حقوق – 5، حق الله

موضوع: حقوق، حق الله (5)
تاریخ پخش: 77/02/31

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»

1- حقوق در اسلام
دعایی است که من همیشه آن را می‌خوانم. این دعا از امام سجاد(ع) است (در دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه(ع)) یعنی: خدایا نطق مرا به حق وادار کن تا دری وری نگویم و پروا و تقوا را هم به من الهام کن یعنی مچم را بگیر تا درست بفهمم و درست بگویم: برادران و خواهران عزیز بحث ما بحث حق بود. مقداری از حق خدا را در جلسه قبل گفتیم (حق الله). گفتیم که اولین حق خدا این است به خدا شرک نورزیم. البته من اینها را الان خلاصه می‌گویم و بعداً آنها را بازتر خواهم کرد. وارد مسئله شکر و حمد خدا، معرفت خدا، معرفت خدا، عبادت خدا و… خواهیم شد. الان ما داریم خلاصه اخبار را می‌گوییم.
2- حق خدا بر انسان
اولین حق خدا این است که به او شرک نورزیم. در برخی جاها داریم که حق امام هم حق الله است. روایت داریم در که: «مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ هَؤُلَاءِ عِتْرَهُ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج23/ص244) هر کس امام را شناخت، خدا را شناخت. اینها اهلبیت پیغمبر اسلام(ص) هستند.. امام شناسی حق خداست. حق خدا این است که انسان ولی خدا را هم بشناسد.
آیه‌ای در قرآن داریم که می‌فرماید: کسی که نماینده مرا نشناخته مرا هم درست نشناخته است: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ» (انعام/91) قدر خدا را نداشتند آنطور که باید می‌داشتند. خدا را درست نشناختند. چرا؟ «إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» برای اینکه گفتند: خداوند پیغمبر نفرستاده است؟ آنهایی که گفتند که پیغمبر نمی‌خواهیم یا گفتند خداوند پیغمبر نفرستاده، آنها خدا را نشناخته‌اند. مگر می‌شود که خداوند باشد و پیغمبری نفرستد؟ یعنی اینکه خداوند بشر را آفریده و آنها را رها کرده است!!؟ هیچ‌کس گوسفندانش را بی‌صاحب رها نمی‌کند. آیا رییس یک کارخانه حاضر می‌شود کارخانه را بی‌صاحب رها کند و برود؟ کسانی که می‌گویند: ما خودمان می‌فهمیم چه کنیم، نیازی هم به امام و پیغمبر نداریم! ولایت فقیه نمی‌خواهیم! خودمان می‌فهمیم، قرآن می‌فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» اینها خدا را هم نشناخته‌اند. این را فهمیده‌اند که زلفشان متخصص می‌خواهد، کتشان خیاط متخصص می‌خواهد، معده‌شان دکتر متخصص می‌خواهد، ماشینشان مکانیک متخصص می‌خواهد،… اما دینشان عالم متخصص نمی‌خواهد!! اینها خیلی بی اعتنایی می‌کنند. بنابراین یکی از حقوق الهی، شناخت اولیای خداست. «مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ». اگر من فرزندم را فرستادم نزد شما، شما زدی در گوش او، در حقیقت تو گوش من زده‌ای. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/80) اطاعت رسول، اطاعت خداست. « مَنْ آذَى فَاطِمَهَ فَقَدْ آذَانِی» (إعلام‌الورى/ص‌149) اذیت فاطمه زهرا(س) اذیت رسول خداست. و اذیت رسول خدا هم اذیت خداست و بیعت با پیامبر، بیعت با خداست. کسانی که «یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» (فتح/11). کسی که با تو بیعت می‌کند مثل این است که با خدا بیعت می‌کند. ولی و رسول خدا از خدا جدا نیست. خدا رحمت کند کسانی را که ما را با اهل بیت پیغمبر آشنا کردند. در سالها و قرنهای قبل، بودند کسانی که با خون و جان و بحث و استدلال و حوزه و هجرت و… این کارها را کردند.
کسی که حق همسرش را ادا نکند، حق خدا را هم ادا نکرده است. روایت داریم: «لَا تُؤَدِّی الْمَرْأَهُ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا» (مکارم‌الأخلاق/ص‌215) اگر کسی حق شوهرش را ندهد انگار حق خدا را هم نداده است. اینها به هم بند هستند. بعضی چیزها تک بودنشان مشکلی ایجاد نمی‌کند ولی بعضی چیزها، تک بودنشان فایده ندارد. مثلاً یک عدد مغز بادام هم مغز بادام است، یک کشتی آنهم مغز بادام است، یعنی فرقی نمی‌کند که چقدر باشد. امّا بعضی چیزها با هم که شدند یکی هستند. مثلا اگر لاستیک‌های ماشین سه تا باشد که حرکت نمی‌کند باید 4 تا باشد.
تمام روز را روزه گرفته‌ای، اگر حتی 1 دقیقه هم قبل از افطار غذا بخوری تمام روزه‌ات باطل می‌شود. کت اگر یکجایش سوراخ شود باز هم کت است اما اگر کشتی یکجایش سوراخ شود دیگر کشتی نیست. بنابراین حق همسر را باید ادا نمود. اگر همسر حق همسرش را داد آنگاه حق خدا را هم داده است. یعنی اینها به هم ربط دارند.
این نمازی که ما می‌خوانیم به چند چیز بند است. اگر یکی از اینها نباشد نماز دیگر نماز نیست. مثلا نماز با زکات. اگر زکات نباشد نماز نیست. نماز با غذا، با تغذیه رابطه دارد. شما اگر مشروبات الکلی بخوری تا چهل روز نمازت قبول نیست. نماز با آبروی مردم، کسی اگر آبروی مردم را بریزد نمازش هم قبول نمی‌شود. نخ دکمه پیراهن اگر دزدی باشد نماز قبول نمی‌شود. یک لحظه قبل از وقت خوانده شود قبول نمی‌شود. اگر یک عمر نماز بخوانی ولی ولایت علی(ع) را نداشته باشی نمازت قبول نیست. نماز و حقوق مردم، دکمه و نخ غصبی، نماز و همسرداری، زن و شوهری که به هم نیش بزنند نماز هیچکدام قبول نیست. نماز و بدهکاری: در نماز می‌گوییم: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) اگر شخصی در نماز از شما بدهی‌اش را بخواهد اسلام می‌گوید: نمازت را بشکن و برو پولش را بده و دو مرتبه نمازت را بخوان. نمی‌شود که شما مال مردم را نگه داری و بعد بروی نماز بخوانی.
امام یک نفر را در مکه دید و فرمود: مکه آمدی چکار؟ گفت: آمدم طواف کنم، عبادت کنم. فرمود برو دنبال کارت! تو بدهکاری برو و مال مردم را بده. مال مردم را خورده و دعای کمیل می‌خواند!؟ نماز اگر بخواهد مقبول درگاه خدا شود باید مثل ماشینی که آماده حرکت است و بدون عیب و نقص و… است، باشد. حرف زدن در رادیو و تلویزیون هم همینطور است. در رادیو دست کم باید 10-15 نفر باشند تا آدم بتواند صحبت کند. البته ساده ترینش که بحث من است اینهمه آدم می‌خواهد حالا کارهای هنری و… که خیلی بیش از اینها می‌خواهد، چند دوربین و…
«حَقُّ اللَّهِ فِی الْعُسْرِ الرِّضَى وَ الصَّبْرُ وَ حَقُّهُ فِی الْیُسْرِ الْحَمْدُ وَ الشُّکْرُ» (تحف‌العقول/ص‌208) حق خدا در مشکلات این است که راضی باشی و صبر کنی. امام حسین(ع) شهید شد، در تاریخ خیلی شهید داریم. اما اگر آنها را مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که امام حسین(ع) در وقت شهادت هم می‌گوید: «رضاً برضاک» راضی‌ام به رضای تو این خیلی مهم است که آدم زیر سم بگوید راضی‌ام. روی دوش پیغمبر(ص) هم بگوید راضی‌ام. اگر به ما بگویند: آقا معذرت می‌خواهم، شما از اینجا پاشید و در جای دیگر بنشینید، می‌گوییم: اِء! من از امشب مسجد نمی‌آیم! با مسجد قهر می‌کنیم! به امام حسین(ع) می‌گویند: از دوش پیغمبر(ص) برو زیر سم اسب، می‌گوید: راضی‌ام. ما اگر پپسی‌مان کوکا کولا شود اعصابمان خرد می‌شود. اینکه انسان در هر حالی راضی باشد خیلی مهم است، حق خدا هم در «یُسْر» یعنی در راحتی‌ها «شکر» است.
حالا برویم سراغ بحث فشرده‌ای که قرار است بگویم. حق نفس چیست؟ حق خودمان چیست؟ «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» (مائده/105) در آیاتی داریم که: «قُوا أَنْفُسَکُمْ» (تحریم/6) «قُوا» یعنی حفظ کنید. «قِ» یعنی حفظ کن. و لذا در دعا می‌گوییم: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/201) حفظ کن ما را از آتش جهنم «قُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی خودتان را حفظ کنید. آن کسی که گناه می‌کند فکر می‌کند که الان خوش است! اما فکر بعدش نیست. با این گناه، خودش را جهنمی کرد. چه کرد؟
رفت امام حسین(ع) را کشت که چه کند؟ به کجا برسد؟ «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» یعنی آنجایی که حریف جامعه نمی‌شوی حریف خودت که می‌شوی.
در قرآن سوره‌ای داریم به نام سوره کهف، این کلمه عربی است. فارسی هم ندارد چون در فارسی می‌گوییم غار، خود غار هم عربی است. اصحاب کهف چند تا جوانمرد بودند. همه مردم فاسد بودند جز این چند نفر. گفتند: مادر این جامعه فاسد، فاسد می‌شویم. بیایید از این شهر هجرت کنیم و در یک غار زندگی کنیم که از فضا و محیط فاسد دور بمانیم. اینها رفتند در غار و اسمشان شد اصحاب کهف.
آقا! یک جایی شراب است، تو هم نمی‌توانی نهی از منکر کنی، در اینجا حق نداری بنشینی. باید پاشی بروی. برخی جاها حتی نشستنش هم گناه است. قرآن می‌فرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها» (نساء/140) اگر یک جایی نشستید و دیدید آیات خدا را دست انداخته‌اند مرد خدایی را مسخره می‌کنند یا به او تهمت می‌زنند یا عزیزی را دارند ذلیل می‌کنند حق ندارید آنجا بنشینید. یا باید جلسه را عوض کنید یا باید از آنجا بروید. می‌گوید: من که گناه نکردم، من آن کنارها نشسته بودم اصلا تو چرا نشستی؟ نشستن مسئولیت دارد. ما حق نداریم هر جایی بنشینیم.
اگر کسی را به ناحق می‌کشند شما ایستادید و تماشا کردید، همین مقدار که شما تماشا کرده‌اید گناه کرده‌اید. اگر یک جایی قمار بازی می‌کنند شما بازی نمی‌کنید اما آنها را نگاه می‌کنید، این نگاه، گناه است. خودتان را حفظ کنید،
حق زبان: از زبان حدود 30 تا گناه سر می‌زند. تنها عضوی است که خسته نمی‌شود تنها عضوی است که در طول عمر درد نمی‌گیرد. هیچ کس نگفته آخ زبانم! و عین کلید هم می‌ماند کلید از این ور قفل می‌کند از طرف دیگر باز می‌کند. زبان هم از یک طرف حق می‌گوید و از طرف دیگر باطل می‌گوید. حق زبان: چه بگوییم؟ چه نگوییم؟ «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» (انعام/152)
وقتی حرف می‌زنید عادلانه حرف بزنید. درست گفتن، حق گفتن، یک چیزی را بی‌خودی بالا نبریم و یک چیزی را بی‌خودی پایین نیاوریم.
بنده خدایی از دنیا رفت. (پیرمرد یا پیرزنی بود) یک آیه اللهی منشی داشت این منشی می‌خواست که خودشیرینی کند یک تلگراف تسلیت نوشت که: فوت مرحوم… را به حضرت آیت الله گفتیم، ایشان به شدت ناراحت شدند و به شما تسلیت می‌گوید. آوردند تا آقا آن را امضاء کند، گفت: من به شدت ناراحت نشدم، دروغ است این نامه را من امضاء نمی‌کنم. رفتند نامه را عوض کردند و کلمه «به شدت» را حذف کردند دوباره آوردند تا آقا امضا کنند آقا گفت: من اصلاً ناراحت هم نشدم. بالاخره آدم باید بمیرد دیگر، 90 سالش بود. خلاصه‌اش این بود که گفت: اصلاً تلگراف نزنید: ما وقتی به کسی می‌رسیم می‌گوییم: ابوی چطور است؟ می‌گوید: سلام رساندند! آقا دروغ نگو، کی سلام رساند؟ می‌گوید: آمدم شما را ببینم و یک کاری هم با شما داشتم. در حالی که قصد اصلیش کار بود نه دیدن من. باید عادلانه حرف بزنیم. چیزی را بزرگ نکنیم، چیزی را کوچک نکنیم.
امیر المؤمنین علی(ع) می‌فرماید: اگر یک چیزی را زیاد تعریف کردی تملق کرده‌ای. مثلا یک کیلو خوبی دارد شما دو کیلو تعریف می‌کنید این تملق است اگر یک کیلو خوبی دارد شما نیم کیلو گفتی. این هم حسادت است که خوبی مردم را نمی‌توانی تحمل کنی.
3- حق اعضا بدن بر انسان
حق گوش و چشن: قرآن می‌فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‌ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ» (نور/31-30) اول به مردان مؤمن بگو و بعد هم به خانم‌های با ایمان بگو، وقتی نگاهتان به یک خانمی افتاد خیره خیره به او نگاه نکنید. آدم نمی‌تواند چشمش را ببندد. اگر ببندد که زمین می‌خورد. آدم باید عادی راه برود، اگر هم خانمی را دیدی که دیده‌ای. اما دیگر خیره نشو به او، پیگیری نکن «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» یعنی به مؤمنین بگو وقتی چشمتان به خانمی افتاد، چشمتان را پیش گیرید. بعد هم می‌فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ» به خانمهای با ایمان هم بگو اگر نگاهتان به پسر افتاد خیره نشوید. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (اسراء/36) گوش مسؤول است. روز قیامت می‌پرسند و می‌گویند که چرا شنیدی؟ چرا گفتی؟
این آیه قرآن است که: گوش (سامعه)، چشم (باصره) و دل همه در مقابل خدا مسؤولند. اینکه می‌گوید: «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» نکته دارد. اینجا فرموده: گوش و چشم و دل و… می‌توانست بگوید: از گوش و چشم و دل سؤال می‌شود. یک کلمه «کُلُّ أُولئِکَ » گفته: شاید می‌خواهد این را بگوید: من اینها را به عنوان نمونه گفتم. پا هم مسئوول است دست هم مسؤول است. اینها نمونه بود. اگر فقط این سه تا بود «کُلُّ أُولئِکَ » نمی‌آورد. یعنی هر عضوی مورد سؤال است. حق گوش و چشم چیست؟ مراعات بهداشت حق اینهاست.
به ما گفته‌اند موقع غروب مطالعه نکنید. حدیث داریم: هر که چشمانش را دوست دارد موقع غروب مطالعه نکند، چون نور کم است. با شکم پر مطالعه نکنید، چون به چشم فشار می‌آورد. حق چشم از بین می‌رود. حق معده این است که به معده فشار وارد نشود. به ما گفته‌اند: ساعاتی که سر سفره نشسته‌اید جزو عمرتان حساب نمی‌شود. یعنی گیج نشوید و غذا را آرام بخورید. تا حق معده ادا شود. حق پا، حق دست.
قرآن آیه‌ای دارد که می‌فرماید: حضرت آدم(ع) دو تا پسر داشت به نامهای هابیل و قابیل. قابیل به هابیل گفت: ترا می‌کشم! هابیل گفت: اگر دست بلند کنی که مرا بکشی من دست بلند نمی‌کنم که ترا بکشم. اینکه « کلوخ انداز را پاداش سنگ است» این مال غریبه‌هاست. در مورد خودی‌ها کلوخ انداز را پاداش عضو است» دو تا برادر بودند. گاهی ممکن است که سلیقه‌ها به هم نخورد. امسال خداوند لطف کرد که در مکه وارد خود کعبه هم شدیم. چون سالی یکبار در کعبه را باز می‌کنند و چند نفری داخل آن می‌شوند. به جمهوری اسلامی هم چند تا کارت دادند یکی را هم به من دادند. ما رفتیم داخل کعبه. داخل کعبه هر کسی به هر طرف می‌تواند نماز بخواند. من در آنجا چند رکعت نماز خواندم. بعد هم بیرون آمدم و به خودم گفتم: در کعبه چه خبر بود؟ گفتم: در کعبه هم مثل جمهوری اسلامی است. یعنی افرادی هستند که سلیقه هایشان ضد هم است اما نماز همه آنها هم درست است. یعنی ممکن است که افکار فرق کند. تضاد فکری دارند، اما نماز هیچکدام باطل نیست. سلیقه‌ها فرق می‌کند. حالا باید دعوا کنیم؟ مگر مراجع تقلید ما اختلاف سلیقه ندارند؟ فتوایشان فرق می‌کند. اگر فتواهایشان یکی بود که اینهمه مرجع در تاریخ نبود، اما تا حالا دیده‌اید که دو تا مرجع با هم دعوا کنند؟ آنجایی که دعوا می‌شود برسر هوی و هوس است. اختلاف نظر که دعوا ندارد. نظر شما این است نظر ما هم این است. شما نظر خودت را عمل کن من هم نظر خودم را عمل می‌کنم. اینکه انسان بخواهد برای اینکه کسی ضد او بود، او را نابود کند، اینجا دیگر خدا در کار نیست اینجا هوس است حسادت است، رقابت منفی است. مثل دو تا دکتر، هر دکتری یکجوری می‌فهمد. اما اگر دو تا دکتر بیایند در خیابان گلاویز شوند، این دیگر پزشکی نیست، علم نیست بلکه این عقده است. اختلاف نظر به دعوا نمی‌رسد. قرآن بخوانم: هابیل و قابیل دو تا برادر بودند. قابیل گفت: من ترا می‌کشم. هابیل گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‌ ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ» (مائده/28) اگر دستت را دراز کنی تا مرا بکشی من برادرم را نمی‌کشم. گاهی باید کوتاه آمد. گاهی وقتها آدم باید زیر سبیلی رد کند. می‌فهمی اما زیر سبیلی رد کن. در قرآن داریم که: حضرت یوسف(ع) به برادرانش گفت: شما چرا اینکار را کردید. چرا وقتی آمدید گندم ببرید لیوان دربار در خورجینتان پیدا شد؟ گفتند که این برادر ما یک خلافی کرده، یک برادر دیگر هم داشتیم که دزد بود! (نمی‌دانستند که او برادرشان است. همان یوسفی است که 30 سال پیش او را در چاه انداختند حالا از چاه بیرون آورده‌اند؛ چه تاریخی بر عمرش گذشته و حالا شاه شده است. ) گفتند: یک برادر دیگر هم داشتیم که او هم دزد بود به نام یوسف! «قالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» (یوسف/77) یک برادری داشت که قبلاً او هم دزد بود! قرآن می‌فرماید که چنان زیر سبیلی رد کرد «فَأَسَرَّها یُوسُفُ فی‌ نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ» (یوسف/77) یوسف(ع) فهمید ولی به روی خودش نیاورد گاهی باید آدم زیر سبیلی رد کند. گاهی وقتها باید کوتاه بیاییم. یک اصلی داریم، در مدیریت هم این اصل هست که مدیر خوب گاهی باید دقت کند گاهی هم باید غفلت کند. یعنی برخی هستند که اگر بفهمند شما عیبشان را فهمیده‌اید برای همیشه سقوط می‌کنند. از آن شهر بیرون می‌روند.
حق پا: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» (اسراء/37) قرآن می‌فرماید که: آرام راه برو، با غرور راه نرو. حق عورت: قرآن چند مرتبه در آن قرآن فرموده که: «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» (مومنون/5) یکی از صفات مؤمنین این است که باید خودشان حفظ کنند. آیا با اینکه برادر و خواهر و پدر و… با هم محرم هستند آیا پدر می‌تواند با لباس کوتاه در خانه باشد با آنکه دختر بزرگ در خانه دارد؟ آیا درست است که برادر با وضع بدی بیش خواهرانش حاضر شود؟ حیا خودش یک چیزی است. ما خودمان برای خودمان دین داریم.
مگر ما جمهوری اسلامی را خلق نکردیم! ولایت فقیه روی کره زمین نبود. از متن اسلام ولایت فقیه را آوردیم و آن را مطرح کردیم و الان همه کارهای ما زیر نظر ولایت فقیه است. ما چه کار داریم به سیستمهای حکومت دیگران. شورای نگهبان در هیچ جای کره زمین نیست. مجلس ما با این خصوصیات در هیچ جای کره زمین نیست در قانون اساسی ما یک مطالبی دارد که در قانون اساسی هیچ کشوری نیست. اصلاً (اعدام سلمان رشدی مخصوص امام (ره) است. روی کره زمین تنها بود که این فتوا را داد دعوت گورباچف به اسلام مخصوص امام بود). امام ما صدها کار کردند که کسی روی کره زمین آن کارها را نکرده. ما باید خودمان طرح بدهیم. ما می‌گوییم: این لباس ورزش کوتاه است. لباس وزنه بردارها، لباس کشتی گیرها، لباس شناگرها و… خیلی کوتاه است. می‌گویند: اینها استاندارد بین المللی است. حالا مثلاً ولایت فقیه ما هم بین المللی بود؟ جمهوری اسلامی ما بین المللی بود؟ ما هزار تا کار غیر بین المللی کردیم،ما باید حساب کنیم که پاکی دختر و پسر ما به چی است؟ به این لباس است یا به لباس بهتر؟ ما وقتی خانه می‌سازیم باید این را در نظر بگیریم که خانه ما در معرض دید دیگران نباشد. می‌گویند: آقا این استاندارد نیست! خُب نباشد. استاندارد ما دین ماست.
حدیث داریم که امام حسن و امام حسین(ع) وقتی که کوچولو بودند رفتند داخل رودخانه‌ای برای شنا. یک نفر گفت آقا جان! لباس‌هایتان بلند است و خیس می‌شود! امام حسینِ کوچولو گفت: لباس من خراب بشود بهتر است که حیای من خراب بشود. لباس کوتاه مرا بی‌حیا می‌کند. این آقایی که 180 کیلو وزنه بلند می‌کند 10 گرم هم لباس بپوشد. خیلی با بین المللی کار نداشته باشید ما خودمان یک آدم هستیم. اگر حرف بین المللی خوب بود گوش می‌دهیم، اگر خوب نبود گوش نمی‌دهیم.
امام صادق(ع) خانه شخصی مهمانی رفته بودند. دیدند خانه تنگ است. به صاحبخانه گفت: تو که وضعت خوب است چرا در این خانه تنگ زندگی می‌کنی؟! گفت: این خانه اجدادم است! فرمود: اگر اجدادت مشکلی داشتند تو هم باید آن مشکل را داشته باشی؟ تو چه کار به اجدادت داری. ببین نیاز خودت چیست؟ ما باید خودمان را حفظ کنیم. دیدن بعضی فیلم‌ها برای بعضی ممکن است حلال و برای بعضی حرام باشد. موسیقی هم همین است. اگر شما تحریک می‌شوی این موسیقی را نباید گوش بدهی. ممکن هم هست شخصی باشد که این موسیقی او را تحریک نمی‌کند برای او حلال است. ممکن است کسی با نگاه کردن با آن شکل تحریک شود برای او حرام است. اما برای کسی که این شکل او را تحریک نمی‌کند حرام نیست.
4- حق نماز
حقّ نماز چیست؟ قرآن می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مومنون/2-1) حق نماز این است که انسان سرِ نماز خشوع داشته باشد. یک کسی نماز می‌خواند، ضمن نماز با ریش‌هایش هم بازی می‌کرد! اما فرمود که: اگر این حضور قلب داشت این کار را نمی‌کرد. در نماز داریم که: وقتی نماز می‌خوانید به جای سجده نگاه کنید. چشمها‌تان نیم باز باشد. رکوع را طوری انجام بدهید که اگر یک قطره باران روی کمرتان چکید وسط کمر جای بگیرد. در سجده گفته‌اند: آرنج را به زمین بگذارید برای زنها این کار مستحب است. بین دو سجده بنشینید. شخصی تند تند سجده می‌کرد، حضرت فرمود: «نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرَابِ» (کافی/ج‌3/ص‌268) انگار کلاغ است که نوک می‌زند! به همبن خاطر گفته‌اند: چیزهایی که سر نماز حواستان را پرت می‌کند کنار بگذارید. اگر کمی ادرارش را نگه داشته و می‌خواهد بعد از نماز ادرار کند، نمازش قبول نیست. باید انسان آرامش داشته باشد. داریم: هر وقت خوابتان می‌آید و دهن دره می‌کنید، نماز نخوانید. نمازتان را عقب بیندازید ولی با نشاط نماز بخوانید. داریم: وقت نماز اگر جلوت یک چیزی است که حواست را بهم می‌زند آن را کنار بگذارید. حضرت آمد نماز بخواند، دید یک پرده است که گل رویش است، فرمود: فاطمه جان! این پرده را بردار، گُلش حواسم را پرت می‌کند. ما ضد اسلام عمل می‌کنیم ما الان جا نماز درست می‌کنیم و انواع گل‌ها را در جا نماز طراحی می‌کنیم. محراب درست می‌کنیم و در آن انواع گل‌ها و کاشی‌ها را بکار می‌بریم. اینها ضد نهج البلاغه است.
خدا رحمت کند آیه الله العظمی گلپایگانی (ره) را، در قم در مسجدی نماز می‌خواندند یک کاشی بود در روی آن نوشته بود. قبله. اینکه ما بیاییم در جا نمازمان، در محرابمان انواع زرق و برق بکار ببریم آن چه در نماز حواسمان را پرت می‌کند باید بگذاریم کنار. با شکم پر نباید نماز خواند.
5- حق حج
حقّ حج: قرآن راجع به حج می‌فرماید: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّهِ» (بقره/196) حج این است که اگر شما لباس احرام پوشیدید دیگر نمی‌توانید آنرا رها کنید. می‌توانی مکه نروی، اما وقت لباس احرام پوشیدی باید تا آخر بروی. آمدی مسجد باید بنشینی، اگر وسط منبر بخواهی بروی … آمدی در پادگان، باید بمانی، اگر فرار کنی مجرم هستی. نیامدنش خیلی جرم ندارد، اما اگر آمدی، فرار کردنش خیلی جرم دارد. حق حج این است که اعمالش را تمام کند.
حقّ صدقه: اگر کمک کردید… البته این را به شما بگویم: لازم نیست که صدقه حتماً به فقیر داده شود. آن صدقه‌ای که واجب است به فقیر داده شود صدقه واجب است و مثل زکات فطره و زکات مال. اما به عنوان هدیه اشکالی ندارد به غیر فقیر داده شود. گاهی وقتها می‌گویند: به او نده، پولدار است. در صدقه مستحبی لازم نیست طرف فقیر باشد. برای اینکه صدقه رفع بلا می‌کند ولو گیرنده فقیر نباشد. ما خیلی از کارها که می‌کنیم صدقه است. شما همین سنگی که در کوچه است و آنرا بر می‌داری که ایجاد خطر نکند. همین صدقه است. حدیث داریم: سنگی که از جلو راه برداری ثواب صدقه را دارد. خنداندن یک کوچولو ثواب صدقه دارد. صدقه فقط پول دادن نیست. تمام هدیه‌های اخلاقی، علمی صدقه است. من که یک چیزی یاد شما می‌دهم این صدقه است و بالعکس. صدقه هم حق دارد. حق صدقه این است که صدقه‌تان را با منّت خراب نکنید. نگویید: من بودم که … من بودم که … حالا به او خودنویس دادی، به او جهاز داده‌ای، شوهرش داده‌ای و… حقِ مال، حق بدهکار، حق میهمان، حقِ کسی که وارد مجلسی می‌شود، حق یتیم حق همسایه، … من برای اینها هم یکی دو جمله بگویم و جلسه را تمام کنم.
6- حقّ جاهل بر دیگران
یک کسی که جاهل است به گردن ما حق دارد. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) به ما گفته‌اند که وقتی با آدم نا اهل برخورد کردی از کنارش با مسالمت عبور کن. درگیر نشو. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) اگر از کنار یاوه گو رد شدی با بزرگواری رد شو، در گیر نشو. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ» )قصص/54) قرآن می‌فرماید: اگر او به تو بدی کرد تو به او بدی نکن. هیات ما را خراب کردند، هیأتشان را خراب می‌کنیم، دیدن ما نیامدند ما هم به دیدنشان نمی‌رویم، کادو برای ما نیاوردند ما هم برای آنها کادو نمی‌بریم. در عروسی دخترمان همچین کرد، در عروسی پسرمان همچین می‌کنیم. قرآن می‌فرماید: اگر کسی بدی کرد تو با خوبی پاسخش را بده.
7- حق میهمان
از میهمان به خوبی پذیرایی کنید. دو تا میهمان برای حضرت ابراهیم(ع) آمدند. «فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ» (ذاریات/26) «فَجاءَ بِعِجْلٍ» البته نباید اسراف شود اما نباید کم گذاشت. حق کسی که وارد مجلسی می‌شود ؤقتی کسی وارد جایی می‌شود و با چشمانش دنبال جا می‌گردد، قرآن می‌فرماید: به او جا بدهید. «إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا» (مجادله/11) تکان بخورید و به او جا بدهید. شخصی وارد شد و خواست بنشیند، امام بلند شد و تکانی خورد گفتند: آقا بنشینید، جا هست. فرمود: جاهست اما وقتی او وارد شد خواستم از خودم یک عکس‌العملی نشان بدهم. یعنی این کسی که وارد می‌شود یک حقی پیدا می‌کند.
8- حق طلبکار
حق بدهکار و حق طلبکار: حق بدهکار این است که بدهی را زود بدهد حدیث داریم که: بر عکس، اگر هم ندارد شما نباید به او فشار بیاوری. «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) اگر طرف ندارد صبر کن. آقا! نخیر من او را زندان می‌کنم. بابا درست می‌گویی، اما اینکار را نکن. قرآن می‌فرماید: صبر کن تا طرف پولدار شود. می‌گوید. خانه‌اش را بفروشد، اگر خانه‌اش را در شانس است، شما حق نداری از او بخواهی خانه‌اش را بفروشد. بله اگر یک خانه سلطنی دارد باید بفروشد. اگر خانه‌اش به قیافه‌اش می‌خورد شما حق نداری از او بخواهی که: آقا! خانه‌ات را بفروش، ماشینت را بفروش. فروش خانه و ماشین را حق نداری تحمیل کنی، چون این شکست است. شخصی که ماشین و خانه‌اش را می‌فروشد در درونش و در بین زن و بچه و بستگانش خرد می‌شود. شما برای اینکه قرضت را وصول کنی افراد را نشکن. انسان برای بدهکاری، مازاد زندگیش را می‌تواند بفروشد. اگر خودش فروخت طوری نیست اما شما حق نداری به او فشار بیاوری. اینها حقوقی است که در اسلام و روایات و قرآن به آنها اشاره شده است.
خیلی حقها به گردن ما است که نادیده گرفته‌ایم. خدا می‌داند برای اینکه برویم روضه، ماشین را دوبله پارک کرده‌ایم، و چقدر راهبندان شد! و حق مردم را از بین بردیم. خدا می‌داند برای اینکه یک سیگار بکشیم هوای چند نفر را آلوده کردیم و حق تنفس را از مردم گرفتیم. برای اینکه یک دوش بگیریم، دوده‌های آبگرمکن رفت در خانه همسایه‌ها! چه موتور سوارها و چه ماشین سوارهایی که موتور یا ماشینشان به روغن سوزی می‌افتد و یک خیابان را به دود می‌کشند، برای اینکه به مقصد برسند. چقدر حق مردم را از بین برده‌ایم؟ به خاطر پارتی بازی حق دیگران را ضایع کردیم! در انتخابات با کلک برای او رأی جمع کردیم، رفت به مجلس و بیت المال بی خود و بی جهت صرف او شد! مواظب باشیم که کارهایمان زیر حساب است. قرآن می‌فرماید: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12) هم عمل و هم اثر عمل نوشته می‌شود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment