتی ایمان آورد که شماها نبودید. یک وقت منافقین می‌گفتند ما اولین کسانی بودیم که جنگ مسلحانه را شروع کردیم، گفتم وقتی شما هنوز متولد نشده بودید نواب صفوی جنگ مسلحانه را شروع کرد، خجالت هم خوب چیزی است! «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11) حضرت رسول به قدری خدیجه را دوست داشت که بعد از فوت او هم گوسفند می‌کشت گوشت آنرا درِ خانه‌های زنهایی می‌برد می‌داد که با خدیجه دوست بودند.
4- حلیمه سعدیه
یکی دیگر از زنها حلیمه بود، ببینید همه زنها شیر داشتند اما خدا به این خانم نظر کرد این زن نمونه است، شیرش به استخوان پیغمبر می‌خورد این ارزش است، باید خدا نظر کند حلیمه سعدیه در منطقه‌ای بود قحطی زده اما زن پاکی بود، دنبال یک دایه می‌گشتند که شیر بدهد به پیغمبر تا یکی از پستانهایش را که شیر داشت در دهان پیغمبر گذاشت او نخورد یکی از پستانهایش هم چندین سال بود که خشک بود و شیر نداشت تا آن را دهان حضرت گذاشت و مکید شیر آمد.
در جبهه یک نفر تیر خورد و افتاد همه گفتند شهادتت مبارک، حضرت فرمود این شهید نیست، گفتند: چرا آقا از اصحاب تو بود، از یاران تو بود، گفت شهید نیست چون ردایی که پوشیده مال بیت المال است و بی اجازه پوشیده است! یک آجر حرام توی یک ساختمان اثر برکت این ساختمان را می‌برد، این زرنگی نیست اگر لقمه بشود آن دیگر شیر حلال نیست ما گاهی وقتها فکر می‌کنیم زرنگی کرده‌ایم.
حضرت امیر فرمود اگر به حکومت برسم و بفهمم که اموالی از بیت المال را برداشته‌اید حتی اگر مهر زنهایتان کرده بودید آنرا برمی گردانم یعنی اینطور نیست که بابا خوردیم رفت، نه از حلقوم شما در می‌آورد.
آدمهایی که مسئولین مملکتی هستند خیال نکنند خداوند تمام مغزها را گذاشته توی کله اینها، شما هم یک آدمی هستی که خوب هستی اما جوری نیست که تمام فکرها مال شما باشد، حالا که نهضت دست من است من نباید بگویم تمام فکرها مال من است، باید بگویم برای مبارزه با بی سوادی طرحی دارید بنویسید شاید شما یک چیزی فهمیدی که من نفهمیده‌ام.
یکی دیگر از زنهای خوب حبابه است، هفت امام را درک کرد پیرزنی بود که عمر طولانی داشت یک روز رفت خدمت امام علی (ع) و گفت علامتی نشان من بده که بعد از تو خلفای حق را بشناسم، حضرت امیر (ع) رمزی را به ایشان داد و فرمود هر کس اینچنین بود او امام حق است، امام‌های دیگر به او احترام می‌گذاشتند امام حسین (ع) می‌رفت منزل این خانم برای او دعا می‌کردند تا امام هشتم را درک کرد و وقتی هم از دنیا رفت امام رضا (ع) پیراهن‌اش را برای این بانو فرستاد که دفن کنند یک همچین زنی بود که عمر با برکتی را در خدمت اهل بیت بود.
این نمونه‌هایی بود از زنهای موفق و نمونه البته تعدادشان زیاد است اما در این جلسه به همین چند نفر اکتفا می‌کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment