حقوق – 11، حق قرآن

موضوع: حقوق، حق قرآن (11)
تاریخ پخش: 77/05/08

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»

1- حقوق
در محضر مبارک برادران و خواهرانی هستیم که در مهد قرآن مشغول خدمت هستند برای اُنسِ نسل نو با قرآن. موضوع بحث من هم « قرآن» است. امیدوارم که خدا لطف کند که ما این بحثمان را خوب انجام دهیم. عرض کنم که، راجع به قرآن خیلی حرف داریم. موضوع بحثمان «حقّ قرآن» است. بعضی از مطالب را با صدای زیبای یکی از عزیزان آقای منصوری میشنویم. قرآن، یک مسایل ظاهری دارد، یک مسایل باطنی دارد. ما هم ظاهر قرآن را توجّه میکنیم و هم باطن آن را. امّا «ظاهر قرآن» حقوق ظاهری: یک وظایفی ما نسبت به خود قرآن داریم.
2- حق قرآن
اول اینکه: با وضو باشیم. آیه‌اش را بشنوید: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) جز افراد پاک، کسان دیگر با قرآن تماس نگیرند. یعنی بدون وضو به قرآن دست نزنیم. شاید معنای عمیق‌ترش این باشد که: روح پاک است که میتواند با صفحات قرآن تماس بگیرد.
دوم: حقّ تلاوتش را بجا آوریم. این مسئله در سوره‌ی بقره آیه‌ی 121 آمده است: موقع تلاوت قرآن، حقّ تلاوت آنرا بجا آورید: «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» (بقره/121) راجع به تلاوت قرآن، چیز مهمّی را به شما میگویم: قرآن میفرماید: «ما تَکُونُ فی‌شان وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» (یونس/61) خیلی آیه‌ی عجیبی است: ای پیغمبر! در هر شأنی که هستی، در هر شرط و شرایطی که هستی، موقعی که قرآن تلاوت میکنی (بعد هم به همه امّت اسلامی میفرماید) میفرماید: «وَ لا تَعْمَلُونَ». تمام امّت اسلامی! هر کاری که کنید، خدا شاهد است. یعنی چه؟ یعنی شخص پیغمبر،
1- همه کار‌های پیغمبر
2- تلاوت پیغمبر
3- همه کارهای همه مردم، خیلی لطیف است. زیادی دقّت کنید. میفرماید: من بر سه چیز گواهم، 1-، 2-، 3-،… یعنی تلاوت پیغمبر در یک کفه‌ی ترازو، همه کارهای همه مردم هم در یک کفه‌ی ترازو! خیلی آیه‌ی مهمّی است. من در قرآن آیهای که به این مقدار برای تلاوت پیغمبر اهمیت قایل باشد ندیده‌ام. تلاوت چیست؟! ما باید قرآن را تلاوت کنیم. وقتی بحث پخش میشود که تابستان است. پدر و مادرهایی که دلسوز هستند باید به فکر قرآنِ فرزندانشان باشند. ما الان کلّی بچّه داریم که قرآن را حفظ هستند (کلّ قرآن را) اینجا هستند. کوچولوهایی که کلّ قرآن را حفظ هستند. گرچه ممکن است تلویزیون اینها را نشان داده باشد، ولی ما یک گل کاغذی را هزار بار نشان میدهیم. این آقازاده همه قرآن را حفظ هستند. افتخار هم میکنم که یکی از اینها همشهری ماست. پدر و مادرها! حدیث داریم: اگر یک «بسم الله» یاد فرزندتان بدهید، برای برزخ و قیامتتان مفید است. خیلی فکر کفش و کلاه نباشید. وقتی کارنامه را میگیرید ببینید نمره‌ی «دینی»اش چقدر است؟ در تابستان چند هزار طلبه (به عنوان طرح هجرت) وارد روستاها میشوند. کلاسهای قرآن را راه اندازی کنید. ممکن است روز قیامت مرا احضار کنند که تو چرا به بچّه ات قرآن یاد ندادی؟ الان بحثمان از این قرار است که: تلویزیون خواهرم رنگی است و تلویزیون ما سیاه سفید! خواهرم خانه خرید، ما هنوز در خانه‌ی اجاره‌ای نشسته‌ایم! حواسمان به خانه، ماشین، خوراک و پوشاک و مسکن است و از فرزندانمان غافل هستیم! قرآن میفرماید: تمام کارهای کلّ بشر را میبینیم، تلاوت تو را هم میبینیم.
یک چیزی از امام خمینی(ره) برایتان بگویم: سلام خدا بر امام (ره) باد. این جمله که میخوانم، شاید تا حالا صد دفعه آن را خوانده باشم. خیلی مهم است. آدرس این جمله صحیفه‌ی نور، جلد 20، صفحه20 است. ببینید امام (ره) چه فرموده‌اند؟ دانشجوها، اساتید دانشگاه، طلبه ها، علماء و همه باید این جمله را با دقّت گوش دهند. «هان! ای حوزه های علمیه و دانشگاه های اهل تحقیق، بپا خیزید. و قرآنِ کریم را از شرِّ جاهلان متنسّک (اهل متحجّر) و عالمان متحتّک، از شرّ این افرادی که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و میتازند، نجات بدهید. » این جمله خیلی مهم است، خیلی مهم است، خیلی مهم است.
«و اینجانب از روی جدّ نه تعارف معمولی، میگویم، از عمر به باد رفته‌ی خود تأسّف میخورم! عقیده‌ی من و همه ایرانیها این است که: بعد از امام زمان(ع)، نفر دوم عالمِ هستی، ایشان است. بزرگترین معجزه (انقلاب) کرد. این امامزاده معجزه‌اش انقلاب بود. میفرماید: عمرم به باد رفت. چرا؟ « برای اینکه از اول جوانی در مورد قرآن کار نکردم. وشماای فرزندان برومند اسلام! حوزه‌ها، دانشگاه‌ها! از توجّه به شئوناتِ قرآن و ابعادِ بسیار مختلفِ آن، بیدار کنید تدریس قرآن را، در هر رشته محطّ نظر و مقصد اعلی قرار دهید. » قرآن شئوناتی دارد. اینطور نیست که قرآن فقط مال نماز و روزه باشد، روی کیف عروس و بالای سر مسافر، کاشیکاری و «إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» (قلم/51) برای اینکه بچّه را عقرب نگزد و «آیه الکرسی» برای اینکه شیر گاو زیاد شود، «چهار قُلْ» برای اینکه ماشین به درّه نیفتد، تبلیغات صابون و روغن نباتی و حفظ و تجوید و تواشیح و… نه بابا، قرآن شئونات والایی دارد. در هر مسئله‌ای که بشر به آن نیاز دارد، قرآن حرف تازه دارد. در هر رشته که هستید، قرآن را تدریس کنید. مقصد اعلی یعنی متنش درس باشد، نه درس جنبی. در دانشگاه‌های ما «متونی» است به نام «آشنایی با متون عربی» شعرهای إمراءالقیس را بلغور میکنند، متن قرآن را دانشجوی فارق التّحصیل ما بلد نیست! بعد از 20 سال، قرآن جدّاً وارد دانشگاه نشده است. تفسیر در دانشگاه نیست! در حوزه، تفسیر بسیار دقیق است!
از هر طلبه میپرسی: چه میخوانی؟ میگوید: خارج، کفایه، اصول و… باید اول تفسیر را بگوید بعد بگوید: خارج و… خلق باید اول حرف خالق را بفهمد بعد حرف فلان آیه الله را. مقصد اعلی نه درسی جنبی است. از کلاه‌هایی که سر ما گذاشتند این بود که به ما گفتند: اول باسواد شوید، بعد قرآن را میفهمید. آنوقت یک کمی باسواد شدیم، قرآن را هم نفهمیدیم! از روز اول باید دوشادوش قرآن جلو برویم. مثال از قرآن باشد. به جای اینکه بگوییم: «ضَرَبَ زیدٌ عمراً» (متشابه‌القرآن/ج2/ص9) بگوییم: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً» (ابراهیم/24). میشد از روز اول دست ما را در دست قرآن بگذارند. «تا خدای نخواسته در آخرِ عمر که پیری و ضعف بر شما هجوم کرد، از کرده‌ها پشیمان نشوید و تأسّف بر ایام جوانی نخورید همچون نویسنده! »
امام (ره) میفرماید: مثل من نشوید. یادم هست که وقتی امام (ره) این را فرمود، یکی از مجلّه‌ها (به نظرم مجلّه‌ی حوزه بود) این جمله را پشت مجلّه چاپ کردند.
سوم: استعاذه؛ «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» (نحل/98) وقتی میخواهید قرآن بخوانید به خدا پناه ببرید. یک وقت کج نفهمید. انحرافی نفهمیم. قرآن مثل کلید است، اگر کمی تغییرش دهیم معنایش عوض میشود.
چهارّم: با آهنگ حزین قرآن بخوانیم. داریم که: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» (حشر/21) میفرماید: اگر قرآن را بر کوه نازل میکردیم، قطعه قطعه میشد. این ما هستیم که قرآن را بردهایم سرِ قبر مرده‌ها خوانده‌ایم. ما قرآن را به گورستان برده‌ایم. قرآن مرده‌ها را زنده میکند.
پنجم: هرآنچه میتوانید قرآن بخوانید. «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مزمل/20). نوارهای خوب قرآن داریم. در ماشین باشد و گاهی آدم گوش بدهد. من این جمله را بگویم خدمتتان، من نه فقیه هستم، نه فیلسوفم، هیچ لقب علمی ندارم. طلبه هستم. حدود 20 سال است که در تلویزیون هستم و شاید این را بتوانم بگویم که 98 درصد مطالعه‌ی من قرآن است. و هیچ چی هم کم نمی‌آورم. هر وقت هرچه میخواهم قرآن جلوی چشمم است. اشتباه میکنیم که قرآن را رها کرده‌ایم و کتابهای رنگارنگ میخوانیم. امام حسین(ع) در دعای عرفه میفرماید: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ» (إقبال‌الأعمال/ص‌349) خدایا! کسی که تو را دارد چی ندارد؟ بله یک سری اطّلاعات دیگر را هم می‌شود از کتابهای دیگر یافت.
ششم: از آداب قرآن این است که عجلّه نکنیم: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُکْثٍ» (اسراء/106) آرام بخوانیم. نماز هم همینطور است. دو ساعت با مردم حرف میزند اما وقتی به نماز می‌ایستد تند میخواند!! تعقیبات را هم آهسته بخوانید.
هفتم: به قدری راجع به صوت خوب سفارش شده، امام سجّاد(ع) وقتی قرآن میخواند، بعضی از سقّاهایی که مشک آب دوششان بود می‌آمدند می‌ایستادند، مشکشان سوراخ داشت، قطره قطره میرفت، آبش تمام میشد، واقعاً جذب صدای زیبای قرآن حضرت میشدند. یکی از چیزهایی که جاذبه دارند، آهنگ خوب است.
هشتم: تکلّم با قرآن. یک حدیث داریم که: شیعه‌ی ما هرچه میخواهد حرف بزند با قرآن حرف میزند. «احوالت چطور است؟» از الفاظ قرآنی استفاده کنیم. «آقا! چقدر به خانم خرجی بدهیم؟ » قرآن: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) آیا بشر میتواند در کُرات بالا زندگی کند؟ بله. خداوند حضرت عیسی(ع) را بالا برد و هنوز هم زنده است. زلف بگذاریم؟ بله، اشکال ندارد. برادر پیغمبر و خود پیغمبر زلف داشتند.
«وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ» (اعراف/150) حضرت موسی(ع) سر برادرش را گرفت و کشید (معلوم میشود که او زلف داشته). چه غذایی بخوریم؟ چه لباسی بپوشیم؟ با کی رفیق شویم؟ با کی قهر کنیم؟ با کی ازدواج کنیم؟ اصل فکر همسر است. «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ» (بقره/221) بهترین غذا برای زن زائو چی است؟ «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25). چقدر شیر بدهم؟ چند ماه؟ چند سال؟ «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (بقره/233) برخورد زن و شوهر چگونه باشد؟ «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/19). آقا! برویم خانه‌ی فلانی. «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ» (نور/28) به من اجازه نداده‌اند (دعوت نشده‌ام) چگونه از میهمان پذیرایی کنیم؟ «فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ» (ذاریات/26) خوب پذیرایی کنیم، غذا از بیرون بیاوریم یا خانم درست کند، یا آقا و خانم با هم درست کنند. میگوید: غذای خانگی بِده، اگر میخواهی غذای بیرونی ندهی. خودش میرفت و میخورد! خودت زحمت بکش تا رشد کنی. «فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ» (ذاریات/26) حضرت ابراهیم(ع) رفت سمت خانمها، بعد غذا را آورد. غذای خانگی خوب است. سفره را ببریم پهلوی میهمان، یا به میهمان بگوییم: بروید فلان اتاق سر سفره؟ قرآن میفرماید: سفره را ببر پهلوی میهمان. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ» (ذاریات/27) نمیگوید: «قَرَّبَهُمْ اِلَیهَا». باید با قرآن حرف بزنیم. هرچه سؤال کردند از قرآن حرف بزنیم. آیا خواهد شد تمام کشور ما «مهد قرآن» شود؟! بله خواهد شد. نهم: احترام به قرآن: «وَ مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْقُرْآنَ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّ اللَّهِ» (جامع‌الأخبار/ص‌46) احترام کنید قرآن را. جایی که قرآن است پا دراز نکنید. قرآن را در جیبهای بغل نگذاریم، بگذاریم روی سینه‌مان.
دهم: تدریس قرآن، قرآن میفرماید: میدانید عالم ربّانی کیست؟ خیلیها میگویند: فلانی عالم ربّانی است. «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» (آل‌عمران/79) عالم ربّانی کسی است که سر و کارش با وحی و قرآن و تدریس آن باشد.
یازدهم: با خشوع قرآن بخوانیم.
دوازدهم: قرآن را نیاورید در مسجد بخوانید، بلکه در خانه‌ها بخوانید. من در کاشان که بچّه بودم، صبح بعد از نماز از خانه‌ها صدای قرآن بلند میشد. ظهر در بازار اذان میگفتند. الآن قرآن صبح و اذان وَر افتاده! طرف نماز میخواند و می‌افتد. «اجْعَلُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصِیباً مِنَ الْقُرْآنِ» (عدهالداعی/ص‌287)
شاید بعضی‌ها بگویند: ما خیلی تیزهوش نیستیم که قرآن حفظ کنیم. اول اینکه این آقازادهها خیلی هم تیزهوش نیستند، در برخی مدارس تیزهوشان افرادی هستند که قرآن بلد نیستند بخوانند!! اکثر مراجع تقلید ما افراد متوسّط و معمولی بودند. سواد خیلی کاری با تیزهوشی ندارد. نباید آدم کند باشد اما لازم هم نیست نابغه باشد.
سیزدهم: در موقع خطرها بیشتر به قرآن پناه ببرید. «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ» (کافی/ج‌2/ص‌598) وقتی فتنه‌ها مثل شب تار به شما حمله میکنند به قرآن پناه ببرید. قرآن نور است. قرآن نور فکر است، نور قلب است، نور برزخ است، نور قیامت است.
چهاردهم: اصلاً درجات قیامت هم از قرآن است. «اقْرَأْ وَ اصْعَدْ دَرَجَهً» (کافی/ج‌2/ص‌603) قرآن بخوان و درجه بگیر، برو بالا.
پانزدهم: عزل و نصبها براساس قرآن بود. در جنگ پیغمبر(ص) پرچم را از یکی گرفت و به دیگری داد. گفتند: یا رسول الله! چرا او را عزل و دیگری را نصب کردی؟ فرمود: این یکی بیشتر قرآن بلد بود. ببینید که چقدر به قرآن عنایت داشتند!
شانزدهم: قرآن، خط کش حدیث شناسی است. میگویند: اگر یک حدیثی را دیدید که نمیدانید درست است یا نه، (از کارهایی که زمان بنی امیه شد این بود پول میدادند و حدیث می‌بافتند.) آن را به قرآن عرضه کنید. اگر طبق قرآن بود درست است. اگر ضد قرآن بود بزن به دیوار؟! چون هر چیزی که عقل دارد وحی هم دارد. اگر یک جا دیدیم که عقل با وحی نمیسازد، یا عقل، عقل نیست یا حدیث و وحی وهمی است. اگر حدیث قطعی باشد، عقل هم قطعی باشد، بین عقل و وحی تضّادی نیست. هرچه که عقل میگوید وحی هم همان را میگوید و هرچه که وحی میگوید عقل هم همان را میگوید.
هفدهم: تفکّر کنیم. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَام عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/24) خیلی آیه‌ی تندی است. میفرماید: در قرآن فکر کنید؛ مگر بر دلها قفل خورده؟ یعنی کسی که قرآن را بخواند و از آن کام نگیرد بر دلش قفل است و لذا سفارش من به همه برادران و خواهرانی که حافظ و قاری قرآن هستند این است که قرائت قرآن باید عبورگاه باشد نه توقّفگاه. نایستید، آقا! ایشان 15 سال است که قاری است! ادامه دهید…. بعد از قرآن، مفاهیم قرآن، الحمدلله راه افتاده. تفسیر قرآن، الحمدلله راه افتاده. بشارت بدهم که امسال ماه رمضان در حدود 100 شهر ایران جلسه‌ی تفسیر بود. و ما الان بیش از 600 شهر داریم. باید حدّاقل در هر شهری جلسه‌ی تفسیر باشد. من فکر میکنم مردم مزه‌ی تفسیر را نچشیده‌اند. اگر مزه‌اش را بچشند عاشق میشوند. این یک مقدارش دست تفسیرگو است که تفسیر را چگونه بگوید.
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» (نساء/82) یکی از راه‌های معجزه‌ی قرآن این است که همه حرف‌های قرآن یک دست است. کسانی که مقاله مینویسند مقاله‌های اوّلشان شُل است و کم کم نویسنده میشوند. کسانی که سخنرانی میکنند سخنرانی اوّلشان خیس عرق میشوند تا سخنران شوند. بنّا، معمار، مهندس، خطّاط و… هر کدام از اینها، کار اول و وسط و آخرشان باهم فرق دارند. چون تکامل انسان بطور طبیعی تدریجی است. اما در مورد قرآن اینطور نیست. آیه‌ی اوّل آن با آیه‌ی آخر آن هر دو یک آهنگ دارند؛ اینهایی که در تهران دوره گردی میکنند تا چیزی بخرند، آهنگشان برای شمال و جنوب فرق میکند. در جنوب میگویند: دمپایی کهنه، نونِ خوشکی، پلاستیک پاره میخریم. در محلّه‌های بالا: تلویزیون رنگی، یخچال و… میخریم.
مگر میشود که یکی در مدّت 40 سال (در فقر و غنی) یکجور صحبت کند؟! در جنگ و صلح یک جور حرف بزند؟ اگر دقّت کنید میبینید که حال و هوای قرآن یکی است. پیداست که حرف بشر نیست. چون حرفهای بشر کوتاه و بلند است؛ حالا یک چیز دیگر، میفرماید: دنیا را میخواهید یا آخرت را یا هویت را؟
هجدهم: هویت شما بند به قرآن است. دنیای شما هم بند به قرآن است. در مورد هردو اینها هم آیه داریم. میفرماید: ای اهل کتاب! «لَسْتُمْ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ»: پوک هستید، مگر آنکه کتاب آسمانی را محور قرار دهید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» (مائده/68) ای اهل کتاب! (ای یهودی‌ها و مسیحی‌ها!) کلّ شما پوک هستید (بی هویت هستید) مگر آنکه کتاب آسمانی محورتان باشد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم» (مائده/66) اگر قرآن را محور قرار دهید رزقتان هم زیاد میشود. در این عالم هستی یک نخ‌های مرموزی است. قرآن هم آمده و میگوید: آن نخها را فراموش نکنید. درست مثل نخ اسکناس که ارزش اسکناس به همان نخ باریک است. زیادی گوش دهید: سال 65 رزمندگان ما « فاو » را گرفتند. همان سال فارس و اطراف داراب سیل آمد، در یک روستایی جادّه بسته شد.
با هلیکوپتر (چرخبال) از طرف حضرت امام (ره) و از طرف هیأت دولت (جناب آقای بشارتی) (آقایان رسولی و غیوری) وارد روستا شدند. روستایی که جادّه و آب و برق ندارد، آنها گفتند: ما از طرف امام و هیأت دولت آمدیم. آنها گفتند: تلخی‌های ما را به حضرت امام (ره) نرسانید، بگذارید حواس امام (ره) روی جنگ باشد. این معرفت را دقّت کنید. این شعور بالاست. اینها که سوار هلیکوپتر شدند دو تا نایلون آوردند، در این نایلون خرما است، بدهید برای جبهه‌ها (ما هم شهید داده‌ایم) همان خرمایی که بر سیل آورده بودند پس دادند. نایلون دیگر اسکناس بود. آقایان نشستند در هلی‌کوپتر و حسابی گریه کردند! آقای رسولی میگفت: من پولها را دادم شمردند. 25 هزار تومان بود. آنرا به امام (ره) دادم. یک مدّتی که گذشت دیدم یک نفر از «فاو» به من تلفن کرده (آقای بشارتی میگفت) یک نفر پشت تلفن میگفت: ما وقتی فهمیدیم استان فارس سیل آمده، ما رزمندگان خطّ مقدّم، پول جمع کردهایم و 25 هزار تومان است! والله بالله در این عالم هستی خیلی خبر است. ما نمیدانیم عالم غیب و ایمان به غیب چیست؟ قرآن میفرماید: اگر شما قرآن را عمل کنید «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً» (هود/52) توبه کنید، باران میآید. خدای ما خدای خوبی است. گیر در ما است. اگر یکبار نفت کم میشود، باران اضافه می‌شود، باید الان کشاورزی را توسعه داد. خدا کم میگذارد. گاهی برخی میگویند: باید دو هزار تومان بدهیم تا فرزندمان قرآن یاد بگیرد؟! بخاطر دو هزار تومان، فرزندش از قرآن دور میماند! همین آقا، بچّهاش فردا یک خلافکاری میشود و آبریش زیر سؤال میرود، بطوری که باید جمع کند و از آن شهر و استان برود. آنجا چندتا از این دو هزار تومانها را باید داد؟! هرچه پول خرج مسجد و قرآن و تقوا و… بشود، پول خرج زندان نمیشود. اگر قرآن محور شود، هویت خواهیم داشت.
3- تفسیر در یک دقیقه
من توصیه می‌کنم که روحانی هر مسجدی یک دقیقه تفسیر بگوید. بعضی میگویند: مگر می‌شود در عرض یک دقیقه تفسیر گفت؟! برای اینکه ثابت کنم که میشود در عرض یک دقیقه تفسیر گفت، یک آیه را در عرض یک دقیقه تفسیر میکنم. من در یکجا سخنرانی نیم دقیقه‌ای داشتم؛ گفتم: بی سوادها با انگشت مهر میزنند، مُهر نماز نباید از این انگشت کوچکتر باشد. حالا تفسیر یک دقیقه‌ای: بسم الله الرّحمن الرّحیم. ابراهیم(ع) یک عمو داشت، به او گفت: این بتها چه هستند؟! «إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ» (شعراء/70) به عمویش گفت: این بتها چه هستند؟! از این 4 تا درس میگیریم: 1- نهی از منکر سن نمیخواهد. ابراهیم(ع) به عمویش گفت: این کارها را نکن. بچّه‌ها اگرچه سنّتان کم است، حرفتان را بزنید. در نهی از منکر سن مطرح نیست.
2- از تنهایی نترسید در نهی از منکر (ابراهیم(ع) یک نفر بود) به عمو و فامیل‌هایش نهی از منکر کرد.
3- در نهی از منکر از خودی‌ها شروع کنید. ابراهیم(ع) از عمویش شروع کرد. اوّل به خواهرت بگو: لباست، حجابت، اخلاقت و… من میتوانم از لطف خدا 500 تا تفسیر یک دقیقه‌ای بگویم. ما گاهی خیلی طولش میدهیم. به یک نفر گفتند: این خیابان اسمش چیست؟ گفت: با سلام به بنیانگذار جمهوری- اسلامی و شهیدان و… و با عرض تبریک و تسلیت به مناسبت… و… اسم این خیابان را نمیدانم! حالا خوب شده، قدیمی‌ها ده دقیقه خطبه میخواندند. مردم کم حوصله‌اند. ساندویچ میخورند و حوصله‌ی پختن ندارند، اخیراً آب میوه میخورند، حوصله‌ی جویدن را هم ندارند! ما آب یک نژاد لیزی برخورد داریم. تفسیر یک دقیقه، 3-2 دقیقه، درحدّ ترجمه‌ی باز. بله در بین اینها افرادی عاشق هستند، عاشقها را سوا کن و جداگانه درسشان بده. امام صادق و امام باقر(ع) وقتی میدیدند جابر جوفی کِشِش دارد 70 هزار حدیث یاد او او دادند و فرمودند: اینها را به کسی نگو. ما یک موکت باید پهن کنیم. آنهایی که پول دارند قالی میخرند و کنارش میاندازند. ولی یک موکت باید باشد. حدّاقل انس با قرآن باید عمومی باشد. البتّه قرآن تنها هم نه. قرآن و اهل بیت(ع). بارها پیغمبر(ص) فرمود (اوّل وصیت نامه‌ی امام هم آمده) من میروم (این حدیث را شیعه و سنّی قبول دارند) من می‌روم «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (عیون‌أخبارالرضا/ج‌2/ص‌62) من میروم و دو چیز در بین شما میگذارم. « ثقلین » سنگین هم هستند. یعنی اگر دستتان را به این وزنه‌های سنگین نگیرید، حوادث شما را هوا میبرد. گفته‌اند: امام (ره) در ماه 8 بار قرآن میخواندند. از حاج احمدآقا (ره) نقل شده که: امام (ره) رد ماه رمضان چند بار قرآن میخوانده، داریم: اگر کسی یکبار کلّ قرآن را بخواند، یک دعای مستجاب دارد. من یکوقت همه قرآن را خواندم، دیدم یک دعای مستجاب دارم، چه کنم؟ من خیلی حرف دارم برای گفتن. یک چیزی به ذهنم آمد.
همه قرآن را خواندم جز «ناس» آخرین سوره‌ی قرآن را. شروع کردم هرچه خواستم دعا کردم. بعدهم «ناس» را خواندم. بعد گفتم: خدایا! من یک دعای مستجاب دارم، دعای من این است که حرفهای یک دقیقه پیشم را قبول کنی. البتّه خدا خیلی کریم است. میگوید: «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ» (من‌لایحضره‌الفقیه/ج‌1/ص‌132) نماز ما چقدر میارزد که بخاطرش به ما بهشت میدهد؟! یک آدمی که مرده، برایش نماز میخوانند، یک سال نماز را 70- 60 هزار تومان میخوانند، حالا مثلاً یک سال نماز و روزه 100 هزار تومان. 50 سال نماز و روزه میشود 5 میلیون تومان. تقریباً پول یک پیکان (کم و زیاد) کلّ عبادت‌های ما یک پیکان است. ولی خدا میفرماید: «ابِقُوا إِلى‌ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (حدید/21) بهشتی به تو میدهیم که صحنه‌اش به اندازه‌ی همه آسمانها و زمین است. خدا خیلی از این کارها میکند. خدا از آن خداهایی است که اشرف مخلوق (پیغمبر) وارد غار میشود، تارِ عنکبوت او را حفظ میکند. یعنی خدایی است که «اشرف المخلوق» را با «أَوْهَنَ الْبُیُوت» (عنکبوت/41) حفظ می‌کند.
4- میراث گرانبهای پیامبر
پیغمبر فرمود: دارم میروم. دو تا وزنه گذاشتم، محکم بگیرید. از هم جدا نمیشوند، مثل ریل راه آهن «لَنْ یَفْتَرِقَا» باید با هم باشند. مثل نماز و زکات. من در ایامی که درو میکنند، از زکات صحبت میکنم. چون دیدم در جموری اسلامی کسی برای زکات حرف نمیزند! من نمیدانم که چرا اینقدر غریب هستند. قرآن هم بعضی آیاتش شانس دارد. یک آیه داریم که روزه واجب است. (همه روزه میگیرند) یک آیه داریم که حج واجب است (12 سال در نوبت ایستاده‌اند!).
اما 32 آیه داریم که زکات واجب است. این هم از بدبختی فقراء است. نه ستاد زکات هست، نه یک اتاق زکات هست، نه برنامه و هیچّی…! پارسال در برنامه‌ی بودجه آمد امسال هم حذف شد. این هم از مظلومیت زکات است. یعنی قرآن که عزیز است در دانشگاه محو شد. تفسیر که عزیز است در حوزه درس جنبی است! زکات که عمود دین است (روایاتی که میگویند: نماز ستون دین است، میگویند: زکات هم عمود دین است.) «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‌ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ» (کافی/ج‌2/ص‌18) یکی از آنها زکات است. یعنی مثل این است که هرکس « فاطمه » تر است، بیشتر سیلی به صورتش میزنند! هرکس «علی»تر است مظلومتر است. الان سؤال میکنم: چندتا شهرستان در ایران است؟ 600 تا. چندتا از این شهرها درس نهج البلاغه دارند؟ شاید 2-1 تا. از هرکس میپرسی « علی اصغر » همه میگویند: 6 ماهه بود. از یک نفر بپرس نهج البلاغه چندتا خطبه دارد؟ اگر گفت! علی هنوز هم مظلوم است. قرآن هنوز هم محجور است. البتّه در سایه‌ی جمهوری اسلامی خیلی حرکتها شده. الان صدها هزار بچّه و نوجوانمان مشغولند. منتها ما وقتی به زمان شاه نگاه میکنیم میبینیم خیلی رشد کردهایم. اما وقتی به آنچه که باید باشیم نگاه میکنیم غصّه میخوریم. یک جمله است: «إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ» (مصباح‌المتهجد/ص‌582) وقتی گناهم را نگاه میکنم غصّه میخورم و جیغ میزنم و وقتی کرم تو را میبینم ذوق میکنم. در مدرسه‌ی تیزهوشان تهران (مسؤولشان) میگفت: در زمان شاه مدرسه‌ی تیزهوشان درست شد، یک قرآن بردند در کتابخانه، پرتش کردند! و گفتند: این آخوند بازیها چیست؟! چه برخوردی در دبیرستانها با حجاب میشد! منتها آرزوی ما این است که در جمهوری اسلامی جوانی نباشد که نتواند قرآن بخواند؛ در مکّه یک هتل مینی‌بوس داشت و مسافران را حرم میبرد.
هتلِ روبرو مینی بوس نداشت (چون ارزانتر بود) مسافرین از آن هتل میآمدند این هتل و سوار مینی بوس میشدند. یک راننده‌ی سیاه پوست گفت: شما مال آن هتل هستید چرا آمدید اینجا؟ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا» (نور/27) خانه‌ای که مال خودتان نیست وارد نشوید (البتّه من در آن هتلی بودم که مینی بوس داشت) جا خوردم. در ایران چند شوفر داریم که بتواند اینطوری حرف بزند؟!
ما باید در بازارمان،… یک جلسه تفسیر باشد، منتها نه 40-30 دقیقه‌ای، بلکه 3-2 دقیقه‌ای. اینکه پیغمبران و ائمه‌ی ما کلمات قصار داشتند، کلمات قصار یعنی سخنرانی 30 ثانیه‌ای. «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی» (کافی/ج‌2/ص‌639) بهترین دوست من کسی است که عیب مرا به من بگوید.
«از انتقاد ناراحت نشوید. » ما باید کلمات قصار را راه بیاندازیم. وقتی میگویم غذا، سراغ نان سنگک نروید، بیسکوت هم غذاست. از همه شماها تشکّر میکنم. بروید در شهرهایتان در سراسر ایران و در هر شهری از یک عالم که سه تا شرط داشته باشد دعوت کنید تا تفسیر بگوید: 1- باسواد باشد، مایه دار باشد 2- بیانش هم روان باشد 3- روحیه‌ی انقلابی هم داشته باشد. زشت است بعد از بیست سال که در هر شهری یک جلسه تفسیر نباشد. سخنرانی را کم کنیم و بر محتوا بیافزاییم. بروید بعد از حفظ قرآن، پرچم تفسیر را هم به دست بگیرید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment