موضوع: دعای مکارم الاخلاق – 20، جایگزینی صفات و اخلاقیات – 2
تاریخ پخش: 79/04/09
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَى عَدُوِّکَ، وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَهِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَهِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ» (صحیفه سجادیه،ص92)
در تفسیر دعای مکارم الاخلاق رسیدیم به این جمله که امام سجاد(ع) از خداوند میخواهد که: به جای اینکه به خودی حسادت بورزم به خودی فکر و تدبیری کنم برای غیر خودی و بیگانه.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ» خدایا آنچه را شیطان القا میکند در روح من از آرزوها و بدگمانیها و حسد، در مقابل من یاد کنم از عظمت تو.
در جلسه گذشته درباره این جمله صحبت کردیم ولی مطالب باقی ماند. آرزو میکند که خانه فلان و. . . ، اینکه نمیشود به یاد عظمت خداوند باش. که خداوند به او داده میتواند به شما هم بدهد والبته خیلی ازاین آرزوها هم به جا نیست برای اینکه اول آرزو میکند بعد نمیشود میگوید چه خوب که نشد.
1- بعضی آرزوها القائات شیطان است
روزی قارون آمد از توی کوچه برود «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ» (قصص/79) با دار و دسته اش، عدهای گفتند:چه رنگی و چه فنگی و با خودگفتند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُون» (قصص/79) ای کاش آنچه برای قارون است برای ما هم بود.
«إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ» (قصص/79) او دارای حظ و کیف کردن بزرگی است. این آرزوست فردا که او به گل فرو رفت و گرفتار عذاب شد. «وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَه» (قصص/82) آنها که آرزو داشتند به جای او بودند، گفتند: چه خوب شد ما به جای او نبودیم تاگرفتار این عذاب شویم.
زمان شاه نزدیک انقلاب با شلوغ شدن خیابانها و اعتراضات بنا شد که آبان شاه عدهای از زندانیان را آزاد کند. وقتی آزاد شدند، عدهای که فرزندانشان آزاد نشده بود آهی کشیده و گفتند باز هم فرزند ما آزاد نشد. بعد از چند ماه(دی، بهمن، اسفند) انقلاب پیروز و به دست مردم درب زندانها شکسته شد و زندانیها آزاد شدند. آن زمان آنها که فرزندانشان قبلاً به دست شاه آزاد شده بود میگفتندای کاش این چند ماه هم در زندان بودند و به دست مردم آزادمی شدند. درست بر عکس شد.
خیلیها امروز افتخار میکنند با یکی عکس یادگاری بردارند فردا که او گرفتار میشود میگویند شما بودی که با فلانی عکس برداشتی میگوید نه به خدا من که. . . . نمیدانیم در حقیقت سعادت انسان به چیست؟ خیلی ازپسرها که فلان دختر، یا دختری که فلان پسر را میخواهد بعد میگوید چه خوب که نشد. انسان البته به آرزو زنده است ولی تا به حال چقدر ما اشتباه کردهایم و از کجا معلوم که این هم از اشتباهات ما نباشد، یعنی چه بسا که این آرزو واقعی نباشد.
این آرزوها هم القائات شیطان است، دختر خانم خواستگار آمده قبول کن، خیر میخواهم بگویند عروس لیسانس است. یک روزی لیسانس زبانزد بود ولی الان که توسعه فرهنگی شده لیسانس زیاد است وشما یک نیاز طبیعی را رهاکرده و دنبال آرزو راه افتاده ای.
فکر نکنید که سعادت در گروی لیسانس و سواد است که بسیار خانوادههایی که سواد کمتری و زندگی راحتتری دارند. لیسانس یک ارزش و ازدواج هم یک ارزش است. یکی را فدای دیگری نکنیم. درس بخوانید ازدواج هم بکنید.
2- سوء ظن به خود جایز است
سوء ظن به خداوند، که ما سه رقم سوء ظن داریم:
1-سوء ظن به خدا
2-سوء ظن به مردم
3-سوء ظن به خود
به خدا ممنوع است که خداوند به او میدهد و او کجا و ما کجا.
به مردم هم ممنوع است ولی سوء ظن به خود جایز است. اگر مثلاًنمازی خوانده: از کجا عبادت باشد شاید عادت بوده و ما موفق شدیم به مکه و کربلا و. . . شاید هوس و برای تفریح بوده، و از کجا که قبول شده باشد؟ ما امسال عید به خیلی کمک و افطاری منزل ما شلوغ بود و امسال نمرهام خوب و امشب خیلی مطالعه کردیم. و از کجا باقی بماندممکن است گناهی شود عبادت از بین برود. هیچ وقت فکر نکنیم ما به آخرین درجه رسیده ایم.
قرآن هم بعد از دستورات زیادی که میفرماید بعد دارد «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/189) شاید. با همه این کارها باز فکر نکند که به سعادت حتمی رسیده است. چون شاید قبول نشود. حتی اگر گناه زیاد کرده نباید به خدا بد گمان بوده و بگوید خدا که مرا نمیبخشی و این مأیوس شدن است و گناه یأس از بقیه گناهها بدتر است.
ولی به خود اگر بد گمان نباشد فکر میکند به آخرین درجه رسیده است و در صورتی که به خود خوش گمان باشد غرور و عجب او را گرفته و تکان نخورده و رشد و حرکت ندارد.
3- سیمای حسود
سیمای حسود:
1- نه رشد میکند.
2- و نه حاضر است دیگران رشد کنند.
3- ورشد قبلی خود را هم خراب میکند.
نه تنها رشد نمیکند بلکه میخواهد کاری کند که جلوی رشد دیگران را هم بگیرد. عوض اینکه خود یک نردبان آورده و بالا رود، دیگری که بالا میرود میخواهد بکشد پایین.
حدیث داریم «ان الحسد یاکل الحسنات کما یاکل النار الحطب» (شرحنهجالبلاغه،ج1،ص317) حسد خوبیها را از بین برده همانطور که آتش چوب رالذا عبادتهای انسان حسود هم از بین میرود، عیب جویی هم حسادت است. و تهمت و تحقیر و شکستن دیگران وغارت و نزاعهای کشوری و خانوادگی و قبیله ای. و بسیاری از گناهان ریشهاش حسادت است. علی (ع) فرمود: «الْحَسَدُ رَأْسُ الْعُیُوبِ» (مستدرکالوسائل، ج12،ص21)
کله همه عیبها حسادت است. انسان حسود شاگردی نمیکند. بسیاری از خانهها یکی عربی و دیگر انگلیسی و خیاطی و. . . میگوید من بروم شاگردی؟ چون کمال او را نمیتواند تحمل کند حاضر نیست شاگردی کند. چون تواضع نمیکند.
در بعضی از قشرها حسادت زیاد است:
حضرت رسول اکرم (ص) بعد از وفات خدیجه او را زیاد یاد میکرد. یکی گفت: پیر زنی بود و مردخدا بهتر از او را قسمت شما کندحضرت فرمود: بهتر از او شما هستی؟ او زمانی به من در مکه ایمان آورد که هیچ کس حاضر نبود و تمام سرمایهاش رادر راه اسلام داد کتکها را او خورد و تو به پلوهایش رسیدهای زجر کشیده، اموالش را داده و ایثار کرد. و چون حضرت زهرای مرضیه را خیلی احترام میفرمودند، به حضرت گفتند: این احترامها و برخوردها درشان شمانیست. چون انسان حسادت را در جایی به شکلی بروز میدهد، مثلاً درشان شما نبود که اینطور حرف بزنی، شما سنگین باش. حسود، حسادتش را صریحاً ابراز نمیکند بلکه به قیافه و لباس خیرخواهی میآید.
سید رضی عالم بزرگوار از هزارسال قبل زمانی که کتاب نهج البلاغه را نوشت بعضیها گفتند این حرفها از فلانی است. یکی از مراجع هم میفرمود وقتی من کتابی نوشتم گفتند این مطالب و کتاب از فلان است.
4- حالات انسان حسود و غیر حسود
حالات انسان:
الف: من ندارم او هم نداشته باشد، این حسادت است.
ب: من ندارم طوری نیست او داشته باشد، این ایثار است. میگوید من کشیک بیمارستان میشوم، شب پست میدهم وسر مرز میمانم تا مردم راحت باشند.
ج: من بله ولی او نه، این بخل است.
د: من بله و او هم بله، این را میگویند غبطه شما دیپلم گرفتهای الحمدلله من هم سعی میکنم. و یااین پارچه را من هم میخرم البته زنها تعجب کرده و میگویند حسد است تا من خریدم او هم خرید. ولی حسادت میگوید: عجب پارچه خوبی است ان شاءالله آتش بگیرد. اگر کسی چیز خوبی دارد از او یاد بگیرید. من فرش او هم من ماشین اوهم من دانشگاه او هم من دیپلم او هم، این خوب است.
کمال دیگران را باید یاد گرفت و گاهی هم به ما سفارش شده از حیوانات یاد بگیریم. سحر خیزی را از خروس و وفا رااز سگ. و پنج چیزراازبچه ها، بعد از قهر زود آشتی میکند، و گریه را و لطافتها. از حیوان و سن کمتر و هر کسی که کمال دارد. خداوند لطف کرده که انسان تأثیرپذیر است و انسانها اگر همه یکسان بودند قالب صابون بودند شرف ما به آن است که کمالات یکدیگر را یاد بگیریم. بالاخره اصل حسادت در وجود همه هست عجب خط و صدایی، ولی اعمال حسادت بد است جلوی حسادت رابروز کردن باید گرفت، عکس العمل نداشته باش.
5- درمان حسد
1- همه از او هستیم و باور کنیم که «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّه» (کافی، ج2،ص164) همه بنده. خدا و ریشه در یکجا داریم.
مثال: به پدری بگوییم فرزندانت همه نمره هایشان خوب است، به آنها حسادت نمیکند چون میگوید هر چه هم آنهارشد کنند از من هستند-اگر ما هم احساس کنیم از همدیگر هستیم اگر این کارخانه جنسش خوب است بگوییم جنس ایرانی خوب است اگر جنس ایرانی خوب است مردم جنس خارجی نمیخرند و از ایرانی مرغوب میشود پس این خوب است که دید ما به کل، همه ایران و اقتصاد کشور باشد. جاده فلان شهر و مدرسه فلان جا افتتاح و نانوایی و. . . که البته این غبطه است اگر همه را یکی بدانیم حساسیت ما کم میشود.
2- نعمتها مایه آزمایش است.
قرآن میفرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/35) هرچه از خوب و بد به شما میدهیم آزمایش و امتحان است اگر بدانم هرچه دیگران دارند امتحان است باز حساسیت کم میشود. خوشا به حال فلانی کنار گاوصندوق نشسته. ولی از خودش نیست. این را داده و فردا میگیرند. پس نعمت و حکومت عارضی است که میفرماید: «تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها» (آل عمران/140) روزی پاییز و روزی بهار و دوشی است که هر کدام چند دقیقه نمیتوانند باشند آه نکش الان میآید بیرون.
تعبیرات قرآن درباره دنیا:
1- زهره و غنچه است و برای هیچ کس گل نمیشود گر چه همه به انتظار هستند.
2- عارضی است: میآید و میرود.
3- کم است: «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل» (نساء/77)
4- امتحان است.
5- در مقابل آنچه خدا به ما داده مسؤولیت هم داده.
اگر دو کیلو سیب خرید ببرد خانه هیچ و آنکه دو صندوق سیب باید مقداری هم به همسایهها بدهد و بار فقیر هم به دوش اوست و آنکه ندارد و یا کم دارد مسؤولیت هم ندارد. دوچرخه که مسؤولیت ندارد کامیون باید بارکشی کند. با 10 تومان یک نان و با صد تومان نان.
6- به من هم چیزهایی داده چه خطی، صدای او که خوب نیست. اگر بچهها تیزهوش هستند همسرش بداخلاق است و چه زن خوش اخلاقی، بچهها 16 تجدیدی دارند، نعمتهای خود را هم حساب کنیم، همیشه منفیها را میشماریم. اگراستکان سرش خالی است بیشتر آن پر است. اگر دو شب سحر بیدار نشدی شب هم بیدار شدی برای ماه رمضان. فهمیدی دیشب در تلویزیون قرائتی انصافاً خراب کرد20 سال در تلویزیون یک شب هم چرتی گفتیم بیست سال حرف حساب را نمیگویی یک شب چرت را میگویی؟
بگذار یک کارخانه تولیدش خوب و ارز کمتر خارج شود. همه مسلمان هستیم. در تاکسی هیچ کس حسد ندارد چون درایستگاه بعدی پیاده میشود. چقدر فلانی طلا دارد آنقدر کوه داریم که صدها کیلو طلا دارد و هر چه به دست این خانم است یک میلیونیم یکی از کوههاست. او هزار کتاب مطالعه کرده ولی میلیونها کتاب هم هست که مطالعه نکرده، دنیا موقت و کم است و غنچه در مقابل من هم نعمتهایی دارم. حال هر چه حسادت داریم به مالها و زیباییها خدا که از او نمیگیرد به شما بدهد.
من علامتهایی را از حسادت در جلسه قبل گفتم و اجازه بدهید با اینکه میدانم تکرار بد است تکرار کنم. چون حسادت دامن گیر همه است و آن اینکه حسود ستایش کسی را نمیکند، زبانش اقرار به کمالات دیگران نمیکند، بد نیست، و کمالات دیگران را از بین میبرد. مثل مگسی که روی زخم مینشیند، عجب مسجدی با معماری میگوید بله ولی معمار میخواهی فلانی، ازخودش یا دیگران چیزی میگوید که کمال او را بشکند. این حالتها متأسفانه هست، حسادت من نقشی ندارد حالا هرچه من حسودی کنم. می فرماید به جای حسادت «تَدْبِیراً عَلَى عَدُوِّک» (صحیفه سجادیه، ص92) دشمن داشته باش.
جمله بعد «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَهِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَهِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ»(صحیفه سجادیه، ص92) به جای فلان کلمه این کلمه (حمد و ستایش) را به کار بگیرم.
درباره شهادت باطل،(وقت تمام شد چقدر وقت داریم؟ دو سه دقیقه خوب یک مقدار میگوییم بقیهاش را جلسه بعد)
خیلی وقتها ما گواهی به ناحق میدهیم به خاطر بچه همسایه و رفیق، دوستش داریم، دلمان میسوزد بله این زمین ازفلانی و پدرش و استشهاد محلی، نانش آجر نشود بنویس، بدون دلیل برای دلسوزی و فامیلی امضاء میکنیم.
من درباره شهادت باطل مطالب زیادی نوشتهام و وقت هم کم است.(شهادت باطل باشد برای جلسه بعد)
6- انسان اگر به حق اشباع نشود به سوی باطل میرود
قرآن میفرماید: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّه» (نساء/32) اگر دیدید کسی را خداوند چیزی داده به او خیره نشوید آه نکشید. قرآن میفرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا» (طه/131) ای پیامبر! اگر دیدید کسی چیزی دارد به او خیره نشوید. این خیره شدن باعث توقف میشود. و علاقهات به خداوند کم میشود و کسی که به بالادست نگاه کند عشق او به خدا کم میشود. اگر این زندگی است پس ما چی؟
او روی قالی و تو روی موکت. او نخ و پشم است به خاطر پشم عشقت از خدا کم میشود. او پژو و تو پیکان به خاطریک مدل ماشین از خدا دل برمی داری؟
حدیث: با اغنیا که نشستید زمان جدا شدن با بغض خداوند همراه است. حتی به پیامبر میفرماید: تو که رسول الله هستی چشم به مال دیگران نداشته باش.
«تمنی» آرزو «تظنی» بد گمانی به خدا. همه چیز شاید عوض شد و پایین و بالا بشود به جای اینها جا به جایی هست.
ان شاءالله بقیه بحث جلسه بعد. امام سجاد (ع) که خدایا به جای این کلمات این کلمات را بگویم انسان مثل ظرف خالی است اگر از حق پر نشود از باطل پر خواهد شد گوش میشنود نوار خوب نباشد بد خواهد شنید، نوزادشیر مادر نخورد سر شیشهای خواهد خورد، بیسکوئیت نخورد گل خواهد خورد. انسان نیازمند است اگر به حق اشباع نشود به سوی باطل میرود.
مثلاً وقت خواب فلان دعا را، و ازدواج تأمین از راه حلال است چشم به حرام نخواهد داشت. لذا گفتهاند به نوجوانها قبل از اینکه افکار انحرافی بیاید مطالب و عقائد را با استدلال یاد بدهید.
اگر با منطق یاد اوندهی دیگران اورامنحرف میکنند، پیشگیری، جایگزینی، استفاده بهینه و در مسیر حق قراردادن استعدادها و نیروها. . .
خدایا به حق محمد و آل محمد هر چه بر عمر ما اضافه میکنی به ایمان و علم و عقل و عمل و اخلاق و برکت کار مابیفزا.
خدایا مارا از عیبها و حسادتها و آرزوهای نابجا و منفیها دور و فرد و جامعه دولت و ملت و رهبر و نسل و ناموس ما، عقائد و افکار و مرز و بوم ما حفظ بفرما.
کسانی که به ما حسادت دارند و نمیخواهند که ما مستقل باشیم و آزاد و رهبر مجتهد عادل باشد، بلکه یک نفر ترسوی وابسته رهبر ما باشد، دولت ما متملق دیگران و جوانها به جای شجاعت اهل سیگار و تریاک باشند و عزت را برای مسلمان وایرانی نمیخواهد شرشان از سر ما کم بفرما. توطئهها خنثی، توطئه گران را نابود بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»