موضوع: حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام (2)
تاریخ پخش: 28/01/1401
عناوین:
1- خطر افراط و تفریط در زندگی
2- ازدواج، نیاز ضروری انسان
3- برکات فردی و اجتماعی ازدواج
4- نقش ازدواج در توسعه اقتصادی
5- نیاز انسان به انیس و همدم در طول عمر
6- وساطت در ازدواج دختران و پسران
7- تسریع در کار خیر و ازدواج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان این بود که امام سجّاد علیهالسلام یک متنی دارد، چند صفحهای است، حقوقی را بیان کرده؛ حقوق انسانها، حقوق حیوانها، حقوق چشم و دست و پا، حقوق زن و فرزند و همسایه و برای هر حقّی یک متن دارد. بحث حقوق خانواده است. اسلام راجع به خانواده خیلی حرف دارد. کتابهای متعدّدی هم نوشتند، خانواده در قرآن. عرض کنم به حضور شما که حقّ شوهر بر خانمش، حقّ خانم بر شوهرش، حقّ فرزندان. چون نیاز به همسر جوری است که اگر تأمین نشود، یعنی اگر غریزهی جنسی حل نشود، چیزهایی که توی کتابها نوشتهاند این است: «ضعف اعصاب، افسردگی، اضطراب، یأس و بدبینی، تشنّج، تندخویی، بدبینی به این و آن، گوشهگیری و گاهی هم سوءهاضمه، سردرد.» اینها را کسانی که راجع به همسرداری کتاب نوشتند، بعضیهایشان نوشتهاند، که اینجا هم من نوشتم این در کتاب آیت الله امینی هست. یک نیاز است مثل عطش و خجالت هم ندارد. گاهی افراد باید اظهار کنند و تعجّب است افرادی همسر میخواهند، به غریبهها میگویند، به رفیقهایشان میگویند، به پدر و مادر خودشان نمیگویند. پدر و مادرش هم میگوید که: «نه، این دختر، دختر خوبی است، پسر، پسر خوبی است.» مگر آدم خوب همسر نمیخواهد؟! مگر امامان ما همه رئیس خوبها بودند، همسر هم داشتند.
1- خطر افراط و تفریط در زندگی
یک بار تو جلسهی قبل ظاهراً گفتم، یا نگفتم یادم نیست که یک عدّه از خانمهایشان جدا شدند، گفتند: «مشغول عبادت بشویم.» حضرت فهمید. به حضرت که خبر دادند، حضرت اینها را، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند، حضرت اینها را جمع کرد، فرمود: «مگر من پیغمبر شما نیستم؟ من با همسرم زندگی میکنم، من شبها میخوابم، این چه بساطی است که شما گفتید حالا که مسلمان شدیم!»
چون همیشه حضرت امیر میفرماید، آدمهای جاهل «إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» (نهجالبلاغه، صبحی صالح، حکمت 170): یا تند میروند، یا کند میروند. افراط و تفریط. به همین خاطر هم، شاید به همین خاطر باشد که ما در هر نماز باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم». راه مستقیم یعنی نه افراط، نه تفریط.
یک وقت یک ماه رمضانی زمانی که جوان بودیم، یک بیست، سی سال پیش تو ذهنم است که یک سی شبی راجع به راه مستقیم صحبت میکردم. راه مستقیم در خوردن، راه مستقیم در دوستی، راه مستقیم در کینه، ایشان چهقدر توبیخ میخورد، زیاد توبیخش کردی، در انتقاد، در کار، در تفریخ، در درس خواندن، بعضیها در درس خواندنشان هم مستقیم نیستند. من کسی را تو ذهنم هست که میخواست یک چیزی را حفظ کند، برای اینکه خودش را گیر بیندازد که حتماً حفظ کند، ابرویش را تراشید، گفت: «من ابرویم را تراشیدم زشت باشم، چون زشتم از خانه بیرون نیایم، بنشینم تا این متن را حفظ کنم.» خب حالا این را چه کسی گفته، واجب که نیست حفظ کنی، مستحب که نیست، ضرورت جامعه که نیست. حالا دنگت گرفته که.
حتّی در کارهای مذهبی ما افراط و تفریطهای غلطی را میبینیم.
2- ازدواج، نیاز ضروری انسان
به هر حال، اعتدال. ازدواج یک نیاز است، سوّمین نیاز هم هست. نیاز اوّل اکسیژن است، یک دقیقه نباشد، میمیریم. نیاز دوّم غذا و آب است، یک روز، دو روز نباشد، میمیریم. سوّمین نیاز لباس است، بیلباس نمیشود زندگی کرد. یعنی بعد از اکسیژن و غذا، بیشترین نیاز انسان به همسر است. خیلی قصّه جدّی است و لذا قرآن هم گفته: «هُنَّ لِباسٌ لَکُم» (بقره/ 187) میگوید: «خودش نمیخواهد.» خودش نمیخواهد با زور تشویقش کنید، استادش به او بگوید، خطرهای بدون همسری را به او بگوید. یک کسی آمد پهلوی حضرت، گفت: «من مُتَبَتِّلِه هستم.» مُتَبَتِّلِه، همان «تَبَتَّل … تَبتیلاً» (زمر/ 8) تو قرآن هم هست، یعنی به دخترها میگویند بتول، یعنی کسی که از دنیا کنده است و به قیامت فکر میکند. امام فرمود که: «تو مُتَبَتِّلِه هستی، برو دنبال کارت! حضرت زهرا، اگر کسی بناست پرواز کند، پرواز معنوی، حضرت زهرا از تو مُتَبَتِّلتر بود. حضرت زهرا ازدواج کرده بود، بچّهدار شد، شیر میداد تو خانه کار میکرد، آموزش زنها بود.» بعضیها دکّان است.
حالا گاهی یک وقتهایی این دکّانها به ناشیگری هم میخورد. یک وقت چند نفر آمدند نهضت سوادآموزی کاری با من داشتند. همه حرف زدند، یکی همینطور سرش را پایین انداخته بود، هیچی نمیگفت. من وقتی میخواستم بروم، گفتم: «همهتان یک چیزی گفتید، این هیچی نگفت.» گفت: «ایشان یک مدّتی است دارد خودسازی میکند.» گفت: «چون دارد خودسازی میکند، با کسی حرف نمیزند.» گفتم: «خودسازی یعنی قهر کن با مردم، یعنی با کسی حرف نزن؟!»
بنده خدایی تو خیابان داشت راه میرفت، نگاهش به شکمش بود. گفتند: «چرا نگاهت به شکمت است؟!» گفت: «دکتر گفته مواظب شکمت باش!» حالا مواظب شکمت باش، یعنی راه که میروی نگاهت به شکمت باشد؟!
ازدواج یک ضرورت است، مثل تنفّس، خجالت هم ندارد. مراسمی هم که اینها را به تأخیر میاندازد، باید باهاش تذکّر داد. مثلاً میآییم میگوییم که فلانی عمویش از دنیا رفته، یک سال عقب بیندازیم ازدواج را، یا چهل روز عقب بیندازیم، خب خدا رحمت کند اموات را، اما حالا عقب انداختن او چه کار دارد به فوت او؟! فوت او سر جایش است.
ما یک همکار داشتیم، باز نهضت سوادآموزی، نمیدانم چرا امروز دو بار اسم نهضت تو دهانم آمد، طوری نیست. شبی که دخترش را میخواستند ببرند خانهی بخت و خانهی شوهر و ماشینها آمدن بوق بزنند و فلان، همان تو عروسی یک کسی آمد به پدر عروس گفت که: «ببخشید، پسرتان در جبهه شهید شد.» ایشان یک لحظه ماند و گفت: «هیچی نگویید، به عروس، به مادر، اصلاً هیچی نگویید. عروس شدن دخترم یک ارزش است، میرود خانهی بخت، الحمدلله، شهادت هم برای پسرم یک ارزش است، آن ارزش نباید مزاحم این ارزش بشود. بنابراین عروسی را انجام بدهید، او هم شهید شد بعداً. حرف»
ما نباید بگوییم حالا که آن کار را میکند، این کار را نکند. میگوید: «مکّه نمیروم، عوضش میروم به فقرا میدهم.» مثل اینکه بگویی: «آقا من گوش نمیخواهم، عوضش دو تا چشم دارم.» هیچ چیزی کار هیچ چیزی را نمیکند.
بحث ازدواج است. برکات ازدواج. بسم الله الرّحمن الرّحیم.
3- برکات فردی و اجتماعی ازدواج
1- استقلال فردی
انسان خواهان زندگی مستقل است. اصلاً این شعاری که جمهوری اسلامی داشت: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. استقلال خواست، بشر است. حتّی بچّهی کوچولو سر سفره نشسته، میگوید قاشق را بده خودم بخورم. میگویم: «عزیز نمیتوانی بخوری، به لباسهایت میریزی.» میگوید: «خودم» هر چی میگوییم، میگوید: «خودم» قاشق را به او میدهیم، میزند زیر غذا، میریزد سرش. لباس و سر و صورتش را با غذا مخلوط میکند. پدر و مادر میگویند: «بهت گفتم نمیتوانی! بهت گفتم نمیتوانی!» داد میزند سر این بچّه که چرا همچین کردی، بچّه هم قهر میکند، قاشق را دور میاندازد، دیگر نمیخورد. این بچّه چه چیزی میخواهد بگوید؟ این بچّه میگوید خودم، خودم را خراب کنم که مستقل باشم، بهتر از این است که وابسته به توی پدر و مادر باشم که تو دهانم بگذاری.» انسان تا مدّتی میتواند سر سفرهی پدر و مادرش باشد، بعد میخواهد زندگی مستقل داشته باشد. یکی از برکات ازدواج، استقلال زندگی است.
2- امنیّت اجتماعی
امنیّت اجتماعی یعنی بسیاری از گناهانی که انسان میشود، زمان عزوبت میشود. انسان زمانی که همسر ندارد، بسترهای گناه برایش فراهمتر است، یعنی اگر میخواهید مفاسد هم کم بشود. قرآن راجع به نماز میگوید: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/ 45)، إنّ الإزدواج هم، تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ، یعنی اگر کسی. این یک مسئله.
چون وقتی انسان از حلال تأمین شد، دیگر ناخنک به حرام نمیزند. امیرالمؤمنین جایی مهمان بود. آمد خانه، به حضرت زهرا گفت: «من امشب مهمان هستم ولی یک لقمه غذا میخورم.» حضرت فرمود: «خب شما اگر مهمانی، پس مهمانی غذا بخور، چرا تو خانه غذا میخوری؟!» گفت: «من تو خانه غذا میخورم که نیاز به غذا نداشته باشم، گرسنهام نباشم. مهمانی که میروم، برای اینکه یک مؤمن از من دعوت کرده، یک مؤمن را خوشحال کنم، دعوت یک مؤمن است. من برای اینکه نیّتم خالص باشد، تو خانه یک چیز میخورم، که برای شکم آنجا نروم.»
آخر بعضیها برای شکم یک جایی میروند. به یک کسی گفتند: «برویم روضه.» گفت: «من شام خوردم.» یعنی چه؟ یعنی من روضه هم که میروم، جاهایی میروم روضه که سور میدهند.
بسیاری از گناهان به خاطر نداشتن همسر است. پس استقلال، یک. امنیت از خیلی از گناهها، دو.
3- توسعهی انسانی
انسان وقتی ازدواج نکرده، در تنگناست، وقتی ازدواج کرد، باز میشود. انسان ازدواج کرده باز است. اصلاً آدم وقتی همسر ندارد، میگوید: «خودم، کفشم، کلاهم، کیفم، لباسم، ماشینم.» ولی وقتی ازدواج کرد از خودم میرود بیرون، میگوید: «زنم، مادرزنم، پدرزنم، برادر زنم، عموی زنم، فامیلها هی باز میشود. توسعهی انسانی، یعنی یک وقت میبینی که انسان اوّلش یک نفر است، بعد نگاه میکنی که اوووه، این قبیله چند نفر شدند!
4- تلاش اقتصادی
4- نقش ازدواج در توسعه اقتصادی
آدمی که همسر دارد، بیشتر تلاش میکند برای پول درآوردن، چون خرجش سنگینتر است، چون خرجش سنگینتر است، به فکر کار بیشتری است. البتّه همهی اینها استثنا دارد هان، ممکن است کسی همسر هم داشته باشد، دنبال کار نرود، دیگر حالا آن یک بیماری دیگر است، ولی انسان وقتی نیاز دید، حتّی نیاز حیوان. شما نگاه کن تو خیابان دارد میرود، نگاهش میخورد به پوست میوه، پوست هندوانه، پوست خیار، تا نگاهش میخورد، اگر بزغالهای، گوسفندی توی خانهاش باشد، این پوست خیار را برمیدارد، چون بز دارد، میگوید: چون بز دارم، پوست خیار، پوست هندوانه یک گوسفند را ممکن است سیر کند. یعنی حتّی داشتن حیوان تلاش اقتصادی این را اضافه میکند، تا چه رسد به تلاش انسان، چه رسد انسان که اولادش باشد، زن، همسرش باشد. تلاش را بیشتر میکند.
5- توسعهی رزق
قرآن یک آیه دارد، میگوید: «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ» (نور/ 32)، ازدواج کنید، اگر فقیرید، وضعتان خوب میشود. شما یک آمار بگیرید کنار خیابان، یک نفر را پیدا کن که بگوید آقا من قبل از ازدواج وضعم بهتر بود. قریب به اتّفاق مردم بعد از ازدواج، ببین وقتی آدم همسر گرفت، دختر خانهی بابایش است، میرود خانهی شوهرش. مکان دختر عوض میشود، از خانهی بابا میآید خانهی شوهر، روزیاش که قطع نمیشود، جایش عوض میشود، روزیاش که قطع نمیشود که، حالا. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نور/ 32).
حضرت فرمود، پیامبر فرمود: «الْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّکَاح» (مکارم الأخلاق، ص 196)، اگر میخواهید رزقتان وسیع بشود، عزوبت نه، زودتر ازدواج کنید.
حالا این حرفهایی که میزنیم، یک وظیفه دولت دارد، یک وظیفه مردم دارند، یک وظیفه فامیل دارند، یک وظیفه دوستان دارند. قرآن میگوید برای ازدواج باید یک نهضتی راه بیفتد، بسیج شوید، آیهاش کدام است؟ «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ» (نور/ 32)، «أَنْکِحُوا»: نکاح، یعنی ازدواج. «أیامی»: أیم، یعنی بیهمسر. هر کس بیهمسر است، به فکر همسرش باشید، نگویید این پیر است، نمیخواهد دیگر، بهش نمیارزد. انسان آدم تنهایی خسته میشود.
5- نیاز انسان به انیس و همدم در طول عمر
یکی از پزشکهای متخصّص این مسئله به من میگفت: «ما در تهران چهارده هزار نفر پیرزن و پیرمرد داریم که چون همسر ندارند، به مرض افسردگی گرفتار شدند.» افسرده است، چون میخواهد با یک کسی میخواهد حرف بزند. ببین گاهی وقتها بچّه گریه میکند، میگوییم: «چشه؟» پدر و مادر هم عروسند، تازه بچّهدار شدند، نمیدانند، میگویند: «شاید تشنهاش هست، شاید گرسنهاش هست، شاید قنداقش را باز کنیم، ببینیم، شاید بدنش میخارد.» هی شاید، شاید با این بچّه نمیدانند چه کنند، بچّه اوّلشان هست به خصوص، نمیدانند چه کنند. این بچّه را بغل میکنند، تا بغل میکنند، بچّه آرام میشود! این یعنی چه؟ یعنی نه آب میخواهم، نه نان میخواهم، نه لباس میخواهم، هیچی نمیخواهم، میخواهم یک کسی من را بغل کند. نیاز بچّه است. پیرزنها هم، پیردمردها هم.
من یک وقتی، یک چیزی گفتم تو تلویزیون خیلی هم خندیدند. خدا رحمت کند، حاج مهدی آقا طباطبایی نقل میکرد، میگفت: یک کسی مادر پیری داشت، خیلی پیر بود، خیلی، خیلی. این را بردش مکّه. مکّه هم نمیتوانست راه برود، این را کولش کرد، دوش گرفت، دور کعبه طواف میکرد. پیغمبر را دید، گفت: «یا رسول الله این مادر من است، دیگر نمیتواند راه برود. از شهر و کشورم آوردم اینجا، اینجا هم کولش کردم، طواف بکند، حقّ فرزندی را ادا کردم؟» پیغمبر فرمود: «نه.» طرف یک خورده جا خورد که یعنی چه، دیگر چه باید میکردم؟! گفت: «شوهرش بده.» گفت: «آقا این نمیتواند راه برود.» تا گفت نمیتواند راه برود، این زن هم که روی دوش بچّهاش بود، زد تو گوش بچّهاش، گفت: «خفه شو! تو بهتر میفهمی یا پیغمبر!»
انسان اگر جوان است یک همسر میخواهد برای یک مسئله، ولی پیر که شد همسر میخواهد برای چند تا مسئله. رفیق میخواهد، همدم میخواهد، همسر میخواهد، انس میخواهد، خستگیاش را میخواهد برطرف کند، یک محرمی میخواهد حرفهایش را بزند، درد و دلش را به او بگوید.
6- رشد فضائل
رشد فضائل از برکات ازدواج است. انسان نیاز به خودسازی دارد، یا نه؟ انسانی که همسر دارد، اتوماتیک خودسازی میشود، مثل آدمی که میرود لباس بشوید هان، بنده وقتی میروم لباس بشویم، دستهایم هم پاک میشود. دیگر چی؟ غذایم هم هضم میشود، چون ورزش است. دیگر چی؟ عرق بدنم هم درمیآید. دیگر چی؟ لباس تمیز که شد، به لباس تمیز نگاه میکنی، نشاط پیدا میکنی. دیگر چی؟ هر کسی دیگر هم به لباس تمیز نگاه کند، نشاط پیدا میکند. درست است شما نیّتت لباس شستن است ولی هضم غذا، ایّام فراغتت هم پر میشود، بخشی از عمرت را که نمیدانی چه کنی، مشغول لباس شستن هستی. بخشی از بیماریهایی که بعضیها میگیرند، به خاطر این است که کار نمیکنند، چون غذا پختن، برقی، پلو پزی، برقی، سماور، برقی، آشپزی، برقی، ظرفشویی، برقی. این حرکت توقّف میشود و بسیاری از بیماریها به خاطر بیتحرّکی است.
عرض کنم به حضور جنابعالی که انسان میخواهد خودسازی کند، یا نه؟
شما مثلاً باید تمرین حوصله، خانم یک چیزی میگوید ضدّ شما، میگویی: «باشه، حالا که شما میگویی چشم.»
تواضع، با خانم مشورت میکنی.
سؤال، گاهی از خانم یک چیزی میپرسی، خانم بلد است، شما بلد نیستی، یا به عکس است، مرد بلد است، زن سؤال میکند، جواب میدهد، این سؤال و جوابها توش علم هست.
ما چهار رقم آدم داریم: آدمهای زنبوری، فقط خوبیها را میگویند، بدیها را نمیگویند، حتّی از جمهوری اسلامی، از خوبیهای جمهوری اسلامی میگویند، خب ضعفهایش را هم بگویید. جمهوری اسلامی این مدیریتش اینطور شد، این وزیرش، این وکیلش، این سفیرش، این امام جمعهاش، این. یعنی خوبیها را فقط نگویید، نقاط ضعف.
قرآن وقتی میخواهد انتقاد کند از شراب، میگوید شراب خوبیهایی هم دارد هان، ولی ضررش بیشتر است، با انصاف رفتار کن. میدانید چند هزار نفر، میلیونها آدم از شراب نان میخورد، انگورکارها، خرماکارها، نمیدانم کشمشکارها، تولید اینها میکنند، که موادّ اولیّهاش است، کارخانهها، عرقفروشیها، لیوانها، شیشهها، بطریها، کارتنها، ماشینهای حمل و نقل، مغازههای فروش. ممکن است از شراب افرادی نان بخورند، ولی «وَ إِثْمُهُما أَکْبَر» (بقره/ 219) ضررش بیشتر است.
شما اگر در زندگی، عروس و داماد، زن و شوهر تلخی است، باید بنشینید زیباییها را. او میگوید: «تو یادت رفت بیپول بودی، همچین میشد، او میگوید یادت رفت چی بود.» هی هی نقاط را نبشقبر میکنند، یعنی هی میشکافند قبر را، عیبها را میکشند بیرون. قرآن میگوید راهش این است یک پنج دقیقه هم خوبی همدیگر را بگوییم. خب این مهم است این. برای فضائل کمال.
6- وساطت در ازدواج دختران و پسران
7- واسطهگری در ازدواج
این هم یک مسئلهی خوبی است. قرآن یک آیه داریم، میفرماید: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَه» (نساء/ 85)، شفاعت همان است که ما میگوییم امام حسین شفاعت میکند. شفاعت یعنی دلّالی. «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَه» اگر کسی دلّالی خوبی بکند، اجر دارد، اجز سنگینی هم دارد. امام فرمود: بهترین دلّالی، دلّالی در ازدواج است، دلّالی در ازدواج است (وسائل الشیعه، ج 20، ص 45) که برای دختر، پسر پیدا کنیم، برای پسر، دختر پیدا کنیم. بله.
حدیث داریم که اگر کسی دلّالی کند برای ازدواج، «وَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ خَطَاهَا أَوْ بِکُلِّ کَلِمَهٍ تَکَلَّمَ بِهَا فِی ذَلِکَ عَمَلُ سَنَهٍ قِیَامٍ لَیْلُهَا وَ صِیَامٍ نَهَارُهَا» (وسائل الشیعه، ج 20، ص 46)، اگر کسی دلّالی کند برای ازدواج، هر قدمی که برمیدارد و هر کلمهای که حرف میزند، پاداشِ برای هر کلمه و هر قدمش، پاداش یک سال عبادت است که شبها تا صبح نخوابد و روزها هم یک سال هر روز، روزه بگیرد. یک سال نخواب و یک سال در کلّ سال روزه بگیر، برای اینکه یک قدم، یک قدم، نه کلِّ، یعنی یک گام، نه دو تا گام، سه تا گام، یک گام برداری، این خیلی اجر است! اگر پولدار اند، اقدام کنند. بیایند بگویند هر مسجدی یک دختر و پسر را داماد میکند. لااقل در روز نشد، در هفته، در هفته نشد، در سال. ماهی یک دختر و پسر را راه بیندازیم، مسجدها فعالیّت کنند. وقف کنند برای این کار، چه اشکالی دارد، من وقف میکنم. اخیراً یک چند جا مورد را من شنیدم که مثلاً یک خانهای میسازد، ملک مال خودش است، میگوید من خانه را به اسم کسی نمیکنم ولی یک سوئیت است، یک خانهی کوچک درست میکنم، سه سال به یک جوان میدهم، اوّل زندگیاش مجّانی اینجا زندگی کند تا بعد سه سال یک فکری بکند. میشود وقف کرد برای این کار. دولت یک قانونهای خوبی اخیراً تصویب کرده برای وام دادن، برای بچّهدار شدن، برای چی، برای چی، برای چی.
7- تسریع در کار خیر و ازدواج
عجله هم بکنید، هی نگویید حالا باشه بعد. ما تو قرآن، تو روایات میگوید: «فَاسْتَبِقُوا» (بقره/ 148)، «فَاسْتَبِقُوا» یعنی عجله کن. «سابِقُوا» (حدید/ 21)، «سابِقُوا» یعنی عجله کن. عربیهایی که میخوانم قرآن است، «سارِعُوا» (آلعمران/ 133)، سرعت کن. «سابِقُوا»، « سارِعُوا»، «فَاسْتَبِقُوا». در نماز شما نمیگویید بیایید نماز، میگویید: «حَیَّ»، وگرنه میگفت: «إذهَبُوا إلی الصَّلاه»، بیایید نماز بخوانید. نمیگوید بیایید نماز بخوانید، میگوید: «حَیِّ عَلَی الصَّلاه» یعنی بدو، «حَیِّ» یعنی بدو، شتاب کن. سفارش شده از حقوقی که اولاد به گردن پدر و مادرش دارد این است که زود همسرش بدهد. آخر دخترهای دیگر ازدواج نکردند! خب دخترهای دیگر ازدواج نکردند، مگر ما الگویمان دخترهای دیگر است، الگویمان قرآن است، حدیث است، سفارشهای اهل بیت است، چه کار داریم به دخترهای دیگر، بلکه نخواسته باشد ازدواج کند. یک بچّه خوابیده بود، بابایش گفت: «پاشو نماز بخوان، آفتاب زد، پاشو آفتاب زد!» این که خوابیده بود، گفت که: «حالا بلکه خورشید دلش بخواهد سحر بزند، من باید بلند شوم؟!» بلکه او نخواسته باشد ازدواج کند. خوبیها را از همدیگر یاد بگیریم.
یک بنده خدایی یک ذغال دست گرفته بود، به دیوار قشنگ مردم شعار مینوشت. شعارش بدخط بود، دیوار خوب بود، این هم خطش بد بود ولی دیوار را خراب کرد با این شعاری که نوشت. صاحبخانه آمد بیرون، دید دیوار به این قشنگی را و دارد با ذغال خط بد دارد شعار مینویسد. گفت: «آقا این دیوار خرجش شده، حقّالنّاس است، چرا این دیوار را خراب میکنی؟!» گفت: «آقا من که نبودم، کسی دیگر هم نوشته.» گفت: «کسی دیگر گور پدرش خندیده که نوشته!» گفت: «خب من هم گور پدرم میخندم، مینویسم.»
کار غلط، کار غلطی است. باید عجله کرد، کاری به کسی هم نباید داشته باشیم. خیلی از خرافات را باید گذاشت کنار. چهلهی عمّه است، سال پدربزرگ است، حالا بلکه سر چهله رفتیم عروسی کنیم، یک کسی دیگر مرد، خب چهل روز هم برای او چهلهی سوّم یکی دیگر مرد. خب چهلهی چهار تا چهله پدر طرف درمیآید.
گاهی وقتها هم پدرها توقّع بیخود از پسرها دارند. تو حرم امام رضا بودم، یک کسی آمد گفت: «آفا این بچّههای امروز بیحیا شدند. شما تو تلویزیون بگو باحیا بشوند.» گفتم: «چه کردند؟» گفت: «پسر من داماد شده، تو محرّم و صفر میخواهد برود عروس را ببیند، یا میخواهد برود آنجا بخوابد، اینها بیحیایی است.» گفتم: «آقا جان اینجا حرم امام رضاست، اگر بناست حیا کنی، تو حیا کن، تو پدری حیا نمیکنی، آن وقت میگویی پسر حیا کند!» یعنی یک توقّعی داریم که خودمان اهلش نیستیم. عجله کنیم، دلّالی کنیم، توسعهی فامیلهاست. حتّی سفارش شده با فامیل غریبه ازدواج کنید که یک برکاتی دارد که این فامیلها به هم وصل میشوند. اخلاقتان، به خاطر همسر از خانم مشورت کن، بدون اجازهی خانم این کار را نکن، هماهنگ باش، خرج میخواهی بکنی، چیزی میخواهی بخری. یعنی کمالات انسانی رشد میکند در ازدواج.
خدایا ازدواج ما گیر کرده، یک گیرهای قانونی، یک گیرهای مالی، یک گیرهای اقتصادی، یک گیرهای اجتماعی، تمام موانع راه را که برای، آن وقت کسانی هم که این گیرها را هی تندش میکنند، آنها هم مصداق «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» هستند. قرآن چند جای قرآن میفرماید: اینها راه خدا را میبندند، «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (اعراف/ 45، انفال/ 47، توبه/ 34، هود/ 19، ابراهیم/ 3، حج/ 25) در قرآن مکرّر آمده، یعنی راه خدا را میبندند. ازدواج راه خداست و هر کس یک قانونی، بگوید: «نه، رسم ما این است، فامیل ما این است، بگوید چون رسم ما این است باید ازدواج عقب بیفتد.» اینها که میگویند رسم ما این است، رسم قبیله و محلّه و شهر و دیار ما این است، اینها «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» نشوند، یعنی میگویند اینها راه خدا را میبندند و چهقدر قهر خدا سرازیر میشود رو به کسانی که راه خدا را میبندند.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»