دشمن شناسی، راههای نفوذ دشمن

موضوع: دشمن شناسی، راه‌های نفوذ دشمن
تاریخ پخش: 72/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

در خدمت برادرانی هستیم که سال‌ها در جبهه‌ها بودند یا اسیر بودند. در خدمت برادران آزاده و جانباز و رزمنده. بسیار خوشبختم که شما را می‌بینم.
بحثی که داریم به مناسبت بحث سالگرد تحریم تنباکو. فکر کردم بحث‌مان این باشد: راه‌های نفوذ دشمن.
بحثی که آیات سیاسی قرآن جمع آوری شده از چند تا آیه و تا بیست و شش آیه را من این جا نوشته‌ام بتوانیم فشرده بگوییم. تحت این عنوان، یک بحث قرآنی و سیاسی و بحث خیلی خوبی می‌شود.
درس‌هایی از قرآن، از اول انقلاب تا حالا عنوان عمومی ما این بوده. اما این موضوع: راه‌های نفوذ دشمن.
1- گاهی دشمن از راه مال نفوذ می‌کند
گاهی از راه مال وارد می‌شود. پول دادن، کمک مادی کردن. مثلاً ممکن است در یک جلسه‌ای البته اخیراً در اروپا هم همچنین جلسه‌ای بوده که کشورهایی که نمی‌توانند محیط زیست خودشان را تأمین کنند، کشورهای دیگر بیایند آنجا سرمایه گذاری کنند که محیط زیست درست کنند برای مردم، چون اگر یک جا محیط زیست خراب باشد این در کل کره‌ی زمین اثر می‌گذارد. خوب به اسم این که می‌خواهیم محیط زیست درست کنیم می‌آیند یک جایی سرمایه گذاری می‌کنند پایشان که بند شد فکرشان را بند می‌کنند. قرآن می‌فرماید که: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» (توبه/17). حق ندارند مشرکین مساجد خدا را تعمیر کنند. چون این‌ها وقتی پول خرج کردند از راه پول رشوه.
امیرالمؤمنین در خانه نشسته بودند یک کسی در خانه را زد. کسی که شب پیدایش می‌شود به او می‌گویند طارِقِ یکی از سوره‌های قرآن طارق است. «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» (طارق/1) یعنی قسم به آسمان و قسم به آن که شب پیدایش می‌شود یعنی ستاره‌ها… در را زد حضرت آمد دید که یک نفر شب پیدایش شده چیست؟ گفت: یک مقداری حلوا آورده‌ایم. فرمود: تو در مملکت من مسئول هستی فردا می‌خواهی جنایتی کنی شب این حلوا را آورده که فردا اگر غلطی کردی من رویم نشود به تو حرف بزنم. برو من گول حلوای تو را نمی‌خورم.
از راه حلوا از راه هدیه خوشم آمد از بعضی از وزارتخانه‌ها. بعضی از مسئولین به معاون هایشان سفارش کرده بودند که اگر شماها می‌روید در شهرها برای بازدید از مدیر کل‌ها و از معاون‌شان و از پرسنلی که در منطقه‌ی بازدیدی هست، هدیه قبول نکنید.
چون وقتی بنده رفتم برای بازدید از استانی آن استان مقداری به من هدیه داد حالا شیرینی پتو فرش انگشتر اگر هدیه داد رویم نمی‌شود وقتی برگشتم تهران بگویم فلان مسئول در فلان منطقه کارکردش خوب نبود. (از راه مال) – از طریق وام دادن انفاق و سرمایه گذاری.
گاهی یک کشوری می‌آید سرمایه گذاری می‌کند. یکی از راه‌های نفوذ ابرقدرت‌ها همین است. اصلاً کلمه‌ی استعمار همین طور است. کلمه‌ی استعمار کلمه‌ی قشنگی است از نظر لغت خوب است. مثل مزُخرُف یعنی طلا. منتها از بس که به اسم کلک زدند حالا می‌گوییم برو مُزخرف، مُزخرف یعنی حرف طلا مالی اگر حرف طلا باشد که خیلی خوب است می‌گویند فلان حرف را باید با آب و طلا نوشت. منتها از بس که به اسم طلا حرف چرند زدند کم کم مزخرف شده. حرف چرند یعنی به حرف چرند می‌گویند مزخرف. و گرنه کلمه مزخرف چیز خوبی است یعنی حرفی که باید با آب و طلا نوشت. منتها از بس که چرندیات را با آب و طلا نوشته‌اند، ماهیت لغت عوض شد. استعمار یعنی آمده‌ام آباد کنم منتها از بس که آمده‌اند خراب کردند به لغت هم ظلم شد.
از طریق ساختمان از طریق ساختمان، مسجد ضرار. این مسجدهایی که وهّابی‌ها می‌سازند، پول‌هایی که خرج می‌کنند فکر می‌کنید در دنیا چقدر بیمارستان، زایشگاه، دبستان، دانشگاه، تیمارستان، درمانگاه، میادین ورزش. چقدر ساختمان ساخته‌اند برای نفوذ. مسجد ضرار را در صدر اسلام برای همین ساختند. منافقین آمدند مسجدی ساختند که واقع‌اش این بود که خانه‌ی تیمی بود که در آن جمع شوند هر غلطی دلشان می‌خواهد بکنند. اما به اسم مسجد. آیه نازل شد یا رسول الله کلاه سرت نرود این مسجد نیست خانه‌ی تیمی است و اگر آمدند تو را دعوت کنند برای افتتاح، بروید خراب کنید. و رفتند مسجد را خراب کردند و محل زباله دان کردند و حضرت مسجد را آتش زد -(از راه ساختمان)
2- گاهی دشمن از راه ورزش نفوذ می‌کند
از راه ورزش.
همان وقتی که شهید آیت الله سعیدی را شاه در زندان می‌کشت، همان زمانی که نواب صفوی را اعدام می‌کرد، همان زمان در شور این که اعدام یک انقلابی عالِم، همان زمان یک بازی را راه می‌انداخت که افکار عمومی اصلاً گاهی وقت‌ها مثلاً می‌خواهند یک قراردادی را امضاء کنند یک موجی می‌دهند که آقا بلژیک با مکزیک می‌خواهد بازی کند. همه‌ی مردم می‌نشینند ببینند توپ بلژیک کجا می‌رود تا نفهمند نفت‌شان کجا می‌رود. ما خودمان هم این کار را می‌کنیم من خودم وقتی مطالعه می‌کنم می‌بینم بچه‌ام مزاحم است انگشترم را در می‌آورم پرت می‌کنم آن طرف اتاق تا بچه‌ام می‌رود انگشترم را پیدا کند من دو سه ساعت می‌خوانم. یعنی بچه‌ام را با انگشتر سرگرم می‌کنم. و گرنه حالا بازی آن قدر نمی‌ارزد که آدم مثلاً دو تیم هست یکی الف است یکی ب. حالا که الف برنده شد هی متلک بگوید تمام بدترین حرف‌ها از دهانش بیرون بیاید که خوب حالا مگر چه شده یک گل زده یا خورده. گل زدن یک ارزش است اما فحش دادن در راه گل زدن آن ارزش را از بین می‌برد.
مثل نماز خواندن، نماز خواندن یک ارزش است اما اگر در وضوخانه من تو را هُل دادم افتادی دیگر این وضو ارزش ندارد به خاطر آن هْل دادن ما باید حواس‌مان را جمع کنیم.
یک طوماری چند تا جوان داغ به من نوشته بودند که دیروز به دست من رسید. که آقا ما در جاده‌ها به راننده‌ها می‌گوییم این نوار مبتذل است خاموش کن ولی خاموش نمی‌کند تصمیم گرفتیم اگر دیگر این کار را کرد آن وقتی که مسافرها پیاده می‌شوند و راننده پیاده می‌شود برای این که در رستواران غذا بخورند من ماشین را آتش بزنم. گفتم: خوب حالا این راهش است؟ ! گناه آتش زدن از گناه آن نوار بیشتر است. آدم هم می‌خواهد حزب الهی باشد آخر حزب اللهی هم فرمول دارد. ما خیال می‌کنیم همه چیز فرمول دارد جز حزب اللهی شدن. ترمز دارد، فرمول دارد، دنده دارد، کلاج دارد. این طور نیست که هر کسی هر کاری می‌خواهد بکند بعد اسمش را هم بگذارد که ما انقلابی هستیم.
من یک وقت یک مَثَل زدم نمی‌دانم در تلویزیون این مثل را زدم یا در رادیو ما در سخنرانی‌های عمومیم از بس حرف می‌زنم نمی‌دانم حرف هایم را کجا می‌زنم. گفتم: دوده روی لباس می‌نشیند باید خیلی آرام با آن برخورد کرد. باید فوت کرد چون دود است. اگر انقلابی با آن برخورد کنی هم فرود می‌رود در پارچه و هم دستت کثیف می‌شود. بله اگر گردی بود انقلابی برخورد کن. نمی‌شود گفت ما انقلابی‌ها انقلابی هستیم. بهر حال فرم دارد، مواظب باشیم زمانی که ورزش می‌کنیم حواسمان باشد در دنیا چه می‌گذرد نکند آن شبی که در بوسنی سر بچه‌ها را می‌برند سر زن‌ها را می‌برند و بزرگترین جنایت‌ها در یک جاهایی در یک کامپیوترهایی جوری تنظیم شده باشد که همان زمانی که اسرائیل فلسطین را بمباران می‌کند همان زمان ما مشغول پرسپولیس و استقلال باشیم. مواظب باشیم از ورزشمان کسی سوء استفاده نکند. همیشه از هر چیز مقدسی چهارتا نامقدس می‌آیند استفاده می‌کنند.
شما می‌دانید یوسف را وقتی می‌خواستند در چاه بیندازند از راه ورزش آمدند. آیه‌اش را می‌دانید؟ برادران یوسف گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَب» (یوسف/12)، یوسف را بفرست با ما بیاید برویم. «یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» (یوسف/12)، برویم ورزش، «قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا» (یوسف/17)، ما رفتیم مسابقه بگذاریم، گرگ آمد یوسف را خورد. یوسف را به اسم بازی بردنش و بعد هم در چاه پرتش کردند. این که می‌گویند یوسف رابه اسم بازی بردنش یعنی جوان‌ها ممکن است شما، اصل بازی خوب است اما این بازی در چه مکانی در چه زمانی… گاهی یک چیزی خوب است اما فرمول آن که عوض شود، دیگر خوب نیست. شما می‌خواهید در راهپیمایی الله اکبر بگویید. بگویید اَلله اکبر خمینی رهبر این خوب است اما اگر سر نماز این طور بگویید الله اکبر اصلاً نمازت باطل است یعنی فرمولش عوض شود… گاهی یک بازی در یک زمان خاصی حرام است و همین بازی در جمعه‌ی دیگر حلال ممکن است باشد. باید مواظب باشیم با بازی ما، بازی نکنند.
3- گاهی دشمن از راه مقام نفوذ می‌کند
مسئله‌ی دیگر از طریق مقام، از طریق مقام هم افرادی را گول می‌زنند. یک کسی امکان دارد بسیار روحیه‌ی انقلابی دارد و برخورد می‌کند می‌گویند چه کنیم که زبانش بند بیاید. یک پشتی به او می‌دهند تا زبانش بند بیاید. یعنی حقّ السّکوت. یا در فلان جلسه دعوتش کنیم که چیزی نگوید. عضو کنیم او را دیگر چیزی نمی‌گوید. منافقین برای جذب بچه‌ها می‌گفتند تو روابط عمومی بین ترب و پیازچه. تو هماهنگ کننده‌ی بین ترب و پیازچه. به هر شانزده ساله‌ای یک پست داده بودند. این خیابان مال تو، این مسئولیت مال تو. نمی‌دانم مسئول چاپ و نشر و چی و چی. به کسی گفتند این کیست؟ گفتند این قائم مقام است. گفتند: این کیست؟ گفتند: جانشین است. در صورتی که قائم مقام و جانشینی یکی است. گفت: آخر فرق دارد. گفت: چیزی نگو می‌خواهم سر هر دو را بند کنم. به یکی گفتم قائم مقام به یکی گفتم جانشین. کی به کی است.
گاهی «أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» (توبه/19). اسم سقایه الحاج ایشان مسئول آب دادن به حاجی‌ها است خادم حجاج است. و کلید دار کعبه است. آیه‌ی قرآن فرمود: خودتان را با این لقب‌ها گول نزنید.
4- نفوذ دشمن از راه سرگرمی‌های غلط
سرگرمی: یکی از راه‌ها، سرگرمی‌های غلط است. می‌نشینند سر چی از میدان آزادی تا میدان انقلاب چند تا چراغ قرمز هست برویم بشماریم دوتا موتور سوار می‌شوند دود گازوئیل می‌خورند که چراغ قرمزها را بشمارند. این هم شد کار! . جدول روزنامه خوب است ولی مثلاً کار دیگر نداره.
آن کسی که تجدید دارد و در آخر ماه اردیبهشت و خرداد، این الآن وقتش هست که جدول روزنامه حل کند. تو ظلم نمی‌کنی؟ اصحاب کهف چند نفر بودند. بعضی‌ها می‌گفتند شش تا، بعضی می‌گفتند هشت تا بعضی. . . می‌گوید بابا ول کنید ببینید کاری به عددشان نداشته باشید این برای آن‌هایی است که بوعلی سینا چند کیلو است. خوب مثلاً چه مشکلی را حل می‌کنی، توی حسینیه جماران چند متر است، خوب مثلاً که چی، گاهی وقت‌ها سرگرم علومی می‌شویم که هیچ فایده‌ای ندارد. می‌خواهد لیسانس ادبیات بگیرد یا فوق لیسانس ادبیات. یک شعرهای مزخرفی را می‌گویند حفظ کن که نه به درد دنیایش می‌خورد نه به درد آخرتش. مسیر آن مسیر درست نیست. ما می‌توانیم لیسانس و فوق لیسانس ادبیات عرب بدهیم لازم نیست هر چرند و پرندی را هم بگوییم.
ما شعر خوب هم داریم. تمرین می‌خواهیم بدهیم لغت می‌خواهیم بگوییم مگر قحطی حرف است.
5- نفوذ دشمن از راه تبلیغ و دلهره و تحقیر و خود باختگی
تبلیغات: قرآن می‌فرماید: «اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ» (آل عمران/173) می‌آمدند در امت حزب الله می‌گفتند نجنگید. آمریکا نوک پیکانش را از این طرف کرده. ناوگانش تا کجا آمده.
«اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ». مخالفین شماها خیز گرفتند برای شما بترسید مواظب باشید نقل شد به امام راحل رضوان الله تعالی علیه گفتند: آقا اگر ناوگان آمد خلیج فارس چه کنیم؟ فرمود: از من می‌پرسید یا خودتان می‌خواهید. اگر از من می‌پرسید من اگر بسیجی باشم اولین مخالف که آمد در آب‌های من اولین فشنگ را در دقیقه اول می‌زنم شما هم بروید ببینید وظیفه‌تان چیست.
دلهره تو دل خالی کردن: از طریق تحقیر. منتها تحقیر هم سه قسم است: تحقیر مکتب تحقیر رهبر تحقیر امت.
یکی از راه‌های نفوذ این است که شما را از هویت خودت خالی کند.
سید جمال الدّین اسد آبادی غذا می‌خورد در اروپا: زدن به خنده که با دست می‌خورد. مرتجع، اُمّل قدیمی است، فرمود: نه من خیلی هم روشنفکر هستم. منتها دستهایم را با صابون شستم تمیز هم شسته‌ام فهمیدم چی شستم. چون دست خودم را خودم شستم اما قاشق شما را نمی‌دانم چه جور شسته‌اید. من به شستن شما بی اعتنا هستم به شستن خودم توجه دارم. این‌ها رفتند تک بزنند پاتک خوردند.
خودباختگی تحقیر کتاب سلمان رشدی به خاطر تحقیر رهبر بود، یا تحقیر امت. ما گاهی وقت‌ها خودمونی‌ها را هم تحقیر می‌کنیم. به بعضی بسیجی‌ها بگویند عکس امام زین العابدین را بکش. به نظر شما چه می‌کشد. به بعضی نقاش‌ها بگویند چی می‌کشند. حتماً یک سید می‌کشد مثل آدم‌هایی که هروئینی هست و هروئین به او نرسیده.
به نظر شما اگر قیافه‌ی زین العابدین در کربلا را شما بخواهید پیش خودتان ترسیم کنید چگونه ترسیم می‌کنید. حالا امام زین العابدین در کربلا چند روز بیمار شد؟ معنایش این است که شهامت ندارد؟
معنایش این است که مبارزه‌اش با طاغوت کم رنگ است؟ معنایش این است که شهامتش از امام حسین کمتر است؟ این طور نیست. تحقیر تحقیر مردم تحقیر مکتب تحقیر رهبر تحقیر امت به کلاه نمدی می‌خندند. این طور به ما خندیدند که فوری پنهان کردیم این کلاه نمددار را. بعد گفتند: شاید حضرت عباسی نمد است منتها یک چیزی هم به دورش اضافه شده لباس بلند مال عرب‌ها قدیمی آن قدر به لباس بلند خندیدی تا کوتاه کوتاه شد. رفت بالای زانو. بعد یک چیزی درآوردند گفتند ما کسی از هر عبا و قبایی درازتر.
منتها لباس بلند ما را با تحقیر برمی دارند و لباس خودشان را تحمیل می‌کنند.
کلاه نمدی و شاپو چه فرقی می‌کند. من بحث کلاه را نمی‌کنم من روضه‌ی کلاه را نمی‌خوانم.
روضه‌ی این را می‌خوانم که آدم تا تحقیر نشود حاضر نمی‌شود که رنگ دیگران را بپذیرد. وقتی می‌گوییم این جا را رنگ کن. می‌گوید اول باید بتونه شود. اول شما را از خودت خالی می‌کنند بعد هر رنگی خواستند، رنگت می‌کنند.
6- امنیت در اطاعت از ولایت فقیه است
از طریق قرارداد، تنباکو: چون سالگرد فتوای مرحوم شیرازی است. ما اگر فتوای اعدام سلمان رشدی را نمی‌دیدیم فتوای تحریم تنباکو برای ما کهنه می‌شد. امام (ره). چند تا فتوا داد. این فتواهای امام واقعاً اسلام را زنده کرد. ما باید دستمان را بگذاریم در دست ولایت فقیه. اگر دنیا بداند ما دستمان در دست امام هست بیمه هستیم. لاتها اگر بدانند بچه‌ها دستشان در دست بابایشان است، می‌گویند نمی‌شود ربود این بچه را چون دستش در دست بابایش است و بابایش هم ماشاءالله بیدار حسابی نمی‌شود، ول کن. منتظر این هستند که بچه‌ها دستشان را از دست بابا ول کنند. با یک شکلات گول می‌خورد. این لیبرالها که با ولایت فقیه ناراحت بودند به خاطر این که بیمه شدن ما با ولایت فقیه هست چرا می‌گویند ولایت علی بن ابیطالب «حصنی» است. معنایش ولایت فقیه هست. یعنی اگر دست‌هایت را گذاشتی در دست رهبری مثل علی بن ابیطالب، «حصنی» است آن دیگر دژ است. «فَمَن دَخَلَ أَمَنَ مِنْ عَذابی» کسی که رفت توی قلعه دیگر بیمه است. چرا می‌گویند عمری نماز بخوانی ولی ولایت علی(ع) را نداشته باشی نمازت باطل است چون نماز بی ولایت نخ بی سوزن است. چیزی با آن دوخته نمی‌شود.
الآن مسلمان‌ها نماز کم دارند؟ اخیراً یک فیلمی از ترکیه آوردند نهضت سواد آموزی من دیدم. نماز در ترکیه فیلمی از کشورهای خلیج آوردند من دیدم. فیلم‌هایی از عربستان. آن قدر برای نماز اینها تبلیغ می‌کنند برای بچه‌های هشت ساله نٌه ساله ده ساله انواع اسلاید فیلم هنر سناریو. . . چه کارهای هنری روی نماز کرده‌اند اما کاری برای نماز نکرده‌اند. ما یک «قدقامت الصّلاه» گفتیم یک مشت پیرمرد رفتند مسجد. ما روی نماز کار هنری نکردیم من در یک کتابفروشی در مدینه بیست وچهار رقم کتاب نماز خریدم به فاصله‌ی چند دقیقه شما در همه‌ی کتابفروشی‌های ایران ده رقم هم کتاب نماز نمی‌توانی بخری و من در یک مغازه این کار را کردم.
حال سؤال من این است علت این که این¬‌ها نماز می‌خوانند سر به سجده می‌گذارند ولی آمریکا بر آن‌ها حاکم است چیست؟ علت این است که اینها نماز دارند ولایت ندارند. نماز بی ولایت کشک است. یک معنایش همین است عمری شما شب‌های ماه رمضان از اول غروب تا صبح در مسجدالحرام نماز است. شما خیال نکن که می‌گویند حضرت امیر هزار رکعت نماز خواند. الآن هستند آدم‌هایی که صدها رکعت نماز شب تا صبح می‌خوانند اما چون ولایت ندارند پوک پوک شده‌اند.
7- نفوذ دشمن از راه قراردادها و قهرمان تراشی‌ها
(از راه قراردادها). این قراردادی که امام فریاد زد سال چهل و دو اگر یک آمریکایی ولو شغلش کم رنگ باشد بزرگترین جنایت را در ایران کرد یک کارمند بسیار ساده آمریکایی به یک دختر جوان ایران تجاوز کرده بود، وقتی پرونده برایش درست کردند رئیس شهربانی سازمان شاه را خواستند گفتند: فلانی مگر نمی‌دانی ایشان از لحاظ سیاسی بیمه است یعنی بیمه در حدّی که یک آدم پست آمریکایی بیاید مهره‌ی ما را تصرف کند و ما این قدر بی غیرت باشیم. بسیاری از قوانین بی غیرتی فروختن ایران با یک علیها.
از راه قهرمان تراشی: بعضی از فیلم‌های خارجی را که آدم می‌بیند فکر می‌کند که حالا حضرت عباسی مامشابه آن را نداریم؟ یک خودباختگی است. نوشته که ساندویچ فرانسه. بابا نان و تخم مرغ ساندویچ ایران و فرانسه فرق می‌کند؟ این که نوشته روی تابلویش پنچرگیری من کاری به ساندویچ و پنچرگیری ندارم از این که این آقا چه قدر خودش را باخته. یعنی ذلیل هستند این خودباختگی است که خیال می‌کند که اگر بگوید ساندویچ فرانسه این مثلاً دیگر حالا بابا این نان و تخم مرغ یا گوشت یا هر چیزی هست مزه‌ی گوشت فرانسه و این جا فرقی نمی‌کند. و این خودباختگی است. یا آسانسورسازی اسپانیا. بابا دکمه‌ی آسانسور را زدی رفتی بالا دیگر اسپانیا ندارد. یک رقم خودباختگی است.
8- گاهی دشمن با مانع تراشی و ایجاد شبکه‌های داخلی نفوذ می‌کند
مانع تراشی: یکی از راه‌های نفوذ مانع تراشی است. برای این که نروند خط خدا موانعی به وجود می‌آورند که نشود. می‌بینند بچه‌ها به طور طبیعی کشیده می‌شوند. چون بالاخره فطرت‌ها به کوری چشم دشمن‌ها یک خبر خوش به شما بگویم، بعد کوری چشم مخالفین به کوری چشم مخالفین چهار بار امسال مساجد ما از جوان در ماه رمضان دو برابر پارسال شد. با این که از پارسال تا به حالا هم خطر ماهواره هم خطر ویدئو و فیلم و عکسی‌های سکسی بیشتر است به کوری چشم آن‌ها هرچی آن‌ها بیشتر می‌شود، ما. مثلاً می‌بینی آن‌ها که اهل مناجات هستند اهل نماز هستند مساجد ما امسال ماه رمضان از سیل خبرها از مساجد و روحانیون و ائمه جمعه که آقا مساجد شلوغ است. این هم به کوری چشم دشمن‌ها. منتها یک کاری می‌کنند که نشود. (ایجاد راه).
حالا برای ایجاد راه آدم نمی‌داند چه بگوید. آخر من گاهی وقت‌ها حرف که می‌خواهم بزنم گیرم، یعنی مثل آدمی که یک نمی‌دانم چه بگویم چون تا می‌خواهم یک حرفی بزنم به کسی بر می‌خورد. البته من خیلی هم کار ندارم گاهی هم می‌گویم و بر می‌خورد ولی ایجاد مانع هم داریم حتی درخودی‌ها.
نظم نوین جهانی یک دست شدن: قرآن می‌گوید: «وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمینَ بَعْضاً» (انعام/129). بعضی ظالمین را سرپرست بعضی دیگر قرار می‌دهیم یک دست می‌کنیم این‌ها را.
ایجاد شبکه‌ی داخلی اتحاد میان خودشان.
مرحوم مطهری یک بیانی دارند مثال قشنگی دارند می‌فرمایند که: گاهی دو گروهی که باهم بد هستند اما در عمل باهم خوب هستند. برای قیچی کردن گروه سومی. مثل می‌زنم، مثل لبه‌ی قیچی، لب‌های قیچی در عمل این‌ها یعنی در ظاهر این‌ها ضد هم هستند اما هدفشان یکی است.
مثل پارچه گاهی یک پارچه را که در حوض فرو می‌کنید یا در تشت وقتی می‌آوری بیرون تابش می‌دهی یک دست از این طرف می‌رود یک دست از آن طرف حرکت دست‌ها فرق می‌کند، اما هدف‌شان یکی است. که این را بچلونند. گاهی دو رقم حرکت متضاد اما هدف واحد.
ایجاد شبکه‌ی داخلی: قرآن می‌فرماید که: «إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِیائِهِمْ» (انعام/121).
مهر ه‌هایی هستند تنگ گوشی می‌گویند به مهره‌های داخلی. «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ» (هود/5). سنیه هایشان را تنگ هم می‌گذارند در گوشی می‌گویند. جلسات محرمانه دارند کد دارند جلسات محرمانه دارند.
با چشمک و سوت هم دیگر را جمع می‌کنند. «لَیُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِیائِهِمْ». وحی می‌کنند به دوستان خودشان یعنی ارتباطات داخلی دارند.
9- نفوذ از راه تبعید مردان حق
تبعید مردان حق: تبعید خوبان: گاهی در یک اداره ممکن است دوتا بچه حزب اللهی و بسیجی جانباز آزاده این‌ها بچه حزب اللهی جمع کنند و می‌بینند نه با بودن این‌ها نمی‌شود کاری کرد. هر یکی را به یک قاره‌ای تبعید می‌کنند. منتها می‌گویند مأمور به خدمت. من خارج بودم کشورهای مختلفی رفتم بعضی از افراد به ما گفتند ما را به اسم(آخر چه بگویم باز از آن‌هایی است که سنجاق در دهانم هست) و غیره. حالا به اسم بورسیه کارشناس متخصص ناظر اصلاً می‌گفتند به ما مأموریت می‌دهند یک جوری که می‌آیم می‌بینم خبری نیست رفتیم در آن خط که نکند آن وزارتخانه ما را فرستاده خارج که از شر ما راحت شود.
گفته روزی¬ پنجاه دلار به او بدهید و شر او را از سرما کم کنید. و ما هر کاری می‌خواهیم بتوانیم انجام بدهیم اصلاً هر کی آدم را می‌خواهد ببوسد آدم باید مواظب باشد که نکند گاز بگیرد. چون این‌ها هست گاهی وقت‌ها من این را از بسیاری افراد شنیده‌ام که ما از اعزام‌مان شک داریم چون خیلی حزب اللهی بودند از خانواده‌های شهید بودند گفتند. . .
آخر شیطنت که یکی نیست. یک عده برای این که مسلمان‌ها را تضعیف کنند گفتند برویم مؤمن شویم.
عده‌ای از یهودی‌ها صبح ساعت هشت مثلاً آمدند گفتند یا رسول الله ما جمعی از یهودی‌ها می‌خواهیم مسلمان شویم اشهد أَن لا إِله إِلّا الله شروع کردند. آیه نازل شد: ‌ای پیامبر این‌ها شیطنت است همه‌ی اسلام‌شان شیطنت است. صبح دست جمعی می‌آیند مسلمان می‌شوند غروب دوباره یهودی می‌شوند. این دو خاصیت دارد: یکی به بقیه یهودی‌ها می‌گویند نمی‌خواهد بروید مسلمان شوید ما هم که صبح رفتیم مسلمان شدیم برگشتیم دوباره یهودی شدیم. مثل این که یک کسی مثلاً می‌خواهد برود یک دهی در آب و هوای خنک می‌بیند ماشین‌ها برمی گردند می‌گویند نمی‌خواهد بروید ما هم که رفتیم آن جا هم هوایش داغ است هم پشه است. نمی‌دانم فلان است، یا یک شهری می‌آید می‌گوید نمی‌خواهد بروی فلانی هم که رفت برگشت معلوم می‌شود آن جا هم وضعش مشکل است. یکی یهودی‌ها در یهودی بودن سفت می‌شوند یکی مسلمان‌ها متزلزل می‌شوند. می‌گویند معلوم می‌شود مکتب ما قوی نبود. صبح که میهمان دار شد نتوانست میهمان‌ها را نگه دارد. و لذا این ایمان هم شیطنت هست. «الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ» (آل عمران/72). (آیه‌ی قرآن است) صبح ایمان بیاورید غروب روز، آخر روز کافر شوید.
پس گاهی اصلاً ایمان آوردن مثل این که می‌گویند برویم پا منبر فلانی بشینیم وسط سخنرانیش از پامنبرش بلند شویم برویم. این برای این است که آقا را روی منبر بشکنند. و لذا آقای خوب بالای منبر که می‌رود می‌گوید بسم الله الرحمن الرحیم مردم محترم هجده نفر هستند که بیست دقیقه دیگر وسط سخنرانی من می‌خواهند بلند شوند بروند بنابراین آمدن و رفتن‌شان شیطنت است این‌ها را باید خلع سلاح کرد یعنی آمدن و رفتن‌شان فرقی نمی‌کند.
یک بار یک آقایی را خواستند همچین کنند این طور شد. گفتند می‌رویم پا منبر فلان می‌نشینیم وسط سخنرانیش بلند می‌شویم می‌رویم. رفتند و وسط سخنرانی بلند شدند تا بلند شدند این آقا دید، گفت: آقایان این‌ها را می‌بینید دارند می‌روند نه که اینها با ما مسئله‌ای دارند این‌ها همه گرمک خوردند نیاز به. . .
تبعید: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ» (اعراف/82). این‌ها چند تا مرد خوب هستند این‌ها را بفرستید بروند تا… من خودم در ماشین پاسدارانم گاهی می‌خواهند گازش بدهند که من نفهمم می‌گویند حاج آقا نمی‌خواهید استراحت کنید بخوابید من خیال کردم این‌ها غصه‌ی خواب مرامی خورند ما خوابیدیم یکدفعه دیدم زد روی سرعت صد و پنجاه، شصت، یعنی من حجه الاسلام را پاسدار خوابم می‌کند.
شیطنت چیزی نیست که بگویم در پاسدار و در عمامه نیست هر کسی زرنگی‌هایی دارد منتها اگر در راه حق باشد زرنگی است در راه باطل باشد شیطنت است.
10- گاهی دشمن از راه ارعاب نفوذ می‌کند
ارعاب: «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْط» (آل عمران/21).
می گوید: بابا این که نهی از منکر می‌کند بیایید کتک بزنیم او را و از کوره درش بیاوریم.
گاهی یک جوان حزب اللهی اذان می‌گوید. چهارتا آدم کذائی می‌آید که او را ضربه فنی کند دوتا متلک به او می‌گویند که ضربه فنی کنند ولی مقاوم کسی است که ضربه فنی نشود.
یک عالِم وارسته‌ای بود آیت الله حق شناس. جهرم، چندتا جوان در جهرم بودند می‌خواستند این آیت الله را بشکنند. گفتند برویم یک جوری تحقیر کنیم او را. (این را می‌گویم برای آن جهتی از بلال که دویست نفر شده الآن آمارشان الحمدلله و دارد روزبه روز زیاد می‌شود در وسط خیابان تهران اذان می‌گویند) یک عده جوان کذائی آمدند آیت الله حق شناس را در جهرم تحقیرش کنند گفتند در را می‌زنیم می‌گوییم آقا تو اصلاً به درد نمی‌خوری تو به درد آیت اللهی نمی‌خوری.
رفتند در را زدند این پیرمرد عالم وارسته عالم بزرگوار آمد در را باز کرد گفت: بفرمایید آقا، گفتند: آقا تو می‌دانی به در چه می‌خوری. تو به درد صد سال پیش می‌خوری. اصلاً آخوند زمان امروز نیستی. گفته بود: به جدم قسم به درد صد سال پیش هم نمی‌خورم بیایید تو چای بخوریم.
به حضرت هود یا صالح به یکی از انبیاء گفتند که: «إِنَّا لَنَراکَ فی‌ سَفاهَهٍ» (اعراف/66). خول هستی، گفت: نخیر من خول نیستم. اشهد أَن لا إِله إِلّا الله. من خول نیستم من افتخار می‌کنم که می‌گویم هیچ معبودی غیر از خدا نیست. تو هستی که الی آخر. گاهی می‌خواهند بشکانند. ارعاب بکشید.
در همدان این عزیز ما را چرا کشتند. در پارک دیگر چرا کتک زدند گاهی وقت‌ها برای این که زهر چشم بگیرند. ممکن است. . . ولی این را به شما بگویم کسی که خواسته باشد امر به معروف و نهی از منکر کند باید خودش را آماده‌ی این کارها بکند. قرآن پیش بینی کرده «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» (بقره/61) فکر می‌کنید چند بار این آیه تکرار شده نه یک بار و دوبار و سه بار و چهار بار آن قدر این آیه تکرار شده «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» انبیاء را می‌کشتند. خود امام حسین(ع) که شهید شد فرمود: می‌دانید چرا می‌روم کربلا. می‌روم کربلا برای این که امر به معروف کنم. یعنی امام حسین (ع)، شهید امر به معروف است.
به هر حال اگر نباشد دین خون خواسته باشد، تا دین هست باید کتک هم باشد.
ممکن است جنگ از نظر آرپی جی تمام شده باشد ولی از نظر نیش دشمنان تمام نشده.
شما که جلوی آرپی جی رفتی چه طور می‌ترسی جلوی نیش بروی. این هم که می‌گویند جهاد اکبر است چون آرپی جی در عمرمان دو سه سال در جبهه بودیم این آرپی جی‌ها که از زخم زبان. . . ما و شما سال‌ها در جبهه بودیم. شما همه رزمنده هستید، اسیر، جانباز، رزمنده. شما در جبهه‌ها مار دیدید، زنبور دیدید، گرما دیدید و آب نشدید و حال اگر در مقابل یک متلک آب شوید. شما جوان یکبار مصرف نیستید که.
«قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30). اگر وسط کار خدای ناکرده ببریم مصداق(حالا اسمش را نمی‌برم).
یکی از افراد در چهارده¬تا از جبهه‌ها شرکت کرد با پیامبر در چند جبهه با امیرالمؤمنین در چند جبهه با امام حسن در چند جبهه. در همه‌ی عملیات کنار پیامبر و امیرالمؤمنین بود منتها عمرش طولانی شد. امام حسین(ع) نوشت تو که عمری در جبهه بودی بیا یک جبهه هم برویم کربلا. گفت: می‌دانی بس است فعلاَ باید برویم سر اقتصاد قصد خانه و ماشین و تلفن و…
بس است دوران جنگ تمام شد. هرچی امام حسین فرمود: هنوز طاغوت هست فساد هست مبارزه با فساد هنوز هست. نیامد و به نامه‌ی امام حسین اعتنا نکرد رفت.
امام حسین(ع) که در کربلا شهید شد، این شخص می‌زد به سرش که من عمری در جبهه بودم در امتحان آخر رفوزه شدم. نکند ما اسیر شدیم، ترکش در بدنمان هست، رزمنده هستیم، حزب اللهی هستیم اما یک مرتبه مثلاً نسبت به مسجد محله‌مان، نسبت به امر به معروف، نسبت به نماز، نسبت به تقوا، نسبت به نماز جمعه و. . . باید مواظب باشیم. نگذاریم نماز جمعه خلوت شود از این مجتمع رزمنده‌ها که من امروز دیدم خوشحالم. امیدوارم آن مقداری که در جبهه بودید کمبود علمیتان را جبران کنید به هر نحو انشاء الله.
و از امت حزب الله هم می‌خواهم(از بس گفتم خسته شدم) نهضت سوادآموزی دارد ثبت نام می‌کند اگر بی سوادها بیایند ثبت نام کنند چهار ماه دیگر خواندن و نوشتن را یاد می‌گیرند. چهارماه شاگردی کن یک عمری بلدی چهارماه شاگردی نکن یک عمری خیطی. حیف است شما سواد نداشته باشید، حیف است زن‌های ما روی پشم قالی کار کنند و قالی شود. کشاورزمان روی زمین کار کند خربزه و گلابی شود ولی چهارماه روی مغز خودش کار نکند. حیف است چهارماه روزی یک ساعت چیزی نیست. چون الآن وقت اسم نویسی است من خواهش می‌کنم همّت کنید.
دختر و پسرهای دبیرستانی به زور دست مادرهایشان را بگیرند ببرند کلاس نهضت.
حالا هم دیگر اردیبهشت است درس‌های شما کم کم تعطیل می‌شود می‌توانید روزی نیم ساعت هم کمک پدر و مادر کنید. شما وقتی محصل خوبی هستی که مادرت هم باسواد باشد.

«والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment