موضوع بحث: حضرت زینب(س)، خطبهها
تاریخ پخش: 03/06/67
بســم اللّه الرّحمن الرّحــیم
چون این بحث بعد از عاشورا پخش میشود، یکی دو روز بعد از عاشورا و این روزی است که زینب کبری(س) وارد کوفه میشود و سخنرانی میکند. چون وقتی این سخنرانی را کرد از امام سجاد(ع) گواهی گرفت که تو عالمه هستی بدون معلم. «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَه»(إحتجاج طبرسى، ج2، ص305) یعنی ولی خدا، امام چهارم، امام معصوم بعد از این سخنرانی خلاصه یک گواهی نامه به زینب کبری(س) داد که تو فوق تخصصی. این سخنرانی چه بوده است؟ من خودم دربارهاش فکر نکرده بودم. گاهی همین طور شنیده بودم یا خوانده بودم. دیروز صبح که مقداری روی این سخنرانی کار شد، از نکاتی استفاده کردم و حالا بحث ما در این جلسه این است. سخنرانی زینب کبری(س) در کوفه به مناسبت دوازدهم محرم.
ممکن است شما بگویید آقای قرائتی، شما روضه خوان هستی؟ میگویم: نه! مورخ و تاریخ شناسی؟ میگویم: نه! عنوان بحث هایت درسهایی از قرآن است. این به سخنرانی زینب کبری(س) در کوفه چه کار دارد؟
این سخنرانی کوچک هست، اما تماماً آیهی قرآن است. ما کاری که کردیم این است که حرفهایی را که زینب کبری(س) با آنها به آیات قرآن اشاره کرده است. یعنی زینب کبری(س) در حرف هایش جملاتی گفته است که آنها آیات قرآن هستند. ما ارتباط بین این سخنرانی و قرآن را بیان میکنیم.
اما سخنرانی، حالا اگر وقت داشتم کمی از تاریخ زینب کبری(س) را هم برایتان میگویم. که به زینب کبری(س) میگفتند: عقیلهی بنی هاشم. سیاست مدار خاندان، لقبشام المصائب است.
1- مقام و جایگاه حضرت زینب (س)
زینب کبری(س) خیلی مقام دارد. از مقام او همین بس که امام حسین(ع) به او گفت: در نماز شبت مرا دعا کن. امام حسین امام معصوم است ولی به خواهرش میگوید: در نماز شب هایت مرا دعا کن. زینب جان در نماز شبت مرا فراموش نکنی. یکی از آن چهل مؤمنی که دعا میکنی حسین بن علی باشد. این خیلی مهم است که امام حسین(ع) به کسی بگوید التماس دعا و یک جمله هم به شما بگویم. بعد از آن که امام حسین(ع) را کشتند، خفقانی بود که نمیشد از اهل بیت حدیثی صادر شود، چون امام سجاد(ع) تحت کنترل بود. زینب کبری(س) روایات را میگرفت و نقل میکرد. یعنی رابط بین علم بود. فقط زن صبوری نبود که فقط صبر کند. دانشمند بود.
بد نیست این نکته را بگویم، زینب کبری(س) قبل از این که به کربلا بیاید، درکوفه جلسهی تفسیر داشت و همهی دختران و زنان کوفه پای سخنرانی او جمع میشدند. زینب کبری(س) زن دانشمندی بود. سخنرانی داشت، تفسیر قرآن میگفت و یک روز حضرت امیر ناشناس به سمتی میرفت که سخنرانی دخترش را در جلسهی زنها گوش کند. یک روز علی بن ابیطالب به زینب کبری(س) نگاه کرد و ناراحت شد. زینب کبری(س) گفت: بگویم برای چه ناراحت شدی؟ گفت: بگو! گفت: برای این که من بزرگ که میشوم به دست دشمن اسیر میشوم و داغ میبینم. برای مشکلات من ناراحت شدی، غصه نخور، مادرم زهرا اینها را به من گفته است. من خود را برای آن زمان آماده میکنم.
زینب یعنی زینت پدر. از زین و اب ترکیب شده است یعنی زینت پدر. زین العابدین (ع) یعنی زینت عابدین و کلمهی زینب به قدری شریف است که امام حسین(ع) اسم سه دخترش را زینب گذاشت. زینب کبری(س)، زینب صغری، یعنی کلمهی زینب را دوست داشت.
2- افشاگری حضرت زینب
زنی که گفت: «ویحکم أ ما فیکم مسلم»(إرشاد مفید، ج2، ص111) یک مردمسلمان میان شما نیست؟ به اهل کوفه گفت و در شهری که حکومت نظامی بود و بنابر قولی چهل هزار نفر مسلح بودند، و در میان آنها ایستاده بودند که کسی علیه حکومت بنی امیه حرف نزند. زن داغ دیده. چون اصلاً سی تن ازهفتاد و دو تن از یاران امام حسین(ع) خویش و قوم خود او بودند. از بنی هاشم بودند و زنی که هفتاد و دو داغ یا بگو سی داغ، یا حداقل دو بچهی خودش را حساب کنید، در برابر چهل هزار نفر در شهری که حکومت نظامی است یک سخنرانی کرد که باعث کودتا و انفجار شد.
حالا این سخنرانی را بررسی کنیم. اما اصل سخنرانی: در قرآن در بارهی افشاگری میفرماید: یکی از کارهای انبیا افشاگری است. «وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ»(انعام/55) پیغمبر یکی از وظایف و کارهایت این است که باید راه مجرمین را برای مسلمین بیان کنی. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(بقره/256) چقدر خوب است در دبیرستانهای دخترانه، این سخنرانی متن کتابهای دینی شود. یک دختر دبیرستانی بتواند این هفت سطر خطبه را حفظ کند. چون خطبه نیست. انفجار است. سخنرانی زینب کبری(س) را بگویم.
3- شهادت و اسیری و حمد و سپاس حضرت زینب (س)
«الحمد لله»! وقتی شکم سیر شد. میگوییم: «الحمد لله» اگر کمی ناراحت باشیم، نمیگوییم الحمد لله ولی زینب کبری(س) بعداز این همه داغ در کوفه میایستد و میگوید: الحمد لله حالا این که امام حسین(ع) یک دختر کوچک دارد، او هم سخنرانی کرد، گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى»(اللهوف، ص149) به عدد تک تک شنها خدا را شکر، یک بچه کوچک داغ دیده، در شهرحکومت نظامی، در بازار سخنرانی میکند. هزارها آدم دارند او را نگاه میکنند. میگوید: به عدد دانه دانهی شنها خدا را شکر،
امام سجاد میفرماید: «لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا»(صحیفه سجادیه، دعاى 1) غصههایی که خدا میفرستد نزد ما شیرین است. در جلسهی ابن زیاد گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»(اللهوف، ص160) وقتی ابن زیاد به زینب کبری(س) گفت: در کربلا چه شد؟ چنین گفت: من ندیدم چیزی ازخدا الا زیبایی. فقط در کربلا زیبایی دیدم.
بابا شهادت زیبا بود. آنهایی هم که شهید نشدند با سرطان میروند یا برق آنها را میگیرد. یا تصادف خواهند کرد یا غرق خواهند شد. این دنیا جای ماندن نیست، همه میروند، منتهی سفرهای پهن شد، عدهای از درگاه شهادت رفتند. شما و بنده هم هزار کیلو سیب زمینی دیگر بخوریم، بعد از خوردن چند هزار کیلوسیب زمینی و برنج و گندم و جو خواهیم مرد. بعد از خوردن چند هزار لیتر دیگر آب، منتهی عدهای که شهید شدند بی حساب به بهشت میروند و ما باید زجرکش شویم. معلوم نیست در کدام بیمارستان و زیر تیغ کدام جراح، یا کدام تصادفی، در کدام درهای، در کدام اقیانوس و دریایی غرق خواهیم شد. مگر ما میمانیم؟ همه خواهیم رفت. با مرض، با تصادف، با سقوط هواپیما، با هر کدام از اینها، همه میمیرند.
بنابراین حضرت زینب میگفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» من زیبایی دیدم، خیلی مهم است. زن داغدیده میگوید: هر چه دیدم، شیرین است. به عدد شنها الحمد لله. خوب، بعد زینب کبری(س) میفرماید: الحمد لله، خدا را شکر. روی دوش پیغمبر باشد حسین، «رضاً» راضی هستم. زیر سم اسب باشد «رضاً» راضی هستم. خدایا، به آبروی آن برادر و خواهر به ما هم ذرهای از آن ایمان مرحمت بفرما.
4- زینب و چگونگی معرفی خود و بیوفایی کوفیان
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ»(اللهوف، ص146) این جا زینب کبری(س) دختر امیرالمؤمنین است. باید میگفت: «والسلام علی ابی علی بن ابیطالب» باید بگوید: سلام بر پدرم علی. ولی زینب گفت: سلام بر پدرم محمد، چرا؟ برای این که امام حسین(ع) وقتی روز عاشورا گفت: مگر حلالی را حرام کردم یا حرامی را حلال کردم؟ بی دعوت که نیامدم، چرا میخواهید مرا بکشید؟ گفتند: ما بغض پدرت علی بن ابیطالب را داریم. این جا دیگر زینب کبری(س) نگفت: من دختر علی هستم تا بگویند ما بغض علی را هم داریم. گفت: من دختر پیغمبرم. یعنی اتصال را به پدر بزرگ بیان کرد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ أَمَّا بَعْدُ یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ أَ تَبْکُونَ فَلَا رَقَأَتِ الدَّمْعَهُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّه إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَلَا وَ هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلِفُ وَ النَّطِفُ وَ مَلْقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَهٍ أَوْ کَفِضَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ»(اللهوف، ص146) «ختل» یعنی خدعه، «قدر» یعنی خیانت، خذل یعنی تحقیر. ای مردم کوفه شما خدعه کردید و دعوت کردید و بد پذیرایی کردید. خیانت کردید، تحقیر کردید ما را.
«أ تَبکُون» تا زینب کبری(س) سخنرانی را شروع کرد، مردم کوفه زدند زیر گریه. قرآن میگوید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً»(احزاب/60) متن آیهی قرآن، یعنی اگر منافقین دست برنمی دارند «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» بر آنها بشور. بعد از هفت سال نفهمیدی خط امام بهتر از خط منافقین است؟ کمک به امت بهتر از کمک به صدام است. کمک به پشت جبهه بهتر از کمک به آمریکا است. بعد از هفت سال از رهبرانت نفهمیدی، اگر نفهمیدی، وجودت به چه دردی میخورد «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» سه گروه هستند. آنها که مریض هستند ریگ به کفش دارند عیناً مثل آن کسی که میگوید: من خانهام را برق میکشم. اما به سازمان برق مراجعه نمیکنم. خوب، کس دیگری که برق ندارد. اگرشما خواستهای برق داشته باشی، باید به ادارهی برق مراجعه کنی. نمیشود انسان بگوید من برق دارم، به ادارهی برق هم کاری ندارم. راهی برای شناخت اسلام جز کارشناسها نیست. البته حالا ممکن است مرجع چند تا باشند. ولی بالاخره تو از هیچ کس تقلید نمیکنی. این دیگر بغض است. میگوید: زلفم را به آرایش گر میسپارم. دندانم را تحت اختیار دندان پزشک قرار میدهم. مریض که شدم به پزشک مراجعه میکنم ولی در دین به دین شناس مراجعه نمیکنم و دست از کینهی هفت ساله بر نمیدارند.
«لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» پیغمبر، ما تو را بر آنها میشورانیم. بعد میگوید: «مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً»(احزاب/61) متأسفانه آیهاش را حفظ نیستم. ترجمهاش این است. خدا اینها را لعنت کرده است. هر کجا اینها را دیدید، باید بگیرید و بکشید. اینها باید از بین بروند. چون سال هاست که بغض دارند والا اگر هم باشند، هیچ فایدهای ندارد.
5- زینب و رسوایی نفاق اهل کوفه
زینب کبری(س) میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ أَمَّا بَعْدُ یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ» یا اهل کوفه بهترین چهرههای منافق، البته نفق یعنی سوراخ، موشهای صحرایی هستند که جایی را سوراخ میکنند و از جای دیگر در میآیند. این سوراخها را نفق میگویند. نفق و نافق یعنی سوراخهای زیر زمینی که چند راه دارند. یعنی آدم از هر راهش میتواند فرار کند. به اینها میگوید: باشما بودم. به آنها میگوید: با شما بودم. به اینها میگویند: منافق. به امام حسین(ع) گفتند: ما با تو هستیم. امام حسین که به کربلا آمد گفتند: ما با تو نیستیم. «أَ تَبْکُونَ» حالا گریه میکنید؟ «فَلَا رَقَأَتِ الدَّمْعَهُ» اشکتان خشک نشود. یعنی ان شاء الله دائماً گریه کنید «وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّه» «هدا» یعنی سکون. یعنی ان شاءالله نالهی شما قطع نشود. مردم کوفه دائماً گریان باشید. آنها را نفرین میکند. میگوید: دائماً ناله کنید. «إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ» اشاره به یکی از آیههای قرآن است. آیهی 92سوره نحل.
زنی در قریش بود که اسمش رابطه یا رایطه بود. در زمان جاهلی او زن خلی بود. صبح تا ظهر پشم و نخ و پنبه را نخ میکرد و بعد تا شب نخهایی را که ریسیده بود، دو مرتبه پنبه میکرد. در تاریخ اسمش را گذاشتند حمقاء یعنی زن خل. آن وقت در بارهی کسی که میخواهند بگویند کارهایت تباه شد، میگویند: تو هم مثل همان زن هستی. یعنی مثل ما که در ایران میگوییم: گاو نه من شیر ده، که وقتی خوب شیر داد در آن پا میگذارد. در عربی میگویند: مثل آن زن احمق. آن وقت «نَقَضَتْ غَزْلَها» یعنی پیمان را شکستید. زینب کبری(س) در کوفه میگوید: اشکتان خشک نشود. نالهی شما قطع نشود. مثل آن زن احمقی هستید که پیمانها را شکستید و مثل او بافتهها و رشتهها را پنبه میکنید. «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّهٍ»(نحل/92) باز به یکی دیگر از آیههای قرآن اشاره دارد. زینب کبری(س) سخنرانی کرده، اما قطعات سخنرانیش را از قرآن گرفته است. قرآن را کناره هم چیده است و سخنرانی کرده است. علت این که رفتند جزو طرفداران یزید بخاطر بیشتر بودن عده جمعیت آنها بود. آن وقت قرآن یک آیه دارد که میفرماید اگر دو گروه بودند که از نظر تعداد گروه باطل بیشتر بودند. باید گفت: خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو.
6- زینب و برشمردن صفات زشت کوفیان
زینب کبری(س) فرمود: امیدوارم اشکتان قطع نشود. شما طرفدار اکثریت بودید، همین که دیدید طرفداران یزید بیش ترهستند به آنها پیوستید. بعد میفرماید: «أَلَا وَ هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلِفُ وَ النَّطِفُ وَ مَلْقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَهٍ أَوْ کَفِضَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ» جملات خیلی قشنگ است، این غالب بندی عبارت زیباست. آن جا وقتی میگوید: «اهل الختل» غدر و خذل چه غالب بندی دارد؟ این جا هم غالب بندی بسیار زیبایی دارد. صلف هستید یعنی چاپلوس هستید. مثل لنگ هر ساعت دور پای یکی هستید. بی شخصیت هستید. ای اهل کوفه «الصَّلِفُ» شما اهل تهمت و فساد اخلاق هستید «وَ النَّطِفُ» شما دشمنی نابجا دارید. مردم کوفه را حسابی کوبید وتحقیر کرد. «وَ مَلْقُ الْإِمَاءِ» شما مثل کنیز ذلیل متملق هستید. چون معاویه گفت: من تمام آراء و افکار مردم را به چهار هزار درهم خریدم. چهار هزار درهم خرج کردم و همهی مردم کوفه را خریدم. مثل کنیز تملق میگویید. یعنی بی شخصیت هستید. مثل دشمنان نیش میزنید. زبانتان تیز است «مرعی علی دمنه» مثل گل که روی کود سبز شدهاید. یعنی ظاهرتان زیباست ولی ریشه و شخصیت ندارید. «أَوْ کَفِضَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ» شما مثل نقرهای هستید که روی قبر بگذارند. مرده است، متعفن است، اما روی قبرش را با نقره درست میکنند. زینب کبری(س) حسابی مردم را زیر رگبار قرار داده است. «تَرى کَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ»(مائده/80) باز این از یک آیهی قرآن برگرفته شده است. «أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» راه بدی را رفتید. این آیه در بارهی کسی است که «یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا» به جای رهبر حق، سراغ رهبر باطل برود. میگوید: کسی که به جای رهبر حق، رهبر باطل برگزیند، چنین آرمی دارد. فرمود: «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ» خداوند همان آرم را در بارهی او بیان کرد. خیلی راه بدی رفتید. مثال شما همان کسی است که رهبر حق را رها کند و برود سراغ رهبر باطل. آقا کمی که سخنرانی کرد، مردم کوفه زدند زیر گریه. زینب کبری(س) مقداری سخرانی کرد، تقریباً سه یا 4 دقیقه سخنرانی کرد. وقتی زدند زیر گریه فرمود: «أَ تَبْکُونَ وَ تَنْتَحِبُونَای وَ اللَّهِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَآنِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِیلِ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَلَاذِ خِیَرَتِکُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِکُمْ وَ مَنَارِ حُجَّتِکُمْ وَ مَدَرَهِ سُنَّتِکُم أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ وَ بُعْداً لَکُمْ وَ سُحْقاً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَ تَبَّتِ الْأَیْدِی وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَهُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَیْلَکُمْ یَا أَهْلَ الْکُوفَهِای کَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَیْتُمْ وَای کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَای دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ وَای حُرْمَهٍ لَهُ انْتَهَکْتُمْ لَقَدْ جِئْتُمْ بِهِمْ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوَّاءَ فَقْمَاءَ وَ فِی بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ کَطِلَاعِ الْأَرْضِ وَ مُلَاءِ السَّمَاءِ»(اللهوف، ص146) ناله میزنید و حالا گریه میکنید؟ ای «وَ اللَّهِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا» بله، کسی که به خاطر دو فلز پول چنان کند همین است. اصلاًحکومت ری چه شود؟ و بیایید حساب کنیم در زمان قدیم به همین منطقهی مازن و ایوانکی و قرچک و ورامین و ری کنونی یعنی شاه عبدالعظیم، ری میگفتند. آخر ری چه بوده است؟ یک تکه از ایران بوده است. ایران هم یک تکه ازآسیا است. آسیا یک تکه از کرهی زمین است و کرهی زمین یک تکه از منظومهی شمسی است. منظومهی شمسی یک تکه از کهکشان راه شیری است و آن کهکشان تکهای از کهکشانهای دیگر است. این جهان هستی چقدر وسیع است.
7- شناخت قدر و قیمت افراد
ببینید من دو کلمه نقل میکنم، زینب کبری(س) به قدری دیدش وسیع است، که وقتی دید حسین شهید شده است، دستش را زیر بدن امام حسین(ع) کرد و بدن مطهرش را کمی بلند کرد و فرمود: «ربنا تقبل منا هذا القلیل» این جمله خیلی مهم است. خدایا این کم را از ما بپذیر. خدا به قدری نزد زینب کبری(س) بزرگ است که میگوید: حسین با اصحابش شهید شدند، اما همهی آنها برای تو کم هستند.
دید به قدری بزرگ است که میگوید: شهادت حسین و اصحابش نزد خدا چیزی نیست. این یک دید است. دید فرق میکند. یک دید هم این است که فرمان داری ری، نزدش عظیم است. اگر به یک نفر ساعت مچی بدهی، به تو 37 دروغ میگوید. به یک نفر بگویند یک دروغ بگو، بیست پیکان به تومی دهیم. نمیگوید. اینها شرف و بی شرفی، شخصیت و بی شخصیتی و عزت و ذلت این جاست.
هر کس میخواهد ببیند قیمت و نرخش چقدر است، ببیند چقدر گناه میکند. یک حدیث داریم مثلاً الآن شما که این جا پای تلویزیون نشستهای چقدر میارزید؟ اگر ده تومان به شما دادند تو یک دروغ گفتی، نرخ شما ده تومان است. نگو آقا! من فوق لیسانس هستم. نخیر شما ده تومان هستی. برای این که با ده تومان دروغ گفتی. اما اگر گفتی من با صد هزار تومان حاضر هستم دروغ بگویم، نرخ شما صد هزار تومان است. اگر کسی را با یک آب هویج و کباب و بستنی و بلال راضی کردند تا دروغ بگوید، نرخ ایشان یک بلال است. آقا دیپلمه است نخیر ایشان بلال است. هر جا و هر چقدر گناه کردی، نرخ شما همان است.
بد نیست این جا یک حدیث بخوانم در مورد قیمت حضرت علی(ع). نرخ امیرالمؤمنین چقدر است؟ حضرت امیر(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ»(نهجالبلاغه، خطبه 224) والله اگر هستی و اقالیم سبعه را به من بدهند که پوست جو را از دهان مورچه بگیرم، نمیگیرم. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر هستی را بدهند، گناه نمیکنم. و اگر به بعضی یک بستنی بدهی، دو ماه گناه میکند.
8- به سراغ غیر خدا رفتن باختن است
اصلاً چیزی هم به بعضی لازم نیست بدهی. منافقینی که به عراق رفتند، چیزی هم به دست نیاوردند. وعده بود. بیایید، بعداً چطور خواهد شد. زمانی میبینی کسی با وعده و وعید همهی هستیاش را میدهد. زمانی کسی حتی درمقابل همهی هستی ذرهای گناه نمیکند.
زمانی من با قاضی یک منافق اعدامی صحبت کردم. از او پرسیدم با اینها مصاحبه میکنید، گفت: خیلی با ایشان حرف میزنیم. گفت که یکی از آنها گفت: من 27 بار ترور کردهام. نمیدانی در زندان چه جانورهایی هستند. آدم غصه میخورد که چرا اصلاً جمهوری اسلامی خرج اینها میکند. خوب، تو که 27 بار ترور کردی، هیچ طور نشدی. گفت: راستش را بخواهی در ترور اول دستم کمی لرزید. اما بعد دیگر راحت میکشتم. مثل سیگار. آدم دفعهی اول دهنش تلخ میشود، بعد دیگر کیف میکند. اصلاً اگر یک روز سیگار نکشد، غصه میخورد که امروز حیف، دود تلخ وارد ریهی من نشد.
خدا رهبر انقلاب را رحمت کند، وقتی شهید رجایی رئیس جمهور شده بود، امام جملهی قشنگی فرمود: گفت: آقای رجایی، رئیس جمهور کجا شدی؟ ایران. ایران چه هست؟ فرمود: مورچه چیست که کله پاچهاش باشد. خیلی مهم است.
حدیث داریم کرهی زمین نسبت به آسمان مثل حلقهای است در بیابان. آسمان اول هم نسبت به آسمان دوم چنین است. همین طور هم آسمان دوم نسبت به آسمان بالاتر. آن قدر قدرت و آثار و مخلوقات خدا عظیم است که ری چیست که آدم به خاطر حکومت ری بیاید امام حسین (ع) را بکشد؟ عمر سعد گفت: شهادت دهید که اولین تیر را من زدم. خوب، چه شد؟ آن وقت فکر هم نکنید که خوش گذراندند. چنان سختی و بدبختیای به این یاران یزید رسید، همان بدبختیای که به هویدا و علم رسید. بد نیست بگویم، خولی کیف میکرد که سر امام حسین را من دارم میبرم. دو سه روز نشد ریختند در خانهاش او را بگیرند، رفت در مستراح و زیر سبد پنهان شد. انقلابیها و جوانهای حزب اللهی ریختند و او را از زیر سبد بیرون آوردند و خفهاش کردند. قتلگاهش مستراح بود. شمر را اصلاً نگذاشتند از گلویش آب خوش پایین برود. ابن زیاد را همین طور. همهی اینها بدبخت شدند.
کسی در بازار کوفه میگفت: باختم، باختم، پشت سر هم تکرار میکرد. دورش را گرفتند و گفتند چه شد باختی؟ گفت: به من گفتند برو جایزه بگیر. من هم اسلحه برداشتم، رفتم حسن (ع) را بکشم تا جایزه بگیرم. ده درهم خرج کردم، خرج شمشیر و اسب و خودم. رفتم کربلا امام را کشتم و آمدهام. حالا به من 2 درهم دادهاند یعنی جز کشتن حسین 8 درهم ضرر کردم.
گاهی وقتها یک گدا میگفت: من ضرر میکنم. گفتم: بنشین سر جایت. گدا که ضرر نمیکند. گفت: نه من چون پا ندارم 5 تومان دادهام مرا کنار حرم بردهاند و 5 تومان دادهام تا مرا برگرداندهاند. اماهفت تومان گدایی کردهام. یعنی گاهی وقتها انسان در گدایی هم ضرر میکند. آنها در گدایی خود ضرر کردند. . .
9- پیروزی با پرهیزکاران است
شما اگر بیایی معاون روابط عمومی کارخانه سه کنج، انجمن اسلامی بانک صادرات سقز میشوی. یک وعدههایی میدهند. چند سال دختر و پسر را به کشورها بردند و آخر هم در عملیات مرصاد پودر شدند. آنهایی که سراغ غیرخدا رفتند باختند. در دعای ماه رجب داریم «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ»(صحیفه سجادیه، دعاى 46) کربلا تمام شد، روسیاهی به زغال میماند. حتما ًبه شام بروید و قبر پدر یزید را ببینید. قبر 3 سالهی امام حسین(ع) را ببینید. پایتخت حکومت بنی امیه را ببینید. مقایسهای بین قبر دختر سه ساله امام حسین(ع) و تشکیلات بنی امیه کنید. قبر معاویه و قبر رقیه را ببینید. ایدئولوژی و فلسفه و جهان بینی و تاریخ و همهی اینها در دیدن این دو قبر است. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»(اعراف/128) «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى»(طه/132) «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»(غافر/51)، «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»(مائده/56) زمانی میآید که مردم سر میدهند که به حسین برسند. «أَ تَبْکُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ» زینب کبری(س) دارد سخنرانی میکند، گریه و ناله کنید. «فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَآنِهَا» شما با خود عار و بدبختی را بردید. «وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً» یک ننگ را با خود بردید که با هیچ شستنی پاک شدنی نیست. شما میدانید چه کردید؟ «وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِیلِ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»(بحارالانوار،ج45،ص108) چطور میتوانید گناه کشتن حسین را بشویید. حسینی که سلالهی پیغمبر است. معدن رسالت است. سید شباب اهل جنت است «وَ مَلَاذِ خِیَرَتِکُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِکُمْ» (بحارالانوار،ج45،ص108) پناهگاه خوبان است. دادرس حوادث است. حسینی که پناهگاه خوب هاست. دادرس در حوادث شماست. ذریهی پیغمبر است. حسین را به خاطر چه کشتید؟ ننگ بر شما باد.
عرض کنم سال پیش جنایتی در کربلا شد. مردم میگویند: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ» این معنای این است که حزب خدا غالب است. قرآن میگوید: حزب الله پیروز است. معنایش این نیست که در هر کاری پیروز است. ممکن است در یک عملیات شکست بخورد، فکر و راهش پیروز است ممکن است خودش هم از بین برود ولی به هدفش میرسد. انبیا به هدفشان میرسند. مخالفین به هدفشان نمیرسند. اگر قرآن میگوید: عاقبت از متقین است و حزب الله غالب است، معنایش این نیست که در هر عملیاتی پیروز هستند. معنایش این است که اینها در رسیدن اهدافشان پیروز هستند. ممکن است خودشان هم نابود شوند. شهید شوند و اسیر شوند. آیهی سورهی انعام میگوید: «قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ»(انعام/31) روز قیامت یک عده میگویند که وای بر ما به خاطر جنایتی که کردیم. آن وقت زینب کبری(س) فرمود: شما هم جزء همان گروه هستید «وَ بُعْداً لَکُمْ» در قرآن داریم «أَلا بُعْداً لِثَمُودَ»(هود/68)، «أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ»(هود/60) مرگ بر قوم عاد، مرگ بر قوم ثمود. این جا میگوید: «بُعْداً لَکُمْ» مرگ بر شما. بعد فرمود: «و سحقاً» در قرآن داریم «فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ»(ملک/11) یعنی کلماتی که در خطبه هست، همه کلمات قرآن است و زینب کبری(س) یک سخنرانی قرآنی کرده است «فَلَقَدْ خَابَ السَّعْیُ» فرمود: ما در قرآن چند خاب داریم. «خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ»(ابراهیم/15)، «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى» (طه/61) «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً»(طه/111)، «فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ»(آل عمران/127)، «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»(شمس/10) «خَابَ السَّعْیُ» یعنی تلاش ما به هدر رفت. خواستید حسین و خط اهل بیت را کور کنید. تلاش ما به هدر رفت «وَ تَبَّتِ الْأَیْدِی» دستتان قطع شود. حسین را کشتید «وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَهُ» باختید و «بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ» همین طور که بنی اسرائیل که حرف موسی گوش نداد و خدا فرمود: «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ»(بقره/61) ای کسانی که گوش به حرف حسین ندادید «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ» بعد آخرش فرمود: «وَیْلَکُمْ یَا أَهْلَ الْکُوفَهِای کَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَیْتُمْ وَای کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَای دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ وَای حُرْمَهٍ لَهُ انْتَهَکْتُمْ»(بحارالانوار،ج45،ص108) فهمیدید چه جگر گوشهای را پاره پاره کردید. «وَای دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ»ای مردم کوفه! فهمیدید خون چه کسی را ریختید؟ «وَای کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ» چه خانوادهی با کرامتی را به جلوه انداختید؟
10- رفتار کوفیان در نهایت سنگدلی و بیرحمی و حماقت
وقتی آمدند مقنعه را از صورت زینب کبری(س) بردارند، فوراً دستش را جلوی صورتش گذاشت که چهرهاش روشن نباشد. میشود کسی طرفدار زینب باشد و بدحجاب باشد؟ بعد میفرماید: «لَقَدْ جِئْتُمْ بِهِمْ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوَّاءَ فَقْمَاءَ وَ فِی بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ کَطِلَاعِ الْأَرْضِ وَ مُلَاءِ السَّمَاءِ»(اللهوف، ص146) «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا»(مریم/89) این آیهی قرآن هم هست. یعنی شما کفر بزرگی انجام دادید. دارد با این جنایت شما آسمان تکه تکه شود. «و تنشق الارض و تخر الجبال» اگر آسمان متلاشی شود. زمین شکافته شود. کوهها فرو بریزید. با صدای وحشتناک، عجیب نیست. شما حسین را کشتید «لَقَدْ جِئْتُمْ بِهِمْ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوَّاءَ فَقْمَاءَ وَ فِی بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ» زینب کبری(س) فرمود: کاری که شما انجام دادید «صَلْعَاءَ» بود. یعنی شاخههای نبوت را بریدید.
«عَنْقَاءَ» بود یعنی گردن کشی بود «سَوَّاءَ» بود یعنی ضد شرف بود. «فَقْمَاءَ» بود. یعنی خوشگذرانی و طغیان و عیاشی بود. «خَرْقَاءَ» بود. یعنی حماقتی بود. «شوهاء» بود. کار زشتی انجام دادید. بعد میفرماید: «وَ لَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَى»(اللهوف، ص146) و در آخر فرمود: «وَ إِنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصَادِ»(اللهوف، ص146) مردم کوفه خدا در کمین شماست. همین که خطبه تمام شد میگوید: «فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ النَّاسَ یَوْمَئِذٍ حَیَارَى»(اللهوف، ص146) چنان سخنرانی کرد که مردم گیج شدند، مثل این که مست شدند. درود بر زینبی که این همه داغ ببیند. یک سخنرانی او نطفهی کودتا و انقلاب را در مقر حکومت بنی امیه، شام و کوفه بوجود بیاورد. زن داغ دیده بتواند نظام را به هم بریزد. به یزید گفت: یزید «إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ»(اللهوف، ص183) خیلی نزد من کوچک هستی. این طور نبود که حالا ذلیل باشد. این سخنرانی زینب کبری(س) در کوفه بود.
خدایا، به سوز دل زینب کبری(س) در بازار کوفه، همین طور که او با سخنرانی هایش از خون شهدا حمایت کرد، به تمام امت ایران توفیق بده زینب گونه از خون شهدایمان حمایت کنیم و اهداف شهدایمان را به تمام دنیا برسانیم.
خدایا، روز عاشورا در کربلا برای دنیا آمدند و حسین را کشتند. خدایا دنیا را نزد ما خوار گردان تا برای دنیا جنایت نکنیم. به خاطر حمایت از طاغوت جنایت کردند. خدایا ما و نسل ما را هیچ وقت حامی طاغوت قرار نده. خدایا دستمان که نرسید در کربلا حامی حسین باشیم، به آبروی حسین ما را از یاران حضرت مهدی(عج) قرار بده. رهبر عزیز انقلاب را به سلامت بدار. خدایا قبل از آن که مثل مردم کوفه بعد از جنایت گریه کنیم. خدایا، ما را متوجه ساز که مرتکب جنایت نشویم. نماز جمعه یادتان نرود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»