موضوع بحث: خمس1، بخشش و سخاوت
تاریخ پخش: 27/03/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحیم
کم کم وارد بحث خمس و زکات میشویم. منتهی بحث خمس و زکات از آن جایی که ممکن است، بعضی فکر کنند که خمس و زکات مال کسانی است که پول دارند و ما که پول نداریم و مثلاً خمس و زکات مال بازاری هاست، ما که بازاری نیستیم، ما دانشجو و دبیرستانی هستیم، زن خانه دار هستیم، پول از کجا بیاوریم که خمس آن را بدهیم، خودمان نیز قرض داریم.
قبل از بحث خمس و زکات مقداری راجع به کمک رسانی صحبت میکنم، که این کمک رسانی مخصوص کسانی نیست که خمس و زکات بر آنها واجب باشد، اصل روحیهی سخاوت و انفاق، به مقدار مختصر در بارهی سخاوت و انفاق با هم صحبت میکنیم و بعد کم کم مسئلهی خمس و زکات را بررسی میکنیم.
1- آثار و برکات سخاوت و انفاق
مقدمهی بحث خمس، مسئلهی سخاوت و انفاق. روایات زیادی در این زمینه وجود دارد. سخاوت کدورت را از بین میبرد، چند نفر که رابطهی آنها با هم کم است همین که یکی از آنها به دیگری کادو بدهد یا بخششی کند، هبه یا سور بدهد، علاقهها شکوفا میشود. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «السخاء یثمر الصفاء»(غررالحکم، ص378) سخاوت کدورت را از بین میبرد. سخاوت صفا میدهد، به صحبتها جلا میدهد. رنگ و روغن میزند. سرپوش عیبها است و یکی که چهار تا عیب دارد، دستش که به جیبش باشد و اهل بریز و بپاش و بخشش و پول دادن باشد، دیگر مردم به خاطر گذشت او عیب هایش را نمیگویند. «السخاء ستر العیوب»(غررالحکم، ص379) آدمهایی هستند که چون سخاوت ندارند، عیب آنها را چنان زیر ذره بین میگذارند و بزرگ میکنند وآبروی آنها را میریزند. آدمهایی هستند که 2 یا 3 برابر آنها عیب دارند اما چون پول خرج میکنند، آن عیب هایشان تحت الشعاع قرار میگیرد و دیگر پیدا نیست. سخاوت باعث میشود که خدا به انسان لطف کند و انسان را ببخشد. «السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبه القلوب»(غررالحکم، ص378) از کلمات امیرالمؤمنین(ع) است که سخاوت محبت جلب میکند «محبه القلوب».
اسلام میگوید: مقداری از زکات براحتی به غیر مسلمانها بدهید. مسلمانها به غیرمسلمانها پول بدهند «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ»(توبه/60) برای این که دل آنها جذب شود. چین 1000 کیلومتر راه آهن برای کشور تانزانیا میکشد، در آفریقا، در مقابل این محبت آنها تسلیم میشوند و آن وقت تبلیغات چین در تانزانیا آزاد میشود. آن وقت چین افکار کمونیستی خودش را در تانزانیا نشر میدهد. دیگران برای این که فکر خودشان را نشر کنند، سخاوت خرج میکنند، خیلی سخاوت مؤثر است.
قصهای است که یک پیرمرد ریش سفیدی میگفت: در ماشین خط بغداد نشسته بودم که یک دختر لخت بی حجاب نیز در ماشین خط آمد کنار من نشست. من دیدم من ریش سفید با این دختر بی حجاب مناسب نیست، مردم اتوبوس نیز همه خندیدند، خواستم بلند شوم دیدم صندلیام از دستم میرود، خواستم بنشینم، دیدم مردم میخندند، ما هم آخر تناسب نداریم با این ریش سفیدی، میگفت: برای این که هم صندلیام حفظ شود و هم به مردم بگویم که این دخترمال من نیست، پشتم را به او کردم و نشستم. بعد بلیط ماشین نیز دستم بود شاگرد ماشین که آمد بلیط را بگیرد، همین طور که پشتم را کرده بود، شاگرد شوفر که آمد دستم را دراز کردم که بلیط را بگیر، یک مدتی که دستم دراز بود شاگرد گفت: آقا، خانم بلیط شما را حساب کرد. میگفت: ما دیدیم که خیلی بد شد ما به او پشت کردیم و او پول بلیط ما را نیز داد. یک دو سه سانتی کتفم را کج کردم و گفتم ببخشید، گفت خواهش میکنم. شما پیرمردها احترامتان بر ما واجب است. دیگر درست نشستم. این معنای این حدیث است «السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبه القلوب» سخاوت دلها را جذب میکند.
منتهی در سخاوت مسائلی هست که باید تذکر داده شود:
2- آداب و شرایز بخشش و سخاوت
1- سخاوت باید از مال خودش باشد. بعضی آقازادهها از مال پدرشان خرج میکنند. یا مثلاً فرض کنید از بیت المال خرج میکنند. مهمان میآورد در اداره، در سپاه، در اداره یا وزارت خانه، یک جایی که غذا هست، حالا مهمان نوازی میکند. ماشین اداره را سوار میکند. وقتی میگوید سوئیچ را بده، اگر ماشین اداره باشد، راحت سوئیچ را میدهد، اما موتور و پیکان قراضهی خودش را نمیدهد و لذا گفتهاند: «السخاء أن تکون بمالک متبرعا و عن مال غیرک متورعا»(غررالحکم، ص375) سخاوت این است که از مال خودت باشد، شاعر میگوید:
خرج که از کیسهی مهمان بود *** حاتم طائی شدن آسان بود
2- مسئلهی دوم؛ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَمِیرَهُ»(إرشاد مفید، ج1، ص303) به هر کس ببخشی امیر او میشوی، رئیس او میشوی. اگر از مردم نخواهی، مثل مردم میشوی و اگر دستت را پهلوی آنها دراز کنی، اسیر آنها میشوی. ببخش تا امیر شوی، نبخش و گدایی کن تا اسیر شوی. اگر چیزی به تو دادند، نگیر و خودت را نسبت به مردم بی نیاز نشان بده، تا مثل مردم شوی. من اگر انفاق دادم، امیر میشوم چون بی نیازم. اگر دستم را برای گرفتن دراز کردم اسیر میشوم. اگر شما به من کمک دادی، گفتم: نیاز ندارم، مثل شما میشوم.
3- اهداف سخاوت و بخشش
هدف سخاوت چیست؟ سخاوت هدفهای مقدسی میتواند داشته باشد و یا هدفهای غیرمقدسی! چون عربستان سعودی و کویت و. . . نیز نسبت به بعث سخاوتمندانه پول میدهند. هر پول دادنی سخاوت نیست. هدفها را باید بررسی کنیم.
1- درباره هدف سخاوت خدایی(هدفهای مقدس) «فی سبیل الله» در قرآن آمده؛ «ابتغاءمرضات الله» (بقره/207) برای خدا باشد، ریاکاری نباشد. آدمهایی هستند که اگر یک سطل زباله کنار خیابان بگذارند، روی آن مینویسند که این سطل زباله را وقف نمود فلانی. خدا لعنت کند هر که را خورده کاغذ درون آن بریزد. یعنی حتی به سطل زباله اگر بتواند اسم خودشان را بچسبانند این کار را میکنند.
قصهی بهلول را که دید هارون مسجدی میسازد، حتماً شنیدهاید. هارون الرشید داشت مسجد میساخت، بهلول به او گفت: برای خدا میسازی؟ گفت: بله! ایشان داد به سنگ تراش سنگی تراشید که بانی مسجد بهلول است و شبانه آمد زد بر سر در مسجد و رفت. فردا بناها و کارگرها آمدند و دیدند که نوشته است بانی مسجد بهلول و رفتند به هارون الرشید گفتند. بهلول را حاضر کرد که چرا این سنگ را زدهای؟ گفت: اگر تو برای خدا این مسجد را میسازی، بگذار نام من بالایش باشد. خدا که میداند تو مسجد را درست کردهای. گاهی سخاوت برای خداست.
2- پس گاهی برای رشد است. انسانهایی هستند که بخیل میباشند، نمیتوانند تحمل کنند. به خاطر این که روح سخاوت را در خود زنده کنند با زور(چون ما داریم که یک سری صفاتی که آدم ندارد باید با زور به خودش تحمیل کند) «إِذَا لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ»(کافى، ج2، ص112) اگر هم حلم نداری، خود را به حلم بزن. چون وقتی انسان خودش را به ژست بردبار و حلیم در آورد، مجبور میشود که حلیم باشد.
3- در مورد پر کردن خلأهای جامعه قرآن میگوید: انفاق کنید «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ»(بقره/195) انفاق کنید و گر نه انفجار میشود و از شما میگیرند. درجامعه کمبودهایی است. این کمبودها باید با گذشت و انفاق و. . . جبران شود، اگر مردم جامعه گذشت نداشته باشند، کمبودهای افراد تأمین نمیشود و محرومین دست به انفجار میزنند و لذا قرآن میفرماید: کمک کنید والا انفجار است «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» انفاق کنید، اگر انفاق نکنید با دست خود، خودتان رانابود کردهاید، یعنی چه؟ یعنی محرومان گرسنه به پا میخیزند. البته این معنایش پذیرفتن حرف مارکسیستها نیست که میگویند هر کجا انقلاب است به خاطر این است که محرومیت زیاد فشار آورده است و به صورت انفجار شده است. نه ما این را صد در صد قبول نداریم. اما گاهی این گونه است که انسان در اثر فقر دست به کاری میزند. هرانقلابی به خاطر فقر و انفجار نیست و هر فقیری نیز منفجر نمیشود. قانون کلی نیست اما گاهی هست.
4- سخاوت برای گرفتن دوست. آدم سخاوت دارد برای این که دوست بگیرد. سخاوت کینههای قدیمی را رفع میکند. ما داریم بعضی از افراد نسبت به امامان ما بد و بیراه میگفتند، بد بین بودند، اما امام مقداری پول برایش میفرستاد و وقتی پول را میگرفتند کینه برطرف میشد.
5- سخاوت برای اصلاح ذات البین، دو سه نفر با هم قهر هستند، شما پول خرج میکنید تا آنها را آشتی دهید.
6- سخاوت برای رفع تهمت، میگویند: فلانی چقدر خشک است، چقدر کنس و گداست، چقدر بخیل است، پشت سر او حرف میزنند، دست او در جیبش نمیرود، شما پولی خرج میکنید تا تهمت را ازخودتان دفع کنید. این سخاوتها خوب است. یعنی این هدفها، هدفهای خوبی است برای خدا، برای رفع تهمت از خودم، برای شکوفا شدن روح سخاوت، برای رفع کینه، برای اصلاح ذات البین، برای پر کردن چالهها و شکافهایی که بین مردم است، که اگر این چالهها پر نشود، دست به انفجار میزند، این هدفهای مقدس سخاوت است. از همه مهمتر سخاوت برای خداست. این مقدس ترین هدف است. 7- اما گاهی هم آدم سخاوت میکند از روی چشم هم چشمی، آن پول میدهد این نیز پول میدهد. روی چشم و هم چشمی پول خرج میکند، برای این که در آینده جاده را صاف کند. آن خرج میکند که گیر نکند. اوائل انقلاب، بعضی از این طاغوتیها و ساواکیها خودشان را به یک روحانی میچسباندند، یک پولی میدادند که رسید بگیرند، رسید را فتوکپی میکردند و این طرف و آن طرف که آقا ما 30 هزارتومان یا 100 هزار تومان دادهایم. ولی الحمدلله آقایان نیز بیدار بودند. من سراغ دارم که چه افرادی نزد چه آقایانی رفتند و با چه التماسی میخواستند 100 هزار تومان بدهند ولی آن آقایان نمیگرفتند. میگفتند: یک عمری جنایت کردهای و حالا میترسی تحت عنوان مفسد فی الارض گیر بیفتی؟ پول میدهی تا سرپوش روی جنایات بگذاری؟ یک کارهای غلطی کرده است و حالا با پولی میخواهد کفارهی آن جنایات را در جامعه بپردازد. اینها هم هدفهای نامقدس.
4- توجه به سرمایه عمر و سرمایهگذاری مفید
خلاصه پول گیر آوردن درد سر دارد و پول خرج کردن نیز درد سر دارد که فرد یک پولی را که میخواهد خرج کند فکر کند، واقعاً برای خداست، برای اصلاح ذات البین است، برای جلب دل مؤمنین است، برای دفع تهمت است، برای گرفتن دوست است، برای رفع کینهی قدیمی است یا برای شهرت طلبی، ریا، چشم و هم چشمی، تشریفات و. . . است. یعنی پولی را که آدم میخواهد خرج کند، بنشیند فکر کند، اینقدر ما جان میکنیم و پول به دست میآوریم و بعد که میخواهیم خرج کنیم برای خدا نیست. جان میکنیم، یعنی عمرمان را میدهیم، شبانه روز را میدهیم و اسکناس پیدا میکنیم، بعد که پیدا میکنیم در راه باطل خرج میکنیم و واقعاً این چقدر خسارت است.
حدیثی داریم که شب و روز عمرت را از تو میگیرد، ولی تو از شب و روز نمیگیری، همین طور که شب و روز عمرت را میخورد، شب و روز مثل آفتابی که یخ را آب میکند، عمرت را آب میکند و عمر را از تو میگیرد، سعی کن تو نیز از شب و روز یک چیزی بگیری. این طور نباشد که ما شب و روز جوانیمان را میدهیم، پول جمع میکنیم و بعد پول را در راه هوس خرج میکنیم «کالاول» مثل سیگاریها چون کار میکند و پول تهیه میکند و پولش را سیگار میخرد و جان خودش را از بین میبرد. یعنی دوباره جان میکند، برای سیگار. یک بار جان میکند که پول سیگار را پیدا کند و بعد دومرتبه سیگار میکشد که دوباره جان بکند. یعنی با سیگار جان خود را از بین میبرد،
حالا ما همین کار را میکنیم، یک بار جان میکنیم که پول پیدا کنیم و یک بار برای این که در راه هوس خرج کنیم بار دیگر به خود خسارت میزنیم، اینها همه خسارت است. میگویند الاغها که میخواهند هم دیگر را نفرین کنند، میگویند «ان شاءالله الاغ آسیابان» بشوی. برای این که الاغ آسیابان هم هنگام رفتن جو بارش است و هم هنگام برگشتن آرد. یعنی هیچ وقت بی بار نیست. غیر از الاغ باربری گچ و آجر و. . . است. کسانی که بازحمت پول به دست میآورند و در راه هوس خرج میکنند، رفتنش حرام میشود و برگشتن نیز خسارت است.
لذا امام زین العابدین(ع) میگوید: «وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) خدایا میخواهم پول خرج کنم، تو کمکم کن!
مثل این که در پول خرج کردن نیز نیاز است خدا به آدم کمک کند. امام سجاد(ع) میگوید: خدایا یادم بده و کمکم کن که چگونه پول خرج کنم. این طور نیست که هر کس پول داشته باشد بلد باشد چگونه خرج کند.
بهترین مورد سخاوت چیست؟ سخاوتی است که انسان با پولش افراد گمراه را نجات بدهد. کتاب خانه، معلم، یک عالمی را به منطقهای که عالم نیست ببرد. این عالم امکانات کتابی و درسی و حوزهای و سخنرانی و. . . تأمین کند که ندای حق به گوش افرادی که دستشان نمیرسد برسد. بهترین مورد سخاوت این است.
5- میانهروی در بخشش
از نظر مقدار سخاوت چقدر خرج کنیم؟ پول خرج کردن همهاش حرف دارد، مقدار چقدر است؟ به چه کسی بدهیم؟ کجا خرج کنیم؟ برای چه خرج کنیم؟ اینها همه در اسلام حرف و برنامه دارد. مقدارش را قرآن میفرماید: در پول خرج کردن باید سعی کنید «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(فرقان/67) میفرماید: مؤمن کسی است که وقتی پول خرج میکند به اندازه خرج کند، اینطور نیست که حال که سخاوت خوب است در مقام سخاوت هرچه داریم بدهیم.
حدیث یادتان نرود که کسی چند بچه داشت و همهی پول هایش را در راه خدا داد، بچه هایش درخیابان گدا شدند و راه افتادند، پیغمبر(ص) فرمود: اگر به من میگفتند، نمیگذاشتم او را در قبرستان مسلمانها خاک کنید. آدمی که بچههای کوچک دارد، نباید اینقدر انفاق کند، یک مقدار باید برای بچه هایش بگذارد.
میانه روی، بله البته ایثار یک مرحلهای است برای اولیای خدا، یا کسی که میخواهد ولی خدا شود، که از خود نیز کم میگذارد. ولی قانون کلی اسلام این است که انسان در پول خرج کردن اندازه داشته باشد.
زنی بچهاش را فرستاد نزد پیامبر و گفت برو به پیامبر بگو همین پیراهنی را که پوشیدهای به من بده، آمد و گفت: مادرم سلام رسانده است و گفته است همین پیراهنی را که پوشیدهای به من بده، پیغمبر هم به اتاق رفت و پیراهن را درآورد و به او داد. پیامبر لخت شد، نماز ظهر شد پیراهن نداشت که بپوشد و به مسجد بیاید و در خانه نشسته بود. آیه نازل شد یا رسول الله چه کسی به تو گفت تنها پیراهنت را بدهی؟ «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) نه دستت به گردنت بسته باشد که هیچ در جیبت نرود و نه این گونه که پیراهنت را نیز میدهی، این گونه درست نیست، هر چیزی عدالتش خوب است، هر چیزی میانه و اندازه دارد. من بعضی از قیافهها را که میبینم از ریش آنها ناراحت میشوم، میبینم یک زمانی آن چنان میتراشیده است که یک در میان میتراشیده است. حالا یک جوری بلند ریش گذاشته است که نگو، بابا چه خبر است؟ زلف اندازه دارد، ناخن اندازه دارد، حرف زدن اندازه دارد، تشویق، انتقاد، کوبیدن افراد، تجلیل از افراد همه اندازه دارد.
زمانی که میخواهند رأی بگیرند، 16 طلبه گفتهاند ایشان آدم خوبی است. در بلند گو میگویند آیت الله الف تأیید میکند ایشان را، همه آن روزها آیت الله میشوند، نه این که میخواهند به نفع ایشان تبلیغ کنند و رأی جمع کنند. هر طلبهای را که بگوید آقای الف خوب است. طرفدارهای آقای الف برای این که او را بزرگ کنند همه طلبهها را لقب آیت الله میدهند. حضرت عباسی در طول عمرش به او آیت الله نگفتهاند، خود او نیز میداند که آیت الله نیست. چون آیت الله یعنی کسی که حداقل به معنای اصطلاحی، چون معنای لغوی آن چیز دیگر است، اما به معنای اصطلاحی آیت الله یعنی کسی که فقیه باشد. یعنی کسی که بتواند از قرآن و حدیث فتوا استخراج کند. معنای اصطلاحی آن این است. به هر کس که آیت الله نمیتوان گفت! منتهی این جا چون به نفعشان است و اینها خوششان آمده است، به او میگویند آیت الله.
ما به یک آمپول زن گفتهایم بیا و آمپول بزن، چون آمده است به او میگوییم: دکتر، این تملق است. خوردن، تشویق کردن، تفریح، پول خرج کردن، عبادت کردن، یک فردی رسید به پیامبر(ص) و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» پیامبر(ص) فرمود: شورش را درآوردی، چه خبر است؟ آخر سلام نیز اندازه دارد، مطالعه اندازه دارد، ما آنقدر طلبه در حوزه قم داریم که در ایام جوانیاش در زندگی و درس خودکشی میکند، اما در سن 30سالگی رنگ زرد وزخم معده و چشم عینکی و. . . یک آدم درب و داغون در 30 سالگی، اما انسان اگر همهی کارهایش میزان بود و متعادل، موفق میشود.
مقدار در خرج کردن «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا» این که ما در نماز مرتب میگوییم؛ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) راه مستقیم راهی است که نه افراط دارد و نه تفریط دارد. نه همهاش این جهانی و نه همهاش آن جهانی. از نظر مقدار باید حد وسط باشد.
6- آداب و شرایط احسان و بخشش
از نظر روش، 1- منت نگذارد، مسئلهای برایتان بگویم، اگر کسی آب ندارد و میخواهد وضو بگیرد، کسی به او آب میدهد و منت نیز بر سرش میگذارد که من بودم که به تو آب دادم برای وضو، اسلام میگوید: تیمم کن و نماز بخوان و آبی که منت در آن است با آن وضو نگیر. منت نباید بگذارد.
قرآن آیاتی دارد که میفرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»(بقره/264) اگر کمک میکنید منت نگذارید «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) امام زین العابدین(ع) میفرماید: خدایا به من کمک کن که به مردم کمک کنم، توفیقم بده که به مردم کمک کنم اما منت نگذارم. من بودم که. . . ! من بودم که. . . ! یک زمانی خانه نداشت و من خانه به او دادم، زن نداشت من برای او زن پیدا کردم، پول نداشت و من. . . تمام خدماتی که میکنی با یک من از بین میرود، مثل زنی که لباس را میشوید با تاید و صابون، خشک که میشود دوباره در خاک میمالد، این بازی است، حبط میکنیم. حوض را پر میکنیم و بعد زیر آب آن را میکشیم و خالی میشود. هیچ وقت این استخر آب ندارد. گفتیم از مال شوهر نباشد، افرادی هستند، خواهرهایی هستند که از مال شوهر کمک میکنند و گاهی شوهرشان نیز خبر ندارد. از مال شوهر نباشد، از مال پدر نباشد، از بیت المال نباشد که پذیرایی از بیت المال را زیاد مثال زدیم.
اولویتها را در نظر بگیریم، حدیث داریم؛ «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ»(منلایحضرهالفقیه، ج2، ص68) یعنی اگر فامیلت محتاج هستند، شما صدقه ندهید. فامیل محتاج هستند، کسی که فامیلش محتاج است، صدقه اولویت آن این است که اول خودت، بعد بستگانت و بعد همسایه هایت و بعد دورتر «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» شخص عمه و خالهی فقیر دارد، همسایه و برادر و. . . فقیر دارد، ماه رمضان به مسجد میرود و جلوی جمعیت چند هزار تومان برای فلان کار میدهد و حال آن که میداند پسر عمویش اگر 10 هزار تومان داشته باشد داماد میشود. او به خاطر 10 هزار تومان زن ندارد «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» یادتان نرود که صدقه ارزش ندارد در حالی که فامیل محتاج است. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، گاهی وقتها حرام است، نمیشود کلی گفت، زیرا گاهی انسان باید چراغ خانهاش را خاموش کند و ببرد مسجد. این مثلها را گاهی وقتها باید گفت.
4- کمک خوب است که دائمی باشد، یعنی انسان طبعش را عادت بدهد به این که کمک کند. گاهی وقتها افرادی کارهای عبادتشان موسمی است، مسلمان موسمی داریم. مکه که میرود چنین میشود. ماه رمضان که میشود، قرآن میخواند. مسلمان موسمی نداشته باشیم. دائمی باشد. در بارهی ائمه داریم «وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ»(بحارالانوار،ج99،ص131) در زیارت امامان میخوانیم احسان عادتتان است. تصادفی نباشد، خدا که در قرآن تعریف امیرالمؤمنین(ع) را میکند، میگوید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ»(دهر/8) «یطعمون» از نظر آخوندی میگوید، فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» یعنی تصادف نشد که یک بار رفتند، افطار کنند فقیر و یتیم و اسیر آمدند و افطاریشان را به آنها دادند و با آب افطار کردند. تصادفی نبود اصلاً «یُطْعِمُونَ» این کاره هستند.
یک وقت میگوییم: فلانی آدم کشت و یک وقت میگوییم: آدم کش است. آدم کشت یعنی تیری به تاریکی خورد و یک نفر کشته شد، جرقه بود. آدم کش است، یعنی جرقه نیست و یک جریان است. پول خرج کردن باید جرقه نباشد. دیگر حالا آمدیم در مسجد و. . .
آدم یک بار عروس میشود، یک بار میمیرد، سالی یک شب به مسجد میآید، بالاخره کمکی هم میکند. یک جوری باشد که عادتش این باشد، طبعش این باشد، بخشش و سخاوت و انفاق را در خودش به عنوان یک صفت دائمی زنده کند. هم در حال عسر و هم در حال یسر.
آدمهایی هستند که ولو چیزی ندارند ولی روح سخاوت دارند. قرآن میفرماید: «الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین»(توبه/79) برای جبهه پول جمع میکردند، کارگری، کشاورزی آمد و چند دانه خرما آورد و گفت: این را بفرستید جبهه، پول دارها به ریش او خندیدند که چند تا دانه خرما برای جبهه میفرستد، آیه نازل شد «الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین» کسانی که «لا یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ»(توبه/79) کسانی که چیزی جز چند دانه خرما ندارند، همین چند دانه نیز ارزش دارد. پول خرج کردن به مبلغ نیست، به نسبت است. یک کسی یک تومان دارد و یک ریال میدهد، چقدر است؟ یک دهم، یک کسی ده تومان دارد و یک تومان میدهد باز یک دهم است. یک کسی 100تومان دارد و 10 تومان میدهد، باز یک دهم است، یک کسی 1000 تومان دارد و 100 تومان میدهد این نیز یک دهم داده است. یک کسی 10هزار تومان دارد 1000 تومان میدهد باز هم یک دهم است. یعنی یک ریال از کسی که 1 تومان دارد با 100 هزار تومان از کسی که میلیون دارد اجرشان یکی است.
حدیث داریم: اگر کسی وقتی میخواهد پول بدهد حساب نکنید چند است. نگویید فلانی چقدر داد، بگویید فلانی آن مقدار که داده است با آن مقدار که دارد نسبتش چیست؟ مردم این را میفهمند. اگر یک کسی میلیونر است، اگر ده تومان بدهد، در مسجد به او میخندند. اما اگر کسی 100 تومان دارد 10 تومان بدهد برای روح پدرش فاتحه نیز میخوانند.
تشویق باید روی نسبت باشد. حال نمیدانم مسجدها چگونه است. یک زمان فردی رفت به مسجد و پول جمع میکردند و هر کس ده تومان پول میداد، میگفتند یک حمد و سه تا قل هوالله برای پدرش بخوانید. باز یکی 10 تومان میداد میگفتند: یک حمد و سه قل هوالله برای پدرش بخوانید. یک کسی گفت: ما به مسجد آمدهایم که حمد و سورهی خودمان را نیز نخوانیم، حالا شما. . . ما آمدیم نماز جماعت که حمد و سورهی خودمان را نیز نخوانیم و حالا به ما میگویند برای دیگران بخوانید.
البته تشویق خوب است و مردم را تشویق میکنیم برای این که انفاق کنند و چقدر مهم است و چقدر روایت داریم نه یکی و دو تا و سه تا، چقدر حدیث داریم، در بارهی کسانی که پول میدهند به نیابت افرادی که از دنیا رفتهاند. کسی از دنیا رفته و دستش از دنیا کوتاه است میگویند: من این 10تومان را میدهم ثواب این برای فلان مرحوم، و ملائکه این اجر را با چه تشکیلاتی در عالم برزخ به آن شخصی که شما به نیابتش انجام دادهاید، عرضه میکنند. اجمالاً این که تشویق خوب است به شرط آن که به تملق نکشد. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ»(دهر/8) کار امیرالمؤمنین(ع) بخشش بود.
گاهی در جنگها چیزی نصیب مسلمانها میشد. زمین، زره اسب و شمشیر قسمت میشد. یک چیزهایی به مسلمانها برمی گشت، در یک ماجرا که بخشی از زمینها قسمت مسلمانها شد، حضرت رسول(ص) زمین را که تقسیم میکرد یک تکهی زمین را نیز به امیرالمؤمنین(ع) داد، حضرت علی(ع) نیز دستور داد حالا که زمینی سهم ما شده است، یک چشمه، قنات یا چاهی بکنیم و آب از زمین درآوریم. با تلاش فراوانی مقداری که کندند آب فوران زد، به طرز عجیبی آب جوشید و آمدند گفتند: یا علی خبر تازه، بشارت، مژده، فرمود چیست؟ گفتند: زمینی که سهم بود و میکندند آب فوران زد. فرمود: مژده به من ندهید، این مژده را به مسلمانها بدهید، چون زمین وقف است، یعنی میخواهم وقف کنم. این زمینی را که به من بخشیدند، من وقف مسلمانها میکنم. بعد حق ندارد کسی بفروشد یا هبه کند و خدا لعنت کند کسی را که زمین وقف را بفروشد. یکی از آثار بسیار خوبی که قدیمیها داشتند و حالا دارد کم میشود مسئلهی وقف است.
5- صدقهی جاری، یعنی انسان خوب است کاری کند و یک چیزی برای خودش بگذارد، حالا یا اولاد صالح یا یک کتابی که بعد از مردن او استفاده کنند، تا هزار سال دیگر اگر از کتابهای مرحوم مطهری و علامه طباطبایی استفاده شود، هر کس که استفاده کند اجرش مال آنها هم هست، کما این که به خودش اجر میدهند، نظیر آن را به نویسنده نیز میدهند. چشمهای را درآورد، درختی را بکارد، و سعی کنیم که کاری کنیم که عمر خود را طولانی کنیم، با این کارهای خیر. الآن چه خیرات و برکاتی از راه موقوفات نصیب مردم میشود، با این که زمان شاه بسیاری از اموال موقوفه را خوردند و ربودند.
800 سال پیش یک مزرعه وقف امام رضا(ع) کرده است، الآن در آن مزرعه گوسفندانی هست، از گوسفند آن غذا درست میشود، مهمانهای امام رضا(ع) میروند میخورند. 800 سال پیش اثرش الآن ظاهر است. و این کار بسیار خوبی است که کم کم دارد از بین میرود.
6- سخاوت باید عمومی باشد. پیغمبر(ص)می فرماید: «اصْطَنِعِ الْخَیْرَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَ إِلَى مَنْ لَیْسَ بِأَهْلِهِ فَإِنْ أَصَبْتَ أَهْلَهُ فَهُوَ أَهْلُهُ فَإِنْ لَمْ تُصِبْ أَهْلَهُ فَأَنْتَ مِنْ أَهْلِه»(مستدرک الوسائل، ج12، ص347) هر کس را دیدی، یک جور باشد که کمک کردنت عمومی باشد. تنگ نظر نباش. قرآن میگوید: اگر کسی مرده است و میخواهند ارث او را تقسیم کنند، کسی وارد اتاق شد و گفت: سلام علیکم، به او نیز بدهید. آقا ایشان که جزو وراث نیست، وارث نیست «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَهَ»(نساء/8) وقتی چیزی را دارند قسمت میکنند اگر کسی حاضر شد، همینطور که دارند تقسیم میکنند، گوشت قربانی را تقسیم میکنند یک کسی نیز دید، وقتی میوهها را دارند صندوق میکنند، کسی دید این حق نگاه، یک چیزی به او بدهید. حتی حدیث داریم جایی غذا میخورید کسی آمد و گفت میل ندارم، یک لقمه بگیر و دهانش بگذار. نگذاری کسی چشمش به مال شما بیفتد و از شما کام نگیرد. البته این مربوط به اموال است.
«اصْطَنِعِ الْخَیْرَ» معروف، کار خیر، انفاق و کمک و هدیه را نسبت به عموم انجام دهید «فَإِنْ أَصَبْتَ أَهْلَهُ» اگر به اهلش رسید که الحمدلله، اگر هم نرسید تو لیاقت داشتهای که به همه کمک کنی و بخشش کنی.
نظرتان عمومی باشد. خیلی تنگ نظر نباشید. آقا این فرد را دعوت کن، نخیر من دعوتش نمیکنم، برای این که چند وقت قبل از ما دعوت نکرد، او چطور مرا دعوت نکرد، من نیز او را دعوت نمیکنم. داد و ستد میکند، ما یک شب به خانهاش رفتهایم و او هرشب به خانهی ما میآید. آخر درست نیست، مگر داد و ستد است. یا بعضی یک جایی میروند و میگویند ان شاءالله شما هم تشریف بیاورید تا جبران کنیم، یعنی معامله میکنیم، انسان باید بزرگوار باشد، نه این که یک سور خوردهام، یک سوری میدهم. دعوتم کرد او را دعوت میکنم، و خانهات آمدم و خوردم، امیدوارم بیایید جبران کنم.
7- وقتی انفاق میکنید چیزی از کسی نخواهید، یک وقت در یکی از مدرسههای مشهد، مدرسهی میرزا جعفر نشسته بودم کنار مدرسه، یک تاجری آمد و گفت: آقای شیخ این پنج تومانی را بگیر، یک سوره برای پدر من بخوان. من هم یک ده تومانی در آوردم، گفتم: این 10 تومانی را بگیر و یک سوره برای خویش و قومهای من بخوان. گفت: عجب! گفتم: عجب ندارد. گفتم چرا به من میگویی؟ تو که پنج تومان به من میدهی و میگویی یک سوره برای پدر من بخوان، این معنایش این است که میخواهی توهین کنی. دلیلش این است که تا من گفتم تو نیز چنین کن ناراحت شدی، گفت: من بلد نیستم، گفتم قل هو الله بخوان. من سورهی جمعه میخوانم، به اندازهای که من سورهی جمعه میخوانم تو نیز ده قل هوالله بخوان.
اجمالاً این که گاهی با پول دادن مردم را میخواهند اسیر کنند. اینطور نباشد که این پول را بگیر و این کار را نیز کمک من کن.
8- پول را باید وقتی آدم میدهد، حدیث داریم وقتی پول را به کسی میدهید دستتان را ببوسید. چون قبل از این که به دست فقیر برسد، خدا پول را تحویل میگیرد و دستتان را ببوسید، یعنی چه؟ یعنی به فقیر شخصیت دادی که دست تو به قدری ارزش دارد، شما چه طور دستت را به لباس امام میمالی به صورتت میمالی، دستت را به فقیر گذاشتی ببوس، یعنی به فقیر شخصیت بده. البته فقیر نیز در قرآن و اسلام غیر از اینهایی هستند که کنار خیابان مینشینند. اینها یک گوشههایی از فقیر هستند «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»(ضحى/10) فقیر همهشان این دوره گردها نیستند. فقیر اصلی را قرآن میگوید: «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاء»(بقره/273) آنهایی هستند که به قول ضرب المثل فارسی صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند و آدمهایی هستند که باید کمک آنها کرد.
7- همگامی اخلاقیات با اصول و فروع
باید خود را رشد بدهیم به این که پول خرج کنیم و اگر کسی هر چه دارد، داد، راحت میمیرد. برای این که فرد که به پول دادن عادت کرد، وقتی نیز خواست بمیرد، خوب مالش را میدهد و میمیرد. ولی آدمی که یک عمری هیچ مالی نداده است، وقتی میخواهد بمیرد، میبیند از او میگیرند و در عمرش چیزی به کسی نداده است، حالا که میخواهند از او بگیرند، با بغض خدا از دنیا میرود.
آدمهایی که سخاوت ندارند با بغض خدا از دنیا میروند، چون انفاق دادن برایش عادت نشده است. چون پول دادن عادت نشده، یک عمری به مال چسبیده است. حالا که میخواهند جدایش کنند، با بغض خدا از دنیا میرود و لذا سخاوت، گر چه مسئلهی اخلاقی است ولی خدای نکرده اگر این سخاوت نباشد سر از مسائل اصلی در میآورد.
گفتم ما مسائل اخلاقی را نباید ساده بگیریم، میگویند اصول دین، فروع دین، اخلاقیات، اما گاهی اخلاقیات از فروع دین نیز مهمتر است. آدمی که لجباز باشد خدا را نیز قبول نمیکند، پس لجبازی گر چه صفت اخلاقی است، اما توحید و نبوت را نیز قبول نمیکند. سخاوت گر چه مسئلهی اخلاقی است ولی اگر سخاوت نباشد، خمس و زکات را نیز نمیدهد. این بحثهایی که گفتیم، مقدمهای برای خمس و زکات بود. ان شاء الله در جلسات آینده در بارهی خمس و زکات صحبت میکنیم.
خدایا کسانی که با پول، با مال از خدیجه(س) گرفته تا بعد، کسانی که با مالشان حتی رزمندگان را، با هر چه که دارند از گوشواره وطلا، از فرستادن نان و آرد و لپه و خرما، کسانی که جبهه حق را در طول تاریخ کمک کردند، اجر جزیل، مرحمت بفرما. روح سخاوت را در ما شکوفا کن و ما را اهل گذشت و ایثار قراربده.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»