1- توبیخ به خاطر عدم تدبر در قرآن
2- دوری از طولانی شدن جلسات قرآنی
3- سخنرانی بر اساس معارف قرآنی
4- نام و یاد خدا در همه کارها
5- اهل بیت علیهمالسلام، تجسّم قرآن کریم
6- فهم عمیق آیات قرآن کریم
7- حضور قرآن در صحنههای گوناگون زندگی
8- انتخاب همسر با معیارهای قرآنی
موضوع: راههای مهجوریت زدایی از قرآن
تاریخ پخش: 08/04/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون بحث را در آستانه ماهی میبینند که در آینده «قد اقبل الیکم شهر الله» دارد ماه خدا میآید و ماه قرآن است. ماه ترویج قرآن، تبلیغ قرآن، هروقت هم میگوییم: قرآن، غرض ما قرآن تنها نیست. قرآن و اهل بیت.چون اگر هردو باشد نجات مییابی.
بچه را تاب بازی میبری. بچه را روی تاب مینشانی، میگویی: ببین، دستت را به این دو تا طناب بگیر. اگر دستت به این دو تا بود نمیافتی. اگر از دو تا دست برداشتی، یا از یکی دست برداشتی میافتی. «تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» (وسایلالشیعه/ج27/ص33) یک طناب ما «حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ صراط المستقیم» یک طنابمان اهل بیت است و یک طنابمان قرآن است. هردو، «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» (وسایلالشیعه/ج27/ص33) چون اگر یکی باشد، میافتی. گفتیم یک بحثی کنیم که اگر کسی میخواهد خودش را آماده کند، آماده کند.
1- توبیخ به خاطر عدم تدبر در قرآن
ما هر درسی را نخوانیم توبیخ نمیشویم. چرا این درس را نخواندی. زندگی ما عقب میافتد، هرچه اطلاعات ما کم باشد، چوبش را میخوریم. اگر کسی قرصها را نشناسد، ممکن است قرص نابجا بخورد و مریض شود. جاده را بلد نباشد، گم شود.عمرش تلف شود، بنزین و ماشینش هم هدر برود. هر دانستنی یک فایدهای دارد. اما اگر ندانید توبیخ نمیشویم. چند جا توبیخ میشویم. یکجا میگوید: چرا مزهی قرآن را نچشیدی؟ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن» (محمد/24) در قرآن تدبر نکردی؟ «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/24) یک جلسه صحبت کردیم، چطور شد قرآن مهجور شد و یک جلسه راههای مهجوریت زدایی.
من چند سال پیش اقرار ملاصدرا، اقرار فیض کاشانی، اقرار حضرت امام، اقرار بعضی از مراجع موجود را چاپ کردم و در تیراژ صد هزار تا پخش کردم. که چه بزرگانی، ملاصدرا خیلی مهم است. فیض کاشانی خیلی مهم است. اینها خیلی مهم هستند. چه بزرگانی آخر عمرشان غصه خوردند که ای کاش تمام عمرشان را صرف قرآن میکردند. تا به آنجا نرسیدیم، قرآن را از مهجوریت دربیاوریم.
یکی از بزرگان میگفت: در مسجد النبی، در مدینه با پیغمبر گفتگو میکردیم، حالی داشتم، حال خوش! یا رسول الله بالاخره من ریشم سفید شده است. چند تا صندوق قرض الحسنه درست کردیم. نمیدانم پایگاه بسیج درست کردیم. در جبهه بودیم. درمانگاه درست کردیم. نمیدانم مسجد ساختیم، حسینیه ساختیم. چه و چه و چه و… حوزههای علمیه راه انداختیم. بالاخره من الآن پایم دم گور است. عمرم را در این کارها دادم. از من راضی هستی یا نه؟ خوب که با پیغمبر حرفهایش را زد، گفت: یا رسول الله قرار میگذاریم من لای قرآن را باز کنم. به من بگو: حالت چطور است؟ از من راضی هستی یا نه؟ میگفت: تا لای قرآن را باز کردیم این آیه آمد. «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) در تمام قرآن یک آیه داریم که پیغمبر شکایت میکند. شکایتش این است که مردم قرآن را مهجور گذاردند. نمیگوید: «کان القرآن عندهم مهجورا» نمیگوید: خدایا قرآن نزد مردم مهجور است. میگوید: مردم با عنایت قرآن را عقب زدند. آخر گاهی آدم پایش را روی الله میگذارد نمیفهمد. میگوییم: اوه، الله زیر پایت رفت. یکوقت میگویم: پایت را روی الله گذاشتی. یعنی چه؟ یعنی قصد داشتی. نمیگوید: قرآن نزد امت من مهجور شد. میگوید: «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» اتخاذ یعنی گرفتن. «خُذ» یعنی بگیر. یعنی با توجه قرآن را تحقیر کردند. با توجه! یکوقت یک کسی گرگ دنبالش میکند، برف است، یخ است، میپرد در مسجد که مثلاً حفظ شود. در مسجد را میبندد که مثلاً سرما نخورد. یکوقت نه، میگوید: اینجا که مسجد نیست، برو در آنجا بخواب. تحقیر!
2- دوری از طولانی شدن جلسات قرآنی
ما باید برگردیم، در آستانهی ماه رمضان است. اول اینکه جلسات قرآن طول نکشد. این خیلی مهم است. طول نکشد. دوم بی وقت نباشد. اگر کسی کارگر است، کارمند است، کار دارد. سوم اینکه مراعات اضعف مأمومین را بکنیم. یک پیشنماز بعد از «والضالین» یک سورهی بزرگ را شروع کرد. «قُلْ هُوَ اللَّه» را شروع نکرد. یک کارگری سر نماز بود، خسته شد، قصد فرادی کرد. بین پیشنماز و پس نماز درگیری شد. پیشنماز گفت: تو منافق هستی. اول میآیی میگویی: «اللَّهُ أَکْبَر»! اقتدا میکنی، وسط نماز قصد فرادی میکنی. بالاخره قصه را نزد حضرت کشیدند. حضرت فرمود: حق با کارگر است. تو پیشنماز جرا اینقدر سورهی طولانی خواندی؟ در تفسیر اینکه چه کسی چی گفت و چه گفته نگوییم.
آیت الله حائری امام جمعه سابق شیراز مثلی داشت. میگفت: روحانی باید مثل مادر باشد. مادر غذاهای مختلف میخورد اما آنچه به بچهاش میدهد شیر است. یعنی اگر کسی هم میخواهد تفسیر بگوید خودش کتابهای مختلف را مطالعه کند اما آنچه که برای مردم میگوید، اقوال را نقل نکند. چه کسی چه گفته و چه گفته و چه گفته… بیان روان باشد. طوری حرف بزنیم عوام بفهمند و خواص هم بپسندد. ممکن است کسی حرف بزند، عوام بفهمد اما حرف، پایش به جایی بند نیست. استدلالی نیست، منطقی نیست. خواص میخندند، میگویند: حرف آبکی است. هم باید عوام بفهمند و هم باید خواص بپسندند. ممکن است بعضی از این بحثها را هم خواص بپسندد اما عوام نفهمد. باید برای اینها برنامه ریزی کنیم.
3- سخنرانی بر اساس معارف قرآنی
ایمان داشته باشیم که قرآن همه چیزی در آن هست. علم میخواهیم. مگر نمیخواهی اخلاق بگویی. آیات اخلاقی را بگو. «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ» (ق/45) حتی اگر خواب را هم میخواهیم نقل کنیم، خوابهایی را بگوییم که قرآن آن خواب را نقل کرده است. یعنی خواب انبیاء که حجت است. یا خوابی که معبّرش انبیاء هستند، مثل خوابی که شاه مصر خواب دید ولی تعبیرش برای یوسف بود. یعنی یا خود خواب برای پیغمبر باشد یا تعبیرش برای پیغمبر باشد. همینطور خوابهایی که کسی خواب دیده، این خوابها حجت نیست.
یک نهضتی باید به وجود بیاید کتابهای طولانی خلاصه شود. نهضت تلخیص، این جایش در جمهوری اسلامی خالی است. عملاً این کار را کردند. مثلاً یازده جلد الغدیر را کسی مطالعه نمیکرد. ولی بالاخره آمدند تلخیصش کردند. شیشه گلاب را کسی بغل نمیکند. اما اگر شیشهی عطر کوچولو کردی، میگذارند در جیبشان. برای هر صنفی باید یک تفسیر نوشت. مثلاً برای بازاری ها یک تفسیر، آیاتی که مربوط به تجارت و داد و ستد و حق و ناحق مردم است. کمفروشی، حق و ناحق، تنظیم اسناد تجاری، همه را در قرآن آیه داریم.
برای سیاسیون یک سری آیات سیاسی، برای خانوادهها آیات چند صد آیه راجع به مسائل خانواده، یعنی باید برای هر قشری یک تفسیر نوشته شود که آن آیاتی که به آن بیشتر نیاز دارد آن گفته شود. اینها راههایی است که قرآن از مهجوریت بیرون بیاید. راههای مهجوریت زدایی…
4- نام و یاد خدا در همه کارها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، موضوع: راههای مهجوریت زدایی، یعنی قرآن را زنده کنیم. 1- ایمان به اینکه در قرآن همه چیز هست. ما فکر میکنیم قرآن فقط برای نماز و روزه است. در قرآن همه چیزی هست. فیلم راز بقاء را تلویزیون ما دوبله میکند. خوب این قدم به قدمش آیهی قرآن است. از دریایش، از صحرایش، از جنگلش، از حیوانهایش، همه را آیه داریم. هواشناسی ما در تلویزیون میآید میگوید که ما در 24 ساعت آینده بادی را در پیش داریم. از کجا میگویی: داریم. بادی نوزید! قرآن میگوید: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاح» (حجر/22) «وَ أَرْسَلْنَا» یعنی ما باد فرستادیم. این خدا را حذف میکنیم، ببینید یکوقت میگوییم: باران بارید. خوب کمونیستها هم این را میگویند. قرآن که نمیگوید: باران بارید. میگوید: خداوند باران فرستاد. باران بارید را کمونیستها هم میگویند. ما مسلمان هستیم. باید بگوییم: خداوند «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماء» (مؤمنون/18) این «وَ أَنْزَلْنا» را باید جاسازی کنیم. «أَنْزَلْنا»، «ارسلنا» … حذف خدا نباید باشد.
ایمان به اینکه… «تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْء» (انعام/154) دو تا جمله در قرآن داریم. یکی میگوید: «تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْء» یعنی هرچیزی میخواهی تفصیل داده. یکجا میگوید: «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» (نحل/89) تبیان یعنی بیان. هم همه چیزی را بیان کرده و هم همه چیزی را تفصیل داده. منتهی حالا ما…
خدا رحمت کند آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را، میگفت: من از این جملهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّهِ» (بقره/196) صد تا فرع بیرون کشیدم. چطور شما از نفت… میگوییم: نفت چیه؟ میگوید: آنچه در چراغ است. اما در دنیای پتروشیمی از نفت صدها چیز استخراج میشود. یک پارچه دست خیاط باشد، صد رقم طرح به این پارچه میدهد. دست ما باشد فقط دورش را چرخ میکنیم، مثل یک گونی، مثل یک کیسهای که ماست در آن میریزند. اما خیاط اگر باشد از این…
5- اهل بیت علیهمالسلام، تجسّم قرآن کریم
توجه به قرآن و اهل بیت؛ اهل بیت سیمای قرآن هستند. تجسّم قرآن هستند. قرآن ناطق هستند. اگر دین کتاب شود میشود قرآن. دین آدم شود میشود اهل بیت. بارها من این را گفتم. حالا نمیدانم کجا گفتم، شاید بیرون تلویزیون شاید هم در تلویزیون بوده. بنده 32، 33 سال است در تلویزیون هستم. یک شب جمعه در این 32 سال از طرف من تعطیل نشده است. شده حالا مثلاً یک شب جمعه عید تعطیل کردند، ولی در این 32 سال از طرف من یک شب جمعه هم تعطیل نشده است. بینندههای ما هم هنوز سر جایشان هستند. بهترین کتابها در زمان ما کتابهای مرحوم مطهری است. ما از کتابهای مرحوم مطهری بهتر نداریم. حتی اگر بنده میخواستم به کتابهای مرحوم مطهری تکیه کنم، فوقش میتوانستم 200، 300 تا سخنرانی کنم. الآن چند هزار تا سخنرانی کردم، هنوز هم حرف دارم. یعنی صبح قرآن را نگاه میکنی یک چیز میفهمی، عصر یک چیز دیگر میفهمی. مثل آجرهای ساختمان، آجرهای ساختمان، امروز مهندس اینطور میسازد و فردا کنار آن طور دیگر میسازد. آجرهایش فرق نکرده است. یعنی هر لحظه آدم چیز نو گیرش میآید.
جمعی از اساتید دانشگاه ستاد نماز آمدند به من گفتند: این آیه یعنی چه؟ «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/6) دریا جوش میآید. معنایش چیه؟ گفتم: والله اینطور که من میفهمم، این است که اول « إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/1) زلزله میشود در آستانهی قیامت. چنان زلزله شدید است که کوهها از دل زمین کنده میشوند. بعد «وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ» (تکویر/3) کوهها حرکت میکنند. وقتی کوهها حرکت کردند به هم میخورند. «دُکَّت» (فجر/21) قطعه قطعه میشوند. سنگهای بزرگ به هم میخورند. شن میشوند، شنهای ریز به هم فشار میآورند و پنبه میشوند. همه عبارتها هست. «زُلْزِلَتِ»، «سُیِّرَتْ»، «زُلْزِلَتِ»، زلزله، «سُیِّرَتْ» کوهها راه میافتد. «دُکَّت» تکه تکه شدن، «کَثیباً مَهیلاً» (مزمل/14) شن میشوند. «کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» (قارعه/5) پنبه میشوند. خوب وقتی زمین تکان خورد و کوه از دل زمین کنده شد، گداختگی مغز زمین میخورد به کف اقیانوسها، اقیانوسها هم جوش میآید. «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» دریا جوش میآید.
گفتند: خوب این یک معناست، دیگر معنایی ندارد؟ گفتم: والله من عقلم نمیرسد. گفت: اخیراً به فکر افتادند که از آب، بنزین درست کنند. ژاپن و آمریکا هم دست به کار شدهاند. شاید میخواهد بگوید: این دریاها بنزین میشود. شاید…
6- فهم عمیق آیات قرآن کریم
علامه طباطبایی میفرمود: تفسیر قرآن باید دو سال به دو سال جدید شود. یعنی ممکن است امروز انسان یک چیزی میفهمد، فردا چیز دیگری بفهمد. قدیم هواپیما نبود، آقایان وقتی قرآن میخواندند، این را میخواندند. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ» (یوسف/105) آیه در آسمانها است. «آیه» یعنی نشانه، نشانههای خدا در آسمانها است. «یَمُرُّونَ عَلَیْها» انسان از کنار نشانههای آسمان، «یَمُرُّ» مرور میکند. چون هواپیما نبود هی میگفت: من! میروم از کنار آنجا میروم. چطوری؟ نمیشود. نشانهای در آسمانها هست که بشر از کنارش رد میشود. چون هواپیما نبود میگفتند: نه، «یَمُرُّونَ» یعنی «یَنظُرُونَ» مثل اینکه میگویی: کتاب را مرور کردم، یعنی نگاه کردم.
هواپیما که ساخته شد، یکی از مراجع در سفرنامهی حجاش نوشته است آیت الله صافی، نوشته که سوار هواپیما که شدیم، هواپیما که رفت، هواپیما بالای ابرها رفت، دیدم نه «یَمُرُّونَ» یعنی «یَمُرُّونَ». منتهی 1400 سال باید صبر کرد. قرآن میدانی میگوید: کجا؟ پایان نامه دکترا و رسالهی اجتهاد که نیست. «تنزیل» از کجا؟ «مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى» (طه/4) کسی این را فرستاده که هستی را آفریده. آفریدگار هستی این را گفته. در هر کلمهاش نکته است. اینطور نیست که حالا حرف آخر را علامه طباطبایی زده باشد. یک کلمه به شما بگویم. هیچکس، نسبت به قرآن جرأت حرف آخر زدن ندارد. اینکه ما میگوییم: نهایتُ التحقیق، غایت ال… «آخر ما یتحقق فیه کل محقق» نهایت درجهی فلان، اعلی درجهی فلان، اینها همه برای علوم خودمان است. قرآن را هیچکس جرأت نمیکند بگوید: آخرین حرف این است.
7- حضور قرآن در صحنههای گوناگون زندگی
تفسیر کاربردی، برای هر قشری یک تفسیر باید بنویسیم. این یک مسأله، برای موضوعهای مختلف. تفسیر در رأس درسها باشد. تا الآن نبوده، الآن آمده جزء درسها شده ولی هنوز در رأس نیست. هنوز ما علم را چیز دیگری میدانیم. آیات را، طبیعت را با آیات طبیعی گره بزنیم. تبلیغات ما، جوایز ما، گزارشهای ما، شهریههای ما براساس قرآن باید باشد. پاسخهای جوابهای ما از قرآن باشد. سؤال میکنند. چقدر به خانم خرجی بدهیم؟ سؤال فقهی است. قرآن بخوانم. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) یعنی اگر داری بیشتر بده و نداری کمتر بده.
اسلام راجع به رنگ نظرش چیست؟ قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ» (بقره/69) رنگ در روح اثر دارد. چطور امام زمان 1200 سال عمرش است؟ 1200 سال چیزی نیست. قرآن بخوانم. پیغمبری سوار الاغ بود از قریهای میگذشت، دید قریه خراب شده و مردمش هم مردند. گفت: خدایا اینها را چطور زنده میکنی. تا گفت: چطوری؟ پیغمبری که روی الاغ بود مرگش داد. هم پیغمبر از دنیا رفت و هم مرکباش. الاغش، چند سال؟ صد سال. «ثُمَّ بَعَثَه» (بقره/259) عربیهایی که میخوانم قرآن است. بعد از صد سال زندهاش کرد، از او پرسید: «کَمْ لَبِثْت» چقدر وقت است اینجا هستی؟ گفت: نصف روز، یک روز «یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یا یک روز یا… گفت: نه صد سال پیش یک سؤالی کردی همینجا مرگت دادم، حالا نگاه کن میخواهم الاغت را زنده کنیم. «کَیْفَ نُنْشِزُها» عربیهایی که میخوانم قرآن است. الاغت را نگاه کن، دیگر نگو: چطوری؟ میخواهم جلوی چشمت نشان بدهم. بعد گفت: به غذا نگاه کن. «فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ» نگاه به طعام کن. طعام یعنی غذا، «فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ» نگاه کن به غذا «وَ شَرابِک» نوشیدنیات، مراد شراب حرام نیست. «شراب» نوشیدنی، غذایت را ببین، نوشیدنیات را ببین. «لَمْ یَتَسَنَّه» یعنی تغییر پیدا نکرده. «ماءٍ غَیْرِ آسِن» (محمد/15) نهرهای بهشت تغییر طعم پیدا نمیکند. این آیهی قرآن است. صد سال غذا از بین نرفت.
یک سال چند هفته است؟ 52 هفته است. صد تا 52 هفته، دو تا نقطه میگذاریم. این غذا یک هفته بیرون از یخچال خراب میشود. میگوید: این غذایی که یک هفته خراب میشود، پنج هزار و دویست هفته نگهش میداریم. یعنی عمر غذا نه یک برابر و ده برابر، عمر غذا چند بار… بگویید… 5200 سال! خدا در قرآن میگوید: من این غذا طعام را، و این نوشیدنی را که باید یک هفته خراب شود، صد سال و هر سالی هم 52 هفته، یعنی 5200 برابر عمر طبیعیاش زنده نگه داشتم. امام زمان عمری نکرده. بابا 1200 سالش است. 1200 را تقسیم کن. ماشین حساب دارید. 1200 را تقسیم کن بر 75 سال، عمر طبیعی 70 سال. امام زمان 16، 17 برابر عمر طبیعیاش عمر کرده است. خدا میگوید: تا 5200 برابر دیگر جا دارد. خداوند «إِنْ شاءَ اللَّه» ظهورش را تعجیل کند. ولی ممکن است 5000 سال دیگر هم نیاید، ممکن است هفتهی دیگر بیاید. تکرار میکنم. آخر ببین باید استفاده کرد.
قرآن میگوید: عزیر غذای تو را 5200 برابر عمر طبیعی، یعن دیگر وحشت نکن که عمر طولانی چیه؟ خداست دیگر. باید مزهی قرآن را بچشیم.
8- انتخاب همسر با معیارهای قرآنی
انتخاب همسر در قرآن؛ الآن مشکل ما در انتخاب همسر این است که ببینید چرا ازدواج نکردی؟ الآن یک مصاحبه کن. چرا ازدواج نکردی؟ همسر گیرم نیامده. چرا؟ آخر من قدم 162 سانت است. میخواهم همسرم هم یک سانت با من فرق داشته باشد. فکر میکند همسر متری است. (خنده حضار) آقا چرا ازدواج نکردی؟ آقا من دکتر هستم، بروم دختر دیپلم بگیرم. من که دکتر هستم باید زن من هم دکتر باشد. فکر میکند ازدواج مدرکها است. آدمها میخواهند ازدواج کنند نه مدرکها. شما چرا؟ آخر ما لر هستیم، او ترک است، او قزوینی است، او فارس است، او شیرازی است. او اصفهانی است. او کاشانی است. او یزدی است. او رشتی است. مگر ازدواج لهجهها است. مگر ازدواج مدرک است؟ ازدواج فکر است. «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَه» (بقره/221) ما قرآن را کنار گذاشتیم، ازدواج ما عقب افتاده. میگوید: همین که فکر به فکر میخورد قابل هستند. معنای کفر هموزن بودن… آخر یکوقت میبینیم، اخر یکبار شب عید که میرویم خانهی همدیگر، آنوقت زن من مثلاً با این لهجه حرف بزند، من خیس عرق میشوم. بیخود خیس عرق میشوی. قرآن میگوید: اختلاف لهجهها از لطف خداست. که هرکسی یک لهجهای داشته باشد. چه کسی گفت: لهجهی تهرانی بهتر از لهجهی اصفهانی و از لهجهی رشتی بهتر است. هیچ لهجهای بر لهجهی دیگر امتیاز ندارد. تو گیر کردی؟ «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُم» (روم/22) آیهی قرآن میگوید: لهجههای مختلف نشانهی قدرت نمایی خداست. خوبیاش این است که در یک خانه پنج، شش برادر هرکدام یک تن صدایی دارند. اگر همه برادرها یکطور حرف میزنند؟ این چه اشکالی دارد؟ ببینید ما کجا ماندیم.
قرآن را باید در عمل به میدان بیاوریم. طلبه را میخواهیم بفرستیم، میگوییم میخواهی طلبه شوی، بیا ببینیم، معدلت چند است؟ معدل من چهارده است. ما نمرهی چهارده را نمیتوانیم طلبه کنیم. معدل باید مثلاً از هفده به بالا باشد. چه کسی گفت: هرکس معدلش خوب است به درد آخوندی میخورد؟ چه کسی گفت با چه معیاری؟ شما میخواهی طلبه شوی، «بِسْمِ اللَّهِ» یک اذان بگو ببینیم. تو میخواهی فردا در دنیا صدای اسلام را سر بدهی الآن پیش عمهات یک اذان بگو. ببینم اگر میخواهی استخر شنا، یک نفر میگفت: برویم همدان هفت متر میپرم. گفت: همینجا بپر ببینم. تو اگر میخواهی بپری، بپر اینجا ببینم چیه. اصلاً گزینش طلبه به نمرهی بالا دلیل بر این است که هوشش خوب است، درس خوانده، این یک کمال هست، اما همهی کمالات در نمره نیست. ما خیلی نمرهی بیست داریم که به درد آخوندی نمیخورد. و خیلی نمره یازده، دوازده، داریم که به درد آخوندی میخورد. همه چیز روی نمره، همه چیز چه… یک خرده مقایسه کنیم.
آخر خواهرها مهرشان اینقدر است. خوب خواهرها مهرشان اینقدر است، شوهر داشته، خوب این شوهر تو ندارد. یک خرده سکه را پایینتر بیاور، ازدواج راه بیافتد. به خاطر اینکه خواهرش مهرش اینقدر است، شوهر خواهرش چیه، دختر خالهاش چیه، عرض کردم ما ازدواج خودمان… بگذار رک بگویم. مثل بت پرستها شدیم. تمام شد!بت پرستها با دست خودشان بت درست میکردند. مقابل آن گریه میکردند، … اِه اِه اِه.. بابا این بت است. خودت تراشیدی. قرآن بخوانم. «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت تراشیدی حالا مقابلش گریه میکنی؟ ما با دست خودمان آدابی را ایجاد کردیم، خودمان در آداب و رسوم خودمان ماندیم. باید این را بشکنیم. بشکنیم.
مگر جمهوری اسلامی نیامد گفت آقا ما درسها را پنجشنبه و جمعه میگذاریم. چه کسی گفت: دانشگاه شنبه باشد تا چهارشنبه؟ ترم پنجشنبهای گذاشتند، دهها هزار لیسانس بیرون آمده. چه کسی گفت: در دانشگاه جمعه درس نخوانیم. چه کسی گفت: دانشگاه باید وسط شهر باشد؟ رفتند در تپهها دانشگاه ساختند. چه کسی گفت: دانشگاه باید مفت باشد. پول گرفتند. چه کسی گفت: نمیدانم سن، الآن مسؤولین دانشگاه بینی و بین الله نمیتوانند دختر و پسر را جدا کنند. نمیخواهند جدا کنند. نمیخواهند آقا، نمیخواهند. وگرنه دانشگاه الزهرا داریم همه دختر هستند. دانشگاهی داریم همه پسر هستند. بابا صبح پسرها درس بخوانند و عصر دخترها. ما دختر و پسر را قاطی هم کردیم دل همدیگر را میبرند، این نگاهش در کتاب است و اما دلش آنجاست. (خنده حضار) نمیتواند درس بخواند. بعد آنوقت سران مملکت ما یعنی سران دانشگاهها در یک اتاقی که متأسفانه من هم یک ساعت در آن رفتم. گفتند: آقا نظر شما راجع به اسلامی کردن دانشگاه چیه؟ گفتم: بلند شوید بروید، موز نخورید. بلند شوید بروید از هم جدا کنید. بله، یک جاهایی است که استادش نیست، چارهای نیست. هرجا مضطر هستید، مضطر هستید. وگرنه دختر من بخواهد دانشجو شود بلند میشود از مراغه میرود جهرم، از جهرم میرود اردبیل، از اردبیل میرود نیشابور، میشود درست کرد. نخواستیم درست کنیم.
کشوری که شاه را بیرون کرد، کشوری که هشت سال جنگ کرد، حرم امام رضا مگر زن و مردش تفکیک نشد. شرکت واحد تهران مگر زن و مرد تفکیک نشد. مگر در مترو سالن زن و مرد از هم جدا نشد؟ شد، آنجایی که خواستند شد. ما گیرمان دو چیز است. یک، کت و شلواریهای ما شهید رجایی نیستند. 2- آخوندهای ما نواب صفوی نیستند. اگر کت و شلواریها شهید رجایی بودند و آخوندهای ما نواب صفوی، دیگر در مملکت هیچ گیری نبود.
امیدوارم که هرچه غفلت کردهایم، آنوقت ستاد امر به معروف درست میکنیم که حالا آنجا را هم من مؤسساش بودم. ستاد امر به معروف درست کردیم، میگوییم: چه کنیم. می گوییم: برویم امر به معروف کنیم یک خانم اینجا مینویسد ستاد امر به معروف. میرود دم بهشت زهرا میگوید: خانم حجابت را حفظ کن. بابا این خانم فکلی آمده سر قبر برادرش یک فاتحه بخواند. شما آنجا چند میلیون دختر و پسر را قاطی کردهای، حالا اینکه آمده فاتحه بخواند به او میگویی: رویت را بگیر. البته او هم باید رویش را بگیرد. نمیخواهم بگویم: آنجا لغو است. میخواهم بگویم: ما یکجا دو هزار تا ماهی را ول میکنیم، بعد میگوییم: آنجا در اقیانوس اطلس یک ماهی است. بابا اینجا کلی ماهی بود. نخواستیم درست کنیم. باید تصمیم جدی کنیم. قرآن میگوید: حضرت آدم گیرش یک کلمه بود. تصمیم نداشت. «لَمْ نَجِدْ» نیافتیم، «لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115) به آدم گفتیم: گندم نخور. نتوانست نخورد. آن عزم نداشت. عزم داشتیم شاه را بیرون کردیم. عزم داشتید جنگ را اداره کردید. هنوز ما عزم نداریم که قرآن را از مهجوریت دربیاوریم. تصمیم نداریم.
خدایا آنچه وظیفهی ما است به ما الهام کن با تصمیمی که انجام بدهیم. آنچه باید رها کنیم به ما الهام کن با تقوایی که دوری کنیم.آنچه خیر و برکت در این ماههای عزیز به خوبان تاریخ میدهی همه را به ما مرحمت بفرما. توفیق شناخت درست از همهی اسلام، و چشیدن مزهی دین، و چشاندن مزهی دین به نسل نو و قبولی طاعات به همهی ما مرحمت بفرما.
1- بر اساس سخن رسول خدا، راه دوری از گمراهی چیست؟
1) تمسّک به قرآن کریم
2) تمسّک به اهل بیت علیهم السلام
3) تمسّک به قرآن و اهل بیت
2- آیه 24 سوره محمد، از چه کاری توبیخ میکند؟
1) عدم تدبّر در قرآن
2) عدم قرائت قرآن
3) حفظ نکردن قرآن
3- بر اساس قرآن، رسول خدا در قیامت از چه چیزی شکایت میکند؟
1) سستی و تنبلی امت
2) تفرقه و اختلاف امّت
3) مهجوریت قرآن در میان امّت
4- آیه 89 سوره نحل بر کدام ویژگی قرآن تأکید دارد؟
1) بیان احکام و تکالیف
2) بیان تاریخ گذشتگان
3) تبیین همهی نیازهای بشر
5- بر اساس آیهی 221 سوره بقره، معیار اصلی ازدواج چیست؟
1) اخلاق و رفتار
2) ایمان و عقیده
3) سنّ و سواد