زنان نمونه

موضوع: زنان نمونه
تاریخ پخش: 72/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت خواهران محصل هستیم و بحث را بیننده‌ها زمانی گوش می‌دهند که تولد حضرت زهرا(س) است من چند تا از خانم‌های نمونه را این جا نوشته‌ام وسیمایی از خواهران نمونه برای‌تان نقل می‌کنم. پس موضوع بحث زنان نمونه به مناسبت تولد حضرت زهرا(س).
1- فضّه یک زن نمونه
یکی از این زنان نمونه خانمی است به نام فضّه. فضّه خانمی است شاگرد حضرت زهرا(س) و در خانه حضرت زهرا کار می‌کرد این خانم یک خاطره زیبایی دارد که هر چه می‌خواست حرف بزند بجای حرف آیه قرآن می‌خواند دیدید بعضی‌ها که سرشان پر از شعر است هر چه می‌خواهد بگوید شعر می‌گوید.
مثلاً اگر کسی که پانصد، ششصد هزار بیت شعر حفظ باشد می‌تواند مثلاً بگوید امروز روز تلخی بود شعر بگوید می‌خواهد بگوید دل کسی را نشکن شعر بگوید. می‌خواهد بگوید که مشکل مردم را حل کردن بهترین عبادت است شعر می‌گوید. هر چه می‌خواهد بگوید به شعر می‌گوید. فضه به قدری در قرآن غور کرده بود و با قرآن مأنوس بود که هر چه می‌خواست بگوید قرآن می‌گفت. عرض کنم که یک روز در یک بیابانی فضه از قافله عقب ماند. از او پرسیدند، یک مردی آمد گفت، کیستی؟ تا گفتند چه هستی؟ یک آیه قرآن خواند گفت که، «وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(زخرف/89) گفت سلام علیکم و رحمه الله. یعنی در آینده خواهی فهمید من چه کسی هستم. نگفت من چه کسی هستم. گفت بعداً می‌فهمی من چه کسی هستم. گفت شما انسان هستی یا فرشته‌ای با این قیافه. حالا یک مردی تو بیابان با یک خانم صحبت می‌کند. گفت: «یا بَنی‌ آدَمَ» فوری می‌خواست بگوید انسان هستم گفت «یا بَنی‌ آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/31) یک آیه داریم که‌ای انسان‌ها وقتی می‌روید مسجد با خودتان زینت بردارید. در اسلام سفارش شده است زن که می‌رود سر نماز آن چه طلا و نقره دارد به خودش آویزان کند و بهترین آرایش را زن سرنماز داشته باشد. یعنی وقتی می‌رود سر نماز انگار می‌رود تو حجله، مردها که طلا برایشان حرام است حدیث داریم مرد که می‌رود سر نماز بهترین لباسش را بپوشد و بهترین عطر و گلاب را استفاده کند. این آیه مال این است که وقتی مسجد می‌روید سالن مسجد باید مثل سالن عروسی باشد از مسجد خاطره خوشی داشته باشید.
در اندونزی بودم تمام مساجدش، حیاط مسجدش زمین ورزش و مسجدهای‌شان را کرسی می‌سازند یعنی طبقه دوم زیرش سالن اجتماعات و عروسی‌های‌شان در همان سالن می‌برند. البته نمی‌خواهم بگویم کارشان درست است چون گاهی وقت‌ها کار در‌شان مسجد نیست و توهین است. باید قداست مسجد حفظ بشود. اما این حفظ قداست هم هست که آدم وقتی به مسجد می‌رود با لباس خوب برود.
گفت: کجا بودی؟ ! عوض این که بگوید کجا بودم یک آیه قرآن خواند: «أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ» (فصلت/44) یک آیه داریم تو قرآن که از راه دور صدا می‌زنند. فوری آیه را خواند یعنی از راه دور می‌آیم. کجا می‌روی؟ ! گفت: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْت» (آل عمران/97) دارم می‌روم حج. گفت چند روز است تو راه هستی؟ ایشان یک آیه خواند «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‌ سِتَّهِ أَیَّامٍ» (ق/38) آیه داریم خداوند آسمان‌ها و زمین‌ها را در شش روز آفرید. گفت غذا میل داری؟ ! نگفت آره میل دارم. یک آیه خواند، «وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ» (انبیاء/8) یعنی انبیا آدم‌هایی نیستند که غذا نخورند. انبیاء هم مثل باقی انسان‌ها نیاز به غذا دارند. یعنی غذا می‌خواهم. گفتم خیلی خوب به او غذا دادم، خورد و گفتم یاالله تند برویم. گفتم تند برویم تا به قافله برسیم. فرمود: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (بقره/286) یعنی خداوند هیچ کس را بیش از وسعتش تکلیف نمی‌کند. من به اندازه وسعم می‌توانم. نگفت من بیش از این طاقت ندارم هر چه به او می‌گفت آیه قرآن می‌خواند. گفتم من یک اسب دارم سوار شده‌ام تو هم که خانم هستی بیا پشت سر من تو هم سوار شو یعنی زن و مرد پشت سر هم سوار شویم. گفت: زن و مرد روی یک حیوان نمی‌شود، «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء/22) اگر دو تا خدا در هستی باشد فساد می‌شود یعنی زن و مرد هم روی یک مرکب فساد می‌شود گفتم خیلی خوب من پیاده می‌شوم تو سوار شو مرد گفت من پیاده شدم خانم را سوار کردم تا سوار شد این آیه را خواند: «سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا» (زخرف/13) خدا را شکر که یک چنین مرکبی را مسخر ما کرد.
هواپیماهای کشورهای اسلامی این آیه را می‌خوانند وقتی سوار هواپیما می‌شوی آن سر مهماندار تو بلندگوی هواپیما این آیه قرآن را می‌خواند. چند تا از کشورهای اسلامی که ما دیدیم البته هواپیمای جمهوری اسلامی در پروازهای خارجی می‌خواند. چند تا کمال تو هواپیماهای کشورهای دیگر هست که تو هواپیمای ما نیست. یکی این که وقتی می‌خواهند صحبت کنند اول سلام می‌کنند. این سلام در ما حتی در بنده هم نیست. یعنی خیلی وقت‌ها می‌آیم تو تلویزیون حرف بزنم یادم می‌رود سلام کنم و من خیلی یادم می‌رود. مثل آن فیلم بود که می‌گفت باز مدرسه‌ام دیر شد. من هم باز هم یادم رفت. بله این آیه را در هواپیمایی می‌خوانند «سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا» ترجمه‌اش این که خدا را شکر که این امکانات را در اختیار بشر گذاشت و بشر توانست از آهن این مرکب را بسازد و با فرمول‌ها علم توانست که این بهره گیری را بکند.
گفتم شما پسر هم داری؟ می‌خواست بگوید چهار تا پسر دارم. چهار آیه خواند تو هر آیه‌ای اسم یکی از پسرهایش بود. گفت «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ» (ص/26) یعنی یکی از بچه هایم اسمش داود است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» (آل عمران/144) یعنی یکی از بچه هایم اسمش محمد است. «یا یَحْیى‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (مریم/12) یک بچه‌ام اسمش یحیی است. «یا مُوسى‌ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ» (قصص/30) خیلی مسلط بود.
من یک طلبه‌ای هستم که نسبت به قرآن آشنا هستم. چون پانزده سال تو تفسیر نمونه بودیم بعد از تفسیر نمونه هم خودم الآن دارم یک تفسیر می‌نویسم تا سوره‌ی یوسف رسیده‌ام. که باز این تفسیری که می‌نویسم خلاصه دوازده تفسیر است با یک شیوه‌ی تازه‌ای چهارده سال هم هست تو تلویزیون مدام سر و کارم با قرآن است در عین حال الآن اقرار می‌کنم، یک صدم این فضه انس با قرآن ندارم. آدم گیج می‌شود که این خانم که بوده است. این خانم گفت الآن، بیست سال است با هر کسی حرف می‌زنم بجای جواب، قرآن می‌گویم.
به امید روزی که دخترهای دبیرستانی ما… وقتی می‌گویند دانشمندان ایران را بشمار تندتند بشمرند. الآن اسم فیلم‌های خارجی را خوب بلدیم. اما اگر بگویند چند تا از دانشمندان درجه یک را بشمار شاید گیج بشویم. کله ما پر است از محفوظات اما محفوظات کم نمی‌گویم بی فایده، کم فایده.
می‌گفت خانم را با اسب و مرکب بردم تو قافله اسم چهار تا آیه را خواندم داود و یحیی و محمد و موسی گفت این‌ها را صدا زدم چهار تا جوان آمدند گفتم خانم این جوان‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (کهف/46) یعنی این‌ها بچه‌های ما هستند. بعد به بچه‌ها می‌خواست بگوید که از این آقا تشکر کنید که من تو بیابان از قافله عقب مانده بودم به من غذا داد اسبش را در اختیار من قرار داد و من را به شما رساند. می‌خواست بگوید به او احترام کنید که مرد خوبی بود و من را به شما رساند باز یک آیه قرآن خواند: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26) آیه قرآن است که دختران شعیب وقتی که موسی یک جوانی است که توانست خدمت کند به این‌ها، یکی از دخترها گفت بابا جان این جوان خوبی است قوی و امین است و این را استخدام کن تو که پیر شدی و مثلاً چشمانت نمی‌بیند و گوسفند هم داری ما دختران چوپانی نکنیم. حضرت موسی را انتخاب کن و به او مزد بده.
به هر حال این آقا می‌گفت من خیلی گیج شدم که این خانم کیست؟ «فَسَوْفَ تَعْلَمُون»(بحارالأنوار/ ج‌43/ ص‌86) در آینده خواهی فهمید. آخرش گفت بالاخره این کیست؟ گفتند این خانم فضه است. فضه کیست؟ فضه خانمی است در مکتب زهرا کار می‌کند و درس می‌خواند.
امام رضا(ع) فرمود: هر وقت من حرف می‌زنم شما به من بگو حرفی که می‌زنی دلیلش از قرآن چیست؟ آن چه از لب ما بیرون می‌آید یک ریشه قرآن دارد حرف‌های ما بند به وحی است ما از خودمان هیچ حرفی نمی‌زنیم. این برای فضه.
2- برخی از زنان نمونه در زمان ما
هنوز هم دختران خوبی هستند. دو سه روز پیش رفتم کهریزک نزدیک بهشت زهرا کنار تهران افراد مریض، پیرزن، پیرمرد ناتوان، ضعیف. در آن جا یک قاب‌هایی دیدم گفتم این‌ها چیست؟ گفتند یک عروس‌هایی هستند نذر می‌کنند اگر داماد نصیب‌شان شد. از نظر علمی، اخلاقی و کمال در سطح بالا بود بعد از این که شب عروسی تمام شد صبح آن چه طلا دارند بیاورند به این محرومین کمک کنند و این‌ها طلاهای ایشان است. بعد گفتند این جا خانم‌هایی می‌آیند از شمال شهر و این خانم‌های پیرزن و فلج را لباس‌شان را عوض می‌کنند ایشان را به حمام می‌برند. دست‌شان را می‌گیرند، برایشان قصه می‌گویند. خانم‌هایی هستند که وضع مالی ایشان در شرایطی است که نوکر و کلفت هم دارند و تو خانه خودشان کار نمی‌کنند اما برای خودسازی برای این که غرورشان را بشکنند برای این که تواضع کنند گاهی اوقات می‌آیند این جا سخت ترین کارها را که با هیچ پولی خیلی‌ها حاضر نیستند انجام بدهند این خانم‌ها می‌آیند و مجانی انجام می‌دهند. هستند طبقه‌ای که این رقمی باشند.
3- آمنه دختر علامه مجلسی زن نمونه
زنان نمونه زیاد داریم. یکی از این زن‌های نمونه آمنه است. دو آمنه دختر علامه مجلسی: علامه مجلسی یکی از علمایی است که اگر شما شب‌های زمستان خواسته باشید کتاب هایش را ورق بزنید از غروب تا صبح شاید صبح بشود و قطعاً مچ شما درد می‌گیرد اما کتاب‌ها تمام نمی‌شود از چیزهایی که آدم گیج می‌شود یکی از چیزها این است. جزء دیدنی هاست. آخر ما همیشه در دیدنی‌ها به یک آدم‌های عجیب و غریب نگاه می‌کنم. یک کسی را می‌آورند تو تلویزیون که شیشه می‌خورد. یک آقایی می‌گفت این که دیدنی نیست! فلانی را نشان بدهید که کشتی آهن من را تو دریا می‌خورد. ما وقتی دیدنی‌ها را نشان می‌دهیم از دیدنی‌ها این است که چه طور منتهی چون نیستش نمی‌توان نشانش داد. چه طور یک عالم می‌تواند دویست. سیصد جلد کتاب بنویسد آن هم کتاب های مهم که همه سر سفره‌اش باید ریزه خوار باشیم.
مرحوم مجلسی ضمن این که از نظر علمی خیلی بالا بود از نظر وضع مالی هم وضعش خوب بود. مانعی ندارد که یک وقت یک عالمی مثلاً وضع مالیش هم خوب باشد. دیروز یک کسی آمد گفت آقای قرائتی، بعضی از روحانیون ما منزل‌شان چنین است و جهیزیه دخترشان چنین است. گفتم داریم آخوندی که وضعش این طور باشد بعضی از ایشان هم داریم که خانه ایشان هنوز ساده، ساده است. شما آن را دیدی وضعش خوب است چرا آیت الله مشکینی را نمی‌بینی، آیت الله مشکینی خانه‌اش را در قم هر کسی راحت می‌تواند برود و ببیند مال پنجاه سال پیش است در محله فقرا. شما چرا خانه آیت الله جنتی را نمی‌بینی؟ ! خشتی متعلق به هفتاد سال پیش. آیت الله سید مهدی روحانی را چرا نمی‌بینی از خبرگان خانه‌اش مال دویست و ده سال پیش است. شما اگر بخواهی بگویی عالم زاهد الآن هم خیلی داریم البته بعضی‌ها هم وضع‌شان خوب است. حالا باز وضع‌شان خوب است دو جور است یک وقت واقعاً به طور طبیعی خوب است یک وقت تک و تایی آخوندهایی پیدا می‌شوند که سوء استفاده می‌کنند. ولی این دلیل این نیست که چون دو تا آدم سوء استفاده کرد پس فلان خوب نیست. شما دو تا را که سوء استفاده کردند بگذار کنار باقی اگر حلال است حلال اگر هم زاهد هستند که برای شما الگو باشند.
مجلسی از آن افرادی بود که خیلی ملا بود وضع مالی او هم خیلی خوب بود. یک دختری داشت. خوب دختری که چنین آدمی هم در سطح یک مرجع بزرگوار، یک طلبه‌ای بنام ملا صالح مازندرانی که ملا صالح از بزرگان بود، این طلبه فقیر شاگرد علامه مجلسی بود. یک روز درس علامه مجلسی که تمام شد به این طلبه گفت شما بمانید. به او گفت شما نمی‌خواهید داماد شوید. خودش پیشنهاد کرد بیا دختر من را بگیر، اصولاً یک فرهنگی است در قرآن هست اما در بین ما نیست آن که تو قرآن هست این است که اگر کسی داماد خوب گیرش آمد خودش به داماد بگوید من دختر دارم بیا بگیر. این تو قرآن هست. حضرت شعیب خودش به حضرت موسی پیشنهاد کرد که من دو تا دختر دارم یکی از این دو را می‌خواهم به شما بدهم. «قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنی‌ ثَمانِیَ حِجَجٍ» (قصص/27) پیشنهاد ازدواج از طرف دختر به داماد خوب اشکال ندارد منتهی پدر بگوید نه دختر. برای این که بدآموزی نداشته باشد، پدر اگر پیشنهاد کند. یکی حضرت شعیب است که پیشنهاد کرد. دو تا از پیغمبرها بودند که الآن یادم رفته است. در قرآن بیست و پنج نفر از پیامبران نام برده شده‌اند. دو تا از ایشان پیشنهاد کردند که داماد خوب گیرش آمد گفت. علامه مجلسی خودش پیشنهاد کرد به طلبه فقیری بنام ملا صالح مازندرانی.
البته آن زمان یک جوانی بودو گفت من فقیرم گفت حالا با دخترم صحبت می‌کنم، دخترش آمنه خانم آمد، گفت شما حاضرید با ایشان ازدواج کنید این دختر هم دختر درس خوانده‌ای بود و خیلی هم با کمال بود. گفت من می‌خواهم شما را ازدواج کسی در بیاورم که پول ندارد ولی سواد دارد. دختر فرمود فقر عیب نیست.
این از آن کلماتی است که به شرط این که چیز دیگر داشته باشد. می‌بینی طرف هم فقیر است هم بی سواد هم فحش می‌دهد هم نماز نمی‌خواند یک وقت است نه همه کمالات را دارد فقط فقیر است فقر تنها عیبی نیست. چون دو رقم فقر داریم یک وقت انتخابی است یک وقت تحمیلی است فقر انتخابی خوب است یعنی من راه پول دارم اما نمی‌خواهم یک وقت است نه فقر تحمیلی است یعنی عرضه پول پیدا کردن ندارد. اگر یک کسی لال است و غیبت نمی‌کند این هنر نیست. هنر این است که می‌تواند غیبت بکند غیبت نمی‌کند.
خانم می‌گوید من دو تا خواستگار داشتم یکی داشتم که خیلی پول داشت ولی کمال نداشت یک خواستگار داشتم فقیر بود اما کمال داشت. من خودم این داماد فقیر را انتخاب کردم این فقر خیلی باارزش است. برای خدیجه کبری خواستگاران بسیار ثروتمندی آمد فرمود که من زن آدم می‌شوم زن پول نمی‌شوم. پول می‌خواهم چه کنم. صد تا سکه و هزار تا سکه مهم نیست چه قدر آدم است.
یک وقت یکی از این تحصیل کرده‌ها می‌خواست از ایران برود ضمناً یک مقدار هم طلا داشت تو گمرک گفتند چند مثقال طلا داری این‌ها ارز مملکت است می‌خواهی ببری بیرون ایشان یک جمله‌ای گفت آدم خوبی نبود اما جمله خوبی گفت، گفت ارز مملکت این چند مثقال طلا نیست ارز مملکت این است که دارد میرود بیرون. یعنی تو از من بپرس کجا می‌روی؟ نپرس چه با خودت می‌بری! حالا گیرم من پنجاه تا سکه هم با خودم بردم پنجاه تا سکه مهم نیست مغز من را مواظب باش فرار مغز مهم است. نه فرار طلا.
مرحوم مجلسی به دخترش آمنه گفت حاضری ازدواج کنی با یک آدم فقیر گفت فقر عیب نیست ایشان، مرحوم مجلسی فهمید ایشان راضی است. سکوت علامت رضا است و به هر حال دختر مجلسی که پدرش خیلی مشهور است. علامه را همه دنیا آن زمان می‌شناختند، دنیای اسلام، یا دنیای شیعه، مجلسی که مشهور بود و وضع مالیش هم خوب بود دخترش زن یک آدم فقیر شد ولی فقیر دانشمند بعد مشکلات علمی که شوهر داشت خانم برایش حل می‌کرد و پز هم نمی‌داد. گاهی وقت‌ها مثلاً دختر دیپلم است شوهرش دیپلم ناقص است. یا دختر فوق دیپلم است شوهرش دیپلم است. یا دختر پدرش پژو دارد شوهر پیکان دارد. یا نمی‌دانم، شوهرش خانه‌اش کجای شهر است. ایشان می‌گفت من افتخار می‌کنم و بالاخره این هم یک نمونه. هم دختر دانشمندی بود و مشکلات ملا صالح مازندرانی را هم از نظر علمی حل می‌کرد.
4- بانوی اصفهانی زن نمونه
یکی از دختر خانم‌هایی هم که زمان ما بود و شما اسمش را شنیده‌اید یا نشنیده‌اید. این بانوی اصفهانی که چند سال پیش از دنیا رفت یک خانم بود مجتهد کتاب‌های بسیار زیادی نوشته پانزده جلد تفسیر نوشته است. کتاب‌های فقی، تفسیری، اخلاقی، عرفانی، کتاب‌های زیادی نوشته، ایشان هم کسی بود که حتی بعضی از مراجع تقلید از این خانم اجازه می‌گرفتند. اجازه روائی می‌گرفتند. به هر حال از افتخارات ما بود که قبرشان در اصفهان است و از افتخارات اصفهان است.
5- مادر سید رضی و سید مرتضی زن نمونه
مادر سید رضی و سید مرتضی، سید رضی و سید مرتضی را دو تا عالم بودند حدود هزار سال پیش از دنیا رفته‌اند من وقتی امام از ترکیه آمدند عراق اول وارد عراق و کاظمین شدند قبر این‌ها کاظمین است یکی خیابان افتاده بین این دو تا قبر، قبر سید رضی این طرف است و قبر سید مرتضی آن طرف است یک خیابان فرعی بین این دو تاست. من، امام بزرگوار بنیانگذار جمهوری اسلامی(ره) را دیدم که از حرم امام کاظم(ع)، کاظمین آمد بیرون و همین طور که راه می‌رفتند رسیدند به قبر سید رضی یک سوره حمدی خواندند وسط خیابان امام شروع کرد دعا خواندند من طلبه جوانی بودم دیدم امام دارد دعا می‌خواند قیافه امام را دیدم در حال دعا، من حدیثش را دیدم که از جاهایی که دعا مستجاب است سر قبر عالم است. سید رضی همان است که نهج البلاغه را نوشته است. خطبه‌های نهج البلاغه را سید رضی جمع کرده است و سید مرتضی هفتاد تا کتاب مهم دارند این دو پدر نداشتند مادری داشتند مادر خیلی مهم بود شیخ مفید از علمای بسیار مهم است متعلق به پیش از هزار سال پیش قبر شیخ مفید بین قبر امام هفتم و امام جواد است. یعنی قبر امام جواد(ع) و قبر امام هفتم، قبر شیخ مفید این کنار است.
شیخ مفید در خواب می‌بیند که فاطمه زهرا آمد دست امام حسن و امام حسین را گرفته دو تا بچه سید کوچولو می‌گوید شیخ مفید این‌ها بچه‌های من هستند و تو این‌ها را فقیه کن باسواد کن. از خواب بیدار شد. فکر می‌کرد که این چه خوابی بود حضرت زهرا حسن و حسین را آورده که من معلم این‌ها باشم. دید یک خانمی آمده دست دو تا سید را گرفته بنام سید رضی و سید مرتضی می‌گوید این دو تا را چیز یادشان بده ایشان را فقیه کن. بعد چون خواب دیده بود و در بیداری این مادر آمد این دو تا سید را آورد فهمید که مادر مادر بسیار مهمی است و آینده این دو تا سید هم آینده درخشانی است. به هر حال شروع کرد، به درس دادن و از افرادی بود که شیخ مفید خیلی ایشان را تجلیل می‌کرد. وقتی می‌آمد شیخ مفید خیلی از مراجع تقلید ما مهمتر بوده است. هزاره شیخ مفید امسال به دستور مقام معظم رهبری در قم جلسه‌ای گرفتند درباره تاریخ زندگی شیخ مفید و کتاب هایش را جاپ کردند. الآن یک رساله‌ی بسیار کوچکی می‌نویسند مثلاً پنجاه صفحه می‌شود رساله دکترا ایشان اگر رساله‌هایی که ما برای گرفتن مدرک دکترا می‌بینیم اگر این‌ها رساله است باید بگوییم شیخ مفید هفتصد تا دکترا دارد. این‌هایی که من می‌گویم آدم‌های استثنایی هستند. غیر از عالم و حجه الاسلام و آیت الله و مرجع تقلید. این‌ها اصلاً واسطه بین امام و مردم بودند. از قرن‌های اول و منبع علم و تحقیق. به هر حال مادر، مادری بود که توانست دو تا بچه‌ی این چنینی تربیت کند.
6- فاطمه بنت اسد زن نمونه
از زن‌های نمونه دیگر فاطمه بنت اسد است تنها زنی که کعبه برای او شکافته شد و علی بن ابیطالب را در کعبه به دنیا آورد. زن باید خیلی مقام داشته باشد که کعبه بشود زایشگاه و حضرت علی در کعبه متولد شد چون مردم در نماز در هر جای دنیا باشند توجه به کعبه می‌کنند و روبه قبله می‌ایستند و تولد علی در کعبه یعنی تولد علی، یعنی توجه به رهبری علی بن ابیطالب. زن برسد به جایی که کعبه برای او شکافته بشود و این زن، یازدهمین زنی بود که به اسلام ایمان آورد. از زن‌هایی بود که هجرت کرد هم جز مهاجرین بود هم یازدهمین زنی بود که ایمان آرود به پیغمبر، هم مادر علی بن ابیطالب بود. هم خدمتگزار و مادر پیغمبر بود. یعنی پیغمبر به علی گفت روزی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت گفت نگو مادر تو این مادر من هم بود. خیلی وقت‌ها که غذا می‌پخت اول به پیغمبر می‌داد اگر پیغمبر سیر می‌شد بعد به بچه‌های خودش می‌داد و وقتی هم از دنیا رفت پیغمبر رفت تو قبرش و امام حسن و امام حسین را هم گفت بیایید خیلی با تجلیل این خانم را دفن کردند. یعنی زایمان این خانم، با کرامت دفنش، باکرامت. مادر علی بن ابیطالب قطعاً مادر علی که شد مادر یازده امام دیگر هم می‌شود. چه قدر باید دارای مقام باشد که این زن به این جا برسد.
7- اسماء بنت عمیس زن نمونه
یکی از زن‌های دیگر اسماء بنت عمیس است. شخصی بود بنام عمیس این شخص چهار تا داماد خوب داشت خوشا بحال زن‌هایی که همه دامادهایش خوب است. ایشان چهارتا دختر داشت یک دخترش سلماء بود یکی اسماء بود، یک دخترش لبابه بود یک دخترش هم میمونه بود. یعنی مبارکه. میمون نه یمن. میمنت از یمن است. سلماء این‌ها چهار تا دختر هستند چهار تا داماد گیرشان آمد این زن حضرت حمزه شد حضرت حمزه عموی پیغمبر سید الشهداء. دوم زن جعفر طیار شد. جعفر طیار برادر حضرت علی بنیانگذار اسلام در آفریقا. قهرمان جنگ احد حضرت حمزه، قهرمان جنگ موته و فرمانده لشکر در جنگ موته و بنیانگذار اسلام در آفریقا. سوم زن عباس عموی پیغمبر شد چهارم هم زن خود پیغمبر شد و می‌گفتند‌ای عمیس هیچ کس یک چنین دامادهایی که تو داری ندارد حالا این اسماء بنت عمیس خاطراتی دارد که بماند.
8- نقش مهم زنان در زندگی بزرگان
زنان نمونه ما زیاد داشتیم در زمان ما در انقلاب زن‌هایی که… آقای کروبی می‌گفت یک روز ما زن پیدا کردیم یازده شهید داده است، شوهرش، برادرش، بچه هایش، دامادش، در انقلاب زن‌هایی پیدا شدند که مردها را مبهوت کردند. این از نظر انقلابی. از نظر علمی، از نظر هنری، ما الآن خانم‌هایی داریم که بخصوص مثلاً در مکاتبی در قم در مشهد در جاهای دیگر، خانم‌های خیلی تحصیل کرده که نتیجه تحصیل ایشان درجاهای دیگر هم هست. الآن در پاکستان و حتی در اندونزی و حتی در چند تا کشوری که من خبر دارم زن‌هایی هستند دخترهای هستند که از کشورهای دیگر آمده‌اند این طرف و باسواد شدند و آن جا خودشان چراغ هدایت شدند.
نقش زن بسیار مهم است. هر چه کمال زن دارد مرد هم دارد. به علاوه در یک سری کارها استعداد زن بیش از مرد است. قرآن به مرد نگفته کوثر به زن گفته است. اصلاً خود حضرت موسی را پنج نفر زن اداره کرد. مادر موسی، خواهر موسی این‌ها هر کدام نقش داشتند و نقش این‌ها را قرآن گفته است. نقش مادر موسی چه بود «وَ أَوْحَیْنا إِلى‌‌ام مُوسى‌» (قصص/7) نقش خواهر موسی چه بود؟ «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» (قصص/11) نقش زن فرعون چه بود؟ نقش دختران شعیب چه بود؟ یعنی زندگی موسی را پنج زن گرداندند.
نقش مریم در عیسی، نقش زهرا در امامان، نقش هاجر در رابطه با حضرت ابراهیم، نقش خدیجه در اسلام. خود حضرت خدیجه به قدری با کمال بود که زنی که این همه پول دارد. این همه تجارت‌های سنگین انجام می‌داد. این همه خواستگارهای از خانواده‌های مهم داشت، آمد گفت به پیغمبر به خاطر کمال همسر تو می‌شوم. این هم کلید صندوق من تمام مالم مال تو خود هم کنیز تو. حالا زن هم داریم همین که بند کفشش قشنگ شد پز می‌دهد.
حدیث داریم «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» (قصص/83) بهشت مال کسانی است که پز ندهند و بلند پروازی نکنند. امام می‌فرماید بلند پروازی لازم نیست به کاخ باشد. حدیث داریم گاهی افراد با بند کفش هایشان بلند پروازی می‌کنند. یک چایی پهلوی کسی می‌خورد یک عکسی می‌اندازد این عکس را قاب می‌کند که بله ما یک زمان پهلوی ایشان عطسه کردیم. ما یک زمان پهلوی ایشان سرفه کردیم.
فلانی یازده تا شهید داده و الآن ژاکت بافی می‌کند. این را می‌گویند زن. آمنه دختر علامه مجلسی مشکلات علمی شوهرش را حل می‌کند. خدیجه تمام اموالش را یکجا می‌دهد. این را می‌گویند زن. فضه هر چه حرف می‌زند از قرآن حرف می‌زند این را می‌گویند زن. کمال این است اگر می‌خواهید افتخار کنید به تقوا افتخار کنید.
9- ویژگی‌های دختر نمونه و خوب
من یک رکعت نمازم قضا نشده است. من از اول نه سالگی نمازم درست بوده است. هر روز صبح من دو، سه ساعت قرآن می‌خوانم. من آیه الکرسی را حفظم. در درس هایم نمره کمتر از هفده نیست. من یک مرتبه بلند تو صورت مادرم حرف نزده‌ام. من پای فیلم‌هایی که مفید نیست نمی‌نشینم. من هر روز یک مقدار پول برای محرومین کنار می‌گذارم. من هفته‌ای یک کتاب مطالعه می‌کنم. تا حالا یک کلمه دروغ نگفته‌ام. در فکر من فکر بدی نیست. من اگر یک جوانی به خانه ما زنگ بزند نامحرم باشد ولو قصد بدی هم نداشته باشد همین که دیدم مرد است می‌گویم بعداً تلفن کنید با مرد اجنبی من تو تلفن صحبت نمی‌کنم. من مواظب عفت خودم هستم اگر به اسم تلفن یک وقت همسایه گفت بیا و تلفن شما را کار دارد. من می‌گویم بگویید پدرم که آمد بگویید بیاید زنگ بزند. از طریق نامه از طریق تلفن از طریق عکس از طریق فیلم. ارزش به این است که دختر بگوید من سالم آمدم و سالم رفتم. ارزش دختر به این است که مادر خوبی باشد و دختر خوبی باشد. و زهرا که بحث تولدش را گوش می‌دهید سه تا امتیاز داشت دختر نبوت، مادر امامت و همسر ولایت بود.
این خیلی مهم است. دختر خوب دختری است که بگوید من توانستم در بین همه دخترعموها، دخترخاله‌ها، دختردایی‌ها و دختر همسایه‌ها و دخترهایی که در فامیل دیدم دارند کج می‌گویند کج فکر می‌کنند من آن‌ها را هدایت کردم. هنر شما به این است که چند تا دختر را هدایت کنی. اگر هدایت کردیم هنر است. اگر منحرف کردیم که هنر نیست.
10- معرفی چند کتاب درباره زن
ما در تاریخ اسلام زنان نمونه زیاد داشتیم. پنج جلد کتاب است بنام ریاحین الشریعه صدها زن مهم تاریخ‌شان آن جا ضبط شده است. دو جلد کتاب زنان قهرمان، زن در قرآن، راجع به زن سازمان تبلیغات یک وقت یک جزوه درآورده بود به من داد اگر اشتباه نکنم حدود دویست و پنجاه کتاب راجع به زن نوشته شده است و لااقل زن‌ها کتاب‌های خودشان را بخوانند. کتاب حجاب مطهری را بخوانند.
نظام حقوق زن در اسلام را بخوانند، و هیچ اشکالی ندارد که دانشگاه ما چه آزاد و چه دولتی، در دانشگاه ما دختران دانشجو عوض این معارف دانشگاهی در بعضی وقت‌ها هیچ خاصیتی ندارد. نه مهم نیست و مفید نیست. گاهی چون سنگین است و ربط ندارد مضر هم هست. دختران دانشجو کتاب‌های مرحوم مطهری را بخوانند عوض معارف دانشگاه اشکال ندارد و هر دختری باید راجع به حقوق خودش بداند. دختر چند تا حق دارد. کجا دختر برود، بر پسر مقدم است. بعضی جاها دختر بر پسر مقدم است. یعنی حق زن بیشتر است. گاهی جاها زن و مرد مساوی هستد. گاهی حق مرد بر زن بیشتر است. و باید بتوانیم هر کدام از شما یک مقاله در عظمت مقام زن بنویسید.
در قرآن هفتاد، هشتاد آیه مربوط به زن است. لااقل آن هفتاد، هشتاد تا را حفظ کند. ما می‌توانیم از این که هستیم خیلی بهتر باشیم و مهمترین رابطه، رابطه با خداست و حجاب هم که می‌گویند این حجاب یک ارزش است.
هیچ عضو بدن ما حجاب ندارد چشم ما حجاب دارد. چون چشم ظریف است. ظریف را خدا برایش حجاب پلک را قرار داده است. در کشویی هست بسته می‌شود. شما روی تلویزیون پارچه می‌کشید. اما روی بشکه پارچه نمی‌کشی. تلویزیون شیشه‌اش ظریف است حجاب به خاطر لطافت و ظرافت است و برای زن یک ارزش اضافه است. رابطه با خدا، رابطه با علم، رابطه با عفت و تقوی. این پیام اسلام است راجع به زن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment