موضوع: رسالهی حقوق امام سجاد علیه السلام(10)، حق نماز(2)
تاریخ پخش: 16/10/1400
عناوین:
1- تأکید قرآن بر انجام حقّ کارها
2- حق نماز در قرآن و روایات
3- اخلاص در عبادات و کارها
4- دوام و استمرار کارهای عبادی
5- خشوع در نماز با یادآوری نعمتها
6- نیاز ما به نماز و دریافت الطاف الهی
7- نماز برای تقرّب به خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما راجع به رسالهی حقوق امام زین العابدین بود که ایشان یک رسالهای نوشتهاند، بالای پنجاه تا حق. از حقّ افراد، اوّل حقّ خدا و بعد حقّ بعد حق ّخودت (حقّ نفس)، بعد اعضای بدن: حقّ پا، حقّ دست، حقّ چشم، حقّ گوش، بعد حقّ عبادتها. الآن توی حقهایی که داریم میگوییم، تو هر جلسهای یک حقّی یا دو حقّی را میگوییم، الآن بحثمان حقّ نماز است که راجع به نماز چه میگویند.
1- تأکید قرآن بر انجام حقّ کارها
اصولاً از نظر قرآن هر کاری که میکنیم، باید حقّش را انجام بدهیم. تو قرآن چند تا حق داریم:
«حَقَّ تِلاوَتِه» (بقره/ 121)، «حَقَّ تُقاتِه» (آل عمران/ 102)، «حَقَّ جِهادِهِ» (حج/ 78). یعنی نمرهی نوزده و نیم کار نکن، هر کاری میکنی، نمرهی بیست باشد. حالا از آنجایی که نمیتوانی نمرهی بیست انجام بدهی، میگوید لاأقل اگر حقّش را نمیتوانی انجام بدهی، هر چه میتوانی، کمش نگذار. اگر «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه» (آل عمران/ 102)، حقّ تقوا را نداری، لا أقل «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم» (تغابن/ 16). اگر حق جهاد را نمیتوانی حقّ جهاد را انجام بدهی، «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (حج/ 78)، لاأقل «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم» (انفال/ 60). یعنی دو تا نرخ تو قرآن است، یا بیستِ بیستِ بیست، یا لاأقل آنچه در توان داری.
یک شعاری است که میگویند رزمندهی خوب آن است که آخرین نفس بجنگد. اگر همین نفسی هم دارد کشته شد، پیداست هنوز میتوانسته قویتر باشد. آخرین نفس، آخرین نفر، آخرین فشنگ. یعنی اگر باز فشنگ دارد، شکست خورد، پیداست باز، تو باید آخرین فشنگت را، آخرین نفر، آخرین نفست را، آخرین فشنگ.
حالا حقّ نماز چی هست؟ بنده هم از اینکه این حرفها را میزنم، از خدا خجالت باید بکشم بزنم، ولی حالا حرفهای امام سجّاد را نقل میکنم، ناقل هستم.
حقّ نماز چی هست؟
یک مقداری در جلسهی قبل صحبت کردیم، مقداری هم الآن صحبت کنیم. یک صلوات هم بفرستید. [اللهم صل علی محمد و آل محمد]
عزیزان این بحث را شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میشنوید. خود نماز زهرا، نماز اولیای خدا همهشان، پیغمبر، امیرالمؤمنین، ائمهیما، نماز چند رقم داریم. من این تیترش را لاأقل بنویسم.
[پای تخته] بسم الله الرحمن الرحیم
2- حق نماز در قرآن و روایات
– نماز آگاهانه.
– نماز عاشقانه.
– نماز خالصانه.
– نماز دائمانه.
آیهاش چی هست؟ نماز آگاهانه این را میگوید: «حَتَّى تَعْلَمُوا» (نساء/ 43)، تا بدانید چه میگویید: «تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ».
– خاشعانه هم داشتیم. خاشعانه.
نماز عاشقانه. امام حسین فرمود: «إنّی أحبُّ الصَّلوه» (در سوگ امیر آزادی، ترجمهی مثیر الأحزان، ص 190): من نماز را دوست دارم، نه که چون واجب است، میخواهم بخوانم، خود نماز را دوست دارم.
خالصانه، «مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین» (غافر/ 14)، قرآن میگوید.
دائمانه: «عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» (معارج/ 23)، قرآن میگوید.
خاشعانه: «هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/ 2)
حالا که ایستادم این را هم بنویسم که چهار رقم نماز داریم:
انواع نماز:
1- نماز شکر.
2- نماز رشد.
3- نماز انس.
4- نماز قرب.
حالا این پنج، شش تا جمله را توضیح میدهم.
نماز آگاهانه. حتّی داریم اگر کسی از سفر آمده، خوابآلود است، گیج است، شکمش پر است، نماز، نشاط ندارد، نماز را عقب بیندازند، نماز را اوّل وقت، گاهی اوّل وقت آدم حال ندارد، نماز آگاهانه باشد، «تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء/ 43)، بدانید چه میگویید. این یک.
3- اخلاص در عبادات و کارها
نماز خالصانه. نماز یک جایش خالص نباشد، باطل است. مثل توپ فوتبال، توپ فوتبال را یک سوزن به یک گوشهاش بزنی، کلّ بازی لغو میشود. نمیشود گفت آقا ما یک سوزن به یک گوشه زدیم. یک سوزن به یک گوشه توپ بزنی، کلّ بازی لغو میشود. اصلا ً نماز برای خداست، یکی از واجبات برای خدا نباشد، یک واجب هان، یک واجب برای خدا نباشد، نماز باطل است، یا یک مستحب برای غیر خدا باشد، باز باطل است. مکانی که میایستیم برای غیر خدا است، ما جلو میایستیم که دوربین نشانمان بدهد، نماز باطل است. زمانش برای غیر خداست، اوّل وقت نماز میخوانیم، تا بگویند فلانی اوّل وقت نماز میخواند، نماز باطل است. قیافه به خود بگیری، یک کاری میکنیم سر نماز که میگوییم خیلی مثلاً، نماز باطل است. حتّی داریم اگر کسی با عبادت خودش را مشهور کرده تو جامعه، میگویند فلانی رکوعش چهقدر طول میکشد، سجودش چهقدر طول میکشد؟ فلانی در نماز چه حالی دارد؟ «مَنْ شَهَرَ نَفْسَهُ بِالْعِبَادَهِ»، کسی که خودش را در جامعه مشهور کند به عبادت، «فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِینِهِ» (أمالی، طوسی، النص، ص 649): این را مواظبش باشید که تهمت به او بزنید، یعنی این باید عرفی باشد.
گاهی امامان ما نسبت به افرادی که خیلی میخواستند جانماز آب بکشند و اظهار مقدّس کنند، فرمود: اینطور نیست این.
شخصی آمد خدمت امام، گفت: من متبتله هستم، تبتل، تبتیلا در قرآن هست، تبتیل. گفت: میخواهی چه کنی؟ گفت: میخواهم ازدواج نکنم. خانمی بود. گفت: میخواهم مبارزه با نفسم کنم، اصلاً همسر نگیرم. حضرت فرمود: برو همسر بگیر، تو اگر میخواهی خیلی آدم خوب باشی از حضرت زهرا جلو نیفت، حضرت زهرا ازدواج کرد، اگر بنا بود ترک ازدواج ارزش باشد، حضرت زهرا ازدواج را ترک میکرد.
کسی نباید. مثلاً مردم همه دستشان را به طور طبیعی دراز میکنند یکی دستش را همچین میکند، یا همه آمین میگویند، یکی یک جور دیگر آمین میگوید، الفاظش، قیافهاش، هیکلش، ژستی که به خود میگیرد، طبیعی نیست، نماز باطل است. نماز خالصانه باشد.
اخلاص و شرک هم خیلی دقیق است حدیث داریم اخلاص و شرک، شرک چه جور است؟ شرک مثل راه رفتن مورچه، نه مورچهی عادی، مورچهی سیاه، کوچک، مورچهی سیاهِ کوچک، شب تاریک، روی سنگ سیاه راه برود. یعنی چه؟ یعنی آدم نمیفهمد، خیلی وقتها برای خدا نیست، خیال هم میکنیم برای خداست. مثلاً تلاش کرده این طرف و آن طرف که بیاید روضه، بیاید روضه، بیاید روضه، کسی نیامده، خب مسجد، جلسهاش خلوت شده، بعد میگوید: «خدایا این عزاداری بیریا را از ما قبول کن.» بیا، از کجا فهمیدی بیریا است؟! تو ریاکاری کردی، نگرفت، یا میرویم یک جا پولمان نمیدهند، بعد میگوییم: من را میبینی، برای خدا کار میکنم! نه، برای خدا نبود، برای پول بود، منتها ندادند. اگر پولت ندادند، این را فکر نکن که حالا که ندادند، اخلاص است، ممکن است پولت ندادند، دنیایت رفت، آخرتت هم چون نیّت پول داشتی، رفت. اینها خیلی مشکل است. گاهی آدم خالص نیست، خودش هم نمیفهمد خالص نیست.
من یک خاطرهای را مکرّر گفتم. یک سال مهدیهی تهران ماه رمضان از من دعوت کردند سخنرانی کنم بعد از افطار. سالهای اول انقلاب بود، خب هم ماه رمضان بود، هم بحث معاد بود، هم خانهی امام زمان علیه السلام بود. من به مسئولین گفتم: «میآیم، به شرطی که پول نگیرم. گفتند: «آقا ما بودجه داریم، بودجهی فرهنگی داریم.» گفتم: «آقا، من نمیخواهم، بگذار یک بار صد در صد برای خدا باشد.» گفتند: «خب بهت میدهیم، به هر کس میخواهی بده.» گفتم: «نه، اجازه بده، حرف پول نزن.» گفتند: «چشم». سی شب مهدیه صحبت کردیم. آن زمان هم شرایط، شرایط خاصی بود، هم مهدیه پر میشد، هم خیابانهای اطراف به خصوص شبهای قدر. خب ما روز آخر در مهدیه را بوسیدیم آمدیم بیرون. یک مدّتی که گذشت تو دلم این خاطره آمد، گفتم: «ما به اینها گفتیم پول نمیخواهیم، ولی اینها یک بدرقهای، یک خوشآمدی، بیایند مثلاً تشکّری بکنند، هیچی، هیچی.» حالا معلوم شد که از طرف مهدیه تلفن کردهاند، من خانه نبودم، آنها میخواستند مثلاً بگویند: حاج آقا دست شما درد نکنه، ولی من نبودم، منتها تو ذهنم، بعد فهمیدم این اخلاص نیست. یعنی سی شب سخنرانی کردیم به خیال اخلاص، بعد گفتیم: حالا ما پول نمیخواهیم، چرا اینها تشکر نکردند؟! اخلاص این است که: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً» (انسان/ 9): نه پول بخواهم، وَ لا شُکُوراً» (انسان/ 9): و نه تشکر. من پول نخواستم ولی توقّع تشکّر داشتم. دیدیم آن هم اخلاص نیست.
تا الآنی که خدمت شما نشستم، به من بگویند: اینجا قسم بخور، بگو و الله این کار خالص بود. خیلیها خمس میدهند، ولی خمسشان هم مشکل است. میگوید: من خمس را به آقا نمیدهم، میخواهم هر چه خودم میپسندم، بدهم. میخواهد سلیقهی خودش را اعمال کند در خمس، در خمس میخواهد سلیقهی خودش را اعمال دارد. افرادی هستند اگر خودشان مدیریت نکنند، إلی آخر، قبول ندارند.
خمس را میدهم به شرط اینکه این باشد، مسجد میرویم که پیشنمازش هم مسیر سیاسی من باشد، خب او تو انتخابات موضع دیگری دارد. نه من پست سر این نماز نمیخوانم. بابا الله الصّمد چه کار دارد به رئیس جمهور؟! بگذار هر کس رئیس جمهور شد، انتخاب کند، نماینده مجلس، شهردارش را انتخاب کند. میگوییم: نه، چون این هم سلیقهی من نیست، به او اقتدا نمیکنم. اگر دلمان برای سید سوخت، خمسش میدهیم، اگر دوستش داشتیم، خمس میدهیم. یک سید هست دوستش نداریم، میگوییم: «این نه.» مخلصین، باید برای خدا باشد.
بهتر این است که آدم وقتی خمسش را میدهد، من که هوس دارم، شما هم ممکن است هوس داشته باشید، بدهیم به یک آدمی که، مرجعی که ثابت کرده که مجتهد است، فقیه است، عادل است، هوس هم ندارد، بگوییم: «آقا من هوس دارم، این پول را بده هر جا امام زمان راضی است، هر جا خدا راضی است، من دست خودم باشد، نگرانم به خاطر هوس باشد.» مُخلصین.
دائماً. بعضیها مشهد میروند نماز میخوانند، مکه میروند نماز میخوانند، توی خانهشان نماز نمیخوانند، تو جلسه مذهبیها نماز میخوانند، در جلسهی غیر خودشان نماز نمیخوانند. این نماز دائمی نیست.
4- دوام و استمرار کارهای عبادی
قرآن کارهای ارزشی را میگوید باید دائمی باشد، «کانُوا یَکْسِبُون» (یس/ 65)، «کانُوا یَعْمَلُون» (واقعه/ 24)، «کانُوا» یعنی کارش این است، کارش این باشد، یک بار، دو بار نه. «دائِمُونَ» (معارج/ 23) در قرآن آمده، اینها همهاش در قرآن هست.
بعد از «دائِمُونَ»، «خاشِعُونَ». «فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/ 2)، مؤمن علامتش این است که در نماز خشوع داشته باشد. شخصی نماز میخواند، با ریشهایش هم ور میرفت، میگفت: «مالِکِ یَوْمِ الدِّین، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/ 4 و 5)، امام فرمود: این با ریشهایش بازی میکند، اگر خشوع میداشت، بازی نمیکرد.
حقّ نماز چی هست؟
گاهی وقتها با لباسی میرویم نماز میخوانیم که اگر یک آدم عادی بیاید خانهی ما، با این لباس جلوی او نمیرویم.
نمازمان گاهی غلط است. حمد و سوره مگر چند تا کلمه هست؟ حمد و سوره هفده تا کلمه بیشتر نیست، باقیهایش یا تکراری است، یا مستحب. خود کلمات نماز، این هفده تا کلمه را درست بگوییم. کاری هم ندارد، آدم تحصیل کرده، چند دقیقه میتواند نمازش را درست کند. «خاشعون».
بعد همهی اینها قبلش باید آگاهی باشد، «یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 191)، اول فکر میکند در آسمانها و زمین، بعد میگوید: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» (آل عمران/ 191)، یعنی ایمانش بعد از، «رَبَّنا وَ آتِنا» (آل عمران/ 194)، بعد از «یَتَفَکَّرُونَ»، میگوید: اول فکر کن بعد. ما قبل از نماز یک دقیقه فکر کنیم. خب من میخواهم نماز بخوانم، بسم الله. حرکت خورشید و زمین که از من نیست، آب هم که از من نیست. این طاقتی هم که بلند شدم، که «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ اقُومُ وَ اقْعُدُ»، بلند شدم، نشستم، به قوّت او بود، حافظهام هم که یادم هست، نماز و حمد و سوره را داشتیم، من دو نفر را سراغ دارم، دو تا هم استاد قرآن بودند، یکی میگفت: در نماز «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» یادم رفت، هر چی خواندم، یادم رفت، حافظهای که نمازم یادم بود، حرکت دستم، نیّتم، فکر کنیم که این نماز ما چه چیزیاش از ما هست.
5- خشوع در نماز با یادآوری نعمتها
خشوع. برای خشوع باید، خشوع یعنی نرمش کن. چهطور نانی که میخواهی بخوری، اگر سفت است، در دوغی، شیری، آبگوشتی، چیزی نرمش میکنی، قلبت را باید نرم کنی. نرمی قلب هم به این است که نعمتهای خدا را یاد کنی. آدم گاهی با پدر و مادرش یک خورده میخواهد، عصبانی میشود، ناراضی است، بنشین بگو: این اینجا همچین شد، اینجا همچین شد، مادر چه کرد، پدر چه کرد، خدمات پدر و مادر را بشمر، علاقهات نو میشود، تجدید عهد میشود.
ما برای اینکه نمازمان خشوع بشود، باید نعمتهای خدا را بشمریم. آیا این کار را نکردم؟ آیا این کار را نکردم؟ خداوند در سورهی رحمان، حدود سی بار هی میگوید که: «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان»، کدام یک از این نعمتها را تکذیب میکنید؟! این کار را نکردم؟! کدام یک از این نعمتها را تکذیب میکنید؟! این کار را نکردم؟! کدام یک از نعمتها را تکذیب میکنید؟! این کار را نکردم؟! یک سی تا نعمت را میشمارد، آخر میگوید: چرا این کار را میکنید؟! چرا تکذیب میکنید؟! کدام را تکذیب میکنید؟! راه پیدا کردن خشوع، فکر است.
و اما بحث دیگر راجع به نماز. راجع به نماز، انواع نماز. یک نماز شکر است. قرآن، من به عنوان معلم قرآن عرض میکنم. گاهی میگوید نماز را برای تشکر، «فَلْیَعْبُدُوا» (قریش/ 3)، باید مردم بندگی کنند. میگوییم: خب چرا؟ میگوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف» (قریش/ 4). اقتصاد شما را حل کردم، امنیّت شما را حل کردم. یا اول قرآن میگوید: «و اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/ 21) . «و اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»: بندگی خدا کنید. میگوییم: چرا؟ میگوید: «خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم» (بقره/ 21)، تو را آفریدم، نیاکانت را آفریدم، پدر و مادرت را آفریدم، این را میگویند نماز شکر، میگوید نماز بخوان، تشکّر از نعمت.
یا این آیه «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/ 1)، بعد میگوید: «فَصَلِّ» (کوثر/ 2)، من به تو خیر زیاد دادم، به شکرانهی خیر زیاد، پس نماز بخوان. این را میگویند نماز شکر، نماز میخوانم برای تشکّر.
تو قرآن هم صدها آیه هست که نعمتهای خدا را میشمارد، «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ » (بلد/ 8): یک جفت چشم به تو ندادم؟!، «وَ لِساناً وَ شَفَتَین» (بلد/ 9)، «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً * وَ الْجِبالَ أَوْتاداً» (نبأ/ 6 و 7)، «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهین» (مرسلات/ 20)، هی از وجدان ما سؤال میکند: این کار را نکردیم، این کار را نکردیم؟! این نماز برای تشکّر از خداست.
6- نیاز ما به نماز و دریافت الطاف الهی
سؤال- آیا خدا به نماز ما نیاز دارد؟!
بارها گفتهام نه، همهی ما نماز میخوانیم، چیزی گیر خدا نمیآید، مَثَل خورشید را میزنم، همه مردم رو به خورشید خانه بسازند، چیزی گیر خورشید نمیآید، همهی مردم پشت به خورشید خانه بسازند، چیزی از خورشید کم نمیشود، همهی ما بندهی خدا باشیم، چیزی گیر خدا نمیآید. یعنی اگر یک لامپی هست، دو نفر زیرش بنشینند، یا پنجاه نفر، در این لامپ اثر دارد؟ نور، نور است، حالا چه از این نور استفاده بشود، چه نشود، کم بشود، یا زیاد بشود، لحظهای استفاده بشود، یا دائمی. این نماز شکر است.
نماز دوّم، نماز رشد است. این کار را بکن، این کار را نکن، رو به قبله بایست، رو به کعبه بایست، نه خانهی طاغوتها، هر چی خدا گفته بگو، نه هر چی مردم گفتند، بندگی فقط مال خداست، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (فاتحه/ 5)، فقط بندگی خدا، نه بندگی شرق، نه بندگی غرب، طرفدار أنعمت هستند، مخالفین مغضوبین و ضالّیناند، با این گروه هستند، با این گروه نیستند. تمام کلمات ما سازنده است. اصلاً اوّلین کلمهی نماز شما میگویی که: «قربه إلی الله»، فقط برای خدا، نه برای کسی دیگر، نه برای نفست، نه برای دیگران، هیچی، فقط خدا.
«الله اکبر»، خدایا تو بزرگی، خدا پهلوی من بزرگ است، دیگر آمریکا پهلوی من بزرگ نیست، کسی که خدا پهلویش بزرگ است، غیر خدا پهلویش کوچک است. کسی که پولهای بانک مرکزی را دید، دیگر قلّک خودش برایش ارزشی ندارد.
نماز آدم را میسازد. از امام نقل شد که فرمود: نماز یک کارخانهی آدمسازی است. انسان را منظّم میکند، اوّل وقت. باید کسی که نماز میخواند، روزی چند بار وضو بگیرد، مسواک سفارش شده، با آب سرد سفارش شده و گفتند خشک نکنید، حتّی زمستان لوله آب داغ دارد، ولی شما با آب سرد وضو گیرید و خشک نکنید، ثوابش سی برابر است، چون هر چه آب سرد روی پوست بدن باشد، نشاطش بیشتر است. نماز رشد. همهی کمالات به نحوی تو نماز جاسازی شدند.
سوّم نماز انس. خدا به موسی میگوید که: «أَقِمِ الصَّلاهَ» (طه/ 14): نماز بخوان؟ برای چی؟ میخواهم با من رفیق شوی، میخواهم انس پیدا کنی با من. به موسی نمیگوید نماز بخوان برای اینکه: «تنهی عن الفحشاء و المنکر»، مگر حضرت موسی اهل فحشاء و منکر است؟! به موسی نمیگوید نماز بخوان، برای اینکه: «اطعمک من جوع، آمنک من خوف»، نانت دادم، آبت دادم. زشت است خدا به موسی بگوید نانت دادم، آبت دادم. شما اگر یک مهمانی داشته باشید، حاضرید به مهمانها بگویید نانت دادم؟! آبت دادم. به مهمانِ برمیخورد. به موسی نمیگوید نماز بخوان برای اینکه: «اطعمک من جوع، آمنک من خوف»، به موسی نمیگوید نماز بخوان برای اینکه: «تنهی عن الفحشاء و المنکر»، مگر موسی اهل فحشاء و منکر است؟! به موسی میگوید: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/ 14)، نماز بخوان تا یاد من در تو زنده بشود، یاد من که در تو زنده شد، «بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ» (رعد/ 28)، آرامش پیدا میکنی، آرامش که پیدا کردی، دلِ آرام پرواز میکند: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعی إِلى رَبِّکِ» (رعد/ 27 و 28) این هم یک نماز انس.
7- نماز برای تقرّب به خداوند
یکی دیگر نماز قرب. این نماز قرب در سورهی علق است که آیهی آخرش سجده واجب دارد، من نمیتوانم بخوانم، اگر بخوانم سجده واجب دارد، نمیخوانم، ولی میگوید اگر میخواهی به خدا قرب پیدا کنی، آیهی آخر سورهی علق، اگر میخواهی قرب به خدا پیدا کنی، نماز بخوان، سجده کن، سجده کن تا به من نزدیک شوی. پس ما چهار رقم نماز داریم.
هر کسی یک جوری است، یک وقت به یک نفر میگوییم برو بالا بنشین، میگوید: چرا؟ میگوییم: آنجا پرتقالهایش زیاد است، پرتقالهایش بزرگ است، به یک کسی میگوییم برو بالا، چون پرتقالش بزرگ است. یک بار میگوییم برو بالا، میگوید: «چرا بروم؟» میگوییم: بو علی سینا نشسته، پهلوی بوعلی سینا عکس برمیداریم. یعنی میگوییم برو بالا بنشین، سؤالی داری، از بو علی سینا بپرس. یک بار میگوییم برو بالا بنشین، دوربین نشانت میدهد، تلویزیون نشان میدهد. به هر کسی میگویند برو بالا بنشین، و لذا قرآن گاهی میگوید شکر خدا بکن، یک جا میگوید شکر نعمتهای خدا را بکن. به یک سری افراد میگوید شکر نعمتهای را.
مثلاً شما میخواهی به بچهات بگویی بابا خوب است، مامان خوب است، دوچرخه خرید، کفش خرید، جوراب خرید، برای بچّه باید این رقمی گفت. نعمتها، شکر نعمتها مال کلاس اوّل است. یاد خدا مهم است، کاری به نعمتها ندارم، میخواهم خدا را، توجّهم به خودِ خدا باشد، نعمتها کمرنگ و پررنگ. مشکلش هم این است که ما نعمت را معنای خاصی میکنیم، با خدارفیق نیستیم.
نعمتهای خدا به پول حساب نمیشود. اینقدر خدا به ما نعمت داده که قدرش را نداریم، اصلاً توجّه نداریم که این نعمت است. نمیدانستیم این هم نعمت است. پس اینها درجات نماز است.
مردم هم در نماز مختلفاند. امام صادق علیه السلام یک نفر را فرستاد برای مأموریتی، رفت و برگشت و امام فرمود: «وضع مردم چه جور بود؟» گفت: «آقا خوب نبود، مردم چنیناند، چنیناند.» گفت بدگویی کرد از مردم، که این مردم چه کردند، چه کردند، چه کردند. امام صادق علیه السلام حرفهایش را که شنید فرمود: ایمان ده درجه است، بعضی یک درجه ایمان دارند، فقط در حدّی است که روز عاشورا یک پیراهن سیاه میپوشند، روز شهادت حضرت زهرا یک پیراهن سیاه میپوشند، همین بعضیها نه، روضه هم میروند، بعضیها کتاب مطالعه میکنند، بعضیها خرج میدهند، هزینه میکنند، بعضیها تعطیل میکنند، بعضیها. بعد امام فرمود: آن کسی که دو درجه ایمان دارد، سر به سر یک درجه نگذارد، کسی که شش درجه ایمان دارد، سر به سر پنج درجه نگذارد، ایمان ده درجه هست، هر کسی در یک درجه قرار گرفته، و بالادستیها سر به سر پایین دستیها قرار ندهند.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از غافلین قرار نده، نمازهای ما را یک نمازهایی قرار بده که توی قرآن ستایش کردی، نماز دائمی، خالصانه، خاشعانه، دائمانه، اینطور باشد.
بعضیها هم میگویند: «نماز بخوان»، میگوید: «کار دیگر میکنم». مثل اینکه میگوییم: آقا گوش داری؟ میگوید: نه، عوضش چهار تا چشم دارم. گوش کار چشم را نمیکند. نباید گفت عوض این کار، آن کار. من نماز نمیخوانم ولی عوضش به فقراء کمک میکنم. شما یک چایی را بکن تو آفتابه، بده به من، بگو: «عوض یک استکان چای، دو استکان چایی.» میگوید: «بابا من چاییای را میخواهم که تو فنجان باشد.» قرآن چند تا آیه داریم میگوید: «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» (نساء/ 92 و 124، نحل/ 97، إسراء/ 19، طه/ 112، انبیاء/ 94، غافر/ 40)، این کار را کردی، اگر ایمان داری، قبول است، وگرنه اگر.
اینها چند جملهای راجع به نماز بود.
و اما حضرت زهرا. جملهای که میخواهم بگویم این است که یک کسی که داغ میبیند، خاطرهی تلخی دارد، سعی میکند نگاهش به آنجا نیفتد. مثلاً در جنگ احد وحشی که عموی پیغمبر را کشت، وحشی آمد پهلوی پیغمبر، گفت: «من در جنگ احد عموی تو را کشتم، حالا مسلمان شدم، پشیمان هستم.» فرمود: «خدا توبهی تو را میبخشد، چون ایمان آوردی، ولی من نبینمت.» یک وقت انسان عکس یک کسی را میبنید، هی دلش میسوزد، لباسش را میبنید، فرشش را میبنید، اتاقش را، کتابخانهاش را، یعنی هر چی نگاه میکند به یادگارهای او، دلش میسوزد. خب اینها را عوض میکنند، فرش را برمیدارند، اتاق را عوض میکنند، جا را عوض میکنند، خانه را عوض میکنند، یک تغییراتی میدهند که این هی آتش نگیرد قلبش. حضرت زهرا کجا شهید شد؟ پشت در. پشت در را چه کنیم؟ هر وقت حضرت علی خواست برود بیرون، میگفت: «اینجا بود که زهرا شهید شد.» میرفت کارش را انجام میداد، باز وقتی برمیگشت، باز نگاهش به در میخورد. این قتلگاه پشت در خیلی سوزنده بود، نمیشود در را کَند، نمیشود از پشت بام رفت. یعنی قتلگاهِ جلوی چشم شوهر، این هم چه همسری! آن وقت کی؟ دختر پیغمبر. کی؟ همسر امیرالمؤمنین. کی؟ مادر امامت. دختر نبوّت، همسر ولایت، مادر امامت، اگر زهرا سلام الله علیها حامله نبود، اینقدر دلسوز نبود، زن حامله، زن جوان، اگر علی توی خانه نبود، طوری نبود، روبروی چشم علی، علی که با دستش در خیبر را میکَند، باید بنشیند زنش مورد شکنجه قرار بگیرد.
خدایا تو را به حقّ زهرا و پدرش و شوهرش و نسل معصومش هر چه به عمر ما اضافه میکنی، بر ایمان و عمل و اخلاص و و عمق و برکت کار ما بیفزا.
و همهی مشکلات فرد و جامعه و دولت و ملّت ما را حل بفرما.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 102 سوره آلعمران بر چه امری تأکید دارد؟
1) رعایت حق تلاوت
2) رعایت حق تقوا
3) رعایت حق جهاد
2- آیه 43 سوره نساء، به کدام یک از شرایط نماز اشاره دارد؟
1) آگاهی در نماز
2) خشوع در نماز
3) اخلاص در نماز
3- بر اساس قرآن، نشانه اخلاص کدام است؟
1) عدم دریافت اجرت
2) عدم انتظار تشکر
3) هر دو مورد
4- به شکرانه عطای کوثر، خداوند چه فرمانی به پیامبر اکرم میدهد؟
1) اقامه نماز
2) گرفتن روزه
3) ادای زکات
5- آیه 14 سوره طه به کدام نوع نماز اشاره دارد؟
1) نماز شکر
2) نماز انس
3) نماز قرب
سلام خسته نباشید . ببخشید فرم ثبت نام کدوم قسمت سایت هست؟؟ برای شرکت باید از قبل ثبت نام کنیم. درسته؟؟؟ ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام پاسخ صحیح را به صورت یک عدد 5 رقمی به شماره 3000114 پیامک کنید.