رساله‌ی حقوق امام سجاد علیه‌السلام(2) – حق نفس

موضوع: رساله‌ی حقوق امام سجاد علیه‌السلام 2 – حق نفس
تاریخ پخش: 13/8/1400
عناوین:
1- توجه قرآن به حقیقت انسان
2- چهار شناخت لازم برای هر انسان
3- توجه به دقت و عظمت آفرینش اعضای بدن انسان
4- شناخت هدف آفرینش انسان
5- خطر خیانت در امانت‌های الهی
6- خطر مکر و حیله با دستورات الهی
7- قدر و ارزش خود را بدانیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

خدمت عزیزان بحثی که در این بیست و پنج شش دقیقه پر می‌کنیم موضوعمان حقوق است. امام زین العابدین علیه السلام حدود پنجاه حق بیان کرده و ما گفتیم هر جلسه‌ای یکی از این حق‌ها را بگوییم، تا ببینیم توفیق چه می‌شود. حق خدا هست، بعد از حق خدا که گفتیم حق نفس، خود ما به گردن خودمان حق داریم. یعنی چه؟ یعنی این دستی که خدا به من داده، این دست امانت است، من حق ندارم مثلاً این دست را اذیت کنم. چشم من، گوش من، این‌ها همه حق دارند، زبان من، پدر من، مادر من، بستگان، همسایگان، حکومت حقی به ما دارد، ما حقی به حکومت داریم، این مسئله‌ی حقوق معروف است به رساله‌ی حقوق، بعضی از دانشمندان هم این پنجاه حق امام زین العابدین را تفسیر کردند و شرح نوشتند.
«وَ أَمَّا حَقُّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ فَأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَهِ اللَّهِ.» (تحف العقول، ص 256)
[پای تخته] بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع ما: رساله‌ی حقوق امام سجاد علیه السلام، حق خدا اول بود، بیاناتی شد، دو حق خود. خود را می‌گویند نفس.
حالا. حق نفس چی هست؟
1- توجه قرآن به حقیقت انسان
بیش از 250 مرتبه من صبحی شمردم، بیش از 250 مرتبه در قرآن کریم کلمه‌ی نفس آمده، یعنی قدر خودت را داشته باش، ما داریم استعدادهای خودمان را همین‌طور هدر می‌دهیم. امام سجاد می‌فرماید که: «وَ أَمَّا حَقُّ نَفْسِکَ»، حق خودت می‌دانی چی هست؟ «َأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَهِ اللَّهِ»: کارهایت در راه رضای خدا باشد، تحصیل است، کار است، مطالعه است، خدمت به مردم است، هر کاری که می‌کنی، یک مقصد خوبی داشته باشی، یعنی کارها رنگ الهی داشته باشد، خودت را مفت نفروش. من راجع به این‌که خودمان را مفت بفروشیم، جملاتی بگویم. اگر کسی خودش را نشناسد، مفت می‌فروشد. به بچه بگویی این شکلات را بگیر، آن سکه طلا را بده، فوری می‌دهد، یک سکه می‌دهد که یک شکلات بگیرد، چرا؟ برای این‌که بچه نمی‌داند طلا قیمتش چه‌قدر است. ما نمی‌دانیم چه‌قدر می‌ارزیم. نرخ را بگویم. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «قیمت شما بهشت است، «ثمنک الجنه»، اگر به غیر بهشت معامله کنی باختی، و برای برد و باخت هم مفصل قرآن فرموده. مثلاً یک جا می‌گوید که: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» (بقره/ 90): چه بد خودش را فروخت، بد معامله کردند، این‌ها دیگر آیه قرآن است، «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»، «بِئْسَ» یعنی بد معامله کردند، «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»، بد خودش را فروخت.
گاهی می‌گوید که خاسرند، «خاسِرَه» (نازعات/ 12) خسارت کردند.
گاهی می‌گوید که «خُسْرانُ الْمُبین‏» (حج/ 11)، خسارتشان خیلی رسوا بود، خیلی بد معامله کردند.
گاهی می‌گوید که «أَخْسَر»‏ (انبیاء/ 70 و کهف/ 103 و …)، یعنی از همه خسارتشان بیش‌تر است.
تعبیراتی که گفته همه‌اش یعنی این مواظب باش مفت نفروشی خودت را. زبانی که می‌تواند یک کلمه حق بگوید، یک فتنه‌ای را بخواباند، چرا با همین زبان یک کلمه بگوید یک فتنه را ایجاد کند؟! حالا در حق زبان من مطالبی را دارم که ان‌شاءالله خواهم گفت. چشم ما که می‌تواند کتاب خوب مطالعه کند، چرا کتاب بد مطالعه کند. قدر خودت را داشته باش.
عرض کنم به حضورتان که «نَالَ الْفَوْزَ الْأَکْبَرِ مَنْ ظَفِرَ بِمَعْرِفَهِ النَّفْسِ» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 720)، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر که بفهمد نرخش را، این فوز است، رستگار شده است. رستگار کسی است که بداند کیه و چیه.
«مَن لَم یَعرِف نَفسَه بَعُدَ عَن سَبیلِ النّجاه»: کسی که خودش را نشناسد؛ از مسیر نجات دور شده است، «و خَبِطَ فی الضَّلال و الجَهالات‏». (غرر الحکم و درر الکلم، ص 656)
2- چهار شناخت لازم برای هر انسان
از امامان ما نقل شده که در علم چهار تا چیز خیلی محور است.
[پای تخته] محور علوم:
1- تَعْرِفَ نَفسَک:
خودت را بشناسی، بدانی چه کسی هستی.
2- تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ: بدانی چه صنعتی در تو به کار رفته، چشم تو چگونه ساخته شده است، گوش تو چه‌طور، سلول‌ها، گلبول‌ها، «مَا صَنَعَ بِکَ»، صنعتی که خدا در تو انجام داده، بدانی.
3- مَا أَرَادَ مِنْکَ: خدا از تو می‌خواهد چه کند، من و شما را خلق کرد برای چی؟
4- مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک (الکافی، چاپ الإسلامیه، ج ‏1، ص50): چه چیزی تو را از خط بیرون می‌کند، «مِنْ دِینِک»؟
این چهار تا. «تَعْرِفَ نَفسَک»، خودت را بشناسی. خب می‌خواهیم خودمان را بشناسیم، چه‌طور؟ قرآن را باز کنیم، قرآن می‌گوید تو کیستی.
بسم الله الرحمن الرحیم، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً» (بقره/ 30)، تو خلیفه‌ی خدا هستی، خلیفه‌ی خدا این کارها را می‌کند؟!
آیه‌ی بعد: «فَضَّلْنا» (بقره/ 253، انعام/ 86، إسراء/ 21 و 25)، تو فضیلت داری، چیزهایی داری، استعدادهایی داری که موجوداتی دیگر ندارند.
آیه‌ای دیگر: «کَرَّمْنا» (إسراء/ 70)، تو کرامت داری، بزرگواری، حیفی.
«فَضَّلْنا»، «کَرَّمْنا»، «فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 4)، بهترین ساختمان‌ها را به تو دادیم، تمام موجودات دَمَر هستن، حیوانات دریایی، صحرایی، هوایی، همه افقی‌اند، یک موجود عمودی داریم، سیخکی و او انسان است، «فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ». ساختمان تو با همه فرق می‌کند، ظرفیت تو با همه فرق می‌کند.
«نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» ‏(ص/ 72) ، در تو روح خداست.
«فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین‏» (مؤمنون/ 14)، خدا هر چیزی را آفرید به خودش آفرین نگفت، ولی در خلقت انسان آفرین گفت.
خودت را بشناس، « تَعْرِفَ نَفسَک»، خودت را بشناس. «تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ»، این دیگر علم تشریحی است. داریم که اگر کسی علم تشریحی بلد نباشد، در خداشناسی می‌لنگد، چه تدارکاتی در بدن شما تعبیه شده است؟ چه جوری جبران می‌کند؟ ارتباط هر دستگاه مستقل است، در عین حال با هم مرتبط است. یعنی ریه کار می‌کند، کبد کار می‌کند، چشم کار می‌کند، گوش کار می‌کند، معده کار می‌کند، روده کار می‌کند، اعصاب کار می‌کند، خون در جریان است، ناخن برای خودش بزرگ می‌شود، مو برای خودش بزرگ می‌شود، آب دهان برای خودش تولید می‌شود، آب شیرین دهان، آب شور چشم، چند تا کارخانه در بدن شماست، همه از هم مستقل، در عین حال همه با هم هماهنگ. هر چیزی خواستی به شما داد، مکیدن را به همه‌ی بشر آموخت، چون بچه وقتی به دنیا می‌آید، اول کارش این است که باید غذا بخورد، راهش چی هست؟ لبش. لب را جوری آفرید که از کنارش نریزد بیرون، لب ما اگر استخوان می‌داشت، هر چی می‌خواستیم بخوریم از کنار این چون استخوان است به هم نمی‌چسبد، به هم نمی‌چسبد، هر چه می‌خوردیم به لباس‌هایمان می‌ریخت، یعنی همه‌ی ما وقتی می‌خواستیم غذا بخوریم، باید یک پیش‌بند ببندیم، این لب‌ها نرم است به هم جفت می‌شود، غذا بیرون نمی‌ریزد. بعد فوت کردن هم بلد نیستیم، همه‌ی این‌هایی که به دنیا آمدند، می‌مکند، یکی نیست که بگوید بچه‌ی ما عوض این‌که بمکد، فوت می‌کند. هر چی خواستیم به ما داد. هر چیزی را در جای خودش حفاظت کرد.
3- توجه به دقت و عظمت آفرینش اعضای بدن انسان
چشم ما پنج تا محافظت دارد، یک محافظ تو گذاشته، آب نمک، اشک شور، چون چشم ما از پی است، پی اگر در آب نمک نباشد، فاسد می‌شود.
بعد یک محافظ پلک گذاشته، اتوماتیک بسته می‌شود، باز می‌شود.
مژه گذاشته که چیزی وارد چشم نشود.
چشم را تو قرار داده که اگر یک آسیبی رسید، چشم من نابینا نشود، اگر چشم من مثل بینی بیرون بود، بیش‌تر ما شاید کور بودیم.
ابرو گذاشته بالایش که نور خورشید که می‌تابد، این ابرو جلوی فشار نور را بگیرد.
خدا چه کرده با ما؟! دندان‌های ما دانه دانه است. اگر دندان ما یک استخوان قالب بود، یک گوشه دندان که درد می‌کرد، باید کل فک را بکنند. الآن شما یک دندانت فاسد می‌شود، همان یک دندان را یا پر می‌کنی یا می‌کشی. اگر دندان‌هایت دانه دانه نبود، با هم متصل بود، هر کس یک گوشه دندانش درد می‌کرد، باید کل فکش را کند.
چین و چروک‌های گوش چه نقشی دارد؟
صدا را می‌فهمیم، جهتش را می‌فهمیم. اگر گوش ما مثل پیشانی صاف بود، صدا را می‌فهمیدیم، اما نمی‌دانستیم از کدام طرف است. تا می‌ ‌گفتند مثلاً: آقای قرائتی، من باید به شش طرف نگاه کنم، اما این امواج با چین و چروک‌های گوش جوری است که جهت صدا را تشخیص می‌دهیم.
اصلاً خیلی از چیزها را نمی‌دانیم. بنده خدایی پایش مشکلی پیدا کرد، شصت پایش را قطع کردند، دیگر نتوانست راه برود، هی بلند می‌شد، می‌افتاد زمین. معلوم شد که خدایا من شصت پایم قطع شده، آخر شصت پا چه‌طور در اراده‌ی طرف؟ بله، معلوم می‌شد که این کنترل این‌که شما نیفتی، با این شصت پا است، ما نمی‌دانستیم.
علم چیست؟
4- شناخت هدف آفرینش انسان
خودت را بشناس. خدا چه صنعتی «مَا صَنَعَ بِکَ»، چه صنعتی در تو گذاشته، «مَا صَنَعَ بِکَ»، «مَا أَرَادَ مِنْکَ» حالا آفریده چی؟ ما را آفرید، هدفش از آفرینش چی بود؟. این هم مهم است.
آمدیم که بخوریم؟! ببینید شما می‌روید یک خانه بخرید، یا رهن کنید، یا اجاره کنید. شما را بنگاه معاملاتی می‌برد تو خانه‌های مختلف نشان می‌دهد. هیچ کس هم نگفته که چه چیزی کجاست، اما شما در هر اتاقی را باز می‌کنی، از چیزهای تو می‌فهمی این چه اتاقی است. اگر دیدی گاز است و چراغ گاز است و یخچال است، می‌گویی اینجا آشپزخانه است، اگر دیدی تختخواب است، می‌گویی اتاق خواب است، اگر دیدی عرض کنم به حضور شما که زینت شده این اتاق، می‌گویی اتاق مهمان‌خانه است، که زینت شده. از چیزهای توی اتاق می‌فهمی که چی هست. پس ما اگر خواسته باشیم خدا را بشناسیم باید چیزهای خودمان را بشناسیم، آیا درون من شکم است، پس برای خوردن هست، پس خوردن یک اصل است. آیا در من چشم است؟ پس باید نور باشد، که بتوانم ببینم. غیر از خوراک و پوشاک و مسکن استعداد دیگری در انسان نیست؟ استعدادهای زیادی را انسان دارد، «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» (بقره/ 31)، قرآن می‌گوید: انسان، نه همه‌ی انسان‌ها، در این جنس انسان، می‌تواند تمام علوم را یاد بگیرد. یک بار دیگر آیه را بخوانم: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» (بقره/ 31): خداوند به حضرت آدم تمام اسرار هستی را آموخت. حتی روایت داریم امام فرمود: حتی این زیر پای مرا هم یاد گرفت که این پشم است، کرک است، پنبه است، نمد است، حصیر است، موکت است. (ر.ک به: بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۴۷)
بشناسیم خودمان را، بشناسیم خدا چه صنعتی را در ما به وجود آورده، بدانیم از ما چه می‌خواهد. از ما خدا چه می‌خواهد؟ «خَلَقَ لَکُم‏» (بقره/ 29، شعراء/ 166 و روم/ 21)، «سَخَّرَ لَکُم»‏ (ابراهیم/ 32 و 33، نحل/ 12، حج/ 65، لقمان/ 20 و جاثیه/ 12 و 13)، «مَتاعاً لَکُم‏» (مائده/ 96، نازعات/ 33 و عبس/ 32)، ابر و باد و مه و خورشید برای تو است، خب تو برای چی هستی؟ طیّبات بخوریم، بعد بخوابیم تمام بشود برود، خب گاو هم این کار را می‌کند. خدا از من چی می‌خواهد؟
خب چه چیزی من را از خط بیرون می‌کند؟ چه چیزی من را بیرون می‌کند؟ چه چیزی دارم می‌گویم؟ امام سجاد می‌گوید از مهم‌ترین حقوق‌ها این است که خودت را بشناسی.
خب برویم سراغ جمله‌ی بعد. نفس خیلی به انسان نزدیک است، یعنی هیچی آدم، خودت را بشناس، انسان چه زمانی خودش را می‌شناسد؟ وقتی از دنیا رفت و راه درست نرفت و قیامت معلوم شد جزء مجرمین است، آن وقت قرآن می‌گوید: مجرمین آن وقت می‌فهمند که چه کرده‌اند. می‌گوید: «یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی» (معارج/ 11)، افراد مجرم و تبهکار، آدم‌های خلافکار دوست دارند «یَفْتَدی»، می‌گوید مرا جهنم نبر، «بِبَنیهِ» (معارج/ 11): این بچه‌ام را ببر، «وَ صاحِبَتِهِ» (معارج/ 12): همسرم را هم ببر جهنم، «وَ أَخیهِ» (معارج/ 12): برادرهایم را هم ببر، «وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (معارج/ 14): اصلاً همه‌‌ی مردم کره‌ی زمین را ببر، «ثُمَّ یُنْجیهِ» (معارج/ 14): مرا نجات بده. آنجا می‌فهمد که عجب، چه می‌ارزد! می‌گوید همه‌ی کره‌ی زمین و تمام مردم فدایی بشود که من نجات پیدا بکنم. آن وقت آدم می‌فهمد که چه قدر می‌ارزد، چه باختیم، چه سوختیم، چه مفت باختیم. خودمان را به چه کسی فروختیم؟ برای این‌که از یزید جایزه بگیریم، سر امام حسین را بریدم؟! الله اکبر. کلاهبرداری کردیم، داروی قلابی تولید کردیم که مردم بمیرند، ولی من پولدار بشوند. چی بودیم، تو خلیفه‌ی خدا بودی، کجا رفتی؟! بدانیم که چه چیزی ما را بی‌دین می‌کند‌، «مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک»، خیلی حدیث قشنگی است.
5- خطر خیانت در امانت‌های الهی
انسان نسبت به نفسش، جملاتی را قرآن دارد، یکی می‌گوید: «تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/ 187)، شما به خودتان خیانت کردید، معلوم می‌شود که دستور خدا را عمل کردن، امانت است، خلاف دستور، خیانت است. آخر در ماه رمضان گفتند که زن و شوهرها پهلوی هم، هم خوابی نکنند، این یک ماهه خودشان را نگه دارند، بعضی از مسلمان‌ها نمی‌توانستند خودشان را نگه دارند، روزه‌شان را باطل می‌کردند، هم‌خوابی می‌کردند با خانمشان، با شوهرشان، روزه‌شان باطل می‌شد. آیه نازل شد: «تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/ 187): شما خیانت می‌کنید. خب خیانت نبوده؟! چرا همین که گفتیم نخواب، خوابیدی، حرف خدا را گوش ندادی، خیانت کردی. می‌گوید: خیلی خب، ما یک خورده کوتاه می‌آییم، پس روزها که روزه هستید، دست‌درازی نکنید، کاری دارید، شب باشد، اینجا «تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ»، یعنی به نفست خیانت کردی، چه کردم؟ گفتم: این کار را نکن، کردی. این یک خیانت.
«تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم‏» (بقره/ 44)، گاهی آدم خودش را فراموش می‌کند. یک خاطره دارم، برایتان بگویم. زمان شاه ما سوار یک اتوبوسی شدیم برویم مسافرت، یک کسی خواست یک متلکی به ما آخوند بگوید. به راننده گفت: آقای راننده، شیخ وارد شد، موسیقی را روشن کن! آن راننده هم موسیقی را روشن کرد. من داشتم فکر می‌کردم که مثلاً حالا چه کنم، هیچی نگویم، پیاده شوم از اتوبوس، داشتم فکر می‌کردم این آقایی که گفت موسیقی را روشن کن، گفت: آ شیخ از موسیقی خوشت می‌آید؟! گفتم: این‌که می‌خواند یک خواننده است، من می‌توانم فردا یک دانشمندی بشوم، جوان بودم، زمان انقلاب. من می‌توانم یک دانشمند بشوم، آیا مغزی که می‌تواند دانشمند بشود، در اختیار یک خواننده بگیرد، این حیف نیست؟! کار به حلال و حرامی ندارم. گاهی وقت‌ها حلال هم باشد، مگر همه‌ی حلال‌ها را ما باید انجام بدهیم.
حالا یک چیزی را من می‌گویم تلویزیون خواست پخش کند، نخواست پخش نکند. یک کسی بچه سیدهای زیبا را می‌بوسید. به او گفتند: «آقا گناه است، حرام است، خجالت بکش، بی‌حیا.» گفت: «آخر این سید است، جدّش پیغمبر است، من به خاطر جدّش بوسیدم.» رفتند یک سید زشت را پیدا کردند، آوردند، گفتند: «این هم جدّش پیغمبر است.» گفت: «حالا همه‌ی ثواب‌ها را من بکنم؟! این یکی را شما انجام بده.»
حالا گیرم ارشاد اجازه داده است، این آهنگ هم مجاز است، حالا همه‌ی ثواب‌ها را شما باید بکنی؟! شما نگاه کن چه کسی هستی، و این که می‌خواند چه کسی است، این می‌خواند چه کسی است، «تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم‏» (بقره/ 44): فراموش کردید خودتان را، فراموش کردی.
شما قیمت یک قالی را بدانی، حاضر نیستی یک قالی را با چاقو پاره کنی، که با پاره‌های قالی شیشه پاک کنی، شیشه‌ی اتاق را با ورق روزنامه هم می‌شود پاک کرد، قالی را پاره کردی، برای این‌که شیشه پاک کنی؟! ما بعضی وقت‌ها این‌طور هستیم. قرآن می‌گوید: «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/ 54)، «تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم‏» (بقره/ 44)، گاهی هم فکر می‌کنیم که زرنگی است، این خیلی بد است.
6- خطر مکر و حیله با دستورات الهی
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» (آل عمران/ 54)، این‌ها با خدا کلک می‌زنند، ولی خودشان را دارند کلک می‌زنند، حالی‌شان نیست، مَثَل کلک را هم برایتان بگویم، مَثَل‌ها، مَثَل‌های خوبی است، به‌خصوص برای دانشگاه فرهنگیان و معلمان و مربیان، این‌ها برای نسل نو، مَثَل‌های خوبی است. این «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» (آل عمران/ 54) یعنی چه؟ خدا مکر کرد، آن‌ها هم مکر کردند؟ مگر خدا مکّار است؟! مگر خدا حیله‌باز است نعوذ بالله؟! مَثَل، مَثَل خوبی است. پزشک می‌آید بیمارستان بالای سر مریض، می‌گوید: «این شربت را بگیر، هر به پنج ساعت یک قاشقش را بخور مثلاً، فردا صبح می‌آیم می‌بینمت.» بیمار هم می‌گوید: «باشه.» شربت را هم نمی‌خورد. فردا صبح نزدیک آمدن دکتر که می‌شود، در شیشه را باز می‌کند، یک مقداری از این شیشه را چند تا قاشق را در دستشویی می‌ریزد و آب می‌ریزد و در شیشه را می‌بندد و می‌گذارد بالای سرش. دکتر می‌آید، «آقا شربت را خوردی؟»، «مگر نمی‌بینی سرش خالی است!». این فکر می‌کند که کلاه سر دکتر گذاشت، کلاه سر خودش گذاشته. «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه‏» (فاطر/ 43)، قرآن می‌گوید: «سر هر کسی می‌خواهی کلاه بگذاری، سر خودت کلاه می‌گذاری.»
بد نیست یک مَثَل دیگر بزنم. یکی از مراجع بزرگوار می‌گفت: «حرف‌های تو را من بلدم، ولی گاهی پای تلویزیون می‌نشینم، ببینم با چه مَثلی حرف می‌زنی، این مَثَل‌های تو برای من مهم است.» این مَثَل هم اگر اشتباه نکنم برای مثنوی است، اگر اشتباه نکنم، یادم نیست. قدیم کیلو و این‌ها نبود، من یادم است بچه که بودم در بعضی جاها، ترازوهایشان یک سنگ می‌گذاشتند، مثلاً می‌گفتند: «این سنگ به اندازه‌ی یک کیلو و نیم است، دو کیلو است.» یک کسی آمد شکر بخرد، گفت: «آقا مثلاً یک کیلو شکر بده.» این هم یک سنگ گذاشت و گفت: «این یک کیلو.» رفت آخر مغازه‌اش و شکر بیاورد، این مشتری که می‌خواست شکر بخرد، سنگ را برداشت و هی به لبش می مالید. به خیال خودش را دارد سنگ شکرفروش را لیس می‌زند و از او کم می‌کند، غافل از این‌که هر چیزی از سنگ کم بشود، از شکرش کم می‌شود، حالی‌اش نیست، دارد ضرر به خودش می‌زند. خیلی‌ها خیال می‌کنند زرنگ هستند. یک پولی را جابجا می‌کنند در بانک‌ها، در شرکت‌ها، در نمی‌دانم واگذاری‌های خصوصی، عمومی، این کارهایی که هر شب تلویزیون با کم و زیادش نشان می‌دهد، به نظر خودش زرنگ است، همه‌ی فامیل هم می‌گویند فلانی زرنگ است، چه جایی دارد و چه کارهایی می‌تواند بکند. می‌ارزد که مثلاً عکسش در تلویزیون نشان بدهند، این دخترش بخواهد فردا شوهر کند، بگویند: «اِ این همین است که پدرش دزد درآمد؟!»، می‌ارزد نسلت به جای این‌که به تو افتخار کنند، ننگ فامیل بشوی، ننگ محله بشوی؟! اصلاً مردم تو را در کوچه ببینند که دیروز سلام می‌کردند، وقتی فهمیدند تو دستت ناپاک است، سلام به تو می‌کنند؟! چه چیزی را دادی؟! آبرو. خیلی مهم است این. «تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم‏»، خودتان را فراموش کرده‌اید. خیلی قیمتی هستید شما، خلیفه‌ی خدا بودی، «فَضَّلْنا» (بقره/ 253، انعام/ 86، إسراء/ 21 و 25) برای توست؛ «کَرَّمْنا» (إسراء/ 70) برای توست، «أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 4) برای توست، «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» ‏(ص/ 72) برای توست، «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماء» (بقره/ 29) زمین و آسمان برای توست، کرات آسمانی برای توست، خورشید و ماه برای توست، آب دریا برای توست، پرنده‌ها، چرنده‌ها همه برای تو هست. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم‏» (مائده/ 105)، یک جای دیگر می‌گوید: آقا مواظب خودت باش، از خودت غافل نشو. آدمی که از خودش غافل است، نمی‌داند که عمرش دارد کجا می‌رود، استعدادش کجا می‌رود، روی چه چیزی فکر می‌کند، اصلاً چه چیزی می‌خواند. ما حتی درس‌هایی که می‌خوانیم ممکن است درس‌ها سرگرمی باشد، اطلاعات لغوِ لغوِ لغو، فلان کوه چند متر است، مثلاً حالا می‌گوییم سه هزار متر است، یا سه هزار و ده متر است، یا سه هزار و ده متر کم است، این مثلاً طول این کوه چه نقشی در زندگی من دارد؟! آدم هر چه را بداند بهتر از این است که نداند. شعار غلطی است. چه کسی گفته آدم هر چیزی را که بداند بهتر است که نداند؟! الآن شما عیب‌های من را بدانی، بهتر است؟! دیگر گوش به حرف‌های من نمی‌دهی. من عیب‌های شما را بدانم، بهتر است؟! با شما حرف نمی‌زنم. این چه شعار ننگ و غلطی است که می‌گویند هر چه آدم بداند، قرآن می‌گوید: بعضی چیزهایی که می‌دانی ضرر دارد: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم» (بقره/ 102)‏، یاد گرفتی ولی این علم ضرر دارد، به چه درد می‌خورد.
7- قدر و ارزش خود را بدانیم
قدر خودمان را داشته باشیم، عمرمان را کجا خرج کنیم؟
شما اگر یک گونی خواستی بدوزی، به هر کس می‌گویی بدوز، اما اگر یک فاستونی قیمتی را خواستی کت شلوارش کنی، به هر خیاطی نمی‌دهی، قیمتی است. شما اگر پلاس‌ات کهنه باشد، بزغاله هم رویش خوابید، طوری نیست، اما اگر قالی ابریشم باشد که اجازه نمی‌دهی یک مرغ و خروس بیاید روی قالی ابریشمی آنجا بخوابد، کثیف کند. ارزش داری، خلیفه‌ی خدا هستی. این زبان حیف است باطل بگوید، تو حیفی. یادمان می‌رود از شخصیت خودمان. گاهی ببین در خانه مهمان هست، بچه‌ی صاحبخانه می‌رود یک شیرینی، غذا بیاورد، دیس از دستش می‌افتد، می‌شکند، مهمان می‌گوید: «آقا ببخشید شکست» می‌گوید: «طوری نیست، بچه هست، شکستنی برای شکستن است، تنت سالم باشد، فکرش را نکن». همین آقایی که می‌گوید شکستنی برای شکستن است، طوری نیست، اگر تنها بود، مهمان نبود، داد می‌زد سر بچه‌اش، کوری، حواست را جمع کن! چه‌طور شد که تنهایی باشد می‌گوید کوری، روبه‌روی مهمان می‌گوید طوری نیست. برای این‌که روبه‌روی مهمان احساس می‌کند شخصیت است، حالا اگر سر بچه داد بزند، خواهند گفت: «صاحبخانه بی‌شخصیت است، روبه‌روی ما مثلاً حیا نکرد.»
ما توجه داشته باشیم به شخصیتمان. شما اگر بدانی پشت دوربین هستی، همیشه عبا را دوش می‌گیری، خیلی قشنگ، منظم، اما اگر غافل بشوی، ما باید بدانیم ما چه کسی هستیم.
حفظ خود. حق خود چی هست؟ جسمت هم، شما حق نداری یک کاری بکنی که به استراحتت ضربه بزنی، استراحتت باید درست باشد. به ما گفته‌اند ساعت‌هایی را بخواب، حتی روز هم گفتند یک چرتی بزن. شب‌ها همه‌اش را نخواب: «قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُون»‏ (ذاریات/ 17)، بخشی از شب را بیدار باشید. هر فیلمی را نبین. نگاه کن یک بخشی از این فیلم را که دیدی بگویی این فیلم به تو چه چیزی اضافه می‌شود، عقلت اضافه می‌شود، الحمدلله، گوش بده، ببین، عقلت، فکرت، حافظه‌ات، تجربه‌ات، حتی یک خنده به لبت می‌گذارد، خب ببین که بخندی، خب خنده هم مهم است.
من سال‌های قبل آرزویم این بود که یک سایت خنده درست کنم به نام خنده‌های حلال، خنده‌های حکیمانه، چون ما الآن وقتی می‌خواهیم بخندیم، سر به سر هم می‌گذاریم، کشور هم را مسخره می‌کنیم، روستای هم را مسخره می‌کنیم، لهجه‌های همدیگر را مسخره می‌کنیم، یعنی با گناه می‌خندیم، این پیداست ما نتوانستیم یک خنده‌ی حلال به جامعه عرضه کنیم و آن این که ما خنده‌ی حلال داریم. من خودمان بعضی از دوستان آمده‌اند، این نوارها، قسمت‌هایی را که خنده در آن هست، مثل همین تیکه‌ای که امروز در حرف‌هایم زدم، همه ثواب‌ها را من بکنم، سید خوشگل‌ها را می‌بوسید، سید زشت‌ها را نمی‌بوسید، یا مثلاً، این خنده‌ی حلال چیز خوبی است، ما می‌توانیم یک خنده‌ی حلال درست کنیم. خود تلویزیون، دانشگاه‌ها می‌توانند، بگویند یک سایت خنده‌ی حلال حکیمانه، وقت هم نگذارید، کوتاه گفتن، من اگر قدر خودم را داشتم، شما اگر گفتند یک کاهو چند است، مثلاً یک کاهو، یا دو تا کاهو، یک کیلو، دو کیلو کاهو چند است، اگر دیدی خیلی گران است، می‌گویی نه، این همه، من این کار را نمی‌کنم، من پولم را خرج این قیمت نمی‌کنم، ارزان‌تر باشد می‌خرم، با این گرونی من نمی‌خرم، حساب و کتاب می‌کنیم. آیا این مغز شما چه نواری می‌خواهد توش ضبط بشود؟ چه چیزی داری می‌نویسی؟ از این فرش چه استفاده‌ای می‌کنی؟ از عمرت چه استفاده‌ای می‌کنی؟ چه گوشتی می‌خوری؟ اسلام گفته این گوشت را نخور. چه غذایی می‌خوری؟ بابا ترش می‌خواهی؟ لیمو ترش. شیرین می‌خواهی؟ خرما و توت. ترش و شیرین می‌خواهی؟ پرتقال و انار. می‌گوید نه، نه ترش می‌خواهم، نه شیرین می‌خواهم، نه ترش و شیرین، می‌خواهم عرق بخورم، می‌خواهم شراب بخورم. لجبازی با آفریدگار!!
حفظ جان مهم است، پرخوری، ممنوع! بدخوری، ممنوع! در قرآن بسیاری جاها می‌گوید: «کُلُوا»: این غذاها را بخورید، «لا تَأکُلُوا»: این غذاها را نخورید، این‌ها همه برای حقّ نفس است.
یک بنده خدایی وسواسی بود، وقتی وضو می‌گرفت، زمستان یخ را می‌شکست، می‌رفت لب حوض، هی با آب یخ، خوشم آمد از یک نفر، آمد گفت: آقا، آقا! گفت: «بله.»، گفت: «این دست تو امانت است، این امانت را این قدر در این یخ، آب یخ فرو نکن.» به ما گفته‌اند دم غروب مطالعه نکنید، نور کافی نیست برای مطالعه. شما اگر بادام را با دندانت بشکنی، خیانت در امانت کرده‌ای، دندان امانت است، می‌تواند صد سال سالم باشد، این رقمی که تو از دندانت کار می‌کشی، خیانت کرده‌ای. فشار به معده، فشار به چشم، فشار به گوش، این آهنگ اذیت می‌کند. این آقا دارد می‌رود یک آهنگی هم در ماشینش گذاشته، خب حالا فرض کنیم حلال است، در عین حال ماشین برای خودت است، به اندازه‌ای که خودت گوش می‌دهی، چنان صدای این را بلند می‌کند که تا پنجاه، شصت متر فضا را می‌گیرد به خاطر این‌که می‌خواهد آهنگ گوش بدهد، این ظلم به حق دیگران است.
سیگار می‌کشد دود می‌کند، خب بابا این آقایی که اینجا نشسته، حق دارد نفس بکشد، شما هوای او را دودی می‌کنی، ظلم است، خیلی مهم است این. کم‌خوابی ظلم است، پرخوابی ظلم است، کم‌خوری ظلم است، بدخوری ظلم است. حق نفس، بدن حق دارد، همسایه حق دارد، عقل حق دارد، چه‌قدر کار بکشیم، چگونه بکشیم، چه ساعتی کار بکشیم، در چه موضوعی از خودمان کار بکشیم.
خدایا تو می‌دانی حرف‌هایی که می‌زنم اگر مچ من را خواسته باشی بگیری، خود من هم خیلی ظلم کرده‌ام. به ما توفیق بده، خلافی که کرده‌ایم، توبه کنیم واز این به بعد قدر خودمان را داشته باشیم، خودمان را هدر ندهیم. ما را از هدر رفته‌ها و سوخته‌ها و باخته‌ها و پشیمان شده‌ها و اهل حسرت و خسارت در دنیا و آخرت قرار نده.

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 11 سوره حج به چه امری اشاره دارد؟
1) زیان در دنیا
2) زیان در آخرت
3) هر دو مورد
2- آیه 70 سوره اسراء، به کدام ویژگی انسان اشاره دارد؟
1) خسارت انسان
2) کرامت انسان
3) فطرت انسان
3- آیه 31 سوره بقره کدام نعمت الهی به انسان را بیان می‌کند؟
1) استعداد یادگیری علوم
2) اختیار و اراده
3) وجدان و فطرت
4- آیه 187 بقره، کدام خطر را به انسان هشدار می‌دهد؟
1) خیانت به مردم
2) خیانت به خود
3) خیانت به خانواده
5- آیه 17 سوره ذاریات به کدام ویژگی اهل ایمان اشاره دارد؟
1) نماز جمعه
2) نماز جماعت
3) نماز شب

امام سجادحق نفسحقوقدرسهایی از قرآنرساله حقوققرائتی
Comments (1)
Add Comment
  • آیناز طاهری

    سلام خسته نباشید امیدوارم هر کسی که در این مسابقه شرکت کرده است موفق باشد

    موفق باشی دوست عزیز♥️