دعای مکارم الاخلاق – 24، بهترین انتخاب

موضوع: دعای مکارم الاخلاق – 34، بهترین انتخاب 
تاریخ پخش: 79/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی 
سالگرد عزیز فاطمه، زینب کبری که بینندگان شب وفات این بانوی بزرگ اسلام بحث را گوش می‌دهند وفاتش راتسلیت می‌گوئیم، بانویی که امام حسین(ع) می‌فرمود: خواهرم مرا دعا کن و در نماز شب نام مرا بیاور.
و این دلیل بر مقام والای آن حضرت است، و شاید اگر نبود کربلا فراموش شده بود، ولی با یک سخنرانی رژیمی را واژگون کرد. و بانویی که به رئیس حکومتی که قدرت داشت و این جنایت را کرده فرمود: من تو را کوچک می‌بینم و در نظر من پست هستی صغیر یعنی کوچک خیلی مهم است.
و زمانی که از او درباره مصیبت‌ها سؤال می‌کنند می‌فرماید: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» (بحارالأنوار،ج45،ص115) من جز زیبایی چیز دیگری ندیدم. یعنی تلخی‌ها هم در راه رضای خداوند شیرین و زیباست، و این زمانی است که ایمان و معرفت انسان زیاد باشد.
مثال: بچه‌ای که به پدر و مادر ایمان دارد، زمانی که او را به حمام برده و آب داغ سرش می‌ریزد و صابون می‌زند وممکن است چشم او را بسوزاند، شاید جیغ هم بزند ولی عشقش از مادر کم نمی‌شود و همچنین وقتی معرفت انسان به خداوند زیاد شد که ما را دوست دارد حوادث تلخ هم شیرین می‌شود باز هم ما این روز را تسلیت می‌گوئیم.
1- درخواست بهترین‌ها در دعای مکارم‌الاخلاق
بحث ما که در حدود یک سال است ادامه دارد در باره تفسیر دعای مکارم از امام سجاد(ع) است. رسیدیم به جمله‌ای که حضرت از خداوند می‌خواهد بهترین انتخاب را داشته باشد.
اول دعا حضرت انتخاب بهترین را داشت که: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» (صحیفه سجادیه، ص92) خدایا به من برسان کامل ترین ایمان را، و یقینم را بهترین یقین قرار بده، و نیتم بهترین نیات و عملم بهترین اعمال باشد تمام کارهایم از بهترین‌ها باشد و در آخر دعا هم بهترین‌ها را می‌خواهد که این مسئله نکته و بار دارد و ازاین می‌فهمیم که انسان در هر حال در حال انتخاب است، مثلاً اگر من نیم ساعت برای شما صحبت کرده و نیم ساعت دقیقه و هر دقیقه‌ای ثانیه، نیم ساعت ثانیه در هر ثانیه‌ای من در حال انتخاب هستم که این کلمه را بگویم یانه و بهترین را بگویم.
به ما گفته‌اند در شبانه روز 17 رکعت نماز ده رکعت که حمد و سوره و 7 رکعت هم(تسبیحات اربعه) سبحان الله والحمدلله است روزی ده بار میگوئیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) حال نماز شب هم بر پیامبر (ص) واجب است و بر دیگران مستحب و 11 مرتبه بر پیامبر واجب است بگوید «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» چون نماز بدون حمد هم نمی‌شود که فرموده‌اند: «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ» (مستدرک‌الوسائل، ج4،ص158) نمازی نیست مگر با خواندن حمد.
2- پیامبر دو برابر باید بگوید خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
پس پیامبر (ص) مرتبه هم بر ما اضافه هدایت به «الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» را از خداوند می‌خواهد.
سؤال: مگر آن حضرت بر«الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» نیست؟
جواب: چرا، چون در قرآن داریم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» (یس‌/1) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» (یس/2) «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ» (یس/3) «عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/4)
نمی فرماید: «فی صراطٍ مستقیم » در راه مستقیم هستی می‌فرماید: «عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/4) بر صراط مستقیم، یعنی سوار بر«صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» هستی به پیامبری که سوار بر«صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» است، دو برابر باید بگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» خدایا مرا به راه راست هدایت فرما.
می‌خواهم بگویم که مسئولین، طلبه‌ها، مراجع، رادیو تلویزیون، خبرنگاران، و مسئولین روزنامه هاو همه آن‌ها که مسئول فکر مردم هستند، خطرشان از دیگران زیادتر است.
پیامبری که مسئول هدایت مردم و خداوند به قرآن قسم یاد می‌کند «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» که تو بر صراط مستقیم مسلط هستی به او می‌فرماید: تو دو برابر دیگران بگو: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» و از این پیداست که راه انسان مشکل و هر لحظه در حال خطر است.
انسان ممکن است گرفتار شود در:
الف: تناقض ملل، مرام‌ها، مکتب‌ها و ادیان
ب: تشابه اعمال، هم شکلی امور و اعمال از خداوند آن حضرت می‌خواهد که چکار کند،
جمله بعد می‌فرماید: «إِذَا اشْتَکَلَتْ عَلَیَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا» (صحیفه سجادیه،ص98) هر کدام هدایتش بیشتر است.
«وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکَاهَا» در مشابهت و هم شکلی اعمال به پاک ترینش «وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا» و در تناقض و اختلاف ملت‌ها و مکتب‌ها هر کدام راضی‌تر هستی.
چادر خریدن فرق نمی‌کند چه عید نوروز چه تولد حضرت زهرا(س) برای خانم بخرد، اگر تولد باشد عشق خانم و دختر به حضرت زیادتر می‌شود. همه مردم صورتشان را می‌شویند ولی آن کس که قصد وضو می‌کند پاداشی هم به اومی دهند.
3- موانع شناخت بهتر
حال موانع شناخت بهتر، بعضی چیزها مانع می‌شود از این که انسان حقیقت را آنطور که هست بشناسد. مثال: عینک سرخ که می‌گذاری شلغم‌ها را نمی‌توانی بشناسی چون شلغم سفید و شما سرخ می‌بینی لذا با این عینک همه شلغم‌ها را لبو می‌بیند و این مانع شناخت می‌شود.
1- تعصب
2- تخرب: می گویی چرا میگوید نمی‌دانم چون حزب گفته من به همه افراد رأی داده‌ام، و چون اهل این محل هستم فلان روضه و جلسه و چون مرجع تقلید همشهری من است از او تقلید می‌کنیم. آیا واقعاًاعلم است نمی‌داند. این تعصب و تخرب مانع واقع گرایی است
3– حفظ موقعیت: اگر بگویم بلد نیستم پز به هم می‌خورد لذا نمی‌گویم، من پزشک هستم ولی مریضی را تشخیص ندادم فلانی از من بهترو تخصص دارد، اگر بگویم نمی‌دانم آبرویم می‌رود.
4 – عداوت و کینه: قرآن می‌فرماید: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ» (مائده/2) کینه‌ها مانع نشود از. . . .
5 – علاقه‌ها: چون فلانی را دوست دارد بدی هایش را نمی‌بیند.
6 – مال: پول و ثروت مانع می‌شود.
7 – شعار و تبلیغات
8 – وعده و تهدید
9 – نیازها و تنگناها: فشارهای روحی. مثال: انسان تشنه نگاه نمی‌کند که آب بهداشتی است یا نه؟
10 – رقابت و چشم و هم چشمی: مثال: سر سفره مادر به بچه‌اش می‌گوید بخور می‌گوید نمی‌خواهم، می‌گوید می‌دهم به فلان فوری دهانش را بازمی کند گرسنه نیست برای رقابت اظهار تمایل و خوردن می‌کند.
اینجا مشکل بودن «الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» معلوم که از لابلای حزب‌ها و قبیله‌ها، و مقام‌ها و کینه‌ها و علاقه‌ها و سرمایه‌ها وشعارها و تبلیغ‌ها و وعده‌ها و تهدیدها و نیازها و رقابت‌ها جوری رد شوم که رنگی نشوم. در همه امور، مصرف عمر و سرمایه و انتخاب درس و شغل و رفیق و ازدواج و هم سفر، و خرید مهمانی، پذیرایی، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» لحظه به لحظه باید مواظب بود از راه راست منحرف نشد نیاز داریم. مثال: لامپ باید لحظه لحظه از سیم و برق جدا نشود. با گفته «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» کافی نیست، کلام بی جا و گفته و غیبت و. . . تا حالا ادامه جلسه قبل بود.
در جمله بعد می‌فرماید: «وَ تَوِّجْنِی بِالْکِفَایَهِ» (صحیفه سجادیه،ص98)خدایا تاج کفایت بر سرم بگذار. یعنی: خدایا مرا تأمین کن. قرآن می‌فرماید: ما شما را در جنگ از کشتار بی نیاز کردیم. قرآن می‌فرماید: «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» (حجر/95) من مسخره کنندگان را از تو کفایت و اثرش را دور می‌کنم. قرآن می‌فرماید: «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ» (زمر/36) فکر می‌کنید خداوند بنده‌اش را کفایت نمی‌کند؟
به کسی گفتند روزی شما از کجاست؟ گفت خداوند می‌رساند چند بار پرسیدند همین جواب را داد باز پرسیدند گفت: کافری است مقداری می‌دهد امور می‌گذرد تعجب کردند، گفت: آخه چند بار گفتم خدا دل شما آرام نگرفت من هم گفتم فلان.
«کفایت» در مسئولیت‌ها و پست‌ها معلوم می‌شود، حدیثی هست برای آن‌ها که یکدفعه از خواب بیدار و رئیس می‌شوند.
4- کسی که بدون لیاقت رییس می‌شود بدون گناه زمین می‌خورد
حدیث: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «من رفع بلا کفایه وضع بلا جنایه» (غررالحکم، ص344) کسی که بدون لیاقت رئیس می‌شود بدون گناه به زمین می‌خورد حدیث‌ها ریتم دارد مثل حدیثی که چند وقت قبل خواندم. حضرت دید کسی ساختمانی را ساخته فرمود از کجا آورده، بعد فرمود: «رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّینَ»(مستدرک‌الوسائل، ج3،ص467)
گل را بالا برده ودینش پائین آمده و از دست داده.
وام گرفته با ربا، مسلمان‌ها هشدار می‌دهم آن‌ها که در بازار و خیابان و اداره می‌گویند یک میلیون تومان و 40 و 50 تومان، ربا گناهش از زنای با مادر بدتر است. نکنید این کار را، مضاربه درست است و فرقش با ربا این است، در مضاربه می‌گوید: یک میلیون می‌دهم کاسبی کرده و در سود آن شریک باشم این حلال است، حال اگر سود کرد و اگر نکرد هیچ. در ربا می‌گوید: من کار به سود ندارم ماهی فلان من می‌گیرم، مواظب باشید. جمله قشنگ است «رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّینَ» در جمله بعد می‌فرماید: «وَ سُمْنِی حُسْنَ الْوِلَایَهِ» نشان مدیریت خوب به من بده
«ولایت» یعنی حکومت و «ولایت فقیه» یعنی حکومت فقیه، «حُسْنَ الْوِلَایَهِ» یعنی مدیریت خوب.
نشان مدیریت خوب:
الف: هدف
ب: برنامه
ج: شیوه و روش
د: انتخاب همکار
ه: وسیله و بودجه و امکانات
5- فرمایش پیامبر در مورد کسی که مسئولیت قبول می‌کند
حدیث داریم پیامبر (ص) فرمود: «من ولی شیئاً» (کنزالفوائد،ج1،ص135) کسی که مسئولیت و مدیریت کاری را قبول کرد.
الف: حسنت سریرته: خوش باطن باشد با روح پاک،
بعضی روحشان پیچ داشته و به همه بدبین هستند.
ب: «بسَطَ یَدَهُ بالْمَعْرُوف» (کنزالفوائد،چ1،ص135) باز باشد.
ج: «کَفَّ عَنْ أَمْوَالِهِم» (کنزالفوائد،ج1،ص135) از مال مردم چشم بپوشد. چشم به رشوه نداشته باشد.
د: «أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ» مظلوم گرا و ظالم کوب باشد.
ه: «کَثُرَ عَفْوُه» عفو و بخشش او(نسبت به زیر دستانش) زیاد باشد
و: «عَمَّ عَدْلُه» عدالتش عمومی باشد نسبت به همه. نتیجه مدیریت خوب این است که:
– «رزقه الله الهیبه» (بحارالأنوار،ج 72،ص359) پیش دیگران عظمتی خواهد یافت نتیجه «حَسُنَتْ سِیرَتُهُ»
– «وَفَّرَ اللَّهُ مَالَهُ» خمالش و ثروتش را زیاد می‌کند نتیجه «چشم نداشتن به مال دیگران »
– «مُدَّ فِی عُمُرِه» عمرش طولانی می‌شود نتیجه «عفو و بخشش »
– «نُصِرَ عَلَى عَدُوِّه» بر دشمنش پیروز می‌شود نتیجه «عدالت عمومی » مردم کمک می‌کنند این‌ها نشانه مدیریت خوب است.
بعد می‌فرماید: «وَ هَبْ لِی صِدْقَ الْهِدَایَه» به من هدایت گری صادقانه را عطا کن. فکر نمی‌کنم نیم ساعت شده باشد 5 دقیقه وقت داریم، در اینجا کمی صدا نامیزان است. در کلاس درس و سخنرانی منبر و کتاب و روزنامه، روزنامه‌ها می‌خواهند مردم را ارشاد کنند.
6- شرائط هدایت صادقانه
اول: عالمانه باشد. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصیرَه» (یوسف/108) دعوت به سوی خدا با شناخت و بصیرت است خیلی از وقت هاانسان متوجه نیست پولی گرفته می‌نویسد فلان و یا تبلیغات، می‌گوید به من یک نردبان داده و یک گونی ذغال و این هزار تومان من نمی‌دانم چه کسی؟ صبح همه دیوارها نوشته «اعدام باید گردد» یا «آزاد باید گردد» یا زنده باد «کوکاکولا» یا «پپسی کولا »یا با این که نه کوکا را می‌داند و نه پپسی را دعوت شکمی است.
دوم: خود عمل کند. در قرآن آیاتی است از قبیل «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/44) به مردم می‌گویید و خود فراموش می‌کنید؟ اگر دیدید من زندگی اشرافی دارم و بالای منبر می‌گویم دنیا که ارزش ندارد، شما می‌گویید: بله می‌گوید دور بیندازید تا من بردارم (خنده حضار) البته باید توجه به یک نکته‌ای هم داشت.
به آیت الله مدنی گفتند، گفتم همه حرف‌هایی که در تلویزیون می‌زنیم باید عمل کنیم فرمود لااقل کمی از آن را باید عمل کرد، اگر می‌خواهی در فضیلت نماز شب برای مردم بگویی لااقل چند شب خود عمل کن بعد بگو و اگر برای غسل جمعه چند بار خود عمل کن و ال نمی‌شود به همه حرف‌ها عمل کرد.
مثال: کفاشی به آقایی گفت: شما همه حرف‌هایی که می‌زنی عمل می‌کنی؟ گفت شما چکاره هستی؟ گفت: من کفاش، فرمود: شما همه کفش‌ها که می‌دوزی پا می‌کنی. بالاخره کفاش نباید کوزه گری باشد که از کوزه شکسته آب بخورد مختصری عمل کند.
سوم: دلسوزانه باشدقرآن درباره پیامبر (ص) می‌فرماید: «حَریصٌ عَلَیْکُم» (توبه/128)
چهارم: نرم باشد: قرآن می‌فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44)
پنجم: بدون حرج باشد و تکلف گاهی هدایت‌ها سخت است، یعنی تعاونی حساب کنیم تا مردم مشتری شوند، مثلاً کسی که بی حجاب بوده بخواهی بگویی حجاب برتر فنرش پاره می‌شود باید به او سخت نگیریم، یا مثل کسی که تا حال نماز نمی‌خوانده بگوئیم نماز مستحبی‌ها را هم بخوان تحمل نمی‌کند، و کسی که تا حال مهمانی نمی‌کرده حال بگوییم عده زیادی را مهمانی کن، یکی یکی فشار نیاید.
ششم: گام به گام باشد یکی از اشکالاتی که می‌کردند این که چرا قرآن یک باره نازل نشد، فلسفه‌اش این است که به تدریج آمده تا اثر کند. مثل باران که در چند نوبت آمده و زمین آن را تحویل می‌گیرد، نه مثل سیل بعد هم خشک سالی،
هفتم: با تشویق باشد. قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (احزاب/43) راه هدایت مردم صلوات و درود، تشویق است نه زور.
هشتم: مجانی باشد.
نهم: مطابق با حال و فطرت باشد. اگر طرف حال ندارد به مقتضای حال او تکلیف کند، قرآن در این باره می‌فرماید: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفا» (انفال/66) خداوند دانست در شما ضعفی را که تخفیف داد. چه دین خوبی داریم از هیچ چیز واگذار نکرده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment