موضوع: حقّ قربانی در راه خدا
تاریخ پخش: 28/11/1400
عناوین:
1- قربانی، تلف نمیشود، ذخیره میشود
2- انتخاب حیوان سالم برای قربانی در راه خدا
3- دوری از چشم و همچشمی در انفاق و صدقه
4- جایگاه قربانی در مراسم حج
5- کعبه، محل تولد حضرت علی علیهالسلام
6- تقوا و دلکندن از دنیا، حکمت قربانی در راه خدا
7- پاداش نیکوکاران، در نزد خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
موضوع بحثمان رسالهی حقوق امام سجّاد علیه السلام است. ایشان در یک متنی بیش از پنجاه مورد حقوق را فرمودند. حقوقی را که در دانشگاهها و کتابهای درسی و اینها هست، بیشتر بیتالمال را گفتند و حقّالناس را گفتند و حقّ همسایه، حقّ همسر، حقّ فرزند، ولی امام سجّاد گسترش داده، فرموده: نه، حقّ چشم، حقّ گوش، حقّ پا، حقّ زبان. چند هفتهای است که ما دربارهی حقوق صحبت میکنیم.
امروز میخواهیم حقّ قربانی را بگوییم. اصلاً به عقل ما نمیآمد که مثلاً قربانی هم حق دارد. بله، قربانی هم حق دارد، شما اگر خواستی. اوّل که حقّ قربانی ابدی است، این نکتهی مهمی است، یعنی آدمهای نود ساله، صد ساله هم میتوانند بگویند خب ما پدرانمان که برای ما عقیقه نکرده، حالا پیر شدیم، مریض شدیم، وضعمان خوب است، یک گوسفند بخریم، برای خودمان عقیقه کنیم. یعنی حقّ قربانی تا ابد هست، از وقت تولّد، درست است بچّه که متولّد میشود، برایش گوسفند میکشند، عقیقه میکنند، ولی عقیقه برای همان وقت تولّد نیست، تا آخر عمر میشود عقیقه کرد. توجّه به اینکه انسان برای خودش صدقه بدهد، برای خودش فقرا را سیر کند و ثواب سیر کردن فقرا هم برای اینکه انشاءالله تا آخر عمرش سالم بماند.
حقّ قربانی. در روایات داریم قربانیتان حیوان سالم باشد. دم بریده نباشد، شاخ شکسته نباشد، نابینا نباشد، لنگ نباشد، کچل نباشد، چیزی که به خدا هدیه میدهید، چیز خوب هدیه بدهید.
1- قربانی، تلف نمیشود، ذخیره میشود
داریم که نگاهتان به قربانی، نگاه تلف شدن نباشد، نگاه ابدیّت باشد. در قرآن یک آیه داریم، میگوید: «مَغرَم» (توبه/ 98)، آیا این گوسفندی که شما میدهی، گاو و شتری که میدهی، این از جیبت میرود بیرون یا تو جیبت می ماند؟ قرآن یک آیه میگوید: بعضیها وقتی یک گوسفند میخواهند بکشند مثلاً، میگویند این گوسفند رفت، از مالمان کم شد، «مَغرَم»، یعنی غرامت، یعنی پولمان سوخت، ولی قرآن میگوید: نه، بعضیها نمیگویند پولمان سوخت، میگویند پولمان ماندگار شد، «مَغنَم»، غنیمت است، یک درآمد است، پسانداز برای قیامت است.
نگاهمان به قربانی چه باشد؟ از دستمان رفت یا به دستمان آمد؟ این خیلی مهم است. من این حدیث را یادم هست که در تلویزیون خواندهام قبلاًها، حیوانی تو خانهی پیغمبر بود، فرمود: بکشید، گوشتش را تقسیم کنید. دستور عملی شد. پرسید: عملی شد؟ گفتند: بله، همهاش رفت، یک مقداریاش را برای خودمان گذاشتیم. حضرت فرمود: چرا اینطور میگویید، میگویید همهاش رفت، مقداریاش ماند، بگویید همهاش ماند، آن که خودمان میخوریم ممکن است از بین برود.
یعنی چه؟ یعنی چیزی که در راه خدا میدهید، این ماندگار است، محو شدنی نیست.
نگاهتان این نباشد که این گوسفندی که میدهید رفت، ماندنی است، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» (نحل/ 96)، آنچه مال شماست، میپرد، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق» (نحل/ 96)، عربیهایی که میخوانم قرآن است. چیزی که برای خدا میدهید. پس نگاهمان به قربانی این باشد. حقّ قربانی، قربانی را هدیه به خدا بدانید، نه از دست رفتن. این یک.
2- انتخاب حیوان سالم برای قربانی در راه خدا
هدیه یک چیز سالم بدهید. خود شما اگر به یک کسی بدهکار هستید. اگر پولهای فراموش شده و کهنه شده را بدهید، به او برمیخورد، میگوید: پول نو بده. حقّ قربانی. گوسفند سالم، هیچ عیبی نداشته باشد. بعضیها میگویند: حالا چهکار دارید؟ نخیر، کار داریم، هدیه به خدا را باید قشنگ داد. شما یک کادو میخواهی بدهی به یک کسی، اگر توی کاغذ کادو نپیچی، گاهی ممکن است فکر کنند این بیاعتنایی به او شد، کادو برای من فرستاده، ولی این را تو کاغذی که باید بپیچد، تو جعبهای که باید بپیچد، نگذاشته، این مهم است این. حالا.
چیزی که میدهیم، چیز سالم بدهیم و چیز خوب بدهیم. قرآن هم راجع به چیز خوب دادن آیه داریم، میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آل عمران/ 92)، اگر یک چیزی میخواهی بدهی که به ابرار برسی، «بِرّ»، «أبرار»، «إنَّ الأبرار»، تو قرآن هست، یعنی آدمهای شاخص، آدمهای برجسته را که جزء ابرار هستند، جایگاه ویژه پهلوی خدا دارند، میگوید به آن درجه نمیرسید، مگر اینکه هر چه دوست داری، بدهی. یعنی لباسی که دوست داری، پتو، فرش و پارچهای که دوست داری، هر چی دوست داری، اگر دادی، به آن درجه میرسی، اما اگر یک چیزی هست دوست نداری، رنگش رفته، قدّش کوتاه شده، از مد افتاده، دوست نداری، منتها خب حالا میگویی بده برود، این فایده ندارد، «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون».
یکی از اصحاب پیغمبر دو تا باغ داشت. همین که این آیه نازل شد، هرگز به درجهی ابرار نمیرسید مگر چیزی بدهید که دوستش دارید. ایشان دو تا باغ داشت، گفت: باغ بهتر را بدهم به ایشان. بهترین باغ را بدهم. گفتند: آقا این باغ مرغوبی هست هان؟! فرمود: قرآن میگوید هر چیزی که دوست دارید، بدهید، من توی این دو تا باغ، این باغ را بیشتر دوست دارم، چون این باغ را بیشتر دوست دارم، پس من این باغ را میدهم. این در سیرهی بعضی از اصحاب آمده.
خیلی خب، برویم سراغ متن. حقّ قربانی چی هست؟
«أَمَّا حَقُّ الْهَدْیِ فَأَنْ تُخْلِصَ بِهَا الْإِرَادَهَ» (تحف العقول، ص 259). نیّتت خدا باشد. آخر بعضیها نیّتشان نگاه مردم است، مثلاً هیئت راه میاندازد، میگوید: یک سر هیئت کجاست، یک سر هیئت کجاست! مثلاً فکر میکند اگر این هیئت قدّش دو تا خیابان، چهار تا خیابان باشد، این مقامش بالاتر است. میگوید: مواظب باش نگو چند تا دیگ بار گذاشتیم، هیئت ما سرش کجاست، تهش کجاست. اگر میخواهی برای خدا چیزی بدهی، «تُخْلِصَ بِهَا الْإِرَادَهَ»، سعی کن نیّتت خالص باشد. حالا راجع به نیّت خالص من خودم هم گیر هستم. باید یک کسی را پیدا کنید با هم برویم پهلویش.
یک کسی به من گفت: آقای قرائتی چه کنم سر نماز حواسم جمع شود، حضور قلب داشته باشم، سر نماز حواسم پرت نشود؟!
به او گفتم: راستش را میخواهی، یک دکتر پیدا کن با هم برویم پهلویش.
3- دوری از چشم و همچشمی در انفاق و صدقه
دیگر چی؟ میگوید: وقتی میخواهی قربانی کنی «عُیُونَ النَّاظِرِینَ» (تحف العقول، ص 259)، نگاه به چشم مردم نکن که مردم به چه چشمی نگاه میکنند، به چه چشمی نگاه میکنند، کار نداشته باش، هدفت از گوسفند کشتن، یا شتر و گاو کشتن، این باشد که به خدا برسی، هدفت رضای خدا باشد. این یک. قرآن از شما تواضع میخواهد، خانمنشی نمیخواهد. حالا.
آیا این ذبح گوسفند سابقه دارد؟
بله، سابقه دارد. قرآن یک آیه دارد، میگوید: حضرت آدم ابوالبشر، پدر اصلی، حضرت آدم دو تا بچّه داشت، یکی هابیل بود، یکی قابیل، اسم بچّههایش، هابیل، قابیل. دو تا هدیه دادند، چیزی را قربانی کردند، از یکی قبول شد، از یکی قبول نشد. آنکه قبول نشد، حسادتش گل کرد، گفت: «چرا از من قبول نشد؟!» گفت: «برای اینکه نیّتت خالص نبود.
شما اگر یک نامه بنویسی، با خطّ خوب بنویسی یا با خطّ بد، با کاغذ خوب یا کاغذ بد، با قلم خوب یا قلم بد، در پاکت خوب یا پاکت بد، اینها همهاش را رویش حساب میکنند.
حقّ قربانی این است که قربانی سالم باشد، یک، برای خدا باشد، دو، روی چشموهم چشمی نباشد.
یک خاطره از چشموهمچشمی برایتان بگویم. قبیلهای بود. حیوانی را کشت و آب گوشتی را راه انداخت. قابلمه، قابلمه در خانهها میداد. یک قابلمهی غذای پخته هم برد در خانهی یک نفر از اصحاب داد. گفت: «چی هست؟» گفت: «رئیس قبیله حیوانی کشته، پخته، قابلمه، قابلمه به همسایهها میدهد، مثلاً.» ایشان گفت: «من خودم رئیس قبیله هستم، قابلمهی غذا پختی برای من آورده، من خودم رئیس قبیله هستم؟!» لگد زد، این قابلمهی غذا را انداخت بالا. گفت: «به کوری چشم رئیس قبیله که برای من قابلمه فرستاده، ما گوسفندها را اضافه میکنیم، حیوان را اضافه میکنیم، دو تا قابلمه برایش میفرستیم!» آن دید دو تا شد، گفت: «ما به کوری چشم او سه تا قابلمه!» اینقدر چشموهمچشمی گل کرد که رسید به صد قابلمه! حضرت فرمود که: «این قابلمهها را همه را بریزید توی بیابان، شغالها بخورند، سگها بخورند.» چیزی که روی چشموهم چشمی است، برای خدا نیست، این خوردن ندارد. این مهم است.
گاهی وقتها ناخالصی باعث میشود که، شما اگر در یک غذای پخته مثلاً دو تا عدس، دو تا دانه ماش، دو تا دانه لوبیا، نخود نپخته باشد، بعد میبینی ممکن است این یک دانه عدس نپخته، دندان شما را مشکلدار کند، برای شما حادثه به وجود بیاورد. شما کلّ آن بشقاب را میگذاری کنار، میگویی میترسم اسباب دردسر بشود، مسئلهدار بشود برای ما. امام میگوید اگر میخواهی قربانی بدهی، قربانی را باید فقط نظرت خدا باشد. مردم چه خواهند گفت: هر چه میخواهند بگویند، بگویند. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «قُلِ اللَّهُ»، بعد میگوید: «ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/ 91)، بگو خدا، کار به دیگران نداشته باشد.
دعاها هم همینطور است. آن دعایی که اخلاص دارد، مستجاب میشود.
قبل از اسلام بوده؟ بله، قبل از اسلام بوده. مسئلهی قربانی از زمان آدم ابوالبشر، بچّههای آدم، هابیل و قابیل بوده. این یک مسئله.
4- جایگاه قربانی در مراسم حج
حج، مسئله این است که اسلام دو تا عید را خیلی مهم میداند: یکی عید قربان، یکی عید فطر. در عید فطر واجب میکند هر انسانی سه کیلو غذایش را بدهد، غذای معمولیاش را، گندم است، جو است، برنج است، هر چی. در یک عید میگوید به شکم مردم برسید. هر انسانی سه کیلو. در عید قربان میگوید: به گوشت مردم برسید. یعنی یک عید را میگوید نان، یک عید را میگوید گوشت. یعنی مردم باید نان و گوشتشان تأمین بشود. خیلی مهم است که قرآن میفرماید: مکّه که میروید توجّه به حج داشته باشید، توجّه به مراسم حج داشته باشید، توجّه به گوسفند هم داشته باشید، گوسفند و شتری که عید قربان میکشند. توجّه به گوسفند و شتر در کنار توجّه به کعبه. هر دو را جالب این است که میگوید: «قِیاماً» (مائده/ 97)، مسئلهی قوام شماست. یعنی اگر میخواهید روی پا باشید، باید شکم مردم سیر باشد، باید نان و گوشت مردم تأمین باشد، باید دستورات خدا هم عملی بشود. این خیلی قشنگ است. اگر میخواهید روی پا باشید، دینتان را مواظبت کنید، اگر میخواهید روی پا باشید، به مسئلهی تغذیهی مردم برسید. اینها لطیفههایی هست که در حج هست.
شما مکّه که میروید، یکی از ارکان حج، طواف است. از کجا طواف کنیم؟ کعبه. کعبه کجاست؟ میگوید: همان کعبه، آن گوشهای که چاه زمزم است، آب هست. یعنی همان خدایی که میگوید طواف کن، میگوید محلّ طوافت از آنجایی باشد که بغل چاه باشد، چون تو خود مسجدالحرام، چاهی است به نام چاه زمزم، چاه زمزم همان گوشهای است که کعبه شروع میشود، طوافها شروع میشود. حالا مثلاً من این قرآن را فرض کنید کعبه است، این قرآن کعبه است، چاه زمزم اینجاست، یعنی طواف که میخواهی بکنی از اینجا نباید شروع کنی، از اینجا شروع کن، از اینجا شروع کن، از این طرف بیا که کعبه دست چپت باشد. یک، دو، سه، تا هفت بار. آن وقت میگوید از آنجایی که میخواهی شروع کنی، توش چاه زمزم باشد. یعنی انگار خدا به ما میگوید که: اگر میخواهی طواف کنی، باید آب بخوری، آب نخوری، نمیتوانی طواف کنی، یا اگر طواف کردی، بعد از طواف نیاز به آب داری، بدن آب میخواهد، یا قبل از طواف، یا بعد از طواف. چاه زمزم مقابل مبدأ و خروجی، یعنی ورودی و خروجی کعبه این گوشه است، همان گوشهای که آب هست، یعنی آب را گذاشته دم ورودی و دم خروجی. این مسئلهی مهمی است، ورود و خروج.
5- کعبه، محل تولد حضرت علی علیهالسلام
در حج یک پیامهایی هست، گاهی خیلیهایش شفّاف است، گاهی خیلی شفّاف نیست. حضرت علی را خدا گذاشت تو کعبه، تولّد امیرالمؤمنین در کعبه هست. بعد هم میگوید شما وقتی طواف میکردی، حالا فرض کنید که این قرآن کعبه، این کاغذ هم حضرت علی علیه السلام. خداوند این کاغذ را گذاشت تو کعبه، یعنی علی را گذاشت، امیرالمؤمنین علیه السلام را گذاشت تو کعبه، گفت: دورش بگردید. یعنی چه؟ یعنی تو که دور کعبه میگردی، توجّهت به محوریت امیرالمؤمنین هم داشته باشید. علی را گذاشت تو کعبه و گفت دور کعبه بگردید. یعنی علی فراموش نشود، محوریت رهبر معصوم فراموش نشود.
الآن دنیا هر چی میکشد و هر دودی به چشم دنیا میرود، به خاطر رهبران بیلیاقت، رهبران جنایتکار، رهبران فاسد، مفسد، اهل اسراف، اهل تبذیر، اهل ظلم. همهاش گفته: «لا تُطِع» (کهف/ 28، قلم/ 10، انسان/ 24)، گوش به حرف این نده، «لا تَتَّبِع» (مائده/ 120 و 49، انعام/ 150 و اعراف/ 142، شوری/ 15، جاثیه/ 18)، گوش به حرف این نده. چهقدر در قرآن، حدود چهل تا آیه داریم میگوید: «لا تُطِع»، «لا تَتَّبِع»، «لا تُطیُعوا» (شعراء/ 151)، «لا تتَّبِعُوا» (بقره/ 168 و 208، نساء/ 135، مائده/ 77، انعام/ 142 و 153، أعراف/ 3، نور/ 21).
یعنی چه؟ یعنی این به درد رهبری نمیخورد. ما رهبرانمان را برداشتیم آدمهای نالایق گذاشتیم، بعد این وضع دنیاست که الآن میبینید. اقرار میکند که: «مثلاً ما در فلان کار شکست خوردیم.» میگوییم: «اقرار میکنی، دست بردار.» میگوید: «نه، خب دست بردارم که ابرقدرتیام پس کجا میرود؟!»
قدیم بچّهخانها دستشان را به کمرشان میگذاشتند، اینطوری راه میرفتند. یکیشان افتاد تو چاه. گفتند: «چی؟» گفت: «افتادم تو چاه.» گفت: «خب حالا طناب میاندازیم، دستت را بگیر به طناب، بیا بالا.» گفت: «خب اگر دستم را بگیرم به طناب، خانزادگیام چهطور میشود؟!» گفت: «پس همان جا بمان، خانزادگیات باشد.»
خب آیه این است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ» (مائده/ 97)، خداوند کعبه را وسیلهی قوام مردم قرار داد، بعد میفرماید که: «وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ» (مائده/ 97)، گوسفند و قربانی را هم وسیلهی قوام قرار داد. کعبه، قربانی، هر دو را گفته: قیام.
یک بار دیگر بخوانم. «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً»، خداوند کعبه را وسیلهی قوام قرار داد، بعد میفرماید: هدی و قلائد، حیوانهایی هم که برای عید قربان میبرید مکّه بکشید، حیوانها حالا چه نشاندار باشد، چه بینشان، حیوانها هم وسیلهی قوام است. قوام شما به دو چیز است: – یکی کعبه، – یکی تغذیهی سالم، نذر درست.
6- تقوا و دلکندن از دنیا، حکمت قربانی در راه خدا
قرآن یک آیه دارد، میفرماید که: وقتی من میگویم گوسفند بکش، فکر نکنی خدا منتظر پوست و گوشت این است، میخواهد دل بکنی، «لَنْ یَنالَ اللَّهَ»، عربیهایی که میخوانم قرآن است، «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها» (حج/ 37)، «لَحم» گوشت است. ما اگر عید قربان به حاجیها گفتیم گوسفند بکشید، گاوی، شتری، گوسالهای بکشید، فکر نکنید خدا منتظر این گوساله و گاو شماست، «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها»، «لَحم»، گوشت این گوسفند به خدا نمیرسد، «وَ لا دِماؤُها» (حج/ 37)، خونش هم به خدا نمیرسد، «وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ» (حج/ 37)، میخواهم ببینم دل میکنی یا نه.
خیلی از دستورهای ما برای دل کندن است. خدا وقتی به حضرت ابراهیم میگوید: بچّهات را بکش. بچّه را میخواباند، چاقو را میگذارد، میگوید: بردار، نمیخواهم خون ریخته بشود، میخواستم ببینم تو دل میکنی یا نه. آن چیزی که در گوسفند مهم است، دل کندن است، از چیز خوب دل کندی؟! «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/ 37)
یک وقت حضرت فرمود: ماه رمضان خیلی مهم است، سعی کنید افطاری بدهید. یک نفر بلند شد گفت: ما پول نداریم. حضرت فرمود: پول نداری، یک خرما بده. یک خرما بده را پیغمبر به کسی گفت که گفت پول ندارم افطاری بدهم. گفت: نداری یک خرما. این معنایش این نیست که من هم که خانهام میلیاردها قیمتش است، یک کیلو خرما بگیرم، بیایم در مسجد، هر کس از مسجد می رود بیرون یا وارد میشود، یک دانه خرما بخورد. این خرما جواب کسی است که گفت ندارم، اگر نداری یک دانه خرما، تو که داری، آن وقت تو هم یک دانه خرما؟! اینها توجّه باید داشته باشیم، از قدیم گفتهاند کسی که بامش بیش، برفش بیشتر. کوثر به تو دادم، خیر زیاد، خیر زیاد، «وَ انْحَر»، «نَحر»، شتر.
حقّ قربانی چی هست؟
اگر وضعت خوب است، گوسفند بزرگتر بکش. اگر تاریخش گذشته، باز هم بکش. بنده الآن فرض کنید هشتاد سالم هست، در آستانهی هشتاد سال هستم، حالا یادم میآید پدر و مادرم یا نداشتند، یا غافل بودند احتمالاً، در همین سن هم شما گوسفند بکشی، عقیقه کنی، قبول است، یعنی تاریخ مصرف ندارد. این مهم است هان، اسلام وقتی یک دستوری میدهد، تاریخ مصرف ندارد، نمیگوید دیگر که گذشت که گذشت، دیگر حالا گذشته، ولش کن دیگر، هیچ وقت نگذشته است، هیچ وقت برای کار خیردیر نشده.
در کنار قربانی چند تا چیز است. گاهی میگوید انفاق کن، مثل بیست و هفت تا آیه قرآن. در قرآن بیست و هفت جای قرآن میگوید نماز که خواندی، به فقرا هم انفاق کن، «یُقیمُونَ الصَّلاهَ» (مائده/ 55)، پشت سر «یُقیمُونَ الصَّلاهَ» میگوید: «یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (مائده/ 55)، یعنی کلمهی زکات، چسبیده شده به کلمهی نماز. نماز، زکات، نماز، زکات، نماز، زکات، نماز، زکات، نماز، زکات، بیست و هفت بار، یعنی نمیشود آدم نماز بخواند، ولی زکات ندهد. من میآیم نماز میخوانم ولی به فقرا بیاعتنا هستم، این نماز قبول نیست. همهی دین ما بند به نماز است، نماز بند به زکات است. زکات چی هست؟ همین گوسفندها، چهل تا گوسفند، یکیش زکات هست.
یک بار دیگر تکرار بکنم. همهی دین ما بند به نماز است، مثل اینکه میگویم همهی دوختن پارچه بند به سوزن است، اگر سوزن رفت تو پارچه فرو، نخ هم میرود فرو، اگر سوزن ایستاد، نخ هم میایستد. پس اگر میخواهید نمازتان قبول بشود، اگر میخواهید دینتان قبول بشود، باید نماز بخوانید، حالا نماز قبول میشود، یا نه؟ میگوید اگر زکات دادی، نماز قبول است.
تکرار کنم. همهی دین ما بند به نماز است، نماز بند به زکات است. مثل اینکه همهی لباس ما بند به سوزن است، سوزن بند به نخ است، نخ بند به سوزن است، اگر سوزن رفت فرو، نخ هم میرود فرو، اگر ایستاد، میایستد.
خب در قرآن کلمهای هست «حجِّ اکبر». از امام پرسیدند: «حجّ اکبر چی هست که در قرآن آمده؟» فرمود: «حجّ اکبر روزی است که گوسفند میکشید، شتر میکشید.» گفتند: «غیر اکبر چی هست؟» گفت: «عمره». چون فرق بین عمره و حج این است که حج گوسفند کشتن دارد، عمره گوسفند کشتن ندارد. پرسیدند که این حج اکبر که قرآن فرموده، «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام» از چی؟ از «عَنْ یَوْمِ الْحَجِّ الْأَکْبَر»، فرمود: «هُوَ یَوْمُ النَّحْرِ وَ الْحَجُّ الْأَصْغَرُ الْعُمْرَه.» (الکافی، چاپ إسلامیه، ج 4، ص 290) حجّ اصغر، حجّ کوچک عمره هست، که گوسفند کشتن ندارد، چی میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید که نمیشود انسان برود مکّه، عبادت انجام بدهد، یاد گرسنهها نباشد.
جالب این است که میگوید که همهاش را هم به فقرا ندهید، یک خوردهاش را هم خودتان بخورید. عید قربان حاجی که باید گوسفند بکشد، میگویند که شما اگر خواستی گوسفند بکشی، «کُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا» (حج/ 36) هم خودت بخور، هم به فقرا بده. عقیقه را میگویند خودت نخور. اگر کسی اولاد دارد، میخواهد یک گوسفند بکشد به نام عقیقه، عقیقه را میگویند پدر و مادرش نخورند، اما عید قربانی را میگویند هم خودت بخور، هم به فامیلهایت بده.
7- پاداش نیکوکاران، در نزد خداوند
خب «وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنین» (حج/ 37)، در عقیقه، در گوسفند حاجیها میگوید که: «عَلى ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنین» (حج/ 37)، خداوند هدایت کرده شما را از طریق پیغمبر و اهل بیت، به ما گفته چه گوسفندی بکش، چهطوری بکش، کجا بکش، چه زمانی بکش، چه جوری بکش، اینها دستوراتش آمده. خدا شما را هدایت کرده که دستورالعمل حجّتان چه جور باشد، ولی «لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنین» (حج/ 37)، نیکوکاری، مسئلهی نیکوکاری، حالا وقت من تمام شد، در جلسهی بعد باید من این را توضیح بدهم.
بعضیها میگویند آقا ما غرضمان خدمت به بشریت است. مثلاً برای خدا نیست، ولی من میخواهم اختراع برق کنم، به بشر خدمت کنم، با اختراع برق. اینهایی که خدمت به بشر میکنند، اینها وضعشان چهجوری است؟ اینها «محسن» هستند، «محسن»، نیکوکار، قرآن سه مرتبه گفته: ما اجر محسنین را ضایع نمیکنیم، یعنی ممکن است برای خدا نباشد، ولی برای خدمت به جامعه بوده. این هم که قصدشان خدمت به جامعه هست، اجر دارند، ثواب دارند، نباید بگویی اینکه برای خدا که کار نکرده، برای خدا کار نکرده، ولی برای جامعه که کار کرده.
ما بچّه بودیم تو کتاب مدرسه این قصّه آمده بود. پیرمردی دارد درخت میکارد، یک نفر به او رسید گفت: «پیرمرد، تو که دیگر پیر شدی، در آستانهی مرگ هستی، تو دیگر در این سنّ پیری برای چه درخت میکاری؟!» او جواب داد: «کاشتند و خوردیم، ما هم میکاریم، دیگران بخورند.»
کار خیر، محسنین. سه مرتبه در قرآن میگوید: «لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» (یوسف/ 56)، یک بار هم گفته: «مؤمنین» سه بار هم گفته محسنین. کسی که آدم خیرخواهی هست، کار ندارم کی خورد و کی برد، این کار، کار خیری است، انجام میدهم.
ما بچّه که بودیم بنّاهای کاشان خانههایی که میساختند، بیرون در خانه یک تختگاه درست میکردند. آن زمان ویلچر و نمیدانم اینقدر وسیلهی چیز نبود. یعنی این پیرمردهایی که یک خورده راه میروند، پیرزنهایی که راه میروند، روی این تختگاه مینشستند، مینشستند استراحت میکردند. یعنی هر کسی خانه میساخت، به اندازهی یک صندلی هم در خانهاش یک تختگاه درست میکرد، میگفت به همین مقدار من میخواهم خیر برسانم. نیّتم خیر رساندن باشد، خیر من میرسد، خیر او میرسد، تو و منی نداشته باشیم، خیر رساندن را خدا ضایع نمیکند. جالب این است که در خیر رساندن گفته زن و مرد هم ندارد، در قرآن چند بار گفته: «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى» (آل عمران/ 195، نساء/ 124، نحل/ 97، غافر/ 40، حجرات/ 13)، یعنی نیّتت این باشد که به مردم خیر برسانی، حالا مرد بود، زن بود، آشنا بود، آشنا نبود، شناختت، نشناختت، این مهم است.
مهم این است که کار خیر را خدا گفته، قول داده، «لا نُضیعُ» (اعراف/ 170 و یوسف/ 56 و کهف/ 30) سه مرتبه در قرآن آمده ما ضایع نمیکنیم، «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى» مکرّر در قرآن آمده، مرد باشد یا زن، کوچک باشد یا بزرگ، بشناسد یا نشناسد. سعی کنیم روحمان، روح بزرگی باشد، همه را شامل بشود، نگویم این من را نشناخت. ما گاهی وقتها مثلاً پلیس را میگوییم نشناخت، خوب شد نشناخت، اِه حیف کاش نمیشناخت، یعنی میگوییم چون شناخت، بد شد. نه، کار بد، بد است، ولو نشناسد. عبور از چراغ قرمز بد است، ولو پلیس نفهمد، پلیس نباشد. کار را که میکنید، کار را برای خوبی خودش بکنید، نه برای اینکه او فهمید یا نفهمید، او شناخت یا نشناخت، او جریمه کرد یا نکرد، این محاسبات را بگذارید کنار. خوب، خوب هست، ولو طرف نفهمد، بد، بد است، ولو طرف بفهمد.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 98 سوره توبه به چه امری اشاره دارد؟
1) زیانشمردن انفاق
2) سودشمردن انفاق
3) دعوت مردم به انفاق
2- آیه 96 سوره نحل به چه امری تأکید دارد؟
1) آنچه نزد شماست فانی میشود
2) آنچه نزد خداست باقی میماند
3) هر دو مورد
3- امام سجاد علیهالسلام در خصوص حق قربانی، به چه امری تأکید میکند؟
1) بزرگبودن قربانی
2) اطعام از قربانی
3) اخلاص در قربانی
4- در آیه 97 سوره مائده چه امری مایه قوام جامعه شمرده شده است؟
1) طواف خانه خدا
2) گوسفند قربانی
3) هر دو مورد
5- در آیه 37 سوره حج، خداوند به چه کسانی بشارت پاداش میدهد؟
1) مؤمنان
2) محسنین
3) مسلمین