موضوع: دین، دست آویز سیاست
تاریخ پخش: 09/07/66
بسم الله الرحمن الرحیم
این بحث درباره کسانی است که دین را وسیله سیاست قرار میدهند. معنای سیاست در اصل تدبیر است. میگویند: فلانی سیاست دارد یعنی فکرش کار میکند و مدبّر است. برنامه ریزی دارد.
1- دین و سیاست خوب
دین از سیاست جدا نیست. دین با تدبیر و با برنامه ریزی خوب است. اما گاهی سیاست رنگش را عوض میکند و کلک و حقه و زد و بند حرام زادگی و. . . در آن دخیل میشود. گاهی هم آدمهایی هستند که شیطنتشان را با اسم دین غالب میکنند. قرآن هم روی این زمینه برنامه دارد. من یک خرده از این برنامههای قرآن را برایتان بگویم.
ماه رمضان امسال که روزی یک جز قرآن میخواندم، آیاتی را انتخاب کردم. یکی از آیهها این است که گاهی افراد از روی سیاست ایمان میآورند. در سورهی آل عمران است که میفرماید: یک عدهای آمدند و گفتند: که ما میرویم و به پیغمبر ایمان میآوریم. «وَ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(آل عمران/72) عدهای از یهودیان گفتند: یک کلک به مسلمانان بزنیم. گفتند: یک عده از مشهورین نزدیک صبح سراغ بزرگان یهود میآیند، میگویند: که ما ایمان آوردیم و مسلمان شدیم. غروب که میشود بر میگردند و میگویند: نخیر! دین اسلام فایده ندارد و این ایمان را از روی سیاست انجام میدهیم. از روی سیاست ایمان میآوریم و این دو فایده دارد: یکی اینکه باقی یهودیان هوس مسلمان شدن نمیکنند و میگویند: آن یهودیان هم که صبح رفتند، عصر برگشتند. این باعث میشود که مسلمانها هم در مسلمان بودنشان شک میکنند. این یک ایمان کلکی بود. قرآن میگوید: «آمِنُوا» بروید ایمان بیاورید. «وَجْهَ النَّهارِ» به معنی صورت روز است. صورت روز هم به معنی صبح است. صبح ایمان بیاورید. «وَ اکْفُرُوا» یعنی آخر روز کافر شوید. صبح ایمان بیاورید و غروب کافر شوید. فایدهاش چیست؟ «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» تا آنهایی که ایمان دارند، برگردند و شک کنند. بگویند: معلوم میشود دین اسلام دین برتری نیست. در بازار هم این سیاستها هست. گاهی میخواهند یک نرخی را بشکنند. میروند و میگویند: جنس چند است؟ میگوید: فلان قدر است. سوار میشود میرود و بر میگردد. مثلاً یک بازاری ده نفر مشتری دارد. یک کسی میآید جنس را قیمت میکند. سرش را بالا میکند و میرود. تمام اینها هم که ایستادهاند تا از آن جنس بخرند در خریدشان شک میکنند. پس برای اینکه دل کسانی را که در خط اسلام هستند بلرزانیم، بیایید ایمان بیاوریم و صبح یا عصر برگردیم. این را میگویند ایمانی که دست آویز یک کار سیاسی میشود.
شاید اسم گوساله سامری را شنیده باشید. سامری که بود؟ یک آدم سیاستمداری بود، زرنگ بود، دانشمند بود، حضرت موسی به مردم یهود گفت: مردم من برای مناجات30 شب رفتم و بعد هم30 شب شد40 شب «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَهً»(اعراف/142). به موسی وعده دادیم «ثَلاثینَ لَیْلَهً» یعنی30 شب. منتهی30 شب40 شب شد. «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» خوب همین که برگشت موسی مدتی طول کشید، سامری برداشت یک آثاری از پیغمبر، رسول و جبرئیل برداشت، یک چیزی هم از مذهب و مقامات مقدس برداشت و یک چیزهایی هم از خودش قاطی کرد و مردم را به آن دعوت کرد. وقتی حضرت موسی برگشت دید که مسلمانان به خدا ایمان آوردند، بعد تا ایشان رفته کوه طور و برگشته است، دست از خدا کشیدهاند و سراغ گوساله رفتهاند. گوساله پرستی میکردند. خیلی ناراحت شد و ریش برادرش را گرفت و روی زمین کشید چون به برادرش هارون گفته بود در غیاب من تو قائم مقام من هستی. ریش برادر را گرفت و به زمین کشید و گفت: من رفتم که برگردم. چرا گذاشتی که مردم گوساله پرست شوند؟ او هم جوابی داد. به سامری گفت: چرا این گوساله را درست کردی؟ سامری هم مقداری طلا از زنها گرفت و با زر و زیور یک گوساله درست کرد. منتها این گوساله را از نظر ترکیب یک طوری درست کرده بود که جریان هوا که از این گوساله حرکت میکرد گوساله داد میزد. جریان هوا هم در شکم این گوساله طوری حرکت میکرد که گوساله صدا میداد. به سامری گفت: چرا مردم را گمراه کردی؟ گفت: «فَقَبَضْتُ» یعنی قبض گرفتم. « فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی»(طه/96). یعنی از اثر رسول حالا و رسول جبرئیل است. قرآن میگوید: «فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی». اینجا هم اثر رسول شاهد است. «أَثَرِ الرَّسُولِ» یعنی آثار رسول و آن کسی که از طرف خدا آمده است را گرفتم و با یک چیزهایی خودم قاطی کردم و بعد مردم را گول زدم. چه میخواهم بگویم؟
گفتند صبح ایمان میآوریم و غروب کافر میشویم.
2- عوام فریبی با سیاست بازی با دین وسخنان امام علی(ع)
با مذهب بازیهای سیاسی میکنیم، موضوع بحثمان این است. یک قصه بگویم. یعنی قصه نیست حدیث است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) گاهی که سخنرانی میکرد یک شخصی به نام حسن بصری بود، همینطور پای سخنرانی حضرت علی میرفت. هرچه حضرت علی میگفت او مینوشت و هر چه حضرت علی سخنرانی میکرد او مینوشت. یک روز حضرت علی فرمود: چه مینویسی؟ گفت: حرف¬های شما حرف¬های جالبی است، مینویسم و میروم درباره آن سخنرانی کنم، مقاله مینویسم و کنفرانس میدهم. در حرفهای تو یک سوژههایی است من روی آن سوژهها کار میکنم و سخنرانی میکنم. آنوقت حضرت امیر فرمود: «هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّهِ»(إحتجاج طبرسى، ج1، ص171). یعنی تو هم سامری امت من هستی. چون سامری در زمان موسی «مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ» یک چیزهایی را قبض کرد «أَثَرِ الرَّسُولِ» را گرفت. یک چیزهایی هم با آن قاطی کرد، در حرفهای من اثر رسول است، تو هم از حرفهای من یک چیزهایی میگیری و یک چیزهایی هم با هوی و هوست قاطی میکنی و مردم را به انحراف دعوت میکنی.
گاهی انسان یک خرده هم شیطنت خودش را قاطی میکند و بعد یک چیزی میشود. کلمات متمدن، روشنفکر، صلح، امنیت، عدالت اجتماعی و حزب الله، اینها کلمههای مهمی است. با تقوی، مصلح، کارشناس، آیت الله، دکتر، کلمات زیبا، آیات زیبا، احادیث زیبا، قیافههای زیبا، اشعار زیبا، و چیزهای زیبا و مقدس را میگیرد و با یک چیزهایی که در درونش دارد شیطنتهایی که دارد قاطی میکند این را سیاست بازی میگویند. قرآن از مذهب میفرماید: «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً»(مجادله/16). بعضیها قسم میخورند ولی این قسمشان سپرشان است. «اتَّخَذُوا» دروغ میگوید اما برای اینکه بگوید: «من راست میگویم» قسم میخورند. دروغ ایشان «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً». «جُنَّهً» یعنی عقلش زیر سپر است. میگویند: فلانی مجنون است، یعنی عقلش پشت پرده است. «جَنَّاتُ» یعنی «باغها» اینکه میگویند: «جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(طه/76) «جَنَّاتُ» یعنی باغهایی که برگهایش چنان به هم چسبیده که سپر زمین است، یعنی نور به زمین نمیرسد. جنین یعنی بچّهای که در شکم مادر است و شکم مادر و پردهها سپر او هستند. «یمین» یعنی «قسم» قسم میخورند. قسمشان سپرشان است. یعنی با سپر قسم کارهای خود را در جامعه تثبیت میکنند. میگویند: اینطور هست و کلک میزند.
اما برخی گریه میکنند، چنان گریه میکنند که درباره آن قرآن میفرماید: وقتی برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ»(یوسف/16). یعنی شب نزد پدر آمدند و زار زار گریه میکردند. یوسف را در چاه انداختند، پیراهنش را با خون بزغاله قاطی کردند و آمدند پهلوی پدر و گفتند: گرگ یوسف را پاره کرده است و زار زار گریه میکردند و با این گریهها میخواستند که پدر باورش شود که گرگ پارهاش کرده است. نمیتوان با گریه به چیزی اطمینان کرد، نه میشود به گریه اطمینان کرد نه میشود به قسم اطمینان کرد. اگر در جامعه همه آدمهای خوبی هستند ما هم باید هر کسی حرف میزند بگوییم انشاءالله راست میگوید. اما اگر خدای نکرده نظامی پیش آمد که همه کلک میزنند آنوقت ما نباید بگوییم انشاءالله راست میگوید. وقتی میگوییم: مسلمان کارش درست است که اکثریت خوب باشند. اما اگر اکثریت خوب نیستند، آنوقت ما یک چیزی که شنیدیم باید تحقیق کنیم.
3- سیاست بازی با دین و مسجد ضرار
یکی از چیزهایی که با آن بازی سیاسی شد مسئله ضرار بود. شاید همه مردم ایران زن و مرد ماجرای مسجد ضرار را بلد باشند. من برای آقازادههای محصل و بعضیها که شاید ندانند و گرچه آنها هم احتمالاً خوانده باشند، میگویم. مسجد ضرار چیست؟ پیغمبر ما وارد مدینه که شد مسجدی به نام مسجد قبا ساخت. بعد هم در خود شهر آمد و مسجد مدینه را ساخت. منافقین هم میخواستند یک کاری بکنند، یک جایی در یک محله دیگر یک مسجد ساختند. پهلوی پیغمبر آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما هم در آن محله یک مسجد ساختیم. فرمود: خب اینجا مسجد بود، چرا شما رفتید مسجد ساختید؟ آخر در یک جا یک مسجد بس است. چند مسجد پهلوی هم برای چیست؟ البته گاهی هوا بارندگی است، راه دور است. پیرزنی و پیرمردی به آنجا میرود. خلاصه ما مسجد ساختیم که نزدیک خانه ما باشد. پیغمبر چون میخواست به جنگ تبوک برود و برگردد به اینها چیزی نگفت و رفت. وقتی برگشت دوباره آمدند گفتند: یا رسول الله! مسجدی ساختیم. شما هم بیا و در آنجا یک نماز بخوان که مسجد ما افتتاح شود و رسمیت پیدا کند. یعنی همه بفهمند که اینجا مسجد است. آیه نازل شد که این مسجد خانه تیمی است. اینها به اسم مسجد میخواهند درونش بروند و توطئه کنند. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا» اینجا دین دست آویز سیاستمداران شده است. به اسم مسجد مذهب علیه مذهب است، این مسجد را ساختند تا جمعیت را از آن مسجد کم کنند و مردم را در این مسجد بکشند. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»(توبه/107). اینها که مسجد ساختند به اسم ضرار، میخواهند ضرر بزنند. «وَ کُفْراً»(کفر یعنی سرپوش) این که کافر میگویند: چون کافر روی حق سرپوش میگذارد. اینها میخواهند روی جنایات خودشان سرپوش بگذارند. «إِرْصاداً». (ارصاد یعنی رصدخانه) اینجا کمین گاهی برای منافقین است. «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ». خلاصه این مسجد خانه تیمی است. دین دست آویز سیاستمداران شده است، اینها کلک است. شما برو مسجدشان را با کلنگ افتتاح کن و پیغمبر هم با کلنگ و بیل رفتند و مسجد را با خاک یکسان کردند و محلش را زباله دانی کردند و بنا به نقلی آن زمین را آتش زدند.
4- سیاست بازی به روش مدرن
مذهب علیه مذهب و الآن در دنیای ما اینچنین است. علت اینکه آل سعود ملعون قرآن چاپ میکند و با زور قرآن میدهد، بخاطر این است که بگویند قرآن چاپ میکند و گرنه آل سعود مرد نیست.
آیا کسی هست که در سازمان ملل بیاید و مثل رئیس جمهور عزیز ما بگوید نباید در سازمان ملل حق وِتو باشد؟ حق وِتو یعنی هر که زور دارد بتواند همه رأیها را از بین ببرد. سازمان ملل صد کمیسیون بگذارد، صد نفر بنشینند، فکر کنند و یک چیزی را تصویب کنند یک مرتبه یک ابرقدرتی به خاطر زورش بیاید، بگوید: من قبول ندارم. و نظر صد کشور از بین برود یعنی رأیشان از بین برود. حق وِتو یعنی چون من زور دارم پس فکر تو تاثیر ندارد. به خاطر قلدری من فکر بی فکر، بخاطر قلدری من منطق بی منطق، این حق وتو را سازمان ملل پذیرفته است و همه کشورها هم این را پذیرفتهاند. رئیس جمهور عزیز ما میآید و میگوید: حق وتو غلط است و باید برداشته شود. این تبعیض است و هنر مرد است برود یک همچنین حرفی بزند. چاپ کردن قرآن و خرید کاغذ چیزی نیست. خرید کاغذ که چیزی نیست، قهرمان کسی نیست که فقط ماشین سردست بلند میکند، ماشین بلند کردن که کار منجنیق است. قهرمان واقعی آن است که علاوه بر اینکه یک باری از سردست بلند میکند بتواند خودش را هم نگهدارد. کاغذ از خارج آوردن، چاپخانه از خارج آوردن، قرآن چاپ کردن و پخش کردن، همه اینها غلط است. این کارها دلار میخواهد و دلار هم در نفت است. نفت هم که برای تو نیست. خدا نفت را خلق کرده است و تو میفروشی و با پولش کاغذ تهیه میکنی، قرآن چاپ میکنی. این مردانگی نیست. مردانگی این است که برود در سازمان ملل یک همچنین حرفی بزند، علتی که آل سعود قرآن چاپ میکند و در آفریقا قدم به قدم مسجد میسازد و در پاکستان مسجد چند هزار میلیاردی میسازد، به خاطر این است که دنیا را از اسلام واقعی دور کند. (من به مسجد پاکستان رفتم) مسجدی که آل سعود در پاکستان و در آفریقا مسجد میسازد و آخوندش را هم مصر میدهد. مصر و وهابیت آخوند میدهد و آل سعود مسجد میسازد و این کارها بخاطر این است که مردم را از آن اسلامی که ایران میگوید به اسلامی که آمریکا میخواهد، متوجه کنند.
دو تا اسلام داریم: 1- یک اسلام محمدی 2- اسلام آمریکائی.
اسلام پیغمبر اسلامی است که وقتی مبعوث میشود در مکه همه را به ولوله میاندازد. اسلام آمریکائی اسلامی است که همه دنیا مسلمان باشند، آمریکا یک ذره ناراحت نیست. مسلمان کسی مثل امام است که میفرماید: اگر خمینی یکی و تنها هم بماند خواب را از سر ابرقدرتها میبرد. کما اینکه پیغمبر ما خواب را از سر ابوجهلها و ابو لهبها برد. اگر یک وقت خواب را از سر طاغوت بردی مسلمان هستی و تو اگر هم مسلمان باشی همه آنها راحت بخوابند، باید در مسلمان بودنت شک کنیم.
5- سیاست مذهب علیه مذهب و علمای درباری
مذهب علیه مذهب است، مسجد ضرار علیه مسجد قبا و مسجد پیغمبر بود و پیغمبر آن را با خاک یکسان کرد. قسم میخورند برای اینکه قسم را سپر قرار دهند. گریه میکنند تا در چاه انداختن یوسف را زیر پوشش گریه و مظلوم نمایی خراب کنند مذهب علیه مذهب است. چند قصه برایتان بگویم. یک آخوندی داریم درباری است. امام یکی از چیزهایی که برایش خیلی ناراحت است آخوند درباری است. آیا در قرآن آخوند درباری داریم یا نه؟ در سوره اعراف آیه 175 یک ماجرایی را میگوید: شخصی به نام بلعم باعورا است که شاید اسم او را شنیده باشیم. این بلعم باعورا از علمای درجه 1 بود از یاران حضرت موسی بود. حضرت موسی از بلعم باعورا استفاده میکرد وگاهی هم به عنوان مبلغ ایشان را به اطرافی میفرستاد. اما این عالم ربانی بلعم باعورا عالم بزرگوار عالمی که دعاهایش مستجاب میشد. فرعون یک پولی به او داد، یک وعدههایی به او داد. فرعون به بلعم گفت: بیا این طرف بلعم باعورا عالمی که طرفدار و مبلغ موسی بود و دعایش مستجاب میشد و به مقام بزرگی رسیده بود. بخاطر اینکه گول وعده و وعید فرعون را خورد آخوند دربار شد. موسی را رها کرد و طرفدار فرعون شد. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ»(اعراف/175) «آیاتِنا» قرآن میگوید: شخصی عالمی بود که آیات خود را به او دادیم چون صاحب آیات الهی بود. «فَانْسَلَخَ مِنْها». ولی قدردانی نکرد با اینکه نشانههای الهی به او داده شد اما بخاطر پول فرعون «فَانْسَلَخَ مِنْها» از پوست عالم ربانی بودن بیرون آمد. «فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ» شیطان هم او را تعقیب کرد «فَکانَ مِنَ الْغاوینَ». آیت الله بود دعایش مستجاب میشد. اما «فَکانَ مِنَ الْغاوینَ» روسیاه شد. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها»(اعراف/176). اگر میخواستیم میتوانستیم همینطور خوب او را نگه داریم. اما خدا میگوید: برنامه ما اینطور نیست که کسی را با زور خوب نگه داریم. ما آزاد میگذاریم که هرکس هر کاری خواست بکند. چون اگر مردم مجبور بشوند خوب بشوند که زنبور عسلند، زنبور عسل مجبور است عسل بدهد، اینطور نیست که زنبور عسل سه شنبه بگوید نه ما سه شنبه عسل نمیدهیم. حالا چهار شنبه یک خرده عسل میدهیم. 5 شنبه تعطیل باشد. زنبور عسل بالاجبار عسل میدهد و گاو بالاجبار شیر میدهد. اگر انسان بالاجبار خوب بشود، تازه مثل زنبور عسل میشود. شرف به این است که آزاد باشد. اگر خواست، خوب بشود و اگر خواست بد بشود. ارزش ما به آزادی است.
خدا شهید قدوسی را رحمت کند. در مدرسه حقانی قم یک کارتون پر از پول با یک دفترچه کنار گذاشته و به طلبهها گفته بود: هر طلبهای پول میخواهد برود بردارد و بنویسد که مثلاً من سیصد تومان برداشتم. دو هزار تومان برداشتم. ما آمدیم دیدیم یک کارتون پر پول است. گفتند: هرکه هرچه نیاز دارد بردارد و بنویسید که من اینقدر نیاز داشتم و دیگر هم از او نمیگیریم. ما خدمت شهید قدوسی آمدیم و گفتیم: آقا این چه بساطی است پول را خدمت این طلبهها ول کردی، خب طلبهها هم مثل بقیه هستند از پول خوششان میآید چه شد که شما چنین آزاد گذاشتی؟ در آن زمان یکی از مسئولین مدرسه مرحوم شهید بهشتی بود و یکی از آنها مرحوم شهید قدوسی بود. گفت: ما نشستیم فکر کردیم که یک چند هزار تومانی را در دست طلبهها رها کنیم ببینیم طلبهها پول دستشان آمد چه میکنند. ما میخواهیم طلبهها را آزمایش کنیم. یعنی طلبه یک مرتبه صد هزار تومان دید سکته نکند. نگاهش به یک کارتون پول خورده باشد. ببینیم اگر دستش به پول رسید چقدر برمیدارد. گرچه بعضی یک وقت اضافه برمیدارند ولی وقتی مینویسند که من برداشتم. . . افرادی برمی دارند و افرادی بر نمیدارند. آنوقت ما اگر یک خرده هم کلاه سرمان برود ولی دویست طلبه را شناسایی کنیم، این برای ما ارزش است. حتی اگر 50 هزار تومان باشد.
اگر پسر برود یک چیزی بخرد و کلاه سرش برود باز هم ارزش است. پسر داریم که الآن 84 کیلو وزن دارد ولی دو کیلو نخود نمیتواند بخرد. از بس پدرش به او اجازه خرید نداده است و در خود ما هم همینطور است. ما الآن عالم داریم که واقعاً اگر برود بازار هرچه بخرد کلاه سرش میرود. چون از بس رفتند برایش خرید کردند، خودش نمیتواند بخرد. انسان باید خودش آزاد باشد. قرآن درباره بلعم باعورا میگوید: «آتَیْناهُ آیاتِنا» آیات ما را به او دادیم اما از پوست عالم ربانی بودن درآمد و شیطان را دنبال کرد روسیاه و بدبخت شد. میخواستیم نگاهش داریم، اما در برنامه ما نگاه داشتن زورکی نیست. بعد میفرماید: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ»(اعراف/176) مثل این شخصی که موسی را به خاطر زر و زور فرعون رها کرد و آخوند درباری شد «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ» مثلش مثل سگ است. عالم است، دانشمند است، اما خدا گفته است که مثل سگ است. در ادامه میگوید: «إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ». «تَحْمِلْ عَلَیْهِ» به او حمله کنی «یلهث» زبان میزند و وقتی انسان حمله میکند سگی را میبیند به او حمله میکند. این سگ زبانش را در میآورد و تکان میدهد. رو به آدم بیاید اینکار را میکند، یعنی پشت به او کنی به او حمله نکنی، دائم زبان درآورده است و به به میکند. عالمی که درباری شد قرآن میگوید که مثل سگ است و قرآن میگوید عالم بی عمل مثل الاغی است که کتاب بارش کنند. بلعم باعورا گناهش چه بود؟ آخوند خوبی بود که درباری شد، طرفدار موسی بود بعد طرفدار فرعون شد.
چه کسی امضاء کرد که بروید امام حسین را بکشید؟ تمام خیانتهایی که بین کشورهای ضعیف و کشورهای قوی میشود، از طرف باسوادهاست. کسانی این قراردادها را امضاء میکنند که باسوادند. رزمندههای ما حامی حقوق بشر هستند، حامی حقوق بشر آن زن ایلامی است، که در روز راهپیمایی عراقی میآید و روی خانهاش بمب میاندازد، میاید و میبیند خانهاش خراب شد و 5 نفر از اهل خانه هم از دنیا رفتند. فکر میکند بعد میگوید: الحمدلله من 5 داغ ببینم، اما بمب روی سر مردم نیفتد. اگر این بمب در خیابان روی سر مردم میافتاد 200 نفر شهید میشدند. پس خوب است من 5 شهید بدهم که آنجا 200 نفر شهید ندهند. این را حامی حقوق بشر میگویند گرچه هیچ سوادی هم ندارد. و آنها که حقوق بشر را دو دستی تحویل دیگران میدهند اینها هیچ نمیدانند.
6- دشمن و سیاست جعل حدیث و دین سازی
آن آقایانی که دیر آمدند میگویند: امشب چه گفتی؟ میدانید چه میگویم. میگویم: القاب خوب، آیات خوب، روایات خوب، قیافههای خوب، دست آویز سیاست است. خادم الحرمین آدم خوبی است. بلعم باعورا آیت اللهی عالم بود و دعاهایش مستجاب میشد، اما آخوند درباری شد، فرعون او را خرید. طرفدار و مبلغ موسی بود ضد موسی شد. صبح ایمان میآوردند، غروب کافر میشدند. یوسف را در چاه میاندازند و گریه میکنند. قسم دروغ میخورند تا حرف باطلشان را جا بیندازند. مسجد ضرار میسازند که خانه تیمی باشد. دین دست آویز سیاست است. اینها را میگویم.
لنین یک حرفی دارد. به مارکسیسها میگوید: بزرگترین دشمن کمونیست، اسلام است. بعد میگوید: اگر خواستید در کشورهای اسلامی کمونیست را رخنه بدهید، نیایید بگویید: دین نباید باشد. چون کسی که یک عمر از دین گفته است، نمیشود به او گفت که دین نباید باشد. بگو دین هست، اما آن دین که میگوید: جهنم به این معنی نیست که قیامتی هست و جهنم یعنی همین که یک کسی دارد و یک کسی ندارد، جهنم در همین دنیاست. آن کسی که خوش است بهشت است و آن کسی که ندارد جهنم است. ایشان میگوید نگویید: دین نیست. بگویید: دین درست است. منتهی لغات دین را از آن معنای واقعیاش تغییر دهید. این هم سفارش لنین به اینکه اگر خواستید در کشورهای اسلامی فعالیت کنید این طور بگویید.
مأمون امام رضا را برد که ولیعهدش کند. چرا؟ چون ماه محرم و صفر است بد نیست گوش دهید. خبر دارید که شمر چه کرد؟ همه شنیدیم شمر در کربلا امام حسین را شهید کرد، بعد میدانید چه کرد؟ هر روز صبح شمر پا میشد از سحر یعنی از طلوع فجر تا دم آفتاب نماز میخواند و بعد از اینکه امام حسین را کشت، میگفت: خدایا من رفتم کربلا حسین بن علی را کشتم اما بخاطر یک امر واجبی ایشان را کشتم، او را برای اطاعت از امیر کشتم. آمدند هزاران حدیث جعل کردند. اینکه حدیث دروغی داریم به خاطر همین است. حدیثهای دروغی یک مسئله سیاسی است. مثلاً خلیفه میخواهد هر دستوری که میدهد، مردم بله قربان بگویند و انجام بدهند، میآمد به چهار آخوند پول میداد که حدیث جعل کنند. به اینها آخوندهای درباری میگفتند. ثمره بن جندب پول میگرفت یک حدیث میبافت، البته بعضیها بازرگان حدیث بودند و پول میگرفتند حدیث میساختند. علت اینکه در حدیثهای ما یک حدیث دروغی است، به خاطر همین است. خلیفه برای اینکه پایگاه حکومتی خود را قوی کند به آخوند دربار پول میداد و میگفت: یک حدیث دروغی بباف که واجب است از من اطاعت بکنند. به طوری تبلیغات شده بود که شمر بخاطر اطاعت از امیر و اطاعت از خلیفه رفت امام حسین را کشت و صبحها بعد از نماز فجر تا دم آفتاب وقتی نماز و دعا میخواند میگفت: خدایا حسین را کشتم، اما بخاطر یک دستور الهی این کار را کردم. دستور الهی چه بود؟ اطاعت از امیر بود. این همه حدیث جعل کردند و دروغ گفتند. گفتند: «اطع الأمیر و ان عصی» از حاکم اطاعت بکن گرچه گنهکار است. «اطلع الامیر و ان ضرب ظهرک» اطاعت از امیر کن گرچه میخواباند و شلاقت میزند.
ما ابداً چنین دستوری نداریم. رهبر اگر کوچکترین گناهی بکند ما دیگر از او اطاعت نمیکنیم. ما میگوییم: باید امامان معصوم باشند. «امام بالاصاله و امام بالینابه» ما نداریم. امام باید عادل باشد، امامان اصلی ما باید معصوم باشند، امامان نایبی هم اگر معصوم نیستند باید عادل باشند، چون دو امام داریم. امام بالاصاله و امام بالنیابه. بعضیها نایب امام هستند مثل رهبر کبیر انقلاب که نسبت به حضرت مهدی نایب است، نسبت به انقلاب امام و نسبت به امام زمان نایب است. چرا گفتند: لازم نیست امام معصوم باشد؟ اینکه گفتند: لازم نیست امام عادل باشد تا بتوانند خودشان در محراب بروند و بایستند. اگر میگفتند: پیشنماز باید عادل باشد که نمیشد پشت سر اینها نماز خواند. گفتند: لازم نیست عادل باشد تا هر ناکسی بتواند در محراب برود و پیشنماز باشد. به جای رساندند که در زمان بنی امیه بود یا بنی عباس که خلیفه در محراب رفت، مست بود و مشغول نماز شد. این را یکبار دیگر هم گفتم سر نماز صبح چون مست بود سه رکعت نماز خواند بعد از نماز گفتند: آقا نماز صبح دو رکعت است تو امروز سه رکعت خواندی. گفت: من صبح است و مست هستم، میخواهید بیشتر بخوانم، بخوانم. یعنی گفتند: لازم نیست پیشنماز عادل باشد تا راه جلو خودشان باز باشد.
7- سیاست جبر گرایی و عدالت صحابه
قرآن میگوید: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»(قیامت/5). میخواهد راه جلو خودش را باز کند. آمدند گفتند: انسان مجبور است، یک اعتقادی به نام اعتقاد جبری داریم. جبریها یعنی چه؟ جبریها میگویند: انسان از خودش اختیاری ندارد. هر کاری میکند کار کار خداست. خداست که اینکار را کرده است. چرا عدهای از جبر سلاطین و خلفاء و حکام تبلیغ کردند؟ میخواستند به مردم بگویند: خدا خواسته ما در سر شما بزنیم. خدا ما را اینطور استاد خلق کرده است، خدا تو را کتک خور و ما را کتک زن خلق کرده است، دست من نیست. اینکه گفتند: عدهای از مکتب جبر تبلیغ میکردند به خاطر اینکه بگویند: ما باید حاکم باشیم و تو باید محکوم باشی. پس عقیده به جبر سیاسی است. حاکم این عقیده را تبلیغ کرد تا پشتوانه حکومتش شود. عقیده به اینکه لازم نیست رهبر و امام و خلیفه عادل باشد سیاسی است تا هرکس و ناکسی بتواند هم پیشنماز شود هم قاضی و هم خلیفه شود.
یکی از کلکهایی که با سیاست در کار آمد این است؛ گفتند همه صحابی عادل هستند. صحابی یعنی چه؟ یعنی کسانی که در زمان پیغمبر بودند در مسجد بودند پیغمبر را دیدند حرفهایش را شنیدند. گفتند هر کس قیافه مبارک پیغمبر را دید، هر کس آن قیافه را دید هر کس، هر کجا، هرچه میخواهد بگوید: درست است و همهشان از دم عادلند. هرکس پیغمبر را دیده است میتواند اجتهاد کند و لذا وقتی امام حسین را کشتند، گفتند: بد شد او را کشتند. گفتند: نه عدهای اجتهاد کردند که کشتن امام حسین اشکالی ندارد.
هر که پیغمبر را دید عادل است؟ مثل اینکه ما الآن بگوییم یک حدیث جعل کنیم بگوییم هرکس به مکه رفت آدم خوبی است، هرکس دستش را به کعبه گذاشت، آدم خوبی است. خب اگر کسی دستش را به کعبه گذاشت آدم خوبی است. پس گنجشکها از آدمها بهتر هستند گنجشکها پایشان را روی پشت بام کعبه میگذارند، پس گنجشکها از ما بهترند. این یعنی چه که هرکس دستش را به کعبه گذاشت آدم خوبی است؟ اگر کسی بیاید یک حدیث وضع کند که هرکس به کعبه رفت آدم خوبی است. معلوم میشود که حاجی است، میخواهد موقعیت خود را در جامعه تثبیت کند برای این میگوید: بله. پیغمبر فرمود: «العیاذبالله» هرکس به مکه نرفت آدم خوبی نیست. حدیث بافتند همه صحابیه حرفهایشان درست است. حدیث دروغ درست میکنند.
بحث امروز ما گفتم: دین خوب است اما سیاستمداران میآیند با هرچیز خوب بازی میکنند. با قرآن و حدیث و مذهب بازی میکنند. با مسجد بازی میکنند و در مقابل مسجد قبا مسجد ضرار میسازند. در مقابل اسلامی که رئیس جمهورش میرود و میگوید: سازمان ملل حق وتو داشته باشد در مقابل این اسلام رشید اسلام ترسوی ذلیل سعودی میخواهد مطرح بشود و لذا قرآن چاپ میکنند و مسجد میسازند و در مقابل این اسلام آن اسلام میآید. در مقابل موسی بلعم باعورا که عالم و مستجاب الدعوه بود و دعایش مستجاب میشد و طرفدار موسی و مبلغ موسی بود، آخوند درباری میشود و فرعون به او پول میدهد و او را این طرف میکشد و ضد موسی میشود. مأمون الرشید امام رضا را ولیعهد میکند تا در جامعه تبلیغ کند که من با اهل بیت پیغمبر خوب هستم. حدیث جعل میکنند که اطاعت از امیر واجب است، گرچه به قیمت شهید کردن امامان معصوم باشد. جعل حدیث مسئله سیاسی است. میگویند: هر کاری هست خدا اینکار را کرده است. یعنی خدا خواسته کتک بخوری، خدا خواسته است که من حکومت کنم. مسئله جبر مسئله سیاسی است. مسئلهای که میگویند: در پیشنماز و رهبر و قاضی عدالت لازم نیست، بخاطر این است که هرکس و ناکسی بتواند قاضی و پیشنماز و رهبر باشد، این که گفتند: عدالت و عصمت لازم نیست و کارها جبری است. حدیث جعل کردند، مسجد ضرار را ساختند، بلعم باعورا، گریههای برادران یوسف، قسم خوردن دیگران و اصل پیدایش نفاق و کل ریا همه برای این است که از مذهب سوء استفاده کنند. آدم ریاکار هم همینطور است و کسی هم که اسمش را حزب اللهی بگذارد. انجمن اسلامی، روحانی، اما خدای نکرده این هم سوء استفاده از مذهب است.
8- لزوم توجه به نماز و آموزش نماز
اول مهر است و دو تذکر در دو دقیقه میگویم:
1- یک تذکر به آموزش و پرورش میدهم. من نه وزیر، نه وکیل، نه امام جمعه، نه پیشنماز هیچ نیستم، یک طلبهی بی پست هستم. اما به عنوان یک معلم که جمعهها با همه خانوادهها صحبت میکنم، تقاضا میکنم این جمله را عنایت کنید. الآن اول مهر هنوز کتابها درست به آموزش و پرورش نرسیده است در جاده آسفالت نیفتاده که گاز بدهد یک خرده دارد راه میافتد. ایامی که اول مهر است و درسها شدید نیست، تمام امور تربیتی خواهر و برادر و تمام معلمین تعلیمات دینی و سایر معلمین و انجمن اسلامیها بیایید بسیج شوید و پدر و مادرها این نماز را درست بخوانیم، 15 کلمه بیشتر نیست. چون بحول الله و سمع الله که مستحب است، اذان و اقامه که مستحب است، دعای دست مستحب است، همه مستحبات را کنار بگذارید، نماز 15 کلمه است این 15 کلمه را درست کنیم. در این 15 کلمه هم یکبار دیگر هم گفتم، ولی از بس به من میگویند تکرار میکنم. به ذهنم هم رسیده اگر عمری داشتم تا 10 شب جمعه هر شب جمعه 2 دقیقه صحبت کنم. آقا جان یک(ح) داریم، یک(ص) داریم، یک(ع) داریم، اینها را باید رفت و گفت: بسیاری از عزیزان ما 50 سال نماز غلط میخوانند و حال اینکه روزی 2 دقیقه میتواند تمرین کند تا درست نماز بخواند.
پدر و مادر شبها طولانی است. معلم، امور تربیتی اینها را یاد دهید. همه 15 کلمه را درست کنیم کاری ندارد. (ح) را باید سفت گفت. دیدی دستهای آدم زمستان یخ میکند. رحمن، رحیم، احد، سبحان. (ص) را مثل سوت بگوییم. مثل صلِّ با سین معنای خیلی بدی دارد، فحش است. صلِّ با صاد معنایش خوب است. صمد، عالمین، نعبد، نستعین، هر بچه مدرسهای راهنمائی، دبیرستانی این 15 کلمه را درست کند. زشت است دیگر 8، 9 سال از انقلاب میگذرد. 7، 8 سال از جنگ میرود، گاهی بچههای خوب ما نمازشان غلط است نماز هم 15 کلمه بیشتر نیست.
تذکر دوم اینکه دفاتر نهضت که چهارصد دفتر داریم در سراسر ایران اسم نویسی میکنند، خواهش میکنیم آقایانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند تا یکی دو هفته دیگر اسم نویسی کنند. همه پدر و مادرها که سواد ندارند بروند و اسم نویسی کنند. آقازادهها هم که الان درسهایشان زیاد نیست، کمک پدر و مادرها کنند. همانطور که رئیس جمهور آن خطبه را در سازمان ملل دارد و همانطور که به رئیس مجلسمان، دولتمان، رزمنده هایمان، امام هایمان حالا که این ترکیب اینقدر ترکیب عالی است، خودمان هم روز به روز عیبهای شخصیمان را دور کنیم. بی سوادهایمان دو کلمه بتوانند بنویسند. پس اسم نویسی در نهضت را از همه امامان جمعه تقاضا میکنم که تبلیغ کنند. از همه روحانیون که در ماه صفر به منبر میروند تقاضا میکنم مردم را دعوت کنند. نماز جمعه یادتان نرود.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»