دلایل بی‌توجهی برخی از افراد به دین

موضوع: دلایل بی‌توجهی برخی از افراد به دین
تاریخ پخش: 30/08/98
1- عدم شناخت درست دین
2- جامعیت دین، در خنده و گریه
3- رفتار نادرست برخی دین‌داران
4- شناخت ناقص دستورات دین
5- افراط و تفریط در تبلیغ دین
6- معنای درست انتظار امام زمان علیه‌السلام
7- فهم درست قرآن با استناد به آیات و روایات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

چیزهایی را که باید بدانیم خیلی است. یکی را امروز بگویم چرا عده‌ای که علاقه به دین دارند، یک عده‌ای هم دهان کجی می‌کنند. دلیل بی توجهی به دین، من یازده مورد را نوشتم. ممکن است بیشتر از این باشد. شما اگر به ذهنتان آمد بفرمایید.
1- عدم شناخت درست دین
1- دین، زیبایی‌های دین بیان نشده است. زیبایی‌های دین بیان نشده است. امام رضا فرمود: «ان الناس» کلمه‌های عربی را که بلد هستید. «انّ» یعنی چه؟ حتماً «الناس» یعنی چه؟ مردم، «لو» یعنی چه؟ اگر «أَنَ‏ النَّاس‏ لَوْ عَرَفُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا اتَّبِعُوا» اگر معرفت می‌شناختند «مَحَاسِنَ کَلَامِنَا» محاسن، حُسن یعنی زیبایی، امام رضا فرمود: اگر مردم زیبایی کلام ما را می‌دانستند پیروی می‌کردند. اگر یک عده امام رضا نمی‌شناسند یا زیارتش نمی‌روند یا سایر اهل‌بیت را نمی‌شناسند، گاهی طرف می‌رود نمی‌داند این علامه طباطبایی است. اگر بداند او کیست، فوری پیاده می‌شود سلام علیکم، نمی‌داند ایشان استادش است. نمی‌داند ایشان کیست. یکی اینکه عده‌ای که توجه ندارند، شناخته نشدند. دو سه مثل برای شما بزنم. اگر شما کتاب مفاتیح را بردارید، صفحه‌ی اولش فهرست را برداری نوشته دعای ساعت اول روز، دعای ساعت دوم روز، دعای ساعت سوم و دعای ساعت چهارم. می‌خندد، می‌گوید: پس مسلمان‌ها دائم باید دعا بخوانند. تکنولوژی پیشرفته است، فضا تسخیر شده است. کره ماه رفتند، انسان در فکر تسخیر آسمان‌هاست، این آقا می‌گوید: بنشین ساعت هفت تا هشت یک دعا بخوان، هشت تا نه یک دعا، نه تا ده یک دعا، اسلام می‌گوید: بنشین دعا بخوان حال آنکه دنیا ترقی کرده است لذا دیگر عقیده به دین ندارد. جوابش چیست؟ جوابش این است که بد معرفی شده است.
اگر شما ترمینال رفتی، گاراژ، گفتند: تهران قم ساعت 6، تهران قم ساعت 7، تهران قم ساعت 8، تهران قم ساعت 9 و تهران قم ساعت 10. این معنایش این نیست که هی برو تهران و هی برگرد. معنایش این است که هر ساعتی خواستی بروی ماشین هست. گرفتید؟ دعای ساعت اول و دعای ساعت دوم معنایش این نیست که همیشه دعا کن. یعنی آقا ممکن است کسی از اول صبح تا ساعت یازده وقت دعا نکند. خمیرگیر است، خمیرگیرها سحر باید بروند خمیر کنند و اول آفتاب نانشان دربیاید و یکی دو ساعت نانوایی است، دوباره تا ساعت ده می‌رود فراغت پیدا کند، در حد یک صبحانه و چای دوباره باید خمیر کنند برای ظهر. این اصلاً نمی‌رسد. فقط ساعت یازده می‌تواند پنج دقیقه دعا بخواند. می‌گوید: اگر ساعت یازده وقت داشتی برای ساعت یازده هم یک دعا داریم. اینطور حل شد.
یا مثلاً تابلو، نوشته داروخانه‌ی شبانه‌روزی، یعنی چه؟ یعنی شبانه‌روز دوا بخریم؟ معنایش این نیست. معنایش این است که هر ساعتی شما خواستید در داروخانه باز است. نه اینکه شبانه روز دارو بخر. دعای ساعت اول و دوم و سوم معنایش این است که هر ساعتی وقت کردی دعا بخوانی، هست. گاهی وقت‌ها مردم بد می‌فهمند. مثلاً داریم وقتی وارد حمام شدید مقداری آب حمام را بخوریم. قدیم که حمام نبود خزینه بود، افراد مختلفی در خزینه می‌رفتند و آب خزینه آلوده بود. می‌گفتند: این چه دینی است؟ وارد حمام شدیم آب خزینه بخوریم؟ نه، معنایش این است که باید آب حمام به قدری تمیز باشد که قابل خوردن باشد. اینطور است. گاهی وقت‌ها مردم نمی‌دانند. پدربزرگ می‌گوید: عزیز، به نوه‌اش… دستت را به من بده. می‌گوید: نمی‌خواهم بدهم. می‌گوید: چرا؟ نمی‌خواهم بدهم. چرا بدهم به تو؟ من می‌خواهم آزاد باشم. آقا آزاد که شدی یک موتوری به تو بزند، بیافتی در جوب حواست پرت شود، دستت را به من بدهی بیمه می‌شوی. شما اگر حجاب داشته باشی بیمه هستی مثل جوراب، جوراب اگر داشته باشی پایت خاکی نمی‌شود. کفش پا کنی تیغ به پایت نمی‌رود. این برای حفظ خودت می‌گوید حجاب داشته باش. برای حفظ خودت می‌گویم: دستت را در دست من بگذار که نگذارم بیافتی. منتهی این فکر می‌کند این پدربزرگ مخالفش است. می‌گوید: آزادی مرا از من گرفتی، می‌خواهی دستم در دست تو باشد و من اسیر تو باشم؟ بابا این اسارت نیست. جوراب پا کنم که پایم را تنگ بیاندازم. کفش پا کنم که پایم را گیر بیاندازم. بابا اینها گیر نیست، تنگ شدن نیست. اینها بیمه است. گاهی دین بد معرفی می‌شود. امام رضا فرمود: اگر دین درست معنا شود مردم تابع می‌شوند. پس بحث امروز این است [پای تخته] علل و دلایل، دلیل بی توجهی بعضی به دین.
چرا بعضی به دین بی توجه هستند؟ 1- عدم شناخت؛ نمی‌داند که معنی‌اش چیست و شناخت ندارد. مثلاً فکر می‌کند شجاعت این است که چند می‌دهی از اینجا خودم را پرت کنم؟ این خریت است و شجاعت نیست. لذا یک پولی می‌دهند از بالا می‌افتد و پایش هم می‌شکند. چقدر می‌دهی که با یک نفس دو کیلو آبغوره سر بکشم؟ این شجاعت نیست، این حماقت است. دین باید درست معرفی شود. بچه می‌خواهد شیر بخورد، مادرش برای اینکه این بچه شیر نخورد به سینه‌اش فلفل می‌مالد. تا می‌رود بخورد می بیند تند است نمی‌خورد. بچه شیر دوست دارد منتهی این مادر شیر را با فلفل قاطی کرده بچه فرار می‌کند. دین را با فلفل نباید قاطی کنیم.
2- جامعیت دین، در خنده و گریه
دین خنده دارد. گریه هم دارد. ما اگر جلوی گریه را بگیریم فشار به روح می‌آید. گریه مثل کوه آتشفشانی وقتی انسان عصبانی شد و گریه کرد آرامش پیدا می‌کند. گاهی هم خسته شده و می‌خواهد بخندد. اگر خنده نداشته باشیم، لذا قرآن می‌گوید: خدا هم می‌خنداند و هم می‌گریاند. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ‏ وَ أَبْکى‏» (نجم/43) اضحک یعنی خدا می‌خنداند، «و أبکی» خدا می‌گریاند. هم گریه لازم است و هم خنده، اگر فقط از راه خنده وارد شویم، بگوییم: نه، اینجا چون فرهنگسراست و جوان‌ها نو شدند، فقط بخندانیم. بچه را اگر زیاد بخندانی ضرر دارد. بگریانی هم ضرر دارد. طبیعی، دین باید خوب معرفی شود.
2- هر تشنه‌ای آب می‌خواهد. اگر آب را به شما دادند و رفتی بخوری، پشه درونش است، نمی‌خورم. یک پشه که داخل آب باشد دیگر نمی‌خوری. دین خوب است منتهی خرافاتی در دین می‌ریزیم که بخاطر خرافات بعضی از دین فرار می‌کنند. یک خرده باید آزاد بگذاریم. آنجا که اسلام حلال دارد، حلال. حلال خدا حلال و حرام خدا هم حرام، خرافات، پس 1- عدم شناخت، 2- اضافه شدن خرافات… هی باید بلند شوم و بنشینم… یک کمی سنگین شدم. [پای تخته]
3- رفتار نادرست برخی دین‌داران
3- عملکرد مسلمان‌ها [پای تخته] گاهی مسلمان‌ها بد عمل می‌کنند. می‌گوید: اگر دین این است من این دین را قبول ندارم. امام فرمود: طوری عمل کنید که مردم عاشق ما شوند و فرار نکنند. اگر جمهوری اسلامی در صادراتش کلک زد، مثلاً میوه می‌خواهد صادر کند، پرتقال‌های پوسیده را زیر گذاشت و پرتقال‌های خوب را رو گذاشت، این کشتی میوه به کویت و دبی و هرجا می‌رود. وقتی این پرتقال‌ها را برداشتند دیدند زیرش پوسیده است، می‌گویند: این هم جمهوری اسلامی! این هم شیعیان و مسلمان‌ها، دیگر هم از ما معامله نمی‌کنند. عملکرد ما مردم را فراری می‌دهد. می‌خواهی یک کسی را ببوسی از مکه آمده، از کربلا آمده، از سفر آمده است. می‌روی بوسش کنی می‌بینی سیر خورده است. عملکرد ایشان باعث می‌شود شما با زوار امام حسین روبوسی نکنید.
4- معرفی ناقص، یک تکه از اسلام را یاد می‌دهیم، یک تکه‌اش را یاد نمی‌دهیم. یک آقا بود به نام عبدالملک، یک کسی گفت: آقای عبدالملک یک خرده پول به ما بده ما خرجی کنیم برویم کربلا، منتهی این وقتی خواست بگوید: عبدالملک برای خرج کربلا پول بده، خرش را این طرف می‌گذاشت، جی را این طرف، می‌گفت: ایها العبدالملک خر… جی بده تا بروم کربلا! این خر را در این قسمت شعر می‌گفت، «ایها العبدالملک خر… جی بده تا بروم کربلا» اگر اسلام را اینطور معرفی کردیم، مسجد جای چیست؟ مسجد جای همه چیز است. اگر در مسجد فقط روضه خواندیم، این یعنی غمکده! عقد حضرت زهرا در مسجد بود. نه عقدی که آدم داریه و تنبک بزند. صیغه عقد را در مسجد خواندند. شاگرد اول‌ها در مسجد تشویق شوند. یعنی بچه‌های شاگرد اول تا مسجد را دیدند، بگویند: ما در این مسجد از دست پیشنماز یک لوح تقدیر گرفتیم. الآن می‌گویند: این پدربزرگم که مرد آمدند اینجا خاکش کردند. مادربزرگ من که مرد اینجا فاتحه‌اش بود. عمویم که مرد فاتحه‌اش اینجا بود. یعنی هروقت نگاه به مسجد می‌کند یاد مرده‌هایش می‌افتد. مانعی نیست، فاتحه باشد و روضه هم باشد اما کارهای شادی هم… لذا به ما گفتند: اگر کسی مجرم است در مسجد شلاقش نزنید. یک کسی خلافکار است می‌خواهند شلاق بزنند. در مسجد چرا؟ چون این از مسجد خاطره تلخی دارد و بچه‌هایش هم خاطره تلخی دارند، می‌گویند: پدر ما اینجا شلاق خورد. نوه‌هایش هم می‌گویند: پدربزرگ ما اینجا شلاق خورد. در مسجد شلاق نزنید. اسلام سفارش کرده است. یعنی اسلام را طوری معرفی کنیم که مردم از مسجد متنفر نباشند.
من اگر بتوانم چند بار محکم مردم را بخندانم در تلویزیون، میلیون‌ها آدم بیننده من بیشتر می‌شود. خنده حلال داریم، خنده حکیمانه داریم، خنده لازم نیست همه با مسخره و دلقک و لهجه عوض کنیم، شکلمان را عوض کنیم، یک کسی را تحقیر کنیم و متلک بگوییم،نه، انسان می‌تواند همینطور آرام، می‌خواهیم مردم را بخندانیم بگوییم: آقا خود صدا و سیما اعلام کند حالا من اعلام می‌کنم، هرکس توانست با یک خاطره‌ی حکیمانه مردم را بخنداند، بتواند در پنج سطر بنویسد، روی ورق بنویسد نیم صفحه یا یک صفحه خاطره‌ای که هم درونش عبرت باشد، هم خنده درونش باشد. اینها را برای صدا و سیما بفرستید، صدا و سیما دیگر کار همه برنامه‌های خنده را می‌کند. ما الآن می‌خواهیم مردم را بخندانیم چقدر باید پول خرج کنیم، چقدر باید نیرو خرج کنیم، هرکسی یک خاطره‌ی خنده آور دارد. خنده‌هایی که حکمت درونش است. خنده‌های حکیمانه، بخشی از دین معرفی می‌شود و بخشی نمی‌شود. دین ناقص معرفی می‌شود. مثلاً… صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
4- شناخت ناقص دستورات دین
این را حتماً از من شنیده‌اید چون خیلی گفتم و چیزهایی که بعد از چهل سال هست یعنی ممکن است بعضی‌ها شنیده باشند. این جمله را می‌دانم تکراری است البته برای خیلی‌ها تکرار نیست. اسلام می‌گوید: دست دزد را قطع کن، چهار انگشتش، ممکن است یک جوانی بگوید: حالا یک بدبختی فقر به او فشار آورد، یک سکه‌ای، قالیچه‌ای دزدید، آنوقت شما چهار انگشتش را قطع می‌کنید این تا آخر عمرش جلوی زنش خجالت می‌کشد، جلوی بچه‌اش خجالت می‌کشد، کسی دخترش را نمی‌گیرد و می‌گویند: داماد دزد شدی؟ به پسرش زن نمی‌دهند. چرا اسلام به خاطر یک سکه یک نفر را نابود می‌کند؟ این هم می‌گوید: راست می‌گوید. این ناقص معرفی شده است. درستش این است. اسلام دست دزد را قطع می‌کند به 26 شرط، هرکس یک قلم دزدی کند که دستش را قطع نمی‌کنند. اگر هرکس یک قلم دزدی کند و دستش را قطع کنند که خیلی‌ها بی دست هستند. کدام‌های شما، کدامیک از ما یک چیزی را دزدی نکردیم، بچگی بزرگی، من بچه بودم می‌رفتم دهات‌های کاشان میوه می‌خوردم و فرار می‌کردم. خیلی میوه دزدی خوردم. علتش این بود که مسأله بلد بودم و می‌گفتم: هنوز پانزده ساله نشدم. می‌خوردیم و فرار می‌کردیم. پانزده سالگی طلبه شدم دیدم نوشته کسانی که مال مردم را خوردند، باید صاحبش را راضی کنند گرچه در کودکی باشد. گرچه خواب باشد. خواب هستی با پا می‌زنی کوزه مرا می‌شکنی، بیدار شدی باید پول کوزه را بدهی. نمی‌توانی بگویی: خواب بودم. خواب باشی یا بیدار، مست باشی یا هوش، بچه باشی یا بزرگ. پول برداشتیم سراغ صاحبان درخت‌ها رفتیم و گفتیم: آقاجان ما دو سه سال پیش از این درخت‌ها خوردیم و فرار کردیم. این پول را بگیر و حلال کن. اکثراً نگرفتند و تک و تایی هم گرفتند. دزدی را دستش را قطع می‌کنند که 26 شرط دارد یعنی در دو میلیون دزد، یک نفر دستش قطع می‌شود.
یکی اینکه دزد باید آیه به گوشش خورده باشد. اگر دزدی را گرفتند بگوید: من نمی‌دانستم قرآن می‌گوید: دست دزد را قطع کن. اگر آیه‌ی «وَ السَّارِقُ‏ وَ السَّارِقَه» (مائده/38) دست دزد را قطع کن به گوش دزد نرسیده، دستش را قطع… بگویید… نمی‌کنند. 2- دو نفر شاهد عادل هم باید ببینند. اگر دزدی را مشاهده نکنند، دستش را قطع نمی‌کنند. دزد هست ولی دو تا شاهد نیست که ببینند دزدی را. 3- حتماً باید جایی را سوراخ کند. یا دیوار را بشکند، یا قفل را بکشد. اگر از درونش دانشگاه، در فرهنگسرا، در حمام، حسینیه، مسجد، پادگان در بازار و خیابان و تیمچه چیزی برداشت و فرار کرد دزد هست، او را می‌گیرند و زندان می‌کنند و اما دستش را قطع نمی‌کنند، چرا؟ برای اینکه جایی را خراب نکرده است. همینطور یک چیزی را برمی‌دارد و فرار می‌کند. باید دست دزدی را قطع کنید که حتماً یا قفل را بکشد یا دیوار را خراب کند. 26 شرط دارد منتهی این 26 شرط را بچه مسلمان‌ها نمی‌دانند. فقط شنیده که اسلام دست دزد را قطع می‌کند، این را شنیده و باقی را نشنیده که چند شرط دارد؟ 26 شرط. خبر از 26 شرط ندارد. چون اسلام ناقص معرفی می‌شود این علاقه به اسلام ندارد. اسلام باید کامل معرفی شود. پنجم…
5- افراط و تفریط در تبلیغ دین
1- عدم شناخت 2- خرافات 3- عمل مسلمان‌ها 4- معرفی ناقص 5- تبلیغ بد؛ یا افراط یا تفریط، بد سلیقگی‌ها، بدعت‌ها، افراط و تفریط، الآن بنده آمدم از دین برای شما بگویم. فوق فوقش کلاس باید نیم ساعت طول بکشد. اگر از صبح تا ظهر شما را سر کلاس بگذارم، فردا تا گفتند: آقای قرائتی می‌آید فرار می‌کنید. چرا؟ برای اینکه افراط است، تندروی کرده است. تفریط کم گذاشتیم. افراط و تفریط، الآن مملکت ما در بعضی مسجدها، مثلاً همین ورزش، هم افراط دارد هم تفریط. در تحصیلات افراط و تفریط هست. میزان، اینکه ما می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» همه دعاها مستحب است جز این دعا، این یک دعا واجب است، وسط نماز همه باید بخوانیم. راه مستقیم یعنی نه افراط و نه تفریط،تحلیل‌های غلط، معنای واژه‌ها را کج معنا می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم: صبر کن. صبر کن یعنی چه؟ یعنی تو سری بخور و چیزی نگو. نخیر! صبر کنار قیام است. «قُمْ فَأَنْذِرْ، وَ رَبَّکَ فَکَبِّر» (مدثر/2و3) آن آیه‌ای که می‌گوید: «اصبر» صبر کن، مقاومت کن، از آن طرف می‌گوید: «قُم» قیام هم بکن. یعنی هم باید بلند شوی و قیام کنی و هم باید مقاومت کنی. صبر معنایش این است که بر سر من زدی، خوب باشد روز قیامت یقه‌ات را می‌گیرم. نخیر، همین الآن بلند شو یقه‌اش را بگیر. معنای صبر این نیست که تو سری بخور. معنا را غلط معنا می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم: خدا عادل است؟ می‌گوییم: بله، می‌گوید: اگر خدا عادل است چرا او بوعلی سینا شد و من نشدم؟ چرا او تیزهوش بود و من نشدم؟ معنای عدالت چیست؟ معنای عدالت این است که همه یکسان باشند؟ گاهی معنای عدالت این است که همه یک جور باشند و گاهی اگر همه یک جور باشند، ظلم است. مثلاً اگر یک معلم سر کلاس بیاید و بگوید: من معلم عادلی هستم و از دم به همه شاگردها هفده بدهد. این معلم خل است. از دم همه هفده؟
بگویم: من پزشک عادلی هستم، از دم به همه یکی یک سرم بزنم، این خل است. معنای عدالت این نیست که همه یکجور باشند. الآن خدا عادل است؟ بله، انگشت‌های مرا هرکدام یک جور خلق کرده است. هرکدام هم یک اثری دارد. این انگشت که نباشد وزارتخانه‌ها می‌خوابد. بله. بگذار کنار، وزارت بهداشت دیگر با اینها نمی‌شود آمپول زد. وزارت کشاورزی، بدون این نمی‌شود بیل دست گرفت. وزارت کار، بدون این نمی‌شود آچار دست گرفت. صنایع دستی، بدون این نمی‌شود دکمه یقه را بست. بدون این اصلاً رئیس جمهور تعیین نمی‌شود. ما رئیس جمهور را با این تعیین می‌کنیم. با یکی آمپول می‌زنیم و با یکی رئیس جمهور تعیین می‌کنیم، با یکی دکمه یقه را می‌بندیم. اینها تفاوت دارد ولی هر تفاوتی ظلم نیست. معنای عدالت را نمی‌فهمیم یعنی چه. عدالت این نیست که همه یکجور باشیم. بعضی جاها عدالت یعنی همه یکجور و بعضی جاها باید تفاوت باشد. هر بیماری یک نسخه و یک آمپول دارد. نمی‌شود همه را از دم یک نسخه داد.
می‌گویند: فلانی دختر خوبی است. پسر خوبی است. بعد می‌گوییم: خوبی‌اش یعنی چه؟ می‌گوید: نمره‌هایش بیست است، خوب نمازش چطور؟ نمره‌اش بیست است ولی نمازش صفر است. قد در قوری صفر بزرگ! مثل بچه‌ای که متولد شده کله‌اش خوب است و بدنش لاغر است. بدنش چاق است و کله‌اش اندازه گردو است. آدم سالم این است که همه اندامش، همه کارهایش خوب باشد. حجابش خوب است، بد دهان است. حرف زشت می‌زند. بدحجاب است ولی بیانش خوش بیان است و با ادب حرف می‌زند، لذا قرآن نگفته: صالح، گفته: صالحات، «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، الصالحات یعنی همه کارهایش خوب باشد. مسجد یعنی یک مسجد، مساجد یعنی چند تا، المساجد یعنی همه مسجدها، مسجد، مساجد، المساجد، یک مسجد، مسجد است. چند تا مساجد است. همه مساجد را می‌گویند: المساجد. قرآن نگفته: «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عمل صالح» اگر می‌گفت: صالح، یعنی یک کارت خوب باشد. فقط درست، فقط حجابت، فقط نمازت… نگفته صالح، یک کارت. نگفته: «الا الذین آمنوا و عملوا صالحات» صالحات یعنی چند کار، نه. گفته: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» الصالحات یعنی همه کارهایت باید درست باشد. همسرداری، احترام به والدین، احترام به استاد، نظافت و بهداشت و اخلاقت، زبانت، چشم و گوش، همه باید سالم باشد. افراط و تفریط.
6- معنای درست انتظار امام زمان علیه‌السلام
مثلاً می‌گویند: منتظر آقا امام زمان باش. منتظر امام زمان باش یعنی چه؟ یعنی خودمان آن کار را نکنیم؟ شما وقتی منتظر مهمان هستی در خانه می‌نشینی؟ سبزی‌اش را تهیه می‌کنی، غذا می‌پزی و اتاق را جارو می‌کنی، کسی که منتظر است باید آماده باشد برای آمدن امام زمان. شما زمستان‌ها منتظر خورشید هستی، خوب یعنی می‌نشینی اوه… سرد است، انشاءالله دو ماه دیگر آقا می‌آید… نه آقا بلند شو، بخاری، کرسی، شوفاژ، چراغی روشن کن. باید الآن بلند شوی و اتاق را گرم کنی و منتظر خورشید هم باش. شما باید کارهایی که باید بکنی انجام بدهی و منتظر امام زمان هم باشی. اینکه ما بنشینیم، آقا خودش می‌آید درست می‌کند، معنای انتظار چیست؟ یعنی بیکار بنشین. نه! اینطور نیست.
معنای زهد، می‌گویند: فلانی آدم پارسا و زاهدی است. زهد یعنی چه؟ باید درست معنی کرد. زهد یعنی دستت می‌رسد کوتاه بیا. این معنای زهد است. اما افرادی زهدشان دکانشان است. مثل اینکه نزد من می‌آیی و باقلوا را نشان می‌دهی، فکر می‌کنم اگر باقلوا بخورم دیگر اشتهای من کور می‌شود و دیگر نمی‌توانم پلو بخورم. نه نمی‌خواهم! این زهد است؟ نخیر، باقلوا را نخوردی زهد نیست. باقلوا را نخوردی که بتوانی یک دیس پلو بخوری. این زهدی است که آدم برای خدا بکند نه اینکه این کار را نکنم تا عوض آنجا… گاهی وقت‌ها یک کسی وارد می‌شود دم در می‌نشیند. هرکس جلو در نشست آدم متواضعی است یا نه؟ اگر واقعاً برای تواضع نشسته خوب است، گاهی آدم‌هایی هستند بعضی‌هایشان، آقا نه نه، بخدا نمی‌شود. لب در می‌نشیند که بگویند: جان من نمی‌شود برو بالا بنشین. اصلاً لب در می‌نشیند ولی نیتش نشستن بالاست. اگر وارد جلسه شدی و هرجا خالی بود نشستی، به شرط اینکه در دلت نباشد که اینجا می‌نشینم بعد می‌آیند مرا بلند می‌کنند، می‌گویند: برو بالا بنشین. اگر نیت این باشد، شما آدم متواضعی نیستی. پائین می‌نشینی خط و نشان می‌کشی که مرا بلند کنند و آنجا بنشانند. درست باید معنا کرد.
7- فهم درست قرآن با استناد به آیات و روایات
یکی دیگر اسلام شناس، هر بچه مسلمانی باید تلفن یک اسلام شناس در جیبش باشد. اسلام شناس باید بالای سی سال درس خوانده باشد و با دو سه سال و ادبیات علمی و اینها، نمی‌شود اسلام شناس شد. من جایی رفتم دیدم جوان‌ها دارند روی قرآن کار می‌کنند. گفتم: شما با عربی آشنا هستید، با ادبیات آشنا هستید، با قرآن آشنا هستید و با حدیث… گفت: نه، ما یک فوق لیسانس ادبیات عرب داریم و در جلسه ما هست و دیگر نیاز به آخوند نداریم. گفتم: طبق اسلام شناسی که ادبیات عربی که شما بلد هستید، این آیه چیست؟ قرآن می‌گوید: «فَلا یُسْرِفْ» (اسراء/33) اسراف نکن «فِی الْقَتْلِ» فی یعنی چه؟ در، قتل یعنی چه؟ کشتن. در کشتن اسراف نکن. پس این یکی را می‌شود ترور کرد. نگفته نکش، گفته اسراف نکن. در آدم کشتن اسراف نکن. گفتم: طبق ادبیات عرب این یعنی چه؟ در کشتن اسراف نکنیم، پس یکی را می‌شود کشت. نه این یک قصه‌ای دارد و باید قصه را بلد باشی تا آیه را بفهمی. قصه‌اش این است که دو قبیله با هم درگیر شدند. گفت: شما یکی از ما کشتی، ما دو تا از شما می‌کشیم. آنها گفتند: ما دو تا از شما کشتیم، گفت: پس ما چهار تا از شما می‌کشیم. رو حساب رقابت در کشتن فرمود: نه، یکی به یکی. این یکی به یکی در مقابل آن دعوا بود. نه یعنی همینطور که می‌روی این یکی را می‌شود کشت. اگر یک نفر از شما را کشتند، در انتقام یکی به یکی، «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ» (مائده/45) دماغت را برید، دماغش را ببر. «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ» گوشت را برید، گوشش را ببر. «وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ» دندانت را شکست، دندانش را بشکن. نمی‌خواهد بگویی همینطور که می‌روی یک دندان بشکن و برو. همینطور که می‌روی یک گوش را ببر و برو. مثلاً آیاتی داریم که «جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» (توبه، 73) مثلاً… مشرک‌ها را بکش و منافقین را هم بکش. اوه… خوب داعش پیدا می‌شود. داعش می‌گوید: هرکس را دیدی سرش را ببر. پس این یعنی چه؟ «قاتلوا» یک جای دیگر معنا کرده و گفته: «الذین یقاتلونکم» (بقره/190)
بگذارید یک مثل بزنم. ببینم شما چه می‌گویید. اگر گفتم: من باید مایع بخورم. مایعات، بعد گفتم: من باید شیر بخورم. این دو کلمه را پهلوی هم بگذاری بالاخره آب به من می‌دهی یا شیر؟ بلند بگویید هرچه می‌فهمید… شیر. اگر گفتم: من بچه‌ام را دوست دارم، بعد گفتم: حسین را دوست دارم یا بچه‌ام را دوست دارم، گفتم: زهرا را دوست دارم. یعنی کدام بچه را دوست دارم؟ یا حسین باید باشد یا زهرا. این را ما آخوندها می‌گوییم: مطلق، مقید. یعنی اگر یک جایی کلی گفتیم میوه بخر بیاور. میوه کلی است و شامل همه میوه‌ای می‌شود. بعد گفتم: خیار بگیر. اگر اول گفتم: میوه و بعد گفتم: خیار، معنایش این است که خیار بخریم. قرآن در یک آیه گفته: مشرکین را بکش. منافقین را هم بکش. اوه.. پس دوم سوم مردم دنیا را باید بکشی. بعد می‌گوید: نه، یک آیه دیگر هم هست. «قاتل… الذین یقاتلونکم» بکش آن کسی که تو را می‌کشد. یعنی چه؟ یعنی آن مشرکی که دست به شمشیر برده است و پرخاش می‌کند، او را بکش. چون کافر حربی است و شمشیر دست گرفته ما را بکشد. پس اگر یکجا گفت: بکش، یکجای دیگر گفت: بکش آن کسی که تو را می‌کشد. معنایش این است که چه کسی را بکشیم؟ بکشیم آن کسی که ما را می‌کشد. گرفتید چه شد؟ شک دارم… جمله آخر یک بحثی است که صد در صد آخوندی است. یک بحث آخوندی را برای نوجوان گفتن، مشکل است. یکبار دیگر بگویم.
اگر کسی اول کلی گفت و بعد مورد تعیین کرد ما می‌فهمیم باید سراغ مورد بیاییم. مثلاً اول کلی گفت: من میوه می‌خواهم، میوه کلی است. بعد گفت: من خیار می‌خواهم. شما چه برایش می‌خرید؟ خیار. اگر گفت: مایع به من بدهید، بعد گفت: شیر به من بدهید، یعنی چه؟ شیر. اگر گفتم: برو یک لباس برای من بخر، لباس کلی است. بعد گفتم: برو یک پیراهن بخر، چه می‌خرید؟ پیراهن. این را می‌گویند، اگر یک کلی بود و بعدش یک مورد بود، آن مورد کلی را معنا می‌کند. اگر گفتم: من انسان را دوست دارم، بعد گفتم: من امام خمینی را دوست دارم، معلوم می شود مرادم از انسان امام خمینی است. قرآن یکجا مشرک را بکش، داعش احمق می‌گوید: مشرک را بکش اینها همه مشرک هستند، پس بکشید. می‌گوییم: بله، قرآن می‌گوید: مشرک را بکش. یک جای دیگر هم می‌گوید: مشرکی را بکش که تو را می‌کشد. «قاتل الذین یقاتلونکم» چون آن «یقاتلونکم»… «وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ‏ أَوَّلَ مَرَّه» (توبه/13) او ابتدا شروع کرد. یعنی کلمات قرآن را باید کنار هم گذاشت. خیلی‌ها چیزهایی می‌گویند به نظر خودشان اسلام شناس هستند و اسلام شناس نیستند. به کسی که کمتر از سی سال درس خوانده نمی‌شود اسلام شناس گفت. با ادبیات عرب و لیسانس و اینها که باسواد می‌شوند و چیزهایی یاد می‌گیرند ولی اسلام شناس نمی‌شوند.
حرف‌هایم جمع شد. چرا عده‌ای نسبت به اسلام بی توجه هستند؟ یا شناخت ندارند. یا خرافات، مثل مگس در آب افتاده دیگر آب نمی‌خورند. یا عملکرد مسلمان‌ها، آب می‌خواهد ولی آب را کسی می‌آورد کثیف است. برو برو نمی‌خواهم! تشنه هست اما چون آب دست آدم کثیف است می‌گوید: از خیر آب گذشتیم و دیگر آب نمی‌خواهیم. یا عملکرد ما، یا خرافات یا سلیقه‌ها، یا مطلق را معنا می‌کنیم و مقید را معنا نمی‌کنیم. خلاصه اینها کارهای ظریفی است. انشاءالله خدا همه شما را حفظ کند.
خدایا به ما توفیق بده اسلام ناب را به طور کامل بشناسیم و عمل کنیم، مزه دین را بچشیم و به نسل آینده بچشانیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- امام رضا علیه‌السلام، راه پیروی از اهل بیت علیهم‌السلام را چه می‌داند؟
1) شناخت درست سخن معصومان
2) اعلام محبت و مودت به معصومان
3) توسّل و زیارت معصومان
2- آیه 43 سوره نجم، به کدام نعمت الهی اشاره دارد؟
1) خنده
2) گریه
3) هر دو مورد
3- در نماز، با کدام آیه از خدا می‌خواهیم که ما را از افراط و تفریط دور بدارد؟
1) مالک یوم الدین
2) ایاک نعبد و ایاک نستعین
3) اهدنا الصراط المستقیم
4- قرآن در سوره عصر، لازمه ایمان به خدا را چه دانسته است؟
1) انجام یک عمل صالح
2) انجام برخی اعمال نیک
3) صالح بودن همه کارها
5- راه فهم درست آیات قرآن کدام است؟
1) رجوع به آیات دیگر
2) رجوع به روایات معصومان علیهم‌السلام
3) هر دو مورد

افراطامام زمانانتظارتبلیغتفریطخندهدرسهایی از قرآنقرائتیگریه
Comments (0)
Add Comment