موضوع: دفاع مقدس
تاریخ پخش: 74/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
در محضر مبارک برادران سپاهی هستیم و بحث هم به مناسبت هفته دفاع مقدس پخش میشود. در ایام جنگ مسایل مختلفی گفته شد، اما آن چیزی که الان باید بگویم تشویق به جبهه و جنگ نیست، تشکر نیست چون من کی هستم که تشکر کنم خدا شکور است. در قرآن خدا لقبهای زیادی دارد یکی شاکر و یکی شکور، در قرآن داریم خدا شاکر است یعنی شکر میکند من کی هستم که شکر کنم بحث ما این است که آثار و برکات جنگ را فراموش نکنیم، چند روز پیش رفتم بنیاد جانبازان عیادت ازبیمارستان و استراحت گاهشان، عزیزانی را دیدم که از گردن تا نوک انگشت پایشان فلج بود، وفقط گردنشان تکان میخورد دو تا جوان مثل ماه، خوشفکر، خوش استعداد، خوش تیپ. پرسیدم احوالتان چطور است یک خوردهای با من صحبت کردند من را کلافه کردند گفتند که چهارده سال است که خوابیدیم این عزیزی که 14 سال است تمام بدنش فلج است در راه مقدس وقتی در روزنامه میخواند صورت اسامی بچههایی که در مدرسه قبول شدهاند میبیند که پدر و مادر بچهها حتی حاضر نشدند اسم مقدس روی بچههایشان بگذارند، حالا گاهی وقتها آدم اسمی را روی بچههایش میگذارد نه مذهبی و نه غیرمذهبی. میگذارد آفتاب، بیتا، یعنی نمونه ندارد، وجیحه، ملیحه، حکیمه، اما گاهی وقتها یک اسمی میگذارد اسم جک نینا، تو اگر دخترت را دوست داری یک اسم خوب روی آن بگذار، آن عزیزی که هشت سال دفاع مقدس را دیده و در بدنش ترکشی است بعد میبیند بعضیها آنقدر بی خیال هستند که حاضر نیستند نه اسم مذهبی، لااقل یک اسم معنادار روی بچهاش بگذارد، غصه میخورد، همیشه حفظ چیزی از خود آن چیز مهمتر است، یک ساله به طور میانگین میشود نصف قرآن را حفظ کرد. البته آدمهای تیزهوش زودتر کل قرآن را حفظ میکنند، ولی آنهایی که ذهنیشان کمتر است بیشتر از یک سال، میانگین آدمهای معمولی خوب یک ساله قرآن را حفظ میکنند، حفظ قرآن یک سال است اما اگر بخواهی این حفظ را نگهداری باید دائماً آدم تلاش کند. انتخاب همسر از یکی دو ساعت تا چند ماه طول میکشد. تا آدم همسرش را انتخاب کند اما همسرداری سالها طول میکشد یک زن نه ماه برای زایمان حامله است، اما بچهداری سالهاست، قالیبافی شش ماه، دو سال قالی را میبافد اما حفظ قالی صدها، دهها سال طول میکشد، دفاع هشت سال بود اما برکات و آثارش را باید قرنها حفظ کرد، الگوها عوض نشود، الگوی معلم ما چه کسی بود؟ رجائی. روشن فکرش چه کسی بود؟ چمران. دانشجویش چه کسی بود؟ باکری. ارتشیاش چه کسی بود، نامجو. محصلش چه کسی بود فهمیده. این ها، الگو بودند، اما اگر یک وقت وارد جامعه شدیم دیدیم در و دیوار، اصلاً گرایشها یک چیز دیگر است، بهترین دبیرستان آن دبیرستانی است که بچه هایش توی دانشگاه قبول شوند. قبول شدن در کنکور ارزش است، اما نماز بچهها چی؟ تقوای بچهها چی؟ حجاب بچهها چی؟ معلمهایش با سواد هستند، قبول است با سوادند اما روحیه معلمها چی؟ تبلیغات میشود در و دیوارها، اصلاًً آرم ها، من نمیدانم که این مخ چه مخی است مثلاً پتو میخواهد درست کند آرم گرگ است که آدم میخواهد بنشیند روی گرگ مینشیند، آرم که پتو میخواهد بیاندازد رویش حالا عکس پلنگ باشد که چی، مثلاً پلنگ چه امتیازی دارد، میخواهدبگوید پوشش پوست پلنگ است، آرم سگ کم بود پلنگ هم روی آن افتاد، حوله میخری عکس گربه رویش است تا میآیی صورتت را خشک کنی سبیلات با سبیل گربه به هم مالیده شده، اینها یک جور عقل میخواهد، صورتش را با حوله خشک کند چه عکسی روی حوله باشد، روی پتو چه عکسی باشد، این بخاری را مثلاً میخواهد تبلیغ کند چه آرمی داشته باشد، آرم مار میخواهد بنویسد سوسمار، مثلاً این قلم، این فکر بچه با سوسمار که چی، تا میرود قلم بخرد سوسمار توی دستش است. پلنگ روی کلهاش است، سبیل گربه روی سبیلش است، سوسمار توی دستش است که چی؟
گاهی در عقلمان باید شک کنیم، این دفاع مقدس باید بدانیم که در جبهه چی شد، چه کسی هست که نداند در جبهه چی شد، دفاع مقدس یعنی باید آن چیزی را که به ارمغان آوردند با جان خودشان، ما باید این را حفظ کنیم. وباید هم غافل نشویم که دفاع مال این است که وقتی حمله کنند ما آماده بشویم «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» معنایش این نیست که اگر حمله شد آماده بشوید.
1- فنون جدید را بیاموزیم
امیرالمؤمنین میفرماید: کسی که میرود جبهه قبل از آنی که دشمن راببیند شمشیرش رادو سه بار در غلاف کند و بیاورد بیرون، که یک مرتبه آن موقعی که میخواهد شمشیر را از غلاف بیرون بکشد شمشیر در غلاف گیر نکند. این آمادگی قبلی است.
بعد «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» (انفال/60) «مَا اسْتَطَعْتُمْ» فقط مال توپ و تانک نیست، قیافه هم همینطور است حضرت در جبهه دید یک عده دارند میخندند دقت کرد دید دشمنها میخندند، دید پیرمردها آمدهاند پشت سرش، دشمن میخندد که نیروهای مسلح مسلمانها یک مشت ریش سفید هستند، فرمود: فردا ریشهایتان را رنگ کنید که دشمن به ریش ما نخندد، یعنی شامل رنگ هم میشود، اینکه میگویند نه شرقی نه غربی اسلام گفته هم شرقی هم غربی، نه شرقی نه غربی یعنی نه شرق زده و نه غرب زده معنایش این نیست که استفاده از شرق و غرب نکن، در استفاده ما باید هم شرقی باشیم و هم غربی.
وقتی پیغمبر میفرماید: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (مصباحالشریعه/ ص13)، برو چین چیزی یاد بگیر، یعنی در آموزش کفر و اسلام مطرح نیست در یادگیری، وقتی در جنگ به حضرت گفتند یک گروهی یک فرم خاص میجنگند. حضرت فرمود: ده نفر را بفرستید آن فرم خاص را یاد بگیرند و بیایند یاد مسلمانها بدهند. در آموزش ما باید آموزش شرق و غرب را یاد بگیریم و آن وقت است که ما با سوادترین هستیم و چون دانشگاه ما هم باز شده، یک چیز میگویم که هم به درد ارتش بخورد هم سپاه، هم دانشگاه، اصولاً حدیث داریم «أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ» (منلایحضرهالفقیه/ ج4/ ص394)، یعنی با سوادترین مردم، این پایم دانشگاه است، با سوادترین مردم کسی است که علم مردم را به علمش اضافه کند یعنی از خودش یک فنونی داشته باشد و فنون دیگران هم اضافه کند، یعنی چی، یعنی طب قدیم را بلد باشد. طب جدید را هم اضافه کند، یعنی معماری سنتی را بلد باشد آپارتمان سازی و برج سازی امروز را هم اضافه کند، یعنی قبادوزی را بلد باشد کت و شلواردوزی را هم اضافه کند، الان کت و شلواردوزهای ما قبا بلد نیستند درست کنند، اینها که فکل درست میکنند ریش بلد نیستند درست کنند، آرایشگاهیها وقتی بعضیهایشان میروی ریش درست کنی دستش میلرزد آن کسی که بستنی درست میکند دیگر آشهای زنان کدبانوی قدیم را بلد نیست درست کند.
2- در آموزش تمام اطلاعات را یاد بگیریم
ما باید در آموزش تمام اطلاعات را یاد بگیریم الحمدالله هوش ایرانی هم نشان داد، خدا لطف میکند، این سالها همینطور جهش داشتهایم، ما در ایام جنگ توی این هشت سال عملیاتمان ما را روسفید کرد وقتی جنگ قطع شد خداوند گاهی به ما یک شیرینی میدهد آزادی اسرایمان بعد از جنگ یک شیرینی بود. هر سال ما در مسابقات بین المللی قرآن اول و دوم میشویم در دنیا یک شیرینی است، ورزشکاران جانباز ما صد و بیست و چند مدال به دست آوردند این خیلی شیرین بود، در دنیا در رشتههای فیزیک وشیمی و علومی که دانشجویان و محصلهای ما میروند کسب مدال میکنند خیلی شیرین است. اینها خیلی برای ما مهم است. هشت سال جنگ کردیم و بعد قطعنامه را قبول کردیم درباره قبول قطعنامه و پیشنهاد قرآن یک آیهای دارد میفرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» (انفال/61). «وَ إِنْ جَنَحُوا» اگر بالشان را باز کردند دشمن برای اینکه گفتند بیایید با هم آشتی کنیم اگر در جبهه دشمن بال را باز کرد گفت آشتی فاجنح، نمیگوید فاجنحوا، میگوید اگر آنها بال باز کردند، رهبر تو حق داری بال باز کنی، یعنی قبول قطعنامه از وظایف رهبر است، نگفته «کانوا جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» اگر امت کفر بال باز کردند تو رهبر حق داری بال باز کنی. یعنی انتخاب قبول قطعنامه یا ردش با رهبر است. «فَاجْنَحْ» گفته، «فَاجْنَحوا» نگفته، به شخص گفته، نه به امت. از این جمله چند تا لطیفه هست یکی اینکه اسلام جنگ طلب نیست آنجایی هم که میگوید واعدوا لهم هر چه میتوانید بسیج شوید آماده بشوید اطلاعات هم داشته باشید بعد میگوید: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» (انفال/60) یعنی برای اینکه دشمن خدا را بزنید زمین، یعنی چنگ ما چنگ خدایی است نمیگوید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» برای اینکه منابع یشان را تسخیر کنید، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» برای اینکه زمین هایشان را بگیرید، «أَعِدُّوا لَهُمْ» برای اینکه «أَعِدُّوا لَهُمْ» او دشمن خداست، ملاک الهی است، اگر باز کردند بالشان را برای قبول، قبول کنید، از این آیه معلوم میشود که مسلمانها باید در مرحلهای از قدرت باشند که کفار پیشنهاد صلح میکنند نمیگوید شماها به کفار بگوئید صلح، جوری عمل کنید که کفار به شما بگویند صلح «جَنَحُوا» یعنی آنها بالشان را باز کنند بعد تو قبول کن یعنی صیغه را آنها بخوانند قبلت را تو بگو این خودش باز معنایش این است که مردم باید زور داشته باشند، چند تا نکته توی این آیه هست، یک: قبول صلح یا رد صلح وظیفه امت نیست وظیفه رهبر است چون قرآن «فَاجْنَحْ» گفته، «فَاجْنَحُوا» نگفته،
3- پیشنهاد صلح از طرف دشمن باشد
دو: پیشنهاد صلح نباید از طرف مسلمانها باشد هر کس پیشنهاد صلح بکند پیدا است که ضعیف است باید پیشنهاد صلح از طرف دشمن باشد و معنای این آیه این است که شما باید به قدری قوی باشید که او بیاید پشنهاد صلح بکند بعد ممکن است بگوئیم این پیشنهاد ممکن است توطئه باشد، میگوید «وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» (انفال/61)، تو به وظیفهات عمل کن ممکن است او کلک بزند منتها توکل کن بر خدا، توکل با حفظ بصیرت، با حفظ بینش، قرآن میگوید: «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» (انفال/57)، ثقاف یعنی دقت، سرعت، خیز گرفتن، «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ»، اگر با دشمن روبرو شدی، چنان او را غافل گیر کن، درگیر، عقاب وار بالای سرش، با یک زیرکی، سرعت، تیزی، دقت بگیرش، «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ»، یعنی چنان حال اینها را بگیر که آنهایی هم که اینها پشت سر اینها اینها را حمایت میکردند آنها هم گورشان را گم کنند، «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ»، یعنی با یک برنامه ریزی حسا ب شده و دقیق و سریع چنان بر آنها هجو کن، جوری رفتار کن که آنهایی هم که پشت سر آنها هستند و پشت پرده آنها را حمایت میکنند و پشت پرده اینها را تدارک میکنند آنها هم، «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» خلف پشت اینها هم، یعنی جوری به آنها حمله کن که آنها هم حساب کار خود را بکنند، جنگ برای خدا، صلح برای خدا، گاهی جنگ و صلح، ما نه میگوئیم جنگ و نه میگوئیم زنده باد صلح، پس زنده باد چی، زنده باد آنی که خدا دوست دارد، امام حسن صلح کرد، یک هدفی را داریم دنبال آن هدف میگردیم، حرکات ما دنبال آن هدف است فرض کنید من عبایم را میگذارم توی آب و از آب که بیرون میآورم، هدف من این است که آب عبا گرفته بشود تا خشک بشود، یکی از دستهای من عبا را از این طرف حرکت میدهد، و این دست از آن طرف حرکت میدهد. حرکت دستها فرق میکند یعنی این دست من میآید رو به طرف من و این دست میآید به طرف شما، حرکت ما فرق میکند اما هدف یکی است. گاهی ممکن است یک نفر مثل امام حسن صلح کند و گاهی ممکن است یک نفر مثل امام حسین جنگ کند حرکتها فرق میکند، اما هدفها یکی است، درست مثل لبه قیچی، لبه قیچی یکی پایین میآید و یکی بالا میآید، اما هدف بریدن است، جنگ هم اخلاق دارد، جنگ هم آداب دارد، صلح هم آداب دارد.
4- کارهایمان خدایی باشد
ما باید هفته دفاع مقدس را به همه کسانی که در جبههها بودند و شبها و روزهایی را از مرز و خاک دفاع کردند به اینها تبریک بگوییم و اینکه خوشحال باشید، فقط یک گیر دارد و آن اینکه حالا که این را تولید کردیم خراب نکنیم، به قول آیت اله شهید مدنی میگفت کارهای ما یا اولش خراب است یا با ریا، اول برای رضای خدا شروع میکنیم وسط کار غرور میگیرد ما را و باز خراب میشود. یا اول کار خراب میشود و وسط با غرور خراب میشود، و یا اینکه اول خدا، وسط هم خدا، آخر بعد از اینکه دفاع مقدس هشت سال تمام شد گناهی میکنیم که آن گناه کارهای خوبمان را از بین میبرد عاقبت خوب است و لذا قرآن میگوید کسانی که در جبهه تکه تکه شدهاند و توی بدنشان ترکش است. آدم خوبی هستند؟ ، قرآن میگوید نه، مگر اینکه آدم با تقوایی باشند و آیه آن هم این است: «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ» (آلعمران/172) کسانی که کنار پیغمبر بودند و بدنشان زخمی شد میگوید خوب هستند میگوید: «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ»، اگر تقوا داشته باشید و آدم نیکوکاری باشند «أَجْرٌ عَظیمٌ» دارند یعنی حتی اگر در کنار پیغمبر توی جبهه از بدن خون بیاید باز هم اسلام نمیگوید آدم خوبی هستی، هر کس جبهه رفت آدم خوبی است، قرآن میگوید «مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»، قرح یعنی زخم، بعد از آنی که زخم به اینها اصابت کرد، کجا، توی جنگ احد، رفتند کنار پیغمبر بدنشان تکه تکه شده، بعد قرآن میگوید «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ»، اگر محسن بودند و با تقوا بودند اجر دارند یعنی خداوند یعنی خداوند همه چیز را با خط کش تقوا متر میکند، آقا من آیت الله هستم، میگوید ببینم تقوایت چقدر است، آیت اللهم باشید تقوا نداشته باشید نمیشود پشت سرت نماز خواند اصلاً به درد پیش نمازی هم نمیخوری، خط کش خدا خط کش تقوا است، آقا میشود مگر آدم جبهه برود و دین نداشته باشد بله یک آیه داریم برای جبهه روهای بی دین، قرآن میگوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» (انفال/45)، ای کسانی که رفتید به جبهه، غنیت که گرفتید باید بیست درصد خمس بدهید اگر دین دارید. اگر من بی دین هستم، بله، اگر جبهه بروی تکه تکه هم بشوی اما خمس ندهی باز هم دین نداری، خیلی آیه عجیبی است. دین یک مجموعه است که یک قسمتش جبهه است یک تکهاش علم است یک تکهاش اخلاق است، یک تکهاش این است که این همسر بسیار همسر خوبی است، درآمد دارد، آدم مودبی است، آدم تمیز و تحصیل کردهای است اما فقط یک عیب دارد داماد نماز نمیخواند، میگفت ایشان سالی فقط دو بار مریض میشود هر دفعه هم شش ماه طول میکشد، فقط نماز نمیخواند، ما مسئولیت داریم، به بعضیها باید گفت بیدار شوید چون خواب هستند.
5- جمهوری اسلامی امنترین کشورها است
الحمدالله نیروهای مسلح ما، ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی، به بعضیها باید گفت بیدار شوید نیروهای مسلح ما بیدار هستند. به بعضیها باید گفت پاشو، الحمدالله پا شدند، به بعضیها بایدگفت برو، الحمدلله میروند، به بعضیها باید گفت بدو، الحمدالله میدوند به بعضیها باید گفت نیفت. ما الآن باید بگوییم: نیفتید، چون اگر بگوئیم بیدار شو، بیدار شده، بگوئیم پاشو پا شده، برو میروند، بدو میدوند، از همین نیروهای معمولی الان عالیترین درجات تخصص توی سپاه و ارتش هست. قدرتمندترین کشورهای اسلامی، جمهوری اسلامی ایران هست. الحمدالله رب العالمین، امن ترین کشورها کشور جمهوری اسلامی ایران است.
چند روز پیش یک جایی بودیم. تمام استاندارها با یک مینی بوس عادی داشتند حرکت میکردند من به استاندار گفتم این جا نزدیک…، همه استاندارها سوار یک مینی بوس شدند، گفت امن امن است. هم امن است یعنی امن ترین کشورهای جهان ما هستیم و اگر هم شک داریم یک نگاهی به همسایهها کنیم و ببنیم چه خبر است، یک نگاه به آمریکا کنیم ببینیم چه خبر است، البته معنای امن این نیست که هیچ جا دزدی نمیشود، بله ممکن است زنگ دوچرخه و یا لاستیک ماشین را هم باز کنند. خرده دزدی هست ولی خرده دزدی غیر از این است که بگوییم نظام یا قدرت، قدرت هست، خرده دزدی هم هست، شما خیال نکنید اگر امام زمان ظهور کند مردم همه عادل میشوند یک آیه داریم آیه 100 سوره بقره که میگوید: «حتی اگر حکومت به دست پیغمبری به نام سلیمان باشد، یک عده به دنبال شیطان میروند»، آخه بعضیها میگویند این چه جمهوری اسلامی است؟ فلانی رشوه گرفت، بابا جمهوری اسلامی درست است و رشوه آن هم بد است تو دروغ نمیگویی، میگویند یک کسی داماد شد، آمد دید عروس سر سه ماه زائید عروس که باید سر نه ماه بزاید این زود زائید این چه عروسی بود؟ رفت به پدر عروس گفت که دختر شما قبلاً شوهر کرده. چون ما سه ماه بیشتر نیست که ازدواج کردیم، گفت خوب چند ماه است که شما دختر ما را گرفته اید؟ خوب سه ماه، گفت خوب چند ماه است که دختر من زن شما شده؟ گفت سه ماه، این هم سه ماه، گفت چند ماه شما دو تا با هم هستید گفت سه ماه، گفت سه سه ماه میشود نه ماه، گفت که حساب شما درست است سه تا سه میشود نه تا اما سوء ظن من هم سر جایش هست بالاخره من سوء ظن دارم حالا وقتی میگوئیم جمهوری اسلامی معنایش این نیست که هیچ کسی هیچ گناهی نمیکند، جمهوری اسلامی درست است این خرده گناهها هم درست است، من یک آیه بخوانم قرآن میگوید: واتبعوا یعنی تبعیت میکنند تبعیت یعنی پیروی میکنند از کی پیروی میکنند، «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ» (بقره/102)، «تَتْلُوا» یعنی شیاطین تلاوت میکنند و پیروی میکنند چیزی را که شیاطین توی گوششان تلاوت میکند، کی «عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ»، الله اکبر، یعنی در زمانی که حضرت سلیمان پیغمبر حکومت میکند. در زمان حکومت پیغمبر هم یک عده از شیطانها پیروی میکنند این طور نیست که امام زمان ظهور کند و کسی دروغ نگوید، در زمان حکومت امام زمان، باز هم یک عده دروغ میگویند چون دروغ جزو ذاتشان است، یک آیه بخوانم، قرآن چه چیز خوبی است، هر چه میخواهی قرآن هست، قرآن میگوید یک عده روز قیامت میآیند میگویند، بت پرست بودند یک عمری بت پرست بودند، صبح دروغ میکوید به خدا، روز قیامت و دروغ گفتن، میگویند پهلوی قاضی و ملغ بازی در دادگاه خدا دروغ میگوید. آیهاش این است میگوید: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکینَ» (انعام/23)، یعنی میگویند به خدا قسم ما مشرک نبودیم، علامه طباطبایی در تفسیر میگوید آخه روز قیامت چطور دروغ میگویند. میگوید کسی که ذاتش دروغگو است. آنجا هم دروغ میگوید. نمیتواند دروغ نگوید، این ذاتش این است. عوض کردن ذاتیات مشکل است.
خدا اموات را رحمت کند من پدرم از دنیا رفت. گفتم چرا آدمی که پدرش از دنیا میرود به مردم بگوید بروند منبر، من خودم برای پدرم میروم منبر آخه یعنی چی که پدر من مرده یه آدم دیگه منبر برود؟ خوب خودم که بابام را بهتر میشناسم خودم منبر بروم، رفتم یک بحثی کردم در همان بحث دو، سه بار مردم را خنداندم، البته ناخودآگاه، بعد آمدم پائین گفتم من ختم بابام منبر رفتهام، بعد دیدم من سخنرانی بی خنده نمیتوانم بکنم. و لذا شب عاشورا من حرف نمیتوانم بزنم، آنقدر آیت الکرسی خواندم که امشب نخندانم چون این جز ذات من شده، حالا همین حرفهای مرا کس دیگر میزند افرادی هستند پای تلویزیون قهقهه میخندند بعد حرف من را که نقل میکنند هیچ کس نمیخندد. خیلی غیظشان میگیرد، میگفت مثل سوتک فروشیهای سبز میدان. خودش میزند صدا میکند اما پول میدهی یکی میگیری هر چه میزنی صدا نمیکند، حالا آدمی که دروغ جزو ذاتش شد مدام دروغ میگوید چه چیزی دارم میگویم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». آیا کسانی که هشت سال در جبهه بودند خوب هستند؟ جواب قرآن میگوید کسانی که، «مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْح» (آلعمران/172) یعنی زخم بر بدنشان اصابت کرد اگر نیکوکار و با تقوا باشند خوب هستند این آیه هشدار میدهد که هیچ کس به عملکرد خودش مغرور نشود، در جمهوری اسلامی، نیروهای انقلابی، نهادها، بچههای حزب اللهی مخلص، نقطه ضعف ندارند. در جمهوری اسلامی، کسی دست گل آب نمیدهد. در جمهوری اسلامی که یک مجتهد عادل رهبری میکند، حتی اگر سلیمان هم حکومت کند یک عده در زمان حکومت حضرت سلیمان هم پیرو شیطان هستند. انسان آزاد است امام زمان(ع) هم ظهور کند همه مردم عادل میشوند نخیر، تا انسان هست و زبان هم هست دروغ هم هست. دروغ نخواهد افتاد، منتها ما وقتی میآییم میگوییم نظام خوب است یعنی ماشین خوب است راننده هم خوب است اما مسافرها ممکن است پوست پرتقال بریزند و ته سیگار بریزند. ما وقتی میگوییم جمهوری اسلامی، یعنی ماشین سالم است، ماشین ما اسلام است راننده ما امام است، اسلام و امام سالم است، اما معنایش این نیست که تمام مسافرها تک تک کارهایشان سالم است، بله در جمع بندی امت ایران در جمع بندی بهترین امتها هستند، و همیشه قضاوتها باید در جمع بندی باشد، ما اگر خواسته باشیم قضاوت افراد را در نظربگیریم سنگ روی سنگ بند نمیشود آقا مصلحت شهر این است که این جا خراب بشود خیابان بشود، برای ترافیک، برای آمد و شد، برای نزدیکی راه، برای… صد مصلحت است که این جا یک خیابان کشیده بشود البته توی هر خیابان مسجد خراب میشود، خانه پیره زن خراب میشود، حق ناحق میشود، یک چیزهایی میشود، اما باید دید مصلحت چی است؟ همیشه جز باید فدای کل بشود، اگر آنطور نباشد که بزغاله نباید علف بخورد، برای اینکه علف میگوید آخ، آخ ندارد. اگر بنا است گوشت بز بشود تو باید جویده بشوی، گوشت بزغاله توی زودپز میگوید آخ، میگویند هیچ چیز نگو، به خاطر اینکه اگر خواسته باشد آدم بشود یعنی گوشت بزغاله سلول بدن آدم بشود باید این مسیر را طی کند. همیشه یک جزیی باید فدای یک کلی بشود، فرد فدای جامعه میشود، جز فدای کل میشود، قضاوتها باید عمومی باشد و ما سرافرازیم، در جمع بندی هم قدرت داریم، تخصص پیدا کردیم در تمام مسابقات علمی، ورزشی، حفظ قرآن اول هستیم، آنجایی هم که گفتند دوم هستیم معلوم شد اول هستیم، که یک جا داور آمد حافظ کل قرآن را، قاری قرآن را نفر دوم کرد، من در آن جلسه بودم در مسابقات بین المللی توی سی چهل تا کشور بعد آمدند گفتند حلال کن مرا، تو اول بودی فشار حکومت بر من گفت که نگذار ایران اول بشود. ما از آنجا فهمیدیم هر جا ایران دوم است اول است یک زوری است حالا با همه زورها بازهم ما خیلی جاها اول میشویم. کشور خوبی داریم، برادرها و خواهرها دانشجوی ما بیش از این است که هست، بارها من این مثل را گفتم که اگر بگویند چقدر میتوانی بدوی میگوئیم دو کیلومتر که اما اگر یک سگ دنبالمان کند سی کیلومتر میدویم و این سگ باعث میشود که متوجه میشویم که بیست و هشت کیلومتر دیگه توان داشتیم. این توان ما را کشف کرد، حزب بعث یک سگی بود که به امت حزب الله حمله کرد امت حزب الله که اول انقلاب با سنگ شیشه میشکست و با چوب دستی، که روزهای اول انقلاب چیزی نبود، چوب دستی بود، سنگ بود از صفر شروع کردند الان یک نیروهای متخصص، خودکفا. ولی حیف با همه اینها هنوز اول کار هستیم هنوز ما بیسواد داریم. در خانهها را میزنند برای سوادآموزی من دعوت میکنند بیائید با سواد بشوید دفاع مقدس هشت سال تفنگ دست گرفتند، خانم و برادر بی سواد آنکه تفنگ دست گرفت تو یک قلم دست بگیر دیگر اینقدر بی عُرضه نیستیم، آن تفنگ دست گرفت تو قلم هم دست نمیگیری، این قدر بی عرضه هستی، آن تا جبهه رفت تو تا سر کلاس نمیروی. او با تراکتور و بیل توی زمین کار کرد تو روی مغزت کار نمیکنی، او خونش را روی زمین ریخت تو مرکب روی کاغذ نمیریزی، سرکلاسها شرکت کنیم. قانع نباشیم به یک سری اطلاعات، دانشجو شبهای زمستانی، طولانی، درخوابگاه ها، خدا میداند توی این خوابگاهها یک برکتی هست اگر کسی هنرمند باشد، من یکی از وزرا را دیدم هر چی قرآن میخوانم حفظ است یعنی ترجمهاش را میفهمد گفتم جناب وزیر شما آخوند بودی؟ گفت نه، گفتم من هر جای قرآن را میخوانم میفهمی، گفت من زمان شاه چهار سال زندان بودم، آیت الله شهید سعیدی هم زندان بود من در خوابگاهی که با هم بودیم شبی نیم ساعت پهلوی آیت اله سعیدی درس میخواندم. آن شبی نیم ساعته الان هر جای قرآن که آسان باشد آیه آن را میفهمم، آنقدر دانشجو داریم توی تربیت معلم توی خوابگاه میتوانند این از آن قرآن یاد بگیرد، اگر کسی قانع باشد به دو هزار تا کتاب بی سواد است، نگو دو هزار تا کتاب خواندم پس با سواد هستم، ببین چقدر کتاب نخواندی که پس بی سواد هستی، و اما این درجات، این درجاتی که داده شد، خوب دادند که دادند، اما شما دلت به این درجه خوش نباشد خودت باید درجه بشوی. درجه آن نیست که روی دوشت است درجه آنی است که خودت هستی.
6- درجهی افراد به کمال آنان است
در قرآن دو تا آیه داریم یک آیه داریم میگوید «لهم درجات» یک آیه میگوید «هُمْ دَرَجات» فرق این دو تا آیه چیست؟ «لهم درجات» یعنی درجات را گذاشتند روی دوشش یا روی بازویش یا به سینهاش مدال آویزان کردند. مدال افتخار، این «لهم درجات» (انفال/4) یعنی درجه را دادند اما «هُمْ دَرَجات» (آلعمران/163) یعنی اصلاً ایشان را درجهاش ندهند خودش درجه است، یعنی بوعلی سینا لب در هم بنشیند آنجا بالا است. اصلاً بعضیها را باید روی تشک نشاند تا بفهمند ایشان بالا است. بعضیها را باید لوستر بالای سرشان آویزان کرد تا بفهمند او یک کسی است، بعضیها را باید با دنگ و فنگ، مثل طاووس با تزئینات گفت این طاووس است. اما بعضیها نه اگر هیچ دنگ و فنگی نداشته باشد آنقدر خودش کمال دارد، شخصیت مقام معظم رهبری به این نیست که رهبر است یا رئیس جمهور، اصلاً ایشان اگر رهبر هم نبود، رئیس جمهور هم نبود خود ایشان یک ارزشی دارد. میگوید نگذارید «لهم درجات» باشید «لهم درجات» کلاس اول است، بروید به سمت اینکه «هُمْ دَرَجات» باشید اصلاً خود شما ارزش هستید، آدمی که هفته میآید و میرود اما یک دروغ نمیگوید اصلاً این یک درجه است، میگفتند امام به قدری منظم بود که طلبهها ساعتشان را با امام تطبیق میکردند یعنی میگفتند حالا که امام آمد پس لابد ساعت هشت است، یعنی به قدری او منظم بود که ساعتها را با آمدن امام تطبیق میکردند. نه اینکه آمدن امام را با ساعت، ای خیلی مهم است و لذا اینکه میگویند حجه الاسلام میدانید یعنی چه؟ ، حجه الاسلام یعنی تمام کارهایش اسلامی است، یعنی اگر خواستید بدانید که این حلال است یا حرام است؟ نگاه کنید ببینید اگر این سیب را اگر خورد معلوم میشود سیب خوردن حلال است اگر نخورد معلوم میشود یا مکروه است یا حرام، حجه الاسلام یعنی تمام کارهایش حجت است، حجه الاسلام به این است که انسان باید توی مرز باشد،
آیت الله یعنی وقتی نگاهش میکنی به یاد خدا بیفتی، یعنی تمام کارهایش خدایی باشد، اما اگر بنده حجه الاسلام بودم نگاه به انگشترم کردی. عجب انگشتری! نگاه به عبایم کردی عجب عبایی! عجب ماشینی! پس اصلاً کجایم حجه الاسلام است این که همش هر چی از من میبینی یاد دنیا میافتی، حجه الاسلام یعنی هرچه نگاهش میکنی یاد آخرت میافتی، رزمنده یعنی نگاهش کردی یاد جبهه بیفتی، این اصلاً دیگه دارد عوض میشود، قیافهاش عوض میشود، عروسیاش عوض میشود، البته اینها را که میگویم مال سپاه و جبهه نیست منتها خوب بچه حزب الهی است، بچه حزب الهی که مدتها جبهه بوده، حالا داماد شده یادش رفته که بسیجی بود، مخلص بود، عروس گفته میشود توی عقد من یک ساعتی کروات ببندی، گفته بابا من بچه حزب الهی هستم، خانواده مذهبی و این کلمات زشت است، میگوید من آرزویم این است. عروس را ببین تا چقدر خل است، که آرزویش این است، خوب آخه عروس خانم ارزش داماد که به کروات نیست. اگر به کروات است که چهارتایش را روی هم ببندید. بعد این بنده خدا گفته خیلی خوب، میخواسته این عقد به هم نخورد، بعد حالا کروات را گرفتند حالا نمیتوانند ببندند، رفتند در خانهها را زدند که آقا بلدی کروات ببندی این آمده نزدیک بوده که داماد را خفه کند، بابجون کجا بودی کجا رفتی، یک وقت به کره زمین میخندیدی حالا اسیر تقاضای عروس شدی. این عروس یک زمانی میگفت که من جوانی میخواهم که فکرش سالم باشد اخلاقش سالم باشد. فکر سالم اخلاق سالم، حالا اینقدر مهر، اینقدر زیاد مگر خرید و فروش است، مگر گروگان میگیری چه خبر است، ما یادمان میرود که عروس ما چه عروسی بود، داماد ما چه جور فکر میکرد، مهریهها چی بود، تابلوها چی بود، اسمها چی بود، و اینها را تاریخ تحلیل میکند، مواظب باشیم گرایشهای تبلیغاتی آرزوها، مهرها انتخاب شغل ها، اصلاح ها، روابط، قهرها، آشتیها، ملاکها عوض نشود. اگر ملاکها عوض بشود خون شهدا آهسته آهسته فراموش میشود.
خدایا کشور ما، مرز و بوم ما، عقاید و افکار ما، رهبر و امت ما، نسل و ناموس ما، دین دنیای ما را حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»