2- تمسخر دیگران، بلای فرد و جامعه
3- طرد تمسخر کنندگان در قیامت
4- خطر تمسخر مقدسات دینی
5- نزول یک سوره به خاطر تمسخر نابینا
6- تحقیر دیگران به خاطر حسادت
7- دوری از بیان نقاط ضعف خود برای دیگران
8- انصاف در برخورد با عیوب دیگران
موضوع: خطر تمسخر و تحقیر
تاریخ پخش: 24/12/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در اواخر سال 91 است. بینندهها کم کم وارد سال 92 میشوند. زمان پخش در آستانهی عید نوروز است. خوب معمولاً سفارشی که ما داریم این است که لابه لای شادیها، دید و بازدیدها، سفرها، مراعات کنیم حق خدا فراموش نشود. در جادهها به نماز رسیدیم، «الْحَمْدُ لِلَّه» غیر از مساجدی که هست خیمههایی هم هلال احمر زده است. خیمههای نماز، اصلاً یکی از برکات پیاده شدن و نماز خواندن این است که وقتی انسان پیاده شد، آبی به صورتش ریخت و نماز خواند، همین تنوع و تغییر حالی که بشود، برای حفظ از چرت و خواب آلودگی هم مؤثر است.
1- گره گشایی از فامیل در ایّام عید
در صله رحمها گرهای هم باز کنیم. در سال یکبار همه فامیل جمع میشوند. در فامیل مثلاً صد نفر هستند، بیست نفر فقیر هستند، چهل پنجاه نفرشان معمولی هستند و ده، پانزده نفر هم دانه درشت در بین آنها است. دانه درشتها بگویند: حالا که جمع شدیم بیایید برای مستضعفین فامیل یک کاری کنیم. در فامیل ما چند تا دختر هستند، بیایید جهازیهاش را درست کنیم. چند تا پسر هستند، بیایید یک کاری برای آنها بکنیم. در دید و بازدید، تخمه شکستن، ماهی قرمز در تنگ کردن و سفره هفت سین و اینها، یک مراسم است. از این مراسم چیزی در نمیآید. مثل تخمه کدو، تخمه کدو را آدم یک ساعت چانهاش میجنبد، آخرش هم سیر نمیشود. مثل این جوانها که یک زنجیر چهل سانتی دست میگیرند و اینطور میکنند. تمام که شد اینطور میکنند. خوب این دائماً در حال حرکت است، ولی حرکت بیخاصیت!
این جنب و جوشهای عید یک چیزی از آن دربیاید. «إِنْ شاءَ اللَّه» خداوند لغزشهایی را که از ما سر زده ببخشد و آیندهی ما را آیندهی با سعادتی قرار بدهد.
2- تمسخر دیگران، بلای فرد و جامعه
بحثی را که امروز برای شما تهیه کردیم، بحث تحقیر و مسخره است. بلای خیلی بدی است. قرآن خیلی روی زشتی مسخره مایه گذاشته است. روایات چقدر روی مسخره مایه گذاشته است. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) وای به کسی که نیش و نوش میزند و مسخره میکند. اصلاً گاهی وقتها ما سراغ مسخره میرویم. میگوییم اگر چرت و پرتی داری برای من اس ام اس کن. هیچکس نمیگوید: آقا اگر یک حرف نوی علمی دیدی به من بگو. تا یک طنز بشنود، به همه رفیقهایش این طنز را میگوید. ما چه شدیم؟ عامل دلقک بازی شدیم؟ یعنی یک چرت و پرت و یک متلکی را فوری به همه رفقا میگوییم. یک بحث علمی، یک خبر تازهای، یک تذکر مفیدی، هیچ تذکر مفیدی را اس ام اس نمیکنیم. چرت و پرتها را برای همدیگر میفرستیم. چرا؟ فرهنگ ما نباید اجازه بدهد که ما عامل انتقال حرفهای بد شویم. کارهای بد شویم.
نکات و سرفصلهایی که داریم این است که عوامل مسخره چیست؟ انواع مسخره چیست؟ راههای مسخره چیست؟ خطر مسخره چیست؟ عکس العمل ما در برابر مسخره چیست؟ اینها پنج ورقه هست که من نوشتم.
مسخره چهار رقم است. یا فرد، فردی را مسخره میکند. سه تا را من میگویم، یک کلمه با هم بگویید. یا فرد، فردی را مسخره میکند. من شما را مسخره میکنم، شما مرا. یا قومی، قومی را مسخره میکند. عرب عجم را، عجم عرب را، شرقی غربی را، غربی شرقی را. یا قومی، قومی را مسخره میکند. یا فرد، قومی را مسخره میکنم. چهارم را شما بگویید… یا قوم، فردی را مسخره میکند.
یک قبیلهای جمع میشوند سر یک کسی، کلاغ پرش میکند. پس مسخرهی 1- فرد، فرد را، 2- قوم، قوم را، قوم مسخره کنند فرد را. فرد مسخره کند قوم را. این انواع مسخرههاست که از این چهارتا بیرون نیست.
3- طرد تمسخر کنندگان در قیامت
اهمیت مسخره را به شما بگویم. در قرآن خیلی آیه داریم در رابطه با گفتگوها در قیامت. خیلی آیه داریم. خدا با مردم صحبت میکند. مردم با فرشتهها صحبت میکنند. مردم با شیطان صحبت میکنند. شیطان میگوید: به من ربطی ندارد. میگویند: تو مرا گول زدی. میگوید: «فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم» (ابراهیم/22) میگوید: تقصیر خودت است. نباید عقب من بیایی. من که تو را هل ندادم. من دعوتت کردم. خودت بنزینی بودی و با کبریت من آتش گرفتی. گفتگوی بهشتیها با بهشتیها. گفتگوی جهنمیها با جهنمیها. یک دنیای گفتگو در قرآن است. در همهی گفتگوها یک کلمه است که خدا میگوید: چخ! چخ به سگ میگویند. جهنمیها میگویند: خدایا ما غلط کردیم. ما را به دنیا برگردان. برمیگردیم کار خوب میکنیم. خدا میگوید: «قَالَ اخْسَُواْ فِیهَا» (مؤمنون/108)، «اخْسَُواْ» یعنی چخ! خیلی مهم است. در قرآن یک کلمه داریم خدا میگوید: چخ! بعد میگوید: میدانی چرا به تو گفتم چخ! چون تو مؤمنین را مسخره کردی. فکلت را بیرون گذاشتی و آرایش کردی، آنوقت یک دختر چادری را نیشخند زدی. مسخره کردی. همه نشستید تخمه شکستید، آن آقایی را که رفت نماز بخواند لبخند زدید. ماشینت شیک بود، یک ماشین قراضه در جاده دیدی، ویراژ دادی که او را بترسانی و حال او را بگیری. مسخرهاش کردی. دور هم که جمع شدید، عوض صله رحم، یک دلی را شاد کنید، یکی از فامیل را مسخره کردید.
مسخره خیلی مهم است. خیلی مهم است. یکبار دیگر بگویم. دهها آیه راجع به گفتگوهای مختلف در قرآن هست. تنها یک آیه خدا به دوزخیها میگوید: چخ، و آن چخ گفتن به سگ است واین به خاطر این است که یک مؤمنی را مسخره کردی. خیلی مهم است.
4- خطر تمسخر مقدسات دینی
هرچه طرف ارزشیتر باشد مسخرهاش خطرناکتر است. یکوقت آدم یک طلبهای را مسخره میکند، یکوقت یک آیت الله را. یکوقت دین خدا را مسخره میکند. یکوقت خدا را مسخره میکنند «نَعُوذُ بِاللَّه»! قرآن را مسخره میکنند. اهل بیت را مسخره میکنند. خیلی مهم است. قرآن یک آیه دارد میگوید: «أَبِاللَّه»، «أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن» (توبه/65) آیات الهی را مسخره کردی؟ یک کسی سید را مسخره کند. جرمش بیش از این است که غیر سید باشد. کسی پیرمرد را مسخره کند. جرمش بیش از این است که جوانی را مسخره کند. کسی مادرش را مسخره کند. پدرش را مسخره کند. حالا مادرش میرود یک کلمه بگوید، بلد نیست غلط میگوید. مثلاً میخواهد بگوید: مدخل شهر، میگوید: مخمل شهر! همه نوهها میگویند: مادر میخواهی برویم مخمل شهر! او میگوید: کبابی دم مخمل شهر است. یعنی همینطور تا شام یک کلمهای را از یک پیرزنی، پیرمردی درمیآورند و هی در سرش میزنند. خیلی بد است. هرچه طرف ارزشیتر باشد، باید مواظب باشیم کسی را مسخره نکنیم. هرچه ارزشیتر مسخره بدتر.
حرمت مسخره جنسیت ندارد. نمیشود گفت: زنم است. زن باشد! «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» (حجرات/11) آیهی قرآن است. میگوید: زن هم حق ندارد مورد مسخره قرار بگیرد. زن، زن را مسخره نکند. مرد، مرد را مسخره نکند. «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» حالا جالب این است که کافی بود بگوید که: «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم» (حجرات/11) همدیگر را مسخره نکنید. تک تک گفته است. مردها مسخره نکنند، زنها مسخره نکنند. یکوقت کلی میگویند: تشریف بیاورید منزل. یک رقم میگویند: شما تشریف بیاورید. شما هم تشریف بیاورید. شما هم تشریف بیاورید. شما هم تشریف بیاورید. دانه دانه میگوید. یعنی عنایت دارد. سن هم مطرح نیست. حالا بچه تازه به زبان آمده نمیتواند بگوید: بالاخره، میگوید: بِلَخَره! میگوید: بِخلَلَره! اینهایی که تازه حرف میزنند، این بزرگ هم که میشود، مادر و پدر این را میگویند.
یک پدری به بچهاش گفته بود پنیر نخور خر میشوی! ما رفتیم خانهی این پدر مهمانی، شروع کردیم به پنیر خوردن. بچه آمد گفت: حاج آقا پنیر نخور، خر میشوی! ما خیلی خندیدیم و فهمیدیم این را پدر او گفته، این هم از روی سادگی به من میگوید. بعد این بزرگ شد و گفتم و بچه گفت: حاج آقا من بچه بودم، این را به تو گفتم. تو چرا این را در سر من میزنی؟ خوب بس است دیگر! من بچه بودم یک چیزی گفتم. گاهی در دنیای بچگی یک کسی یک چیزی میگوید، باید مواظب باشیم.
شغل مهم نیست. هیچکس نباید شغل را مسخره کند. به خاطر ثروت، به خاطر علم، به خاطر شغل، به خاطر روستایی بودن، شهری بودن، حتی سابقهاش زیادتر است. به خاطر سابقه کسی حق ندارد دیگری را مسخره کند. حتی آدمهایی که یک عمری مؤمن هستند، یک کسی امروز مسلمان شده است. قرآن میگوید: «فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّین» (توبه/11) آن کسی هم که امروز مسلمان شده، با شما که سی سال قبل مسلمان شدید، با هم برادر هستید. این «فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّین» برای کسانی است که امروز در راه آمدند. نگو: اوه… اینها که هنوز تازه مسلمان هستند. اینها جدیدالاسلام هستند. جدید الورود هستند. این سال اول دانشگاهش است. ما ترم چندم هستیم. مسخره حرام است. کوچک بزرگ را مسخره کند. بزرگ، کوچک را. مسخره حرام است. زن، زن، مرد، مرد! مسخره حرام است. فامیل باشد یا غیر فامیل. استاد، شاگرد یا شاگرد، استاد. گاهی وقتها اساتید یک متلکهایی را به شاگرد میگویند که این طرف تا آخر عمر اصلاً نمیتواند سرش را بلند کند. خطر مسخره!
مجرم را هم نمیشود مسخره کرد. این هم خیلی مهم است. بابا یک کسی زناکار است. میگوید: اگر زنای او ثابت شد شلاقش بزن، اما حق نداری بگویی: خاک بر سرت! نکبت، بدبخت! مجرم را شلاق میتوانی بزنی، اما نمیتوانی مسخرهاش کنی. تحقیر!
یک سوره داریم در برابر تحقیر، کسی میتواند بگوید سورهی تحقیر کدام است؟ «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» نه! یک سورهی دیگر… (حضار پاسخ میدهند) «تَبَّتْ یَدا» (مسد/1) نه… «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1) سورهی عبس، قصهی عبس چه بود؟
5- نزول یک سوره به خاطر تمسخر نابینا
پیغمبر اسلام و جمعی در یک محلی، گفت و گوهایی داشتند، یک نابینا وارد شد. یکی از افراد جلسه تا دید نابینا وارد شد، قیافهاش را چنین کرد. عبوس کرد، که این دیگر آمد چه کند؟ آیه نازل شد «عَبَسَ» عبوس کرد، «وَ تَوَلَّى» کتفش را برگرداند. «أَن جَاءَهُ الْأَعْمَى» (عبس/2) چون یک نابینا وارد جلسه شد، چشمدارها به او عبوس کردند؟ حالا حرف من این است. برای نابینا را بخندی، میبیند. نه! الان من چشمهایم بسته است. شما بخندید نمیفهمم. عبوس کنید نمیفهمم. نمیگوید: او فهمید و به او برخورد. یعنی مسخره حرام است، تحقیر حرام است ولو او نفهمد. گاهی وقتها میگوییم: او که نفهمید. نمیگوید: چون او فهمید کار تو بد است. میگوید: نفس کار بد است. ولو او نفهمد. آقا عبور از چراغ قرمز بد است. ولو پلیس نفهمد. ما گاهی وقتها میگوییم: فهمید، ای خاک بر سر! حالا جریمه خواهد کرد. ما وقتی فهمید، میگوییم بد است. اسلام میگوید: بد، بد است! چه بفهمد، چه نفهمد. بابا دست به برق میگذاری برق میگیرد. حالا چه بفهمی، چه نفهمی. برق آدم را میگیرد. منتظر نیست که اگر فهمیدی برق تو را بگیرد. اگر نفهمیدی برق تو را نگیرد.
راههای مسخره چیست؟ گاهی کاریکاتور، کاریکاتور میکشد. اگر طرف راضی نباشد، از مراجع بپرسید که جایز است یا جایز نیست. گاهی میخواهند یک کسی را مسخره کنند یک چیزی کنارش میگذارند، او را با یک کسی هماهنگ میکنند که این مسخره باشد. خوب این هم مهم است. مثلاً از بنده یک مصاحبه میگیرند، با یک آدم ناجور، حالا نمیگویم من جور هستم، شاید من هم ناجور باشم. با یک آدمی که به من نمیخورد، یعنی حرفها را کنار هم یک طوری میچینند که طرف تحقیر شود. مثلاً شما بگویی: من هم شما را دوست دارم، هم کشمش را دوست دارم. یعنی چه؟ یعنی تو هم وزن کشمش هستی. در ردیف قرار دادن.
گاهی وقتها خودشان را بزرگ میکنند. وقتی خودش را بزرگ کرد، طرف کوچک میشود. تحصیلات شما چیه؟ والله من سیکل دارم. بله ما زمانی که مدرک دکترایمان را گرفتیم، یعنی چه؟ یعنی تو بیسوادی! چیزی را مستقیم نمیگوید. ولی چنان خودش را باد میکند که آن طرف احساس حقارت کند.
چند مورد را حفظ هستی؟ من هشتاد تا. من دو هزار تا حفظ هستم. یعنی برو کشکت را بساب. هیأت شما چند نفر هستند عاشورا 500 نفر غذا میدهید؟ ما به ده هزار نفر غذا میدهیم. گاهی خودش را بزرگ میکند او گاراژ بزند. گاهی میبیند افرادی موفق هستند، حسودی میکند. این چرا اینطور است؟
6- تحقیر دیگران به خاطر حسادت
یک کسی به من رسید و گفت: آقای قرائتی! میدانی چرا مردم پای تلویزیون حرفهایت را گوش میدهند؟ گفتم: لطف خداست. گفت: نه لطف خدا نیست. تو کاشانی هستی، جوک میگویی، مردم مینشینند بخندند، زبان کاشانی یاد بگیرند. یعنی حاضر است میلیونها آدم را تحقیر کند برای حس حسادت. خوب بله من کاشانی هستم، افتخار هم میکنم. اگر جوک هم در حرفهایم میگویم باز افتخار میکنم. چون من معتمد هستم که اسلام هم گریه دارد، هم خنده دارد. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم/43) خدا هم میگریاند و هم میخنداند. پس اگر خنده نعمت است، زبان کاشانی هم نعمت است. ولی اینکه تو میگویی که مردم مینشینند برای اینکه زبان کاشانی یاد بگیرند، جوکهای تو را گوش کنند و بخندند. یعنی حاضر است میلیونها آدم را روی حسادت تحقیر کند. گاهی ریشههای حسادت است.
«ما شاءَ اللَّه» مسکن سازی خوب در جمهوری اسلامی پیش رفته است. مسکن مهر خیلی موفق بوده است. بابا اینها سر هم بندی است. هفت سال دیگر همه اینها خراب میشود. ای بی انصاف! از کجا میگویی هفت سال دیگر خراب میشود. حالا اگر عیبی دارد، عیبش را هم بگویی. اما ما وقتی با یک کسی بد هستیم، خوبیهایش را هم خراب میکنیم. گاهی حسادت است. مسجد فلانی شلوغ میشود. بله، این آقا زود نماز میخواند. مردم هم که دین و ایمان حسابی ندارند، میخواهند نمازشان را سمبل کنند و بروند به کارشان برسند. مسجدش شلوغ میشود، ای بابا، ای بابا! نمیگوید: آقا خوب است یا مردم چابک هستند. میگوید: مردم حال دعا ندارند، میروند یک مسجد دیگر زود سر و ته آن هم بیاید. نیشهایی که ما میزنیم، مسخرههایی که میکنیم خیلیها ریشهاش حسادت است.
آقا دوای حسادت چیه؟ من هرچه فکر کردم برای حسادت دیگران دوا پیدا نکردم. چون خدا به پیغمبرش هم میگوید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) تا میگوید: «وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (فلق/5) یعنی حسد حسودان درد بی درمان است. باید پناه به خدا برد. هرکاری کنی یک کسی حرف خواهد زد.
خوب سخنرانی کنی، میگویند چیزی که بلد نیست، پررو است قشنگ حرف میزند. من سوادم دو برابر است. منتهی رویم نمیشود حرف بزنم. میگوییم: پررو است.
آدمهایی که با آدم هرزه رفیق میشوند، او هم شما را هرزه میکند. رفیق در رفیق اثر میگذارد. رفیقهای هرزهگو آدم را هرزه گو میکنند. رفیقهای مسخره کننده…
عوامل مسخره کردن. بد نیست حالا باقیها را هم بنویسم. انواع مسخره، اهمیت مسخره، اهمیت مسخره را گفتم. در قرآن یک آیه هست که میگوید: چخ! «اخْسَُواْ فِیهَا» بعد میگوید: چرا گفتم چخ؟ برای اینکه مؤمنین را مسخره کردی. انواع مسخره را هم گفتم از کاریکاتور گرفته، تا شعر، با اینکه خودش را آدم بزرگ کند.
7- دوری از بیان نقاط ضعف خود برای دیگران
اما عوامل مسخره: 1- خود ما؛ خود ما عامل مسخره کردن دیگران میشویم. بنده مینشینم عیبهای خودم را به شما میگویم، آنوقت شما عیب مرا میگیری و در سر من میزنی.
یکوقتی من خودم یک چیزی گفتم. گفتم: من در جمهوری اسلامی دو تا پست گرفتم. در نهضت سوادآموزی رفتم و رئیس بیسوادها شدم. ستاد اقامه نماز رئیس بینمازها. همه پستهای حساس را دیگران گرفتند، ما رئیس بیسوادها و بینمازها شدیم. همین را یکی از مسؤولین رده بالا یکوقتی، همین را از خودم گرفته بود. تا اینکه در یک جلسهی رسمی گفت: آقای قرائتی! حالتان چطور است؟ شما هنوز رئیس بیسوادها و بینمازها هستید؟! من هم گفتم: بروم رئیس جمهور شوم که بعد از هشت سال کنار بروم؟ همه شما میروید من هستم. (خنده حضار)
یعنی گاهی وقتها خودمان نقاط ضعف خودمان را میگوییم، مثلاً میگوییم: دیشب گوشتمان سوخت. تا چند مدت میگوید: های، دیشب گوشتت نسوخته! لازم نیست. حدیث داریم خدا اجازه نمیدهد آدم عیبهایش را به دیگران بگوید. خدا اختیاراتی به مؤمن داده، ولی اختیار نداده که مؤمن خودش با دست خودش آبروی خودش را بریزد. شما نباید بگویی: گوشتت سوخت. چه کار داری به کسی بگویی؟
2- گاهی تواضعهای نابهجا، گاهی خیلی خودمان را پایین میآوریم. تواضع نابهجا، فروتنی. آقا من که خاک زیر پای شما هستم. من جیرجیرکتم! من نوکرتم، من… خدا سایهات را از سر ما کم نکند. چه خبر است؟! هی بیخود یک کسی را بالا میبریم، خوب وقتی او بالا نشست، من را تحقیر میکند. گاهی وقتها علت تحقیر این است که خودمان این را بزرگ کردیم و حالا عرض کنم که بلای جانم شده است. افراد کم ظرفیت را نباید خیلی بزرگ کرد. افرادی هستند کم ظرفیت هستند. نمونهی افراد کم ظرفیت بنی صدر بود. میگفت: مرجعیت تقلید 42 شرط دارد. حالا مثلاً چیه؟ آدمهای کم ظرفیت، بزرگ که میشوند دیگر نمیشود پایینشان آورد.
علمای درجه یک ما وقتی امضاء میکردند مینوشتند: «الاحقر» بعضیشان مرجع تقلید بودند. ولی میگفت: با اینکه مرجع تقلید هستم و بالاترین مقام را دارم، اما «الاحقر و فی نفسی فذللنی»، در دعا داریم که خدایا جوری کن که من در درون خودم را بزرگ احساس نکنم. اما آدم کم ظرفیت، دائم میگفت: یازده میلیون رأی دارم. مردم با من هستند. مردم به من رأی دادند. مستقیماً مردم به خود من رأی دادند. چه خبر است حالا باد میکنی؟ مردم که مستقیماً به تو رأی دادند، مستقیم هم گفتند: بنی صدر، بنی صدر، رأی مرا پس بده! مردم محترم هستند، اما به شرطی که شما هی به اسم مردم نخواسته باشی… آنکسی که هی میگوید: مردم به من رأی دادند یعنی چه؟ یعنی دیگران نه!
سکوت نابهجای مردم یا خنده و تشویق شنوندگان. چرا مسخره میکنند؟ سکوت مردم. یک کسی که مسخره میکند، مسخره گناه بزرگی است. وعدهی عذاب در آن است. وقتی کسی، کسی را مسخره میکند، شما حق نداری لبخند بزنی، عبوس کن. چون او میخواهد جلسه را به خصوص در ایام عید، یک کسی را مسخره میکند که جلسه را بخنداند. شما بگو که خنده لازم نیست با تحقیر یک انسان باشد. حالا اگر یک کسی هم عیب دارد، خوبی هم دارد.
8- انصاف در برخورد با عیوب دیگران
نقل شد حضرت عیسی داشتند با جمعی میرفتند، یک سگی یا یک مردهای کنار جاده افتاده بود، یکی گفت: اه چه بوی بدی! یکی گفت: اه چه رنگ بدی! هرکسی یک چیزی گفت. حضرت عیسی فرمود: دندانهایش که سفید است. یک نفر هم بگوید: به، چه دندانهای سفیدی دارد! همه شما نقاط ضعفش را گفتید؟ قرآن وقتی برای شراب حرف میزند میگوید: شراب هم یک منافعی دارد، «فیهِما… وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» (بقره/219) شراب منافعی دارد. میدانید چقدر آدم از شراب نان میخورد؟ کشاورزی که تولید انگور میکند. کارخانهی شراب سازی، کارگرها، بیمه، بازنشستگی، مالیاتی که دولت میگیرد. کارتن سازی، شیشهسازی، حمل و نقل کامیونها، مغازهی شراب فروشی، اوه… خیلی آدم از شراب نان میخورد، اما میدانی چقدر شراب ضرر دارد. میگوید: «وَ إِثْمُهُما أَکْبَر» (بقره/219) ضرر شراب روی چشم، روی کلیه، روی نسل، روی اعصاب، روی عقل، شراب هم اگر خواستید بدش را بگویید، خوبیهایش را بگویید و بگویید: «وَ إِثْمُهُما أَکْبَر». انصاف داشته باشید.
قرآن خیلی گفته، گفته: «بَعْضُهُمْ»، «کَثیرٌ مِنْهُم»، «فَریقٌ مِنْهُم»، «فَریقٌ مِنْهُم» یعنی همهشان اینطور نیستند. «کَثیرٌ مِنْهُم»، «فَریقٌ مِنْهُم». چند جای قرآن از یهودیها تعریف کرده است. گفته: بعضی یهودیها، ایمان نیاوردند. اما دستشان پاک است. «مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار» (آلعمران/75) هرچه هم پول به او بدهی، وقتی میروی بگیری، پس میدهد. یک کسی هم هست ممکن است نمازش خوب باشد اما همه چکهایش برمیگردد. هرروز هم مسجد میرود.
سکوت نابجا! حدیثی داریم روز قیامت یک قطره خون میچکد روی سینهی یک نفر. میگویند: یک نفر را به ناحق کشتند و تو به اندازهی یک قطره شریک هستی. روایاتی داریم کسی که راضی باشد به کار دیگران در گناه شریک است. یک کسی را مسخره کردند، چرا شما راضی هستی؟ جلویش را بگیر. آقا شما که ایشان را مسخره کردی، خودت علم نداری؟ شما که یک کلمه ایشان میگوید او را دست میاندازی، خودت تمام کلماتت درست است؟ بچهام است. آقا از نظر دینی، عقلی، شرعی، آدم میتواند بچهاش را تحقیر کند؟ اسم مردم را ما حق نداریم ناقص ببریم. فاطی، زری!
مسألهی دیگر جهل به عواقب مسخره است. از عواملی که مسخره زیاد میشود این است که نمیدانیم مسخره چه کیفری دارد. خدا جبار است. یعنی جبران میکند. روایاتی داریم که اگر کسی، کسی را مسخره کند نمیمیرد جز اینکه خودش به همان بلا مبتلا میشود.
یک کسی در «ولا الضالین» وسوسه داشت. هی میگفت: «والض..» نشد. «والض، والض، والضا، والض» یک نفر پشت سرش گفت: مرض، مرض، مرض! (خنده حضار) همین آقایی که مسخره کرد، خودش در کلمهی «والضالین» گرفتار وسوسه شد. خدا انتقام میگیرد. در همین دنیا انتقام میگیرد.
عوامل مسخره، توهم، گاهی فکر میکند بزرگ است. قرآن میگوید: چرا مسخرهاش میکنی؟ «عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن» (حجرات/11) خانمها چرا همدیگر را مسخره میکنند؟ «عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن» شاید او که مسخرهاش میکنی بهتر از تو باشد.
گاهی مسخره میکنیم تا به حرف ما گوش کنند. قرآن یک آیه دارد میگوید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (زخرف/54) فرعون میگفت: احمقها! میگفتند: بله قربان! میگفت: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» عربیهایی که میخوانم قرآن است. یعنی فرعون مردم را «فَاسْتَخَفَّ» خفیف، مردم را سبک میکرد، «فَأَطاعُوه» تا بگویند: بله قربان! بنشین بیسواد!
در کشور ما متأسفانه مسخره کردن زیاد است. نمیدانم چه خواهند کرد اینهایی که هرروز برای یک شهری، برای یک استانی، جوک میسازند. روز قیامت چه خواهند کرد؟ «أَلَا یَظُنُّ أُوْلَئکَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/4 و5) نمیدانی خداوند تو را مبعوث خواهد کرد. چرا یک قوم را مسخره کردی؟ لااقل بگو: فردی. چرا میگویی: کاشانیها. چرا میگویی: تبریزیها؟ چرا میگویی: شیرازیها؟ چرا میگویی: اصفهانیها؟ چرا میگویی: مشهدیها؟ چرا اسم استان را میبری؟ چرا اسم منطقهاش را میبری؟ چرا اسم لهجهاش را میبری؟ بگو: شخصی، لااقل این مقدار که میشود گناه نکرد. آقا به شخصی چنین گفتم، شخصی چنین گفت. یا لااقل بگو: نقل شده. نقل شده که شخصی به شخصی چنین گفت. چرا مثلاً میگویی شخص مثلاً مشهدی بود. یا گیلانی بود. یا قزوینی بود. یا شیرازی بود. اسم منطقه را لااقل نبرید گناه است. قرآن یک آیه دارد میگوید: «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» (بقره/175) تو چطور میخواهی روی آتش جهنم صبر کنی؟
حضرت امیر در دعای کمیل میگوید: «و هذا ما لا تقوم له السماوات و الأرض» آتش جهنم به قدری سوزنده است که آسمان و زمین نمیتوانند تحمل کنند. چطور با این گوشت نرم… «اللهم ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی» خدایا پوست من نازک است. استخوان من باریک است. این استخوان باریک را چطور میخواهی بسوزانی. در یک لحظه حالا دور هم جمع شدیم. کسی را مسخره میکنیم، یا یک قومی را. توجه داشته باشیم. گاهی هم چند تا سؤال علمی کنیم. خوب بگو ببینم این چیه؟ چند تا سؤال کنیم.
خدا بیامرزد یک پیرمردی بود در یک جایی، هر طلبهای مُحرم، ماه رمضان میرفت تبلیغ کند. میگفت: بیا ببینم شیخ! تو حوزه بودی؟ بله. گفت: اگر زن برادر عموی آدم، شیر داد به پسرخالهی دختر عمهی آدم. این مَحرم است یا نه؟ اصلاً یک چیزی میگفت که به این طلبه بگوید: خوب پس تو هم سواد نداری. از روز اول این طلبه را خوار میکرد.
افرادی هستند یک سؤالات علمی میکنند. یک سؤالات فنی میکنند. لهجهشان را عوض میکنند. حالا رفته یک کشور خارج و برگشته. بله ما وقتی در اتریش چای میخوردیم قندمان اینطور بود. حالا فهمیدیم شما اتریش رفتی! کیف میکند که اسم اتریش را ببرد. اینها ضعف است. اینها آدمهای پستی هستند. مثل آدمهایی که ارزش ندارد… این فاستونی است! خوب حالا چه کنم؟ پنبه که نیست، فاستونی است. بابا تو اگر ارزش داشته باشی، پنبه بپوشی ارزش داری، ارزش هم نداشته باشی، فاستونی هم بپوشی ارزش نداری. این خانهی ما چند میلیون میارزد؟ خانهی ما… آقا خانهی شما کجاست؟ اخیراً وصل به شهر شده است. خوب حالا چه خاکی بر سرمان کنیم؟ چنان فکر میکند که اگر به شهر وصل شود به یک کمالی میرسد. اینطور نیست. کتابخانهی ما چند هزار جلد کتاب دارد. چه میگویی؟ ما از طریق کامپیوتر، از طریق اینترنت، بابا اینقدر پز نده. ای کاش به جای همه کامپیوترها یک حاج شیخ عبدالکریم، یک حاج شیخ عباس، یک مجلسی، یک مفید، طوسی، طبرسی، یک دکتر حسابی، اینها پیدا میشدند. در همه اتاقها کامپیوتر است و خیلیهایشان هم بیحال هستند. همه کارها پلاستیکی شده است.
ما کامپیوتر گذاشتیم، سر ظهر که میشود اتوماتیک همه شهر اذان میگویند. خوب، چقدر خرج کردید؟ اینقدر خرج کردیم. قیامت جواب داری بدهی؟ اصلاً اگر با کامپیوتر همه آجرهای تهران اذان گفت ثواب دارد؟ آن ثوابی که برای اذان است، اذان حلقومی است. اذان پلاستیکی که ثواب ندارد. اذان برقی، پلاستیکی و کامپیوتری که ثواب ندارد. این خودش را به عنوان یک کار شیرین ابتکاری و موفق میگوید: تشکیلات در چهارراهها، در فلکهها، در ادارهها، در وزارتخانهها، چنین کردیم که اتوماتیک همه شهر اذان میگویند. به هر حال ما دلمان خوش است. خیلیها الکی خوش هستیم. خیلیها الکی خوش هستیم. اینکه آدم حق را بفهمد و گول نخورد.
خدایا تا حالا هرچه گوش خوردیم، در دنیا خیال و توهم، مسخره کردیم و مسخره شدیم، هر لغزشی بوده همه را ببخش و بیامرز. یک عقل و ایمان قوی که وقت لغزش ما را کنترل کند به ما مرحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- کدام سوره قرآن در مذمّت تحقیر و تمسخر است؟
1) سوره عبس
2) سوره همزه
3) هر دو مورد
2- آیه 65 سوره توبه، چه هشداری میدهد؟
1) کفر به آیات الهی
2) تمسخر مقدسات دینی
3) ترک وظایف دینی
3- در سوره حجرات، به کدام ریشه تمسخر اشاره شده است؟
1) خودبرتر بینی
2) حسادت
3) حقارت
4- آیه 75 سوره آل عمران از چه کسانی ستایش میکند؟
1) کافران امین
2) دوستان راستین
3) فرزندان صالح
5- آیه 54 سوره زخرف، به کدام شیوه فرعونی اشاره دارد؟
1) تهدید مردم
2) تحقیر مردم
3) تطمیع مردم