موضوع: رسیدگی به مردم
تاریخ پخش: 71/09/12
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی»
در محضر مبارک ایثارگرانی هستیم که از مادران و پرستاران و کارمندان و مسئولین بهزیستی هستند. من قبلاً به بهزیستی آمده بودم.
1- از نعمتهای خدا غافلیم
اما من معتقد هستم که هرکس برای تربیت خودش؛ وقتی آدم میفهمد چشم یعنی چه، چشمانش را ببندد و چشم بسته راه برود. بعد که چشمش را باز میکند میفهمد که چشم یعنی چه. واقعیت این است که ما رحمت خدا را نمیدانیم. شاید در عمرمان هیچ کدام نگفتیم: الحمدلله رب العالمین که ما غلت میزنیم. یکی از نعمتهای مهم غلت زدن است. اگر شما از یک طرف که خوابیدی غلط نزنی، صبح بدنت کوفته است. ما اتوماتیک غلت میزنیم و خودمان هم خبر نداریم. اگر غلتیدن علم و آگاهی میخواست باید بیست بار از خواب میپریدیم. اگر غلتیدن نباشد گردش خون مشکل میشود و مشکلات دیگر پیش میآید. یعنی یک خواب برای ما زهرمار میشد.
تا به حال نگفتیم: الحمدلله که ابروی ما مشکی است. اگر این ابروی مشکی نباشد این نور چنان چشم ما را از بین میبرد ولی ابروی مشکی یک سایبان است، جلوی فشار نور را میگیرد. من یادم است که در زمستان گفتم: کلفت ترین و ضخیم ترین قسمت پوست کف پا است که دیگر با دست و وکیسه حمام پاک نمیشود، سنگ پا میخواهد. کف پا یخ میکند. با اینکه پوستش خیلی ضخیم است. پوست ضخیم در جوراب و داخل کفش یخ میکند. اما چشم ما نازک ترین عضو است چیزی هم روی آن نیست. اما هیچ کس نمیگوید: چشم من یخ کرد. تمام اعضای بدن یخ میکند اما چشم یخ نمیکند. باید به نعمتها دقت کرد.
هرکس میخواهد بداند خدا چقدر نعمت به او داده است یک سر به بهزیستی بزند. من پریشب سیاست گذاری برنامههای ماه رمضان را کردم. برنامه ریزی آموزشیاش را انجام دادیم که من ماه رمضان آینده در تلویزیون چه بگویم. میخواهم اگر خدا توفیق بدهد، نعمت شماری را بگویم. هرروز یک نعمت بگوییم. البته خدا گفته است: بی خود نشمار. نمیتوانی شمارش کنی. اما در روایت داریم در دنیا خدا خوشی خلق نکرده است. حالا هم خدا گفته است: نمیتوانی شمارش کنی. اما میخواهیم شمارش کنیم. چون نمیخواهیم همهی نعمتها را اهدا کنیم. میخواهیم نگاهی کنیم.
خدایا به عدد هر نعمتی که در هر زمانی به هر انسانی دادی، و خواهی داد، الحمدلله رب العالمین. امام حسین دختر کوچکی دارد وقتی اسیر شد و او را به کوفه بردند، احوالش را که پرسیدند، فرمود: به عددهای شنهای بیابان الحمدلله. ما باید بگوییم: به عدد سلولها و اتمها الحمدلله. میترسم اگر بگویم: من به عنوان یک مسلمان، بلندپروازی کرده باشم. چون مسلمان شرایطی دارد. آدم شک دارد که به وظیفهاش عمل میکند یا نه؟
2- تشکر از کارکنان بهزیستی
حالا من به عنوان یک انسان به شما عزیزانی که در این بهزیستی و در این موسسه یا سایر موسسات از این افراد معلول و ناقص الخلقه، افرادی که اگر یک نفرشان در خانه باشند ده نفر را عذاب میدهند. افرادی که پدر و مادر از نگهداریاش عاجز شده است. افرادی که یک قبیله را عاجز میکند. افرادی که یک نفر و دو نفر نیستند. چهل هزار نفر در نوبت هستند، افرادی که در کشورهای پیشرفته هر کدامشان یک مادر میخواهند. من از همهی ایثارگران تشکر میکنم و وقتی زحمت شما را میبینم با مطالعهای که خودم میکنم حساب میکنم که کار شما از مطالعهی من اجر بیشتری دارد.
اگر به من بگویند: آقای قرائتی حاضر هستی اینجا کار بکنی، من نمیدانم چقدر مرد کار هستم. کار بسیار کار سختی است. کاری هم نیست که با 5 تومان حقوق حل شود، مادری است. یک روز و دو روز هم نیست. تعطیلی هم ندارد. بعضی از شغلها حداقل یک روز را تعطیل هستند. یک نفر شیرفروشی داشت، میگفت: من روز عاشورا که نمیتوانم بگویم: شیر تا فردا باشد. شیر نیاز مردم و باید باشد. بعضی از کارها یک ساعت هم مرخصی ندارد. چیزی نمیتوانم بگویم جز اینکه بگویم: دست شما درد نکند. خدا به شما جزای خیر بدهد.
امام میفرمود: بچههای بالای شهر یا جنوب شهر وقتی انشا مثلاً راجع به بهداشت مینویسند، مینویسد که آب استخر ما آلوده بود. روی آن سه پر کاه بود. چون بالا شهری هست همین که سه پر کاه روی استخرشان آمد، میگوید: وای! بهداشت از بین رفت. اما جنوب شهر وقتی انشا مینویسد دیگر بهداشت برایش معنا ندارد. خانم این چه زندگی است. یک مرغ بگیر. دو ماه است مرغ نخوردیم. افرادی هستند که چون مشکلات را نمیبینند سخت ترین چیزها برایشان سرطان است. درد دندان برایشان سرطان است. ما باید اینجا را ببینیم تا بفهمیم خدا چقدر نعمت به ما داده است.
3- دین ما دین اجتماعی است
اما بحث امروز که میخواستم بگویم در مورد همبستگی اجتماعی است. دین ما دین اجتماعی است. نماز جماعت احوالپرسی از مردم است. اینکه میگویند: به مسجد بروید، با چشمانتان هم حاضر و غایب کنید که چه کسی هست و چه کسی نیست. حج ما یک کار اجتماعی است. اینطور نیست که هرکس هر موقع خواست به مکه برود. حج یک زمان خاص دارد. روزه اجتماعی است. در حدیث داریم: میگویند: روزه بگیر، تا معده این گرسنگی را بچشد و بفهمی که گرسنهها چه میکشند؟ زکات اجتماعی است. عید ما با فقرا گره خورده است. عید فطر باید زکات فطره به فقرا بدهیم. عید قربان باید گوشت قربانی به فقرا بدهیم. امر به معروف و نهی از منکر یک مسئلهی اجتماعی است که جلوی مفاسد را بگیریم. نگوییم: او گناه میکند، به من چه؟ او که گناه کند در شما هم اثر میگذارد.
4- کمک رسانی به مردم
دین ما یک دینی است که رسیدگی به محرومین میکند. دین ما دین اجتماعی است. مسئلهی کمک رسانی مسئلهی مهمی است. موضوع ما رسیدگی به مردم است. خدا کسانی را که باید در ادارهها به مردم رسیدگی کنند و رسیدگی نمیکنند را میآمرزد؟ این رسیدگی مردم به طور طبیعی است. در قرآن زیاد داریم که میفرماید: «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَه»(نحل/30) اگر به مردم خیر برسانی در همین دنیا به تو خیر میرسانند. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى»(لیل/5) «وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنىَ»(لیل/6) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى»(لیل/7) اگر خیر برسانی خدا تاب کارت را باز میکند. من یک سوال از شما میکنم. خودت جواب خودت را بده. از پارسال تا امسال چند گره از کار مردم باز کردی تا توقع داشته باشی خدا در کار تو گره نیندازد؟ «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى» اگر کسی اهل تقوا باشد، و به مردم کمک کند، «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى» من از کار او گره گشایی میکنم. زنان قدیم تا در یک خانه مشکلی بود، همه جمع میشدند و مشکل را حل میکردند. هوای همدیگر را داشتند. زایمان، عروسی، عزا خودشان مشکل خودشان را حل میکردند. اما الآن میگویند: به من چه؟ برود بیمارستان و پول بدهد.
ما سه نوع نظام داریم. یک نظام داریم که نظام فرشتهها است. این نظام فرشتگان نظام خدمت است. فرشتهها به گفتهی قرآن مأمور هستند که به ما خدمت کنند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا»(غافر/7) در حق ما دعا میکنند. مسئول آبرسانی به ما هستند. فرشتهها در زنگها به شما کمک میکنند. یک نظام، نظام فرشتهها است که مأمور کمک رسانی به ما هستند. یک نظام هم نظام وحشیان است. همدیگر را میخورند و به هم میپرند. یک نظام هم نظام جمادات است که اصلاً به هم کار ندارند. دو آجر هم که کنار هم باشد، چهل سال هم کنار هم باشند به هم کار ندارند.
5- انسانهایی که خیر میرسانند و یا شر میرسانند و یا بیخیالند
همسایههایی که از هم خبر ندارند، همسایه نیستند آجرهای گوشتی هستند. من یک موقع گفتم: پولداری که از پولش استفاده نکند، گاوصندوق گوشتی است. منتها گاو صندوق گاهی آهنی است. گاهی گوشتی است. انسانهای بی تفاوت جماد هستند. انسانهای خیر رسان فرشته هستند. انسانهایی که ظلم میکنند، قرآن میگوید: از وحشی بدتر هستند. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(فرقان/44) در بین گرگها یک نفر پرونده ندارد. ما آدم داریم که تنهایی 500 پرونده دارد. شما به دادستانی مراجعه کنید. بگویید: آقا گرگهای ایران چند پرونده دارند؟ مار سالی چند نفر را میگزد؟ شاید در سال ده نفر را بگزد. زبان من و شما چند نفر را میگزد؟ اگر خیر برسانیم فرشته هستیم. اگر شر برسانیم، از مار بدتر هستیم. بی خیال باشیم جماد هستیم. در قرآن در زمینهی خیر رسانی آیات زیادی داریم. قرآن میفرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام/160) اگر خیر برسانی بهتر از آن را خدا به تو میدهد. بعد میفرماید: «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُون» (نمل/89) از سختیهای روز قیامت در امان هستی. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»(اسراء/7) چطور شما فکر میکنی اگر خیر برسانی از جیبت رفته است.
من آخوند هستم. شما از من برای تدریس دعوت میکنی. من میآیم و صحبت میکنم. اصلاً فکر پول هم نیستم. چون هدف من این است که یک حدیثی برای شما بخوانم. چون هدف من خیر رسانی است. فردا اگر گفتند: این بچهی آقای قرائتی است. به مدرسه آمده است، میگوییم: ما مخلص آقای قرائتی هستیم. شما هم با من طی نمیکنی. بعد هردوی ما به نجار گرفتار میشویم. نجار میگوید: چشم، در خوب برایت میسازم. برادرانه در میسازد. اگر من دعا کنم و بگویم: خدایا این مردم عزیز ما را از هر خطری حفظ کن. یک دعا بکنم خدا به دلها میاندازد که میلیونها آدم به من دعا کنند. بعضیها هستند تا ماشین یک نفر در جوی میافتد شروع به خنده میکنند. اصلاً کیف میکند که کسی بیفتد. اصلاً لذت میبرد که کسی را دست بیاندازد.
6- اگر خیر برسانی خدا به تو خیر میرساند
اگر ما از درون غصه بخوریم، خدا قول داده است اگر خیر برسانی خیر میبینی، اگر من با سوز دل به شما نگاه کنم، خداوند به دل افرادی القا میکندکه یکباره به من دعا کنند. روایت داریم اگر مسلمانها کمک هم بکنند خداوند به همهی آنها کمک میکند. خدا قول داده است. اگر کسی مشکل مسلمانی را حل کند، از اینکه یک ماه روزه بگیرد، ارزشش بیشتر است. یک ماه روزه بگیری یا در مسجد اعتکاف کنی، یا گرهای را از کار مسلمانی باز کنی. حالا چه یک پتو به مسلمانها بوسنی بدهی، چه بهزیستی باشد. چه کمیتهی امداد باشد. بهترین آدمها افرادی هستند که دست و دلباز هستند. پست ترین آدمها آنهایی هستند که مشتشان بسته است.
اینقدر آدم داریم که دهها سال است، که همسایهها خانهی آنها را ندیدند. اگر قرار باشد در خانهی ما بسته باشد پس انسانیت چه شد؟ اینکه انسان بنشیند و یک چیزی را بخورد درست نیست. حیوانها هم همینطور هستند. البته ثابت شده که حیوانها وقتی غذایی را بدست میآورند همهی حیوانها را با خبر میکنند. کسی هم هست که اگر یک کیلو سیب زمینی را ارزان بخرد به کس دیگر نمیگوید. میگوید: بگذار برود گرانتر بخرد. هیچ نگو که او خودش گرانتر بخرد. کیف میکند که سیب زمینی ارزان خریده است.
از پارسال تا به حال به چه کسی خیر رساندهای که حالا میخواهی 50 میلیون به تو خیر برسانند. خیر برسان به تو خیر میرسانند. روایت داریم خدا خیر آدمهای خیر را در آب قرار میدهد. هرکس آب میخورد دوستش دارد. چقدر شما در بانک پول دارید؟ این صندوقهای قرض الحسنه چه اشکالی داشت که چهار نفر فقیر نصف روز میرفتند و پول میگرفتند. چرا شما پولت را بیرون کشیدی؟ میگوید: بانک یک قرعه میکشد میبیند بک قرقره برنده شدم. پس شما به خاطر یک جایزه رفتی. توکل به خدا کم میشود رو به جایزه آوردیم. من خودم هم پول داشته باشم برای جایزه در بانک میگذارم، ولی نه به قیمتی که از صندوق قرض الحسنه بیرون بکشم. اگر بیست تومان دارم ده تومان در بانک میگذارم. ده تومان هم در قرض الحسنه میگذارم. یک کاری کنیم یک حسابی هم برای کارهایی که خدا در آن است و جایزه ندارد انجام داده باشیم. «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ» (بحارالانوار،ج71،ص278) امام کاظم فرمود: اگر مسلمان آمد به شما مراجعه کرد، کارش را راه انداختی رسول اکرم را شاد کردی. اگر هم غم به دلش بیاندازی، غم به دل رسول الله زدی. پیغمبر قول داد که من در روز قیامت از چهار نفر شفاعت میکنم. یکی از افراد کسانی هستند که مردم را شاد میکنند. اگر کسی دست و پا به خیر باشد، میگوید: مگر مجبور هستم. به من چه؟ نگو: به من چه؟ خدا نمیگذارد چیزی حرام شود؟
7- برخی از افرادی که نتیجه نیکی خود را دیدهاند
زمان طاغوت در همدان یک برادری مسئول حمل جنس بود. شخصی به مغازه میرود و مقداری جنس میخرد و در گونی میگذارد. میگوید: این را برایت ببرم. میگوید: ببر. همینطور که بارها را میبرد. وسط بازار همدان، صدای اذان بلند میشود. ایشان فوری بار را زمین میگذارد و میگوید: اذان است. من میخواهم نماز اول وقت بخوانم. تا حالا هرچه برایت بردم، حلال باشد. این بارها را به یک نفر دیگر بده تا ببرد. این آقا یک نگاهی میکند و میگوید: آفرین. بارها را کنار میگذارم. من هم به مسجد میآیم. آن برادری که بار میبرد این آقا را به مسجد دعوت میکند. الآن هفده سال از انقلاب میگذرد. یک برادر بزرگواری گفت: بنده این آقایی را که اهل حمل و نقل است، مجانی امسال به مکه میبرم. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» (اسرا/7) خدا که کور نیست. میبیند که چه کسی آدم خوبی است.
آیت الله مشکینی یک برادری در ملایر داشت. ما زمان طاغوت در ملایر برای کلاسداری رفتیم. مهمان اخوی آیت الله مشکینی بودیم. ایشان گفت: یکبار من در یک روستایی رفتم، دیدم مردم روستا آب ندارند. با اسب و قاطر میروند و از چند کیلومتری با اسب و گاو آب میآورند. دلم به حال این مردم سوخت که وقتی غروب میشود همه مثل راهپیمایی سطل را برمی دارند و آب میآورند. من به قم آمدم. خانهام را در قم فروختم. این ماجرا برای بیست و پنج سال پیش است. من خانهام را فروختم. به ملایر رفتم و آنجا یک استخر زدم و لوله کشی کردم، آب را در وسط روستا آوردم که مردم هر روز این راه طولانی را نروند. الآن سالها است که من در خانهی اجارهای مینشینم. خانهی شخصیام را فروختم تا یک روستا به آب آشامیدنی برسد. این کار را کرد و بعد هم مریض شد و از دنیا رفت. بعد هم انقلاب شد و من در تلویزیون آمدم. من بعد از چند سال این را در تلویزیون گفتم. یک نفر پیش من آمد و گفت: من میخواهم برای وارثان او خانه بخرم. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» اگر خیر برسانی خیر میبینی.
سیزده سال پیش صدای اذان را میشنود و نماز میخواند. اما الآن صدای اذان را میشنود، اصلاً محل نمیگذارد. خدا تو را صدا میزند نمیروی. آن وقت توقع داری تو صدا میزنی خدا گوش بدهد. اگر معامله هم میکنی یکی به یکی! قرآن میگوید: «إِنَّما یَسْتَجیبُ» (انعام/36) خدا دعای کسی را اجابت میکند که آنها اهل ایمان و تقوا هستند. تو بی خیال هستی، چه توقعی داری که دیگران به حرفت گوش بدهند.
خدا اموات را رحمت کند. به پدرم گفتم: آقا جان، این همه درخت در این باغ است. یک درخت میوه نمیدهد. پدرم گفت: این همه آدم در این خانه میخوابد، یک نفر نماز شب نمیخواند.
الآن من معتقد هستم بخش عظیمی از کارهایی که در جمهوری اسلامی تاب میخورد به خاطر این است که مسئلهی زکات از بین رفته است. راحت گندم را به سیلو میفروشیم. سیلو هم به نانوا میفروشد. ادارهای و کارمندها و غیره چند درصدی اهل خمس هستند. اما زکات دارد فراموش میشود. این همه روایت داریم اگر زکات ندهید خدا برکت را از عمرت برمی دارد. هرکسی در تهران زندگی میکند به طور متوسط سه ساعت در ماشین است. یعنی میانگینش سه ساعت است. یک هشتم عمر ما در ماشین میگذرد. یک هشتم یعنی اگر هشتاد سال عمر کنیم، ده سال دود گازوئیل میخوریم. خوب اینکه آدم ده سال در ترافیک بایستد، این چوب خدا نیست. حتماً باید مثل قوم عاد و ثمود یک باد و زلزلهای بیاید و خانهی ما کج شود. گاهی آدم مست میشود و شکلش مثل میمون میشود. گاهی نه شکلش آدم است فطرتش مثل میمون میشود. قیافهاش انسان است ولی کارش کار دلقک است. مزاح طوری نیست اما دلقک یعنی پول میگیرد و مسخره میکند. به هرکسی برسد دست میاندازد. با متلک مسلمانها را میخنداند و پول میگیرد. به قیمت آبروریزی پول جمع میکند. ممکن است قیافهی این انسان باشد، پیغمبر فرمود: من روز قیامت شفاعت میکنم اگر خیر برسانید.
8- شیعه سه علامت دارد
روایت داریم که پیامبر فرمود: علامت شیعه سه چیز است. عکس العمل او در موقع «قد قامت الصلاه» چگونه است؟ اگر بی خیال است. «عِنْدَ أَسْرَارِهِم» (وسایل الشیعه،ج4،ص112) راز دار است. در صحنهای اگر فهمید زن و شوهری دسته گلی آب داده است، پنهان میکند. یا آبروریزی میکند. یکی هم «أَمْوَالِهِمْ کَیْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِیهَا»(وسایل الشیعه،ج4،ص112) اگر پول دارد از پولش استفاده نمیکند. در گزینش خط کش شناسایی شیعهی واقعی این است. وقت نماز بلند میشود. راز دار است. کمک به محرومین.
اگر کار خیری به دست هفتاد نفر انجام شود، یعنی من به شما میگویم و هرکسی یک کارش را میکند. اگر هفتاد نفر کمک کردند و یک کار خیر را انجام دادند، خدا به همهی هشتاد نفر اجر کامل میدهد. کسی که خدا چیز خیری به او داده است مردم هم به او مراجعه میکنند. او هم باید دست و پا به خیر باشد. معنای دست و پا به خیر بودن این نیست که پارتی بازی کند. بگوید: آقای قرائتی بچه من سبزوار است. بنویس که به نیشابور بیاید. به من ربطی ندارد؟ طبق قانون دولت عمل شود. گاهی میگویند: من سهمم را انجام دادم. دیگر کافی است. از بدترین فکرهایی که در ذهن بعضی از ما است این است که بگوییم: من جبهه رفتم. کمک به فقرا کردم. من دیگر بدهکار نیستم. این بدترین آدم است. چه کسی میتواند به وظیفهاش عمل کند؟
9- هیچکس نگوید وظیفهام را انجام دادهام
امام رهبر انقلاب بود. من با دو گوش خودم شنیدم، فرمود: من در انقلاب سهمی ندارم. با آنکه انقلاب هرچه بود از امام بود. آن وقت ما بگوییم: ما این همه راهپیمایی کردیم. ساعتی 100 تومان حساب کن! خجالت هم خوب است. رهبر انقلاب میگوید: من سهمی ندارم. آن وقت این آقا در خیابان راهپیمایی کرده و سهمش را میخواهد. البته جالب این است که خود خانوادههای شهدا که این همه زحمت کشیدند و اسیر دادند حرفی ندارند. این ماشینهای خراب هستند که پشتشان مینویسند بر چشم بد لعنت! کسی که به ماشین تو چشم نمیزند.
حالا میگویند: ما انقلاب کردیم، تو چه کار کردی؟ حدیث داریم: اگر یک موقع کار خیری کردی، چیزی به زلزله زدهها دادی، امیرالمومنین فرمود: «اوصیک» سفارش میکنم. نگو: من آخرین درجه از وظیفهام را عمل کردم. هیچ کس نیست که بگوید: من به تمام وظیفه هایم عمل کردم.
میگویند: آیت اللهی داشت میرفت، دید دو زن در کاشان با هم حرف میزنند. همینطور که میگذشت، دید یکی از پیرزنها به آن زن میگفت: من همهی واجبات دخترم را درست کردم. این آیت الله یک خرده آرام رفت، گفت: ما یک عمر است که آیت الله هستیم. هنوز همهی واجباتمان را درست نکردیم. گفت: یک خرده صبر کنم ببینم چه میگویند: چراغش را خریدم. سینی و استکانش را خریدم. فهمید که واجبات یعنی چه.
درود خدا بر او «رَحِمَ اللَّهُ وَلَداً أَعَانَ وَالِدَیْهِ عَلَى بِرِّه» درود بر پسری که کمک پدرش کند. «رَحِمَ اللَّهُ وَلَداً أَعَانَ وَالِدَیْهِ عَلَى بِرِّه» (وسایل الشیعه،ج16،ص378) درود برپدری که کمک فرزندش کند. «رَحِمَ اللَّهُ جَاراً أَعَانَ جَارَهُ عَلَى بِرِّه» (وسایل الشیعه،ج16،ص378) درود و رحمت خدا بر همسایهای که کمک همسایه کند. «رَحِمَ اللَّهُ رَفِیقاً أَعَانَ رَفِیقَهُ عَلَى بِرِّه»(وسایل الشیعه،ج16،ص378) درود و رحمت خدا بر رفیقی که کمک رفیقش کند. «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا أَعَانَ سُلْطَانَهُ عَلَى بِرِّهِ»(وسایل الشیعه،ج16،ص378) رحمت خدا بر مردمی که از حکومت حق حمایت کنند. رحمت خدا بر حاکمی که از امت حق حمایت کند.
مهمانی وارد منزل امام رضا میشود. امام رضا میفرماید: میدانی بهترین مردم چه کسی است؟ فرمود: «ُّمَنْ حَسَّنَ مَعَاشَ غَیْرِهِ فِی مَعَاشِه» (بحارلانوار،ج75،ص341) کسی که میگوید: حالا که ما خوش هستیم بگذار بقیه هم خوش باشند. ما آدم داریم که حاضر است هر سال خودش به یک سفری برود، به یک کمالی برسد. اما مثلاً هرروز خودش با ماشین اداره اینطرف و آنطرف میرود، اما اگر دید یک روز ماشین اداره را یک نفر برداشت، میگوید: میخواهد از اموال دولت استفاده کند؟ دین برای من است. برای تو دین نیست. این خیلی بد است که انسان برای خودش مادر باشد، برای مردم پدر و مادر باشد. اگر قرار است دین داشته باشیم، با هم دین داشته باشیم.
اگر کسی به فکر مسلمانها نباشد مسلمان نیست. اگر یک مومنی به یکی از شما نیاز دارد، چیزی از شما میخواهد، مثلاً میآید و به شما میگوید: خانم من مریض است، میخواهم او را به دکتر ببرم. تلفنی میگوید: نیست. مودب باش. البته کسانی حرف میزنند که تازه به پول رسیدند. امام صادق فرمود: حالش را دارم که دستم را در دهان افعی بکنم و چیزی را دربیاورم. اما حالش را ندارم دستم را به سمت کسی دراز کنم که تازه به پول رسیده است. آقا ببخشید من خیال کردم شما آدم هستی. اما دیدم شما آجر هستی. آقا این آپارتمان 8 طبقه است، من یکدفعه برفها را پایین ریختم. حالا نوبت شما است. حالا یکبار دیگر هم پارو کن. تو با خدا معامله کن. نگو: اگر دوباره پارو کنم، سو استفاده میکنند.
10- جزای بعضی کارها در این دنیا دیده میشود
آیت الله مشکینی میگفت: یک همشاگردی داشتیم، سید بود. ایشان هم اتاق ما بود. روی زرنگی کار نمیکرد. اما من چون اولاد پیغمبر بود، گفتم: یا رسول الله این پسر تو زرنگی میکند. از زیر کار درمیرود. اما من با تو معامله میکنم. من به خاطر رضای تو کارهای اتاق را میکنم. میگفت: همیشه غذا پختن و شستن ظرفها با من بود. میگفت: آن سید یک سید آشغال درآمد، که بی سواد و مفت خور بود. ما هم آیت الله شدیم.
خدا میداند. به زرنگی نیست. جوانها جمع شدند. من سالها برای جوانها کلاس مجانی داشتم. گفتم: آقا این هفته من مسافرت هستم. شما برای این جوانها صحبت کن. گفت: پولی هم هست. گفتم: اولاً اینکه در این چند سال اینها به من پول ندادند. حالا اگر خواستی من به تو میدهم. ولی زشت است که پول میگیری. گفت: من بی پول کار نمیکنم. گفتم: خیلی خوب، اینقدر پول جمع کرد که سه میلیون شد، در یکی از شهرها انتخابات شرکت کرد و رأی هم نیاورد. جزای کسی که میگوییم: برو برای جوانها نماز بخوان. میگوید: من مجانی کار نمیکنم، این است. قرآن میگوید: ما اسکناس هایشان را دود میکنیم.
جزای کسی که به امام راه ندهد، همین است که امیر کویت میزبان صدام شد. میزبان امام نشد. میزبان صدام شد. پول تو را دود میکنیم. این وعدهی قرآن است. «أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ»(قصص/77) خدا به تو داده است. تو هم به دیگران بده. به شکرانهی اینکه چشم داری دست یک نابینا را بگیر. حدیث داریم کسی که به مسلمان کمک کند، روز قیامت از پل صراط راحت عبور میکند. کسی هم که بی خیال باشد، دردسر دارد. در قیامت و قبر گیر است. در همین دنیا مزهاش را میچشد.
بیایید به همدیگر رحم کنیم. در این بیمارستانها خیلیها ندارند. شما که پزشک هستی یک مقدار ملاحظه کن. اگر مردم بفهمند شما پزشکی هستی که رحم میکنی، خدا میداند بنا و نجار همه کمک میکنند که تو خانهی خوبی بسازی. تو از آنها میگیری، میگویند: این پزشک بی رحم است. بعد فردا همین را از شما میگیرند. اینطور نیست که اگر خیر برسانیم ضرر کنیم. زرنگ کیست؟ زرنگ کسی است که خیر برساند. زرنگ کسی نیست که پول جمع کند.
11- کسانی که توانمندند مراکز خیریه بسازند
من قبل از سخنرانی با یک سری از معلولین یک سخنرانی داشتم. مسئول محترم اینجا میفرمود: چهل هزار بچهی ناقص در خانهها هست که هریک از اینها جمعیتی را تحت فشار قرار دادند ولی چهل هزار نفر در نوبت هستند. چه مانعی دارد شما که خانهی بزرگی دارید بیایی یک مرکزی برای معلولین بسازی. روی آن هم اسم خودت را بنویس. یک عیبی است که متاسفانه این فکر غلط در سر انقلابیها هست. میگویند: هرکس مخلص است نباید اسمش را روی چیزی بنویسد. من یک سوال میکنم. آیا علما و مراجع تقلید اسمشان روی کتابشان نیست؟ این چه فکری است که اگر بنویسد مرکز آموزش بهزیستی محسن قرائتی این معلوم است که میخواهد خودنمایی کند. مگر اسم مولفین را از روی کتاب برمی دارید؟ چطور شد که اسم تمام دانشمندان روی کارهایشان هست. اما من که مرکز بهزیستی ساختم میگویند: اسمت را ننویس. اخلاص برای من است؟ برای فلانی نیست؟ یک کسی ممکن است مادرش را دوست دارد. میگوید: من میخواهم به نام مادرم یک درمانگاه بسازم. شهرداری دخالت نکند. هیچ کس دخالت نکند. بگویند: هرکسی اسم خودش را بنویسد. اگر خیلی خالص است، ننویسد. اگر مثل من بود، بنویسد.
من از آقایان تقاضا میکنم که هرکس میخواهد اسمش را بنویسد، بگذارند بنویسد. البته یک کسی فاسد است و رقاصی کرده است و میخواهد اسمش ثبت شود. این مورد را نمیگوییم. آنهایی که سابقهی بدی دارند لازم نیست اسمشان را ثبت کنند. یکی از ضررهایی که در جمهوری اسلامی به بعضی از کارها خورد این است که بعضی از اسمها را پاک کردند، مثلاً دبیرستان حکیم نظامی در قم را برداشتند و دبیرستان امام صادق کردند. مگر حکیم نظامی آدم بدی بود؟ چه دلیلی دارد که ما اسم کسانی را که بد نیستند پاک کنیم؟ این یکی از اشتباهاتی بود که شد. انشاء الله از این اشتباهات نشود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»