رهبری، انتخاب رهبر

موضوع بحث: رهبری، انتخاب رهبر
تاریخ پخش: 29/04/68

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

درخدمت عزیزان و جوانان جنوب شهری هستیم. در مسجد فعالی که 114 شهید داده است و اسمش در کتیبه ثبت شده است و این خود نوعی ابتکار است. چون از یک طرف بودن عکس در مسجد مکروه است و از طرفی نبودن عکس شهدا موجب فراموشی می‌شود. پس چه خوب است، مثل این مسجد نام شهدا در کتیبه‌ای ثبت شود و خیمه‌ای هم که عکس شهدا در آن است بیرون از مسجد باشد.
1- لزوم رهبر برای جامعه
بحث ما به مناسبت غدیر خم، رهبری است و اینک من آیاتی را که دلیل بر لزوم رهبر برای جامعه است نقل می‌کنم. ‌ای کاش امیرالمؤمنین خانه نشین نمی‌شد و رهبری در همان خط امامت که خدا تعیین کرده بود ادامه می‌یافت و الآن رهبر ما حضرت مهدی(عج) بود.
غدیر خم روزی بود که پیامبر(ص)، علی(ع) را به جانشنی انتخاب کرد. آیا می‌شود پیامبر از دنیا برود و برای جامعه رهبر تعیین نکند؟ آیا می‌شود پیامبر برای خودش جانشین تعیین نکند، درحالی که رهبر انقلاب برای بعد از خودش فرمود: آقای خامنه‌ای به درد رهبری می‌خورد و اگر امام این سوز را داشت پس پیامبر هم حتماً این سوز را دارد.
2- اگر پیامبر رهبر تعیین نکند مردم از بین می‌روند
قرآن می‌فرماید: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ»(بقره/143) خداوند ایمان شما را ضایع نمی‌کند. چون اگر پیامبر از دنیا برود و رهبر تعیین نکند، ایمان مردم از بین می‌رود. «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ» رهبر انقلاب در آن نامه نوشتند که ما نمی‌توانیم جامعه‌ی مسلمین را بدون رهبر بگذاریم. پس چطور پیامبر بتواند؟ درحالی که ما در انقلاب خودمان شهید بسیار دادیم درحالی که در احد 70 شهید و در بدر12، 13 شهید داده شد. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ»(توبه/115) خداوند قومی را بعد از هدایت گمراه نمی‌کند. درحالیکه هدایت شده‌ها بعد ازپیامبر بدون رهبر گمراه خواهند شد. خداوند می‌فرماید: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ»(بقره/180) اگر کسی مالی باقی گذاشت وصیت کند. پس چطور برای مال وصیت بشود ولی پیامبر از دنیا برود و برای امت وصیت نکند و این است جواب کسانی که می‌گویند: پیامبر وصیت نکرده است و جانشین تعیین ننموده است. مال از مسائل شخصی است ولی رهبر از مسائل اجتماعی است. چطور قرآن برای اموال برنامه دارد و جزء به جزء احکام وصیت و ارث را برای هر یک از وارث مهم تعیین نموده است آن وقت برای رهبری جامعه وصیتی ندارد.
3- نمی‌شود پیامبر مردم خود را بدون رهبر بگذارد
اگر زن و شوهر اختلاف پیدا کنند باید بروند نزد دادگاه «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»(نساء/35) یعنی زن و شوهر در صورت بروز اختلاف باید یک داور از فامیل زن و یک داور از فامیل شوهر(البته افراد بی نظر و عادل و بی غرض) انتخاب شود تا اختلاف حل شود. پس چطور اسلام برای اختلافات زن و شوهر طرح دارد ولی پیامبر از دنیا برود و برای حل اختلافات امت طرح ندهد و طرح نداشته باشد. چطور حضرت موسی وقتی می‌خواست برای مناجات به مدت — روز به کوه طور برود(که البته بعداً می‌شود 40 روز) مردم را بی سرپرست نمی‌گذارد و می‌گوید: «هارون اخلفنی فی قومی» یعنی هارون تو باید قائم مقام من رهبر باشی. پس چطور می‌شود پیامبر امت خود را بی رهبر بگذارد؟ چطور در قرآن می‌فرماید: موسی حتی 40 روز مردم را بی رهبر نگذاشت، ولی پیامبر این حرف را به امت خود بزند، ولی خودش مردم را بی رهبر بگذارد.
جنگ‌هایی که پیامبر خودش در آن‌ها شرکت داشت نام خاصی داشت، ولی باقی جنگ‌ها که در آن‌ها شرکت نداشت را «سریه» می‌گفتند. یعنی پیامبر در این جنگ‌ها لشکر می‌فرستاد ولی خودش نمی‌رفت. البته دلیلش هم این بود که همین طور که رئیس پلیس هر جا دعوا بشود نمی‌رود. پیامبر هم وقتی مسئله ساده بود و پیچیده نبود نمی‌رفت. پیامبر برای این لشکر 100 نفره و برای مدت چند روز رهبر تعیین می‌کرد، پس چطور می‌شود پیامبر برای بعد از خود جانشینی معرفی و تعیین نکند.
4- اگر رهبر تعیین شود فتنه ایجاد می‌شود
قرآن آیه‌ای دارد که «وَ الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ»(بقره/191) یعنی فتنه از آدم کشی هم بدتر است. پس چطور می‌شود پیامبری که خودش می‌گوید فتنه بدتر از آدم کشی است، از دنیا برود و رهبر تعیین نکند؟ چون اگر کسی رهبر تعیین نکند می‌داند که بعد از او بر سر رهبری فتنه ایجاد می‌شود.
5- از نظر قرآن پادشاه حجاز شرایط خادم‌الحرمین را ندارد
قرآن می‌فرماید: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ»(توبه/17) یعنی مشرک حق ندارد مساجد را تعمیر کند «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَى الزَّکاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‌‌ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»(توبه/18) یعنی فقط کسی حق دارد خادم الحرمین باشد و مساجد خدا را تعمیر کند که « مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَى الزَّکاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ» این شروط را دارا باشد: 1 – ایمان به خدا 2 – ایمان به قیامت 3- و از هیچ قدرت و ابر قدرتی نترسد.
سؤال ما این است که آیا پادشاه حجاز این شرایط را دارد یا نه؟ کسی که پهلوی نخست وزیر انگلستان، یعنی آن خانم کذا خم می‌شود مثل رکوع(فهد) و این خانم صلیب گردن او می‌اندازد و از هر قدرت و ابرقدرتی می‌ترسد، حق خادم الحرمین ندارد. این که در برخی کنفرانس‌ها می‌گویند اختیار حرمین باید دست گروهی از علما و افراد محترم کشورهای اسلامی باشد، آیه‌ی قرآن است و شعار نیست. چون قرآن می‌فرماید: «إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ»(انفال/34) و در تفاسیر شیعه و سنی اولیاء و ولی به معنای سرپرست است. یعنی سرپرست مسجد الحرام جز افراد با تقوا نباید باشند.
برویم سراغ غدیر؛ حرف این است که چطور می‌شود امام دلش برای امت خود می‌سوخت و رهبر تعیین نمود ولی پیامبر رهبر تعیین نکرده باشد؟ چون انصافاً اگر امام آقای خامنه‌ای را معرفی و تأیید نمی‌کردند آیا خبرگان به این زودی به نتیجه می‌رسید؟ کسانی که گفتند: پیامبر از دنیا رفته و رهبر تعیین نکرد، پیامبر را نشناختند. همان طور که خدا را نشناخته‌اند، کسانی که می‌گویند پیامبر نیامده است «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌‌ءٍ»(انعام/91) یعنی کسانی که می‌گویند «ما أَنْزَلَ اللَّهُ» یعنی خدا هست ولی پیامبر نیست، خدا را نشناخته‌اند و در مورد پیامبر هم اگر کسی بگوید: پیامبر برای بعد از خودش رهبر تعیین نکرده است، پیامبر را نشناخته است. و این مسائل به هم وابسته هستند و اصولاً اگر رهبر بود، خدا هم هست. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(مائده/67) در آستانه‌ی غدیر خم بد نیست این قصه را بگویم.
6- خلاصه ماجرای غدیر
ماجرای غدیر را حتماً شنیدید ولی باز من هم به صورت خیلی خلاصه در چند دقیقه خواهم گفت: پیامبر در 40 سالگی به پیامبری رسید و 3 سال پنهانی در مکه و 10 سال آشکارا تبلیغ نمود و پیامبر در 53 سالگی به مدینه هجرت نمود(از مکه به مدینه) 6 سال در مدینه ماند و خواست برود مکه نشد و برگشت و 2سال ماند و لشکری تشکیل داد و مکه را فتح نمود و 2 سال دیگر هم ماند و پیامبر 63 ساله شد و پایان عمر پیامبر بود ومی خواست در این سال حج برود.
به روستاها و شهرها اعلام کردند که پیامبر می‌خواهد برای آخرین سال عمر خود به مکه برود و هر کس می‌خواهد برود مکه، به مدینه بیاید و با کاروان پیامبر برود و مردم و جمعیت به مدینه آمدند و کاروان با عظمتی تشکیل شد و مکه رفتند. در راه رسیدند بر سر قبر مادر پیامبر چون پیامبر 61 سال پیش وقتی شیرخواره بود مادرش را از دست داده بود. پیامبر برای مادرش اشک ریخت. این بدان معناست که مردم قدر مادر خود را بدانید. خلاصه رفتند مکه و اعمال را انجام دادند و در راه بازگشت به مکانی چهار راه مانند رسیدند که یک راه به حبشه دیگری به یمن و دیگری به عراق و شام ختم می‌شد. همیشه در راه پیرمردها کند و جوانان تندتر و جلوتر حرکت می‌کنند. آیه نازل شد «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» یعنی‌ای رسول نترس و آن چیزی را که باید بگویی، بگو وگرنه تمام زحماتت در این 23 سال بیهوده خواهد بود. پیامبر دستور داد بایستند و جوان‌ها برگردند تا عقب تری‌ها برسند و همه جمع شدند و روایت است(به نقلی) که به عدد پیامبران مردم در غدیر خم جمع شدند یعنی 124 هزار نفر.
هوا داغ بود، کف پا می‌سوخت لباس را انداختند زیر پا تا کف پا نسوزد. مردم گفتند یا رسول الله شما برو زیردرخت‌ها، اما پیامبر فرمود: در خت‌ها باشد برای خواندن نماز و همه با هم نماز می‌خوانیم و من هم مثل بقیه زیرآفتاب خواهم ماند. جمعیت که جمع شد، حضرت خطبه‌ای خواند. این مکان علاوه بر چهار راه بودن، مکانی گودال مانند بود که مثل ورزشگاه بود و تمام مردم می‌توانستند به خوبی پیامبر را ببینند و هم این گودال محل ذخیره‌ی آب هم بود. پیامبر خطبه را شروع کرد و رو به طرف فرمود: «الا تسمعون» یعنی آیا صدا می‌رسد؟ و مردم گفتند: آری. سپس فرمود: من هم مثل باقی مردم از دنیا می‌روم و دست حضرت علی را بلند کرد و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»(کافى، ج‌‌1، ص‌‌420)
7- کلمه «ما» در آیه «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» همان ولایت است
حالا می‌خواهیم بحث کنیم که کلمه‌ی «ما» در «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» چیست؟ دین ما اصول دارد و فروع. آیا این «ما» منظور یکی از اصول و یا فروع دین است؟ پیامبر در این 23 سال مگر توحید نگفته بود! چرا گفته بود. پس مسأله توحید نیست. نبوت هم نیست چون مردم می‌دانستند حضرت پیامبر است و به عشق او آمده بودند. قیامت هم نیست چون از 10 سال پیش آیات معاد به گوش این‌ها خورده است. نماز هم نبود چون همه نماز خوان بودند. روزه هم نبود چون قانون روزه، جهاد، خمس و زکات در سال دوم هجری آمده بود و الآن سال دهم هجری است و حج هم نبوده است چون در بازگشت از حج بودند. امر به معروف و نهی از منکر هم نبوده است چون درپایان آیه می‌فرماید: بگو و نترس و پیامبر از امر به معروف و نهی از منکر نمی‌ترسد و اگر قرار بود بترسد آن روزی می‌ترسید که تنها بود، نه امروز که هزار عاشق دارد. پس چه بود؟ چیزی بود به نام «ولایت، یعنی انتخاب رهبر»

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment