زمینه‌ها و عوامل گناه (2)

1- کینه‌توزی، عامل ارتکاب گناه
2- نشانه‌های افراد حسود
3- تهمت‌های معاویه به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام)
4- دیگران را بهتر از خود بدانیم
5- رفاه‌زدگی، عامل ارتکاب گناه
6- تفاوت علم و ایمان در امور اعتقادی
7- خطر نیش زبان، تحقیر و توهین به دیگران
8- خطر نفس و هواهای نفسانی

موضوع: زمینه‌ها و عوامل گناه (2)

تاریخ پخش:  14/05/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

رمضان 91 در ساری، در مازندران فیلم‌ها ضبط می‌شود. موضوع هم بحث گناه شناسی است. این بحث عوامل گناه را در جلسه‌ی قبل گفتیم و یک چیزهایی مانده که خدمت شما بگویم.

 انسان چطور گنهکار می‌شود؟ یکی از عوامل، کینه است. همین امام حسن مجتبی که بیننده‌ها روز تولدش بحث را می‌بینند مورد حسادت بوده است. ائمه‌ی ما که شهید می‌شدند به خاطر اینکه طاغوت‌های زمانشان می‌گفتند: این نباید باشد. حسادت و کینه خیلی کار می‌کند. بالاترین گناه آدم‌کشی است. بدترین آدم‌کشی برادرکشی است. برادرهای یوسف، می‌خواستند یوسف را به خاطر حسادت بکشند.

1- کینه‌توزی، عامل ارتکاب گناه

قرآن می‌فرماید: اگر هم کسی به شما بد کرد، آن بدی کینه نشود. می‌خواهید انتقام هم بکشید، از عدالت بیرون نروید. «وَ السِّنَّ بِالسِّن‏» (مائده/45) دندان را شکست، دندانش را بشکن. نه بیشتر! «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُن‏» عربی‌هایی که می‌خوانم، قرآن است. گوش برید، گوشش را ببر. «الْحُرُّ بِالْحُر» (بقره/178) آزاد را کشت، آزاد. «وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْد» برده را کشت، برده. «وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏» زن کشت، زن. یعنی آن وقتی که آتش می‌گیری و عزیز دلت را از دست داده‌ای بیش از حد اقدام نکن.

مجرمی را آوردند شلاق بخورد. حضرت فرمود: چند تا زدی؟ فرمود: اینقدر، فرمود: سه تا زیادی زدی. بخواب آن سه تا را خودت بخور. «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْم‏» (مائده/2) کینه‌هایی که قدیمی است، باعث نشود که شما از مرز عبور کنی.

حضرت آدم دو تا پسر داشت. یکی را من می‌گویم، یکی را شما بگویید. هابیل و قابیل! یکی دیگری را کشت. چرا؟ از روی حسادت. گفت: چرا من و تو یک کاری کردیم کار تو قبول شد و کار من قبول نشد. حالا حسادت ما داریم یا نداریم. من سه تا علامت می‌گویم، ببینید شما دارید یا ندارید؟

2- نشانه‌های افراد حسود

علامت حسود چیست؟ 1- کمال دیگران را نابود کند. یعنی کلمه‌ای بگوید، کاری بکند که کمال از بیین برود. زهرا خانم آش‌اش خیلی خوب بود. برو بابا، مادرش کمکش کرد. یعنی چه؟ یعنی کمال ندارد، مادرش کمک کرد. چه مقاله‌ای نوشت! از خودش نیست، از یکی از این کتاب‌ها نوشته. چه قشنگ رانندگی می‌کند. چه فایده دارد بی‌کله است. چه خانه‌ی خوبی ساخته، از کجا آورده، پولهایش دزدی است. چرا از زمین مردم رد می‌شوی؟ از کجا آورده؟ او مال مردم را دزدیده، ما هم از زمین این رد می‌شویم. خیلی قشنگ سخنرانی می‌کند. از بس که پررو است! من خجالتی هستم نمی‌توانم حرف بزنم. چه سفره‌هایی می‌دهد. می‌خواهد خودنمایی کند، خود شیرینی کند. یعنی هر کمالی می‌شنود، یک سیخ می‌زند، این علامت حسود است. علامت حسود این است که کمال را که شنید سیخ بزند و کمال از بین برود. این یک مورد.

2- اگر کمال او را از بین نبری، کمالات خودت را می‌گویی تا کمال او پاک شود. زمانی که ما دانشگاه بودیم و لیسانس می‌گرفتیم. فوری می‌گوید: زمانی که ما فوق لیسانس می‌گرفتیم. سریع می‌گوید: برو دنبال کارت! تا یک کمال شنیدی، زمانی که مثلاً فلان مبلغ وام دادیم، فوری می‌گوید: زمانی که فلان مبلغ را بیش از تو وام دادیم. یعنی هرچه شنید، یا کمال او را خراب می‌کند، یا یک کمال بالاتر می‌گوید، تا کمالی که شنیده از بین نرود. این علامت حسود است.

3- تهمت‌های معاویه به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام)

بحث را تولید امام حسن مجتبی گوش می‌دهید. امام حسن خیلی مظلوم است. دل آدم می‌سوزد. خیلی مظلوم است. گفتند: ایشان که شهید شد، چهارصد زن مطلقه تشییع جنازه‌اش بود. یعنی امام حسن چهارصد تا زن گرفته بود و طلاق داده بود؟ این تهمت را معاویه به وجود آورد برای اینکه عزت امام حسن را بشکند. قصه چطور شد؟ امیرالمؤمنین، در خانه‌های فقرا غذا می‌داد. محبوب شد. امام حسن هم بعد از امیرالمؤمنین همین کار را می‌کرد. گفتند: چه کنیم؟ گفتند: هر خانه‌ای امام حسن غذا می‌دهد، بگویید: زن آن خانه را عقد بسته است. چرا این را گفتند؟ برای اینکه بگویند: امام حسن «نَعُوذُ بِاللَّه»، «نَعُوذُ بِاللَّه»، دنبال هوس خودش است. دنبال فقرا نیست. امیرالمؤمنین در خانه‌ی فقرا غذا می‌داد. بعد از ایشان امام حسن این کار را کرد. برای اینکه امام حسن را بشکنند، یک تهمت زدند که ایشان زن‌های زیادی دارد. ابدا، از بیخ دروغ است. کینه و حسادت!

کینه چیز بدی است. وارد مدینه شد، حرف‌های بد بد به امام حسن زد. امام حسن او را خانه برد چنان مورد محبتش قرار داد که اصلاً 180 درجه عوض شد. تولد امام حسن است، یک کاری از امام حسن یاد بگیریم. هرکس به شما ظلم کرده، کینه‌ی هرکسی را که داری او را ببخش. حداقل این کار است. کریم اهل بیت است.

یک روز امام حسن روی دوش پیغمبر بود. یک نفر گفت: حسن جان می‌دانی کجا هستی؟ روی دوش پیغمبر نشستی افتخار کن. پیغمبر فرمود: چرا او افتخار کند که روی دوش من است. من افتخار می‌کنم که او پایش را روی دوش من گذاشته است. امام حسن، امامِ امام حسین هم بوده است. آیا امام حسین، امامِ امام حسن نبود شب عاشورا زینب کبری وقتی بیهوش شد، از ماجرای فردا و خداحافظی امام حسین دید که دارد خداحافظی می‌کند، زینب کبری منقلب شد، امام حسین فرمود: چرا منقلب شدی؟ گفت: داری خداحافظی می‌کنی؟ یعنی فردا شب نیستی؟ فردا شب نیستی؟ اصحاب نیستند؟ فرمود: بله، نیستم ولی مشکلی است؟ بعد چند جمله گفت و فرمود: پدرم از من بهتر بود. امیرالمؤمنین، جدم پیغمبر از من بهتر بود. مادرم فاطمه از من بهتر بود. همه‌ی اینها را امام حسین می‌گوید. بعد فرمود: برادرم امام حسن از من بالاتر بود. از دنیا رفت، شهید شد. اینکه امام حسین بگوید: امام حسن از من بالاتر بود. ما گاهی وقت‌ها اغراق نمی‌کنیم که فلانی از من بهتر است. همین دکترهای ما بیایند این اخلاق را یاد بگیرند. بگویند: آقا راستش را بخواهی مرض شما را نفهمیدم. فلان پزشک از من بهتر می‌داند. بیا آقاجان این پولت را بگیر، برو نزد آن دکتر. فلان پزشک از من بهتر بلد است. اگر همین مقدار بگوییم او از ما بهتر بلد است، خیلی از بیماران، این از ما بهتر بلد است. گاهی وقت‌ها مقام شما بالاتر است، بگو: آقا درست است من سردار هستم و امیر هستم. یا آیت الله هستم، ولی از من بهتر بلد است.

4- دیگران را بهتر از خود بدانیم

خدا رحمت کند یک آیت الله دیدم، البته خیلی هستند، اینکه ما دیدیم، آیت الله معصومی بود. به نام آخوند ملا علی همدانی از هم دوره‌ای‌های آقای گلپایگانی و آقای اراکی و از آن علمای درجه یک بود. یک کسی از او سؤال کرد. فرمود: ایشان از من بهتر بلد است. حالا از قرآن بخوانم. چرا تاریخ بگویم.

خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو. گفت: هارون! هارون هم بیاید. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی‏» (قصص/34) او بیانش از من بهتر است. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی‏» آدم بگوید آقا این از من بهتر است. طوری است؟ مگر امام نفرمود: رهبر من زنان خیابان چهارمندان هستند. امام بنیانگذار انقلاب فرمود: رهبر من زنان خیابان چهارمندان قم هستند. مگر امام نفرمود: رهبر من پسر سیزده ساله است؟ مگر امام نفرمود: ای کاش من یک پاسدار بودم؟ مگر پیغمبری مثل موسی را خدا به او نگفت: عقب خضر برو و از او چیز یاد بگیر؟ پیغمبر اولوالعزم است. خود امام، مگر وقتی امام می‌خواست روضه بخواند آقای کوثری روضه نمی‌خواند؟ آقای کوثری بهتر از امام روضه می‌خواند. طوری نیست بگویی: این از من بهتر است. گیر ما که… به بعضی‌ها که نمی‌شود گفت: فلانی از شما بهتر است. باید گفت: اول تو و بعد فلانی. طوری نیست، بگو: او از من بهتر است. دلیلی نیست که حتماً نیش بزنید. مرض بدی است.

«وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (علق/5) این «إِذا حَسَدَ» می‌دانید یعنی چه؟ یعنی حسادت را همه دارند. منتهی باید این حسادت را نگذاریم عمل شود. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ» نگفته، گفته: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ…» چه؟ «…إِذا حَسَدَ» یعنی حسادت وقتی بد است که آدم حسادت خودش را بروز بدهد. بالاخره هرکسی نمی‌تواند بالاتر از خودش را ببیند. منتهی این را جلوی خودت را بگیر. حسادت را همه دارند. یک کاری کنید که این حسادت گل نکند. خوب یکی از عوامل گناه کینه و حسادت است.

یکی از عوامل گناه نژاد پرستی است. علت اینکه ابلیس، ابلیس شد گفت: «أَنَا خَیْرٌ» (اعراف/12) من بهتر هستم. «خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (اعراف/12) آدم از گل است، من از آتش هستم. نژاد پرستی باعث… الآن در دنیا هنوز نژاد پرستی هست. چقدر در دنیا ظلم شده به خاطر اینکه فکر می‌کند من از او بهتر هستم. این مسأله‌ی مهمی است. هیچ‌کس خودش را بهتر از دیگران نداند.

5- رفاه‌زدگی، عامل ارتکاب گناه

مسأله‌ی دیگر عیاشی؛ آدم‌های عیاش چون می‌خواهند خوش باشند گناه می‌کنند. پس اینها را من بنویسم. آیا خواهد شد یک زمانی ما در بازار برویم یک جنسی را بخواهیم، فروشنده بگوید: جنس من این است. ولی از این جنس بهتر، فلان مغازه است. فلان مغازه جنس‌اش از من بهتر است. یک زمانی خواهد شد دکتر ما بگوید: فلانی تشخیص‌اش از من بهتر است. بنده‌ی آخوند بگویم: فلانی سوادش از من بیشتر است.

قرآن درباره‌ی عیاشی که عامل غفلت است می‌گوید: «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ» (واقعه/45) «مترفین» از ترف، ترف یعنی عیاشی. بعد بگوید: حالا چون می‌خواهد عیاشی کند، اصرار می‌کنند بر گناه. علت اینکه بر گناه اصرار می‌کنند، چون می‌خواهد عیاش شود. می‌خواهد زندگی مرفهی داشته باشد، به خاطر رسیدن به رفاه، کلاه برداری، رشوه، حقه بازی، کم فروشی، دست به هر کاری می‌زند که خوش باشد. اصرار دارد حتماً رئیس جمهور شود. اصرار دارد حتماً نماینده‌ی مجلس شود. چون اصرار دارد روی این خودش را به آب و آتش می‌زند. وام می‌گیرد، قرض می‌کند، تملق می‌گوید، خانه به خانه می‌رود، التماس می‌کند، هندوانه زیر بغل او می‌گذارد، بله قربان می‌گوید، شد شد، نشد نشد.

از امام پرسیدند: چه احساسی داری وقتی در ایران می‌آیی؟ گفت: هیچی! یعنی رفتیم هواپیما سقوط کرد، سقوط کند.رفتیم جمهوری اسلامی تشکیل دادیم که دادیم. شد شد، نشد نشد.

غفلت از معاد؛ یکی از چیزهایی که باعث می‌شود ما گناه کنیم، معاد را یادمان می‌رود. قرآن همه‌اش روایات به ما گفته: معاد یادت نرود. در هر رکعت نماز می‌گوییم: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) خدایا روز قیامت باید حساب تو را پس بدهیم. می‌گوید: چرا کم فروشی می‌کند؟ «أَ لَا یَظُنُّ أُوْلَئکَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/4 و5) چرا مال مردم را می‌خوری؟ مگر نمی‌دانی باید در قیامت جواب بدهی؟

نقل شد روزی پیغمبر دو درهم داشت، یک درهم به سلمان داد و یک درهم به ابوذر داد. گفت: بروید خرج کنید، فردا بیایید، رفتند و فردا آمدند. پیغمبر یک اجاقی درست کرد. یک پایه کوتاه این طرف، نیم متری مثلاً یک پایه‌ی کوتاه، یک سنگ هم روی این دو پایه‌ی کوتاه گذاشت، چنین، زیر این سنگ را آتش گذاشت داغ شد. داغ که شد گفت: سلمان بگو ببینم چه کردی؟ ابوذر تو برو ببینم چه کردی؟ با کفش نه! کفش‌هایت را بکن. حضرت فرمود: روز قیامت باید جواب بدهی. غفلت از معاد.

6- تفاوت علم و ایمان در امور اعتقادی

ساده اندیشی؛ می‌گوید: بعضی‌ها که گناه می‌کنید نمی‌دانید چقدر گناه بد است. ببینید دکتر چون می‌داند آب حوض میکروب دارد، از تشنگی هم بمیرد آب حوض نمی‌خورد. ما چون خیلی از میکروب و اینها اطلاع نداریم، یک خرده تشنگی به ما فشار می‌آورد آب حوض را می‌خوریم. اگر ما بدانیم، گیر ما این است که باورمان نیامده است. بله می‌دانیم، می‌دانیم اما باورمان نیامده است. فرق است بین دانستن و باور کردن. آقا خانه تمیز است، هیچ جایش سوراخ ندارد. اما تا برق می‌رود طرف می‌ترسد. می‌گوییم: از آجرها که مار بیرون نمی‌آید. همه آجرها به هم چسبیده و بینش هم، رویش هم سفید شده. ولی این می‌داند، ولی باز هم…

به هریک از ما بگویند: کنار این مرده بخواب تا صبح، می‌ترسیم. آقا، می‌گوییم: آقا مرده گاز می‌گیرد؟ می گوید: نه! دندان می‌گیرد؟ نه! لگد می‌زند، نه! مشت می‌زند، نه! اصلاً مرده کار دارد؟ نه. می‌گوییم: حالا که کارت ندارد، کنار او بخواب. می‌گوید: می‌ترسم. یعنی چه؟ یعنی می‌دانم کاری ندارد، اما هنوز باورم نیامده است. اما مرده شوی اینطور نیست. مرده شوی را باورش آمده. به او می‌گویند: بخواب، تا صبح سرش را روی شکم مرده می‌گذارد و می‌خوابد. ما و مرده شوی هردو می‌دانیم مرده کار ندارد. منتهی ما علم داریم، مرده شوی باور دارد.

ما می‌دانیم قیامت هست. باور نداریم. وگرنه اگر باور داشته باشیم که قیامت هست چه اشکال دارد که ما زکات بدهیم، خمس بدهیم، انفاق کنیم. باور! خیلی چیزها را آسان می‌دانیم، فکر می‌کنیم چیزی نیست. قرآن می‌گوید: «تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا» (نور/15) فکر می‌کنید آسان است. «وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ» بزرگ است. ببین الآن شما مکه را باور دارید. به هرکدام بگویند، مجانی شما را مکه می‌برند یک خرده لجن به کعبه بمالید. شما می‌گویید: ابدا، ابدا! آقا مکه مفت! مجانی مکه بیا، یک مثقال لجن به کعبه بمال. نه نه نه! ابدا این حرف‌ها را نزن. اما دور هم که می‌نشینیم قشنگ لجن به صورت مردم می‌مالیم. آبروی او را می‌ریزیم. آبروی او را می‌ریزیم. در یک جلسه می‌بینی بیست تا غیبت کردیم. و حال آنکه آبروی مؤمن از کعبه مهمتر است. امام صادق فرمود: کعبه عزیز هستی. بعد فرمود: کعبه از تو عزیزتر است. تو حاضر نیستی به کعبه لجن بمالی. چرا با تهمت و غیبت آبروی مؤمن را لجن‌مال می‌کنی؟ امام صادق فرمود: مؤمن مهمتر از کعبه است. ولی کعبه را باورمان آمده که نباید لجن بمالیم، آبروی مؤمن را باورمان نیامده.

یک دعا می‌کنم، خدایا به آبروی امام حسن به ما یقین و باور بده. علم تنهایی کافی نیست. اینقدر آیه در قرآن داریم می‌گوید: با اینکه باسواد بود غلط کرد. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْم‏» (آل‌عمران/19) آیه‌ی قرآن است. ترجمه‌اش را هم شما بلد هستید. «مِنْ بَعْدِ» مِن یعنی بعد. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْم» یعنی با اینکه علم سراغش آمده بود، یعنی باسواد بود. باسواد بود اما باور نکرد.

یکی هم ثروت؛ ثروت را هم قرآن می‌گوید: «مُعْتَدٍ أَثیمٍ» (قلم/12) «مُعْتَدٍ» یعنی اعتدی، «فَمَنِ اعْتَدى‏» (بقره/178) یعنی متجاوز، «أَثیمٍ» با «ث». یعنی گنهکار است. چرا؟ می‌گوید: «أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنینَ» (قلم/14) چون پول دارد و بچه‌های درشتی دارد، این فکر می‌کند به هرکس بچه ندارد باید متلک بگوید. و لذا این آیه را به نظرم خیلی از ایرانی‌ها حفظ هستند.

7- خطر نیش زبان، تحقیر و توهین به دیگران

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏». یکی را من می‌گویم، یکی را شما بگویید. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) «الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) همزه و لمزه یعنی نیش می‌زنند. وای بر کسی که نیش می‌زند. بعد می‌گوید: می‌دانی چرا نیش می‌زند؟ «الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ» چون سرمایه‌دار است به خودش اجازه می‌دهد، حالا که ماشین‌اش قشنگ است گازش بدهد برود گرد و خاکش، گرد و خاکش در حلق هرکس رفت. چون به خودش اجازه می‌دهد، می‌گوید: حالا که ماشین من شیک است بگذار همه مسخره کنند. شکلش قشنگ است، زشت‌ها را مسخره می‌کند.

حالا رفته دو تا کلمه درس خوانده است. مادرش، درس نخوانده همه جا سر به سر مادرش می‌‌گذارد. زنی مکه رفته بود. عوض حجرالاسود می‌گفت: حاج علی اصغر! این را هی مسخره می‌کردند. بابا حالا این پیرزن سواد ندارد. یک کلمه را قاطی می‌گوید. مثلاً می‌گفت: جیم لاستیک! حالا این کلمه… چون تو باسواد هستی این را که زبانش نمی‌گردد مسخره می‌کنی. برخورد ما با گنهکار باید برخورد ما با بیمار باشد. بیمار را نباید مسخره کرد باید اصلاحش کرد. «هُمَزَهٍ لُّمَزَهٍ» نیش می‌زند. به خاطر اینکه «جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ».

یکی از ابزار و عواملی که انسان گناه می‌کند، پول داری است. شما پول هم داری حق نداری هرچه می‌خواهد در اختیار پسرت بگذاری. ماشین شیک، پسر شیک، جیبش هم پر از پول. خوب این در خیابان می‌رود الی آخر… دیگر باقی‌اش را نگویم. خوب این پسر و این همه پول بالاخره، هر مسافری را سوار می‌کند و به همه جا هم می‌رود. پدر هم گاهی وقت‌ها یک لیتر یک لیتر اشک می‌ریزد. پدر مسجد می‌رود یک لیتر، یک لیتر اشک می‌ریزد.

اصلاً ما بعضی‌ها، تعجب می‌کنم. بعضی‌ها عمره می‌روند. دور خانه‌ی خدا طواف می‌کنند و حال آنکه پسر و دخترشان دارند فساد می‌کنند. نمی‌خواهد مکه بروی. اگر حج واجب نداری، مهمتر از عمره شما ازدواج دخترت است. ازدواج پسرت است. دختر و پسر جوان را ول کردی دارند می‌سوزند. این دو حال که بیشتر نیست. خوب دیگر عوامل گناه چیست؟

یکی از عوامل گناه سکوت دانشمندان است. وقتی امر به معروف و نهی از منکر نشد. آقا ما گفتیم گوش نداد. همه بگویید لااقل اگر گوش نداد، نگذارید گناهکار راحت گناه کند. ببینید این ماشین‌ها وقتی تند می‌روند، در کوچه‌هایی که بچه‌ها هستند سرعت‌گیر می‌گذارند. لااقل اگر خود راننده ترمز نمی‌‌کند یک جور کار می‌کند که این خیلی به گاز دادن عشق نکند. هی با سرعت گیر حالش گرفته شود. حال این گرفته می‌شود.

من یک لک به قبایم است. آقای قرائتی این لک است! آقای قرائتی این لک است. پنج، شش بار… اَه… برمی‌گردم خانه لباس‌هایم را عوض کنم. اینکه می‌گویم: رفاه آدم را عوض می‌کند. امام زین العابدین یک لباس شیک پوشید آمد بیرون برود. یک خرده در کوچه رفت و برگشت. به خانمش گفت: این لباس را بگیر، همان لباس دیروز را بده. گفتند: چرا؟ این لباس خیلی شیک است. فرمود: این لباس را پوشیدم، راه می‌روم، «اللَّهُ أَکْبَر»، «اللَّهُ أَکْبَر»! «کانی لست بعلی بن الحسین» این لباس را پوشیدم دیگر من انگار امام زین العابدین نیستم. یعنی عوض می‌شود.

گاهی وقت‌ها این ماشین پسرت را عوض می‌کند. این مهمانی پسرت را عوض می‌کند. خیلی جاها نباید برویم. باید مواظب روحمان باشیم. خیلی افراد یک مهمانی می‌روند و برمی‌گردند زندگی‌شان متلاشی می‌شود. یک زرقی، برقی، مبلمانی، لوستری، فرشی، زندگی‌اش را اصلاً بهم می‌ریزند. ولذا حدیث داریم با آدم‌های پولدار نشست و برخاست نکنید. وقتی بلند می‌شوید از خانه‌اش بیرون می‌روید با کینه‌ی خدا بلند می‌شوید. اول با مهر خدا وارد شدی، بعد می‌گویی: اوه…! می‌آیید بیرون می‌گویی: خدا به ما نداد، کمش گذاشت. یعنی با حب خدا وارد شد، با بغض خدا خارج شد. به زیر دست‌هایمان نگاه کنیم. در زندگی به زیر دست‌ها نگاه کنیم. در کمالات به بالا دست‌ها نگاه کنیم. چه کسی باسواد تر است؟ چه کسی با کمال تر است؟ چه کسی اختراع دارد؟ چه کسی تولید بیشتر دارد؟ چه کسی خدمت بیشتر می‌کند؟ در کمالات به بالادست نگاه کنیم. در فرش و زندگی به پایین دست نگاه کنیم.

سکوت، یکی از عوامل گناه والدین هستند. پدر و مادر گناه می‌کند، بچه گناه می‌کند و والدین ساکت هستند. یا خود بچه گناه را از پدر و مادر یاد می‌گیرد. مهم است. پدری که در خانه سیگار می‌کشد، بچه‌ی کوچکش هم خودکار در دهانش می‌گذارد. نگاه می‌کند پدر          این را چنین می‌کند. یعنی او هم با خودکارش سیگار می‌کشد.

مادر نقش اساسی دارد. ما پرسیدیم نماز را از کجا یاد گرفتید؟ خانه، مدرسه، مسجد. اکثر بچه‌ها نوشتند خانه. گفتیم: در خانه از پدر یاد گرفتید یا از مادر؟ اکثراً نوشتند: مادر. مادر نقش مهمی دارد. نقش مادر از پدر خیلی بیشتر است. مادر اگر وضع حجابش، وضع زبانش، برخوردش، اخلاقش در خانه، همسرداری‌اش، بچه‌داری‌اش، خانه‌داری‌اش، بچه‌ها یاد می‌گیرند. حدیث داریم اگر پدر و مادر آمیزش جنسی کنند و بچه در گهواره نگاه کند، پسر باشد زناکار، دختر باشد زنا دهنده بار می‌آید. بچه چهارماهه است، پنج ماهه است، یک ساله است. این متوجه نیست. اما اگر نگاه کند به آمیزش جنسی پدر و مادر زناکار می‌شود، حدیث داریم. بی‌خود نیست که می‌گویند: در زایشگاه در گوش راستش اذان بگو. بچه آن ساعت اولی که متولد شد، گوشش کار می‌کند. حالا دکترها بفهمند «الْحَمْدُ لِلَّه‏»، نفهمند بعد خواهند فهمید. ان کسی که این بچه را آفرید دستور داد در گوش راستش اذان بگو. یعنی چه؟ یعنی «اللَّهُ أَکْبَر» از روز اول اثر دارد.

8- خطر نفس و هواهای نفسانی

یکی از عوامل گناه مسأله‌ی نفس است که در جلسه‌ی قبل گفتم ولی دیدم آن یادداشت را نخواندم. حالا این جمله‌ای هست که امام، انبیاء با اینکه معصوم بودند اما غرائز دارند. حضرت یوسف پیغمبر بود. معصوم بود. اما می‌گوید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء» (یوسف/53) نفس! آدم، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید: آقا من از نفسم گذشتم. انسان نفس دارد. و لذا مثلاً بنده می‌آیم می‌بینم یک آخوندی با یک کت و شلواری چانه می‌زنند. اصلاً قبل از اینکه ببینم حق با کیست، می‌گویم: آقا چه کار داری؟ این آقا سلسله‌ی جلیله روحانیت است. مرگ بر ضد ولایت فقیه! برو گمشو! بابا صبر کن، ممکن است حق با کت و شلواری باشد. بالاخره من طرفدار هم لباسم هستم. طرفدار همشهری‌ام هستم. اگر کسی طرفدار فامیلش بود. طرفدار همشهری‌اش بود. طرفدار هم لباسش بود، اینها همه پیداست که از خدا بیرون رفت. کسی که طرفدار خداست، نباید هیچ ملاحظه‌ای کند. تمایلات درونی انسان را منحرف می‌کند. خوب بس است.

عوامل گناه، کینه‌ها، برادرکشی، برادران یوسف. امام حسن کشتن، امام کاظم را زندان کردن. امام حسین را… به امام حسین گفتند: ما «بغضاً لابیک» روی کینه‌ای که روی علی بن ابی طالب داریم به خاطر آن کینه کربلا آمدیم. به امام حسین گفتند: ما با تو مسأله‌ای نداریم. ولی «بغضاً لابیک» کینه‌ی پدر داریم. حالا چرا کینه‌ی علی دارند؟ «أَحْقَاداً بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّه» (بحارالانوار/ج99/ص106) در دعای ندبه داریم که اینها کینه داشتند. در جنگ بدر و خیبر و حنین، علی بن ابی طالب شمشیر می‌زد. حضرت علی را می‌دید می‌گفت: این قاتل پدر من است. قاتل عموی من است و حضرت علی می‌فرمود: ما افتخار می‌کنیم که در جنگ مراعات هیچ چیز را نمی‌کردیم جز رضای خدا. کینه!

بعضی استاندارها را برمی‌داشت. نجاشی یک شاعری بود، ماه رمضان شراب ‌خورد. شراب هشتاد تا شلاق دارد. فرمود: بیست تا هم اضافه بزنید، می‌شود هشتاد تا برای شرابش، بیست تا هم برای ماه رمضانش. نجاشی یک شاعری بود قهر کرد و سمت معاویه رفت. گفتند: یا علی آخر چرا مرید‌هایت را از دست می‌دهی؟ آخر نجاشی طرفدار تو بود. به خاطر بیست تا شلاق، آخر چرا نگهش داریم. جزء حزب خودمان است. فرمود: شراب خورده باید شراب بخورد. گفت: قهر می‌کند، گفت: قهر کند. رفت سمت معاویه برود. آنوقت حضرت امیر این جمله را فرمود. آخرین کلمه‌ی من. فرمود: این را می‌خواهم به آقایان هم بگویم. چون بعضی‌ها به بنده و امثال بنده می‌گویند: قرائتی تفسیر به رأی می‌کند. تفسیر به رأی یعنی چه؟ یعنی چاه خشک است، آب درونش بریزی. این تفسیر به رأی است. ولی برداشت از قرآن غیر از تفسیر به رأی است. این آیه برای نماز است. همه‌ی مسلمان‌ها می‌دانند. «وَ إِنَّها»، «إِنَّها» به نماز برمی‌گردد. «لَکَبیرَهٌ» نماز سنگین است. «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) مگر بر افراد خاشع. نماز سنگین است، مگر افراد خاشع. امیرالمؤمنین این را برای خودش فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» یعنی عدالت من سنگین است. مگر برای افراد خاشع. یعنی مثل نجاشی‌ها تحمل عدالت مرا نمی‌کنند. با شلاق خوردن سمت معاویه می‌روند. این یعنی چه؟ مصداق این آیه یکی نماز است و یکی هم عدالت امیرالمؤمنین است. مثل اینکه می‌گوییم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) حالا من بگویم اگر شما پیتزا دادی، نه قرائتی تفسیر به رأی کرد. بابا طعام یکی عدسی و حلیم است. یکی آبگوشت و پلو است، یکی هم چه… پیتزا. به فقیر لباس بدهید. حالا لباس، لباس عروس باشد. لباس داماد باشد. لباس تحصیل باشد. هر لباسی می‌خواهد باشد. مصداق‌های مختلف که به امام حسن گاهی سؤال می‌کردند، ایشان با آیه جواب می‌داد. تغییر مصداق، تفسیر به رأی نیست.

خدایا به آبروی رمضان، به آبروی شهیدش امیرالمؤمنین، به آبروی مولودش امام حسن مجتبی به همه‌ی امت ما، به همه‌ی ما به همه‌ی ما تقوای قوی که وقت گناه ما را کنترل کند به ما مرحمت بفرما. گناهان گذشته‌ی ما را آنگونه ببخش که شب قدر قلب ما پاک، پرونده‌ی ما پاک، و آماده‌ی دریافت همه‌ی برکات شب قدر باشیم. قلب امام زمان را از الآن تا ابد از ما راضی بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment