حق الناس

موضوع بحث: حق الناس
تاریخ پخش: 25/04/66

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

در آستانه حج می‌خواستم بحثی درباره حج مطرح کنم، اما فکر کردم که اگر بحث حج را مطرح کنم، آن عده¬ای که نمی‌خواهند مکه بروند، می‌گویند: «این حرف به درد ما نمی‌خورد» از طرفی هم هر کاروانی، مسائل حج را می‌گوید و هرکسی هم که اهل مطالعه است کتابهای زیادی در مورد حج است، مطالعه می‌کند. کتابی است بنام «حج برنامه تکامل» کتاب خوبی است، هر کس می‌خواهد برود مکه، می‌گیرد و مطالعه می‌کند. کتابهای مختلفی برای حج است.
به هر ترتیب خواستم یک مقدار در مورد حق الناس صحبت کنم که حاجی¬ها بیشتر حواسشان را جمع کنند. غیر حاجی‌ها هم در جریان باشند که اصولاً در مورد حق الناس یک خرده بیشتر و بهتر بدانند.
1- قرآن و اهتمام به حق‌الناس
قرآن در مورد حق الناس خیلی صحبت کرده است، مثلاً می‌فرماید که: «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ»(اعراف/85) کم نگذارید، آنچه را که باید بدهید کم فروشی نکیند. در قرآن یک سوره داریم که برای کم فروشهاست. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) وای به حال آنهایی که کم فروشی می‌کنند و حق الناس در مال آنها است. «مطفف» یعنی کم فروش «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» یعنی وای به آنهایی که کم فروشی می‌کنند. یک کیلو را کمتر می‌دهند، یک تن را کمتر می‌دهند. باید 8 ساعت کار کنند، کمتر کار می‌کنند. قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِکُمْ»(نساء/2) مال مردم را با مال خودتان مخلوط نکنید. حساب نکنید که فرق نمی‌کند. خودکار این اداره را نمی‌شود اداره دیگر برد. مهر این مسجد را نمی‌شود به حسینیه برد. حتی نمی‌شود در یک مسجد وضو بگیری و بروی مسجد دیگر نماز بخوانی. اگر بودجه‌ای، پولی، مالی، ماشینی برای جایی است، نمی‌شود آنرا در جای دیگر مصرف کرد. آنوقت کسانی که می‌خواهند مکه بروند، ممکن است خدای نکرده از این چیزهای ریز و درشت در کارهایشان باشد. قبل از آنکه حاجیه خانم‌ها و حاج آقاها مکه بروند، باید مواظب باشند که حق الناس را ادا کنند، چون زمانی که انسان در مکه اولین کلمه که «لبیک» است را می‌گوید، باید لباسهایش را در آورد و دو تکه پارچه سفید، یکی را مثل لنگ دور کمرش ببندد و دیگری را مثل حوله روی دوشش بیاندازد و سپس بگوید: «خدایا! آمدم». آن وقت حدیث داریم کسی که حق الناس را نداده باشد و مالش با حق الناس مخلوط باشد، یعنی حق و نا حق کرده باشد و یا با دروغ و رشوه و کلک و هدیه و حق حساب و کم فروشی و ربا و در مجموع کسی که با درآمد حرام به مکه رفته باشد، تا بگوید: «خدایا آمدم» خداوند به فرشته‌ها می‌گوید: «به آنها بگویید، نمی‌خواهم بیایید، بیخود آمدید».
خواهران و برادرانی که حاجی هستند، زیاد دقت کنند و آنهایی که هنوز حاجی نشده‌اند، سعی کنند. چون انسان وقتی با مال حرام انس گرفت، دیگر جدا کردنش مشکل است. این طور نیست که آدم بگوید: «خیلی خوب، حالا بگذار بریزند تا ما خانه را بسازیم»
یک کسی یک خانه ساخته بود، به گچ‌های خانه‌اش دعا می‌کرد. به او گفتند: چرا به گچ‌هایش دعا می‌کنی؟ گفت: برای اینکه هر آجرش مال کسی است، من فقط این‌ها را جمع کرده‌ام، خدا پدر این گچ‌ها را بیامرزد که آجرها را به هم چسبانده‌اند. اگر این گچ‌ها نباشد و خواسته باشند این خانه را تسویه حساب کنند، هر آجری باید پهلوی صاحبش برود. پس خدا سایه این گچ‌ها را از سر من کم نکند.
2- پرهیز از تأثیرپذیری وسوسه ‌ها و باورهای غلط
این طور نباشد که حالا اول زندگی است، باید یک خرده ترقی کنیم بعداً جبران می‌کنیم. بعضی از مسائل را آدم طفره می‌رود و روایت داریم که «طفره رفتن» خطر است. در دل خیلی از آدم‌ها این است که حالا بگذار صفا کنیم، پیر که شدیم یک کاری خواهیم کرد. در ذهنشان هم خط مستقیم مشخص است و می‌دانیم خط مستقیم کدام است. ولی حالا که جوان هستیم، اگر یک خورده کج رفتیم شما چیزی نگویید، بگذارید حالا کمی کج بشویم، وضعمان که خوب شد، در آخر عمرمان که پیر شدیم، توبه می‌کنیم و دوباره می‌رویم در «خط مستقیم». یک همچین مثلثی در ذهنشان است که خط مستقیم می‌دانیم این است ولی حالا بگذار کج بشویم بعد وقتی به جایی رسیدیم و وضعمان خوب شد، یک سر و سامانی گرفتیم، خانه که خریدیم، دختر شوهر دادیم، پسر داماد کردیم، بالاخره به یک جایی رسیدیم، پیر می‌شویم و توبه می‌کنیم و در خط می‌آییم.
این مثلث دو سه اشکال هندسی دارد، یکی اینکه اگر مسیرتان کج شد، دیگر بالا نمی‌روید و سقوط می‌کنید. یعنی پائین می‌آیید. آدمی که منحرف است ترقی نمی‌کند. فرض کنید که وقتی سقوط کردید در آخر عمر توفیق توبه را پیدا کردید، در این شرایط تازه می‌آیید سر خانه اول که «یوم الولده» است. در حدیث داریم کسی که توبه می‌کند، تازه مثل روز اول می‌شود. آن کسی که در راه مستقیم رفته به جایی رسیده و شما که کج رفته و توبه کرده‌اید، تازه به اول راه برمی گردید، یعنی هیچ! اولش هیچ و بعدش هم هیچ می‌شود. دقیقاً مثل خود کلمه «هیچ» وقتی که می‌نویسید «هیچ» هیچ است، وقتی هم آنرا پاک می‌کنید باز هم «هیچ» می‌شود. یعنی اگر باشد «هیچ» است و اگر نباشد «هیچ» است. شما هم که 50 سال را کج رفته¬اید، باید به اول راه که «هیچ» است برگردید.
انسان نمی‌شود بدون حساب مکه برود، یک وقت آنجا می‌گویند: «برای چه آمدی؟ » مواظب باشید! «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ»(اعراف/85) برای مردم کم نگذارید. اگر پول گرفتی در این ساعت تعلیم رانندگی بدهی، بازی نکن که این 30 ساعتت 40 ساعت شود. نگو خوب 10ساعت لفت می‌دهیم که بیشتر بگیریم. حدیث داریم، «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»(نهج‌‏البلاغه، خطبه 176).
امیرالمؤمنین می‌فرماید: یک سری از گناه‌ها را خدا نمی‌بخشد و آن «حق الناس» است. خدا حق خودش را می‌بخشد، ولی حق مردم را نمی‌بخشد. ما چند رقم گناه داریم: یک سری گناه‌ها است که «لایغفر» است، یعنی خدا نمی‌بخشد. آن گناهانی که خدا نمی‌بخشد، «حق الناس» است. کسانی که در آستانه سفر حج هستند، مواظب خودشان باشند. نکند خدای ناکرده با مال مردم مکه بروند. آن عمل و عبادت با مال حرام درست نیست.
حتماً شنیده‌اید که کسی دو انار و دو نان دزدید و به فقیر داد، گفتند: «چه می‌کنی؟ » گفت: «دو انار دزدیدم، دو گناه می‌شود و دو نان دزدیدم دو گناه دیگر می‌شود. این چهار تا را به فقیر دادم. قرآن هم می‌گوید که هر ثوابی ده برابر می‌شود. یعنی 4 ثواب ضربدر 10، می‌شود 40 ثواب. چهار تا گناه داشتم که از 40 کم می‌شود، یعنی 36 ثواب برایم می‌ماند. » امام فرمود: اینرا شنیده¬ای که خداوند یک ثواب را 10 ثواب می‌‌دهد اما این برای کسی است که از مال حلال ثواب کرده باشد، از راه دزدی که نمی‌شود ثواب کرد.
3- آفات و ضررهای مراعات نکردن حق‌الناس
البته حاجی‌ها آدم‌های خوبی هستند، ولی باید همه مواظب باشیم. شما هم که حاجی نیستید شما بچه مدرسه‌ای، شما دختر خانم، کاسب، کارگر، کشاورز، همه باید مواظب حق الناس باشیم. حدیث داریم رزق حلال هر کس دسته بندی و بسته بندی شده است. هر کس که عجله کند و به سراغ مردم برود، خدا از حلال به او کمتر می‌دهد. این طور نیست که ما امروز یک دروغ گفتیم 300 تومان برایمان داشت، قطعاً اگر دروغ نگفته بودی، خدا 300 تومان از یک جای دیگر برایت می‌رساند. یک روایت داریم، کسانی که بنا است، پول حقی را بدهند و از آن دل نمی‌کنند و پول نمی‌دهند، خدا یک مسئله‌ای را برایشان پیش می‌آورد که دو برابرش را در راه باطل بدهند. مثلاً اگر 200 تومان بناست در راه حلال بدهید، اما فکر می‌کنید که بدهیم یا نه و در نهایت از این 200 تومان دل نمی‌‌کنید، خدا یک جریانی برایتان جور می‌کند که مجبور باشید 400 تومان در راه باطل بدهید. باید دل بکنید.
و اصولاً راحت دل کندن نشانه ایمان است. قرآن می‌فرماید: وقتی می‌خواهیم شما را امتحان کنیم، به طریقی امتحان می‌کنیم که دهنتان پر آب بشود و در عین حال دل بکنید. اگر دل کندید ارزش دارد. به حاجی‌ها می‌گوید: «تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ»(مائده/94) حاجی‌ها در مکه چندین کار برایشان حرام می‌شود. یکی از این کارهایی که برای حاجی‌ها حرام است، شکارکردن است. در همین حال شکار هم می‌آید. در حقیقت دائم دهنش پر آب می‌شود. قرآن می‌گوید: می‌خواهم امتحانتان کنم تا ببینم که دل می‌کنید یا نه! خدا شما را با شکار امتحان می‌کند. حالا هر چند می‌گویند که در مکه شکار نیست ولی سوغاتی‌های مکه همانند شکار است یا رد کردن ارز از گمرک خودش یک شکار است. اگر آنجا آدم یک دروغ بگوید که من پول ندارم و یک خرده آبروی جمهوری اسلامی را بریزد، این خودش یک شکار است می‌شود.
اصلاًخود تقسیم سوغاتی یک شکار است. سوغاتی که آورده برمی‌دارد و کنار می‌گذارد، بعد می‌گوید: هیچ نیاوردم! امسال که ارز نبود و مشکلات زیاد بود. یا می‌ گوید پولم گم شده بود. در گمرک از او می‌‌پرسند که بار شما چند کیلو است؟ اگر مثلاً 20 کیلو است، می‌گوید: 10 کیلو است. در مجموع همه کارهای ما، برای ما شکار است.
بعضی چیزها که یک سودی در آن است، باید از این سود دل بکنیم. فقط کسی که زرنگ است، به جایی می‌رسد. تعداد زیادی روایت داریم که خداوند بعضی را که زرنگ نیستند، خودش زندگیشان را هدایت و میزان می‌کند که به آنها که از زرنگی زمین و آسمان را به هم می‌دوزند، ثابت کند که همه چیز به زرنگی نیست. ما در عالم آخوندها، آخوندهایی داشتیم که خیلی صاف می‌رفتند، در مقابل آخوندهایی هم داشتیم که خیلی زرنگ بودند، ولی در آخر خط دیدیم که هر دو با هم رسیدند. یعنی کسانی که به اصطلاح زرنگ بودند، بیخود دست و پا می‌زدند. این طور نیست که هر کس زرنگ باشد، به جایی می‌رسد.
قرآن می‌گوید: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) بعضی‌ها فریب می‌¬دهند، اما خدا، خود اینها را فریب می‌‌دهد. بعد می‌گوید: «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ». کلک خدا بهتر است.
مثلاً فرض کنید بعضی وقتها دور کسی را می‌گیرید و با تعارف و من بمیرم، دخترحاجی، پسر حاجی، حاج خانم، حاج آقا، پهلوان، قهرمان، رئیس، مرئوس و. . . دورش را می‌‌گیریم و با 4 تملق گفتن، یک سودی از او می‌گیریم. بعد هم پشت سر او می‌گوییم: این آدمی است که می‌شود با 4 تملق از او سود گرفت و از او یک پولی در آورد. بعد نوبت خودمان که می‌شود می‌گوییم: مریض هستیم و در می‌رویم. ما بچه مدرسه‌ای که بودیم، دو سه نفرمی شدیم و می‌رفتیم بستنی بخوریم و بعضی بچه‌ها که زرنگ بودند، در می‌رفتند تا پول بستنی گردن ما بیفتد.
4- برکات و اهمیت پرداخت حقوق دیگران 
کسانی که در یک سری جاها از حقی که می‌خواهند پرداخت کنند، فرار می‌کنند. مثلاً باید یک پولی بدهند، فرار میکنند و به حساب زرنگی می‌گذارند. حدیث داریم: کسانی که با بخل از یک سری خرج کردن‌ها در می‌روند، فکر نکنند مثلاً 20 تومان گیرشان آمده است، بیش از این20 تومان، خصلت بخل خود را تقویت کرده و روح سخاوت را در خودشان کور کرده‌اند. اگر می‌پرداختید، سخی بودید و حالا که فرار کردید، بخیل هستید. زنده کردن بخل و سخاوت در وجود انسان خیلی بیش از مقداری است که فکر می‌کنیم گیرمان آمده است.
حق الناس بر حق الله مقدم است. اصولاً گاهی وقت‌ها خدا حقوقی را بر حق خودش مقدم داشته است. گاهی وقتها خدا، پدر ومادر را بر خودش مقدم می‌دارد. مثلاً خداوند نماز اول وقت را دوست دارد ولی اگر پدر و مادر گفت: الآن نماز نخوان، نباید نماز اول وقت بخوانی. اینکه انسان گوش به حرف پدر و مادر بدهد و نماز را آخر وقت بخواند، بهتر از آن است که گوش به حرف پدر و مادر ندهد و نماز را اول وقت بخواند. در اینجا خداوند پدر و مادر را بر خودش مقدم داشته است.
گاهی آدم می‌خواهد جایی(حتی جای مذهبی) برود ولی پدر و مادر می‌گوید: نرو! اگر نرود ثوابش بیشتر از کسانی است که بدون اجازه پدر و مادر رفته‌اند و رضایت پدر و مادر در بعضی جاها بر رضایت خدا مقدم است. بله زمانی ممکن است درخط طاغوت و شرک و انحرافی و. . . باشد، که قرآن سفارش کرده که: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(عنکبوت/8) اگر پدر و مادر خواستند که تو را از خط خدا و راه مستقیم منحرفت کنند و گوش بفرمان طاغوت شمار را بار بیاورند در آنجا «فَلا تُطِعْهُما» دیگر اطاعت نکن.
امام صادق(ع) فرمود: کسی که حق الناس در مالش است روز قیامت آنقدر معطلش می‌کنند که: «حتی یسیل عرقه او دمه»(کافی ج2/ ص 367) دائماً بدنش عرق می‌کند و آنجا بخاطر اینکه حق الناس داشته است، می‌سوزد. خیلی باید مواظب باشیم.
شما هیچ می‌دانید که اگر کش شلوار و حتی دکمه لباس، حق الناس باشد، یا مالی باشد که خمس نداده باشیم، نماز و حجمان چه صورتی دارد؟ خصوصاً برادرها و خواهرهایی که مکه می‌خواهند بروند باید توجه داشته باشند.
5- پرداخت مالیات‌های اسلامی و خمس
مسئله دیگر در میان مردم، مالیاتهای اسلامی است، که یکی از آنها خمس است و دادن خمس واجب است. حتی یک آیه عجیبی برای خمس داریم که می‌فرماید اگر افرادی جبهه رفتند و غنایم جنگی بدست آوردند «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ»(انفال/41) باید خمسش را بدهند و بعد می‌فرماید: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» اگر ایمان داشته باشند. پیداست اگر رزمنده در جبهه بجنگد و خمس ندهد، باز هم ایمان ندارد.
این آیه خیلی اهمیت دارد. قرآن می‌فرماید: کسانی که به غنایم رسیدند، باید خمس غنائم را بدهند، اگر دین دارند. البته مورد این آیه خمس در مورد غنائم جنگی است ولی هر درآمدی که انسان بدست می‌آورد، خمس دارد. حتی اگر شما خانه‌ات را فروختی و خواستی خانه بهتری بخری، باید خمسش را بدهی. نمی‌شود گفت: آقا خانه‌ام کلنگی بود، خواستم آجری بخرم و یا خانه‌ام 50 متر بود، خواستم 70 متری بخرم. همین که خانه‌ات را فروختی باید خمسش را بدهی. بعضی‌ها چقدر برنامه ریزی می‌کنند و دست و پا می‌زنند که خمس ندهند.
قرآن می‌فرماید که نشانه دین این است که انسان حتی اگر رزمنده باشد، جبهه برود و بجنگد، به مالی رسید که خمس دارد، خمس را بپردازد و اگر لغزید، در دینش هم می‌لغزد. چون قرآن می‌فرماید: خمس بدهید، اگر دین دارید. به چه کسانی می‌گوید؟ «به رزمنده‌ها» این مطلب نشان می‌دهد که انسان گاهی وقت‌ها جان می‌دهد، ولی پول نمی‌دهد.
دادن خمس یک امتیازهایی دارد؛
فرق خمس با باقی مالیات‌ها چیست؟ در خمس یک نوری است که در باقی مالیات‌ها نیست. البته امام بزرگوار فرمود: کسانی که خیال می‌کنند در حال حاضر با خمس می‌شود حکومت را اداره کرد، اشتباه می‌کنند. ولی در آینده ممکن است بشود. این حرف‌هایی که می‌زنم کسی به من نگفته که بگویم. و خودم از روی شناختی که دارم، می‌گویم. گاهی وقت‌ها افرادی خمس یا مالیات می‌خواهند بدهند، یک تحلیل‌هایی دارد. البته من این گفتارها را حتی در قوم و خویش خودمان، در همسایه¬ها، در خود روحانیون، در خواص یا عوام، از دوست و دشمن، از بیگانه و خودی و غریبه می‌شنوم. می‌گویند: آقا ما یک باغ داریم، یا یک تکه زمین داریم، هرکدام از بچه‌هایمان 200 متر ساخته‌اند. می‌آیند و می‌گویند: عوارض نوسازی، مالیات، چه و چه بدهید، آخر این چه دینی است؟ این چه جمهوری اسلامی است؟ پدر حق ندارد یک تکه زمین به بچه‌اش بدهد تا یک اتاق بسازد؟
من در جواب این افراد یک جمله می‌گویم و آن این است که: زمانی که شما اینجا این خانه بزرگ یا مزرعه را داشتی، تنها بوده و لی حالا شهرک شده است. 1 باغ بوده حالا 10 تا خانه شده است. آن زمان که باغ بود، حفاظت نمی¬خواست. شما این مزرعه را برداشته‌اید و صد تا خانه و شهرک درست کرده‌اید. بطور متوسط و میانگین صد تا زن و شوهر در آن هستند. صد تا بچه در آن هستند و یکوقت مریض می‌شوند و درمانگاه می‌خواهند، یک کلانتری می‌خواهند و. . . مزرعه و باغ کارمند و کارگر شهرداری نمی‌خواست. الآن چند نفر کارمند شهرداری می‌خواهد تا زباله‌ها را جمع کند. ماشین می‌خواهد، باغ آسفالت نمی‌خواست، وقتی شهرک ساخته شد، کوچه، ماشین، آسفالت، آب، برق، کلانتری، زایشگاه، آتش نشانی و. . . می‌خواهد. یعنی وقتی یک تکه بیابان تبدیل به شهرک شد، کلی خرج بوجود می‌آورد و از طرفی هم زمانی که باغ بود قیمت آن چقدر بود؟ و حالا که شهرک شده قیمتش چقدر است؟ شما چرا حساب نمی‌کنی که یک میلیون زمین شما، صد میلیون شده است؟ وقتی هم که می‌گویند: «سه میلیونش را بدهید! » می‌گوید: من خانه‌ام را به بچه‌ام داده‌ام، به من می‌گویند: «پول بده! این پول مفت است» آقا! این پول مفت نیست، پول زایشگاه و کلانتری و آتش نشانی و برق و آب وتلفن و. . . می¬شود. و یا کسی بخشی از خانه‌اش را برداشته و مغازه کرده، به او می‌گویند: «مالیات بده» می‌گوید: « من از خانه‌ام، یک در به کوچه باز کردم، نباید مالیات بدهم» درست است که به کوچه در باز کردی، اما اگر خانه بود چه قیمتی داشت و حالا که در باز شد، سرقفلی آن چقدر می‌شود؟ چرا یک میلیون، پول سرقفلی را می‌گیری؟ ولی وقتی هزار تومان می‌خواهی بپردازی. . . با جمهوری اسلامی که یک عده خونشان را در راه آن می‌دهند، اینگونه برخورد نکنید و یک مقدار دیدتان به جمهوری اسلامی فرق کند.
این مالیات بود، خمس از مالیات خیلی مقدس‌تر است. برای اینکه خمس چند امتیاز دارد.
اول اینکه در خمس به مردم اطمینان می‌شود، اطمینان دادن به مردم یک اصل است. نوسازی را می‌گویند که چقدر بوده و چقدر باید پرداخت کرد ولی در خمس می‌گویند خودت حساب مالت را بکن. یعنی اگر بروی و 100 تومان یا 100 هزار تومان خمس بدهی، آقا بازرس در خانه‌ات نمی‌فرستد. این یک امتیاز است. به امید روزی که همه ما به جایی برسیم که آنچنان ایمان مذهبی ما قوی باشد که بگویند: «آقا! مالیات را خودت حساب کن» این طور نباشد که بگویند درآمد و مالیات این قدر است و وقتی بروند گمرک و پرونده‌اش را بیاورند، می‌بینند چه برابراست.
6- عناوین و شهرت و حق‌الناس
گاهی وقتها ما به عنوان خانواده شهید دروغ می‌گوییم. من از یکی از معمارهای قم بسیار خوشم آمد و واقعاً مریدش شدم. ایشان برای من خانه نساخته، ولی من به ایشان ارادت دارم. ایشان را بردند خانه یک شهید را قیمت کند. وقتی می‌خواستند سر متر را بگیرند، شخصی که این معمار را آورده بود، گفت: این خانواده شهید است، یک خرده چرب‌تر قیمت کن. ایشان در جواب گفت: چرب قیمت کنم که به خانواده شهید و به بچه‌های شهید لقمه حرام بدهم؟ من حق را می‌گویم، حالا او می‌تواند بفروشد و یا نفروشد. حالا شما که می‌گویی یک خرده قیمت را بالا بگو و متر را بیشتر بگیر به خاطر اینکه خانواده شهید است، یعنی می¬خواهی که به خاطر خانواده شهید دروغ بگویم.
ما گاهی وقت‌ها در بنیاد شهید فکر می‌کنیم که چون خانواده شهید هستیم باید دروغ بگوییم. خوب این برای خانواده شهید لقمه حرام است. هرگز روح شهید راضی نیست که بچه‌اش حرام خور باشد. مواظب باشید که عواطف شما را حرام خور و حرام خواران به دیگران نکند.
7- امتیازات خمس بر مالیات‌های حکومتی
پس خمس چند امتیاز دارد:
1 – در خمس باید به مردم اطمینان کرد. یعنی خودت برو حساب بکن و بپرداز. این یک امتیاز است، به مردم اطمینان کردن یک ارزش است.
2 – کسی که خمس می‌دهد، خمس را به کسی می‌دهد که دوستش دارد. اگر در میان آقایان یک آقایی را بیشتر دوست داشته باشد خمس را به او می¬دهد. پس این هم یک اصل است.
3- به قصد غربت و برای رضای خدا می‌دهد. اجباری نیست که اگر حالا خمس ندهم الآن می‌آیند و در دکانم را می‌بندند، یا اخراجم می‌کنند، یا درجه‌ام را بالا نمی‌برند. خمس فقط به قصد غربت است.
4- خمس از کسانی گرفته می‌شود که تقریباً از نظر درآمد یک خورده بهتر هستند. چون آخر بعضی‌ها ندارند. همین امروز من به یک آدم بسیار محترمی برخورد کردم که رفت صحبت کند، به گریه افتاد و گفت: تا به حال هیچ میوه‌ای برای بچه‌ام نخریده‌ام، و یا جوانی لیسانس آمد دفتر نهضت یک جمله گفت و نتوانست خودش را نگه دارد و از دفتر بیرون رفت. ایشان گفت: شش ماه است که گوشت نخورده‌ام و زن و بچه هم دارم، این را باید کسانی جواب بدهند که حیف و میل می‌کنند و زمانی که یخچال و فریزر را باز می¬کنند، مملو از میوه است و میوه در یخچال آن¬ها می‌ترشد. آن زنها و مردهایی که در خانه، که تشخّص را در این می‌بینند که روی خربزه را بخورند و ته آن را دور بریزند. خوب ته خربزه را تا آنجایی که می‌شود، باید بخورد. ما فکر می‌کنیم که اگر به پوست خربزه دندان بزنیم، به وقار ما لطمه می‌خورد. نه آقا شما اگر واقعاً وقار داشته باشی، تا ته خربزه را هم دندان بزنی باز وقار داری. بریز و بپاش ما شخصیت نیست. اسراف نکنید.
بعضی از میوه فروش‌ها حاضرند میوه بترشد و در جوی آب بریزند، اما قیمت آنرا پایین نیاورند. و در میدان میوه خدا می‌داند که چقدر اسراف می‌شود.
امتیازات خمس را می‌گفتیم که:
1 – به مردم می‌گویند که حساب خودت را بکن و کسی بازرس نیست.
2 – می‌گویند خمس خود را به آدمی که بیشتر دوستش دارید، بدهید.
3 – می‌گویند برای رضای خدا بدهید.
4 – می‌گویند آنهایی که وضعشان بهتر است، بدهند.
5 – آن کسی که پول می‌گیرد، برای پول جمع کردن نمی‌گیرد. چون مصرف معلوم است. یعنی شما می‌دانید که وقتی پول را می‌دهید به آقا یا کتابخانه و یا مسجد می‌شود یا مدرسه و یا تبلیغ و تألیف می‌شود. یعنی زمانی که انسان می‌داند، پول او کجا خرج می‌شود، کمی با نشاط پول می‌دهد. از همه گذشته آن کسی که خمس می‌گیرد، حقیر نمی‌شود. یعنی احساس حقارت نمی‌کند. وقتی من می‌خواهم به یک فقیر خمس بدهم، این فقیر تا مرا ببیند، می‌گوید: «سلام علیکم. خدا سایه شما را از سر ما کم نکند» چون من که خمس می‌دهم به فقیر، این فقیر را بله قربان گوی خودم بار می‌آورم. اما اگر من خمس را به مرجع تقلید یا به رهبر انقلاب و به دفتر امام دادم، و آن فقیر هم از او گرفت، مرا نمی‌شناسد.
ما طلبه‌ها، ماه به ماه می‌رویم قم و پول می‌گیریم، ولی وقتی شهریه می‌گیریم اصلاً تاجرها، بازاریها، کارگرها، کشاورزها و کسانی که خمس و زکات داده‌اند را نمی‌شناسیم. یعنی ما حقوق از شهریه قم می‌گیریم، اما بله قربان گوی کسی هم نیستیم. یکی از خوبی‌هایش این است که گیرنده تأمین می‌شود ولی بله قربان گوی کسی هم بار نمی‌آید.
آقایانی که می‌خواهید مکه بروید، یک دکمه، یک نخ، یک کش، اگر حق الناس دارید، مالتان را دقیق حساب کنید و اگر نمی‌توانید به عنوان ردّ مظالم حتماً با افرادی که محبوب شما هستند و عالم و متقی هستند حسابتان را روی هم کنید و کسانی هم که نمی‌خواهید بروید مکه مواظب باشید که طرف لقمه حرام نیایید. باز هم می‌گویم که زندگی همه حلال مقرر شده، کسانی که عجله کنند، و به سمت حرام بروند، خدا از حلالشان کم می‌گذارد. حدیث است: اگر کسی حلالی را که باید بدهد، ندهد دو برابرش را در راه باطل خواهد داد.
خدایا به همه ما توفیق بده رزقمان حلال باشد و به قول قرآن که می‌فرماید: «فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى‏ طَعاماً»(کهف/19) اصحاب کهف گفتند: بروید یک غذایی بیاورید ولی «أَزْکى‏ طَعاماً» باشد.
خدایا طعام ما را «ازکی» و ذریه ما را «طیبه»، نیت ما را خالص، هدف ما را مقدس رزمندگان ما را پیروز، به بی مسکن‌ها، مسکن، به بی همسرها، همسر، به بی فرزندان، فرزند، به بدهکاران توفیق پرداخت بدهی، نثار اموات آمرزش، اسرای ما را آزاد، ظهور حضرت مهدی را تعجیل بفرما(الهی امین)
نماز جمعه را فراموش نکنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment