2- انفاق از اموال باارزش، نه بیارزش
3- نقش مدیریت در بهرهگیری درست از امکانات
4- خطر اختلاط کارهای خوب و بد
5- خدمت به والدین، در همه حال
6- مهر و محبّت، در برابر بیمهری و بیاعتنایی
7- تبدیل علایق مالی به نفرت و کینه در قیامت
موضوع: خدمت به مردم، عامل رشد انسان (1)
تاریخ پخش: 13/03/96
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چند شبی در مورد رشد صحبت کردیم، یکی از ابزار رشد این است که انسان یک الگویی داشته باشد، الگو آدم را رشد میدهد. یعنی اگر کسی علاقهمند به کسی شد، یک کسی را به رهبری پذیرفت و عاشق او شد، مرید او شد، اگر این مرید آدم درست و حسابی باشد، مرادش هم دنبال خودش میکشد.
1- تأکید قرآن بر خدمات مالی و غیرمالی
امشب و شاید چند شب میخواهیم در مورد خدمت صحبت کنیم. خدمت مالی، چند صد آیه در قرآن فقط برای خدمت مالی داریم. کمک مالی، آیاتی که در آن لفظ صدقه و زکات است، لفظ انفاق است، لفظ «ایتاء» است. «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» (مائده/55) لفظ عطا است. لفظ خمس است. لفظ زکات است. لفظ احسان است. این کلمات در قرآن در واژههای مختلف هست، چند صد آیه میشود که این در مورد کمک مالی است. قرض الحسنه است. این خودش یک بحثی دارد که به چه کسی انفاق کنیم یک بحث است. چقدر انفاق کنیم؟ یک بحث است. در چه زمانی؟ در چه مکانی؟ در چه موردی؟ خودش کمک مالی است.
کمک بازویی هست، انسان گاهی وقتها پول ندارد، ولی نیروی انسانی میگوید: من پنج روز، ده روز مثل اینهایی که میآیند افتخاری خادم امام رضا میشوند. پول به امام رضا نمیدهند ولی یک گوشهای از کارهای آستان قدس را انجام میدهند. اینهایی که کار بازویی میکنند. حضرت ابراهیم به ما پول نداد ولی یک کعبه در مکه ساخت و همه مردم را مهمان کرد. کمک علمی، تمام معلمین، اساتید دانشگاه، منبریها، اساتید،کمک علمی. خود انبیاء «یُعَلمهم». کمک قلمی، کسی سواد ندارد میگوید: من برایت مینویسم. تنظیم اسناد! کمک زبانی نمیتواند حرف بزند…
«أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل» (بقره/282) اگر کسی نمیتواند املاء کند،ولی او املاء کند. کمک قلمی و زبانی، کمک عاطفی، مصیبت دیده، داغ دیده، تلخی است. روحش شکسته شده است. برود از او تفقدی بکند. این بحث کمک، بحث مهمی است. اگر کسی بتواند کمک کند،کمک نکند مسئول است. «من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» (بحارالانوار/ ج74/ ص339) اگر کسی صدای مظلومی را شنید که فریاد میزند، کمک کمک! اگر کسی بتواند کمک کند، کمک نکند، مسلمان نیست. بی تفاوتی نباید داشته باشیم.
در شرکت واحد در ماشین سرویسهای عمومی سوار میشویم، یک زن حامله،یک زن بچه بغل، پیرمرد، کسی بار دستش است. پیر است، مریض است، بچه دارد، کسی هم نشسته مثل بت، اصلاً… انسان باید حساس باشد. وقتی دید کسی نیاز به کمک دارد، بیتفاوت نباشد.
2- انفاق از اموال باارزش، نه بیارزش
دربارهی کمک گفتند: اگر میخواهی کمک کنی به کسی چیز خوب بده. نگو: نه، من برنج ایرانی میخورم، به فقرا برنج خارجی میدهم. اگر نداری طوری نیست، اما اگر داری بگذار آنها هم غذای بهتر بخورند. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) اگر میخواهید به بر برسید و جزء ابرار شوید، آنچه دوست داری را بده. اگر یک لباس تنگ است، رنگش و دوختش و شکلش را دوست نداری، از مد افتاده است، اگر این مال را به فقیر بدهی، دوستش نداری. میخواستی دور بریزی به فقیر دادی. قرآن میگوید: چیزی را به فقیر بده که اگر خودت فقیر بودی به تو میدادند، میگرفتی. «وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ» (بقره/267) «وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ» یعنی اگر خودت فقیر بودی، میگرفتی؟ این کت و لباس و مانتو را بودی میگرفتی؟ «إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا» بله اغماض کنی از بدبختی و از درد استیصال ممکن است قبول کنی، اما خودت باشی، وجداناً اگر این لباس را به خودت میدادند، نمیگرفتی. اگر خودت بودی نمیگرفتی، این را به کسی نده. اگر مردم یک چیزی را از درد لا علاجی گرفتند، دلیل بر این نیست که کار شما درست بوده است. چه کند؟ چاره چیست؟
با بهترینها کمک کنیم. خدمات دیگران را فراموش نکنیم. گاهی بنشینید ببینید چه کسانی بر گردن شما حق دارند؟ بنده طلبه هستم باید به کتابخانه بروم و نگاه کنم ببینم کتابهای چه کسی را مطالعه کردم باسواد شدم. یک سوره قرآنی برای مؤلف این کتاب بخوانم. کتاب برای سید رضی است، برای هزار سال پیش است. برای سید مرتضی است. برای شیخ مفید است. کتاب برای هزار سال پیش است. اما تو خواندی و باسواد شدی. یادمان نرود کسانی را که به ما خدمت میکنند. پزشکهایی که شبها نمیخوابند و شیفتشان است. پلیسی که شبها در جادهها هستند. آتش نشانی که هر شب باید بیدار بماند. رفتگرهای شهرداری که زحمت میکشند. هرشب نباید بخوابند. اینها خواب ندارند. 2- ممکن است من امشب نخوابم ولی روی تشک نشستم، او روی پا ایستاده است. هم نمیخوابد و هم روی پا ایستاده است. من هوای سالم میخورم و او باید خیابانها را جارو کند و گرد و خاک بخورد. خاک در حلقش برود. از زن و بچه دور است و حقوقش هم کم است. چه شد؟ بیخوابی، ایستادن، گرد و خاک اینها به ما خدمت نکردند؟
ما در خدمت، خدمات دیگران را فراموش نکنیم. شهدا به ما چه خدمتی کردند؟ در همین رواق امام رضا، رضاشاه لعنتی زن بیحجاب آورد. صندلی گذاشتند زنهای بیحجاب در ایوان طلا! خدایا عذاب پهلوی را زیاد کن. بالاخره شهدا اگر نبودند الآن اینطور نبود. امنیت را یادمان نرود. آقای لاریجانی رئیس مجلس نقل میکرد. خاطره مهمی است زیاد گوش بدهید.
آمریکاییها وقتی در عراق آمدند، یک منطقه را برای خودشان مسکونی کردند. منطقه حفاظتی مثل پادگان،چند خانه هم کنار خانه خودشان گذاشتند و گفتند: برای عراقیهایی که مسئول مملکت عراق هستند. آنها هم در جوار ما باشند. یکی از این مسئولین به آقای لاریجانی گفته بود: من آمدم خانه بروم، سرباز آمریکایی گفت: نباید بیایی. گفتم: خانه من اینجاست. این خانه من است. من جزء مسئولین عراق هستم. گفت: باید بازدید کنیم. خیالی حقارت است، آمریکا در عراق بیاید و مسئول عراقی را بازدید بدنی کند. خیلی تحقیر شدم و گفتم: بازدید کن! گفت: نه من حال ندارم، باید سگم بازدید کند. باز بیشتنر به من برخورد. اذیت شدم، گفتم: خیلی خوب، سگت بیاید بازدید کند! رفت و برگشت و گفت: سگم خواب است، صبر کن تا سگ من بیدار شود. اینهایی که با انقلاب خوب نیستند یادشان رفته اگر شهدا نبودند، آمریکایی روی پا نگهت میداشت حتی اگر شخصیت مملکتی بودی تا سگش از خواب بیدار شود. ما نمیفهمیم که شهدا چه کردند.
یک مسائل جلو میآید، گرانی و تورم و کسادی میآید و فکر ما را مشغول میکند. البته اینها نباید باشد. بالاخره یک مشکلاتی پیش میآید. حالا یا طبیعی است یا بخاطر اینکه مدیریتها ضعیف است.
در سوره ابراهیم یک آیه هست که ایشان برای ما میخواند. میخواهد بگوید: گاهی وقتها گیر در مدیریتهاست. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
3- نقش مدیریت در بهرهگیری درست از امکانات
میگوید: همه چیز به تو دادم. تو بلد نبودی استفاده کنی. گیر در خودت است. جمله جمله بخوانید. «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» (ابراهیم/32) خداوند زمین و آسمان را آفرید. «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» باران هم در اختیار شما گذاشت، «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» انواع ثمرات و میوهها را برای رزق در اختیار شما گذاشت. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِه» کشتی را در اختیار شما گذاشت. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ» نهرها در اختیار شماست. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ» (ابراهیم/33) نور خورشید و قمر در اختیار شماست. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» شب و روز در اختیار شماست. «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ» (ابراهیم/34) هرچه خواستید و سؤال کردید به شما داد. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید نمیتوانید بشمارید. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» پس مشکل چیست؟ نور خورشید هست. باران هست. کشتی هست. شب و روز هست. زمین و آسمان و باران و کشتی و رودخانه هست. پس مشکل چیست؟ میگوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» تو ظلوم بودی و ظالم و کفور بودی. تو بی عرضه بودی. برنج بود، روغن بود، چراغ گاز هم بود. ظرف هم بود. تو آشپز نبودی. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» این آیه برای مدیریت است. بالاخره گاهی برای مدیریت است. گاهی هم نه مدیریتها خوب است. یک چنین چیزهایی پیش میآید. راننده پایه یک دارد و همه قوانین راهنمایی هم هست، منتهی از اینجا به بعد ماشینها میآیند به او میزنند. ماشینش لوله شده ولی دست خودش هم نبود. این حادثه بود.
در عین حال، ما گاهی وقتها مشکلات و اقتصادی و مالی میآید و نمیگذارد اصل امنیت را حساب کنیم. اگر انسان بگوید: هیچ جای کره زمین به اندازه ایران امن نیست، باور کنید. امروز، الحمدلله رب العالمین! این امنیت ما برای مرزدارها هست. برای شهدا و جانبازان هست. خدمات دیگران را فراموش نکنیم.
در خدمت، از منحرفین کمک نگیریم. «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (کهف/51) در کمک از راه گناه کمک نکن. یک تریاکی بود. تریاک که حمل و نقل می کرد نذر میکرد که اگر گیر پلیس نیافتاد، روز عاشورا شله زرد بدهد. یک دزد را گرفتند و کلانتری بردند و گفتند: چرا دزدی کردی؟گفت: والله من هر روز چهار قل میخواندم. امروز چهار قل نخواندم گیر شما پلیسها افتادم. چهار قل میخواند ولی دزدی میکند. نذر می کند اگر تریاکش گیر پلیس نیافتاد روز تاسوعا شله بدهد. پلو بدهد.
یک نفر را میگفتند: خیلی آدم خوبی است و کمک میکند. حضرت ایشان را دید، همینطور که نگاهش می کرد دید همین کسی که میگویند:خوب است، رفت دکان میوه فروشی دو تا انار در جیبش گذاشت و پولش را هم نداد. اِ… یک خرده عقبتر رفت و دکان نانوایی هم دو تا نان برداشت و فرار کرد. یعنی چه؟ دو تا انار و دو تا نان.یک خرده رفت و به یک فقیر داد. کمک به فقیر کرد. حضرت فرمود:چه کردی؟ گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. دو انار دزدیدند، دو گناه! دو تا نان دزدیدم دوگناه کردم. چهار تا را به فقیر دادم. قرآن میگوید: کار خوب کنی ضربدر ده میشود. چهار ضربدر ده چهل میشود. چهار گناه از این کم میشود، سی و شش تا می ماند. گفت: بارک الله! ریاضیات چقدر خوب است.
یک کسی یک دختری را گرفت، این دختر سه ماهه زایید. رفت پیش پدر دختر گفت: دختر شما قبلاً شوهر کرده است؟ گفت: نه. باکره است. گفت: سه ماهه زاییده است. گفت: خوب بنشین برای تو بگویم. گفت: چند وقت باید بزاید؟ گفت: حداقل نه ماه! گفت: بنشین حساب کنیم. 1- چند وقت است تو شوهر دختر من شدی؟ گفت: سه ماه است. گفت: این یکی. سه ماه است تو شوهر او شدی. چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه است. این دو تا سه ماه. چند وقت است با هم زن و شوهر شدید؟ گفت: سه ماه. گفت: سه سه تا نه تا! نه ماه! گفت: ریاضی تو خوب است. اما سوء ظن من هم سر جایش است. خیلیها خدمت میکنند اصلاً درآمدشان حرام است. از راه درآمد…
خانم نذر میکند در خانه به شوهرش میگوید: بیا نذری بدهیم. شوهر میگوید: والله ندارم! میگوید: من نذر کردم. خوب تو بیخود نذر کردی. اگر پول داری نذر کن. پول نداری حق نداری از جیب شوهرت نذر کنی. مرد افطاری میدهد،به چه قیمت؟ یا الله مهمانها آمدند. تو میخواهی افطاری بدهی میتوانی به خانمت زور بگویی؟ من میخواهم افطاری بدهم به خانمم زور میگویم. این کار را بکن. این کار را نکن. تو میخواهی پز بدهی. خانمت چرا باید در آشپزخانه زجر بکشد؟ گاهی وقتها افطاری ما براساس ظلم به خانم است. گاهی نذر خانم، ظلم به شوهرش است. ما باید از کارهای خوبمان توبه کنیم و کارهای بد را پیشکش بگذاریم. کارهای خوب ما توبه دارد. امام حسین در دعای عرفه میگوید: «الهی من کان محاسنه مساوی» خدایا خوبیهایم بدی است. بدیهایم که دیگر هیچ! خوبیهایم بدی است.
4- خطر اختلاط کارهای خوب و بد
جوان میگوید: من میخواهم سوریه بروم. پدرم راضی نیست. مادرم راضی نیست. باید رضایت پدر را جلب کنی. خیلی از کارهای ما مبنا ندارد. کارها اگر مبنا نداشته باشد مثل استخری است که سوراخ دارد، هرچه هم آب کنی آخرش میبینی خالی است. باید سوراخهایش را گرفت. یک دعا داریم که خدایا سوراخهای روح ما را بگیر. «اللهم سددنی» یعنی خدایا سد سازی کن. همه روحم سوراخ سوراخ است. مثل آبکش! آبکش را در آب میگذاری پر میشود و بالا میکشی هیچی درونش نیست. خیلی از ما روحمان سوراخ سوراخ است. در حرم امام رضا احیاء میگیریم، قرآن میخوانیم، فردا هم غیبت میکنیم. هیچی!
«خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً» (توبه/102) «خَلَطوا» مخلوط میکنند، «عملاً صالحاً» یک عمل صالح انجام میدهد، «وَآخَرَ سَیِّئاً» یک کار خوب میکند، یک کار بد. مخلوط است. اینکه خدمت باید برای خدا باشد. اولویت داشته باشد. براساس خیال نباشد. خیلی از کارهای ما خیالی است. یعنی براساس خودمان…
اگر یک کسی به شما بیمهری کرد. به او هم خدمت کنیم؟ بله. یک قصه قرآنی برای شما بگویم. دو پیغمبر به نام موسی و خضر، وارد روستا شدند. گرسنه بودند. از مردم روستا یک تکه نان میخواستند. اینها یک تکه نان به این دو پیغمبر ندادند. «اسْتَطْعَما أَهْلَها» (کهف/77) یعنی از اهل روستا، استطعام، طلب طعام کردند. گفتند: یک قطعه نان به ما بدهید بخوریم. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» اینها ضیافت نکردند. یعنی یک تکه نان به دو پیغمبر ندادند. «فَوَجَدا فِیها جِداراً» ولی همینطور که میرفتند یک دیوار خرابه دیدند. «یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ» یک دیوار خراب دیدند، دیدند دیوار دارد خراب میشود. گفتند: بیا این دیوار را تعمیر کنیم. «قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» موسی قیچی شد. گفت: یعنی چه! یک تکه نان به ما ندادند. حالا عملگی مفت! روستایی که یک تکه نان به ما دو پیغمبر ندادند بخوریم، حالا عملگی مفت کنیم؟ «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» اگر میخواستی لااقل پول بگیر. برای این مردم بیمهر چرا کار مفت کنیم؟ گفت: «قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ» (کهف/78) خضر به موسی گفت: من و تو آبمان با هم در یک جوی نمیرود. آخر به بعضیها که میگویی: یک کاری بکن. میگوید: تأمین اعتبار! اول چقدر پول میدهی؟ تأمین اعتبار! طی میکنند. این طی کردن به بعضی از ما هم رسیده است. من هم اخیراً شنیدم. من نمیدانم کیست ولی خیلی زشت است یک کار است، باید انجام بدهی. دادند الحمدلله و ندادند الله اکبر!
موسی و خضر دو پیغمبر گرسنه بودند. یک تکه نان خواستند، مردم روستا نان ندادند. اما خضر گفت: دیوار خراب است باید بسازیم. ما کاری به بیمهری اینها نداشته باشیم.
5- خدمت به والدین، در همه حال
پدر مریض میشود، به بچه اش میگوییم: جوان خانه برو نزد پدرت یک شب بخواب! میگوید: این برای دامادی من، برای سربازی من هیچ کاری نکرده است. سرمایه به من نداده است. پدرم چه کرده برای من که من… معامله میکند.
یکبار در فرودگاه بودم. جوانی آمد گفت: من یک پدر و مادر دارم هیچ حقی به گردن من ندارند. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) شامل اینها هم میشود؟ گفتم: مگر میشود پدر و مادر حق نداشته باشند؟ گفت: بله، پدر و مادر من حق ندارند. گفتم: چطور؟ گفت: من در شکم مادرم بودم. پدر و مادر با هم دعوایشان شده است. طلاق گرفتند. مادرم مرا زاییده و به کس دیگر داده و رفته شوهر کرده است. یکبار هم شیر به من نداد. لباسهایم را هم نشست و چیزی یادم نیست. پدرم هم رفته یک زن دیگر گرفته است. این پدر و مادر هیچ حقی بر گردن من ندارند. این «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» اینکه چهار بار در قرآن گفته: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» شامل من هم میشود؟ گفتم: بله. گفت: چرا؟ گفتم: قرآن میگوید: بالاخره مادرت تو را حمل کرده است. شما یک کسی ساک را از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ببرد، میگویی: دست شما درد نکند. نه ماه تو را سر دل کشیده است. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن» (لقمان/14) غیر از حمل ویار داشته است. خیلی وقتها مادرت خواست غذا بخورد، حالش به هم خورد. ویار داشته است. سوم اینکه درد زایمان داشته است. بالاخره ویار داشته، حاملگی هم بوده، درد زایمان هم کشیده است. حالا گیرم عموی شما، برادر بزرگ شما، خواهر و شوهر خواهر شما، دایی، اینها وام خواستی به تو ندادند. اگر وام خواستی به تو ندادند، در عروسی شما نیامدند. خواست کربلا برود با شما خداحافظی نکرد. گیرم بیمهری کرد. تو هم باید بیمهری کنی؟
«ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (مؤمنون/96) آیه قرآن است، یعنی اگر کسی به تو بدی کرد، تو به او خوبی کن. او به تو بدی کرد،تو به او خوبی کن. او به تو بیمهری کرد. نگو نه، من به او وام نمیدهم. فلان روز یک کاری گفتم، انجام نداد. من هم به او وام نمیدهم. اگر کسی را دوست داری و به او دادی برای خدا نیست. چون دوستش داری. بعضی از علما میگویند: اگر سیدی را دیدی و دلت سوخت خمسش را دادی، این خمس تو قبول نیست. چون دلت سوخته برای سوز دلت دادی نه برای قربتاً الی الله! خمس را باید جایی داد که خدا گفته است. نه چون دوستش دارم و دلم سوخت. دوستش نداشته باشم و دلم نسوزد به او نمیدهم. پس برای خدا نیست. اینکه میگویند: قربتاً الی الله! یعنی فقط برای خدا باشد. کارهای خدایی هم خیلی سخت است.
ما از حرم امام رضا بیرون میآییم درهای طلایی را میبوسیم. در صحن درهای چوبی را نمیبوسیم. یعنی چه؟ یعنی امامت ما با طلا قاطی است. وقتی صلوات میفرستیم. میگوییم: به شاه قبه طلا، حضرت رضا. یعنی حضرت رضا را به قبه طلایی میشناسیم. «ایوان نجف عجب صفایی دارد» امامت را با طلا میشناسیم.
یک کسی در حرم امام رضا آمد، یک خرده لوسترها و ضریح و گنبد را دید، گفت: یا امام رضا با این همه طلا تو چطور هشتم شدی؟ تو باید امام اول میشدی! امامت را با طلا میشناسیم.
6- مهر و محبّت، در برابر بیمهری و بیاعتنایی
اگر کسی به شما بیمهری کرد، شما به او محبت کن. یک کسی تو را فحش داده، تو به او دعا کن. یک کسی به تو سیلی زده، مالت را خورده، به او دعا کن. هنر این است.
امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق میگوید: «من اغتابنى الى حسن الذکر» خدایا هرکس غیبت مرا کرده است، من خوبی او را بگویم. او پشت سر من بد گفت، من خوبی او را بگویم. «و اغضى عن السیئه» بدیهایی که به من کرده را بپوشانم. اینجا در خانه امام رضا نشسته است. گاهی باید دندان سر جگر گرفت. قول حالیش نیست. حالیش هم باشد. انتقام نکشید.
او چه چیزی برای من آورده که من برای او ببرم؟ او چه کادویی آورده که من ببرم؟ پارسال آنها قربانی کردند برای من چه آوردند که من عید قربان برایش گوشت ببرم؟ همه کارها را معامله میکند. با خدا معامله کنید. معامله با خدا پنج امتیاز دارد. در یک دقیقه آخر بگویم. خوب گوش بدهید. اگر کسی با خدا معامله کند پنج امتیاز دارد. 1- خدا جنس کم را میخرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) یعنی کار یک گرم باشد خدا قبول میکند. اما اگر خانم به شما گفت: دو کیلو انگور بخر، شما رفتی یک سیر انگور خریدی خانم ناراحت میشود. خدا جنس کم را هم میخرد. ولی خانم انگور کم را میگوید: چقدر خریدی؟ گفتم: دو کیلو بخر. رفتی یک سیر انگور خریدی؟ خدا جنس کم را هم میخرد. 2- خدا به بهشت میخرد. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه» (توبه/111) خدا به بهشت میخرد. مردم خوششان بیاید فوقش برایت کف میزنند. سوت میکشند. یا صلوات میفرستند. ولی خدا به بهشت میخرد.3- خدا جنس معیوب را هم میخرد. امام نماز که میخواند میگوید: نماز من عیب داشت. با عیبهایش با هم بخر. «الهِى ان کانَ فِی رُکوعِها أو سُجُودِها» (مصباح الکفعمی/ص20) اگر در رکوع نماز من یا سجود نماز من «خَلَلٌ أو نَقصٌ» خلل و نقصی بود، اگر رکوع و سجودش خراب بود، با خرابیهایش بردار و سوا نکن. خدا جنس آشغال را هم میخرد. جنس کم را هم میخرد. گران هم میخرد. ولی خلق اینطور نیست.
7- تبدیل علایق مالی به نفرت و کینه در قیامت
قرآن میگوید: تمام عاشق و معشوقیها، تمام علاقهها، تبدیل به کینه میشود. هویدا را میخواستند اعدام کنند. نخست وزیر بود. یک چیزی به شاه گفت، اینجا پشت تلویزیون است نمیتوانم بگویم. قرآن هم همین را میگوید. میگوید: تمام علاقههای مادی زمانی تبدیل به کینه میشود. «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) تمام دوستیها تبدیل به دشمنی میشود، «إِلَّا الْمُتَّقِینَ» دنیا همینطور است. دنیا رنگش پاک میشود. رنگ خدا میماند. دم طاووس را که خدا رنگ کرده است، هرچه شیلنگ بگیری هست. اما هر تخم مرغی را که ما رنگ کنیم با یک مقدار تُف پاک میشود. چیزی که ما رنگ کنیم پاک میشود. چیزی که خدا رنگ کند، شیلنگ هم بگیری، پاک نمیشود.
یا امام رضا ما در خانه تو هستیم. قرآن گفته: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10) قرآن میگوید: کسی که سؤال میکند او را رد نکن. نگفته: «و اما السائل المؤمن»، «و اما السائل المتقی» لازم نیست مؤمن و متقی باشد. یک آدم معمولی، یک آدم آلوده، من در خانه تو هستم. ما در خانه تو هستیم و مهمان تو هستیم. خدایا به آبروی امام رضا و اجداد معصومش، و نسل معصومش و زوارهای مخلصش، آنچه خیر و برکت در این ماه رمضان و هر ماه رمضانی برای خوبان تاریخ مقدر می کنی، به آبروی همان خوبان، همه آن برکات را برای همه ما مقدر بفرما. ما را روز قیامت اهل حسرت، خسارت، شرمندگی، ذلت قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»