حقوق – 22، حقوق زن

موضوع: حقوق، حقوق زن(22)
تاریخ پخش: 77/08/14
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»
در محضر مبارک خواهران عزیز هستیم. بحث امسالمان بحث حقوق است. هر هفته یک حقی را می‌گوییم. در این جلسه حقوق زن را می‌گوییم چون مصادف است با رحلت حضرت زینب(س). من تا 23-22 حق را نوشته‌ام که اگر فرصت شد همه را بگویم.
1- تساوی بین مرد و زن
حق اول: دختر و پسر را به یک چشم ببینیم. (حق تساوی جز در مواردی خاص به دلیل خاص). قرآن آیه‌ای دارد که می‌فرماید: «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً» (احزاب/35)
می‌فرماید: مرد مسلمان و زن مسلمان، مرد مؤمن و زن مؤمن، مرد متواضع و زن متواضع، مرد راستگو و زن راستگو، مرد مقاوم و زن مقاوم، مرد خاشع و زن خاشع، مرد پول خرج کن و زن پول خرج کن (به فقرا) مرد روزه دار و زن روزه دار، مردی که خودش را کنترل می‌کند و زنی که خودش را کنترل می‌کند،… همه اینها دوش به دوش هم: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً» چرا همه را تکرار کرده؟ یکدفعه می‌گفت: زن و مرد مستقل هم هستند. اینکه گفته: مسلمین و مسلمات. مؤمنین و مؤمنات، قانتین و قانتات، صادقین و صادقات این تکرار به چه دلیل است؟
به خاطر اینکه در مخ مردم این بود که زن و مرد مساوی نیستند. خدا این را ده بار تکرار کرد تا بگوید: مساوی هستند. و گرنه تکرار نمی‌خواست و همینطور یکباره می‌گفت: زن و مرد در همه خوبیها مثل هم هستند یکوقت آدم می‌گوید: ‌ای مردم! یکوقت هم می‌گوید: کارگر، کشاورز، نانوا، شهری، روستایی، خواهر، برادر، کوچک، یزرگ، میانسال، پیر، سپاهی، ارتشی، محصل، دانشجو، روحانی، کارمند و… اینکه تک تک اسم می‌برد می‌خواهد بگوید: غرضم همه هستند.
در قرآن شاید، آیه‌ای به این زیبایی نباشد که این همه کلمات را کنار هم آورده باشد که زن و مرد با هم هستند. این به خاطر این است که بگوید: زن و مرد فرقی ندارد! پس باید زن و مرد را با یک چشم ببینیم، چون اینها در رشد و کمالهای معنوی یکسان هستند. می‌پرسید: پس چطور حق زن بعضی جاها کمتر است؟ مثلا می‌گوید: مرد دو تا شاهد عادل، ولی زن چهار تا شاهد عادل؟ یا می‌گوید: ارث زن نصف ارث مرد؟
این تفاوتها دلیل خاصی دارند، مثلا، چون خرجی به دوش مرد است ارث زن کمتر است. دختر خانم! پول می‌خواهی چه کنی؟ تا دختری خانه پدرت هستی، همین که شوهر کردی خانه شوهرت می‌روی. خرجت در خانه روی دوش پدرت و در خانه شوهر، روی دوش شوهرت است. تو پول نمی‌خواهی. بنابراین ارث مرد است. اگر سه میلیون است یک میلیون بس است برایت. دو میلیون را باید به پسر داد. چون بار زندگی روی دوش اوست. بالاخره در دنیا همیشه نان آور مرد بوده است. پس این کار دلیل دارد.
سؤال می‌کنند که چرا در دادگاه برای مرد 2 شاهد عادل کافی است و در مورد زن چهار تا شاهد عادل؟ این هم به این خاطر است که بار تربیت بر دوش زن است. و کسی که می‌خواهد مربی بچه باشد باید عاطفه‌اش زیاد باشد. و کسی که عاطفه‌اش زیاد باشد قلدریش کم خواهد بود. و در دادگاه باید آدم قاطع باشد و تحت تأثیر اشک و ناله قرار نگیرد. و چون زن عاطفه و احساس زیادتری دارد. در داداگاه احساس بدرد نمی‌خورد منطق و قانون است. بله در محبت عاطفه میخواهیم، در دادگستری قاطعیت. شما نارنج و پرتقال را می‌توانی با چاقو پوست بکنی ولی اگر بخواهید گوشت ببرید باید چاقوی تیزتر و بزرگتری داشته باشید (ساتور) در دادگستری باید فقط حق را دید. اینکه طرف گریه کرد و دلم برایش سوخت و پیر مرد بود و بچه بود و ضعیف بود… نباید مطرح باشد… همه اینها را بگذار کنار و ببین حق با کی است. یعنی گاهی وقتها بچه یتیم است. ولی چون زور گفته باید کتک بخورد. در دادگستری قانون می‌خواهیم. در تربیت عاطفه می‌خواهیم. و چون زن مسؤول تربیت است و پر عاطفه، آدم عاطفی کمتر به درد قضاوت می‌خورد. و لذا می‌گویند: دو تا نخ را به هم تاب بدهید تا قوی شود.
اسلام دین جامعی است. درجات رشد کرده. اول فرموده: اسلام (مسلمان بودن): «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ» اسلام پله‌ی اول نردبان است. اسلام یعنی اینکه بگویی: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» مسلمان می‌شوی. اسلام مثل موکت می‌ماند که هر کسی که فقیر هم باشد یک موکتی در خانه‌اش می‌اندازد. ایمان مثل فرش می‌ماند که روی موکت قالی می‌اندازند. اول فرموده: «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ»، بعد فرموده: «وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» یعنی ایمان بالاتر از اسلام است. عده‌ای عرب خدمت رسول الله آمدند «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا» (حجرات/14) و گفتند: ما ایمان داریم. پیامبر فرموده: صبر کنید شما هنوز درپله اول هستید. و هنوز ایمان نیاورده‌اید.: «وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) نگویی «آمَنَّا» بگویید: «أَسْلَمْنا» بگویید: ما مسلمانیم. فرق است بین اسلام و ایمان. اسلام شمع است و ایمان پرژکتور. و لذا قدم به قدم مسلمین و مسلمات، مؤمنین و مؤمنات تازه وقتی ایمان آوردید باید سه چیز را حفظ کنید: شکمتان را حفظ کنید، شهوتتان را حفظ کنید و زبانتان را حفظ کنید. باید زبانت راستگو باشد: «وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ»، شکم را حفظ کن: «وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ»، روزه داری کن. شهوتت را در وقتی که باید حفظ کند. شهوتش را در وقتی که باید حفظ کند حفظ کند. زبانش را هم باید در وقتی که حفظ کند و حفظ کند، تازه با اینهمه خوبی که داری نباید بگویی: من چه دختر تربیت شده‌ای هستم! من دختر حزب اللهی هستم من همه کمالات را دارم! می‌گوید: حتی اگر همه کمالات را داری باز هم خدا را یاد کن. «وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ» یعنی یاد خدا کن که هرچه داری از اوست. یعنی اگر نمار شب هم خواندی فکر نکن آدم خوبی هستی چون دینت از خدا بود خودت از خدا بودی، آبی که با آن وضو گرفتی از خدا بود، پا شدی به خاطر او: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»، «اَقُومُ» پا شدم.
از این آیه معلوم می‌شود که زن حق مالکیت دارد، چون می‌گوید: «وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ» زنانی که صدقه بدهند. کسی می‌تواند صدقه بدهد که مالک باشد. پس زن حق مالکیت دارد.
از این معلوم می‌شود که اسلام هم به کمیت ارزش قایل شده هم به کیفیت. یعنی هم عدد برای اسلام مهم است هم کیفیت. اما اینکه عدد مهم است می‌فرماید: «وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً» ذکر کثیر، یعنی زیاد یاد خدا کنید. اما کیفیت، می‌فرماید: «وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ» قانتین یعنی قنوت کننده‌ها، قنوت یعنی تواضع گاهی وقتها انسان یک چیزی را می‌گوید منتها با گردن کلفتی، می‌گوید: خیلی خوب! حالا می‌آییم یک وقت هم از روی علاقه کاری را انجام می‌دهد. «قَانِتِین» یعنی عبادتت همراه با تواضع باشد. همراه با عشق و نشاط باشد. در اسلام، هم کمیت مهم است هم کیفیت، کمیت «وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً» کیفیت «وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ» متأسفانه ما که قرنهاست مسلمانیم هنوز اسلام در دل بعضی فرو نرفته! هنوز پسر را بهتر از دختر می‌دانند!
امام سجاد(ع) وقتی بچه دار می‌شد نمی‌پرسید: خانم دختر زاییده یا پسر؟ می‌پرسید: سالم است یا نه؟ هر چه نگاه می‌کردند ببینند امام سجاد(ع) می‌پرسید بچه دختر است یا پسر، نمی‌پرسید مردم حساس بودند که بپرسند و او نمیپرسید. چه فرقی می‌کند بین دختر و پسر؟
2- تغذیه، حیات، آموزش
حق دوم: حق تغذیه: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (بقره/233) مادرها بچه هایشان را دو سال کامل شیر بدهند.
حق سوم: حق زندگی: قرآن در سوره الشمس می‌فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) وقتی نور خورشید گرفته شد، «وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» (تکویر/2) وقتی نور ستاره‌ها تمام شد، (صحنه قیامت را می‌گوید) «وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ» (تکویر/3) وقتی کوهها از دل زمین کنده و براه افتاد، «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/4) وقتی سرمایه‌ها رارها کردند و تعطیل شد، (شترهای سرخ پوستی که سرمایه آن زمان بوده).
«وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/6) وقتی دریاها به جوش آمد (زمین لرزه می‌شود گداختگی مغز زمین می‌خورد به اقیانوسها و اقیانوسها به جوش می‌آیند و خلاصه اینکه: وقتی… شد، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/9-8) سؤال میشود که به کدام گناه دختران را زنده به گور کردید؟ یک سوره یعنی حتی دختر کافر را هم کسی حق ندارد زنده بگور کند. چون این آیه بحث مؤمنین و مؤمنات نیست، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ».
حق چهارم: حق آموزش: در قرآن سوره‌ای داریم به نام سوره احزاب که بیشتر آیاتش مربوط به زنان پیغمبر اسلام است، مسایل خانوادگی آن حضرت و همسرانش. یک آیه‌ی قشنگی است که برایتان می‌گویم. می‌فرماید: «وَ قَرْنَ فی‌ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» (احزاب/33)، «قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید، وقار بگیرید. خانمها! شما در خانه بنشیند. اء! زن در خانه بنشیند؟ قرآن فرمود: بله، در خانه بنشینید. خانمهای پیغمبر! در خانه بنشینند و آیا از جامعه عقب باشند؟ می‌فرماید: نه، از جامعه عقب نمانید. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى»، «تبرج» از «برج» می‌آید. برج به ساختمانی می‌گویند که خود نماییمی‌کند. یعنی در میان همه خانه‌های شهر، آن خانه پیداست تبرج یعنی با یک کفشی با یک زلفی، با یک ماشینی در جامعه خودنماییکردن! می‌فرماید: خانمهادر خانه بنشینید، خودنمایی نکنید مثل خودنمایی زمان جاهلیت اول.
 امام باقر(ع) می‌فرماید: اینکه شما می‌گویی: ایشان کیست؟ می‌گویی: این بچه اول من است. اینکه می‌گوییم این بچه اول من است یعنی دوم هم دارم و الآن در دنیا آن جاهلیت دوم است و جاهلیت دوم الآن است. یکی از علماء کتابی نوشته به نام «الْجاهِلِیَّهُ القَرْنِ العِشْرِین» جاهلیت قرن بیستم که ترجمه شده است. جاهلیت الآن خیلی از جاهلیت اول بدتر است. آن زمان تک تک می‌کشتند حالا گروه گروه می‌کشند. آن زمان دختر را زنده بگور می‌کردند، الآن با سقط و کورتاژ دختر و پسر را می‌کشند. آن زمان در گور می‌کردند الآن در چاه دستشویی و مستراح می‌اندازند. آن زمانی دزدی بود. حالا هم دزدی هست، دزدی مدرن گاهی یک دزدیهایی می‌شود که آدم شاخ درمی‌آورد!
سؤال: آیا اسلام میگوید زن در اسلام بنشیند؟ بله، پس این آیه را هم بخوان، پشت سر این آیه می‌فرماید: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى‌ فی‌ بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطیفاً خَبیراً» (احزاب/34) گفتیم: «گفتیم» «قَرْنَ» نه اینکه بیکار بنشیند، «وَ اذْکُرْنَ» یاد کنید «ما یُتْلى‌ فی‌ بُیُوتِکُنَّ» آنچه تلاوت می‌شود در خانه هایتان و بعد می‌فرماید: «مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَهِ» از آیات خدا و حکمت. چقدر این آیه قشنگ است! آیه‌ای که می‌فرماید: «قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید و وقار داشته باشید «فی‌ بُیُوتِکُنَّ» در خانه باید، پشت سر این آیه می‌فرماید: «وَ اذْکُرْنَ»، «وَ الْحِکْمَهِ» یعنی زن در خانه‌اش بنشیند. اما با حکمت آشنا شود. اهل تحقیق باشد. اهل مطالعه باشد، دانشمند باشد.
 یکوقت می‌گویند: زن در خانه بنشیند مثل یک اسیری که در اردوگاه است، نه، «قَرْنَ» بعد می‌فرماید: «وَ اذْکُرْنَ» من خودم همین هفته این مطلب را یاد گرفتم. یعنی: درخانه نشستن به معنای بی سوادی نیست، محرومیت از علم و دانش نیست، چون می‌فرماید: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى‌ فی‌ بُیُوتِکُنَّ» آن آیاتی که در خانه تلاوت می‌شود یاد کنید. «وَ الْحِکْمَهِ» دنبال حکمت هم بروید. یعنی علم و حکمت را رها نکنید. در خیابان جلوه گری نکنید اما علم و حکمت داشته باشید الآن خیلی از دخترها در خیابان جلوه گری می‌کنند، مخشان هم خیلی چیز ندارد. یعنی در حل یک مشکل جزیی عاجزند. خیلی قیافه سوپر دولوکس هم دارند. و بر عکس، دخترهایی داریم که هیچ جلوه گری نمی‌کنند اما بیست برابر آن دختران جلوه گر علم دارند. پس… می‌گویید: آقای قرائتی! زن دلش می‌خواهد خودنمایی کند، زنان زیبا دوستند باسمه تعالی مال مردها هم هست. مرد هم زیبایی را دوست دارد. منتها گفته این زیبایی باید کنترل شود. زیبایی زن برای شوهرش. پس اسلام زنها را به علم و حکمت دعوت کرده است.
احتمالا زمانی بحث پخش شود که زمان ثبت نام نعضت سواد آموزی هم است. حدیثی داریم که پیغمبر ما فهمید یک خانمی با سواد است، به او پول داد تا بیاید خانه و به همسر پیغمبر سواد بیاموزد. مرحوم مطهری می‌فرماید: در مکه، یک باسواد هم نبود و در کل حجاز 17 نفر با سواد بودند. زمانی که در کل کشور 17 تا با سواد بودند یکی از این باسوادها در خانه پیغمبر بود که به زنش درس بدهد. مسأله علم مسأله مهمی است.
3- حفظ آبرو و اظهار نظر
حق پنجم: حق آبرو: آبروی زن و مرد مهم است. اما خدا برای زنها آیه‌ی خط ویژه رفته، یعنی استثناء قایل شده. می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَهً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور/4) آنهایی که به زنان پاکدامن تهمت می‌زنند و می‌گوید: او دوست دارد، او رفیق دارد، او با فلان مرد آشناست، آنهایی که به زنان آبرومند تهمت می‌زنند حسابشان جداست. به مرد نباید تهمت زد. به زن هم نباید تهمت زد. اما خداوند برای مرد و زن یک آیه گفته، و برای زن، یک آیه. از این پیداست که آبروی زنها در معرض خطر است. چون مظلومند و زود مورد تهمت واقع میشوند. «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً» (احزاب/58) این مال زن و مرد است. اذیت هم شامل شکنجه روحی، جسمی، مادی و…. ولی مسأله آبرو را جداگانه گفته است.
حق ششم: حق نظارت: گاهی وقتها می‌گویند: زن که حرف نمی‌زند! به تو چه؟ زن حق نظارت دارد. قرآن می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ» (توبه/71) تمام مردان و زنان با ایمان، همه بر هم ولایت دارند. یعنی یک دختر 9 ساله که به تکلیف می‌رسد بر همه مردها ولایت دارد. دختر 9 ساله ولایت دارد؟ بله. منتها در حد امر به معروف و نهی از منکر می‌تواند بگوید: آقا این کار شما غلط است. نکنید. این کار شما خوب است و تشکر کند. زن حق دارد بگوید: آفرین و… یا انتقاد کند. حق نهی از منکر دارد. حق امر به معروف دارد. حق نظارت دارد. امر به معروف و نهی از منکر همان نظارت است. بنابراین هر دختر 9 ساله‌ای حرف زد هیچ کس در کره زمین (از نظر قرآن) حق ندارد بگوید به تو چه؟ کلمه به تو چه؟ هیچ کس نمی‌توان گفت. می‌شود گفت: خانم حرفتان منطقی نیست. اما اگر حرف منطقی می‌زند نمی‌توان حرفی زد، می‌گویند: زن آمده به مرد می‌گوید: یک مشت ریش سفید! ریشهایتان سفید است، ممکن است حرف آنها درست باشد. ریش یعنی چه؟ می‌گوید: من چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده‌ام! خوب بزازها صبح تا شب پیراهن پاره می‌کنند.
4- تجلیل و الگوسازی از زنان
حق هفتم: حق تجلیل در تاریخ: در خود قرآن آیات زیادی در این رابطه داریم. به به، چه کتابی! حدود 20 سال است که در تلویزیون هستم، جز قرآن مطالعه نمی‌کنم الا اینکه ممکن است در ماه یک ساعت مطالعه غیر قرآنی. اما سعی می‌کنم هفته‌ای 20-10 ساعت روی قرآن کار کنم هر چه می‌خواهم در قرآن هست. قرآن می‌فرماید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا» (مریم/41) بعد می‌فرماید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا» (مریم/16) پیغمبر تاریخ ابراهیم را فراموش نکنی؟ پیغمبر تاریخ مریم را فراموش نکنی؟ هر دو تا هم یک شکل است خیلی مهم است تاریخ زنان نمونه و قهرمان خیلی مهم است.
حق هشتم: حق الگو بودن: زن الگوی مردها باشد یا الگوی زنها؟ الگوی هر دو. تا حالا ما مزه قرآن را نفهمیده‌ایم. عجب کتاب خبی است. کم کم قرآن دارد وارد جمهوری اسلامی می‌شود. الآن دو سال است که در دانشگاه تهران، دانشجوها بعد از نماز به فاصله کمتر از یک دقیقه سریع قرآن بینشان تقسیم می‌شود، قرآن را باز می‌کنند و نفری ده آیه می‌خوانند. من در بعضی مساجد هم دیدم کلش هم 5 دقیقه، 7 دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد. ما باید با قرآن انس پیدا کنیم تا هر چه می‌خواهیم از این سرچشمه برداریم. در سرچشمه قرآن را بسته‌ایم. و به روزنامه‌ها و مجله‌های رنگارنگ رجوع کرده‌ایم. اگر حرف حسابی در آنها باشد در قرآن هست. یکی دو نفر آمدند خدمت امام باقر(ع)، امام باقر(ع) به آنها فرمود: چرا اینهمه اینطرف و آنطرف می‌روید! «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا» (کافی/ج‌1/ ص‌399) به شرق مسافرت کنید یا به غرب، حرف منطقی اگر می‌خواهید، ما داریم. بیخود این طرف و آن طرف نروید.
درست مثل کسی که شیر خودش را با یک قرصی، آمپولی خشک کند و در دکان دارو فروشها به دنبال شیر خشک بگردد! انواع شیرها، مایعات، پودرها، قند و کلسیم، چربی و… را می‌گیرد و مخلوط می‌کند، آخرش هم می‌گوید: هیچکدام از اینها شیر مادر نمی‌شود. چرا ما شیر مادر را نخوردیم؟ چرا از قرآن استفاده نمی‌کنیم؟ قرآن یک مثل و یک نمونه بیان کرده «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11) خدا برای مؤمنین چه (زن و مرد) نمونه بیان کرده، برای تمام زنان و مردان تاریخ نمونه بیان کرده است. این نمونه «زن فرعون» است. یعنی از زن فرعون یاد بگیرید. زن فرعون چه کاره بود؟ زن فرعون جذب طلا نشد. فرعون ده کیلو طلا به او می‌داد. تا جذبش کند، می‌گفت: دوستت ندارم. جذب طاغوت نشد. اصلا بعضی زنها با یک انگشتر بلکه با یک بستنی گول می‌خورند! بعضی زنها با یک تلفن، با یک نامه و… گول می‌خورند! نمی‌فهمند. دخترانی که گول می‌خورند نه تنها به آخرت توجه ندارند بلکه به فکر دنیایشان هم نیستند. دختر و پسر رفیق می‌شوند، با یک لبخند و تلفن و نامه، بعدا وقتی برای دختر خواستگار می‌آید، پسره به او زنگ می‌زند که: یا به او بگو نه و زن من شو یا آبرویت را می‌ریزم و برایت حرف در می‌آورم! و با این کارش دختر را در خانه می‌سوزاند. شما که پاک هستید قدر این پاکیتان را بدانید. دخترانی که در بعضی از کشورها یا در بعضی از شهرها یا در بعضی از فامیلها، هرز هستند، اینها نمی‌فهمند که دنیایشان می‌سوزد غیر از آخرتشان.
مثل اینکه یک کسی با شخصی عکس دارد… یکبار برای شخصی این قضیه پیش آمد. یک صحنه‌ای درست کرده بودند و یک عکسی ساخته بودند، بعد به او گفتند یا بگو یا عکس را پخش می‌کنیم! همیشه مثل یک فتیله چراغ در اختیار آنها بود. چون اگر تسلیم نمی‌شد عکسش را فاش می‌کردند و آبرویش را می‌ریختند.
به چه دلیل ما به نامحرم دل ببندیم که بعد آن نا محرم هر لحظه خواست بتواند آبروی ما را بریزد. حتی اگر دین نداریم برای حفظ عفت و زندگیمان باید تقوا داشته باشیم. تقوا فایده دنیوی هم دارد.
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» خدا برای همه مردان و زنان زن فرعون را نمونه آورده است. یعنی: همه‌تان بیایید و از این خانم یاد بگیرید. پس زن می‌تواند الگو و امام باشد، نه تنها برای زنها، برای مردها، نه برای یک تاریخ بلکه برای تاریخ بشر.
5- شخصیت دادن و مسکن و مهریه و آزادی و جدا شدن
حق نهم حق شخصیت: آیا می‌شود زن را مسخره کرد؟ قرآن می‌فرماید: «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (حجرات/11) قومی قومی دیگر را مسخره نکند. شاید آن کسی که تو او را مسخره می‌کنی از تو بهتر باشد. بعد می‌فرماید: «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» (حجرات/11) زنی هم حق ندارد زنی را مسخره کند. شخصیت هر کسی محترم است. قرآن می‌فرماید:….
حق دهم: حق مسکن: قرآن می‌فرماید: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ» (طلاق/6) به خانمها مسکن بدهید همانطور که خودتان مسکن دارید. اینطور نباشد که اتاق قشنگه را خودت برداری و اتاق بده را به او بدهی! صندلی نرم را خودت برداری و صندلی خراب را به او بدهی! آقا روی فرش بنشیند و خانم روی موکتى! جایگاهشان باید مثل هم باشد. بله، یکوقت یک مردی پیر است، اعصابش خرد است. به صدای مگس هم حساسند و راحت نمی‌خوابند و بعضی‌ها با صدای کامیون هم می‌خوابند. اتاق بی سرو صدا را باید به اولی بدهند.
حق یازدهم: حق مهر: این دیگر روشن است منتها آیه‌اش را حفظ کنید: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (طلاق/6 )
حق دوازدهم: حق آزادی: قرآن می‌فرماید: اگر نمی‌توانید با زنها سازش کنید طلاقشان بدهید. منتها گفته‌اند زود طلاق ندهید. پیغمبر دختر عمه‌اش را به یک برده داد. در تاریخ یک خانم آزاد زن یک برده نمی‌شد. گر چه آن برده زید بن حارث بود که از مسلمانها شد و و فرمانده نظامی شد در جنگ پیغمبر و در جنگ موته شهید شد. برده بود، آزاد شد، از مسلمانها درجه یک شد فرمانده نظامی شد، شهید شد، همه اینها درست، اما بالاخره یک زمانی برده بود. مادر 6 تا از امامان ما کنیز بودند ممکن است بچه کنیز امام شود. دختر عمه پیغمبر نوه عبدالمطلب و از خاندان قریش بود. با یک برده ازدواج کرده بود! وقتی پیغمبر رفت به خواستگار او (زینب) اول فکر کردند که او برای خودش می‌خواهد و خوشحال شدند فرمود: من زینب خانم را برای برده‌ام می‌خواهم او خیلی جا خورد.
ولی قرآن می‌فرماید: «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‌ فی‌ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‌ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً» (احزاب/37) همان کسی که خدا نعمتش داد و مسلمان شد و تو هم نعمتش دادی و از بردگی آزادش کردی «تَقُول» همیشه و دائما می‌گفت:… و تو می‌گفتی: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ» یعنی اگر کسی آمد و گفت: می‌خواهم خانمم را طلاق بدهم بگو: اره طلاقش بده! زن زیاد است. بعضی‌ها اصلا منتظرند یک کسی به آنها بگوید: می‌خواهم زنم را طلاق دهم… قرآن می‌گوید: اگر کسی خواست زنش را طلاق دهد و پیش شما آمد نگذارید، آیه‌اش این است: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ» زنت را نگه دار و تقوا داشته باش. بله حالا اگر واقعا با هم نمی‌سازند طلاق بگیرند. منتها باز می‌فرماید: با محبت طلاق بدهند. طلاق به معنای قهر کردن نیست. شما اگر دو چیز را از هم جدا کنید… جدایی به معنای قهر کردن نیست. و لذا می‌فرماید: اگر یک وقت لازم شد طلاق بدهید
اول این را بگویم که: حدیث داریم: بدترین حلالها طلاق است. طلاق حلال است اما هیچ حلال از این بدتر نیست.
دوم اینکه: می‌فرماید: طلاق به معنای قهر کردن نیست.
سوم: اگر هم یک وقتی اخلاقها به هم نخورد معنایش این نیست که قطع رابطه کنید. همین زینب دختر عمه پیغمبر از زنان با شخصیت و معروف و چهره‌های درخشان آمد زن یک برده شد، در عین حالی‌که با هم توافق اخلاقی نداشتند اما مسایل و حقوق خانواده را مراعات می‌کردند. و لذا قرآن دو مرتبه می‌فرماید: «فَلَمَّا قَضى‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً» من ترجمه‌اش را. سر بسته می‌گویم: اینها با اینکه اختلاف سلیقه داشتند اما حقوق واجب را انجام می‌دادند. اگر مثلا زن و شوهر با هم قهر کردند، زن وارد شد و سلام داد، جواب سلام دادن واجب است. مثل کسی که با خانمش قهر می‌کند و خرجی او را نمی‌دهد این نامردی است اگر عصبانی شدی دیگر این کارها را نکن. و نون و گوشت و آب و برق و تلفن را قطع نکن. بعضی مردها انگار با آمریکا طرفند حتی اگر آمریکایی هم باشد. اگر آمریکایی هم به خانه تو آمد حق نداری نان و آبش را قطع کنی. اگر قاتل را می‌خواهی اعدام کنی شب به او شام بده. فردا صبح هم اعدامش کن. ده دقیقه قبل از اعدام گفت: خمیر دندان می‌خواهم تا مسواک بزنم باید به او بدهید. خوب، تروریست را اعدام کنید اما خمیر دندانش سر جایش است. شرف و انسانیت حسابش جدا است حقوق هم حسابش جدا است. قهر کردن فرمول دارد. آشتی کردن فرمول دارد. پیغمبر می‌فرماید: جنگ هم که می‌کنید آدم باشید. به زنها کار نداشته باشید امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: ارتشی‌ها! می‌رویم حمله می‌کنیم. اما به زنها کاری نداشته باشید به بچه‌ها و پیرها کاری نداشته باشید به کسی که در حال فرار است تیر نزنید. آب آشامیدنی آنها را قطع نکنید (مسموم نکنید) درختهای آنها را قطع نکنید جنگ هم فرمول دارد. ما که با یکی بد هستیم می‌گوییم ننه‌ات، بابات،… چکار به جدش داری؟ این اختلاف جزیی را… بعضی‌ها به خاطر یک مشکل تمام تاریخ را لعنت می‌کنند! «فَلَمَّا قَضى‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً» اختلاف هم که دارند باید واجبات را در برابر هم عمل کنند واجبات حسابش جداست
6- بیعت و مشارکت در مسائل اجتماعی و خانوادگی
حق سیزدهم: حق بیعت: زنان می‌آمدند پیش پیغمبر تا با ان حضرت بیعت کنند قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى‌ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً» (ممتحنه/12) اگر زنها خواستند با تو بیعت کنند با آنها بیعت کن. زن حق بیعت دارد.
حق چهاردم: حق بنایی (مشارکت در کارها) زنها آمدند و گفتند: یا رسول الله این مسجدی که شما در مدینه می‌سازید فقط مردها کار می‌کنند فردا می‌گوید: مسجد الرسول را مردها ساختند. پس ما چی؟ فرمود: من سه شنبه‌ها می‌گویم مردها نیایند (چون نباید زن و مرد مخلوط شوند. ) تا مردی نباشد و شما بنایی کنید. اصلا ما پنجاه و چند کشور اسلامی که داریم سه تا از این کشورها توسط زن اسلام آورند. رحلت زینب کبری(س) است. اصلا بنی امیه را زینب کبری کشاند چون حرکت امام حسین(ع) صبح تا ظهر بود. از ظهر عاشورا به بعد، از بعد از شهادت چند ماه زینب کبری با سخنرانیهایش کودتا کرد. یک سخنرانی‌هایی می‌کرد!
بعضی‌ها می‌گفتند: این علی است که زنده شده است. می‌گفتند: نه، علی نیست دختر علی است. با یک سخنرانی پایتخت حکومت بنی امیه را زیر و رو کرد این را می‌گویند زن، یعنی می‌تواند رژیم عوض کند. در عین اینکه رژیم قلدر بنی امیه را عوض می‌کند امام حسین(ع) می‌فرماید: زینب جان! در نماز شب به من هم دعا کن «واذکرنی فی صلاتک» چون در نماز شب گفته‌اند به چهل تا مسلمان دعا کن. امام حسین فرمود: یکی از آن چهل تا را من قرار بده.. خطبه می‌خواند آنچنان از نظر معرفت هم ایچنین گفتند: وضع را چطور می‌بینی؟ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» (اللهوف/ص‌160) جز زیبایی نمی‌بینم: ما اگر یک روز پول خوبی گیرمان بیاید می‌گوییم: امروز روز خوبی بود. اگر کم پول گیرمان بیاید می‌گوییم: روز بدی بود! از کجا معلوم آن خوب و این نحس است!
 این شانس دارد رفت دانشگاه! ما شانس نداریم رد شدیم. از کجا معلوم به حضرت زینب بعد از شهادت امام حسین گفتند: وضع را چگونه می‌بینی؟ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» یعنی: جز زیبایی چیزی نمی‌بینم. در شهادت برادرم سوختم اما درعالم هستی زیباست. چون با این خون و با این سخنرانی‌های من یک رژیم ستمگر از بین رفت. این هم زیباست. اگر بدن امام حسین(ع) رفت زیر سم اسب در عوض پرچم حق بالا رفت. بنابراین گاهی سختی مقدمه شکوفایی می‌شود. مثل حضرت یوسف که در چاه می‌افتد، بعد عزیز مصر می‌شود. دانه می‌رود زیر خاک و خوشه می‌شود. گاهی سختی‌ها عامل رشد ما است. و لذا زینب کبری فرمود: هر چه دیدم زیبایی دیدم. معلوم نیست که سختی‌ها تلخ باشد. با دید اول تلخ است. بچه وقتی لیمو ترش دهان می‌زند می‌گوید ترش است. اما یک فرد عاقل می‌گوید: همین ترشی در جایی خیلی مفید است. لیمو ترش را کنار شربت‌ها بگذارید. در جمع می‌بینید که خوب می‌شود. در جمع تمام تلخی‌ها هم شیرین است. این درک را زینب کبری(س) داشت که به همه تلخی‌ها فرمود: شیرین است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment