خطر بخل در زندگی

1- بخل در کمک‌های اجتماعی
2- بخل در گذشت از مردم
3- بخل در بیت المال
4- برکات انفاق در راه خدا
5- دعا برای عاقبت به خیری
6- توجه به همسایگان و نیازمندان
7- بازگشت بخل به انسان

موضوع: خطر بخل در زندگی
تاریخ پخش: 12/03/97
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث امشب مقداری درباره‌ی بخل می‌خواهم صحبت کنم. سؤال کردند از امیرالمؤمنین، یعنی امیرالمؤمنین از پسرش امام حسن پرسید: «ما الشح» بخل چیست؟ گفت: معنای بخل این است که آنچه در دست توست، فکر می‌کنی شرف است. آنچه در راه مردم و کمک به مردم خرج می‌کنی، فکر می‌کنی پولت کم شد. اگر کسی هرچه دارد به آن تکیه کند و هرچه رفت بگوید: پولم رفت. این معنای بخل است. من مطالبی داشتم مقداری هم امروز عصری اضافه شد ببینم به کجا می‌رسیم.
1- بخل در کمک‌های اجتماعی
بخل یکی در مال است، چیزی دارد نمی‌دهد. حتی یک دیگی دارد، یک نردبان دارد. یک چیزی دارد که در بعضی خانه‌ها نمی‌دهد. قرآن یک سوره دارد به نام سوره ماعون، می‌فرماید: «أَ رَأَیْتَ‏ الَّذِی‏ یُکَذِّبُ بِالدِّینِ» (ماعون/1) آن کسی که بخل می‌کند، قیامت را باور نکرده است. چهار تا کار می‌کند. «فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ» (ماعون/2) یتیم را طرد می‌کند. «وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِینِ» (ماعون/3) نسبت به گرسنه‌ها بی تفاوت است. «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ» (ماعون/4) ممکن است نماز بخواند ولی می‌گوید: وای بر نمازی که، نماز می‌خواند ولی در جیبش قفل است. «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/7) ماعون یعنی چیزهایی که بعضی خانه‌ها دارند و بعضی خانه‌ها ندارند. مثل نردبان، طناب، یک چیزی مثلاً بعضی خانه‌ها دارند، دیگ‌های بزرگ، نمی‌دهد.
گاهی در مال است، گاهی در علم است. یک چیزی بلد است. شاعر است، شعر دارد ولی شعرش را به کسی دیگر نمی‌دهد. من خودم یکوقتی یک کسی دفتری به من داد. گفت: راضی نیستم از رویش بنویسی. یک مدتی نزدم بود دیدم نگاهش می‌کنم نمی‌توانم بنویسم. پسش دادم! بخل در علم، هنری دارد یاد دیگران نمی‌دهد. بخل در هنر، هنرش را یاد نمی‌دهد. بخل در مسکن، یک اتاقی دارد می‌تواند به کسی بدهد، نمی‌دهد. کتاب دارد به کسی نمی‌دهد. بخل در کتاب! در مسائل خانوادگی، تمکین نمی‌کند. زن و شوهر یا زن میلی دارد، یا شوهر میلی دارد، این بخل می‌کند و هم خوابی نمی‌کند. حدیث داریم اگر مردی نیاز به زنش داشت و زنش بی اعتنایی کرد، تا صبح که خوابیده فرشته‌ها به این زن لعنت می‌کنند. حدیث داریم حتی زن سر نماز است، شوهرش اشاره کرد زودتر بیا، این حق ندارد تعقیب بخواند و دعا بخواند به حداقل واجب اکتفا کند و زود برود. برعکس هم همینطور است. اگر زن شما در خانه می‌ترسد، شما حق نداری روضه بروی. ممکن است خانه شما یک جایی باشد که زن تنها می‌ترسد.
2- بخل در گذشت از مردم
بخل در گذشت؛ می‌گوید: آقا ما یک غلطی کردیم، ببخش! نخیر من هرگز تو را حلال نمی‌کنم. روز قیامت می‌خواهم یقه تو را بگیرم. بابا من که آمدم می‌گویم: ببخشید، دیگر ببخش! در بخشیدن بخل دارد، می‌گوید: من تو را نمی‌بخشم. تا روز قیامت نمی‌بخشم. بخل در… تا می‌گوییم: بخل، می‌گوید: ما که پول نداریم. بخل مربوط به پول نیست. آقا یک فحش داده، حلالش کن. می‌گوید: نه او را نمی‌بخشم! بخل در تشویق، آقا کار خوبی کرده، تشویقش کن. نمی‌خواهد! بابا کار خوب کرد، تشویقش کن. از او ستایش کن.
بخل در سلام؛ بگو سلام، اِ… من به او سلام کنم؟ من مادرشوهر هستم، عروس باید به من سلام کند. من پدربزرگ هستم، نوه باید به من سلام کند. پس ما کجایمان به اسلام می‌خورد؟ پیغمبر ما به بچه‌ها سلام می‌کرد. البته بعضی جاها هم باید بخل کرد. من عمرم را نباید به کسی ببخشم. بنشین این حدیث را ببین، بنشین این فیلم را ببین. بنشینیم این برنامه را ببینیم، مصرف عمرتان را بخل کنید. یعنی عمرتان را در اختیار کسی نگذارید. حتی در اختیار هر نویسنده‌ای نگذارید. ممکن است کتاب باشد ولی ارزش نداشته باشد. پای هر سخنرانی شما حق ندارید بنشینید. حدیث داریم هرکس به سخنران گوش بدهد، برده او هست. اگر سخنران حق می‌گوید، بنده حق هستید. اگر سخنران چرت و پرت می‌گوید، بنده چرت و پرت هستید. «من أَصغی» اصغی با الف و صاد و غین، «مَنْ أَصْغَی‏ إِلَی‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ» (کافی/ج6/ص434) هرکس مخش را در اختیار گوینده قرار بدهد، بنده اوست. اگر گوینده حق باشد، بنده حق است. گوینده‌ای باطل باشد، بنده باطل است. در عمرمان باید مشت ما هم باشد. بی‌خودی عمرمان را در اختیار کسی نگذاریم. از استدلال نگذریم. بگوییم: دلیل من این است. ولی می‌گوید: دلیلت را کار نداشته باش. نه من دلیل دارم و پای دلیلم ایستادم! اینجا باید بخل کنی. حالا بگذر، چرا بگذرم؟ حرف من منطق و دلیل دارد. من از دلیل ذره‌ای کوتاه نمی‌آیم. از بیت المال بگذر، نه نمی‌گذرم.
3- بخل در بیت المال
به امیرالمؤمنین گفتند: به فلانی یک مقدار سخت‌گیری کردی، کمکش نکردی سمت معاویه رفت. حضرت امیر فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِین‏» (بقره/45) آیه برای نماز است. نماز سنگین است برای افراد، مگر برای افراد خاشع، حضرت امیر فرمود: عدالت من هم بر مردم سنگین است. پول زیادی می‌خواهند به آنها نمی‌دهم. قهر می‌کنند و نزد معاویه می‌روند. «وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ» عدالت من سنگین است، «إِلَّا عَلَى الْخاشِعِین‏».
اگر مردم هرچه دارند با هم بخورند و بخل نباشد، حسادت‌ها کم می‌شود. خیلی از چیزها کم می‌شود. حسادت‌ها کم می‌شود. فاصله طبقاتی کم می‌شود. رقابت‌ها کم می‌شود. آه و نفرین‌ها کم می‌شود. بیکاری‌ها کم می‌شود. خسارت‌‌ها و سرقت‌ها و توطئه‌ها و گناهانی که در اثر فقر پیدا می‌شود، کم می‌شود. بخل! چیزی داریم با هم بخوریم. شادی‌های خودمان را تقسیم کنیم.
گاهی هم تنهایی نمی‌شود، شریکی! آقا من تنهایی نمی‌توانم یک گوسفند بدهم. می‌گویند: عید قربان پول ندارید چند نفر شریک شوید و با هم یک گوسفند بکشید و تقسیم کنید. شریکی! خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو، گفت: تنهایی نمی‌توانم! شریکی!
«هارُونَ‏ أَخِی‏» (طه/30) «وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» (طه/32) هارون برادرم، شریکی باشیم. فرعون باید دو نفری برویم. من تنهایی نمی‌توانم. پاک کردن مسجد الحرام تنهایی نمی‌توانم. «طَهِّرا بَیْتِیَ‏ لِلطَّائِفِینَ» (بقره/125) طهّرا یعنی با هم باشد. کعبه را تنهایی نمی‌شود ساخت، باید شریکی ساخت. «وَ إِذْ یَرْفَعُ‏ إِبْراهِیمُ‏ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» (بقره/127)‏ ابراهیم و اسماعیل با هم ساختند. خیلی وقت‌ها آدم تنهایی نمی‌تواند. من تنهایی نمی‌توانم یک جوان را داماد کنم. اما افطار که دور هم می‌نشینیم می‌گوییم: خیلی خوب، به شکرانه اینکه روزه گرفتیم، سالم هم هستیم، دستمان به دهانمان می‌رسد، بیاییم نتیجه‌ی این افطار، بعد از این افطاری مشکل یک جوان‌های فامیل و همسایه را حل کنیم.
4- برکات انفاق در راه خدا
اگر کسی اهل انفاق باشد در دنیا آرامش دارد. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» (انفال/60) خداوند می‌گوید: اگر چیزی را در راه خدا بدهی، به تو برمی‌گردانم. خدا زمینی که در اختیار ما گذاشته، یک دانه زیرش فرو می‌کنیم، یک خوشه به ما برمی‌گرداند. یک تک سلول را خدا از پدر و مادر می‌گیرد، یک اسپرم و یک اولاد صالح و سالم به شما برمی‌گرداند، چرا از خدا می‌ترسیم؟ چقدر می‌خواهید خدا را امتحان کنید؟ چقدر ما باید خدا را امتحان کنیم؟ می‌گوید: نترس! بدهی جایش پر می‌شود. آیه‌ای داریم «فَهُوَ یُخْلِفُه‏» (سبأ/29) یعنی بدهی «یُخلِفه» خلیفه، خلیفه یعنی جانشین، بدهی جایش را پر می کنم. خدا به ما قول داده است.
دوم اینکه راجع به اینهایی که اهل انفاق هستند، می‌گوید: خوش عاقبت هستند. «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ‏ رَبِّهِمْ‏ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد/22) قاری: از کجای آیه بخوانم؟ «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً» قاری: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ‏ رَبِّهِمْ‏ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» کسانی که از مال خودشان در راه خدا بدهند و تلخی‌ها را با خوش برخوردی برخورد کنند، «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»، «عُقْبَى الدَّارِ» یعنی خوش عاقبت می‌شود. خیلی‌ها به هم می‌رسند می‌گویند: خدا عاقبت تو را بخیر کند. سؤال: چه کنیم خدا عاقبت ما را بخیر کند؟ جوابش سوره رعد آیه 22 است. می‌گوید: دو تا کار کن عاقبت تو بخیر می‌شود. 1- «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ» 2- «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ» یعنی اگر کسی تو را فحش داد، تو به او فحش نده. اگر کسی به تو بد کرد، تو بدی‌اش را نگو. دعوتت نکرد، تو او را دعوت کن. به تو بی اعتنایی کرد، تو به او محبت کن. اگر این کارها را کردی، خوش عاقبت می‌شوی. «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» این خوش عاقبتی خیلی مهم است.
5- دعا برای عاقبت به خیری
در خانه امام رضا نشسته‌اید، یک خاطره هست بگویم. ولو ممکن است بعضی شنیده باشید. سه تا عالم بزرگوار که علمای درجه یک مشهد بودند، یک شب در حرم بودند. عیدی بود، شب جمعه‌ای بود، چه مناسبتی بود، مرحوم آیت الله فلسفی عالم درجه یک مشهد بود. مرحوم آیت الله مروارید، عالم درجه یک مشهد بود. مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی عالم درجه یک مشهد بود. یکی از دوستان خدا رحمتش کند، آقای محمد خانی طلبه‌ی فاضل و خوش نامی بود. می‌گفت: من دیدم سه تا آیت الله در حرم هستند. گفتم: یک سؤال از شما بکنم. رفتم نزد ایشان گفتم: اگر شما هشتاد سال عالم بودی، یک دعای مستجاب داشته باشی، چه می‌گویی؟ آیت الله مروارید گفت: می‌گویم خدایا عاقبت مرا بخیر کن. می‌گفت: از لای جمعیت رفتم نزد عالم دیگر، همین سؤال و همین جواب، عالم سوم هم همین سؤال و همین جواب، این را من از ایشان گرفته بودم که سه تا عالم کنار امام رضا، هر سه یک حاجت داشتند.
آیت الله العظمی گلپایگانی بیمار بود. من به دیدن ایشان رفتم و گفتم: حضرت آقا اگر شما یک دعای مستجاب داشته باشی، چه دعایی می‌کنی؟ یک دعای مستجاب، دیدم یک مرجع تقلید هشتاد، نود ساله گفت: دعا می‌کنم خدا عاقبت مرا بخیر کند. عاقبت بخیری خیلی مهم است. خیلی‌ها سوار ماشین می‌شوند و در هر ایستگاهی یک عده پایین می‌آیند. چیزی به آخر خط نمی‌رسد. به سلمان فارسی گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ می‌خواستند او را تحقیر کنند، گفت: نمی‌دانم هرکدام از پل صراط گذشت. همین امام رضا که در خانه‌اش نشستیم، ایشان فرمود: «ان‏ الغنى‏ و الفقر» چه کسی غنی است، چه کسی فقیر است. چه کسی وضعش خوب است، چه کسی وضعش خوب نیست، «بعد العرض على الله» صبر کنید قیامت شود و بعد ببینیم چه کسی غنی است و چه کسی فقیر است. غنی کیست؟ فقیر کیست؟ امام رضا فرمود: روز قیامت به تو می‌گویم. دنیا چیزی نیست. خدا به دنیا گفته: قلیل، «مَتاعُ‏ الدُّنْیا قَلِیلٌ» (نساء/77) دنیا بی پول باشی روی زیلو می‌نشینی و پولدار باشی روی قالی می‌نشینی. زیلو چیست؟ نخ! قالی چیست؟ پشم. یعنی سر و ته دنیا یا نخ است و یا پشم است. فقیر بودی روی نخ می‌نشینیم، پولدار شدی روی قالی می‌نشینیم. یا دوچرخه یا ماشین، دنیا قلیل است. «بعد العرض علی الله» عاقبت بخیر خیلی خوب است.
حضرت یوسف سه جا، سه دعا کرد. یکبار او را در چاه انداختند، یک دعا کرد. یکوقت در زندان انداختند یک دعا کرد. یکوقت حکومت به دستش رسید. وقتی حکومت دستش رسید، گفت: «تَوَفَّنِی‏ مُسْلِماً» (یوسف/101) خدایا یوسف را مسلمان بمیران. یعنی حکومت آدم را بی دین می‌کند. لذا حدیث داریم اگر با کسی رفیق هستی، رفیق تو مسئول مملکتی شد. پستی گرفت، اگر ده درصد رفاقت قبلی‌اش را حفظ کرد، «لیس بصدیق سوء» آدم بدی نیست. یعنی پست صد در صد آدم‌ها را عوض می‌کند. اگر ده درصدش ماند باز هم آدم خوبی است. خیلی مهم است. حدیث است اگر با کسی رفیق هستی، رفیقت به مسئولیت و پستی رسید، یک دهم یا ده درصد از روابطش را با تو حفظ کرد، «لیس بصدیق سوء» این آدم بدی نیست. یعنی باز هم آدم خوبی است.
قرآن می‌فرماید: «إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ‏ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ» (توبه/99) قاری: «أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ‏ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ» می‌گوید: کسانی که «ینفق» انفاق می‌کنند، کمک دیگران می‌کنند، با پول و بیان، الآن تابستان است. چقدر بچه‌ها در راهنمایی و دبیرستان ضعیف هستند. چقدر دانشجو داریم که قوی است. این دانشجو می‌تواند به بچه‌های کوچه و محله بگوید: بیایید من ریاضی و انگلیسی و عربی و دینی، هر درسی را عقب هستید، تابستان روزی یک ساعت بیایید، من کمک شما می‌کنم. پنج میلیون دانشجو داریم. دو سه میلیون هم محصلی که در درس‌هایش ضعیف است. این پنج میلیون دانشجو، فامیل‌های خودش را تقویت کند. می‌شود این کار را کرد. اگر کسی برای خدا کمک به دیگران کند، «سَیُدْخِلُهُمُ‏ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ» یکی دیگر اینکه پیغمبر هم در حق او دعا می‌کند.
6- توجه به همسایگان و نیازمندان
«وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» (توبه/99) «صَلَواتِ الرَّسُولِ» یعنی رسول الله به شما صلوات می‌فرستاد. (صلوات حضار) اگر کسی در کنار نمازش اهل انفاق باشد، قرآن می‌گوید: «أُولئِکَ‏ عَلى‏ هُدىً‏ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏» (بقره/5) این «أُولئِکَ‏ عَلى‏ هُدىً» اینها هدایت شده هستند، «هُمُ الْمُفْلِحُون‏» اینها رستگار هستند. به چه کسانی می‌گوید؟ به کسانی که می‌گویند: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون‏» (بقره/3) به دیگران هم کمک می‌کند. آش پختی یک کاسه هم در خانه همسایه بده. می‌روی لباس بخری سه تا بچه داری، فرض کن چهار تا بوده، اگر چهار تا بود چه می‌کردی؟ پول لباس را بده به یک نفر که بی بضاعت است و بگو: یک دست لباس است برای دخترتان، پسرتان هرچه می‌خواهید بخرید. جایی نمی‌رود. ما گاهی یک جایی سیلی می‌خوریم نمی‌فهمیم از کجا سیلی می‌خوریم. روایات زیادی داریم هرجا مال شما آتش گرفت، ببین کجا پول حقی را ندادی، چون پدر امام رضا، امام کاظم(ع) فرمود: هرکس پول حقی را ندهد و بخل کند، دو برابرش را در راه باطل خرج می‌کنیم.
مادری مریض شد. به بچه‌اش گفت: تو ماشین داری مرا دکتر ببر. گفت: من کار دارم مادر! پول بگیر، تاکسی تلفنی! پسر به مادر بی اعتنایی کرد. یک پولی به مادرش داد، سوار ماشین شد برود به کارش برسد، در خیابان به یک نفر زد. تصادف کرد و بچه را بغل کرد و بیمارستان برد و عکس بگیر و پرونده تشکیل بده و اینقدر در بیمارستان تاب خورد، تاب خورد. یک مرتبه در بیمارستان مادرش را دید. دید مادرش با تاکسی تلفنی آمده و بیمار است. نسخه‌اش را گرفته و دارد برمی‌گردد و او هنوز دارد دست و پا می‌زند. با خدا کشتی نگیریم. شاید اگر یک ساعت به مادرش کمک می‌کرد، چهار ساعت در بیمارستان‌ها برای این مریض مردم… خدا گفته بده، بده. برای ما نیست. الآن بنده اینجا صحبت می‌کنم. اصلاً نماز شب می‌خوانی؟ مثلاً می‌شود بفرمایید چه چیزی از خودت است؟ هستی برای خداست، خودت هم از خدا هستی. آبی هم که وضو گرفتیم از خداست. حافظه‌ای که حمد و سوره یادمان بود از خداست. طاقتی که گفتم: بحول الله و قوته، بلند شدم و نشستم از خداست. توفیق زیارت امام رضا یا هر امام دیگر از خداست. می‌شود بگویی: چه چیزی از خودت است؟ چه چیزی از ما هست؟ یک کسی خانه ساخته بود، می‌گفت: خدایا سایه گچ‌ها را از سر ما کم نکن. به او گفتند: چرا برای گچ‌ها دعا می‌کنی؟ گفت: هر آجری برای کسی است. همه نسیه است! این گچ‌ها اینها را نگه داشته است. اگر این گچ‌ها نباشد هر آجری نزد صاحبش می‌پرد. خدا سایه گچ‌ها را از سر ما کم نکند. بنده اینجا سخنرانی می‌کنم من نیستم. کتک‌هایش را بلال خورد، زندانش را امام کاظم رفت. ما به پلوهایش رسیدیم. دیگران کتکش را خوردند.
این حر‌ف‌هایی که می‌زنم اثرش برای من نیست. من یک چیزی را جایی گفتم قهقه خندیدند. در یک سخنرانی، رفتم یک سخنرانی همین را گفتم دیدم زار زار گریه می‌کنند. دیدم اِ… حرف همان حرف است. لب همان لب است. آدم همان آدم است، چرا آن جلسه خندیدند و این جلسه گریه کردند؟ گفتم: خدا می‌خواهد بگوید: قرائتی برو گمشو! اصلاً اثر حرف برای من است. من بخواهم می‌گریانم، من بخواهم می‌خندانم. این اثر حرف برای خداست که چه حرفی چه اثری بکند؟
کسی چیزی را نسبت به خودش ندهد که من بودم، من بودم. حتی اگر کلمه من را بگوییم، خدا حال ما را می‌گیرد. من انقلاب کردم. ما انقلاب را دیدیم. ما جبهه رفتیم. بله، خدا خیرتان بدهد. انقلاب، جبهه، همه چیز از شماست، خودت نگو من، بگذار مردم بگویند. کمک به مردم سبب فلاح و رستگاری است. «قَدْ أَفْلَحَ‏ مَنْ‏ تَزَکَّى» (اعلی/14) کسی که عید فطر زکات فطره بدهد، سه کیلو گندم یا خرما یا هرچیزی… حالا چه کنیم که دستمان در جیبمان برود؟ 1- اول اینکه بدانیم که خدا می‌داند. زیر نظر خدا هستیم. شما گاهی وقت‌ها می‌گویید: من سرم را زیر آب می‌کنم، تو بشمار. یک دو هَ… سه… شیرجه می‌روید! آن هم بیرون می‌شمارد. 16، 17، 18… 20، 21، 22،23، 24 تند تند می‌شمارد. شما نفست زیر آب می‌سوزد. دیگر هرچه بتوانی خودت را نگه می‌داری. چرا؟ برای اینکه می‌گویی: بیرون دارند می‌شمارند. چون می‌دانی بیرون دارند می‌شمارند، هرچه بتوانی تحمل می‌کنی. ما بدانیم زیر نظر خدا هستیم. اگر خدا می‌بیند چرا این رقمی نماز می‌خوانم که من می‌خوانم؟ سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله! خدا دارد می‌شمارد، یک دقیقه بایست. سبحان الله، سبحان الله… آرام نماز بخوان. خدا دارد می‌شمارد.
حتی مکه می‌رود، می‌گوید: چند خریدی مثلاً این ضبط صوت و دوربین عکاسی را؟ می‌گوید: دویست ریال، می‌گوید: ای خاک بر سرم کند. می‌گوییم: چه شد؟ می‌گوید: من خریدم دویست و بیست ریال! یک عمری پول جمع کردن، می‌خواهد مکه برود، برای ده بیست ریال می‌زند می‌گوید: خاک بر سرم، یک خانم و حاج آقا ندیدیم که بگوید: تو چند بار طواف کردی؟ چند تا دو رکعتی نماز خواندی؟ ما بیست تا دو رکعت، ای خاک برسرم کند! من پانزده تا دو رکعتی خواندم. یعنی بر سرش می‌زند برای دوربین، نمی‌زند بر سرش برای اینکه عبادت او بیشتر است. سوادش بیشتر است. یعنی جهت‌ها کج شده است. الگوها کج شده است. توجه داشته باشیم… خدا.
7- بازگشت بخل به انسان
خدا بی‌نیاز است. «وَ مَنْ یَبْخَلْ‏ فَإِنَّما یَبْخَلُ‏ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ» (محمد/38)  قاری: «وَ مَنْ یَبْخَلْ‏ فَإِنَّما یَبْخَلُ‏ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ» هرکس بخل کند نسبت به خودش بخل کرده است. خدا نیازی ندارد. «وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ» خدا غنی است. «وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» بعد هم می‌گوید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا» اگر شما کمک نکردید، «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» شما هم ندادید، کسی دیگر می‌آید می‌دهد. افرادی هستند یک مرگ بر شاه نگفتند. نگویند. افرادی هستند هنوز هم کنار هستند. اینها دنبال امام غائب می‌گردند نه امام قائم! یک مشت هستند، امام زمانی هستند، ولی اینها می‌گویند: امام غائب، یعنی به شرطی حلیم و شله زد می‌خورند و گریه می‌کنند و دعای ندبه می‌خوانیم که امام غائب باشد. اما اگر خواسته باشد قائم، یعنی ظهور کند و دست به شمشیر بزند، ما نیستیم. دلیل؟ نماینده‌اش حضرت امام آمد، مگر امام غائب نمی‌خواستید همه طاغوت‌ها را ریشه کن کند؟ امام خمینی که آمد ریشه طاغوت را کند، چقدر کمک امام خمینی کردی؟ تو به نماینده امام خمینی برای یک طاغوت هیچ کمک نکردی؟ برای چه گریه می‌کنی؟ دو لیتر گریه می‌کنی که امام زمان ظهور کند؟ می‌گویم: ببین انقلاب شد یا نشد؟ حالا با همه ضعف‌ها و عیب‌ها و نقص‌هایی که داریم، بالاخره شاه را بیرون کردید یا نه؟ در پوز صدام زدید یا نه؟ در این کارهایی که قیام درونش بود چقدر شما کمک کردی؟ ما آدم داریم تشییع جنازه یک شهید نرفت. ولی دعای ندبه‌اش ترک نمی‌شود. اینها دنبال امام غائب می‌گردند نه امام قائم. حتی حاضر نیستند دعا کنند.
سید حسن نصر الله بعضی شب‌ها سه بار جایش را عوض می‌کنند. وقتی میلیارد دلار جایزه تعیین می‌کنند که هرکس سید حسن نصر الله را ترور کند، جایش را عوض می‌کنند. این نامرد یا مرد، حالا یا نامرد است یا مرد است، من قضاوت نکنم! حاضر نیست یک دعا به سید حسن نصر الله بکند. ولی می‌گوید: ما شیعه علی بن ابی طالب هستیم صلوات الله و سلامه علیه! همه انگشت‌هایش هم پر از انگشتر است. عقیق و فیروزه و یک عقیق یمنی و مدنی و فلان… این فکر می‌کند با انگشتر قصه حل می‌شود. می گوید: موی سید و شیعه، جایزه اسرائیل تعیین شده برای ترور ایشان، ایشان بعضی اوقات جایش را سه بار عوض می‌کند. تو در مسجد یک دعا به این رزمنده نمی‌کنی؟ بعد می‌گوید: یا حجت بن الحسن کی می‌شود ظهور کنی؟ اینها یک سری قاطی کردند.
یک کسی در حرم امام رضا آمده بود قاطی کرد. گفت: ای امام باقر! بعد گفت: قربان دست‌های قلم شده‌ات! یاد ابالفضل افتاد. بعد گفت: کی ظهور می‌کنی؟ بعد گفت: با این همه طلا چرا امام هشتم شدی؟ باید اول می‌شدی! اصلاً قاطی کردند. دو لیتر گریه می‌کند که امام غائب باشد ولی اگر یک امام قائم بود، پایش را از روی پا تکان نمی‌دهد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد آنی ما را به خودمان واگذار نکن. ما را توفیق بده اسلام را 1- درست بشناسیم. 2- درست عمل کنیم. 3- مزه دین را به ما بچشان. به ما توفیق بده مزه دین را به نسل آینده بچشانیم. و ما را مورد توجه خاص حضرت مهدی(ع) قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment