خانواده – 2

موضوع: خانواده (2)
تاریخ پخش: 76/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

خدا را شکر که ما را آفریده، می‌توانست نیافریند. خدا را شکر که ما را «انسان» آفریده، می‌توانست حیوان و… بیافریند. خدا را شکر که عاقلیم، می‌توانست به ما عقل ندهد. خدا را شکر که سالم هستیم. خدا را شکر که مسلمان هستیم. خدا را شکر که اهل بیت علیهم السلام را دوست داریم. خدا را شکر که ماه رمضان را درک کردیم. خدا را شکر که به قرآن علاقه داریم. در ماه نور و سر سفره نور هستیم، چه چیزی بهتر از اینکه خودمان را در مسیر قرآن قرار دهیم و ببینیم قرآن چه می‌فرماید. سوره اسراء (بنی اسرائیل) آیه 26. 6-5 تا آیه را می‌خواهیم تفسیر کنیم و درسهای زنده از آنها بگیریم.
1- تأمین حقوق مالی خانواده و نزدیکان نیازمند
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» (اسراء/26)، «وَ آتِ» یعنی تو باید بپردازی. صبر نکن فقیر در خانه‌ات بیاید، تو برو در خانه او. حق «ذَا الْقُرْبى» حق اهل بیت(علیهم السلام)، حق زکات، حق خمس را بدهید. در اینجا حق خمس است. «وَ الْمِسْکینَ»: حق مسکین را بدهید. مسکین یعنی فقیر، فقیری که از بی پولی در خانه‌اش نشسته است. «ابْنَ السَّبیلِ»؛ افرادی در جامعه هستند که وضعشان خوب است. یک مرتبه در سفر مثلا ماشینشان تصادف می‌کنند و در بیابان بی پول می‌مانند. چند دقیقه پیش 201 میلیون پول داشت و الآن صد تومان هم ندارد. البته همه ما همینطوریم. هیچی از خودمان نداریم. الآن بنده آقای قرائتی سرنوشتم به یک پشه بند است. کافی است یک پشه بینی مرا بگزد، و بینی من باد کند، با دماغ باد کرده و کلفت پشت دوربین نمی‌آیم. درسهایی از قرآن بند به یک پشه است! یک قهرمان وزنه برداری بند به یک پوست خیار است، کافی است پایش روی پوست خیار بلغزد و از پشت به زمین بیفتد و قطع نخاعی شود دیگر کاری از او ساخته نخواهد بود. ما هیچ هستیم. باید از آنچه داریم به دیگران هم بدهیم. «سَبِیل» یعنی راه، «ابْن سَبیلِ» یعنی کسی که در راه مانده، اسیر راه شده. بعد می‌فرماید: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً».
درسها: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» از کلمه «حَقَّهُ» می‌فهمیم که: اگر هم پولی به او دادی حقش است. فکر نکن صدقه داده‌ای. می‌فرماید: باید بدهی زیرا که حقش است. مثل شیر مادر، شیر مادر حق نوزاد است. اگر بچه نبود مادر که شیر نداشت.
2- انفاق و توجه به اولویت‌ها و پرهیز از تبذیر
در انفاق اولویت‌ها را ملاحظه کنیم. داریم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (من‌لایحضره‌الفقیه/ج‌2/ص‌68) اگر در حالی که فامیل فقیر داری به دیگران بدهی قبول نیست. در پول خرج کردن اولویت‌ها را در نظر بگیرید. تا می‌توانید پول خرج مختان کنید نه کفش. ما آدم داریم سالی دهها هزار تومان پول کفش می‌دهد هزار تومان پول کتاب نمی‌دهد! در خرج کردن فکر کنید که کجا پولتان را خرج کنید. پول خرج کردن توفیق می‌خواهد. امام زین العابدین(ع) در دعای مکارم الاخلاق می‌فرمایند:
«وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ» (صحیفه سجادیه/دعاى20) خدایا یادم بده کجا پول خرج کنم. پول خرج کردن عقل می‌خواهد. دعا هم عقل می‌خواهد. بعضی‌ها نمی‌دانند چه دعایی بکنند! «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» (اسراء/27)، «مُبَذِّرینَ» یعنی کسانی که ولخرج هستند. «تبذیر» از ماده «بذر» است. «بذر پاشیدن» یعنی بریز و بپاش کردن. خیال نکنید کسانی که بریز و بپاش می‌کنند آدمهای خوبی هستند. اینها برادران شیاطین هستند. یعنی باید در جامعه، آدمهای ولخرج را تحقیر کرد. خیال نکنید آدمهای ولخرج سخی هستند بلکه خل هستند. وقتی می‌گوییم:
لعنت بر شیطان، اینها هم برادران شیطان هستند. اینها فهم و عقل برای پول خرج کردن ندارند. در قرآن فقط یکجا آمده است برادر شیطان، و آن هم در این سوره است، آنهایی که ولخرجی می‌کنند. تبذیر نشانه کفران و ناسپاسی است نه سخاوت. همانطور که شیطان باید تحقیر شود برادرانش نیز باید تحقیر شوند. برادری دو رقم است: یک برادر نسبی که یا از یک پدر و مادرند و یا از یک پدر و یا از یک مادر، یک برادری مسلکی هم داریم. در اینجا «مُبَذِّرینَ» با شیطان، برادر مسلکی هستند؛ مصرف مال در غیر موردش ناسپاسی است.
3- انواع و اقسام تبذیر و برخورد با مبذران
ضمناً تبذیر هم فقط برای مال نیست. بعضی‌ها عمرشان را حرام می‌کنند. جوانیشان را هدر می‌دهند. بریز و بپاش پول بد است و بریز و بپاش عمر بدتر. ما باید از عمرمان بیشتر استفاده کنیم. دانشجوی ما نباید به لیسانس اکتفا کند. لیسانس حداقل است. شما در کنار لیسانس می‌توانید شبی نیم ساعت مطالعه کنید و با قرآن و نهج البلاغه هم آشنا شوید. قانع نشویم به دیپلم یا لیسانس و…
سپردن مسؤولیت به افراد ناصالح نیز نوعی بریز و بپاش و تبذیر است. گاهی اوقات آدم خودش بریز و بپاش نمی‌کند اما یک پستی را به کسی می‌دهد که آن شخص بریز و بپاش می‌کند. مثل پدری که خودش بریز و بپاش نمی‌کند ولی پولش را در اختیار پسرش قرار می‌دهد و او بریز و بپاش می‌کند. این هم تبذیر است. منتهی تبذیر با یک واسطه.
انسان توان ندارد ولی پست قبول می‌کند! قدرت اداره یک پست را ندارد ولی چهار تا پست دیگر را هم می‌گیرد. این هم تبذیر است. امروز شنیدم که شخصی نماینده مقام معظم رهبری در دوتا شهر است، بین این دو شهر 25 ساعت فاصله است! حضرت عباسی این شخص می‌تواند کارش را به خوبی انجام دهد. بلکه یکوقت قم و کاشان است و… می‌شود، اما یک شهر این طرف ایران و شهر دیگر آن طرف ایران! شما دانشگاه هر دو شهر را می‌توانی اداره کنی؟! خب قبول نکن. این هم یک رقم تبذیر است. اینها باید تحقیر شوند. حداقل کاری که باید بکنیم این است که به اینها سلام نکنیم. چون او با این کارش می‌خواهد توجه مردم را به خود جلب کند، اگر شما به او توجه نکنید، تحقیر می‌شود.
4- دلجویی نیازمندان با گفتار نیک
«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً» (اسراء/28). ‌ای پیغمبر! افرادی از فقراء پیش تو می‌آیند و تو پول نداری تا به آنها بدهی و از آنها اعراض می‌کنی اما امیدواری که در آینده از طرف رحمت خدا صاحب دارایی شوی و به آنها کمک کنی، در این حال لااقل با آنها خوب حرف بزن: «قَوْلاً مَیْسُوراً» از این آیه معلوم می‌شود که گاهی دست پیغمبران هم خالی می‌شد. اصلا عزت ما در همین است که رهبران ما مثل خودمان هستند؛ حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) مرجع بزرگ تقلید، یکروز مریض شدند. شاه هم به خاطر خودشیرینی! یک دکتر متخصص از غرب برای درمان او فرستاد. چون آن پزشک مسیحی بود فکر می‌کرد منزل آقای بروجردی هم مثل خانه پاپ‌ها است. فکر می‌کرد که مثلا کوچه‌ها چه جور؟! خانه‌ها چه جور؟! اتاق چه جور؟! فرش‌ها چه جور؟! دسته تلفن از طلا؟!… دکتر با یک دنگ و فنگی آمد قم. رفت در کوچه‌ها و منزل آن بزرگوار و با تعجب گفت: این است!!!؟ هی نگاه می‌کرد به اتاق! فرش‌ها؟! وقتی کارش تمام شد بیرون آمد و گفت: چه فکر و خیالی داشتم! فکر می‌کردم آقای بروجردی شما…
پیغمبر هم گاهی دستش خالی است. باید به رحمت الهی امیدوار بود. ما از خدا طلبکار نیستیم آنچه می‌دهد از رحمت است. به پیغمبر(ص) می‌فرماید: اگر فقیری نزد تو آمد و تو چیزی نداری به او بدهی لااقل با او خوب حرف بزن: «قَوْلاً مَیْسُوراً».
در قرآن هفت تعبیر راجع به «قول» داریم: «قَوْلاً مَعْرُوفاً» (بقره/235)، خوب حرف بزن، «قَوْلاً سَدیداً» (نساء/9) حرفت محکم و منطقی باشد. «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63) حرفت برفک نداشته باشد. «قَوْلاً کَریماً» (اسراء/23) با ادب و کریمانه باشد. «قَوْلاً مَیْسُوراً» (اسراء/28) حرفت روان باشد. «قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44) حرفت نرم باشد. در قرآن برای زبان این آیات وجود دارند. آیات گفتگو. یعنی حرف زدن هم در قرآن آدابی دارد.
5- پرهیز از افراط و تفریط در انفاق
«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‌ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29) این آیه یک داستانی دارد و آن این است که: یک زنی به بچه‌اش گفت: برو به پیغمبر(ص) بگو: من می‌خواهم پیراهن ترا یادگاری داشته باشم، برای شفا و تبرک. (من قبلا خیال می‌کردم این موزه‌ها چیز کشکی است! الآن فهمیدم که اینطور نیست، بلکه حدیث داریم که: شما باید موزه داشته باشید. حدیث موزه این است: میهمانی نزد امام صادق(ع) آمد. به میهمانش فرمود: می‌خواهی آن پیراهنی را که پدرم (جدم) امیرالمؤمنین(ع) آن را پوشید و رفت به مسجد کوفه، ابن ملجم شمشیر زد و خون مغز حضرت چکید به پیراهنش! آن پیراهن را من نگه داشته‌ام. می‌خواهی آن را ببینی؟ گفت: بله. حضرت رفت و پیراهن را آورد. از اینکه امام صادق(ع) پیراهن حضرت علی(ع) را حفظ کرده بود پیداست ما باید یادگارهای نیاکانمان را حفظ کنیم. البته نه… ناصرالدین شاه را! ناصرالدین شاه چیست که سر قلیان او چه باشد!؟ منصور دوانیقی برای پز دادن وقتی می‌خواست نماز بخواند دست به دست یک حصیری را می‌گرداند و می‌گفت: «حصیر رسول الله» و آیه‌ای داریم در قرآن که: آثار باستانی را خود خدا حفظ می‌کند: «فیهِ سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‌ وَ آلُ هارُونَ» (بقره/248) یک صندوقی بود، همان صندوقی که مادر موسی(ع)، آن حضرت را شیر داد و در آن صندوق گذاشت و در رودخانه انداخت؛ یادگارهای موسی و هارون(ع) در آن صندوق بود. و بنی اسراییل راهپیمایی داشتند پیشاپیش مثل علمهای هیأت می‌بردند. «بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ» یعنی باقی‌هایی از ماترک، یعنی یادگارهای موسی و هارون(ع) در آن صندوق بود. ما باید یک همچین چیزهایمان را حفظ کنیم. کتابهای خطی را حفظ کنیم. چیزهای مقدس را حفظ کنیم. وقتی آن بچه آمد نزد حضرت رسول(ص)، آن حضرت یک پیراهن بیشتر نداشتند! داد به آن پسر، الله اکبر الله اکبر یکمرتبه صدای اذان آمد. پیغمبر(ص) هم در خانه نشستند! مردم در مسجد منتظر هستند. بلال گفت: یا رسول الله! نماز! فرمود: پیراهن ندارم. آیه نازل شد: ما که نگفتیم این رقم ببخش! تو که فقط یک پیراهن داری آن را نبخش. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‌ عُنُقِکَ» نه دستت را به گردنت قفل کن مثل کسانی که هیچگاه دستشان در جیبشان (برای کمک) نمی‌رود، «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» و نه این رقمی که یک پیراهنی هم که داری بدهی! افراط و تفریط هر دو محکوم هستند.
در عبادت یک بابی داریم به نام: «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِی الْعِبَادَهِ» (کافی/ج‌2/ص‌86) یعنی وقتی عبادت می‌کنی اندازه گیری عبادت کن. نتیجه ولخرجی خانه نشستن است: «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» می‌نشینی در خانه و خودت را سرزنش می‌کنی یا جامعه تو را سرزنش می‌کند. ایثار هم حد و مرزی دارد.
6- رزق و روزی به دست خداست
«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً» (اسراء/30) خداست که اگر بخواهد به بعضی رزق می‌دهد (البته رزق فقط مادیات نیست. ممکن است خدا به کسی پول بدهد ولی فهمش کم باشد. فهمش بالا باشد ولی تن صدایش پایین باشد. صدایش خوب باشد و شکلش بد، شکلش خوب باشد و خطش بد باشد و… یعنی خدا جوری کرده که هر کسی از این هستی چیزی گیرش بیاید. «مَادُّ الْقَامَهِ قَصِیرُ الْهمه» (نهج‌البلاغه/خطبه234) قدش بلند است ولی همتش کوتاه. «طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ» (نهج‌البلاغه/خطبه234) بیانش نرم باشد ولی قلبش سنگ! خداوند کمالات و نواقص را تقسیم نموده است).
خداوند رزق را گسترش می‌دهد. «لِمَنْ یَشاءُ»: برای هر که بخواهد. «وَ یَقْدِرُ» گاهی هم تنگ می‌گیرد. راجع به رزق مقداری صحبت کنیم: کمی و زیادی رزق به دست خداست. شخصی می‌خواست امام صادق(ع) را امتحان کند!! گفت: من با یک عدد سیب آبروی امام صادق(ع) را می‌ریزم! گفتند: چگونه؟! گفت: به ایشان می‌گویم: این سیب رزق من هست یا نه؟! اگر فرمود: رزق هست، فوری سیب را لگد می‌کنم. می‌گویم: دیدی دروغ گفتی؟! اگر فرمود: رزقت نیست، فوری آن را می‌خورم. هرچه امام صادق(ع) گفت، عکسش را در مورد سیب انجام می‌دهم. یک مشت مخالفین را برداشت و همگی رفتند خدمت امام صادق(ع)! گفت: آقا! این سیب رزق من هست یا نیست؟! امام(ع) یک نگاه به او و یک نگاه به سیب نمود. فرمود: اگر از گلویت پایین برود معلوم می‌شود که رزقت است! آن شخص ماند که چه کند؟! گاهی آدم دارد ولی از گلویش پایین نمی‌رود. شاه خیلی دارایی داشت، اما از گلویش پایین نرفت. رزق دست اوست. برای هرکه بخواهد گسترش می‌دهد. و برای هر کس که بخواهد تنگ می‌گیرد؛ سرچشمه رزق، آسمان است «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» (ذاریات/22)
7- عوامل و زمینه‌های گسترش و تنگی رزق
رزق واسع باعث فساد می‌شود بعضی‌ها که قیفشان تنگ است اگر نفت زیادی به آنها بدهی سر می‌روند. و لذا می‌فرماید «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ» (شورى/27) اگر بعضی رزقشان زیاد باشد گردن کلفتی می‌کنند.
ما وظیفه داریم که سراغ رزق برویم: «فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ» (عنکبوت/17). حتی وقتی برای روز جمعه می‌فرماید: «وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» بازار تعطیل باشد. «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (جمعه/9) بروید برای نمازجمعه، فوری می‌فرماید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه/10) بعد از آنکه نماز را خواندید بروید دنبال پول و کاسبی.
تقوا رزق انسان را توسعه می‌دهد. داریم: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» (طلاق/3-2).
در ضمن رزق هم به زرنگی نیست. حدیث داریم بسیاری از آدمهای شل حسابی پولدار می‌شوند! بعضی آدمهای خیلی تیز همیشه سرشان به سنگ می‌خورد (خیلی وقتها) حدیث هم داریم که: خدا این کار را می‌کند تا به مردم حالی کند که پول با تیزبازی نیست. اینطور نیست که اگر شما خمس ندهی رزقت زیاد می‌شود. حدیث داریم از امام کاظم(ع) که می‌فرماید: « کسانی که حق الهی را ندهند، خدا در زندگی آنها جوری تاب به وجود می‌آورد که دو برابر آن حق واجب خدا در برابر باطل خرج می‌کنند روز قیامت هم گیر هستند. » با خدا که نمی‌شود زرنگی کرد.
«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً» (اسراء/31) بعضی‌ها بچه هایشان را سقط می‌کنند! اول گناه سقط را بگویم: اگر کسی نطفه را کشید پایین 20 مثقال طلا جریمه اوست. اگر نطفه به صورت خون بسته شد 40 مثقال طلا جریمه اوست. اگر این خون بسته، گوشت نرمی شده بود و آن را پایین کشید 60 مثقال طلا جریمه اوست. اگر در این گوشت استخوان هم بود 80 مثقال طلا جریمه اوست. و اگر روی استخوان، پوست هم بود 100 مثقال طلا جریمه‌اش می‌شود و اما اگر روح داشت 1000 مثقال طلا جریمه اوست. این جریمه نقدی این گناه کبیره است. جریمه قیامتی‌اش هم این است که یک آدم کشته است. در زمان جاهلیت، دختران را زنده به گور می‌کردند. حالا با قرص و آمپول هم دختر را و هم پسر را در گور می‌کنند. منتهی آن زمان در گور می‌انداختند اما حالا در چاه مستراح می‌اندازند! الآن پدر و مادر بچه را می‌کشند!
این آیه می‌فرماید: بچه هایتان را نکشید، از ترس گرسنگی، از ترس خرجی و… یک نفر را ما پیدا نکرده‌ایم که بگوید: زمانی که ما ازدواج نکرده بودیم وضعمان بهتر بود. تمام فقیر و غنی بعد از ازدواج وضعشان بهتر می‌شود. بعد می‌فرماید: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» ما به آنها روزی می‌دهیم. بعد می‌فرماید: «وَ إِیَّاکُمْ» به شما هم می‌دهیم. اول فرمود: به بچه‌ها می‌دهیم و بعد فرمود: به شما می‌دهیم. یعنی اینکه: ‌ای پدر و مادر! بچه‌تان را نکشید صدقه سر بچه است که به تو هم چیزی می‌دهم. به خاطر بچه‌ها به شما رحم می‌کنم و لذا اول فرمود: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» و بعد فرمود: «وَ إِیَّاکُمْ»؛ وقتمان تمام شد ولی حرفمان تمام نشد.
خدایا! هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی بر ایمان و عقل و علم و عمل و آشنایی و عشق و محبت ما به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) بیفزا، و ما را اهل حسرت و خسارت در قیامت قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment