رمضان، ماه قرآن

1- قرآن، کلام خدای خالق
2- عدم تحریف آیات قرآن
3- گذشت زمان، زمینه شکوفایی معارف قرآن
4- عصمت فرشته وحی و پیامبران الهی
5- جایگاه والای اخلاق در قرآن
6- تعبّد در انجام دستورات دین
7- دو بال سرخ و سبز اهل ایمان

موضوع: رمضان، ماه قرآن

تاریخ پخش: 09/04/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما در این جلسه راجع به این است که اهمیت رمضان به چیست؟ قرآن می‌گوید: اهمیت رمضان به روزه نیست. گرچه روزه واجب است، اما اهمیت رمضان به قرآن است. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه قرآن می‌فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185) نمی‌گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کتب علیکم الصیام» شهر رمضانی که روزه واجب شد. می‌گوید: شهر رمضانی که قرآن نازل شد. کما اینکه در سوره‌ی الرحمن اول می‌گوید: قرآن، بعد می‌گوید: انسان. «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ،خَلَقَ الْانسَان‏» (الرحمن/1-3) می‌گوید: خدای رحمان قرآن را آورد، بعد می‌گوید: آدم را آفرید. این یعنی چه؟ یک سؤال می‌کنم خودتان می‌دانید. ماشین مقدم بر جاده است، یا جاده مقدم بر ماشین است. اول باید ماشین ساخت، یا اول باید جاده ساخت؟ اول باید جاده ساخت، چون ماشین بسازی کجا برود؟ پس اول جاده و راه، بعد ماشین. اول قرآن راه را نشان بدهد، چه بگوییم و چه نگوییم. چه بخوریم و چه نخوریم. چگونه باش. اول قرآن راه را نشان می‌دهد. پس اول جاده، بعد ماشین. اول راه، بعد آفرینش. اینجا هم اول شهر رمضان، اول قرآن. حالا قرآن چه کتابی است؟

1- قرآن، کلام خدای خالق

من خصوصیات قرآن را نوشتم، در این چند دقیقه برایتان می‌گویم. اول اینکه کلام خداست، رؤیا نیست. شعر نیست، چون شعر خیالات شاعر هم درونش تزریق شده است. تاریخ نیست، چون در تاریخ دروغ هم نوشته می‌شود. مثل سایت‌های امروز. می‌گویند: آقا در سایت‌ها دیدی، خوب در سایت ممکن است دروغ بگویی. شعر نیست، تاریخ نیست، سلیقه بشر نیست. حرف دانشمندان نیست. چون دانشمندان روز به روز علمشان بیشتر می‌شود، کتاب‌هایشان را تغییر می‌دهند. در جلسه قبل گفتم: هر پروفسوری، هر دانشمند درجه یک، کتاب که می‌نویسد در چاپ بیستم می‌گوید: با تجدید نظر و اضافات! یعنی یکبار دیگر خواندم و یک چیزهای دیگری را اضافه کردم. قرآن کلام خداست. قصه‌های قرآن با قصه‌های ما خیلی فرق دارد. قصه‌ها حقیقت دارد. قصه‌های ما خیالی است. قصه‌های ما سرگرمی است. قصه‌های قرآن عبرت دارد. قصه‌های ما طولانی است و بارش کم است. قصه‌های قرآن کوچک است، بارش زیاد است. سوره‌ی یوسف ده صفحه قرآن است. من در تفسیرش 800 نکته پیدا کردم. گفتم: هرکس صد تا اضافه کند، یک سفر مکه دارد. نامه‌ها و رساله‌های زیادی برای ما آمد، چهارصد حرف جدید غیر از آن هشتصد مورد بود. چهارصد مورد را اضافه کردیم و یک علامت هم گذاشتیم، دوباره کتاب را چاپ کردیم و گفتیم: آقایانی که می‌خوانید، هر نکته‌ای که جلوی آن علامت ستاره است، برای من نیست. برای نوشته‌هایی است که برای ما فرستادند.

یک ربع پیش که اینجا می‌آمدم کسی آمد گفت: من 160 نکته پیدا کردم، غیر از 1200 نکته‌ی شما است. مگر می‌شود آدم ده صفحه بنویسد، بیش از 1360 نکته در آن باشد؟ واقعاً آدم گیج می‌شود. عجب کتابی است. ساده‌ترین کلماتش… شاید این را شنیده باشید. یک آیه را همه ایرانی‌ها حفظ هستند. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) این را همه حفظ هستند. می‌دانید چقدر نکته در این است. گفته: «بالوالدین» این «بال» یعنی احترامت به پدر و مادر، با دست خودت باشد. یعنی بستنی بخر، با قاشق در دهان مادرت بگذار. یعنی با ماشین خودت مادرت را دکتر ببر. نگو: پول می‌دهم با تاکسی تلفنی برو. این «بال» یعنی احسانت بچسبد، خودت باشی، نه به واسطه شوفر تاکسی. چیزی را بغل کن و خانه ببر، به حمال نده بگو به خانه ببر. چون نگفته: «و الی الوالدین»، «بالوالدین» یعنی با دست خودت. تازه نگفته: «بالوالدین انفاقا»، نگفته پول بده. خیلی وقت‌ها پدر و مادر از بچه‌شان پول نمی‌خواهند. محبت می‌خواهند. تازه نگفته: «بالوالدین الاحسان». اگر گفت: «و بالوالدین الاحسان» یعنی آن احسانی که تو می‌خواهی. وقتی می‌گوید: «و بالوالدین احسانا» یعنی هرچه او می‌گوید. می‌گوید: این کانال، آن کانال، پارک برویم. سینما برویم، نماز جمعه برویم. این غذا، آن غذا، هرچه او می‌گوید، نه هرچه تو می‌خواهی. ببین او چه می‌خواهد، نه هرچه تو می‌خواهی. در کلمه «بالوالدین احسانا» حدود بیست لطیفه است.

2- عدم تحریف آیات قرآن

تحریف نشده است. «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ» (فصلت/42) یک کلمه باطل در قرآن نیست. یک حرف تحریف نشده است. خدا گفته است همه قایق‌ها سوراخ دارد. قایق تاریخ سوراخ دارد. در تاریخ دروغ هم می‌شود نوشت. حدیث‌ها سوراخ دارد، چون حدیث ضعیف و حدیث دروغ هم هست. تنها کشتی که سوراخ ندارد و خدا گفته: من فقط این را حفظ کردم، قرآن است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) تاریخ مصرف ندارد. شما صحن‌های اینجا را نگاه کنی، هر صحنی یک شکل است. برج‌ها را که در شهرها نگاه می‌کنی، همین مهندسی که این برج را ساخته است، کنارش طور دیگر می‌سازد. دو سال دیگر ساختمان طور دیگر می‌شود. یعنی این مهندس دائماً در حال تغییر است. کارهای خدا رو دست ندارد. مثلاً کسی نمی‌گوید: اگر جای چشم اینجا بود، بهتر بود. مساحت چشم اینقدر بود، بهتر بود. انگشت‌های ما اینطور بود، بهتر بود. یعنی هرطور آفریده کسی نمی‌تواند روی دست او بگوید.

شما از خاک چه درست می‌کنید؟ خشت، آجر، سفال، سرامیک، کاشی. خدا از خاک چه چیزی می‌سازد؟ ترش ترش درمی‌آورد، لیموترش. شیرین شیرین درمی‌آورد، خرمای شیرین، توت شیرین، ترش و شیرین درمی‌آورد، انار و پرتقال. سبز و سرخ درمی‌آورد. خیار سبز و گوجه سرخ. زرد زرد درمی‌آورد، کدو زرد. این رنگ‌ها کجا بود؟ شما از خاک خشت و آجر و سفال درست می‌کنی. خدا از خاک صدها رقم چیز درست می‌کند. الفبا را که همه داریم، خدا از این حروف چه درست کرده است. کتابی درست کرده که آمریکا دائماً برای تخریب آن دلار می‌گذارد. 1400 سال است می‌گوید: یک صفحه مثل قرآن بیاورید، ما بساطمان را جمع می‌کنیم. اصلاً لازم نیست به عراق و افغانستان حمله کنید. به لبنان حمله کنید. اصلاً نیازی به حمله نیست. شما یک چیزی مثل قرآن بیاورید. قصه چیست؟ امیرالمؤمنین می‌فرماید: عجایب قرآن فانی نمی‌شود. یعنی تاریخ تمام نمی‌شود. هرچه علم پیش می‌رود، نکات بیشتری کشف می‌شود.

3- گذشت زمان، زمینه شکوفایی معارف قرآن

آیت الله صافی از مراجع قم کتاب سفرنامه حجی نوشتند. نوشتند من سوار هواپیما شدم. سالها قبل مکه بروم، هواپیما روی ابرها و بالای ابرها رفت. از بالای ابرها نگاه کردم دیدم عجب و آن زمان فهمیدم این آیه یعنی چه؟ «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» چه بسا در آسمان‌ها نشانه‌هایی از قدرت خداست که «یَمُرُّونَ عَلَیْها» بشر از کنار آن نشانه‌های آسمانی مرور می‌کند. «وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» (یوسف/105) ولی اعراض می‌کند و غافل است. در آسمان‌ها نشانه‌هایی است که بشر زمینی از کنار آن رد می‌شود و غافل است. قدیم که هواپیما نبود، نمی‌دانستند این آیه یعنی چه. که نشانه در آسمان است، من از کنار این نشانه رد می‌شوم و غافل هستم. می‌گفتند: یعنی چه؟ بشر که نمی‌تواند در آسمان‌ها برود. چون هواپیما نبود، می‌گفتند: این آیه یعنی چه؟ آخرش معنا کردند که «یَمُرُّونَ» یعنی «ینظرون» مثل اینکه می‌گویی: کتاب را مرور کردم، یعنی یک نگاهی کردم. آیه در آسمان‌ها است که بشر مرور می‌کند، یعنی یک نگاهی می‌کند. هواپیما ساخته شد، بشر بر آن سوار شد. بالا رفت، دیدند نه، «یَمُرُّونَ» یعنی می‌شود از کنار آیات آسمانی مرور کرد. منتهی تا هواپیما نباشد… اگر چهل سال پیش کسی خانه شما می‌آمد، به پدر شما می‌گفت: بیرون غذا خوردم، ذهن شما کجا می‌رفت؟ بیرون غذا خورده، کله‌پاچه، جگر، سیراب شیردان، عدسی، حلیم، پیتزا نبود. چهل سال پیش اگر می‌گفتی: بیرون غذا خوردم، ذهن شما به پیتزا نمی‌رفت. ادم یک چیزی را دید ذهنش متوجه می‌شود، تا نبیند… بسیاری از آیات به مرور زمان کشف می‌شود. قرآن چه کتابی است. ما افتخار کنیم کتاب آسمانی ما قرآن است. در هر کلمه‌اش چند نکته است. مثلاً تعداد کلمات چند نکته دارد. سال 365 روز است، 365 کلمه یوم در قرآن است. کدام پروفسور می‌تواند تمام عمرش حرف بزند، بعد حساب کنند تمام حرف‌هایش فرمول دارد. الآن رئیس‌جمهورهای دنیا وقتی می‌خواهند یک مقاله بخواهند، از روی آن می‌خوانند. می‌ترسند قاطی کنند. آنوقت یک پیغمبر درس نخوانده از چهل سالگی تا 63 سالگی حرف بزند، بعد ببینند عجب! تمام قرآن در این 23 سال 115 کلمه دنیا و 115 کلمه‌ی آخرت دارد. سال دوازده ماه است. دوازده کلمه شهر در قرآن است.  سال 365 روز است. 365 کلمه «یوم» در قرآن است. همه پروفسورها هم جمع شوند نمی‌توانند.

آهنگی که نماز دارد و همه قرآن هم همینطور است. ریتم دارد، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلّ‏ِ لِرَبِّکَ وَ انحَْرْ، إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْترَُ(3)» (کوثر/1- 3) «کوثر، و انحر، ابتر» نماز ما ریتم دارد. «بسم الله الرحمن الرحیم، رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، نستعین، مستقیم، ضالین»، «احد، صمد، یلد، یولد» نماز ریتم دارد. آهنگ دارد. مگر می‌شود یک آدم درس نخوانده بتواند یک قرآن بیاورد که ریتم داشته باشد؟ هر حرفش یک نکته دارد. قرآن چه کتابی است؟ جغرافیای قرآن یک نکته دارد. چرا این کلمه اول است؟ آخر ما که بازار می‌رویم، صابون می‌خریم، جارو هم می‌خریم. ربط بین صابون و جارو چیست؟ ولی خانم گفته بخر، می‌گوییم: چشم. هرچه خانم گفت می‌خریم، اما ربطی به هم ندارد. نیازهای خانه است. اما قرآن ربط دارد.

مثلاً پول خرج کردن و پول دادن به فقیر یواشکی بهتر است یا علنی؟ با هم بگویید… یواشکی بهتر است. خدا اول گفته یواشکی. درباره‌ی انفاق می‌گوید: «سِرًّا» بعد می‌گوید: «وَ عَلانِیَه» (بقره/274) اول کلمه‌ی سر را گفته است،  یعنی پول می‌خواهی بدهی، یواشکی بده. بعد اگر یواشکی نشد، علنی شود طوری نیست. زندگی با خنده بهتر است یا با گریه؟ با خنده. قرآن می‌گوید: «أَضْحَکَ» بعد می‌گوید: «وَ أَبْکى»‏ (نجم/43) خداوند اول می‌خنداند، بعد می‌گریاند. دختر بهتر است یا پسر؟ قرآن می‌گوید: دختر بهتر است. «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً» (شوری/49) به هرکس بخواهیم دختر می‌دهیم. بعد می‌گوید: به هرکس بخواهیم پسر می‌دهیم. یعنی در دختر و پسر اول دختر است. در کمک به فقیر اول یواشکی، اینکه در کلمات کدام اول باشد، کدام دوم باشد، مهم است.

4- عصمت فرشته وحی و پیامبران الهی

آورنده‌اش فرشته‌ها است. خدا درباره‌ی فرشته‌ها می‌فرماید: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» (تحریم/6) منشأ قرآن علم بی‌نهایت است. آورنده‌اش جبرئیل معصوم است. بر چه کسی نازل شد؟ در قرآن سه مرتبه کلمه‌ی «قلبک» آمده است. گیرنده هم معصوم است. پیغمبر ما عضو عضوش معصوم است. زبانش معصوم است. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏» (نجم/3) چشمش معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَرُ»‏ (نجم/17) قلبش معصوم است. «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» (نجم/11) قلبش پاک است، چشمش پاک است. زبانش پاک است. قرآن چیست؟ از علم بی‌نهایت، توسط فرشته معصوم، بر قلب پیغمبر معصوم، هدفش چیست؟ «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ» (بقره/2) برای هدایت است.

انسان اگر هدایت نشود، از گرگ بدتر است. تمام گرگ‌ها در دادگستری ده تا پرونده ندارند. آدم‌هایی هستند که چهار کیلو پرونده دارند. انسان اگر هدایت نشود از مار بدتر است. مار سالی چند نفر را می‌گزد. این زبان ما روزی صد نفر را می‌گزد. رحمت به گور مار، مار هرکس کنارش بیاید، می‌گزد. زبان ما از این طرف ایران، آن طرف دنیا را می‌گزد. مار به جسم می‌زند، این زبان ما به آبرو می‌زند. این به شخص می‌زند و او به شخصیت می‌زند. مار به نزدیک می‌زند، زبان به دور هم می‌زند. مار یکبار نیش بزند، می‌رود. ما مرتب نیش می‌زنیم. در خانه مادر به دخترش، شوهر به همسرش، همسر به شوهرش، به مادر شوهر، به مادر عروس، همینطور می‌گوییم. انسان اگر قرآنی نباشد، چه می‌شود. نیش او از مار بییشتر است. از گرگ زرنگ‌تر است. از کلاغ کینه‌ای تر است. از روباه حیله‌اش بیشتر است. از موش دزدتر است. تمام موش‌ها چند کیلو می‌دزدند. اگر دین را برداری، انسان یک لاشه می‌شود. مکتب را برداری، انسان یک لاشه می‌شود. ارزش ما به دین ما است. وگرنه آنهایی که می‌گویند: اصول دین سه تا است، خوراک، پوشاک، مسکن. اگر خوراک است، زنده باد گاو! گاو بیشتر می‌خورد. راحت‌تر می‌خورد. سرخ کردن و پوست کندن و مسؤولیت هم ندارد. بعضی می‌گویند: زندگی شیرین شهوت‌رانی است. یک عروس و داماد همدیگر را بپسندند، لذت را اینها می‌برند. اگر واقعاً آمیزش جنسی لذت است، زنده باد مرغ و خروس. مرغ و خروس چند برابر انسان آمیزش دارد. روزی چند بار، دفتر ازدواج و مهریه هم نمی‌خواهد. ترس و لرز و اتاق خالی و حراست و حفاظت و دوربین مخفی هم نمی‌خواهد. اگر انسان به معنی شهوت است، کاش خروس بودیم. اگر انسان شکم است، کاش گاو بودیم. انسان بودن ما به این است که چه فکری داریم، چه اخلاقی داریم. چه عقیده‌ای داریم.

5- جایگاه والای اخلاق در قرآن

قرآن به ما فکر و اخلاق و عقیده می‌دهد. تازه وقتی می‌گویند: کتاب اخلاق است، نه کتاب‌های اخلاقی که در دنیا است. اخلاق در دنیا که می‌گوید برای شکم می‌گوید. می‌گوید: اگر مدیر عامل خوش اخلاق بود، کارگرها با نشاط کار می‌کنند، تولید بهتر می‌شود. سود بیشتر می‌شود. آخر اخلاق هم در سود می‌رود. کارفرما خوش اخلاق باشد. کارگرهاخوششان بیاید، کار بهتر تحویل بدهند، سود بیشتری نصیب کارفرما شود. آخر اخلاق دنیا اسکناس می‌شود. اما اخلاق قرآن اینطور نیست. برای سود نیست. می‌گوید: اخلاق خوب اخلاقی است که سود در آن نباشد. سوره‌ای در قرآن به نام سوره «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1) داریم.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏، عَبَسَ وَ تَوَلىَّ» عبوس کرد، پشت کرد. قصه‌اش این است. یک نابینا در جلسه آمد، نمی‌دانست در جلسه چه کسانی هستند. مرتب گفت: یا محمد، یا محمد! یک نفر در آن جلسه بود، عبوس کرد. اخم کرد. قرآن می‌گوید: چرا اخم کردی؟ برای نابینا عبوس کنی، می فهمد؟ نه. بخندی، نمی‌فهمد. عبوس کنی، نمی‌فهمد. نمی‌گوید: چون او فهمید، تولید کم شد و سود کم شد. می‌گوید: عبوس بد است ولو او نفهمد. آخر ما گاهی می‌گوییم: پلیس فهمید، ای خاک بر سر! اگر گفت: جانم پلیس نفهمید. ما که چراغ قرمز می‌ایستیم، روی اخلاق نیست، از روی ترس است. این ارزش ندارد. ارزش این است که اگر پلیس هم نبود، بایستم. به خاطر نظم بایستم. این ارزش دارد. اینکه از ترس جریمه بایستیم، ارزش نیست. «عَبَسَ وَ تَوَلىَّ» عبوس کرد و پشت کرد. «أَن جَاءَهُ الْأَعْمَى» ‏(عبس/2) یک نابینا وارد شد، عبوس کردی؟ «وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکىَّ» تو چه می‌دانی، شاید این نابینا حرف حق در گوشش اثر کند و رشد کند و خوب شود. «أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَى» (عبس/4) شاید در این نابینا حرف اثر کند و برایش مفید باشد. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ» ‏(عبس/5) کسی که پول دارد، «فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى‏»(عبس/6) تو حواست را به پولدارها می‌دهی. به نابینای فقیر اخم می‌کنی. به پولدار لبخند می‌زنی. برخورد دوگانه است. یک بوم و دو هوا است. به پولدار خندیدی. به پولدار توجه کردی؟ همین امام رضا فرمود: کسی که سلامش به پولدار و فقیر فرق کند، خدا بر او غضب می‌کند. چرا برخورد دوگانه می‌کنی؟

اگر ماشین قراضه جلویت بود، یگویی: بکش کنار. اگر ماشین معمولی بود، بگویی: بکش کنار. اگر ماشین قیمتی بود، می‌گوید: بفرمایید کنار! بفرما کنار، بکش کنار، برو کنار. برای نابینا اخم کنی و بخندی متوجه نمی‌شود. قرآن نمی‌گوید: چون عبوس کردی، او فهمید و به او برخورد کار تو بد است، چه او بفهمد، چه او نفهمد. بدی بد است. گاهی وقت‌ها آدم عبادت هم می‌کند، ولی اخلاق نیست. یک مثل بزنم. یک دختر زیبا می‌آید با من صحبت کند. مریدهای مسجدی هم دور من جمع شدند. اگر من به این دختر نگاه کنم، مرید خواهد گفت: آقای قرائتی، چطور نگاه می‌کرد!  ما دیگر پشت سر این آقا نماز نمی‌خوانیم. من برای اینکه مریدهایم را از دست ندهم، سرم را پایین می‌اندازم، به این خانم می‌گویم: بله. درست است من به نامحرم نگاه نکردم، برای خدا نبود، برای مریدهایم بود. گاهی وقت‌ها آدم، آدم خوبی است. اما برای خدا نیست. لذا می‌گوید: «اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صدق النیه» (بلد الامین/ص349) نیتش چیست؟ یکی امام رضا می‌آید، به عشق امام رضا می‌آید. یکی می‌گوید: از یک جایی فرار کنیم، کجا برویم؟ بندرعباس برویم، همین مشهد می‌رویم. فرق نمی‌کند قرعه می‌کشیم، بندر عباس یا مشهد؟ این فرق می‌کند با کسی که می‌گوید: نه امام رضا باشد. یک نفر می‌گوید: برویم با امام رضا حرف بزنیم، یکی می‌گوید: برویم کولر گازی است و خنک است. برای خنک بودنش حرم می‌رود. اینها فرق می‌کند. اسلام وقتی می‌گوید: اخلاق، باطن اخلاق را می‌گوید، نه پوست اخلاق را. پوست اخلاق این است که می‌گویی: من به دختر نگاه نکردم، اما باطنش چیست؟ مریدبازی است. این خیلی مهم است.

قوه قضاییه دنبال یک مجرمی می‌گردد. اتفاقاً شما هم از آن مجرم ناراحت هستی. شخصی یکی از بستگان شما را کشته است، شما هم می‌خواهی او را بکشی. شما تا ایشان را می‌بینی به این مجرم می‌زنی. او را می‌گیری. قوه قضاییه هم می‌گوید: دستت درد نکند. من اتفاقا پی او می‌گشتم توسط پلیس او را بگیریم. خوب شد تو او را گرفتی. اما این فایده اخلاقی ندارد. چون این برای قوه قضاییه او را نگرفت. برای کینه خودش این را گرفت. این حسابش خیلی فرق می‌کند.

به یک نفر گفتند: برویم روضه! گفت: من شام خوردم. چون شام خورده روضه نمی‌رود. این روضه فایده ندارد. برای شام می‌رود.

در خطبه‌های نماز جمعه تا خطیب نماز جمعه اسم دوازده امام را می‌برد، از امام حسن مجتبی یک عده بلند می‌شوند. پیداست این برای امام زمان نیست. این پایش درد گرفته است. این پایش درد گرفته دنبال بهانه می‌گردد. تنهایی هم بلند شود زشت است. تا اسم امام‌ها را می‌گوید، بلند می‌شود. این بلند شدن، آن بلند شدنی نیست که می‌گویند: اسم امام زمان را شنیدی، بلند شو. این برای درد پایش بلند می‌شود.

 6- تعبّد در انجام دستورات دین

خود من از حرم بیرون آمدم، درهای طلایی را بوسیدم. در صحن که آمدم حال نداشتم درهای چوبی را ببوسم. دیدم عجب! امامت من با طلا قاطی شده است. اخلاص نیست. خیلی دقیق و ظریف است. بعضی از علما می‌گویند: اگر دلت سوخت، خمس دادی، قبول نیست، برای سوز دلت دادی. خمس را باید برای رضای خدا بدهی. بعضی‌ها پیش مرجع می‌روند، می‌گویند: شما اجازه بده خمسم را خودم به فقرا بدهم. چرا؟ می‌خواهم هرکس را دوست دارم بدهم، هرکس را دوست ندارم، ندهم. اگر اینطور باشد، اصلاً خمسش باطل است. چون دوستش دارم، به او بدهید. از این بدم می‌آید به او ندهیم. بعضی‌ها حرف می‌زنند، نمی‌فهمند که این حرف از حلقوم چه کسی است؟ آمریکا یک سیلی بزرگی از امام خورد. تمام تحریم‌های اقتصادی هم می‌خواهد انتقام بکشد، چون حریف تمام دنیا شد، جز ایران. آمریکا حریف ایران نشد. علتش هم این است که ما یک ولایت فقیه داریم. روزگار مصر را ببینید. سر رئیس جمهورش چه آمد؟ عراق و افغانستان را ببینید. فهمید که نقش ولایت فقیه چیست. گفت: کاری کنیم بشکنند. بودجه‌ای تعیین کنیم، یک مکتبی راه بیاندازیم، که تقلید لازم نیست. خمس هم خودمان می‌دهیم. امام خمینی به چه دلیل نفوذ کرد؟ به دلیل اینکه مردم مقلدش بودند. مردم مرید او بودند، به او پول دادند. گفتند: بگویید تقلید نمی‌خواهیم، خمس هم خودمان می‌دهیم. یعنی اگر مرجعیت و خمس قیچی شود، بال ولایت فقیه قطع می‌شود. دیگر به آمریکا سیلی نمی‌زند. طرح اینطور است.

7- دو بال سرخ و سبز اهل ایمان

جلسات زیادی را خارجی‌ها نشستند، که چه کنیم؟ جمهوری اسلامی دو بال دارد. باید این دو بالش را قیچی کرد. یک بال سرخ دارد. امام حسین(ع) است. یک بال سبز دارد، حضرت مهدی(ع) است. اینها می‌گویند: هیچ حکومتی را جز حکومت حضرت مهدی قبول نداریم. این هم که ولایت فقیه را قبول دارند، می‌گویند: ولایت فقیه فتوکپی امام زمان است. جانشین امام زمان است. وگرنه این هم به عنوان نسخه اصلی قبول دارند. چون نایب امام زمان است، سهم امام به او می‌دهند و از او تقلید می‌کنند. بال قرمز امام حسین است. امام حسین گفت: خوراک هم داشته باشم، به شما بله نمی‌گویم. تحریم اقتصادی که هیچ! اگر آب برای علی اصغر هم نباشد، به شما بله نمی‌گویم. مسکن مرا بمباران کنید، بله نمی‌گویم. چون خیمه‌ها را هم در کربلا آتش زدند و بله نگفتند. لباس مرا هم بکنید، بله نمی‌گویم. جبه امام حسین را کندند، باز هم بله نگفت. بدن مرا هم سوراخ سوراخ کنید، به شما بله نمی‌گویم. اینها یک نفر به نام امام حسین و یک نفر به نام امام زمان دارند. با این بال قرمز و بال سبز نمی‌شود جمهوری اسلامی را شکار کرد. هرکاری می‌کنید کاری کنید که عقیده جوان‌ها را نسبت به امام حسین سست کنید. لذا در موبایل‌ها آمده: عاشورا روز  نگریستن است نه گریستن! آدم چه بگوید؟ اصلاً چون نگریستن هست، گریستن هست. گریستن ما براساس نگریستن است. یعنی اول فکر می‌کنیم، آب حوض که نیست. اشک است. می‌فهمیم چیست. عجب الگویی داریم. الگویی که همه زن و بچه‌‌هایش را اسیر می‌کنند و بله نمی‌گوید. الگوی صبر!

ما باید یک کاری کنیم ولایت فقیه شکسته شود. وگرنه حضرت عباسی تقلید هم مشکل دارد؟ اصلاً کسی را سراغ دارید روی کره‌ی زمین تقلید نکند؟ اصلاً روی کره‌ی زمین آدمی هست که لباسش را به خیاط ندهد. خانه‌اش را به مهندس ندهد؟ در و پنجره‌اش را به نجار ندهد؟ تقلید به معنی رجوع به کارشناس است. خود مراجع تقلید هم تقلید می‌کنند. تمام مراجع تقلید وقتی مریض می‌شوند نزد دکتر می‌روند و هرچه گفت، می‌گویند: چشم! چطور مرجع هشتاد ساله به دکتر چهل ساله چشم می‌گوید؟ دکتر چهل ساله هم به مرجع هشتاد ساله بگوید: چشم! تقلید به معنی رجوع به کارشناس است و وحشت ندارد. بحث این است که چه کنیم این دو بال شکسته شود، تقلید و خمس و سهم امام شکسته شود؟ ولی ما به کوری چشم آنها هم تقلید را روز به روز تقویت می‌کنیم و هم خمسمان را می‌دهیم. چون ما زوار امام رضا هستیم. پسر امام رضا، امام جواد است. اینجا هم صحن امام جواد است. امام جواد فرمود: به شیعیان من بگویید: من امام جواد ضامن هستم اگر خمس بدهید، مال شما کم نشود. پدر ایشان امام کاظم(ع) فرمود: اگر کسی خمس و زکات ندهد، پول حقی را ندهد، خدا چنان زندگی او را تاب می‌دهد که دو برابرش را در راه باطل خرج کند. یعنی پنج هزار تومان به حق نمی‌دهی، خدا یک خرج ده هزار تومانی را کف دست تو می‌گذارد. نمی‌دانیم از کجا سیلی خوردیم.

خدایا هر خیر و برکتی که برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی، همه را برای همه ما مقدر بفرما. هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی، بر ایمان و علم و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment