رابطه توحید با امامت

1- توحید، قلعه‌ی محکم عقیده و عمل
2- پذیرش امام معصوم، شرط توحید
3- ولیعهدی اجباری امام رضا علیه‌السلام
4- معرفت، مودت و اطاعت از امام معصوم علیه‌السلام
5- نقش امام معصوم در شیوه حکومت
6- شناخت ویژگی‌های عمل اَحسن
7- اعتدال، دقت و سرعت در انجام کار نیک

موضوع: رابطه توحید با امامت

تاریخ پخش:  06/07/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بینندگان عزیز بحث را شب تولد امام رضا(ع) می‌بینند. چند مطلب بگویم. یکی اینکه زیارت امام رضا ثوابش از زیارت امام حسین بیشتر است. دلیلش این است که امام حسین را چهار امامی‌ها و شش امامی‌ها و زیدیه و اینها هم زیارت می‌کنند، اما امام رضا را دوازده امامی‌ها زیارت می‌کنند.

1- توحید، قلعه‌ی محکم عقیده و عمل

یک جمله‌ای را امام رضا گفته که ما از آن ساده رد می‌شویم. امام رضا وقتی می‌خواست از مدینه به مرو برود، در مسیر راهش به نیشابور رسید. مردم نیشابور جمع شدند و گفتند: جمله‌ای به یادگاری برای ما بگو. جمله‌ی معروفی است. حضرت فرمود: «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» (بحارالانوار/ج3/ص7) حصن یعنی قلعه. توحید قلعه است. یعنی چه؟ یعنی اگر کارهایتان را برای خدا انجام دهید در قلعه می‌ماند و ذخیره‌ی قیامت شما می‌شود. کارهایتان را برای رضایت رئیس جمهور انجام بدهید، رئیس جمهور هشت سال به هشت سال عوض می‌شود. تاجر ورشکست می‌شود. خوشگل زشت می‌شود. همه‌چیز پاییز و بهار دارد، زمستان و تابستان دارد، آمد و نیامد دارد. آن چیزی که ماندگار است، خداست. به ماندگار وصل شوید. به پرچم آمریکا توکل نکن که کشتی‌ات حرکت کند. «تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوت‏» (فرقان/58) رئیس جمهور آمریکا، «یموت» می‌خواهی وصل شوی، به یک ماندگار بند شو. نه به یک یکبار مصرف و یک سال مصرف و پنج سال مصرف. توحید قلعه است… من بارها این مثل را زدم.

تخم مرغی را که ما رنگ می‌کنیم با آب دهان پاک می‌شود. اما دم طاووسی را که خدا رنگ کرده، شیلنگ هم بگیری پاک نمی‌شود. چون آن را خدا رنگ کرده است. «صِبْغَهَ اللَّهِ» (بقره/138) «صِبْغَهَ» یعنی رنگ‌آمیزی الهی. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَه» (بقره/138) چه کسی بهتر از خدا در رنگ‌آمیزی. امام رضا فرمود: توحید قلعه‌ی محکم است. بعد فرمود: «فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏» (بحارالانوار/ج3/ص7) من اینجا یک نکته‌ی لطیفی بگویم.

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» سه حرف بیشتر نیست. «ل، الف، ه» در جمله‌ی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» حرف چهارم پیدا نمی‌شود. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» کلمه‌ای است که لب تکان نمی‌خورد. یعنی اگر آدم در یک جلسه خواست ذکر خدا را بگوید و مردم هم نفهمند که این مشغول ذکر است. شما نگاه به لب من کنید. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ذکر خفی است. حقیقت توحید قلعه است. قلعه‌ی الهی است. خدایی شوید تا ماندگار شوید.

بختیار، آخرهای عمرش می‌گفت: علت اینکه مردم امام، امام می‌کنند، چون چهارده سال است امام را ندیدند. امام ایران بیاید او را می‌بینند، عطش‌شان می‌گذرد. فکر می‌کرد علاقه مردم به امام مثل علاقه به کشمش است که آدم یک سیرش را بخورد، پس می‌زند. نمی‌دانست که علاقه‌ی مردم به امام خدایی است. با پنج میلیون استقبال می‌روند و ده میلیون تشییع جنازه می‌کنند.

2- پذیرش امام معصوم، شرط توحید

بعد امام رضا فرمود: «بِشُرُوطِهَا» (بحارالانوار/ج3/ص7) یعنی توحید شرط دارد. بعد فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» نکته‌ای که می‌خواهم بگویم، تا اینجا را شنیده بودید. اینکه برای شما تازگی دارد این است که نفرمود: «و الامام من شروطها» نگفت: امامت شرط توحید است. فرمود: «انا» یعنی امام زنده. آنچه مهم است امام زنده است.

حدیث داریم که پیغمبر فرمود: «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی‏» قرآن و اهل بیت من «لَنْ یَفْتَرِقَا» (کافی/ج2/ص414) هرگز جدا نمی‌شوند. پس حالا که قرآن هست باید امام زمان هم باشد. پیغمبر فرمود: بین قرآن و اهل بیت آنی جدایی نیست. الآن که قرآن هست، باید امام زمان هم باشد. توحید که هست، شرط از مشروط جدا نمی‌شود. مثلاً می‌گوییم: وضو شرط نماز است. یعنی نماز بی‌وضو نمی‌شود. امام رضا فرمود: شرط توحید امام زنده است. مثل اینکه می‌گوییم: وضو شرط نماز است. یعنی نماز بی‌وضو غلط است. امام زنده شرط توحید است. یعنی اگر ایمان به امام زنده نباشد، توحید ناقص است.

تا اینجا که آمدیم یک چیز دیگر هم بگویم. مشابه این حدیث برای حضرت امیر هم هست که «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏‏» (بحارالانوار/ج39/ص246) از این دو حدیث شما چه می‌فهمید؟ توحید قلعه‌ی خداست، ولایت امیرالمؤمنین قلعه‌ی خداست. هرکس در این دو قلعه برود بیمه است. تعبیرها یکی است. «حِصنی، حِصنی»، «دَخَل، دَخَل»، «حِصْنِی، حِصْنِی»، «أَمِنَ مِنْ عَذَابِی، أَمِنَ مِنْ عَذَابِی». یک مثالی بزنم.

اگر پزشک گفت: این قرص را بخوری خوب می‌شوی. بعد گفت: این آمپول را هم بزنی خوب می‌شوی. بیمار چه می‌فهمد؟ معلوم می‌شود ترکیبات شیمیایی قرص و آمپول یکی است. چون می‌گوید: قرص را بخوری خوب می‌شوی، آمپول هم بزنی خوب می‌شوی. معلوم می‌شود ترکیباتش یکی است. توحید «حصنی»، «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی»، معلوم می‌شود روح توحید و امامت یکی است. اگر گفتند: هردو «حِصْنِی» هر دو «امن»، پس پیداست یک حقیقت است. منتهی یکی خالق است، و یکی مخلوق. ما علی اللهی نیستیم.

3- ولیعهدی اجباری امام رضا علیه‌السلام

حالا یک استفاده سیاسی کنیم. امام رضا را به مرو بردند و گفتند: باید ولیعهد شوی. الزامی است و اجباری است. حالا چرا امام رضا را ولیعهد کردند؟ دلایل زیادی داشتند. 1- می‌خواستند شریک جرم پیدا کنند. بگویند: او هم بود. اگر مأمون غلط کرد، ولیعهدش امام رضا است، او چرا ساکت شد؟ می‌خواستند اگر یک گروهی یک جایی قیام کردند بگویند: خفه شو! وقتی یک آخوندی در یک ماشین نشسته، هر آهنگی بزنند، کسی خواست چیزی بگوید، می‌گویند به تو چه آقا نشسته. اگر نهی از منکر است شیخ نهی از منکر کند. می‌خواستند هرجای کشور قیامی شد علیه بنی عباس، بگویند: به تو چه! خود امام رضا در پایتخت است. امام رضا ولیعهد است، تو می‌گویی: مأمون طاغوت است. می‌خواستند غلطی که بابایش کرد، که هارون‌الرشید امام کاظم را کشت،  عیب‌های پدرش را هم رفو کند. می‌خواست دل ایرانی‌ها را هم بدست بیاورد. چون ایرانی‌ها با اهل بیت بودند. با چند هدف او را نشاندیم. سیاهکاری پدرمان را پاک می‌کنیم. محبوبیت‌مان را نزد ایرانی‌ها تثبیت می‌کنیم. شریک جرم پیدا می‌کنیم. اگر کسی خواست قیام کند به او می‌گوییم به تو چه؟ آقا در پایتخت هست. پنجم: قداست امام را بشکنیم. بگویند اهل بیت زاهد نیستند. آب ندیدند، وگرنه شناگر ماهری هستند. وقتی نگاه به ولیعهدی کردند، دو دستی قبول کردند. می‌خواستند بگویند آن قدیسی هم که می‌گویید، مقدس نیستند. به پست رسیدند، ولیعهد مأمون شدند. از این نقشه‌ها داشت.

امام رضا از اول قبول نمی‌کرد. اما وقتی خواست قبول کند، گفت به شرطی که در هیچ کار عزل و نصبی دخالت نمی‌کند. به شرطی که دخالت نکنم، اینجا فرمود: من شرط توحیدم. آنجا گفت: به شرطی قبول می‌کنم ولیعهدی را که بند به تو نباشم. مؤید تو نباشم. من از توحید جدا نمی‌شوم چون شرط توحید هستم. من از مأمون جدا می‌شوم. این دو را کنار هم بگذاری چه می‌شود؟ یعنی نظام مأمون نظام توحیدی نیست. امام رضا یکجا فرمود: من از توحید جدا نمی‌شوم. یکجا گفت: من از مأمون جدا می‌شوم. یعنی چه؟ یعنی نظام هارون، نظام توحیدی نیست. آنها را جمع و تفریق کنی، این درمی‌آید. 

4- معرفت، مودت و اطاعت از امام معصوم علیه‌السلام

تولد امام رضا (ع) را به همه تبریک می‌گویم. راجع به امامت سه جمله بیشتر در اسلام نیست. 1- معرفت 2- مودت 3- اطاعت. بعضی خودشیرینی می‌کنند، می‌گویند ما ذوب در ولایت شدیم. نمی‌خواهد ذوب شوی، اطاعت کن! خیلی‌ها حرف که می‌زنند می‌گویند: من ذوب در ولایت شدم، دروغ هم می‌گویند.

مقام معظم رهبری می‌فرمود: امام به من فرمود. آن زمان مقام معظم رهبری رئیس جمهور بود. می‌گفت: زمانی که من رئیس جمهور بودم، امام به من فرمود: به مسؤولین مملکتی بگویید، هر کدام حج واجب ندارید، مکه نروید، جبهه بروید. ایامی که می‌خواهید حج مستحب انجام بدهید، بروید با بچه‌های رزمنده باشید. ایشان می‌فرمود: به همه مسؤولین گفتم، هیچ‌کس گوش نداد. همه مکه رفتند. حرف هم که می‌زنند، می‌گویند: ما ذوب در ولایت هستیم. شما نمی‌خواهد ذوب شوید. اطاعت کن بس است. معرفت، مودت، اطاعت. خیلی‌ها هم راه سیر و سلوک را می‌پرسند. یک کتاب بخوانم که به خدا نزدیک شوم. هر روز ما از این تلفن‌ها و ملاقات‌ها داریم. چه کنیم امام زمان را ملاقات کنم… گفتم: نمی‌خواهد امام زمان را ببینی. امام زمان گفته: من که نیستم، مجتهد عادل بی‌هوس! واجبات را انجام بده. حرام‌ها را هم ترک کن. سیر و سلوک در همین است. دنبال چیز دیگر نگرد.

اویس قرنی اصلاً پیغمبر را ندید. از اولیای خدا شد. و آدم‌هایی صبح تا شام نزد پیغمبر بودند، از جنایتکارها بودند. دیدن امام البته یک ارزش است. اما اینکه ما چهل شب جمعه برویم جمکران امام زمان را ببینیم، یک شب جمعه نمازت را درست می‌کردی. یک شب جمعه، احکام واجب را یاد می‌گرفتی، یک شب جمعه به هرکس ظلم کردی عذرخواهی می‌کردی. یک شب جمعه می‌رفتی بچه‌های فامیل را می‌دیدی. بگذریم که بعضی از این عرفا حقه‌باز هستند. امروز دعوتی از من شد برای یک مجمعی که دانشجویان فعال کشورهای دنیا که ایران آمدند، گفتند: می‌خواهیم فلانی را دعوت کنیم. گفتم: آقا نکنید حقه‌باز است. من این کلمه‌ی حقه‌باز را به جایی نمی‌گویم. توجه دارم، گفتند: چطور؟ گفتم: این بنده خدا چند تا شماره موبایل گرفته پخش کرده در زن‌ها. زن‌ها پیش او استخاره می‌کنند، اخیراً بعضی از مردها هم استخاره می‌کنند. می‌گوید: قرآن را باز کن. آیه اول سمت راست. آیه‌ی دوم، آیه‌ی آخر سمت چپ. صفحه‌ی اول، اولین آیه، صفحه دوم روبرویش آخرین آیه. بخوان! می‌خواند. آنوقت شروع می‌کند به اظهار نظر.

دختر خود من به او زنگ زد. منتهی نگفت: من دختر آقای قرائتی هستم. گفت: آقا یک استخاره. گفت: قرآن را بخوان. گفت: باشد. گفت: سمت راست آیه‌ی اول. خواند! گفت سمت چپ آیه خواند. بعد گفت: شما چند سالی ازدواجت عقب می‌افتد. ناراحت نشو! بعد هم که ازدواج کردی چند سالی بچه‌دار نمی‌شوی. باز هم ناراحت نشو. دختر من دو تا بچه‌هایش دانشگاه هستند. 24 سال پیش ازدواج کرده.

من او را در سفر کربلا دیدم. گفتم: چرا اینقدر حقه‌بازی می‌کنی؟ یک لقمه‌ی نان می‌خواهی. خدا به سگ‌های ولگرد هم روزی می‌دهد. به سوسک‌های سوراخ‌ها روزی می‌دهد. چه دلیلی دارد از قرآن و حدیث این رقمی نان بخوریم؟ نهنگ در دریا ماهی‌ها را می‌خورد. جرم ماهی‌ها در لای دندانش می‌رود. می‌خواهد مسواک کند. نهنگ روی آب می‌آید و دهانش را باز می‌کند. پرنده‌ای است اندازه‌ی کبوتر، دو شاخ دارد. یکی پایین و یکی بالا. مثل کلنگ دو سر. می‌آید در دهان این می‌نشیند. جرم‌های لای دندان نهنگ را می‌خورد. نهنگ می‌خواهد او را ببلعد، چون شاخک دارد در کف دهانش فرو می‌رود. دهانش را باز می‌گذارد. هم دندان‌های او مسواک می‌شود و هم شکم او پر می‌شود. خدا، خدایی است که رزق پرنده‌ی هوا را لای دندان نهنگ دریا می‌گذارد. چه دلیلی دارد اینقدر حقه‌بازی می‌کنید؟ تمام عرفایی که از راه فقه به عرفان رسیدند روی چشم! تمام کسانی که با خواب و شعر و چله و ذکر و ورد و… از مسیر فقاهت به عرفان نرسیدند، اینها را ما مأمور نیستیم به حرفشان گوش بدهیم. «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» یعنی امام زنده. مرجع هم باید یک مرجع زنده‌ای باشد. اینکه می‌گویند: تقلید باید از مجتهد حی باشد، یعنی اگر هم مجتهد و مرجع از دنیا رفت باید به مرجع زنده رجوع کنی باید همیشه امام حی در جریان باشد که چه شرایطی است. ممکن است در یک شرایط زمینه‌ها عوض شود. 

5- نقش امام معصوم در شیوه حکومت

زمان امیرالمؤمنین پول برای فقرا کم آمد. حضرت علی به اسب‌ها زکات بست. صاحبان اسب‌ها راهپیمایی راه انداختند، که چرا زکات بر شتر و گوسفند و گاو است. اسب که زکات ندارد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من امام زنده هستم. امام زنده می‌فهمد الآن وضع جامعه چطور است. هرکس اسب دارد یک مقدار بدهد. مالیات را اضافه کرد. از طرفی زمان امام کاظم می‌رفتند به دست امام پول برسانند، ساواک بنی عباس اینها را می‌گرفت. فرمود: امسال خمس را بخشیدم. اصلاً هیچ‌کس خمس به من ندهد. خمس حلال! امام کاظم که شهید شد، امام رضا امام شد. مردم فارس طوماری نوشتند که پدر شما خمس را بخشید، خواهش می‌کنیم شما هم ببخشید. امام رضا فرمود: خمس بخشیدنی نیست. اینطور نیست که نزد کدام آقا برویم، حلال کند ببخشد. خمس حلال کردنی نیست. پدرم هم که بخشید برای اینکه شما گرفتار نشوید. می‌آمدید پول برسانید گرفتار می‌شدید. یعنی امام کاظم یک سال به خاطر مصلحت نظام خمس را بخشید، امیرالمؤمنین به خاطر نیاز جامعه مالیات را اضافه کرد. اینکه می‌گوید: «وَ أَنَا» یعنی امام باید زنده باشد.

حتی وصیت که می‌کنیم نزد یک عالم وصیت کنیم. گاهی افراد وصیت‌هایشان غلط است. نصیحت‌هایشان غلط است. سیر و سلوک‌هایشان غلط است. امام رضا فرمود: همیشه، دنبال یک عالم زنده باشید. چون خیلی کارها در یک زمانی واجب است، در یک زمان دیگر ممکن است حرام باشد.

طلبه‌ی جوانی بودم حدود بیست سال. طلبه‌ی جوانی بودم امام از ترکیه آمد نجف، کربلا آمد، من خدمت امام نشسته بودم. یک کسی گفت: آقا، مردم کره‌ی زمین یک عده مسلمان هستند. 2- در مسلمان‌ها یک عده خوب دارند. 3- در پولدارهای مسلمان یک عده مکه می‌روند. آنوقت این مقدار طواف، تنگ است. کتف ما داشت می‌شکست. حالا اگر یک زمانی ما به حرف شما آخوندها گوش بدهیم، همه مردم مسلمان شوند و همه پولدارها خواسته باشند مکه بروند. این مقدار طواف به کجا می‌رسد. امام فرمود: در آن زمان ما طواف مستحبی را حرام می‌کنیم. من جوان بیست ساله بودم. برق مرا گرفت. آقا طواف مستحب را حرام می‌کنی؟ گفت: بله حرام می‌کنیم. می‌گوییم فقط طواف واجب. طواف مستحبی ممنوع! معنای ولایت فقیه این است که نگاه کند چه شرایطی است، براساس مقتضیات زمان، در این زمان، در این مکان این کار لازم است. در این زمان، در این مکان این کار حرام است.

بیننده‌های عزیز بحث را شب تولد امام رضا(ع) گوش می‌دهند. چند نکته گفتیم. یکی اینکه اگر گفتند: قرص را بخور خوب می‌شوی. آمپول را بزن خوب می‌شوی، معلوم می‌شود ترکیبات شیمیایی‌اش با هم یکی است. روح توحید و روح ولایت یکی است. 2- حصن یعنی قلعه. اگر دستت را در دست خدا گذاشتی بیمه هستی. دستت را در دست هرکس بگذاری بیمه نیستی. مسأله‌ی سوم: امام رضا نفرمود: امامت شرط است. فرمود: «وَ أَنَا» یعنی همیشه دنبال امام زنده بگردید. مسأله‌ی دیگر قرآن و اهل بیت از هم جدا نمی‌شوند. اگر امروز قرآن هست باید حضرت مهدی هم باشد. مسأله‌ی دیگر وقتب مأمون امام را ولیعهد کرد، فرمود: من ولیعهد می‌شوم به شرطی که دخالت نکنم. یکجا می‌گوید: من شرط توحید هستم. شرط از مشروط جدا نمی‌شود. من شرط توحید هستم، یعنی از توحید جدا نمی‌شوم. اینجا می‌گوید: من از مأمون جدا می‌شوم. یعنی نظام مأمونی نظام توحیدی نیست. این بخش معارف است.

6- شناخت ویژگی‌های عمل اَحسن

اما یک بخش عمومی هم بگوییم، یک چند دقیقه‌ای. و آن اینکه قرآن خیلی گفته: «أَحْسَنُ عَمَلا». «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (ملک/2) این عمل احسن چیست؟ یک صلوات بفرستید تا من مشخصاتش را بگویم. (صلوات حضار)

قرآن که فرموده: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» عمل احسن چیست؟ اول اینکه این خودش یک نکته است که می‌گوید: عمل حسن کافی نیست. احسن! خدا در قرآن می‌گوید: من احسن هستم، می‌خواهم تو هم احسن باشی. «أَحْسَنُ الْخالِقینَ» (مؤمنون/14)، «فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/4)، «أَحْسَنَ الْقَصَص‏» (یوسف/3) می‌گوید: من کارم احسن است، کار تو هم احسن باشد «یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَن‏» (اسراء/53) «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) می‌گوید: کار من بیست است می‌خواهم تو هم بیست باشی. اینکه چشم‌انداز شما را بیست قرار داده، یعنی به کم قانع نشوید. این خودش یک پیام دارد. کار احسن اینطور که من یادداشت کردم مشخصاتی دارد:

1-  اَحسن از نظر نیت، هدف بالاترینش است. اینکه گفته: «فی سبیل الله»، یعنی برای غیر خدا کار نکن. حدود دویست مرتبه در قرآن «دون الله» و «دونه» است. یعنی برای غیر خدا کار نکن. هدفت خدا باشد. نیت خدا باشد.

2- از نظر زمان؛ آب ظهر عاشورا مهم است. غروب عاشورا دیگر مهم نیست.

3- از نظر مکان؛ چه مکانی؟ حاجی مکه می‌رود در بازار سه ساعت است و در مسجد الحرام یک ساعت. این حاج آقا و حاج خانم برای خرید بولیز در بازار پرسه می‌زند. بابا اینجا مکه است. حیف است، در این مکان حیف است. این کار چقدر ضرورت دارد؟ چه مشکلی حل می‌شود؟ ضرورت ندارد. تا کار واجب هست، نوبت به کار مستحب نمی‌رسد.

4- از نظر تداوم؛ خیلی از کارها انجام می‌شود اما یک مدت کمی. حدیث داریم: «قلیلٌ یدوم» (غررالحکم/ص481) کار کمی که ادامه داشته باشد، بهتر از کثیری است که ادامه نداشته باشد. کمک به فقیر می‌خواهیم بکنیم یک مرتبه کمکش نکنیم. یک سرمایه‌گذاری برایش کنیم.

5- از نظر ابزار؛ با چه ابزاری این کار را می‌کنیم. گاهی وقت‌ها کار خوب است. اما ابزار بد، مثلاً مکه می‌رود، ولی با دروغ، با خلاف.

6- از نظر اینکه کسانی که استفاده می‌کنند، دو نفر هستند یا هزار نفر. این سفره‌ای که می‌اندازم چه کسانی غذا می‌خورند. چه کسانی اینجا شکمشان سیر می‌شود، اغنیا یا فقرا؟ ده نفر یا صد نفر. این تالاری که برای عروسی گرفتم سیصد نفر آمدند خوردند. ولی خرج تالار را می‌توانستیم یک غذا بدهیم به پنج هزار نفر. بهره‌گیرانش بیشتر شوند.

من در تلویزیون علمی حرف بزنم، خواص گوش می‌دهند. روان حرف بزنم بیشتر مشتری دارم. چرا مشتری‌های میلیونی را از دست بدهم به خاطر اصطلاحات علمی. بگویم: در روند تکاملی تاریخ! خوب بچه‌ها که نمی‌فهمند روند تکاملی تاریخ یعنی چه. بگو: همینطور که پیش می‌رویم. همینطور که پیش می‌رویم یعنی در روند تکاملی تاریخ! بگویم: ابقاکم الله! آخوندها می‌فهمند. بگویم: خدا عمرت بدهد، همه می‌فهمند. یکطور بگوییم آدم‌های بیشتری استفاده کنند.

7- استقامت در کار؛ «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) استقامت کار را ارزش می‌دهد. نظم به کار ارزش می‌دهد. پرسید: نمی‌شود هرجور خودمان می‌خواهیم نماز بخوانیم؟ گفتم: نه! گفت: چرا؟ گفتم: نظم بهتر است یا بی‌نظمی؟ گفت: عقل می‌گوید: نظم. گفتم: نماز به آدم نظم می‌دهد. اولش «اللَّهُ أَکْبَر» است، آخرش هم السلام علیکم! اما اگر هرکس هرطور دلش می‌خواهد نماز بخواند، معلوم نیست این نماز یک دقیقه طول می‌کشد، دو ساعت طول می‌کشد، چه کسی چه چیز می‌گوید؟ با چه عبارتی؟ چند دقیقه؟ با چه محتوایی؟ باید نماز استاندارد باشد. کلماتش، حروفش، زمانش، مکانش، نظم باشد.

8- آینده نگری؛ گاهی یک کاری در یک زمانی خوب است، ولی آینده… من به بعضی از همشاگردی‌هایم گفتم: تو می‌روی در فقه و من در تفسیر می‌روم. تفسیر هرجایش را بگیری مفید است. مثل مغز بادام. مغز بادام یکی‌اش هم مفید است. یک کیلویش هم مفید است. یک گونی‌اش هم مفید است. یک کشتی‌اش هم مفید است. اما تو که می‌خواهی فقیه ‌شوی، اگر مرجع تقلید نشدی. چهل سال درس خواندی فقط برای خودت. شما روی تفسیر هم کار کن. اگر مرجع شدی، هم مرجع تقلید هستی، هم مفسّر! ولی اگر قرآن و نهج‌البلاغه را کنار بگذاری فقط روی فقه کار کنی، آمد و نیامد دارد. شاید مرجع شدی، شاید نشدی، تازه مرجع شدی، شاید مقلد داشته باشی، شاید نداشته باشی. مقلد هم داشته باشی، شاید عمرت طولانی باشد، شاید بعد از یکی دوسال خدا عمرت را گرفت. به همه دوستان سفارش کردم قرآن و نهج‌البلاغه یک دست شما باشد، فقه و اصول در یک دست شما که همیشه کاربرد داشته باشد.

9- نشاط؛ قرآن گله می‌کند، می‌گوید: کسانی نماز می‌خوانند اما در حال کسالت. پول می‌دهند، اما در حال کراهت «وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/48) نماز با کسالت، پول دادن با کراهت ارزش ندارد. نشاط به کار ارزش می‌دهد.

7- اعتدال، دقت و سرعت در انجام کار نیک

10- اعتدال؛ میانه‌روی در کار. قرآن می‌گوید: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» (فرقان/67) مؤمن کسی است که وقتی پول خرج می‌کند نه کم و نه زیاد. یعنی میانه‌رو است، اعتدال در کار به کار ارزش می‌دهد.

11- دقت در کار، سر هم بندی نکند. نمازش را درست بخواند. یک کسی نمازش را غلط می خواند. به او گفتند: آقا این نمازت غلط است. گفت: برو! اینقدر خدا تارک‌الصلاه دارد که فرشته‌ها سر همین نماز غلط من دعوا می‌کنند، او می‌گوید: به من بده! او می‌گوید: به من بده. نماز را باید درست خواند. شماره تلفن، یک شماره جا‌به جا شود از یکجا به جای دیگر می‌رود. دندان‌های کلید کم و زیاد شود قفل باز نمی‌شود. در ارتش دست اینجا باشد احترام است، بالا باشد مسخره است. پایین هم باشد مسخره است. سوزن در رگ برود، شفا می‌دهد. در گوشت برود درد می‌آید. دقیق همانطور که گفته‌اند. «فَاسْتَقِمْ» (هود/112) مهم نیست. «کَما أُمِرْت‏» مهم است. یعنی استقامت براساس مأموریت. وگرنه ما توده‌ای داشتیم سی سال زندان بود. روی بی‌دین بودنش سی سال استقامت کرد. این «فَاسْتَقِمْ» هست اما «کَما أُمِرْت» نیست. یعنی استقامتش روی سلیقه شخصی‌ است، نه روی مأموریت الهی.

12- سرعت؛ کار خیر را زود انجام بدهید. بهترین کار خیر ازدواج است، و بهترین ازدواج این است که دخترها زود عروس شوند و پسرها زود داماد شوند. «سارِعُوا» (آل‌عمران/133) سرعت بگیرید. «سابِقُوا» (حدید/21) سبقت بگیرید. ‏«فَاسْتَبِقُوا» «حَیَّ عَلَى الصَّلَاه»، «حَیَّ عَلَى الْفَلَاح‏» بشتاب! در کار خیر باید سرعت داشت. لفت ندهید. می‌خواهید خمس بدهید، می‌خواهید حج بروید، لفت ندهید.

اینها کار را احسن می‌کند. چند مورد را نوشتم و چند مورد را ننوشتم.

خدایا روز به روز معرفت و مودت و اطاعت ما را نسبت به خودت و اولیائت بیشتر بفرما. خدایا کارهای ما را اگر زشت است به حسن و اگر حسن است به احسن تبدیل بفرما.

بار دیگر از همه‌ی خواهران و برادران انجمن اولیا و مربیان و از همه برادران و خواهرانی که در طول سال برای کارهای خیر ما را کمک می‌کنند، از همه تک تک تشکر می‌کنیم. من زبان تشکر ندارم. خدا از شما تشکر کند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- براساس سخن امام رضا علیه‌السلام در نیشابور، قلعه محکم الهی چیست؟
1) عقیده به توحید
2) عقیده به نبوت
3) عقیده به قیامت
2- از نظر امام رضا علیه‌السلام، شرط عقیده به توحید چیست؟
1) انجام واجبات و ترک محرمات
2) پذیرش امام حیّ و حاضر
3) مبارزه با حاکمان ستمگر
3- دو امری که براساس سخن رسول خدا، تا قیامت از یکدیگر جدا نمی‌شوند، کدام است؟
1) عقل و نقل
2) قرآن و عترت
3) عقیده و عمل
4- وظیفه ما در برابر امامان معصوم علیهم‌السلام چیست؟
1) معرفت و مودت
2) مودت و اطاعت
3) معرفت، مودت، اطاعت
5- مهم‌ترین شرط اَحسن بودن یک عمل چیست؟
1) نیّت خدایی
2) کثرت بهره گیران
3) سرعت و دقت

Comments (0)
Add Comment