رستگاری

موضوع: رستگاری، رمضان 59
تاریخ پخش 25/04/59

بسم الله الرحمن الرحیم.

در آستانه شب نوزدهم، شبی که مملو از خاطرات است قرار داریم. بحث ما قرآن است. فکر می‌کنید چه بحثی متناسب با امشب است. بحثی که به ذهنم آمده برایتان بگویم و با امشب تناسب دارد، بحث فوز است. چون علی بن ابیطالب(ع) شب نوزدهم برای مراسم عبادت و احیاء که به مسجد رفت و در مسجد شمشیر خورد، در همان هنگام فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» من می‌خواهم درباره(فزت) و(فوز) در قرآن صحبت کنم که هم درسهایی از قرآن باشد و هم روی واژه(فوز) و(رستگاری) باشد. این فوز را بررسی کنیم و ببینیم چه گروه‌هایی فائز هستند. آیات خیلی مناسبی است و این ایام، ایام شریفی است. باید بتوانیم در این ایام و در این آیه ‌ها خودمان را شستشو بدهیم. بحث امروز ما قرآن و مسئله فوز خواهد بود. فوز یعنی چه؟ فوز به معنی رستگاری است. وقتی که انسان به یک کاری مأنوس می‌شود یعنی با یک چیزی انس می‌گیرد، بخواهد یا نخواهد این از زبانش بیرون می‌پرد.
1- انسان هنگام مرگ مهمترین حرف‌ها را می‌زند
حالا چه آدمهایی خوب و چه آدمهایی بد هستند. خداوند در قرآن نسبت به آدمها به حضرت محمد می‌فرماید: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی‏ لَحْنِ الْقَوْلِ»(محمد/30) گوش بده! ببین چه می‌گویند. از لابلای حرف هایشان می‌توانی آنچه در روحشان است بشناسی. ازلابلای گفتگو‌ها و حرف‌هایشان، روحشان روشن است. حتی اگر شوخی‌های انسان تا یک ریشه‌های جدی تا یک خاطرت واقعی نباشد، به صورت شوخی در نمی‌آید. انسان همیشه عمل هایش عکس العمل یک حالات درونی است. هنگام مرگ انسان مهمترین حرفهایش را می‌زند. و لذا می‌گویند، بعضی ‌ها کتاب‌هایی که از آخرین سخنان بزرگان نوشته اند، بسیار مهم است. یعنی افراد بزرگ لحظه مرگ چه حرف‌هایی زده اند. چون انسان تمام عمرش در دقایق آخر خلاصه می‌شود. امیرالمومنین(ع) درباره جان دادن مردم معمولی می‌گوید: افراد معمولی اینطور هستند. وقتی که می‌خواهند بمیرند لحظه آخر مرگ: «فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ»(نهج‌‏البلاغه، خطبه 109) یعنی لحظه مرگ که می‌خواهد روح از بدنش بیرون برود آن لحظه مرگ فکرش این است که با عمرم چه کردم؟ «فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» یعنی عمرم را در چه چیزی فنا کردم؟ ببینید علی بن ابیطالب(ع) لحظه‌ای که شمشیر خورد چه گفت؟ علی بن ابیطالب می‌دانست که او را می‌کشند یا نمی‌دانست؟ اگر بگوییم امام علم غیب دارد و می‌دانست چرا کسی که می‌دانست او را می‌کشند بلند شد و به مسجد رفت؟ امام حسن و سایر ائمه ما مثل امام رضا می‌دانستند که به ایشان زهر می‌دهند یا نه. چرا؟ ائمه ما اگر می‌دانستند آیا دست به این اقدامات می‌زدند؟ «لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ»(بقره/195) البته جواب این ‌ها داده شده است. منتها ملت ما همه اطلاعاتشان در یک سطح نیست. این را برای بعضی ‌ها می‌گویم.
2- اولیا خدا علم غیب می‌دانند ولی استفاده اختصاصی نمی‌کنند
من پارسال یک مثالی داشتم. مثال این بود. گفتم که این کلمه را در همه جا دیده اید. یعنی به ماشین‌های اداره نوشتند که استفاده اختصاصی ممنوع است. بعد یک مثال زدم و گفتم: رئیس شهربانی به پاسبان مسلسل می‌دهد. می‌گوید: پاسبان مسلسل داشته باش. تفنگ هم داشته باش. باطوم هم داشته باش. اما چه؟ استفاده اختصاصی ممنوع است. یعنی پاسبان با اینکه مسلسل و تفنگ هم داری اگر هم به خانه رفتی و با کسی دعوایت شد. با اینکه مسلسل و باطوم هم داری، اما حق استفاده کردن از آنها را نداری. این ‌ها پیش تو باشد، اما هر جا من گفتم بزن، بزن.
رئیس بانک پول دارد، اما گاهی اوقات می‌خواهد صد تومان از بغل دستیش قرض کند با اینکه کلی پول هم دارد، اما استفاده اختصاصی ممنوع است. هیچ مانعی ندارد که انسان امکاناتی داشته باشد اما حق استفاده نداشته باشد. این مثال را می‌زنم که یعنی می‌شود انسان چیزی را داشته باشد، اما انسان حق استفاده را نداشته باشد. خدا سه نیرو داده است. بلا تشبیه عرض می‌کنم. گفتم رئیس شهربانی به پاسبان می‌دهد. خدا هم یک نیروهایی به ائمه و پیغمبر‌ها و اولیائش داده است. یک نیرویی که علم غیب نام دارد. علم غیب یک نیرویی است که خدا داده است. دعای مستجاب یک نیرویی است که خدا داده است. همینطور که رئیس شهربانی مسلسل و باطوم می‌دهد و می‌گوید: هر جا من گفتم بزن. خودت برای خودت نزن. خداوند هم به اولیائش علم غیب می‌دهد. دعای اولیائش را مستجاب می‌کند. اولیائش معجزه هم دارند اما گفته است: ‌ای اولیاء من، شما علم غیب و دعای مستجاب و معجزه دارید اما استفاده اختصاصی از آن ممنوع است. چرا آدم داشته باشد ولی استفاده نکند. چرا ممنوع است؟
ما چهار نوع تبلیغ داریم:
1- یک تبلیغ سمعی داریم که انسان از طریق نوار یک بحثی را گوش می‌دهد.
2- یک تبلیغ بصری داریم که انسان از راه چشم یک چیزی را می‌فهمد.
3- یک تبلیغ سمعی و بصری مثل برنامه‌های تلویزیون و سینما داریم.
4- یک تبلیغ هم داریم که تبلیغ عملی است.
3- تبلیغ عملی بهترین تبلیغ
سؤال از من باشد. جواب را هم با هم می‌گوییم. بهترین نوع تبلیغ کدام است؟ نمایش بهتر است یا عمل؟ عمل بهتر است. بالاخره نمایش دورنما است. آدم خود طرف را ببیند تا اینکه فیلمش را ببیند خیلی فرق می‌کند. بهترین نوع تبلیغ، تبلیغ عملی است. اگر این ‌ها می‌خواستند از علم غیب و معجزه استفاده اختصاصی کنند تبلیغشان عملی نبود، سخنرانی بود. مثلاً امام حسین روز عاشورا نفرین کند که یزیدی‌ها کشته شوند. بعد بگوید: بروید شهید شوید. می‌گوییم: چطور خودت شهید نشدی؟ چطور خودت تا دشمن را دیدی نفرینش کردی، آن وقت ما برویم تکه تکه بشویم؟ باید امام حسین هم تکه تکه بشود تا وقتی به ما می‌گوید: بروید تکه تکه شوید، ببینیم خودش هم عملاً تکه تکه شد. اگر خودش می‌خواست با معجزه و دعا، حساب یزیدی‌ها را برسد دیگر حرفش در ما اثر نداشت. برای اینکه تبلیغ این ‌ها عملی باشد، این ‌ها از معجزات استفاده نکردند. پس هیچ مانعی ندارد. علم غیب دارند. معجزه هم دارند. دعایش هم مستجاب است. اما زندگیش زندگی معمولی است. خود پیغمبر فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ»(کافى، ج‏7، ص‏414) یعنی وقتی دعوا می‌کنید من طبق گواهی و شاهد قضاوت می‌کنم. از روی علم نبوت و از روی علم غیب استفاده نمی‌کنم. میزان دادگستری اسلامی این است که ببینم چه کسی ادعا می‌کند؟ چه کسی انکار می‌کند؟ چه کسی شاهد دارد؟ برای اینکه نظام دادگستری به هم نخورد من از علم غیب صرف نظر می‌کنم. برای اینکه تبلیغ عملی بشود ما از معجزه و دعا و این‌ها استفاده نمی‌کنیم. علی بن ابیطالب تا شمشیر خورد می‌توانست با دعا و این‌ها زخم را خوب کند. ما می‌گوییم قربانت بروم شما یک دعا داشتی که هرجا درد می‌آمد آن دعا را می‌خواندی و درد خوب می‌شد. اما ما این دعا را بلد نیستیم. باید خود علی بنالد تا وقتی به من می‌گوید بنال، من هم بنالم. پس این یک مقدمه برای اینکه اولیاء ما با اینکه علم غیب معجزه دارند، اما بخاطر اینکه تبلیغ ایشان تبلیغ عملی باشد و سخنرانی نباشد، استفاده اختصاصی نمی‌کنند.
4- اعلام رستگاری علی (ع) هنگام ضربت خوردن
تا علی بن ابیطالب شمشیر می‌خورد می‌گوید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ». گفتیم انسان حرفی که لحظه مرگ، حرفی که در روزهای آخر می‌زند خلاصه عمرش است. یک کسی یک عمری پول جمع کرده بود. وقت مرگ می‌گوید: این پول ‌ها و خانه را به فلانی بدهید. زمین را به فلانی بدهید. فرش را به فلانی بدهید. علی بن ابیطالب فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» فوزچیست؟ باید ببینیم حضرت علی که می‌گوید: (فزت) یعنی اینکه من فائز شدم. بعد هم می‌گوید و «وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» به خدای کعبه فائز شدم. به خدای کعبه به فوز رسیدم. یعنی هم به رستگاری رسیدم و هم مسیرم را فراموش نکردم. مسیرم خط کعبه بود. من درکعبه متولد شدم. به همان خدا، همانجایی که متولد شدم، از حین تولد تا کنون مسیرم همان کعبه بوده است. به توحید قسم که مسیر را فراموش نکردم. زادگاهم را فراموش نکردم. از فطرت اولیه، منحرف نشدم. چون حضرت علی درکعبه متولد شد و یکی از علما و برادران اهل تسنن یک جمله لطیفی گفت. عبد الفاتح عبدالمقصود یکی از علمای بزرگ و از برادران اهل تسنن است. ایشان به دعوت مرحوم مفتح به تهران آمد. بعد به قم آمد و در یک جلسه‌ای که علمای قم هم در آنجا حاضر بودند، یک جمله گفت. همه علمای قم تعجب کردند. گفت: شما شیعه ‌ها هیچ فهمیده‌اید که چرا علی در کعبه متولد شد؟ علمای قم گفتند: بله در کعبه متولد شد. گفت: نه فلسفه‌اش را می‌دانید؟ گفتند: نه. گفت من یک چیزی فهمیده ام. حالا این عالم سنی است ولی خوب سنی و شیعه فرق نمی‌کند. گفت: علی را خدا در کعبه گذاشت تا متولد شود. بعد به همه مسلمان‌ها گفت: رو به کعبه نماز بخوانید. علی را هم در کعبه گذاشت تا توجه به کعبه و توجه به رهبری علی هم باشد. علی را در این گهواره گذاشت و به ملت گفت: رو به گهواره بایستید تا آدم که رو به گهواره می‌ایستد توجه به طفل هم داشته باشد و این خیلی لطیف بود.
5- فائزون در قرآن
به خدای کعبه فائز شدم. حالا فوز چیست؟ قرآن یک سری آیات دارد که می‌گوید(فوز) این است و حضرت علی که می‌گوید(فزت) یعنی از این پله ‌ها بالا رفتم. حالا آیاتش را می‌نویسم. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً»(احزاب/71) «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ» یعنی کسی که مطیع خدا باشد یعنی اطاعت کند. کسی که از خدا و رسول اطاعت و پیروی کند به فوز عظیم دست پیدا می‌کند.
حضرت علی تا شمشیر می‌خورد می‌گوید: (فزت)، (فزت) یعنی در این مدت، مطیع خدا و مطیع رسول خدا بودم. فوز چیست؟ قرآن می‌گوید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(مائده/119) خدا راضی است و من هم از خدا راضی هستم و این فوز است. رستگاری یعنی اینکه شما از خدا راضی باشی و خدا هم از شما راضی باشد. حضرت علی تا شمشیر می‌خورد می‌گوید: (فزت) یعنی در این چند سال کاری کردم که هم من از خدا راضی بودم و هم خدا از من راضی بود. قرآن می‌گوید «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»(مؤمنون/111) «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ» من به مومنین جزا می‌دهم. به خاطر امروزی که روز قیامت است. امروز که روز قیامت است، پاداش مومنین را می‌دهم. روز قیامت به مومنین پاداش می‌دهم. بخاطر چه؟ «بِما صَبَرُوا» بخاطر پشتکار و تحمل آنها. همه سختی ‌ها را تحمل کردند، پس این‌ها فائز هستند. علی که شمشیر می‌خورد می‌گوید: (فزت) یعنی منم آن کسی که صبر کردم و من هستم که از این قله بالا رفتم.
قرآن می‌گوید که چه کارهایی فوز است. حضرت علی که می‌گوید: من(فائز) شدم، یعنی اینکه از این قله‌ها بالا رفتم. پس ببینیم ما از کدام قله بالا رفتیم. قرآن می‌گوید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»(توبه/20) «الَّذینَ آمَنُوا» کسانی که ایمان دارند «وَ هاجَرُوا» کسانی که برای خدا و در راه خدا هجرت کردند «وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّه» جهاد کردند «جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» هم مال دارند و هم جان دارند. بعد می‌گوید: «أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» در بالاترین درجه در نزد پروردگارند و ایشان فائز هستند.
آخر ما می‌گوییم فلانی الحمدلله خیلی وضعش خوب است. خانه‌اش درست، ماشینش درست، تلفنش درست است. مادر می‌گوید: دختر من تمام کارهایش کامل است. می‌گوییم یعنی چه؟ می‌گوید: هم قالی هایش را خریده ام. هم مسش را جور کرده ام. هم رختخوابش را درست کردم. یعنی مادر وقتی به جهازیه دخترش رسید، می‌گوید: همه چیز دخترم کامل است. وقتی دامادش یک خانه و ماشین و تلفن داشت، می‌گوید: دیگر همه چیز تکمیل است. ببینیم مغز ما به چه چیز کمال می‌گوید. خیلی زرنگ است. چه دم و دستگاهی دارد. اصلاً واژه‌های ما، یعنی فرهنگ ما، فرهنگ مادی است. به هر کس که خانه و زندگی داشت، می‌گوییم: کامل است. قرآن می‌گوید: فوز و رستگاری برای کیست؟ «آمَنُوا» «هاجَرُوا» مومنان و هجرت کنندگان.
این شبهای قدر بخواهید خدایا من ایمانم ضعیف است. ایمان من با 10000 تومان گول می‌خورد. اگر به من صد هزار تومان بدهند، سست می‌شوم. قاطعیت و ایمانم طوری نیست که اگر پول ببینیم، جذب نشوم. ایمان ما کم است. خدایا من در عمرم هنوز برای اسلام هجرت نکرده ام. انقلاب پیروز شد اما خیلی از ما یک سیلی نخوردیم. بعد از انقلاب بعضی ‌ها علاوه بر اینکه پول ندادند، گرانفروشی کردند. علاوه بر اینکه از مالشان نگذشتند، مال مسلمانهای مستضعف خون داده محروم را هم بالا کشیده اند. بعد هم می‌گوید که ما رستگار هستیم. من پهلوی خدا روسفید هستم؟ یعنی چه که پیش خدا روسفید هستم؟ کدام یکی از این پله ‌ها را بالا رفتی تا روسفید شوی؟ می‌دانی رو سفید چه کسی است؟ «آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا» ایمان، هجرت و جهاد. «فی‏ سَبیلِ اللَّه»
علی بن ابیطالب صبح نوزدهم تا شمشیر در مغز مبارکش می‌خورد می‌گوید: (فزت) یعنی من آن کسی هستم که «جاهَدُوا» هستم. خدا به این ها(فائز) گفته است.
یک آیه هم برای سرباز‌ها و پاسدار‌ها و ارتشی‌ها و جوان‌های انقلابی است. جوان‌هایی که راستی مجاهد هستند. فائز کیست؟ از ارتش، از ژاندارمری، از شهربانی، از پاسدار ها، ازبسیج عمومی، از ملتی که این کار‌ها را بکند، این ‌ها فائز هستند. قرآن می‌گوید که «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/111) سوره توبه آیه می‌گوید «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» خدا مشتری خوبی است. چه می‌خرد؟ از چه کسی می‌خرد؟ چند می‌خرد؟ خریدار کیست؟ خدا است. فروشنده چه کسانی هستند؟ مؤمنان هستند. چه می‌خرد؟ جنسی که می‌خرد «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» است. یعنی جانتان و مالتان را می‌خرد. مورد معامله چیست؟ مورد معامله جان و مال است. چند می‌خرد؟ به اینکه یک خیابان به اسممان کنند؟ این که چیزی نیست. فردا هم به اسم کس دیگر می‌کنند. خوب دسته گل است؟ کف زدن است؟ هورا کشیدن است؟ به چه قیمت می‌خرد؟ «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» به قیمت بهشت می‌خرد. حالا این‌ها چه کسانی هستند؟ می‌گوید: اینها «یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» هستند. شروع به جنگ با ضد انقلاب می‌کنند. در راه خدا می‌جنگند. «فَیَقْتُلُونَ» مفسد فی الارض را می‌کشند. «وَ یُقْتَلُونَ» گاهی خودشان هم کشته می‌شوند. بعد می‌گوید: بر شما بشارت باد. شما رفتید مفسد‌ها را کشتید. درود بر شما باد. شما در راه مبارزه با ضد انقلاب شهید دادید. «فَاسْتَبْشِرُوا» مبارک باد و بشارت باد. بعد می‌گوید: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ» خوشا به حالتان که شما در راه خدا شهید شدید.
ما که شهید نشدیم. معلوم نیست چه طور از این دنیا می‌رویم. یک وقت می‌بینی یک خر به ما لگد می‌زند و ما می‌میریم. یک وقت می‌بینی برای شنا کردن می‌رویم ولی غرق می‌شویم و دیگر نمی‌آییم. یک وقت می‌بینی هلمان می‌دهند و ما خفه می‌شویم. یک وقت می‌بینی رفتیم پیاز بخریم ولی تصادف می‌کنیم و می‌میریم. آدم غصه می‌خورد که مردنش حرام شود. خیلی‌ها می‌میرند و بعد مردنشان حرام می‌شوند. لذا امام سجاد در صحیفه سجادیه داد می‌زند و می‌گوید: «وقتلاً فی سبیله» خدایا حرام نمیرم. چون خیلی ‌ها حرام می‌میرند. اصلاً خیلی ‌ها حرام زنده‌اند و حرام هم می‌میرند. بعضی حلال زنده‌اند و حلال هم می‌میرند. بعضی زندگیشان خوب نیست ولی عاقبت به خیر می‌شوند و حلال می‌میرند. هم زندگی باید حلال باشد و هم مرگ باید حلال باشد. زندگی دارد همه کارهایش را برای خدا می‌کند.
شهادت مرگ میان بر است. اولین خون شهید که روی زمین بریزد، ملائکه خدا خطاب می‌کنند که تو خونت را ریختی. بدون حساب به بهشت برو. ولی من که شهید نشدم قدم به قدم باید پس بدهم. ما مسئول هستیم که به شما بگوییم. اگر دو سال پیش من و تو می‌مردیم، فقط خدا یقه ما را می‌گرفت که چه کردید؟ اما الآن شصت هزار شهید هم یقه ما را می‌گیرند که شما با خون ما چه کردید؟ حالا دائم بگو هویج کیلویی چند است؟ پرتغال پارسال کیلو چند بود؟ سیگار کم است. امت شکمی که نیستند. من وشما هم نباید باشیم ولی باید بدانیم با این مشکلات، باید درگیری پیدا کنیم. علی بن ابیطالب تا شمشیر می‌خورد می‌گوید: حرام نشدم. من برنده شدم. مثل این بچه مدرسه ای‌ها که کارنامه اشان را می‌گیرند و از مدرسه که بیرون می‌آیند، داد می‌زنند که بچه ‌ها کارنامه‌ام را گرفتم، قبول شدم. روز قیامت هم همینطور است. می‌گوید: یک عده «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ» هستند. (اسراء/71) کسی که کتابش را در دست راستش می‌دهند، می‌گوید: بدوید «اقْرَؤُا» بخوانید. «کِتابِیَهْ» بیاید ببینید نامه‌ام در دست راستم است. «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»(حاقه/20-19) من در دنیا یا قیامت بودم. می‌گفتم: جواب خدا، مسئولیت خدا، وظیفه شرعی ما است. «فَهُوَ فی‏ عیشَهٍ راضِیَهٍ فی‏ جَنَّهٍ عالِیَهٍ قُطُوفُ‌ها دانِیَه»(حاقه/23-21) داد می‌زند بدوید نامه‌ام را بخوانید. کیف می‌کند.
علی بن ابیطالب شب نوزدهم به مسجد رفت. تا شمشیر خورد فرمود: (فزت) من راه میانبر زدم. حالا کیست؟ «فَاسْتَبْشِرُوا»‌ای کسانی که برای خدا کار کردید. ‌ای کسانی که زیلوی حلال را بر قالی حرام ترجیح داده اید. ‌ای کسانی که زندگی زاهدانه را بر زندگی اشرافی حرام ترجیح داده اید. ‌ای کسانی که به وظیفه‌تان عمل کردید «فَاسْتَبْشِرُوا» بر شما بشارت باد. بعد می‌آید و می‌گوید که «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/111) این‌ها فائز هستند. فائز چه کسانی هستند؟ «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنین»(توبه/112)
شب نوزدهم شب توبه است. شب قرارداد با خدا است. تجدید بیعت است. شب عذر خواهی از لغزش هاست. ما یک سری گناهانی را داریم که اگر پدر و مادرمان بفهمند، ما را به خانه راه نمی‌دهند. ما یک سری گناهانی داریم که اگر بچه کوچک بود و متوجه آن گناه می‌شد آن گناه را مرتکب نمی‌شد. «التَّائِبُونَ» این سرباز‌ها فقط انقلابی نیستند، فقط اهل شمشیر نیستند، در عین اینکه «یَقْتُلُونَ» مفسد فی الارض را می‌کشند. خودشان هم شهید می‌شوند اما «التَّائِبُونَ» اشک هم دارند. شب‌ها پاسداری می‌دهد، اما زیر آسمان هم می‌گوید: ‌ای خدا. ذکر الهی هم زیر لب دارد. «التَّائِبُونَ» توبه می‌کنند. «الْعابِدُونَ» عبادتهای آبداری دارند. «الْحامِدُونَ» حمد و ستایش دارند. «السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» امر به معروف می‌کنند. نهی از منکر می‌کنند. حافظ حدود خدا هستند. مرز خدا را حفظ می‌کنند. نمی‌گذارند افکار التقاطی وارد مکتب اسلام بشود. داد می‌زنند آقا نمی‌خواهیم. «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» مرز اسلام را حفظ می‌کنند و باید حفظ کرد. همینطور که انسان باید مرز کشور را از ضد انقلابها حفظ کند، باید مرز فکر را هم از افکار انحرافی حفظ کند. این ‌ها فوز است. علی بن ابیطالب می‌گوید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» یعنی از این پله ‌ها بالا رفتم. شب نوزدهم شب ضربت خوردن علی بن ابیطالب، شب دعا، شب هجوم به خانه خدا است. کسی که به مسجد می‌رود، طلب آمرزش و مغفرت کند. او در مسجد مهمان خداست. امام سجاد(ع) هر وقت وارد مسجد می‌شد در مسجد را می‌گرفت و این جمله را می‌گفت: «الهی هذا بیتک و انا ضیفک» خدایا این جا خانه توست و من هم که در خانه تو می‌آیم، مهمان هستم.
6- یادگیری، بهترین عمل در شب قدر
اما بهترین عمل؛ ببینید اسلام چه دین عجیبی است. بهترین عمل درشب قدر چیست؟ از بعضی از علماء سؤال می‌کنند که بهترین عمل در شب قدر چیست؟ می‌گوید: بروید مطلب یاد بگیرید. ببینید اطلاعات دونوع است. گاهی وقت‌ها آدم یک اطلاعاتی دارد که نقش خیلی مهمی در زندگیش ندارد. مثل اینکه شما بدانید وزن من چند کیلو است. اینکه بدانی وزن من چند کیلو است تاثیر زیادی ندارد. کوه هیمالیا چند متر است؟ چه نقشی در زندگی شما دارد؟ اما گاهی وقت‌ها آدم یک چیزی یاد می‌گیرد که راه گشاست. مسیر زندگی‌اش را عوض می‌کند. انشاءالله در بحث انقلاب فرهنگی اگرموفق شدم یک بحثی بکنم. یک سری از بچه‌های ما در مدرسه ‌ها و دانشگاه‌ها درسهایی می‌خوانند که به درد نمی‌خورد یا مضر است. قرآن هم از این مردم گله می‌کند و می‌گوید: مردم در مدرسه وغیر مدرسه می‌روند تا درس بخوانند. آیه‌اش این است می‌گوید «یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم»(بقره/102) «یَتَعَلَّمُونَ» شروع به تعلم می‌کنند. درس می‌خوانند. اما می‌دانی چه می‌خوانند؟ «ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» مربوط به مواد درسی کتابهاست. «یَتَعَلَّمُونَ» تعلم می‌کنند. مطلب یاد می‌گیرند. چه یاد می‌گیرند «ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» در انقلاب آموزشی باید این ‌ها هم عوض بشود. البته انقلاب فرهنگی فقط به معنای انقلاب آموزشی نیست. انشاءالله تمام آداب و رسوم باید عوض بشود. تمام خرافات باید پاره بشود. شب قدر آدم باید بفهمد که چه باید یاد بگیرد. ما 9 ماه داریم که مثل هم است. شوال، ذی القعده، ذی الحجه، محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی. 9 ماه داریم که مثل هم است. 3 ماه داریم که خیلی مهم هستند. رجب، شعبان، رمضان. ماه رجب مهم است. ماه شعبان هم مهم است و مهمتر از رجب و شعبان، ماه رمضان است. از ماه رمضان آنچه که خیلی مهم است، شبهای قدر است. سحر شب قدر از همه مهم‌تر است. در شب قدر چه کنیم؟ می‌گوید: برومطلب یاد بگیر. مکتب ما این است. چه چیزی یاد بگیریم؟ چیزی که در سرنوشت تو اثر داشته باشد. تفکر عبادت است. چه تفکری عبادت است؟ تفکری که سرنوشت ساز باشد و الا انسان گاهی می‌نشیند یک ساعت، دو ساعت جدول حل می‌کند و روزنامه می‌خواند، به مغزش هم فشار می‌آورد. در بازی شطرنج هم فکر است. اما شب قدر چه شبی است؟ قرآن می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ»(قدر/1) ما قرآن را در شب قدر فرستادیم. «فی‌ها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»(دخان/4) شب قدر شبی است که برنامه ما اندازه گیری می‌شود. سرنوشت ما و خطوط کلی کار ما معین می‌شود.
7- آیه «تَنَزُّل الملائکه و الروح» اثبات وجود حضرت مهدی (ع)
امام از آیه «انا انزلنا» اثبات رهبری می‌کند. می‌گوید: آیا هر سال شب قدر نداریم؟ هر سال یک شب قدر داریم. بعد قرآن می‌گوید: در شب قدر «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ»(قدر/4) ملائکه و فرشته‌های خدا از آسمان به زمین می‌آیند. امام می‌گوید: زمان رسول الله بر پیغمبر نازل می‌شدند. چون قرآن می‌گوید: «نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِک»(بقره/97) شب قدر «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ» وقتی پیغمبر زنده بود، شب قدر ملائکه بر قلب پیغمبر نازل می‌شدند. الآن هم باید شخصی چون پیغمبر باشد که شب قدر فرشتگان بر او نازل بشوند. این آیه جز با وجود حضرت مهدی قابل تطبیق نیست و امامان ما در کتاب اصول کافی از آیه «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ» برای اثبات وجود مبارک حضرت مهدی(عج) استفاده کرده اند. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» پیغمبر در سن چهل سالگی که به پیغمبری رسید تا 63 سالگی قرآن قطعه، قطعه نازل شد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» اگر قرآن در طی مدتی و قطعه، قطعه نازل شد، پس چرا خدا می‌گوید که ما در شب قدر قرآن را نازل کردیم؟ این جا می‌گویند: قرآن دو بار نازل شده است. یک بار به صورت بسته شده و به صورت کلی وارد شده است. یک بار هم قطعه، قطعه نازل شده است. دنباله این حرف را ان شاءالله در جلسات بعد بمناسبت شب قدر می‌گویم.
8- خدا را بخوانیم، او اجابت می‌کند
اجمالاً اینکه باید اول از خدا بخواهیم «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»(غافر/60) شما دعا کنید من مستجاب می‌کنم. خدا وعده داده است که مستجاب می‌کند و حاشا از خدا که وعده بدهد و به وعده‌اش عمل نکند. آیه داریم «وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(شورى/26) دعای کسانی را که مومن هستند اجابت می‌کند «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(بقره/40) اگر شما به پیمانتان وفا کردید، من هم به پیمانم وفا می‌کنم. و این مسئله هست که دعا کردن مستجاب می‌شود و در قرآن دنباله این که می‌گوید «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن»(بقره/185) ماه رمضان ماه مقدسی است و قرآن در ماه رمضان نازل شد. قرآن درباره ماه رمضان می‌گوید: روزه بگیرید. علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان می‌گوید: «الطف آیه فی کتاب الله» لطیف ترین آیه ‌ها این است که خدا دعوت کرده است و می‌گوید: پهلوی خودم بیایید.
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»(بقره/186) «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی» (عبادی) یعنی بندگان خودم در عربی(یاء) عوض(میم) است. در فارسی به معنی خودم است. «فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ» باز کلمه اجیب از نظرادبیات عرب متکلم وحده است. یعنی خودم اجابت می‌کنم. «دَعْوَهَ الدَّاعِ» من اجابت می‌کنم دعوت کسی را که دعا کند. «إِذا دَعانِ» بشرطی که سراغ خودم بیاید. «اذا دعانی» منتها «إِذا دَعانِ» هست که اینجا «اذا دعانی» بوده است که(یاء) آن خوانده نمی‌شود. «فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏» در این آیه جالب این است که می‌گوید: ‌ای مردم ماه رمضان واجب شد، پس روزه بگیرید. ماه رمضان ماه مهمی است. قرآن در این ماه نازل شد. بعد مسئله دعا را پیش می‌کشد. یعنی ماه رمضان فصل دعاست. چون شب نوزدهم است، می‌خواهم بحث کنم. «وَ إِذا» یعنی زمانیکه «سَأَلَکَ» یعنی سؤال می‌کنند. و زمانیکه بندگان من نزد تو می‌آیند تا از تو سوالاتی را بپرسند، «فَإِنِّی قَریبٌ» خودم نزدیک هستم. خودم دعوتشان را اجابت می‌کنم. اگر سراغ خودم بیایند. سراغ غیر خودم نروند. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک»(صحیفه سجادیه، دعاى 46) آنهایی که درخانه غیر خداوند را زدند، باختند. پیر که می‌شود می‌بیند یک عمری رفت و این هنوز در گیر این است که دیگران را راضی کند. آن‌ها هم پشت کردند و رفتند. همینطور دست خالی مانده است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک» آنهایی که دست خالی هستند و رفتند بارشان را در خانه غیر تو انداختند، باختند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک»(صحیفه سجادیه، دعاى 46) آنهایی که متعرض غیر تو شدند، خسارت کردند «کَفَى لِی فَخْراً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً»(خصال‏ صدوق، ج‏2، ص‏420) امام سجاد می‌گوید: همین افتخار برای من بس که فقط در خانه تو را بزنم. وقتی بندگان خودم از خودم سؤال می‌کنند، نزدیکشان هستم. خودم گوش به حرفشان می‌دهم. بشرطی که از خودم بخواهند. استجابت از خودم بخواهند. بخودم ایمان بیاورد. حدیث داریم بنده همین که بر می‌گردد و در خانه خدا می‌گوید: خدایا آمدم تا یک انقلاب درونی و یک کودتا علیه هوی و هوسها کنم. علیه فرعونهای داخلی قیام کنم. همین که یک کسی می‌آید و توبه می‌کند خدا راضی می‌شود. مثل کسی که شترش را با غذا در بیابان گم کرده و هرچه می‌گردد او را پیدا نمی‌کند. یک مرتبه شتر را پیدا می‌کند. بخصوص اگر انسان توجه به نقاط ضعفش داشته باشد. برای دیگران دعا کند و شاید احتمال این را بدهد که همینطور که سال‌های قبل افرادی بودند و الآن نیستند شاید سال دیگر در این شب من هم نباشم. آیا برای آخرتم ذخیره‌ای دارم؟ آیا این چیزهایی که خیال می‌کنم دارم ارزش دارد یا ندارد؟
علی‌ای حال شب نوزدهم شب مهمی است. بحثم را جمع کنم. سه موضوع را گفتم. چرا با اینکه می‌دانستند و علم غیب داشتند که شهید می‌شوند اما باز هم رفتند؟ گفتیم: استفاده اختصاصی ممنوع است. علی(ع) تا شمشیر می‌خورد می‌گوید: (فزت) فزت را از نظر قرآن گفتیم. (فوز) عالی ترین درجات است و حضرت علی می‌گوید: به عالی ترین درجات رسیدم و بعد مسئله شب قدر که شب نزول قرآن است را گفتم. شب بسیار مهمی است. شب دعا و مهمانی خدا است.
این دعا را در آخر بکنم خدایا به آبروی آن رو سفیدانی که فائز هستند و به فوز واقعی رسیدند و در قرآن تعریفشان را کردی، خدایا به آبروی آن‌ها آنچه خیر و برکت و لطف برای بندگان خوبت تقدیر می‌کنی، همه آن‌ها را برای رهبر انقلاب ما و برای مومنین ما و برای همه ما فرد، فرد مقرر بدار. پیغمبر فرمود: بدبخت کسی است که ماه رمضان تمام بشود و از خیرات ماه رمضان استفاده نکرده باشد. ما را از خاسرین در این ایام قرار نده. ما را از فائزین مقرر بدار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment