موضوع بحث: روزی حلال – 1
تاریخ پخش: 24/5/64
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی
مدتی قبل سفری به اراک داشتم. یکی از فرهنگیان عزیز سؤال کرد که مدتی است شما در تلویزیون برنامه دارید. چرا دربارهی نان و روزی حلال حرف نزدهاید؟ من گفتم: در بارهی رزق بحث کردهایم، اما پس از بررسی دیدم که در مورد روزی حلال برنامهای نداشتهایم. نان حلال به همه اشخاص مربوط میشود. یعنی اگر پنجاه تومان بگیرم و به بالای منبر بروم و به اندازهی آن پول به مردم مطلبی یاد ندهم، آن پول حرام میشود.
1- روزی حلال
«وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) از بنده گرفته تا استاد دانشگاه و ارتشی و بازاری و راننده تاکسی وکارخانه دار و کشاورز شامل حال همه میشود. نان حلال مسئلهی مهمی است و نقش آن در آیات و روایات ما اهمیت زیادی دارد. ان شاء اللّه که خداوند توفیق دهد که هم بحث آن را انجام دهیم و هم گوش کنیم و در ما اثر گذارد. «نان حلال » «فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً»(کهف/19)
2- داستان اصحاب کهف
حالا شاید بچههایی که برنامه را میبینند، بگویند: این بحث به پدرها و مادرها مربوط میشود. ولی قصهای میخواهم بگویم که به درد همه میخورد. سورهی کهف، که در جزء پانزدهم قرار دارد. کلمهی «وَ لْیَتَلَطَّفْ» در وسط سوره کهف قرار دارد که به معنی «با لطافت برخورد کنید و خشن نباشید» است. کلمه «کهف » عربی است و معنی آن غار میباشد. در قرآن اصحابی به نام اصحاب کهف وجود دارد، که قصهی آن را به طور خلاصه نقل میکنم تا به آیه روزی حلال برسیم. «إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلَى الْکَهْفِ»(کهف/10) فتیه به معنای جوان است. ولی در این جا منظور جوانمرد است. چرا که اصحاب کهف، کهن سالانی جوان مرد بودند که دارای ارادههایی الهی و قوی بودند.
اسلام به آدم بزرگی که کم عقل باشد، بچه میگوید و به بچهای که عاقل باشد، بزرگ میگوید. روایت داریم که به کسی که عاقل است، کوچک نگویید و نیز به کسی که بی عقل است بزرگ نگویید. جوان مردانی در منطقهای که همه اهالی آن بت پرست بودند، زندگی میکردند. آنها برای حفظ دین خود تصمیم گرفتند که از آن شهر کوچ کنند. اگر کسی در جایی باشد که در آن جا به دینش لطمه میخورد، بر او واجب است که هجرت کند. مثلاً اگر شما در دبیرستان یا دانشگاه و یا بازاری هستید که در آن جا به گناه آلوده میشوید، یا خانهای اجاره کردهاید که در آن جا دختر بزرگی هست، یا این که زنی درخانهای باشد که در آن جا مردی بی زن زندگی میکند، در تمامی این موارد که احتمال آلوده شدن به گناه وجود دارد، واجب است که از آن جا هجرت کنید. به همین خاطر گفته شده است که خلوت با اجنبی حرام است. یعنی اگر زن برادر شما در خانه با شما تنها بود، تا وقتی در خانه بسته است، حتی نمیتوانی نماز بخوانی. خلاصه آن جوان مردان از آن شهر کوچ کردند و از بیابانها گذر کردند و به کوهی رسیدند و غاری را در کوه پیدا کردند و در آن جا وارد شدند و در همان غار به مدت سیصد و نه سال به خواب رفتند. اگر شعله روی شمعک باشد، چند سال هم که بگذرد، کپسول گاز تمام نمیشود. خداوند نیز ذخیرهی غذایی آنها را روی شمعک گذاشت. به طوری که تا سیصد و نه سال به خواب رفتند، بدون این که غذایی بخورند. اصحاب کهف افرادی انقلابی، مهاجر و مؤمن بودند. چرا که به خدا اعتقاد داشتند و زیر بار شرک نرفتند و هجرت کردند. آنها وابسته به هیچ کسی نبودند و افرادی مخلص بودند. بعد از این که آنها بیدار شدند، گرسنه بودند و قرار شد یکی از آنها برود و از شهر غذایی برایشان تهیه کند. «فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى طَعاماً» یعنی از میان طعامهای پاک و زکی، پاک ترین را تهیه کند. پس افراد انقلابی باید به دنبال نان حلال باشند و به شعار و نماز جماعت اکتفا نکنند. گاهی انسان خیلی دم از انقلاب و ایمان میزند ولی از نان حرام پرهیز نمیکند. شخصی خیلی گریه و مناجات میکرد. حضرت موسی با یکی از اولیای خدا به او رسید و به خدا عرض کرد: خدایا اگر این فرد بندهی من بود، من با توجه به این همه گریه او را میبخشیدم. خداوند فرمود: نگاه به گریههای او نکن. چرا که او وقتی به نان حرام برسد چیزی نمیفهمد. در تفسیر المیزان آمده که اصحاب کهف جزء یاران امام زمان(عج) نیز میباشند.
3- تأثیر حلال و حرام در رفتار
دربارهی مال حرام در حدیثی داریم که «إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمی وَ إِنْ نَمَى لَا یُبَارَکُ لَهُ فِیهِ»(کافى، ج5، ص125) یعنی مال حرام رشد نمیکند و زیاد نمیشود و اگر هم رشد کند برکت ندارد. گاهی آدم خیلی پول دارد ولی از آن پول خیری نمیبیند. چند روز پیش در روزنامه داستانی را خواندم که به بحث برکت اموال مربوط میشد. روزی پزشکی کیف به دست، ازکنار خیابان عبور میکرد که به دست فروشی در کنار خیابان میرسد. در بین لوازم او مقداری سکهی دو ریالی وجود داشت. آقای دکتر چند عدد دو ریالی برمی دارد و از دست فروش میخواهد که پول آن را بگیرد. ولی دست فروش امتناع میکند، حتی حاضر نمیشود در مقابل آن چند سکه، حتی هزار تومان هم دریافت کند. وقتی دکتر علت امتناع او را جویا میشود، میگوید: من عهدی با خدای خود دارم که هر صبح مقداری دو ریالی از بانک تهیه میکنم و در اختیار رهگذرانی که احتیاج به سکه تلفن دارند، میگذارم تا هم نیاز آنها برطرف شود و هم ذخیرهای برای قیامت من باشد. در این جا دکتر به دست فروش میگوید: خوشا به حال تو. دست فروش میگوید: خوشا به حال هرکس که بتواند در راه خدا کاری بکند و شغل دکتر را میپرسد و پیشنهاد میکند که دکتر شبهای جمعه بیماران را رایگان مداوا کند. دکتر هم میپذیرد و بالای مطب خود مینویسد که شبهای جمعه ویزیت مجانی است. یک دو ریالی در کنار خیابان دکتری را راه میاندازد. ولی گاهی صد هزار تومان یک نفر را راه نمیاندازد. در اینجا تأثیر برکت دیده میشود. زمین حسینیهی جماران برکت خاصی دارد. کتاب مفاتیح الجنان برکت خاصی دارد که از میان این همه کتاب که در کتاب خانهها خاک میخورند، سربلند کرده و درکنار قرآن قرار گرفته است. امام حسین پیش از ظهر عاشورا در کربلا صحبتهای زیادی کرد ولی هیچ کدام اثر نمیکرد. در آخر حضرت فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ»(بحارالأنوار، ج45، ص8) یعنی چون شکمهای شما پر از حرام شده است، حرفهای من در شما اثر نمیگذارد. پس لقمهی حرام تأثیر بسیار مخربی دارد که حرفهای امام معصوم را بی اثر میکند. چند بیت شعر از مثنوی در این باره میخوانم که برایتان جالب میباشد.
علم و حکمت زاید از لقمه حلال*** عشق و رغبت زاید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام*** جهل و غفلت زاید آن را، دام دان
هیچ گندم کاری و جو بردهد *** دیدهای! اسبی که کره خر دهد
لقمه تخم است و برش اندیشه ها*** لقمه بحر و گوهرش اندیشهها
زاید از لقمه حلالای مه حضور*** در دل پاک تو و در دیده نور
اثر لقمهی حلال نورانیت است و لقمهی حرام قساوت قلب و تاریکی میآورد. برای همین است که گاهی بعضی از افراد در مناجات خود میخواهند، گریه کنند ولی مثل سنگ میمانند و قلبشان در اختیارشان نیست. لقمهی حرام در آینده نیز اثر میگذارد. حدیث داریم که «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ»(کافى، ج5، ص124) یعنی مال حرام در فرزندان آشکار میشود و روی آنها اثر میگذارد. خیلی از افراد برای این که وضع فرزندانش خوب شود، مال حرام جمع میکنند. غافل از این که به ضرر آنها تمام میشود. بعضی از افراد مال حرام میخورند و عبادت هم میکنند. یعنی اهل ربا، دزدی، کم فروشی، قمار، احتکار، غش و دروغ هستند. آن وقت در شب عاشورا برای امام حسین پول میدهند.
4- تأثیر حرام بر عبادت و دعا
پیامبر فرمودند: «الْعِبَادَهُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ علَى الْمَاء»(عدهالداعی، ص302) یعنی کسی که مال حرام میخورد و عبادت هم میکند، مثل کسی است که روی آب ساختمان میسازد. ای کاش هر بازاری حدیثی این گونه را با خط خوش مینوشت و بر سر مغازهاش نصب میکرد تا هرکس از آنجا عبور میکرد، یک دوره از احادیث را دربارهی بازار ببیند.
در حدیث دیگری داریم «الْعِبَادَهُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ»(عدهالداعی، ص153) از امام پرسیدند: چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ گفتند: که اگر میخواهید دعایتان مستجاب شود، لقمهی حلال مصرف کنید. چرا که با لقمهی حرام دعا مستجاب نمیشود.
امام صادق فرمودند: «تَرْکُ لُقْمَهِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ صَلَاهِ أَلْفَیْ رَکْعَهٍ تَطَوُّعاً»(عدهالداعی، ص140) یعنی ترک لقمهی حرام، نزد خدا بهتر از خواندن هزار رکعت نماز مستحبی است. پیامبر فرمودند: که عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین نوع عبادت این است که انسان به دنبال روزی حلال باشد. درحدیث داریم که معنی آیه «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»(جمعه/10) این است که از خدا رزق حلال بخواهید.
گرشود ذرات عالم مال مال*** کی خورد مرد خدا الا حلال
به نماز و روزه و لباس کسی نگاه نکنید. ببینید در عبادت و راست گویی و خودداری از حرام چگونه رفتار میکنند. روایت داریم که روزی هرکسی حلال مقدر میشود «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ یَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَکَ حِجَابَ السِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»(کافى، ج5، ص80) یعنی خداوند عزیز و با عظمت خلایق را آفرید و روزی آنها را نیز به صورت حلال برای آنها قرار داد. پس اگر کسی چیزی از حرام مصرف کند به همان میزان از حلال محروم میشود و در قیامت نیز مورد ملامت خداوند قرار میگیرد. پس اینطور نیست که اگر به حرام متوسل شدید، زودتر به راحتی میرسید. مثل رانندگانی که تند رانندگی میکنند تا زودتر به منزل برسند ولی در راه تصادف میکنند.
5- توبه کارمند بنی امیه
چندین سال پیش به مشهد رفته بودیم و در کلاس درس مرحوم آیت اللّه العظمی میلانی حاضر شده بودیم. دیدیم ایشان ازحدیثی بسیار تعریف میکنند و میگفتند: بسیار حدیث شریفی است. این حدیث در جلد پنجم فروع کافی میباشد. در این حدیث نکات و لطایف زیادی میباشد. این حدیث را به قصد نقل کردن برای دیگران گوش کنید. شخصی کارمند دستگاه بنی امیه بود، ولی از طرفداران امام صادق بود. این شخص دوستی داشت که با امام صادق رابطه داشت و از او خواهش کرد که ترتیب ملاقاتش را با امام بدهد. وقتی امام اجازهی ملاقات را به این فرد دادند به خدمت امام رسید. بعد از این که کمی به یکدیگر نگاه کردند به امام عرض کرد که مدتی را در دستگاه طاغوت گذرانده و وضع مالی خوبی به دست آورده است و از امام خواست که او را حلال کند. امام صادق فرمودند: توبه و حلال شدن شما به این است که آن چه از حرام به دست آوردهای، حتی لباسی را که در تن داری، بدهی. توبه کسی که مال حرامی را به دست آورده این نیست که گریه کند، یا گنبد مساجد را کاشی کند یا این که شبهای جمعه دعای کمیل بخواند. توبه اشک نیست. البته نشانهی پشیمانی میباشد ولی ندامت خالی فایدهای ندارد. مالی که از بند و بست و رشوه در طاغوت جمع آوری شود، حرام است. امام صادق به این جوان فرمود: اگر این گونه توبه کند، خود حضرت بهشت را برایش ضمانت میکند. جوان نیز پذیرفت. تمام اموالی که میدانست از حرام جمع شده است را پس داد. مثلاً این گلدان را فلانی آورده بود که سربازیش را معاف کند. این هدیه را برای این گرفته بود که ماشین پیکان را خارج از قرعه به او بدهد. یا این که مقداری از اجناسی را که احتکار کرده بود را به او بدهد و یا این که در قضاوت به نفع او حکم کند. آن جوان تمامی اموالی را که صاحبان آنها را میشناخت به صاحبانشان برگرداند و با اجازهی امام اموالی که صاحبان آنها را نمیشناخت، از طرف صاحبان آنها صدقه داد تا جایی که حتی لباس خود را نیز تحویل داد. وقتی دوست این جوان که واسطهی او با امام شده بود این منظره را دید. جریان را برای مؤمنین تعریف کرد و برای این فردی که طاغوتی بوده و حالا یاقوتی شده است، زندگی سادهای فراهم کرد. جوان هم که از امام شنیده بود که دلیل خانه نشینی امام صادق حمایت امثال او از خلفای جور و طاغوت میباشد از شغلش استعفا داد. عدهای نیز او را به خاطر کارهایش ملامت میکردند و میگفتند: ما آرزوی موقعیت تو را داریم. بعضی افراد که تازه سیم تلفنشان را کشیدهاند از دوستان میخواهند که با آنها تماس بگیرند ولی بعد از مدتی کار به جایی میرسد که خودشان سیم تلفن را میکشند. دنیا نیز همین گونه است. عدهای میخواهند به او برسند و عدهای نیز که به دنیا رسیدهاند از آن خسته میشوند. گاهی رودی از دریا خارج میشود و گاهی به دریا میپیوندد. موقعیت کاری خوب، باید در جهت هدف باشد. بعد ازمدتی این شخص بیمار شد و در موقع احتضار به دوستش گفت: که امام صادق به وعدهی خود عمل کرد. بعد ازمراسم تدفین، به مدینه نزد امام صادق رفت. ولی قبل از این که وارد شود امام از پشت در به او فرمودند: آقایی که از کوفه آمدهای! ما در فلان موقع به وعدهی خودمان وفا کردیم.
نکاتی که از این حدیث به دست میاید به شرح ذیل است.
1- نان حرام، امام صادق را خانه نشین میکند.
2- مال حرام را باید به صاحبش باز گردانید.
3- افراد باید در راه خیر واسطه شوند و دلالی کنند.
در قرآن داریم که اگر پول ندارید که به فقرا کمک کنید، دلالی کنید تا دیگران کمک کنند. مثلاً اگر در دانشگاه افسری یکی از دوستان شما که هیچ پولی ندارد و میخواهد ازدواج کند شما باید دلالی کنید و با کمک چند نفر از دوستان خود مقداری پول در اختیار او بگذارید و به همین نحو یکی یکی مشکل دوستان خود را حل کنید.
«وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ»(حاقه/34) یعنی اگر فقیر بودی میبایست دلالی کنی و به مسکین طعام برسانی. گاهی انسان با آبروی خود و اعتباری که دارد میتواند به دیگران کمک کند.
4- هر چیزی که صاحب آن را نمیشناسیم، باید با اجازهی ولی فقیه از طرف صاحبش صدقه دهیم.
5- حزب اللّهیها باید زندگی دوستان خود را تأمین کنند. هرچند در حد نیازهای اولیه باشد.
6- خداوند اختیار بهشت را به اولیای معصوم خود سپرده است. اگر اختیار بهشت به امام صادق واگذار نشده بود، چگونه حضرت میتوانست آن را برای دیگران ضمانت کند.
7- خدمت اولیای خدا و علما، نعمت و برکت است.
نگاه به عالم عبادت است، البته عالمی که وقتی به او نگاه میکنیم، به قول حضرت عیسی به یاد خدا بیفتیم و به یاد ماشین ضد گلوله و عبای او نیفتیم. خدا لعنت کند آن دستی را که بین علما و مردم فاصله انداخت.
8- امام علم غیب دارد. چرا که وقتی آن واسطه نزد امام آمد، امام از پشت در او را شناخت و قبل از سؤال کردن او جوابش را بیان فرمود.
9- شخصی که جوان باشد، آمادگی بیشتری برای توبه دارد. چرا که هنوز شکم جوان از حرام پر نشده است. ولی افرادی که پیر شده و گوشت و پوست آنها از حرام باشد توبهی آنها خیلی سخت میباشد.
6- بازاری و آیت الله خوانساری
یک بازاری ثروت مندی در تهران بود که یک منشی حزب اللّهی داشت. روزی این منشی آن بازاری را خدمت مرحوم آیت اللّه خوانساری برد. تا شاید مقام معنوی و قدس و علم و تقوای ایشان در بازاری اثر کند و موفق به توبه گردد. اما هرچه از فقر مردم و نزدیکی مرگ برای او صحبت شد، اثر نکرد و در آخر گفت: نمیتوانم از پول دل بکنم. منشی واسطه شرمنده شد. چرا که میپنداشت کلام آیت اللّه خوانساری در بازاری اثر میکند. بعد از مدتی این پیرمرد بازاری از دنیا رفت و فرزندانش ثروت باقی مانده از او را در عیاشی خرج کردند.
در حدیث داریم که آدمی در قیامت حسرت میخورد که از حلال و حرام اموالی را جمع کند و از دنیا برود وفرزندانش از آن استفاده کنند. اگر فرزندان به واسطهی آن اموال بهشتی شوند حسرت میخورد و اگر جهنمی شوند در مجازات آنها شریک میشود.
به امام صادق گفتند: چقدر زحمت میکشید و کار میکنید؟ امام فرمودند: «لِأَسْتَغْنِیَ عَنْ مِثْلِکَ»(کافى، ج5، ص74) یعنی زحمت میکشم تا از مثل شماها بی نیاز باشم. امام صادق به کار کردن افتخار میکرد. پیامبر اکرم فرمودند: «الرِّزْقُ یَطْلُبُ الْعَبْدَ أَشَدَّ مِنْ أَجَلِهِ»(جامعالأخبار، ص108) یعنی بیشتر از آن چه مرگ به سراغ بندگان میآید، روزی آنها به دنبالشان است، پس نباید خیلی به دنبال روزی دوید.
بعضی گمان میکنند که اگر پول جمع کنند، بهتر میتوانند ازدواج کنند. ولی در این مسیر کلی گناه میکند. در حالی که باپول کم میتوانست زندگی سالم و بیگناهی داشته باشد.
امام صادق فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ فِی أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ»(کافى، ج5، ص82) یعنی گاهی خداوند روزی افراد احمق را زیاد میکند تا از سرگذشت آنها، افراد عاقل عبرت بگیرند.
«الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ»(کافى، ج2، ص552) یعنی خداوند روزی حلال را به افراد برگزیدهی خود میدهد. حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: که خوشا به حال کسی که در درون تکبر نداشته باشد و بندهی خدا باشد «طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ»(نهجالبلاغه، حکمت 123) و کسب و کار حلال داشته باشد.
پیامبر فرمود: من از دو چیز شما خیلی میترسم «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ وَ الشَّهْوَهُ الْخَفِیَّهِ وَ الرِّبَا»(کافى، ج5، ص124) یعنی پیامبر از درآمد و کاسبی حرام امتش میترسید. نان حلال در روح، قلب و فرزند انسان اثر میکند. حتی در سیستم حکومتی اثر میگذارد. اگر همهی مردم به سراغ روزی حلال بروند این قدر حرص نمیزنند، چشم و هم چشمی نمیکنند.
«لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ»(نساء/29) یعنی درآمدی را که از راه باطل و حرام به دست میآورید، نخورید. هرمالی که از مدار فقه خارج شود حرام و باطل میشود.
7- اقسام کمفروشی
رشوه حرام است و در حکم کفر است. اگر حاکم شرعی به خاطر گرفتن رشوه حق را ناحق کند، کار او درحکم کفراست. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) یعنی وای بر کسانی که کم فروشی میکنند. اگر استاد دانشگاه در آموزش کم کاری نماید، مرتکب کم فروشی شده است. دلیل کم سوادی اکثر دبیرستانیها کم گذاشتن در امر تعلیم آن هاست. من عقیده دارم کهای کاش منبرها، به جای سخنرانی، حدیث خوانی میکردند و بیشتر از امامان مایه میگذاشتند تا ازخودشان. و از آن جایی که امثال من کم مایه هستند، همواره عبارتها را باد میکنند. شصت یعنی دو ضرب در سی. شصت یعنی سه ضرب در بیست. شصت یعنی پنجاه به اضافه ده. یعنی با عبارت، سعی میشود که بقیه سخنرانی را پر کنند. اگر سنت حدیث خوانی در سخنرانیها احیا میشد، سخنرانیها پرمایهتر میشدند. خیلی از مردمی که پای منبرها مینشینند، معنی «الهی آمین» را نمیدانند. معنی سورهی حمد را نمیدانند و این به خاطر آن است که مردم به قصد کلاس پای منبر نمیآیند و عملاً نه سخنران جدی حرف میزند و نه مخاطبان جدی گوش میکنند و دههی محرم و فاطمیه و عسگریه را از روی عادت میگذرانیم. مثلاً بعد از انقلاب که کتابهای دانشگاهی عمیقتر شده است، افرادی ناراحت شده و اعتراض میکنند. میگویند: برای سنجش رشد یا سقوط جوامع به کتابهای آنها مراجعه کنید که آیا علمی هستند و یا آبکی، اگرآبکی باشند نشانه سقوط میباشد.
8- چگونگی درآمد مهم است نه مقدار آن
بعضی از معلمان که حقوق کمی دارند میگویند: ای کاش ادارهی دخانیات میرفتیم تا حقوق بیشتری بگیریم. آیا تقسیم دود با تقسیم علم قابل مقایسه است؟ بیایید به دنبال روزی حلال باشید. امام باقر در هوای گرم مدینه به کشاورزی مشغول بود، که مورد سؤال عدهای قرار گرفت که شما با این مقام و سن و سال، چرا در این هوا کار میکنید؟ امام فرمودند: که میخواهم نان حلال به دست آورم. کیف نکنید از اینکه چقدر پول به دست آوردهاید. بلکه ببینید از کجا آوردهاید.
حضرت علی گاهی مسئولین مملکتی خود را جمع میکرد و میفرمود: «فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ»(نهجالبلاغه، نامه 40) یعنی حسابتان را پیش من بیاورید تا بررسی کنم اموال خود را از کجا آوردهاید.
نباید از حساب و کتاب خجالت کشید. ما باید پیامبر اکرم را الگوی خود قرار بدهیم. پیامبر در اواخر عمر خود اعلام کرد که هرکس از من چیزی میخواهد بگوید. یک پیرمرد بلند شد و گفت: در فلان روز چوب دستی شما به من خورد. حضرت فرمود: قصاص کن. ما امت این پیامبر هستیم. که فرمود: میترسم در قیامت نتوانم جواب تو پیرمرد را بدهم.
باید حق دیگران را ادا کرد و اگر خجالت میکشید به حساب آنها واریز کنید و اگر صاحب مال را نمیشناسید از فقیهی اجازه بگیرید و از طرف صاحب مال، صدقه بدهید و مال خود را پاک کنید.
خدایا، تو را به حق محمّد و آل محمّد ما را از لقمههای حرام که در فرزندانمان اثر میگذارد و باعث قساوت قلبمان میشود دور بدار و تا زنده هستیم رزق حلال نصیب ما بفرما.
خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد رزمندگان ما را پیروز بدار و این ماه تولد پیامبر را که در پیش است ماه پیروزی ماقرار بده. جلسهی بعد نیز دربارهی نان حلال بحث میکنیم، اگر مایل بودید باز هم برنامه را ببینید.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»