موضوع: حقوق متقابل مردم و حکومت (1)
تاریخ پخش: 14/11/1400
عناوین:
1- حقوق مردم و حکومت در نامه حضرت علی علیهالسلام به مالک اشتر
2- حکومت، امانت الهی بر گردن حاکمان
3- شهادت پیامبران الهی در راه مبارزه با طاغوتها
4- مسئولیت حاکمان در برابر نیازهای جامعه
5- پرداخت زکات به نیازمندان، با حفظ کرامت انسانی
6- پیروی از ولیّ فقیه، وظیفهای دینی
7- تأمین امنیت، وظیفه حاکم جامعه اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بینندگان عزیز دههی فجر را تبریک میگویم، شب جمعهی اوّل ماه رجب را که لیله الرغائب است را تبریک میگویم، ورود ماه رجب را باز تبریک میگوییم.
بحثی داشتیم راجع به امام زین العابدین علیه السلام رسالهی حقوق که بیش از پنجاه حق را ایشان مطرح کرده حقّ چی، حقّ چی. ما وقتی بحث حقوق میکنیم تو دانشکدههای حقوقی، خب یک حقوقی را مطرح میکنند، یک حقوقی را هم فراموش میکنند، مثلاً ما توی یک دانشکدهای حقّ چشم نداریم، حقّ گوش، حقّ دست، حقّ پا. بله حقّ جامعه داریم، اقلیّتهای مذهبی داریم، یک حقوقی مطرح است، یک حقوقی هم فراموش شده است. امام زین العابدین همهی حقوق را مطرح کرده، حالا چون دههی فجر است، رسیدیم به حقّ حاکم. حاکم حق دارد یا نه؟
1- حقوق مردم و حکومت در نامه حضرت علی علیهالسلام به مالک اشتر
بله، امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه در نامهای به مالک اشتر (نامهی 53) میفرماید: مردم به حکومت حق دارند، مردم به حاکم، به رهبری حق دارند، رهبری هم به مردم حق دارد. این مسئلهی مهمی است، دهها آیه داریم میگوید: «لا تُطِع» (کهف/ 28، قلم/ 10، انسان/ 24)، از این اطاعت نکن، «لا تُطیعُوا» (شعراء/ 151)، این چهار تا کلمه خیلی در قرآن است، چهار تا کلمه را تکرار کنم: «لا تُطِع»، «لا تُطیعُوا»، «لا تَتَّبِع» (مائده/ 120 و 49، انعام/ 150 و اعراف/ 142، شوری/ 15، جاثیه/ 18)، «لا تَتَّبِعُوا» (بقره/ 168 و 208، نساء/ 135، مائده/ 77، انعام/ 142 و 153، أعراف/ 3، نور/ 21)، معنایش این است که گوش به حرف این نده، این به درد حکومت نمیخورد. رهبر باید این باشد.
پس چه کسانی باشند؟
اگر گنهکار است، نباید گوش به حرفش داد، «لَا تُطِعْ مِنهُمْ ءَاثِمًا أَوْ کَفُورًا» (انسان/ 24)، کفور باشد، اهل کفر و لجاجت باشد، نباید گوش به حرفش داد. مفسد اگر باشد، اهل فساد باشد، نباید گوش به حرفش داد. ولخرج و اسرافکار باشد، مسرف باشد، مفسد، مسرف، اسراف کند، نباید گوش به حرفش داد. اجمالاً حدود بیست و پنج، شش گروهند، که خدا به صراحت فرموده گوش به حرف این آقا نده. این را ما باید اطاعت کنیم، انتخاب کنیم، که رهبری باشد، شرایطش چی باشد، وقتی هم پذیرفتیم، اطاعت کنیم، بیعت کنیم، و قرآن هم میفرماید: بیعت با ولیّ خدا، بیعت با خداست.
در اینجا یک بحث کلی بگوییم، بحث تاریخش گذشته، ولی خب نسل نو هستند، اینها باید در جریان باشند. اصولاً هستند افرادی که میگویند شما دین را از زندگی جدا کنید، حالا اسمش را سکولار بگذاریم یا هر چیز دیگر. دین میگوید تو رابطهات با خدا چی باشد، دین رابطهی شما را با خدا مطرح میکند، چه کسی رئیس جمهور باشد، چه کسی نباشد، استاندار چه کسی باشد، چه کسی نباشد، نمایندهی مجلس، شهردار چه کسی باشد، چه کسی نباشد، مسائل اینها را بگذارید کنار، دین از سیاست جداست.
خدا توفیقی داد من راجع به یک ده تا نکته، یعنی ده تا مسئلهی اجتماعی، سیاسی خدا توفیق داد یک چیزهایی با قلم ناقص نوشتم. یکیاش سیمای سیاست در قرآن است، اگر دل بدهید در این جلسه امشب، من در فاصلهی چند دقیقه، بیست، سی تا آیه برایتان میخوانم که قرآن میگوید دین ازسیاست جدا نیست.
یک صلواتی بفرستید، هدیهی روح شهدا، دههی فجر 1400 هست. [اللّهم صلّ علی محمد و آل محمّد و عجّل فرجهم]
2- حکومت، امانت الهی بر گردن حاکمان
اوّل که قرآن میگوید که وظیفهتان این نیست که اگر حکومت گرفتید بگویید یک مقامی است، یک طعمهای است، لقمهی چربی است، برای اینکه اهداف شخصی خودم را یا اهداف سیاسی خودم را را دنبال کنم. عربیهایی که میخوانم قرآن است: «هَاذَا مِن فَضْلِ رَبىّ»، حضرت سلیمان گفت این قدرتی که خدا به من داده، «مِن فَضْلِ رَبىّ» (نمل/ 40)، لطف خداست، «لِیَبْلُوَنىِ» (نمل/ 40)، خدا میخواهد من را آزمایش کند، «ءَ أَشْکُرُ» (نمل/ 40)، آیا شکر میکنم؟، « أَمْ أَکْفُر» (نمل/ 40)، یا کفران میکنم؟
پُست، نگاهتان به پُست، نگاه به امانت باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید که: پُستها طعمه نیست، لقمهی چربی نیست، امانت است به گردن شما. (نهجالبلاغه، نامهی 5) این یک نگاه. خب آیه اوّل.
آیه دوّم. قرآن میفرماید که: «عَسىَ رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فىِ الْأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُون» (اعراف/ 129)
امروز هم اگر شما رأی آوردید، قدرت شما حاکم شد در دولت، ملّت، رأی، انتخابات، شهرداری، هر کجا، خدا میتواند شما را برگرداند، شما را ببرد یک گروه دیگر را جانشین کند، «فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُون» (اعراف/ 129)، ببیند شما چه میکنید. باز میگوید نگاهتان به قدرت، نگاه پُست نباشد.
مسئلهی دیگر، خب میفرماید: «اَعینُونى بِمُناصَحَه خَلِیَّه مِنَ الْغِشِّ» (نهجالبلاغه، خطبهی 117) من از شما توقّع دارم برای من خیرخواه باشید، نگویید چون جزء حزب ما هست کمکش کنیم، حالا که جزء حزب ما نیست، کمکش نکنیم. نصیحت که ما هم در فارسی میگوییم نصیحت، نصیحت یعنی خیرخواهی، حالا فعلاً این آقا آمده، میخواهد یک کاری بکند، کمکش کنیم، تا آنجایی که یقین داریم که کارشان درست است، کمک کنیم.
«أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد» (نهجالبلاغه، صبحی صالح، نامهی 45)، عربیهایی که میخوانم از امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین فرمود من امروز حکومت دارم، اما شما کمک کنید به من، «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد»، ورع، تقوا، با تقوا کمک من کنید، خلاف نکنید در مملکت، «بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد».
3- شهادت پیامبران الهی در راه مبارزه با طاغوتها
دیگر چی؟ اصلاً اگر دین از سیاست جدا نبود، چرا انبیاء را کشتند؟
در قرآن ما هم آیه داریم: «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّن» (بقره/ 61، آل عمران/ 21)، هم «یَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاء» (آل عمران/ 112)، هر دو تعبیرش آمده، انبیاء را کشتند. خب اگر انبیاء نماز میخواندند توی یک کوچه، توی یک خانه، توی یک منطقهای، نماز میخواندند، کسی کاری به اینها نداشت، چرا اینها را کشتند؟
از چهارده تا معصوم، سیزده تایش را کشتند، یعنی چه؟ اگر دین از سیاست جداست، خب برو شما هر چی میخواهی ذکر خدا بگو، چرا کشتند؟ «فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ»، در دعای ندبه داریم چهقدر اینها را کشتند، «وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ»، چهقدر اینها را اسیر کردند، «وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ»، عربیهایی که میخوانم، برای دعای ندبه است، چهقدر اینها را تبعید کردند. امامان ما یا با شمشیر شهید شدند، یا با زهر. خب اگر دین از سیاست جداست، خب در خانهات بنشین عبادتت را بکن. اسلام میگوید: «ما آمَنَ»، اگر کسی سیر باشد، همسایهاش گرسنه باشند، این دین ندارد. (الکافی، چاپ إسلامیه، ج 2، ص 668)
ما اخلاقمان، عین دینمان است، دینمان، عین اخلاقمان است. نمیشود از هم جدا کرد. مثلاً نماز جمعه مسئلهی سیاسی است، ولی در عین حال عبادی هم هست.
این یا حسینی که ما روز عاشورا میگوییم این درست است عبادی است، عین سیاست است. یعنی ما یک کد، یک کلید داریم، میگوییم: «یا حسین»، تا گفتیم یا حسین، هفتاد، هشتاد میلیون سیاهپوش ظهر عاشورا میریزند توی خیابان. این کلید را کدام رهبرها دارند؟ کدام کشورها دارند؟ «یا حسین» کلید ما هست. با یک «یا حسین».
دوازده بهمن چی شد؟ ولیّ خدا امام خمینی رضوان الله تعالی علیه دستوری داد، مردم اطاعت کردند. اطاعت از مرجع تقلید عین عبادت است، همین عبادت، سیاست هم هست. حالا من نمونههای زیادی را انشاءالله برایتان میگوییم که این در مقدمهی کتاب «سیمای سیاست در قرآن» آمده، اصلاً نمیشود دین از سیاست جدا باشد. شما در نماز میگویی: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» (فاتحه/ 6)، خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن، خب راه مستقیم و غیر مستقیم شناخت نمیخواهد، که راه مستقیم کدام است، راه درست کدام است، راه کج کدام است؟ پس باید راهها را بشناسی، خطوط را بشناسی. وقتی شناختی، بگویی این آره، این نه.
بعد میگویی: «غَیرِ الْمَغْضُوبِ» (فاتحه/ 7). من نمیخواهم جزء غضب شدهها باشم، یک گروهی مورد غضب خدا هستند، من جزء اینها نیستم. خب این برائت است، یعنی با این نیستم، با آن هستم، عین سیاست است.
4- مسئولیت حاکمان در برابر نیازهای جامعه
حالا، نمونهها، از کجا شروع کنیم؟ از قرآن شروع کنیم. به حضرت موسی گفتند: ما آب میخواهیم. اگر دین از سیاست جداست، آب میخواهید، خب بروید آب تهیه کنید، چه کار دارید به رهبر آسمانی؟ «وَ إِذِ اسْتَسْقَى مُوسىَ» (بقره/ 60)، آیه قرآن است، عربیهایی که میخوانم قرآن است، آمدند پهلوی موسی، گفتند: «اسْتَسْقَى»، استسقاء یعنی آب میخواهیم، اگر دین از سیاست جداست، آب میخواهید، چه کار به پیغمبر دارید؟ بروید سراغ آب. این مال پیغمبر و آب.
حضرت یوسف خودش پیشنهاد کرد، گفت: من مسئول غلّات باشم، مسئلهی گندم و تقسیم گندم را به من واگذار کن، «اجْعَلْنىِ عَلىَ خَزَائنِ الْأَرْضِ» (یوسف/ 55)، خزینههای زمین، درآمدهای زمین را، کلید اقتصاد را به من بده، من مدیریت کنم که قحطی نشود. حضرت یوسف تو پیغمبر هستی، نمازت را بخوان، عبادتت را بکن، چه کار داری به اینکه مدیریت اقتصادی کشور را به دست بگیری؟!
5- پرداخت زکات به نیازمندان، با حفظ کرامت انسانی
یک بار حضرت از یک نفر پرسید تو زکات میدهی یا نه؟ گفت: بله. گفت: چهجوری زکات میدهی؟ گفت: اموال کشاورزی را میبرم خانه، فقراء میآیند در خانه، زکات میدهم. فرمود: حق نداری این کار را بکنی، تو باید بروی زکات بدهی. نه که بروی توی خانهات بنشینی، بگویی فقراء بیایند بگیرند، تو باید بروی بدهی. «ءَاتُواْ» (بقره/ 110)، «یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ» (مائده/ 55)، «أَقِیمُواْ … ءَاتُواْ …» (بقره/ 110). «ءَاتُواْ» یعنی چه؟ یعنی تو برو بده، نه که بگویی آقا زکاتها خانه هست، دو بعد از ظهر بیاید بگیرید، نه اینطور نیست. تو باید در خانهی فقراء بروی. مسئلهی مهمی است.
شخصیتشان هم باید حفظ بشود. اگر کلمهی زکات بگویی، به آنها برمیخورد، گریهشان میگیرد، غصه میخورند که چرا فقیر شدند، شما نگو زکات، بگو عیدی، به اسم عیدی بده، منتها تو دلت نیّت زکات کن ولی به او که میدهی، به او بگو این عیدی است، این هدیه است، این نمیدانم کارت هدیه است، به هر اسمی میخواهی بده، لازم نیست کلمهی زکات را هم به بگویی که آن طرف غصّه بخورد که وضع ما به جایی رسیده که. خب افراد دیدهایشان فرق میکند.
گاهی وقتها انسان یک چیزی را میبیند، یک چیزی را نمیبیند. بارها من این را گفتهام، گاهی خیابان، جادّه آدم میرود، ماشینش میخورد به نرده و حالش گرفته میشود، خب خراش برمیدارد، به خصوص ماشین نو و قیمتی را. پیاده میشود عصبانی که چرا ماشینش خورد به نرده؟! تا نرده را میبیند، میگوید: الحمدلله. میگویند: چرا الحمدلله گفتی؟ گفت: اگر نرده نبود، میافتادم توی درّه. گاهی وقتها نزده هست، ماشین هم خراش میخورد، ولی نرده، جلوی درّه را میگیرد. ما نباید زود قضاوت کنیم، اینجا چرا بد شد، زود قضاوت نکنیم.
6- پیروی از ولیّ فقیه، وظیفهای دینی
دههی فجر هستیم و بحثمان این هست که آیا دین از سیاست جدا هست یا نه؟ آخر بعضیها میگویند که مردم یک رأی دادند برای جمهوری اسلامی، دیگر بس است دیگر. خب مردم رأی دادند برای جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی اطاعت از ولیّ فقیه داخلش نیست؟ ولایت فقیه جزء دین ما نیست؟ اگر اطاعت نباشد که ما با کشورهای دیگر چه فرقی داریم؟ ارزش ما به این است که میگوییم ما از کسی اطاعت میکنیم که از او گناه ندیده باشیم، از او گناه سراغ نداشته باشیم، از کسی اطاعت میکنیم که خودش نقطهضعفی نداشته باشد، به آنچه که میگوید عمل کند، اصلاً انتخاب ما، اصلاً ارزش ما به همین انتخاب ما هست، وگرنه اطاعت که در همهی دنیا هم هست. اطاعت از چه کسی؟ برای چی؟ مگر بعث عراق اطاعت نکرد از صدّام؟ منتها میگوییم چرا همچین کردی؟ میگفت: صدّام به سرش افتاد، هوس پیدا کرد که قهرمان عرب بشود، سردار قادسیه بشود، به خاطری که این یک همچین علاقهای داشت، حمله کرد به ایران، به همهی کشورهای اطراف حمله کرد، برای اینکه سردار باشد. هوس صدّام. خب اطاعت از صدّام هم اطاعت است؟! این مسئلهی اطاعت مهم است. انبیاء تا پای جان رفتند جلو، گفتم هم «یَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاء» (آل عمران/ 112) داریم، هم «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّن» (بقره/ 61، آل عمران/ 21) دو تا تعبیر توی قرآن.
حالا برویم سراغ قرآن. یکی از اولیای خدا ذوالقرنین بود که قرآن در دو صفحه تاریخ ذوالقرنین را میگوید. مردم پهلوی ذوالقرنین آمدند، گفتند چی؟ گفتند نماز یاد ما بده؟ روزه یاد ما بده؟ گفتند: امنیّت ما را تأمین کن، ما در منطقهای زندگی میکنیم که قوم یأجوج و مأجوج، دو قبیلهی گردنکلفت به ما حمله میکنند، تو بیا برای ما یک سدّی درست کن، دیواری بکش که آنها نتوانند به ما حمله کنند، پولت هم میدهیم. اسم پول را بردند، «خَرْجًا» (کهف/ 94)، «خَرْجًا» یعنی خرجی میدهیم، پولش را ما میدهیم. گفت: نه، من پول از شما نمیخواهم، شما کمک نیرو انسانی کنید، آهن قراضهها را جمع کنید، آتش هم تهیّه کنید، آهن را ذوب کنیم، آهن ذوب شده را با مس قاطی کنیم، با آلیاژی که درست میکنیم، دیواری بسازیم که نه در تاریخ کسی بتواند برود بالایش، از بس بلند است و نه در تاریخ کسی بتواند سوراخ کند، از بس سفت است، «نَقْبًا» (کهف/ 97)، یعنی نمیشود سوراخش کرد، «أَن یَظْهَرُوه» (کهف/ 97) ظهراء، یعنی نمیشود رفت پشتبامش، و این سد هم تا روز قیامت خواهد بود.
سؤال: اگر دین از سیاست جداست، ذوالقرنین، یکی از اولیای خدا چهکار دارد به سدسازی؟ اصلاً کدام یک از انبیای ما کار نکردند؟ مگر حضرت نوح نجّار نبود؟ بنده خدا نجّاری میکرد برای ساختن کشتی. قرآن میگوید هر کس آمد برود، یک متلک گفت، یکی گفتند: ها، مثل اینکه نبوّتت گل نکرد، به نجّاری افتادی، ها! یکی گفت: آقا کشتی را کنار دریا میسازند که هلش بدهند برود توی آب، حالا تو وسط کویر کشتی ساختی، این کشتی را با چه وسیلهای میخواهی ببری توی آب؟! آن وسیلهای که کشتی را بلند کند و ببرد تا پای دریا، وسیلهات چه هست؟! قرآن میگوید: «کُلَّمَا» (هود/ 38)، «کُلَّمَا» یعنی یکی استثنا نبود، یک نفر نبود که متلک به نوح نگوید، همه متلک گفتند، نوح کار خودش را میکند.
به هر حال دین از سیاست جدا نیست، وگرنه نوح چه کار دارد به کشتیسازی؟! «صَنْعَهَ لَبُوس» (انبیاء/ 80)، این کلمه هم که گفتم از قرآن است. یعنی زرهبافی را یاد داد. ببینید حضرت داوود مگر پیغمبر نبود، پیغمبر چهکار دارد به زرهبافی؟! آیا لباس اسلحه میخواست بسازد؟! اینکه قرآن مطرح میکند میگوید: «صَنْعَهَ لَبُوس»، یعنی صنعت لباس زرهی را ما یاد داود دادیم، خب اگر دین از سیاست جداست، حضرت داوود چهکار دارد به لباسِ زرهِ جنگ؟ یوسف چهکار دارد به مدیریت اقتصاد؟
اسلام یک دینی است بین خودت و خدا. نه، اینطور نیست، اسلام یک دین اجتماعی است. گاهی وقتها میگوید اصلش شما حق ندارید بروید بجنگید، باید بروید نماز بخوانید، «کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ» (نساء/ 77)، آیه قرآن است، فعلاً جنگ را قطع کنید، بروید نماز بخوانید، بعد از نماز دومرتبه بیایید جنگ، دستور میدهد، هم میگوید بجنگ، هم میگوید نجنگ. بله.
7- تأمین امنیت، وظیفه حاکم جامعه اسلامی
وقتی هم دستور بسیج میدهد، بسیجش، بسیج عمومی است، «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم» (انفال/ 60)، آیه قرآن بود که خواندم، یعنی هر چی میتوانید کمک کنید، یعنی بودجهی جنگ نباید محدودیت داشته باشد. «ما اسْتَطَعْتُم» یعنی آنچه در توان دارید برای امنیّت بودجه تعیین کنید. در بودجه، مجلس و هیئت تلفیق و اینها در مسئلهی امنیّت نباید کمش بگذارند یا هی چانه بزنند، چانه مال جاهای دیگر است، امنیّت کشور باید در اعلاء درجه باشد، «ما اسْتَطَعْتُم»، آنچه توان دارید.
قرآن گاهی وقتها میگوید که حقّش را انجام بده، گاهی میگوید نه، حقّش را که نمیتوانی انجام بدهی، لاأقل آنچه که میتوانی کمش نگذار، «اتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/ 16)، تقوا در حدّ استطاعت، بعد میگوید نمیتوانی استطاعت، «اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» (آلعمران/ 102)، دو تا آیه داریم در قرآن، یک جا میگوید: حقّ تقوا، یک جا میگوید: اگر حقّ تقوا را نمیتوانی، لاأقل هر چه میتوانی کمش نگذار.
«حَقَّ تِلَاوَتِهِ» (بقره/ 121)، کتاب آسمانی را حقّ تلاوتش را انجام بده، نمیتوانی «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّر» (مزمّل/ 20)، هر چه میتوانی.
اجمالاً نمیشود گفت که من دین دارم ولی کار به مسائل سیاسی ندارم. به امام گفتند: فلانی از مریدان شما هست، ولی با مخالفین هم یک آمد و رفتی دارد، فرمود: کسانی که با مخالفین ما آمد و رفت دارند، اینها از ما نیستند، اینها خودشان را به اسم شیعهی ناب قلمداد نکنند، شیعه آن کسی است که وقتی ما یک چیزی میگوییم، گوش بدهد، هم با ما هست، هم با غیر ما. اینها از ما نیستند.
اصلاً فرماندهی کلّ قوا انبیاء بودند. قرآن در سورهی بقره قصّهای را نقل میکند که چکیدهاش این است:
مردم آمدند پهلوی یکی از انبیاء، بعد از حضرت موسی گفتند: یک طاغوتی به ما حمله کرده، ما هم میخواهیم با طاغوت بجنگیم، منتها فرماندهی نظامی را تو تعیین کن. آیهاش را هم بخوانم: «ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً» (بقره/ 246)، برای ما یک مَلِک، یک پادشاهی، «ابْعَثْ» مبعوث کن، «نُقَاتِلْ فىِ سَبِیلِ الله» (بقره/ 246)، تا به رهبری و فرماندهی او با دشمن بجنگیم. پیغمبرشان گفت: طالوت ملک. گفتند: نه، نه، طالوت فقیر است. گفت: ببینم شما فرماندهی نظامی میخواهید برای جنگ، چهکار دارید به جیبش؟ جیبش خالی باشد یا پر باشد. «زَادَهُ بَسْطَهً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْم» (بقره/ 247)، این توان رزمیاش بالا است، تدبیر نظامیاش بالا است، چهکار دارید به جیبش؟! اطاعت نمیکردند.
در قرآن خیلی آیه داریم اطاعت نمیکردند. امیرالمؤمنین در غدیر خم نصب شد، اطاعت نکردند رفتند سراغ کسی دیگر. «فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ»، عدّهای شهید شدند از اولیای خدا، عدّهای تبعید شدند از اولیای خدا، عدّهای شهید شدند، عدّهای تبعید شدند و عدّهای هم اسیر شدند، «سُبِیَ مَنْ سُبِیَ».
قرآن میفرماید: «فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِالله» (بقره/ 256)، نسبت به کافر باید کفر بورزی، نمیشود گفت: حالا هم ما شیر خشت مزاجیم، هم با اینها هستیم، هم با آنها هستیم، یک چایی پهلوی آن میخوریم، یک قهوه پهلوی آن میخوریم. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» جزء ایمان است، اوّل میگوید کفر به طاغوت، بعد میگوید: «وَ یُؤْمِن بِالله»، ایمان به خدا. این کفر به طاغوت جزء عقاید ما هست. در آیهالکرسی هم اوّل میگوییم: «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»، بعد میگوییم: «یُؤْمِن بِالله». نمیشود گفت حالا ما با طاغوتیها هم هستیم، با آنها هم هستیم، هر دو نمیشود.
دههی فجر است. باید مواظب باشیم ایمانمان، ایمان صد درصدی باشد. خانم میگوید من اسلام را قبول دارم، ولی راجع به حجاب تسلیم نیست. او میآید میگوید که: من اسلام را قبول دارم، راجع به خمس، نه، بر گردن من نیست، اگر خودم خواستم، به یک کسی میدهم، خمس خودم میدهم، اینکه من پولم را بدهم به ایشان، نه. یک محاسبهی جزئی هم نمیکند هان، یک سؤال جزئی: آیا جنابعالی که میخواهی خودت خمست را بدهی، نفس هم داری، یا نه؟ بله، نفس هم دارم، هر کسی را خوشم بیاید به او میدهم، هر کسی را بدم بیاید، به او نمیدهم. پس خمس در راه نفست خرج شده، کار نداری خدا گفته به چه کسی بده، به چه کسی نده. من این را دوستش دارم، به او میدهم، این را دوستش ندارم، به او نمیدهم. خب برای خدا نیست، برای خدا نباشد که ارزش ندارد.
امام رضا داشت وضو میگرفت، یک کسی آمد آب دست امام کند. تا امام دید ایشان مثلاً این ظرف آب را آورده که آب بریزد تو مشت امام، امام وضو بگیرد، امام فرمود که: «وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدَا» (کهف/ 110)، وضو باید برای خدا باشد، تو کمکم میکنی، در کار خدایی تو نباید کمکم کنی، من خودم آب میریزم تو دستم.
امام رضا وضو را واجب میداند، برای نماز خودش هم وضو میگیرد، اما میگوید نمیخواهم کسی دیگر در این کار من شریک باشد. مهم است این.
اطاعت مهم است. ما آمدیم جمهوری اسلامی درست کنیم، خیلی خب، دست شما درد نکند، خدا خیرتان بدهد، اما جمهوری اسلامی اطاعت نمیخواهد؟ جمهوری اسلامی باشد ولی اطاعت نکنیم، یعنی چه؟ یعنی شما هر چی میخواهی ما گوش نمیدهیم، حرفت را بزن، ما گوش به حرفت نمیدهیم. جمهوری اسلامی بدون اطاعت ولیّ فقیه که ناقص است.
ولیّ امر، ممکن است فقهای زیادی باشند، همه هم مجتهد باشند، عادل هم باشند، این مشکلی ندارد، اما وقتی میخواهیم اطاعت کنیم، باید از یک نفر اطاعت کنیم.
امام حسن و امام حسین هر دو امام بودند، اما تا مادامی که امام حسن زنده بود، امام حسین تابع امام حسن بود، حتّی در کارهای جزئی. یک فقیری آمد خدمت امام حسن، یک پولی بگیرد، گرفت و رفت پهلوی امام حسین علیهما السلام. امام فرمود: داداشم چهقدر به تو داد؟ گفت: داداشت مثلاً صد درهم داد. امام حسن نود و نه درهم داد. گفت: چون امام حسن برادر بزرگ من است، من باید از او اطاعت کنم، جلوتر از امام حسن نمیدهم، اگر امام حسن صد تومان داده، من نود و نه تومان میدهم، احترام برادر بزرگ را داشته باشم. این مسئلهی اطاعت، مسئلهی مهمی است.
خدایا این جمهوری اسلامی امانت هست دست ما، در مملکت ما هم سه گروه هستند، گروهی هستند دلشان به اسلام نیست، دنبال لذّتهای خودشان هستند، منحرفین ما را هدایت فرما.
خدایا شهدا و جانبازان و اسراء و کسانی که با خون و جان خودشان این انقلاب را به ما رساندند، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده.
خدایا آنهایی که خائناند، خیانت میکنند، با علم و عمد میشکنند، سعی میکنند بشکنند، تو هر مسئله، تو مسئلهی اقتصاد را بشکنند، نظام را بشکنند، جنگ را بشکنند، اصلاً توطئه، میخواهند سر به تن جمهوری اسلامی نباشد، خدایا اینها را هم اگر قابلند هدایت کن، اگر قابل نیستند، شرّشان را از ما دور کن.
نثار روح همهی کسانی که به گردن ما حق دارند، خونها که ریخته شده، تبعیدها شده، نثار شادی روح آنها صلواتی بفرستید.
«اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم»
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس آیه 40 سوره نمل، حکومت بر مردم، نشانه چیست؟
1) آزمایش الهی
2) پاداش الهی
3) کیفر الهی
2- آیه 112 سوره آلعمران به چه امری اشاره دارد؟
1) حکومت پیامبران
2) شهادت پیامبران در راه خدا
3) دعوت پیامبران به راه خدا
3- آیه 55 سوره یوسف، به کدام ویژگی حضرت یوسف اشاره دارد؟
1) پاکی و پاکدامنی
2) نجات از چاه و زندان
3) نجات مصر از قحطی
4- کدام یک از اولیای خدا برای مردم سدی بلند و نفوذناپذیر ساخت؟
1) حضرت داود
2) حضرت خضر
3) ذوالقرنین
5- بر اساس آیه 256 سوره بقره، شرط ایمان به خدا چیست؟
1) عمل به دستورات خدا
2) کفر به طاغوت
3) هر دو مورد