موضوع: حقوق، حق وقف (12)
تاریخ پخش: 77/05/15
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»
به مناسبت دههی وقف، در خدمت برادران و خواهران هستیم در اوقاف. ادامهی بحث وقف را ادامه میدهیم. تیتر بحث ما از این قرار است: حقّ وقف، موقوفات، واقف.
1- فواید وقف
سر و کار همه ما با وقف است. چه کسی است که در کتابخانه نرود؟ از آب انبارها استفاده نکند؟ مساجد، مدارس، حسینیهها، خوابگاههای دانشجویی و… همگی وقف هستند. خیلی مغازهها، سه راهها، کاروانسراها، تیمچهها، مدارس، حوزهها و… وقف هستند. بالاخره ما با هرکدام از اینها به نحوی درگیر هستیم. این است که من میخواهم راجع به اهمیت این کار صحبت کنم. یک چیزهایی را در جلسهی قبل گفتهام. در جلسهی قبل گفتم: وقف، نشانهی انساندوستی است. وقف، وسیلهی فقرزدایی است. کسانی که ندارند، از کتابهای وقفی استفاده میکنند. وقف، نشانهی نشر فرهنگ است (مدارس، حوزهها، کتابخانهها). وقف، مبارزه با تکاثر است (تعدیل ثروت است). وقف، مبارزه با حرص است. وقف، حلّال مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی است. نشان دهندهی ایمان به خداست. وقف، بهترین راه صرفه جویی است. شخصی که کتابی را خواند و وقف کرد، به این معناست که: ای مردم! شما پول کاغذ ندهید، پولِ چاپخانه ندهید. وقف، مصداق این آیه از قرآن است: درختی است که اصلش ثابت است و فرعش در آسمان. «أَ لَمْتر کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» (ابراهیم/24). وقف، وسیلهای است که فقراء به وسیلهی آن مشکلاتشان را حل میکنند و از حالت عقده و انفجار در میآیند؛
اینها حرفهای جلسهی قبل بود. برای اینکه بتوانید حرفهای امروز مرا گوش دهید یک صلوات بفرستید. «اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد»
2- سیمای وقف
سیمای وقف؛ وام بی اضطراب: افرادی که به دیگران وام میدهند، دغدغه دارند که آیا او پول را برمیگرداند یا خیر؟ اما وقتی شما چیزی وقف میکنید، از وقتی که آن چیز وقف میشود، برکات و ثوابش را خدا برای شما ثبت میکند و اجر خدا اضطراب ندارد. بنده میروم یک حدیثی را در کتابخانه مطالعه میکنم و آن را در تلویزیون میخوانم. میلیونها آدم این حدیث را گوش میدهند و از آن استفاده میکنند، من آن حدیث را از کتاب خواندهام، و آن کتاب وقفی است. یعنی یک کتاب هزار تومانی، میلیونها برکت دارد. یک خوابگاه و یک حوزه که وقف میشود، فردا هرکار خیری که این دانشجو یا طلبه انجام دهند، آن وقف کننده در آن کار خیر شریک است. یعنی دایماً سود دارد، سودِِ بی دلهره: «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» (کهف/30) قرآن میفرماید: ما کار کسی را که عمل خیری انجام میدهد، ضایع نمیکنیم. «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» (نساء/124) افراد باایمانی که کار خوب میکنند «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً».
وقف، پاسخ به عواطف و احساسات:
انسان وقتی یک غذایی میخورد و میبیند دیگران ندارند، به دلش نمینشیند (مگرآنکه سنگدل باشد.) انسانی که عاطفه دارد، انسانی که احساس و وجدان دارد، اگر یک چیزی بخورد که دیگران آن را نداشته باشند، غمناک است. اما وقتی به دیگران داد خیالش راحت است. انسان وقتی میهمانی میرود و چند رقم میوه جلوی او میگذارند اگر در خانهی آنها میوه نباشد ناراحت میشود. اما اگر بداند که خانواده او هم از آن میوه دارند آرامش پیدا میکند. آدمی که وقف میکند وجدانش راحت است و میگوید: الحمدلله که خوردم و به دیگران هم دادم. این انسان، به عواطف و احساساتش جواب داده است.
وقف، سود بی شمار: قرآن میفرماید: «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ» (غافر/40) زن و مرد باایمانی که کار صالح انجام میدهند، رزقشان بی حساب است، بی شمار است. گفتم که در وقف، لازم نیست که حتماً آدم یک مزرعه وقف کند. مثلاً یک سهم از شرکت وقف شود. ده نفر هستیم و کارخانهای داریم. میگوییم: محرومین جامعه هم یک سهم داشته باشند. منتها باید با اوقاف گره بخوریم تا بیایند بگیرند. چون گاهی برخی میگویند: مال محرومین، بعد هم نمیدهند.
حدیث داریم: وقتی انسان میمیرد همه چیزش از دنیا قیچی میشود، اما اگر در دنیا یک درختی کاشته بود، هرکس در طول زمان از چوب و میوه و سایهاش استفاده کرد (حتی اگر پرندهای از آن استفاده کند و مثلاً لانهای در آن بسازد) ثوابش را به آن آقایی که صد سال پیش این درخت را کاشته است میدهند. حدیث داریم: اگر کسی کشاورزی کند، حتی اگر پرنده و خزنده و چرنده از محصولات کشاورزی بخورند، ثوابش را به کشاورز میدهند. وقف، یک چیز کم را زیاد میکند.
قرآن نقل میکند از بنی اسرائیل که: بهانه میگرفتند (آخر یک غذای خاصّی از آسمان برای بنی اسرائیل نازل میشد، «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى» (بقره/57) یک پرندهای و یک چیز شیرینی به نام «من» و «سلوی» اینها میگفتند: ما سبزی میخواهیم، پیاز میخواهیم، سیر میخواهیم «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» (بقره/61) خیار میخواهیم و… قرآن میفرماید: «قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً» (بقره/61) شما چیزی عالی را وِل میکنید و از این چیزها میخواهید؟ باید گفت: اگر فلان چیز مال من باشد، من رفتنی هستم. اما اگر مال خدا باشد، خدا ماندنی است. همه چیز میرود. الان اینجا که شما نشستهاید کاخ شاه است. کارتر به همین باغ آمده. کارتر کو؟ شاه کو؟ همه رفتند. نالهها و فریادهایی برای جاوید شاه سر داده میشد، همه پریدند. اما اگر یک نفر یک آبِ سردکنی در یک مدرسه، در یک مسجد، در یک پادگان بگذارد، افراد تشنه از آن آبِ سردی میخورند و میگویند: سلام بر حسین(ع)، و لعنت بر یزید. این اَجر آبرسانی تا قیامت هست. حیف نیست که آدم اینهمه استفادهی عمومی را ول کند و استفادهی خصوصی کند؟!
خدا همه چیز را میبیند. اما گاهی میگوید: من، این را میبینم. مثلاً میگوید: «الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ» (شعراء/218) ای پیغمبر! وقتی نماز میخوانی میبینمت. آیا وقتی نشسته، نمیبیند؟ چرا، خدا همه را میبیند. اما وقتی میفرماید: وقتِ نماز میبینمت، یعنی وقتِ نماز با باقی کارها فرق میکند. و نیز میفرماید: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَهٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (بقره/270) نذر و وقف و پولهایی که در راه خدا میدهی، خدا میداند. خُب خدا همه چیز را میبیند. اما میخواهد بگوید: پول دادن در راه خدا حسابش جداست. این یعنی خطّ ویژه. قرآن راجع به وقف و برای تشویق به وقف کردن مطالبی دارد: 1- «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/88) یک روزی میآید که مال و بچّه به درد نمیخورند. بچّههای شما اگر از «خوبها» باشند، خدا بندگان خوبش را گرسنه نمیگذارد، اما اگر بچّههای بدی باشند، آدم برای بچّهها نباید زیاد غصّه بخورد، البتّه از این جهت که پدر است به مقدار جهیزیه، به مقدار یک مسکن و اتاق باید به آنها بدهد. اما اینکه بگوید: من میخواهم برای رفاه حال فرزندانم یک استخر درست کنم! درحالی که بچّههای همسایه 8 نفر هستند و یک یخچال ندارند! آیا اینکه یک نفر همه چیز داشته باشد و یک دیگر چیزی نداشته باشد، صحیح است؟!
یک آیهی دیگر هم داریم که: افراد پولداری که پولشان را خرج نمیکنند، روز قیامت حسرت میخورند و میگویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99) خدایا ما را برگردان، تا یک مقدار از پولهایی که داریم خرج کنیم. ولی میگویند: حالا فایدهای ندارد. افرادی که زکات نمیدهند…
دیروز در وزارت جهاد سازندگی بودم، یکی از مسؤولین جهاد یک آماری برای من آورد (آن منطقهای که ایشان آمار گرفته بود) میگفت: از کشاورزانی که گندمشان را برداشت کرده بودند، پرسیدم: مصرف گندمتان چه بوده است؟ از بین حدود 600 نفر فقط 6-5 نفرشان گفتند: زکات هم دادهایم! خدا امسال اینهمه باران داد و محصولات بیشتری کشت کردند، اگر امسال زکات ندهید، ممکن است سال دیگر کم آبی باشد. من این آیه را زیاد خواندهام: قرآن میفرماید: اگر دادم و تو ندادی، سال دیگر از تو میگیرم، نگو: «فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ» (فجر/15) امسال خوب بود. دیروز شخصی در نهضت سوادآموزی پیش من آمد و گفت: «فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» (فجر/16) امسال خدا به من اهانت کرده! نه خیر «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» (فجر/17) به تو دادیم، به یتیمها ندادی و از تو گرفتیم. امسال که بارندگی خوب است اگر زکات ندهید، ممکن است سال دیگر باران کم ببارد. دلیل اینکه من همیشه در مورد زکات صحبت میکنم این است که دیدم کسی در این مورد هیچ صحبتی نمیکند!
حقّش این است که در فصل زکات، امام جمعههای عزیزِ ما، فرمانداران عزیزِ ما، بخشداران، جهاد سازندگی، کمیته امداد امام (ره)، بحث زکات را رشد دهند. ستاد جهاد تشکیل شود و دو نفر از محترمین منطقه (خودِ روستاییها دو نفر را انتخاب کنند) یک نماینده از طرف مقام معظم رهبری باشد، یک نماینده هم از طرف دولت محترم باشد، جهاد هم باشد، تعاونی روستا هم باشد، و حساب کنند از روستاییها زکات جمع کنند. و این گندم چه برکاتی خواهد داشت. قرآن میفرماید: کسانی که زکات ندهند، لحظهی مرگ میگوید: خدایا ما را برگردان تا از پولمان خرج کنیم. میگویند: دیگر وقت نداری، نفسِ آخر را بکش و برو. وقف، انفاق بی منّت است: من اگر الان به شما یک خودکار بدهم، چون زندهام سرت منّت میگذارم که، یادت هست، خودکار به تو دادم؟ اما آن کسی که وقف میکند و میمیرد، دیگر نیست که بر سر کسی منّت بگذارد. بنابراین وقف، کمک بی منّت است. وقف، وام بی اضطراب است؛ وقف، پاسخ به عواطف؛ وقف، سودِ بی شمار؛ وقف، پاداش طولانی و…
حدیث داریم: آدم که میمیرد همه چیزش قیچی میشود جز بچّهی خوب و اولاد صالح. مادرها! نقش بزرگی دارید. در ستاد اقامهی نماز، دوستان آموزش و پرورش از دانش آموزان سؤال کردهاند: کجا نماز یاد گرفتید؟ خانه یا مدرسه یا مسجد؟ اکثرشان گفتهاند: در خانه. و در پاسخ به این سؤال که: از چه کسی نماز یاد گرفتهاید؟ گفتهاند: از مادرمان. مادرها دستتان درد نکند. اگر فرزندانتان نمازخوان شوند برای شما هم ذخیره هستند. هر عبادتی که بچّه انجام دهد ثوابش به پدر و مادرش هم میرسد. نگذارید کفش و کلاه بچّهی شما لوکس باشد، ریاضی و شیمی نمرهاش بالا باشد، همه چیزی بلد باشد، اما راجع به نماز کاهل باشد. یک چیزی هم برای قیامت داشته باشید. حدیث داریم: وقتی انسان میمیرد همه چیزش قیچی میشود جز آن چیزی که وقف کرده، یا درختی کاشته، اولاد صالحی تربیت کرده، یا سنّت خوبی را اعمال کرده و… تذکراتی در مورد وقف: بعضیها جلوی وقف دیگران را میگیرند! همسر جلوی وقف همسرش را میگیرد! شوهر میخواهد مالش را وقف کند همسرش نمیگذارد! یا بالعکس.
(دوست، شریک، شاگرد و…) قرآن به افرادی که مانع وقف میشوند هشدار میدهد که: اینها شیطان هستند. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» (بقره/268) شیطان است که میگوید: تو که امروز خانهات را وقف میکنی، فردا چه خواهی کرد؟! الان تو مشکل فلانی را حل کن، یک ساعت دیگر خدا هم مشکل تو را حل میکند. قرآن میگوید: افرادی که میخواهند به دیگران کمک کنند، شیطان به آنها إلقاء میکند که: روزگار فقر داری، نده، نده!
یک دوستی داشتم، اموالش را وقف کرد، در روزنامه میخواستند از او تشکّر کنند، نوشته بود: یک مرد خیری… بچّه هایش آمدند گفتند: یک مردِ خَری… چون ناراحت بودند که چرا پدرشان اموالش را وقف کرده است! آیا خوب است که آدم برای این بچّه مال بگذارد؟ بچّهای که به پدرش میگوید: خَر؟! مثلاً 200 میلیون داشته، گفته: بچّهها! 100 میلیون برای شما بس است، 100 میلیون دیگر را به فقراء میدهم. بچّههای ما تا 40 روز و حدّاکثر تا یک سال عزادارند.
(در مرگ ما) بعد از آن ما را فراموش میکنند. این در ایران است. اما در اروپا یک دقیقه سکوت خواهند کرد! من مالم را وقف نکنم که بچّهام یک هفته برایم لباس سیاه بپوشد؟ خودم را برای این بچّه جهنّمی کنم؟! پدرانی که بچّههایشان بزرگ شده و به همسر و خانه و… احتیاج دارند، اینها مقداری حق دارند. اما بعضیها هستند که نوّههایشان هم خانه دارند، همه خانه ماشین و تلفن دارند. اما این پیرمرد حرص میخورد، باز هم میترسد. اینها وضعشان خیلی خراب است. خدا 70 سال به تو عمر داده، در این 70 سال یک شب بی شام نخوابیدهای، بچّههایت هم الحمدلله دارند، پس معطّل چه هستی؟ کسی که دَم گوشِ آدم میگوید: وقف نکن، او شیطان است.
قرآن میفرماید: آنها منافقین هستند: «هُمُ الَّذینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» (منافقون/7) آنها هستند که میگویند: نمیخواهد بدهی. میروی مکّه؟ پولت را هم میدهی به این عربها؟! برو اروپا. عقربه روح او به طرف اروپاست. تا میگوید: مکّه رفتهام، میگوید: خُب، قبول باشه! تا میگوید: اتریش بودم، میگوید: به به! عجب! خُب، چه خبر بود؟! اینها خیلی حسرت خواهند خورد. یعنی به خانه غرب عشق میورزند و از خانه خدا دور هستند! اشتباه میکنند؛
یک بچّهای متولّد شد، پدربزرگ بچّه میخواست برای او یک قالیچه بخرد (برای عروسش) از من پرسید: (چون این اوّلین نوّهی من است میخواهم یک هدیهی خوب به او بدهم) برای او قالیچه بدهم یا اسمش را برای عمره بنویسم؟ به نظر شما کدام بهتر است؟! گفتم: عمره پیغمبر است، قالی پشم است. تو میگویی: پشم بهتر است یا پیغمبر؟! گفت: راست میگویی، چرا من توجّه نداشتم؟ ما این همه آدم داریم که خانهاش پر از پشم شد و ریشش و گیسوانش سفید شد، اما نرفت مدینه به پیغمبر یکبار سلام کند! اگر یکی از قالیچههایش را میفروخت میتوانست عمره برود. چقدر این پیرمرد و پیرزن خسارت میکنند! پشم از مدینه برایش عزیزتر است!
قرآن بخوانم: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» (توبه/24) خیلی آیهی داغی است. میفرماید: اگر پدرت را، خانهات را، برادت را، همسرت را، اموالت را، تجارتت را، مسکنت را، فرزندت را از خدا و پیغمبر بیشتر دوست داشته باشی منتظر غضب خدا باش، حسابت را میرسیم «فَتَرَبَّصُوا» یک نفر بود میگفت: من خیلی گرفتارم و نمیتوانم مکّه بروم! شما مرا درک نمیکنید! گفتم: اگر بچّهات بمیرد باز هم مغازه میروی؟ گفت: نه، باید دکّان را تعطیل کنم. اگر بعد از سه روز همسرت مرد چی؟ گفت: باز هم چند روز تعطیل میکنم و… گفتم: ببین، میتوانی 20 روز تعطیل کنی، منتها یک اهرم قوی میخواهد و تو آن اهرم را نداری.
یک مَثَل قبلاً زدم و شما خیلی خندیدید؛ شخصی پیش من آمد و گفت: به راننده گفتم: نگه دار، نماز بخوانم، نگه نداشت! اوّل اینکه هر رانندهای برای نماز نگه نداشت شمارهاش را به من بدهید، چطور برای سیگار خودش و ادرار دیگران نگه میدارد؟! در حکومت اسلامی نباید یک راننده جلوی نماز خواندن کسی را بگیرد. نه تنها راننده بلکه هیچ کس نمیتواند جلوی نماز را بگیرد. بچّههای ما که میروند قلّههای کوهها را فتح کنند، بالای قلّهی کوه نماز میخوانند.
رسول خادم ما در آمریکا سجدهی شکر بجا میآورد. آنوقت این آقا در جادّهی جمهوری اسلامی نگه نمیدارد؟! برای سیگار نگه میدارد! الحمدلله ازاین افراد کم است. یک راننده از این قبیل رانندهها را گرفتیم، 3 روز ماشینش را نگه داشتیم و 50 هزار تومان هم جریمهاش کردیم. زور خوب است، ظلم بد است. چون اگر زور نباشد یک راننده در مقابل نماز مسلمانها میایستد. زور نباشد سیگار میکشد و دودش را هم در حلق دیگران میبرد. باید گفت: آقا نکش. بعد از دو بار گفتن، سیگارش را بگیر و دور بینداز. بابا هوای اینجا مال من هم هست. اگر تو نماز نمیخوانی، من مسلمان هستم. البتّه با محبّت باید تذکّر داد. ممکن است راننده بگوید: اینجا آب نیست، اینجا جور نیست. اما اگر پیدا کردید که کسی مغرض است برخورد کنید. «وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» (محمد/38) کسی که بخل میکند، از خودش بخل میکند. «وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ» خدا نیازی به تو ندارد. «وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ».
3- چگونه وقف کنیم؟
تذکّرات: 1- الان اولویت با چیست؟ یعنی اگر انسان میخواهد برای دخترش جهاز بخرد اولویت یخچال است، اول چراغ گاز میخرد (چیزهایی که واجب است) بعد اگر رسید چیزهای دیگر هم میخرد. ما در وقف باید این را در نظر بگیریم الان موقع وقف چه چیزی است؟ و با چندتا آدم متدین و متفکّر مشورت کنیم. باید دید که الان اولویت چیست؟ الان اولویت مَنار است یا بلال؟! یک وقت میبینی آقا پول داده و مَنار ساخته، چندین سال است که این منار را ساختهاند اما یک نفر روی آن اذان نگفته. اگر پول این منار را خرج بلال میکرد، الان 500 تا بلال داشتیم. فرقش هم این است که: پیغمبر با یک بلال سیاه دنیا را تکان داد، ما با چند هزار منار کاشیکاری شده هیچ کاری نکردیم.
2- مسئلهی حکّاکی: هر چیزی که وقف میکنید رویش حکّاکی کنید که مثلاً این کاسه وقف است، این دیگ وقف است، کنار فرشها ببافند که این وقف است. با کاشیکاری بنویسند. چون اگر اینطور نباشد قورتش میدهند و یک آب هم رویش میخورند! فکر هم نکنید که این کامپیوترها جواب میدهند. اینهمه کامپیوتر در وزارتخانهها است، یک وقت میبینی خیلی راحت یک کشتی در دریا گم شد. در میدان بار یک دانه کامپیوتر هم نیست، یک نفر ندیده که یک گونی سیب زمینی گم شود. ذی حسابی و روابط عمومی و جمع بندی و هماهنگی و… یک وقت میبینی همه با هم خوردند! یک جوری کنید که نشود خورد. مثل عصا کنید. چوب را آدم میتواند بخورد و آب هم رویش بخورد، اما وقتی عصا شد در دهان گیر میکند.
3- نام را تغییر ندهید: اگر بنده یک چیزی را وقف کردم و نام پدرم را روی آن گذاشتم و گفتم: مثلاً موقوفات قرائتی. شما نگویید: شهید… من مخلص شهیدانم. بر یک فلکهی نو، یک خیابان نام شهید بگذارید نه بر روی موقوفات دیگر. بله یک وقت چیزی الکی گیر کسی آمده، به چه دلیل باید اسم او باشد؟ یک وقت شاهپور در این خیابان بوده و نام این خیابان شاهپور بوده، اما شاهپور هیچ غلطی در این خیابان نکرده. اما یک کسی زحمت کشیده، اسمش را عوض نکنید، دماغ دیگران میسوزد و دیگر زحمت نمیکشند. هرکس کاری کرده است اسمش باشد.
4- پاکسازی موقوفات خرافات: وقت خواب است، اما اینکه بگویید: ما برای این هیأت سماور بخریم یا عَلَم؟ یک هیأتی که چندتا علم دارد چه نیازی به علم دارد، اگر سماور ندارد برای آن سماور بخرید. حالا نمیخواهیم بگوییم حرام است، حالا حلال، آیا همه حلالها را من انجام بدهم! فکر کنید و مشکل را حل کنید. یک چیزهایی که واقعاً معلوم نیست سرش کجاست، تَهش کجاست،…
5- در وقف راهها را محدود نکنیم، طوری باشد که آیندگان بتوانند تغییر دهند، مردم را آزاد بگذاریم.
یک پیرمردی گفت: آقای قرائتی! من وصیت کردم اگر مُردم تو نماز مرا بخوانی! گفتم: تو را به خدا این وصیت را نکن. اول اینکه معلوم نیست که من از شما زودتر نمیرم. دوم اینکه ممکن است وقتی که تو مُردی، من در جای دوری باشم و نتوانم خودم را برسانم بگذار یک مسلمان نماز بخواند.
یک کسی از حوزهی علمیهی قم زنگ زد به یکی از استانها، من در آن استان بودم. زنگ زد به یکی از آقایان آن استان که: آقا! برایم استخاره کن! این آقا هم گفت: عجب مُریدهایی داریم؟! گفتم: لطفاً گوشی را به من بدهید. گوشی را گرفتم و گفتم: واقعاً از قم زنگ میزنی؟! گفت: بله، یک حرف زشتی به او زدم. گفتم: در قم عالم گیرت نیامد؟ اگر اینقدر بدبینی پس وای به حالت که اینهمه مجتهد در قم است و تو آنها را قبول نداری. اگر میخواهی این آقا را خامش کنی که « من مُرید توام » باز هم وای به حالت. به آن آقا هم گفتم: برایش استخاره نکن.
یک کسی میآید و میگوید: به نظر من، تو از همه مردم کرهی زمین بهتر هستی! اینطور نیست. خوشم آمد، چند روز پیش یکی از مسؤولین رفته بود یک جایی صحبت کند، به او گفتند: مالک اشتر… گفت: من مالک اشتر نیستم. حریم افراد را نگه دارید. مالک اشتر کجا، من کجا؟ حالا چهارتا که مُرید پیدا کردند حجّت الاسلام را آیت الله و انقلابی را مالک اشتر میکنند! چه خبر است؟ هر کسی یک چیزی دارد، زیاد بادَش نکنید.
من یک جایی رفتم میهمانی، به صاحبخانه گفتم: برای نماز صبح بیدارم کن. گفت: به به! نمایندهی امام، حجّت الاسلام، باید برای نماز بیدارش کنند؟! گفتم: من خودم حجّت الاسلام هستم خوابم که حجّت الاسلام نیست، خوابم میبرد. گاهی اوقات ما فکر میکنیم به این آقا که انقلابی است باید« مالک اشتر» بگوییم؟ هم طلبهها مواظب باشند گول عوام را نخورند، چون برخی هستند که میگویند: فلانی! فقط من تو را قبول دارم. اول آدم خوشش میآید اما بعد میفهمد که شیطان است. یک کسی به من گفت: آقای قرائتی! تو که حرف میزنی من گوش میدهم، فلان آخوند که صحبت میکند خاموش میکنم! من یک لحظه خوشم آمد، بعد فهمیدم که شیطان است. به او گفتم: تو چرا آخوندهای دیگر را قبول نداری؟! به خودم هم گفتم: چرا خوشت آمد که او وقتی فلانی صحبت میکند تلویزیون را خاموش میکند؟! اگر گفت: از بحث تو خوشم میآید، باید گفت: الحمدلله. اما اگر گفت: از بحث دیگر خوشم نمیآید، (و من خوشم آمد) این شیطنت است. یکی میگوید: من دوست دارم تو آب بخوری. خُب الحمدلله. اما دیگری بگوید: من خوشم میآید که تو آب بخوری و دیگران تشنه باشند، این بد است، حرامزادگی است؛ باید از شیطنتها مواظب باشیم.
راه وقف را محدود نکنیم. شما بگویید: فلان چیز وقف عزاداری است. اگر بگویی: وقف عزاداری توی این مسجد، شاید مشکل باشد، ممکن است این مسجد خراب شود. اینکه بگوییم: من میخواهم شب عاشورا باشد، امسال آمدند پیش ما و گفتند: 80 تا گوسفند برای این هیأت کشتهاند، همه میگویند: شب عاشورا، گوشت هم زیادی است. چه کنیم؟ نکنید این کار را. بگویید: مسلمانها بخورند. اگر هم گوشت زیادی آمد بریزید در فریزر، آبگوشت درست کنند و در ماه صفر بخورند. همه میگویند: شب عاشورا! بعد هم به مشکل بر میخورند. در وقف محدود نکنید. وقتی کتاب میدهید ننویسید که هدیه به فلانی، اگر خواستید امضاء کنید مانعی ندارد اما اسمش را ننویسید، چون ممکن است او هم بخواهد آن را به کس دیگری بدهد. کاری کنید که دیگران هم بتوانند از آن مصرف کنند.
6- هدف واقف فدای اهداف دیگر نشود. واقف اینجا را ساخته برای نماز. مثلاً میراث فرهنگی میآیند اینجا را میبندند برای اینکه توریستها بیایند فیلمبرداری کنند (برای دلار) بابا واقف کاری به دلار توریستها ندارد. البتّه من این را مثل زدم. من چیزی سراغ ندارم. مثال: یک تاجر آمده و مسجد را پر از قالی کرده، بعد به خادم میگوید: در را ببند و بچّهها را راه نده. شما غلط کردی که بخاطر پشم جلوی نسل نو را میگیری. بله دستت درد نکند که فرش آوردی؛ یک پارچه بگیر و روی فرشها بکش تا مردم نماز و عزاداری کنند و قالیهای شما هم سالم بماند. شما حق نداری بخاطر قالی در مسجد را ببندی.
7- بحث وقف در کتابهای دانشگاه بیاید، تا نسل نو ما هم با وقف آشنا شوند. الان تمام موقوفات ما مالِ قرنهای قبل است.
8- در گرفتن اجارهی موقوفات سهل انگاری نشود؛ به کسی ارزان ندهیم. یک کسی آمد و از تولیت یک جایی شکایت کرد و گفت: گران میگیرد. گفتم: اگر مالِ خودش باشد چه میکند؟ چطور اگر مالِ شماست کرایهاش این است؟ اما اگر مالِ امامزاده شد کرایهاش ارزان میشود؟! باید چیزهای وقف کرایهاش مثل بازار آزاد باشد. با کمال تأسّف در کاشان ما این کار بود. حدود 500- 400 مغازهی خوب در کاشان وقف یک مدرسه است که روزی مثلاً 50-5 ریال میدادند! حال آنکه اگر شخصی بود کرایهاش 80 هزار تومان بود! یک مقدار دلار خمسی آوردند نزد یک نفر، گفتند: بفروش و بده به سادات. از امام (ره) سؤال کردند که: دلار را چند بفروشیم؟ فرمود: به گرانترین قیمتها.
9- ملک، با خراب شدن، از وقف خارج نمیشود. یک موقوفه از دیوارش را برداشتند، اینطور نیست که شما بروی آنجا بازی کنی، انبار و پارکینگ کنی.
10- چیزی که وقف خاص شد، استفاده دیگری از آن نباید شود. اگر وقف کردند برای شب تاسوعا، نمیشود آنرا شب عاشورا مصرف کرد و بالعکس. اگر وقف کردند برای افطاری، نمیشود روضه خوانی کرد. اگر وقف کرده برای دعای کمیل، نمیشود دعای ندبه خواند. باید دقّت صورت بگیرد.
11- چیز خوب را وقف کنیم. همیشه وقتی به خدا میدهیم چیز خوب بدهیم. موقع نماز آدم پیشانی را بر خاک میگذارد (بهترین و بالاترین نقطهی بدن) کسی نمیآید کف پایش را بر مُهر بگذارد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آلعمران/92)
12- در وقف باید اعتدال باشد. افرادی که زن و بچّه دارند، برای آنها همه چیز بگذارند. ما داریم افرادی را که همه چیزش را وقف کرده و زنش گرسنگی کشیده است. مثلاً بگویم: وقف این شهر! وقف طلّاب فلان مدرسه! ممکن است آن مدرسه طلبهاش کم باشد. چه باید کرد؟! بگو: طلّاب. در وقف تنگ نظر نباشید. دیدتان وسیع باشد.
13- اگر تنهایی نمیتوانیم وقف کنیم، گروهی وقف کنیم. آقایانی هم که اموال موقوفه دستشان است نگویند: واقف که سراغ ما نمیآید! گاهی اوقات، طرف میگوید: خیلی خُب! کی به کیه؟!
ایام جنگ بود و شبها تاریکی بود. من داشتم میرفتم. دیدم یک کسی دارد میرود، صدای خروس در میآورد (او را میشناختم، یک آدم محترمی بود). گفتم: چرا صدای خروس میکنی؟ میگفت: من دیدم تاریکی است، کی به کیه؟! گفتم: صدای خروس در بیاورم. بعضی افراد هم میگویند: بابا، مال وقف است، صاحبی که ندارد! قورتش بده! شخصی راه میرفت و میگفت: اینجا وسط زمین است! گفتند: به چه دلیل؟ گفت: بگو، کیه که بره متر کنه؟! افرادی که موقوفات دستشان است اگر قرار است فلان قدر به اوقاف بدهند، اگر کمتر بدهند مواظب لقمه حرامشان باشند. وجوهات هم همینطور است. چطور وقتی به دیگران بدهکار هستید بدهیتان را میپردازید، اما وقتی به سهم امام میرسید، چک میدهید به آیت الله. بعد هم نمیدهد و میگوید: آیت الله که مرا زندان نمیکند؟! قرآن میفرماید: بعضی مردم از خدا نمیترسند، از مردم میترسند! حساب نمیکنند که خدا حالگیری میکند. تو به چه کسی کلک میزنی، به امام زمان(ع)!!
14- مقدار مصرف، مقدار کرایه کردن. در وقف مراعات حدّاقل را هم بکنید. خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی(ره) در هامبورگ یک مسجد ساخته (ما دیدیم) وسطش را مسجد ساخته، دورش را هم مثل یک پیادهرو یک نیمدایره گذاشته با یک دیوار کوچک. تا حتی اگر غیر مسلمانها هم خواستند بتوانند در مجلس مسلمانها شرکت کنند. مسلمانها در دایره و غیر مسلمانها در حاشیه مینشینند. یک جوری باشد که راه برای افرادی هم که نمیتوانند به مسجد بیایند، یا مسلمان نیستند، یا عذر دارند و… الاای حالٍ در وقف دیدتان وسیع باشد. خدایا! تورا به حقّ محمّد و آل محمّد قَسَمَت میدهیم به پولدارهای ما ایمان و سخاوت مرحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»